۱۱۴ نتیجه برای هیجان
فریبا یزدخواستی، احمد یارمحمدیان،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer۴ زمینه و هدف : هدف از این پژوهش، مقایسه رابطه نمرات افسردگی مادران و هوش هیجانی دختران نوجوان شنوا و ناشنوای شهر اصفهان بود. مواد و روشها: این مطالعه به روش توصیفی- تحلیلی و از نوع مقطعی انجام شد. ۳۰ دانشآموز دختر و مادرانشان از مدرسه شنوایان و ۳۰ دانشآموز دختر و مادرانشان از مدرسه ناشنوایان به شیوه نمونهگیری تصادفی خوشهای از مقطع سوم راهنمایی ناحیه ۳ آموزش و پرورش با رعایت سطح تحصیلات دیپلم و وضعیت اقتصادی در حد متوسط برای والدین انتخاب شدند. اطلاعات به کمک پرسشنامه افسردگی Beck برای مادران و پرسشنامه هوش هیجانی برای دانشآموزان جمعآوری گردید و آنگاه دادهها با آزمونهای t و ضریب همبستگی Pearson مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: آزمون میانگین دو گروه مستقل نشان داد که جز عامل خوشبینی، بین بقیه عوامل هوش هیجانی در دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد. همچنین بین میانگین نمرات افسردگی مادران تفاوت معنیداری وجود دارد. در آخر نیز نتایج همبستگی Pearson نشان داد که میانگین نمرات افسردگی مادران دو گروه با میانگین نمرات هوش هیجانی فرزندانشان رابطه معکوس دارد. نتیجهگیری: نتایج میتواند حاکی از آن باشد که ناشنوایی فرزند با میانگین نمرات افسردگی مادر مرتبط بوده، از طرف دیگر میانگین نمرات افسردگی مادر با هوش هیجانی فرزند رابطه دارد. میانگین نمرات افسردگی بیشتر مادر به دلیل برقراری رابطه عاطفی منفی با هوش هیجانی پایین و میانگین نمرات افسردگی پایین به دلیل برقراری رابطه عاطفی مناسب با هوش هیجانی بالای نوجوان شنوا رابطه دارد.
ستاره موسوی، جلال جبل عاملی، فاطمه علی بخشی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه هوش هیجانی با باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی برعملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. مواد و روش ها: پژوهش توصیفی- همبستگی حاضر بر روی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی ۹۰-۱۳۸۹ صورت گرفت. ۱۳۰۰ دانشجو از میان همه دانشجویان به شیوه تصادفی طبقه ای به عنوان حجم نمونه مورد بررسی انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری، دو پرسش نامه هوش هیجانی Bar-on و راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (Motivational strategies for learning questionnaire یا MSLQ) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون معنی داری همبستگی، آزمون ۲ c و مدل یابی معادلات ساختاری و شاخص های برازش مدل های ساختاری استفاده شد. یافته ها: ضرایب مسیر مربوط به عامل روابط بین فردی و عامل همدلی معنی دار نبود. ضریب مسیر برای مؤلفه های شادمانی، واقع گرایی و مسؤولیت پذیری با باورهای انگیزشی معنی دار به دست نیامد. در تأثیر باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی، تمام مسیرها معنی دار بودند و در تأثیر مؤلفه های هوش هیجانی و باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی تمام مسیرها رابطه معنی داری را نشان دادند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش می تواند برای برنامه ریزان و پژوهشگران تعلیم و تربیت در جهت سرمایه گذاری و انجام مداخله در حیطه های مختلف هوش هیجانی، ارتقای عملکرد تحصیلی و راهبردهای انگیزشی سودمند باشد.
حسین کارشکی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: طراحی مقیاسی برای سنجش سبک تنظیم هیجانی و نیز بررسی پیامدها و عوامل مؤثر بر آن، موضوعی ارزشمند و قابل توجه است. هدف پژوهش حاضر، بررسی روایی و پایایی مقیاس سبک های عاطفی و بررسی رابطه مؤلفه های آن با تمایلات پرخاشگرانه است. مواد و روش ها: روش پژوهش، از نوع اعتباریابی و همبستگی است. بدین منظور نمونه ای به حجم ۳۵۰ دانشجوی دوره کارشناسی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد انتخاب شدند. روش انتخاب نمونه، سهمیه ای بود. پرسش نامه سبک های عاطفی Hofman و Kashdan و پرسش نامه خودسنجی پرخاشگری Izenk- Wilson توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. برای تعیین پایایی پرسش نامه Hofman و Kashdan از روش Cronbach&#۰۳۹;s alpha و برای تعیین روایی آن از روایی محتوایی، تحلیل مؤلفه های اصلی و روایی سازه تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک عاطفی هیجانی غالب در دانشجویان، سازگاری است و بیشتر افراد از این سبک برای کنترل هیجانات استفاده می کنند. همچنین نتایج نشان داد که بین پنهان کاری با پرخاشگری (۰۵/۰ > P، ۱۱/۰- = r)، و نیز سازگاری هیجانات با پرخاشگری رابطه منفی و معنی داری به لحاظ آماری وجود دارد (۰۵/۰ > P، ۲۷/۰- = r)، اما بین تحمل هیجانات با پرخاشگری رابطه معنی داری به لحاظ آماری مشاهده نشد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه بیانگر این است که مؤلفه های خودتنظیمی هیجانی می توانند پرخاشگری را پیش بینی کنند (۰۱/۰ > P). نتیجه گیری: مقیاس خودتنظیمی هیجانی در دانشجویان ایرانی از روایی و پایایی کافی برخوردار است و می توان گفت که یکی از عوامل مرتبط با پرخاشگری، سبک عاطفی افراد است.
