۷ نتیجه برای هوش هیجانی
فریبا یزدخواستی، احمد یارمحمدیان،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer۴ زمینه و هدف : هدف از این پژوهش، مقایسه رابطه نمرات افسردگی مادران و هوش هیجانی دختران نوجوان شنوا و ناشنوای شهر اصفهان بود. مواد و روشها: این مطالعه به روش توصیفی- تحلیلی و از نوع مقطعی انجام شد. ۳۰ دانشآموز دختر و مادرانشان از مدرسه شنوایان و ۳۰ دانشآموز دختر و مادرانشان از مدرسه ناشنوایان به شیوه نمونهگیری تصادفی خوشهای از مقطع سوم راهنمایی ناحیه ۳ آموزش و پرورش با رعایت سطح تحصیلات دیپلم و وضعیت اقتصادی در حد متوسط برای والدین انتخاب شدند. اطلاعات به کمک پرسشنامه افسردگی Beck برای مادران و پرسشنامه هوش هیجانی برای دانشآموزان جمعآوری گردید و آنگاه دادهها با آزمونهای t و ضریب همبستگی Pearson مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: آزمون میانگین دو گروه مستقل نشان داد که جز عامل خوشبینی، بین بقیه عوامل هوش هیجانی در دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد. همچنین بین میانگین نمرات افسردگی مادران تفاوت معنیداری وجود دارد. در آخر نیز نتایج همبستگی Pearson نشان داد که میانگین نمرات افسردگی مادران دو گروه با میانگین نمرات هوش هیجانی فرزندانشان رابطه معکوس دارد. نتیجهگیری: نتایج میتواند حاکی از آن باشد که ناشنوایی فرزند با میانگین نمرات افسردگی مادر مرتبط بوده، از طرف دیگر میانگین نمرات افسردگی مادر با هوش هیجانی فرزند رابطه دارد. میانگین نمرات افسردگی بیشتر مادر به دلیل برقراری رابطه عاطفی منفی با هوش هیجانی پایین و میانگین نمرات افسردگی پایین به دلیل برقراری رابطه عاطفی مناسب با هوش هیجانی بالای نوجوان شنوا رابطه دارد.
ستاره موسوی، جلال جبل عاملی، فاطمه علی بخشی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه هوش هیجانی با باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی برعملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. مواد و روش ها: پژوهش توصیفی- همبستگی حاضر بر روی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی ۹۰-۱۳۸۹ صورت گرفت. ۱۳۰۰ دانشجو از میان همه دانشجویان به شیوه تصادفی طبقه ای به عنوان حجم نمونه مورد بررسی انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری، دو پرسش نامه هوش هیجانی Bar-on و راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (Motivational strategies for learning questionnaire یا MSLQ) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون معنی داری همبستگی، آزمون ۲ c و مدل یابی معادلات ساختاری و شاخص های برازش مدل های ساختاری استفاده شد. یافته ها: ضرایب مسیر مربوط به عامل روابط بین فردی و عامل همدلی معنی دار نبود. ضریب مسیر برای مؤلفه های شادمانی، واقع گرایی و مسؤولیت پذیری با باورهای انگیزشی معنی دار به دست نیامد. در تأثیر باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی، تمام مسیرها معنی دار بودند و در تأثیر مؤلفه های هوش هیجانی و باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی تمام مسیرها رابطه معنی داری را نشان دادند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش می تواند برای برنامه ریزان و پژوهشگران تعلیم و تربیت در جهت سرمایه گذاری و انجام مداخله در حیطه های مختلف هوش هیجانی، ارتقای عملکرد تحصیلی و راهبردهای انگیزشی سودمند باشد.
فاطمه زارع، فهیمه نامدارپور،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: نوجوانی دوره مهمی از تحول است که افراد میتوانند مهارتها، نگرشها و تواناییهایی را کسب کنند که در بزرگسالی بدان نیازمندند. به نظر میرسد یکی از عواملی که بتواند در روبرویی با مسائل نوجوانان مؤثر باشد هوش هیجانی است. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر هوش هیجانی دختران نوجوان بود.
مواد و روشها: تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از منظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دختران نوجوان ۱۳-۱۸ ساله شهر اصفهان بودند. نمونه شامل ۳۲ دختر نوجوان بود که به شیوه نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند و بهطور تصادفی و مساوی در دو گروه کنترل و آزمایش به شیوه تصادفی ساده جایگزین شدند. گروه آزمایش، آموزش تئوری انتخاب را به مدت ۸ جلسهی ۹۰ دقیقهای بهصورت هفتگی دریافت کردند. گروه کنترل نیز در فهرست انتظار قرار گرفتند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد آموزش تئوری انتخاب بر هوش هیجانی و مؤلفههای آن (سازگاری، بین فردی، درون فردی و خلق) تأثیر معناداری داشت (۰۵/۰p<)؛ اما در مؤلفه کنترل استرس بهطور معناداری مؤثر نبوده است (۰۵/۰<p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده از این مطالعه به نظر میرسد میتوان از آموزش تئوری انتخاب برای افزایش هوش هیجانی دختران نوجوان در مدارس استفاده کرد. ملاحظات نظری و عملی در این تحقیق موردبحث قرار خواهند گرفت.