نصیرالدین جاویدی، علی اکبر سلیمانی، خدابخش احمدی، منا صمدزاده،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده هدف: این پژوهش جهت بررسی اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر بهبود الگوهای ارتباطی زوجین طراحی شده است. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است و حجم نمونه شامل ۶۰ نفر(۳۰ زوج) شهر مشهد در سال ۹۱ می باشد که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند.ابزار پژوهش شامل:پرسشنامه ۳۵ جمله ای الگوهای ارتباطی می باشد. همچنین وضعیت سن،طول عمر ازدواج و میزان تحصیلات زوجین بررسی شد و نتایج با آزمون کوواریانس تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان می دهد که تفاوت میان میانگین های پیش آزمون، پس آزمون در عامل درمان میان دو گروه از نظر آماری معنی دار است. به عبارت دیگر عامل زوج درمانی سبب بهبود نمرات الگوهای ارتباطی آزمودنی ها در مقایسه با گروه کنترل شده است. نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که عامل درمان باعث ایجاد این تفاوت شده و به عبارتی آموزش راهبردهای مدیریت هیجان باعث بهبود الگوهای ارتباطی زوجین شده است.
حسین کارسازی، محمد نصیری، تورج هاشمی نصرت آباد،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف : مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (Difficulties in Emotion Regulation Scale یا DERS) ابزار چند بعدی پرکاربردی در مطالعات مرتبط با تنظیم هیجان محسوب میشود. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه دو رویکرد تحلیل عاملی تأییدی (Confirmatory factor analysis یا CFA) و مدلیابی معادلات ساختاری اکتشافی (Exploratory structural equation modeling یا ESEM) در ارزیابی ساختار عاملی DERS بود. مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی و بر اساس دادههای مربوط به ۲۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز انجام شد که به صورت نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. نسخه فارسی DERS برای دستیابی به اهداف پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. دادههای پژوهش حاضر با استفاده از روش CFA و ESEM در نرمافزار Mplus تجزیه و تحلیل شد. همچنین، مقایسه روش CFA و ESEM از طریق شاخص ΔCFI صورت پذیرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که برخلاف CFA، ESEM روش مناسبی برای ارزیابی ساختار عاملی DERS بود و دید روشنتری از ساختار نهفته آن ارایه میداد. در نهایت، ساختار ۲۵ سؤالی از مقیاس ۴ عاملی که سؤالهای دارای نمرهگذاری معکوس در آن وجود نداشت، بهترین برازش را کسب نمود. شاخص ریشه میانگین مربعات خطای برآورد (Root mean square error of approximation یا RMSEA)، شاخص برازش تطبیقی (Comparative fit index یا CFI) و شاخص TLI (Tucker-Lewis index)برای این مدل به ترتیب ۰۶۴/۰، ۹۶۴/۰ و ۹۵۱/۰ به دست آمد. نتیجهگیری: با توجه به ساختار عاملی مناسب مقیاس ۲۵ سؤالی، به نظر میرسد که گویههای معکوس در کاربرد DERS مشکلآفرین باشد. با وجود حذف گویههای معکوس در پژوهش حاضر، پیشنهاد میشود که این گویهها در پژوهشهای آینده با سؤالات دارای نمرهگذاری مستقیم جایگزین شوند و برازش ساختار عاملی آن مورد ارزیابی قرار گیرد.
کورش بنی هاشمیان، عبدالزهرا نعامی، یداله زرگر، نسرین ارشدی، ایران داودی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف : تنطیم شناختی- هیجانی، نوعی راهکار مقابلهای است که فرد را در مقابله با سانحه یاری میکند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه تنظیم شناختی- هیجانی و رشد پس از سانحه در بیماران زن و مرد مبتلا به هپاتیت B بود. مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش را بیماران زن و مرد مبتلا به هپاتیت B در مرکز تحقیقات هپاتیت بیمارستان نمازی شیراز تشکیل دادند. ۲۵۰ بیمار مبتلا به هپاتیت B (۱۲۵ زن و ۱۲۵ مرد) به طور تصادفی انتخاب شدند و از پرسشنامههای تنظیم شناختی- هیجانی Garnefski و رشد پس از سانحه Tedeschi استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری همبستگی Pearson و MANOVA در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: رشد پس از سانحه با پذیرش (۴۷/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P)، تمرکز مجدد بر برنامهریزی (۲۱/۰ = r، ۰۰۱/۰ = P)، ارزیابی مجدد مثبت (۲۵/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P) و کنار آمدن با دیدگاه (۳۸/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P)، رابطه مثبت و معنیدار و با سرزنش خود (۳۸/۰- = r، ۰۰۱/۰ > P)، سرزنش دیگران (۴۲/۰- = r، ۰۰۱/۰ = P)، فاجعهانگاری (۶۰/۰- = r، ۰۰۱/۰ > P) و نشخوار ذهنی (۱۴/۰- = r، ۰۲۱/۰ = P) رابطه منفی و معنیداری داشت. همچنین، مردان بیشتر از زنان تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی و ارزیابی مجدد مثبت را مورد استفاده قرار دادند و زنان بیشتر از مردان نشخوار ذهنی، فاجعهانگاری و سرزنش دیگران را به کار بردند (۰۰۱/۰ > P). نتیجهگیری: استفاده از تنظیم شناختی- هیجانی سازگار، رشد پس از سانحه را در افراد مبتلا به هپاتیت B افزایش میدهد و زنان مبتلا به هپاتیت B بیشتر از مردان از راهکارهای تنظیم شناختی- هیجانی ناسازگار استفاده میکنند. بنابراین، نتایج این پژوهش میتواند به منظور سنجش و ارتقای سطح استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی- هیجانی سازگار، مفید واقع شود. در پژوهشهای آینده، میتوان راهبردهای تنظیم شناختی- هیجانی را بین بیماران مبتلا به سایر بیماریهای مزمن مورد مقایسه قرار داد.
فرشته مومنی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : تنظیم هیجانی فرایندی است که در طی آن، افراد هیجانات خود را به صورت هشیارانه و ناهشیار تعدیل مینمایند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجانی بر کاهش افسردگی در دانشجویان دختر مبتلا به افسردگی ساکن خوابگاه در شهر تهران انجام شد. مواد و روشها : روش پژوهش حاضر، نیمه تجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری شش ماهه بود. نمونهای متشکل از ۳۰ نفر از دانشجویان در نیمسال اول سال تحصیلی ۹۰-۱۳۸۹ که مبتلا به افسردگی بودند و تحت درمان دارویی قرار داشتند، به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه ۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت آموزش تنظیم هیجانی قرار گرفته و گروه شاهد در لیست انتظار قرار داده شد. شش ماه پس از اتمام آموزش از کلیه شرکت کنندگان پیگیری به عمل آمد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم هیجانی شناختی (Garnefski و همکاران)، مقیاس تنیدگی، اضطراب و افسردگی (Lovibond) و سیاهه افسردگی Beck (Beck و Sreer) بود که در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری توسط آزمودنیها تکمیل شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که نمرات پسآزمون و پیگیری افسردگی در گروه آزمایش کاهش یافت (۰۱/۰ > P). همچنین، در زیرمقیاس سرزنش خود کاهش و در زیرمقیاسهای کنار آمدن و مثبت اندیشی افزایش معنیدار نمرات، هم در مرحله پسآزمون و هم پیگیری در گروه آزمایش وجود داشت. این در حالی است که در گروه آزمایش، نمرات پسآزمون و پیگیری اضطراب تغییر معنیداری را نشان نداد. نتیجهگیری : بنابر یافتهها نتیجهگیری میشود که میتوان از آموزش تنظیم هیجانی در جهت کاهش افسردگی و بهبود تنظیم هیجانی دختران دانشجوی مبتلا به اختلال افسردگی اساسی تحت دارو درمانی استفاده نمود.
زبیر صمیمی، فاطمه میردورقی، جعفر حسنی، محمدمهدی ذاکری،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی در رفتارهای پرخطر دانشجویان صورت گرفت. مواد و روشها: در یک طرح همبستگی و با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای، از بین دانشجویان دانشکدههای مختلف دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳، ۲۴۰ نفر دانشجو (۱۴۶ نفر دختر و ۹۴ نفر پسر) انتخاب شدند و پرسشنامه راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان‏ (‏Cognitive Emotion Regulation Questionnaire‏ یا ‏CERQ‏)‏، تحمل پریشانی و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی را تکمیل نمودند. دادههای حاصل با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه (گام به گام) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: ضرایب همبستگی نشان داد که راهبردهای سازگارانه (پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مثبت و دیدگاهپذیری) با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، مصرف الکل، دوستی با جنس مخالف) رابطه منفی معنیداری داشت. دو راهبرد ناسازگارانه (ملامت دیگران و فاجعهسازی) با رفتارهای پرخطر رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی رابطه مثبت معنیداری را نشان داد. بر اساس یافتهها، بین مؤلفههای تحمل پریشانی (تحمل، جذب و ارزیابی) نیز با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی) ارتباط منفی معنیداری مشاهده شد. از بین پنج راهبرد سازگارانه نظمجویی هیجان، به جز راهبرد دیدگاه گیری، هر چهار راهبرد دیگر (تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش) قادر به پیشبینی برخی رفتارهای پرخطر بودند. از بین راهبردهای ناسازگارانه نیز راهبرد فاجعهسازی و ملامت دیگران توانست برخی رفتارهای پرخطر را پیشبینی نماید. همچنین، از بین مؤلفههای تحمل پریشانی، ارزیابی و جذب نقش پیشبینی کنندگی برای برخی از رفتارهای پرخطر را داشتند. در مجموع، از بین سایر متغیرهای پیشبین، دو راهبرد تمرکز مجدد بر برنامهریزی و ارزیابی مجدد مثبت با تبیین ۱۱/۰ درصد از واریانس نمرات خشونت، بالاترین ضریب تبیین را برای رفتارهای پرخطر به خود اختصاص دادند. نتیجهگیری : راهبردهای نظمجویی شناختی هیجانی و تحمل پریشانی، پیشبینی کننده مهمی در بروز رفتارهای پرخطر در دانشجویان به شمار میروند. بنابراین، در برنامههای آموزشی برای پیشگیری و کاهش رفتارهای پرخطر دانشجویان، باید به راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی توجه ویژه داشت.
زهرا اخوان بیتقصیر، باقر ثنائی ذاکر، شکوه نوابینژاد، ولیاله فرزاد،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : از جمله متغیرهای مهم در مطالعات خانواده، سازگاری و رضایت زناشویی است. این دو متغیر جایگاه برجستهای را در مطالعه ارتباطات خانوادگی و زناشویی به خود اختصاص داده و با تلاش زوجها در رابطه زناشویی ایجاد میشود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوجدرمانی هیجانمحور بر رضایت و سازگاری زناشویی زوجها انجام گرفت. مواد و روشها: روش پژوهش نیمه آزمایشی و نمونه شامل ۳۰ زوج ناسازگار و با رضایت زناشویی پایین که برای دریافت خدمات مشاوره در سال ۱۳۹۴ به مراکز مشاوره اصفهان مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. دو زوج از گروه آزمایش و سه زوج گروه شاهد در مرحله پیگیری شرکت نکردند. گروه آزمایش به مدت ۱۴ جلسه در برنامه زوجدرمانی هیجانمحور که توسط متخصص مشاوره خانواده و زوج درمانگر اجرا شد، شرکت نمودند؛ در حالی که آزمودنیهای گروه شاهد هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. شاخصهای رضایت زناشویی Enrich و سازگاری زناشویی Locke- Wallace توسط آزمودنیها در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تکمیل گردید. دادههای به دست آمده به کمک تحلیل واریانس مختلط و با استفاده از نرمافزار SPSS بررسی شد. یافتهها: زوجدرمانی هیجانمدار بر افزایش رضایت و سازگاری زناشویی در مرحله پسآزمون ۰۱/۰ > P و پیگیری ۰۱/۰ > P مؤثر بود و میزان تأثیر در مرحله پسآزمون بیشتر از مرحله پیگیری به دست آمد. نتیجهگیری: انجام پژوهش در فرهنگهای مختلف و با تعداد جلسات کمتر و بیشتر از تعداد جلسات پژوهش حاضر با همتاسازی گروههای مورد مطالعه نیز پیشنهاد میشود. میزان تأثیر این روش بر سایر ابعاد روابط زناشویی مانند تعارض، ابرازگری هیجانی، مشکلات جنسی، صمیمیت زناشویی در پژوهشهای بعدی لازم است که مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین، استفاده از رویکرد زوجدرمانی هیجانمحور برای زوجهایی که از آشفتگی زوجی رنج میبرند، پیشنهاد میشود.
الهام شکرانه، حمیدطاهر نشاط دوست، محمدرضا عابدی، هوشنگ طالبی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : در راستای ارتقای سطح سلامت جسمی- روانی کودکان مبتلا به چاقی و جستجوی فنون مداخلهای جدید و مناسب در حیطه روان درمانی این گروه از کودکان، پژوهش مذکور با هدف بررسی تأثیر سایکودرام بر شاخص توده بدنی، عزت نفس و تنظیم شناختی هیجان کودکان دختر مبتلا به چاقی انجام شد. مواد و روشها: پژوهش حاضر به روش نیمهتجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ۳ ماهه انجام شد. نمونه شامل ۲۴ دانشآموز دختر ۱۲-۱۰ سال مبتلا به چاقی یا اضافه وزن با شاخص توده بدنی بالاتر از ۲۵ در سال تحصیلی ۱۳۹۴ بود که به روش تصادفی- خوشهای از میان یکی از مدارس در ناحیه ۱ شهر اصفهان انتخاب شد. مادران هر دو گروه، طی ۴ جلسه در خصوص اصول تغذیه سالم آموزش دریافت کردند. مداخله درمانی سایکودرام طی ۶ جلسه ۲ ساعته به شیوه گروهی تنها در گروه آزمایش اعمال شد. ابزار پژوهش، اندازه شاخص توده بدنی، مقیاس عزت نفس Rosenberg و پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی- هیجان بود. از روش تحلیل واریانس دو طرفه با یک عامل اندازهگیری مکرر برای تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: مداخله درمانی سایکودرام بر شاخص توده بدنی و عزت نفس اثر معنیدار داشت (۰۱/۰ ≥ P)، اما بر متغیر تنظیم شناختی- هیجان اثر معنیدار نشان نداد (۰۵/۰ ≤ P). نتیجهگیری: از مداخله درمانی سایکودرام جهت کاهش وزن و افزایش عزت نفس کودکان چاق میتوان استفاده نمود.
آمنه امامی عزت، تورج هاشمی، مجید محمود علیلو،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال اضطراب اجتماعی، شایعترین نوع اختلالات اضطرابی است که به عملکرد و روابط اجتماعی فرد آسیب میرساند. از جمله عوامل مؤثر در ابتلا و تداوم این اختلال، طرحوارههای ناسازگار اولیه و نقایص در تنظیم هیجان است. هدف از پژوهش حاضر، ارایه مدل ساختاری نقش مستقیم و غیر مستقیم طرحوارههای ناسازگار اولیه بر اضطراب اجتماعی با میانجیگری تنظیم هیجان بود. مواد و روشها: مطالعه حاضر به صورت توصیفی- همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان دانشگاه تبریز را تشکیل میداد که از بین آنها تعداد ۳۰۰ نفر به شیوه خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند و برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه طرحواره ناسازگار Young، اضطراب اجتماعی Kanwar، تنظیم هیجان Gross و John و جهت تحلیل دادهها از روش تحلیل مسیر استفاده گردید. یافتهها: طرحوارههای بریدگی/ طرد، خودگردانی/ عملکرد مختل، محدودیت مختل، دیگر جهتمندی و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری، به واسطه تنظیم هیجانی نقش مثبت و معنیدار در نشانههای اضطراب اجتماعی داشت (۰۱/۰ > P). از سوی دیگر، در بین طرحوارههای ناسازگار اولیه نقش گوش به زنگی، خودگردانی/ عملکرد مختل و بریدگی/ طرد در اضطراب اجتماعی، برجستهتر از طرحوارههای محدودیت مختل و دیگر جهتمندی بود. نتیجهگیری: اضطراب اجتماعی نه تنها از بدکارکردی شناختی در قالب طرحوارههای ناسازگار تأثیر میپذیرد، بلکه نشانههای این اختلال به واسطه بدتنظمیهای هیجانی، تشدید میشود؛ به نحوی که اثرات منفی شناختوارههای معیوب بر اضطراب اجتماعی از طریق عملکرد معیوب تنظیم هیجانی افزونتر شده و باعث تشدید علایم اضطراب اجتماعی میگردد.
مژگان حاج رسولیها، فریبا یزدخواستی، حمید رضا عریضی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی مشکلات رفتاری- هیجانی و مهارتهای کودکان ۶ تا ۱۲ ساله دارای والدین مبتلا به سرطان و مقایسه آنها با کودکان دارای والدین عادی انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش از نوع علی- مقایسهای یا پسرویدادی بود که بر روی دو نمونه ۸۰ نفری شامل کودکان دارای والدین مبتلا به سرطان و کودکان دارای والدین عادی به روش نمونهگیری در دسترس صورت گرفت. ابزار پژوهش، مقیاس ارزیابی مشکلات رفتاری- هیجانی و مهارتهای کودک فرم ارزیابی والد (Child Behavior Checklist یا CBCL) بود. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس یکطرفه، تحلیل کواریانس چند متغیره، Mann–Whitney-U و ضریب همبستگی تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: تفاوت معنیداری در متغیر فعالیت، بین دو گروه کودکان دارای والدین مبتلا به سرطان و دارای والدین عادی وجود داشت (۰۱/۰ = P). همچنین، تفاوت معنیداری در متغیر رفتارهای پرخاشگرانه بین دو گروه در مجموع همه ابعاد مشکلات درونی و بیرونی شده مشاهده گردید (۰۱/۰ = P)، اما تفاوت بین دو گروه در متغیر اجتماع (۸۷/۰ = P) و مدرسه (۲۶/۰ = P)، معنیدار نبود. نتیجهگیری: ابتلای والدین به بیماریهای مزمن همچون سرطان، اگرچه باعث بروز مشکلات رفتاری و هیجانی در کودکان میگردد، اما در عین حال میتواند زمینههای ایجاد رفتارهای جبرانی مانند پیشرفت در مدرسه را به منظور ایجاد خرسندی برای والد یا جبران احساس کودک به بیکفایتی پزشک، فراهم آورد.
مریم موحدی، شهناز خالقیپور،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : تنظیم هیجان، عامل مهمی در تعیین سلامتی و عملکرد موفق در تعاملات اجتماعی است و تأثیر آن بر اختلالات برونریز به دلیل ماهیت انعطافپذیر دوره نوجوانی و پایهریزی الگوهای رفتار بزرگسالی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از اینرو، مطالعه حاضر با هدف اثربخشی راهبردهای مدیریت فرایندی هیجان در زود انگیختگی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای انجام شد. مواد و روشها: تعداد سه نفر به شیوه نمونهگیری هدفمند از بین کلیه دختران نوجوان ۱۸-۱۴ ساله مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای در مدارس شهرستان نجفآباد انتخاب شدند. پژوهش حاضر در چارچوب طرحهای تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانهای پلکانی اجرا شد. بعد از موقعیت خط پایه، طی هشت جلسه مداخله انفرادی، آموزش راهبردهای مدیریت فرایندی هیجان مبتنی بر مدل Gross به آزمودنیها ارایه گردید و یک ماه بعد، طی سه ماه متوالی مورد پیگیری قرار گرفتند. آزمودنیها با استفاده از پرسشنامه زود انگیختگی Barratt (Barratt Impulsiveness Scale یا BIS)، ۱۱ بار (۴ بار خط پایه، ۴ بار مداخله و ۳ بار پیگیری) مورد ارزیابی قرار گرفتند. شاخصهای تغییرات روند، شیب، اندازه اثر، شاخص Cohen و تفسیر فراز و فرود در نرمافزار SPSS ارایه گردید. یافتهها: مداخله مورد نظر موجب کاهش نمرات زود انگیختگی شد. بازبینی نمودارهای اثربخشی و اندازه ضریب تأثیر نیز بیانگر اثر معنیدار و قابل توجه شدت مداخله مورد نظر برای هر سه آزمودنی در متغیرهای مورد بررسی بود. نتیجهگیری: راهبردهای مدیریت فرایندی هیجان در زود انگیختگی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای مؤثر است. از اینرو، تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه پیشگیری و درمان اختلال نافرمانی مقابلهای دارد.
الهام موسویان، بابک شریفزاده،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : بینظمی هیجانی به عنوان یکی از علایم اصلی در اختلال شخصیت مرزی (Borderline personality disorder یا BPD)، تأثیرات قابل توجهی بر ادراک هیجانی در این گروه از بیماران دارد و با توجه به اهمیت بازشناسی هیجان در چهره در تعاملات اجتماعی و نتایج ضد و نقیض پژوهشهایی که در گذشته بازشناسی هیجان را در این گروه مورد ارزیابی قرار داده است، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی بازشناسی هیجان در افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی و ارتباط این علایم بر تعاملات میان فردی در این گروه از افراد بود. مواد و روشها: حجم نمونه پژوهش ۳۰ نفر بود که ۱۵ نفر از افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی و ۱۵ نفر آزمودنی سالم به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. آزمودنیها به شیوه نمونهگیری در دسترس از بین جامعه آماری مربوط انتخاب شدند. پرسشنامه شخصیت مرزی (Borderline personality inventory یا BPI) و پرسشنامه مشکلات بین فردی (Inventory of interpersonal problems یا IIP) و آزمون بازشناسی هیجان در چهره (Facial affect recognition task) بر روی دو گروه اجرا گردید. یافتهها: افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی نسبت به همتایان بهنجار در بازشناسی هیجان در چهره عملکرد ضعیفتری داشتند (۰۰۱/ < P، ۵/۱ = F). از طرف دیگر، این افراد در بازشناسی همه هیجانهای منفی دچار اشکال نبودند، بلکه به طور خاص در بازشناسی هیجان تنفر (۰۱۰/۰ < P، ۵/۲ =F ) و خشم (۰۲۰/۰ > P، ۰۵/۴ = F) نقص داشتند. همچنین، آنها مشکلات بین فردی بیشتری را نسبت به گروه شاهد نشان دادند (۰۰۱/ > P، ۰۱/۰ = F). نتیجهگیری: نقص در بازشناسی هیجان در چهره میتواند زمینهساز مشکلات میان فردی در این گروه از افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی باشد. بنابراین، توجه به بازشناسی هیجان در چهره به عنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در تعاملات اجتماعی میتواند به فهم بهتر از بدکارکردی اجتماعی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کمک کند.
مهرنسا شهابی، سید امیر امینیزدی، علی مشهدی، جعفر حسنی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : در سالهای اخیر، مشکلات مربوط به ناتوانی در نظمجویی هیجان باعث شده است که محققان زیادی به مطالعه متغیرهای تعیین کننده و مرتبط با آن بپردازند. از جمله این عوامل میتوان به کارکردهای تحولی خانواده اشاره نمود. هدف از انجام پژوهش حاضر، پیشبینی مشکلات نظمجویی هیجان بر مبنای کارکردهای تحولی خانواده بود. مواد و روشها: این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود و در آن ۲۰۱ نفر از بین تمامی والدین دانشآموزان دوره ابتدایی شهر تهران به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس کارکردهای تحولی خانواده (Developmental family function assessment questionnaire یا DFFAQ) و پرسشنامه دشواری در نظمجویی هیجان (Difficulties emotion regulation scale یا ۱۶-DERS) را تکمیل نمودند. دادههای حاصل با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: ابعاد کارکردهای تحولی خانواده با برخی از مؤلفههای دشواری در نظمجویی هیجانی رابطه معنیداری داشت. همچنین، از بین این ابعاد، سه بعد تفکر منطقی، ارتباط متقابل و بازنمایی ایدهها توانست مؤلفههای عدم وضوح هیجانی و عدم پذیرش هیجانی، کنترل تکانه را پیشبینی نماید. در مجموع، از بین سایر متغیرهای پیشبین، بعد تفکر منطقی با تبیین ۱۰/۰ درصد از واریانس نمرات مؤلفه عدم وضوح هیجانی، بالاترین ضریب تبیین را برای دشواری در نظمجویی هیجان به خود اختصاص داد. نتیجهگیری: ابعاد کارکردهای تحولی خانواده پیشبین مهم دشواری در نظمجویی هیجان است و توجه به آنها توسط روانشناسان و پژوهشگران در جلسات آموزشی و مشاوره برای خانوادهها و درمانهای مبتنی بر نظمجویی هیجانی میتواند به کاهش مشکلات نظمجویی هیجان بینجامد و پیامدهای مؤثرتری را رقم بزند.
حسنعلی ویسکرمی، فاطمه رضایی، لیلا منصوری،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال اضطراب فراگیر، شایعترین اختلال اضطرابی است و بالاترین نرخ همبودی را با سایر اختلالات روانپزشکی دارد. نگرانی شدید، معیار تشخیصی اصلی برای اختلال اضطراب فراگیر است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش خوددلسوزی شناختی بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان دانشآموزان دختر مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر پایه دوم دوره متوسطه دوم شهرستان ایذه بود. مواد و روشها: طرح این پژوهش، آزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون با گروه شاهد و جامعه آماری آن شامل کلیه دانشآموزان دختر پایه دوم دوره متوسطه دوم در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴ بود. به منظور اجرای مطالعه غربالگری انجام گرفت که ابتدا ۳۰۲ شرکت کننده پرسشنامه نگرانی Pennsylvania (Penn state worry questionnaires یا PSWQ) را تکمیل نمودند و از میان آنها ۴۰ نفر مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انتخاب گردید. سپس، نمونههای منتخب به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایش طی ۱۰ جسله ۹۰ دقیقهای به مدت ۲ ماه تحت آموزش مهارتهای خوددلسوزی شناختی قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان بود. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از شاخصهای آماری توصیفی و استنباطی از جمله تحلیل کواریانس استفاده گردید. یافتهها: آموزش خوددلسوزی از میان راهبردهای ناسازگار تنظیم شناختی هیجان موجب کاهش معنیدار سرزنش خود، نشخوار فکری و فاجعهآمیز کردن در گروه آموزش شد و از میان راهبردهای سازگار تنها بر راهبرد ارزیابی مثبت مجدد/ اتخاذ دیدگاه مؤثر بود. نتیجهگیری: میتوان گفت که آموزش خوددلسوزی شناختی عامل تأثیرگذار مهمی بر کاهش راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی هیجان دانشآموزان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر میباشد.
آسیه کریمی، صدیقه رضایی دهنوی، کمال مقتدایی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از دلایل شایعتر بودن مشکلات روانشناختی در افراد مبتلا به چاقی، کنترل کمتر هیجانات در این افراد است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تکنیکهای تنظیم هیجان بر کاهش مشکلات روانشناختی زنان مبتلا به چاقی انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود و با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری انجام گردید. نمونهگیری به روش در دسترس، از بین زنان دارای شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI) بالاتر از ۲۵ شهر اصفهان در سال ۱۳۹۴ صورت گرفت و ۲۴ نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (تکنیکهای تنظیم هیجان) و شاهد قرار گرفتند. دادهها با استفاده از پرسشنامه ۹۰-Symptom Chek List (۹۰-SCL) جمعآوری گردید. گروه آزمایش ۸ جلسه آموزشی تنظیم هیجان مدل Gross را دریافت کرد؛ در حالی که گروه شاهد از این آموزش بیبهره بود. دادههای پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: ابعاد آسیبشناختی روانی نشان داد که تنظیم هیجان بر کاهش اضطراب و وسواس در مرحله پسآزمون تأثیر معنیداری نداشت (۰۵۰/۰ < P)، اما این اثر در مرحله پیگیری معنیدار بود (۰۵۰/۰ > P). همچنین، تنظیم هیجان تأثیر معنیداری بر کاهش افسردگی و جسمانیسازی در دو مرحله پیگیری و پسآزمون داشت (۰۵۰/۰ > P). نتیجهگیری: آموزش تنظیم هیجان به شیوه گروهی، بر بهبود علایم آسیبشناختی روانی بیماران مبتلا به چاقی اثربخش است و تلویحات مهمیدر توجه به درمانهای گروهی تنظیم هیجان در کاهش مشکلات بیماران مبتلا به چاقی دارد.
علی محمدزاده ابراهیمی، طیبه رحیمی پردنجانی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : شیوع علایم افسردگی به طور روزافزونی در حال افزایش است و اثرات مخرب آن بر روی فرد و جامعه بسیار گسترده میباشد. شناسایی عوامل خطر و محافظت کننده و درک فرایند ابتلا به علایم افسردگی به منظور پیشگیری به موقع و تلاشهای مداخلهای اولیه، ضروری به نظر میرسد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش تعدیل کننده راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین رویدادهای استرسزا و علایم افسردگی بود. مواد و روشها: جامعه آماری این مطالعه، دانشجویان مقطع کارشناسی بودند که ۳۵۷ نفر از آنها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها، از پرسشنامه بررسی تجارب زندگی (Life Experiences Survey یا LES)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) و پرسشنامه افسردگی Beck (Beck Depression Inventory یا BDI) استفاده گردید. فرضیه پژوهش از طریق روش تحلیل رگرسیون مورد آزمون قرار گرفت. یافتهها: راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان، رابطه بین رویدادهای استرسزا و علایم افسردگی را تعدیل نمود. نتیجهگیری: افرادی که به دنبال تجربه رویدادهای استرسزا، به میزان بیشتری از راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان استفاده میکنند، علایم افسردگی کمتری را تجربه مینمایند و بر عکس افرادی که پس از تجربه رویدادهای استرسزا، به میزان کمتری از این راهبردها استفاده میکنند، تجربه علایم افسردگی بیشتری دارند. بر این اساس، مداخلات و برنامههای پیشگیرانه در زمینه علایم افسردگی، باید اهتمام ویژهای به آموزش و ترویج راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان داشته باشند.
ملیحه رحمانی، عبداله امیدی، حسین اکبری، ذاتاله عاصمی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه بر پرخوری و دشواری در تنظیم هیجان بیماران مبتلا به اختلال پرخوری انجام شد. مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی یک سوکور، جامعه پژوهش را تمامی زنان مبتلا به اختلال پرخوری شهرستان کاشان تشکیل داد. از بین افرادی که در نیمه اول سال ۱۳۹۴ به کلینیک تخصصی تغذیه کاشان مراجعه کرده بودند، ۶۰ نفر با دامنه سنی ۵۲-۱۹ سال و تشخیص اختلال پرخوری، به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه اختصاص یافتند تا تحت درمان فراتشخیصی قرار گیرند (۳۰ نفر) یا به مدت ۱۲ هفته در لیست انتظار بمانند (۳۰ نفر). متغیرهای وابسته با استفاده از مقیاس پرخوری Gormally و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان Gratz و Roemer (Difficulties in Emotion Regulation Scale یا DERS) اندازهگیری شد. در نهایت، دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: بعد از ۱۲ هفته، درمان فراتشخیص منجر به کاهش معنیدار نتایج پرخوری (۵۵/۳ ± ۴۶/۸- در مقابل ۹۰/۱ ± ۳۶/۱-) (۰۰۱/۰ > P) و دشواری در تنظیم هیجان (۹۱/۳۳ ± ۷۰/۹۹- در مقابل ۳۲/۲۴ ± ۴۳/۱۵) (۰۰۱/۰ > P) در مقایسه با گروه شاهد شد. نتیجهگیری: در درمان فراتشخیصی یکپارچه، عنصر رفتاری درمان در عادی کردن الگوهای خوردن، برنامهریزی وعدههای غذا، آموزش تغذیه و خاتمه دادن به چرخههای پرخوری تمرکز دارد و به فرد آموزش میدهد تا مقادیر کمتری از غذا را به طور منظم مصرف کند. همچنین، عنصر شناختی این درمان، به مقابله با افکار ناکارامد همراه با پرخوری میپردازد. به طور کلی، به دنبال این مداخله، تأثیرات مثبتی بر پرخوری و دشواری در تنظیم هیجان مشاهده شد.
سوما کرمی، شکوه السادات بنیجمالی، زهره خسروی، هادی پرهون،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : افسردگی و اضطراب تأثیر زیادی بر میزان عملکرد، کیفیت زندگی، مدت بستری و نتیجه درمانی بیماران مبتلا به سرطان دارد. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش طرحوارههای هیجانی در پیشبینی اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، ۲۵۰ بیمار مبتلا به سرطان بستری در بخش آنکولوژی بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) شهر تهران به عنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از مقیاس طرحوارههای هیجانی Leahy ( Leahy Emotional Schema Scale یا LESS)، مقیاس اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventory یا BAI) و نسخه دوم مقیاس افسردگی Beck ( Beck Depression Inventory یا BDI-II) جمعآوری گردید و با استفاده از روش آماری همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: رابطه معنیداری بین تمام زیرمقیاسهای طرحوارههای هیجانی با افسردگی و اضطراب مشاهده شد (۰۵/۰ > P). از بین طرحوارههای هیجانی، راهبردهای غیر قابل کنترل بودن، ارزشهای والا، گناه، خودآگاهی و تلاش منطقی، توانایی پیشبینی افسردگی بیماران مبتلا به سرطان را داشت که در مجموع، ۳۸ درصد از واریانس و تغییرپذیری افسردگی توسط این متغیرها تبیین گردید. همچنین، راهبردهای غیر قابل کنترل بودن، سرزنش، تلاش منطقی و گناه در پیشبینی اضطراب بیماران مبتلا به سرطان نقش داشت و ۲۴ درصد از واریانس و تغییرپذیری اضطراب توسط این متغیرها تبیین شد. نتیجهگیری: طرحوارههای هیجانی نقش مهمی در پیشبینی میزان افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به سرطان دارد. بنابراین، طراحی مداخلات روانشناختی در این زمینه توأم با شناسایی و تعدیل طرحوارههای هیجانی منفی، میتواند منجر به کاهش افسردگی و اضطراب در این بیماران گردد.