اعظم براتی، محمد اسماعیل ابراهیمی، فیروزه زنگنه،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مقایسه رویکردهای مختلف درمانی در روانشناسی میتواند به درمانگران برای تشخیص صرفهجویی در زمان، هزینه و میزان اثربخشی آنها کمککننده باشد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی و خودکارآمدی کارکنان شرکت مخابرات تهران انجام شد.
مواد و روشها: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شرکت پرسو الکترونیک مخابرات تهران در سال ۱۳۹۸ بود که از بین آنها بر اساس جدول کوهن، ۴۵ نفر با نمونهگیری تصادفی نسبی انتخاب و بهصورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای هوش هیجانی بار- ان (۱۹۸۰) و خودکارآمدی شرر و مادوکس (۱۹۸۲) بود. گروههای آزمایش تحت آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. دادهها با آزمون تحلیل واریانس و اندازهگیری مکرر تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش مربیگری گشتالتی بر افزایش هوش هیجانی کارکنان، در سه مرحله آزمون اثر معنیداری وجود دارد (۰۰۱/۰≥ P). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش هوش هیجانی کارکنان بین پیش آمون و پسآزمون اثر معنیداری داشته (۰۰۱/۰≥ P). ولی بین پسآزمون با پیگیری اثر معنیداری وجود ندارد (۰۰۱/۰≤ P). همچنین آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش خودکارآمدی کارکنان، در مرحله پیشآزمون و پسآزمون اثر معنیداری وجود دارد (۰۰۱/۰≥ P). ولی آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش خودکارآمدی کارکنان، در مرحله پسآزمون و پیگیری اثر معنیداری وجود ندارد (۰۰۱/۰≤ P).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای حاصل میتوان نتیجه گرفت، آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند راهکار مناسبی برای افزایش هوش هیجانی و خودکارآمدی کارکنان باشد.
اقدس صفری، ناصر امینی، محمد بهروزی، غلامرضا جعفری نیا،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که قلدری در فضای سایبری پیامدهای منفی بر کارکردهای تحصیلی نوجوانان داشته و بین هوش هیجانی و قلدر بودن رابطه معکوس وجود دارد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش همدلی با آموزش مبتنی بر دیدگاهگیری اجتماعی بر هوش هیجانی نوجوانان دارای قلدری سایبری بود.
مواد و روشها: دختر دوره اول متوسطه شهر بوشهر در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ بودند که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده تعداد ۴۵ نفر از آنان در دو گروه آزمایش (هر گروه ۱۵ دانشآموز) و یک گروه کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروههای آزمایش تحت آموزش همدلی (۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای) و آموزش مبتنی بر دیدگاهگیری اجتماعی (۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از پرسشنامه قلدری سایبری آنتیادو، کوکینوس و مارکوس (۲۰۱۶) و مقیاس تجدنظر شده هوش هیجانی شاته و همکاران (۱۹۹۸) به منظور گردآوری دادهها استفاده شد. تحلیل دادههای بهدستآمده از اجرای پرسشنامهها از طریق نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی) انجام پذیرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد هر دو درمان مذکور در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر هوش هیجانی نوجوانان دارای قلدری سایبری اعمال کردند (۰۵/۰>P). همچنین، آموزش مبتنی بر دیدگاهگیری اجتماعی نسبت به آموزش همدلی در بهبود هوش هیجانی مؤثرتر بود (۰۵/۰>P).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، میتوان گفت که آموزش مبتنی بر دیدگاهگیری اجتماعی و آموزش همدلی میتوانند به عنوان یک شیوه درمانی برای بهبود هوش هیجانی نوجوانان دارای قلدری سایبری در محیطهای آموزشی و درمانی به کار برده شوند.
بهاره فامیل متقی، محمود گودرزی، کیوان کاکابرائی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: بخشودگی زناشویی یکی از مهمترین عوامل مؤثر در رضایت زناشویی و بهعنوان متغیری مؤثر در حل تعارضات زناشویی و افزایش رضایت زناشویی در نظر گرفته میشود. هدف اصلی این پژوهش، تدوین مدل علّی بخشودگی زناشویی بر اساس هوش هیجانی و هوش معنوی با نقش واسطهای تمایزیافتگی زوجین بوده است.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع همبستگی به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل زنان متأهل ۲۵ تا ۴۵ ساله شهر همدان بوده که از بین آنها تعداد ۴۰۸ نفر به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. همه آنها پرسشنامههای بخشش زناشویی، هوش معنوی، هوش هیجانی و تمایزیافتگی زوجین را تکمیل کردند. برای تحلیل دادهها از آزمون معادلات ساختاری به کمک نرمافزار PLS استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد بین هوش هیجانی (۱۰۲/۰) و هوش معنوی (۲۸۶/۰) زوجین با بخشودگی زناشویی رابطه مستقیم مثبت وجود دارد. مسیر رابطه بین هوش معنوی زوجین و سطح تمایزیافتگی آنها مستقیم، منفی و معنیدار است (۱۳۹/۰-). همچنین مسیر رابطه بین سطح تمایزیافتگی (۳۴۸/۰-) و بخشودگی زناشویی زوجین مستقیم و رابطه بین دو متغیر منفی است. سطح تمایزیافتگی زوجین بر رابطه بین هوش هیجانی و بخشودگی زناشویی (۰۷/۰-) و همچنین رابطه بین هوش معنوی و بخشودگی زناشویی (۰۴۸/۰) زوجین اثر میانجیگری دارد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش میتوان گفت مدل علی بخشودگی زناشویی بر اساس هوش هیجانی و هوش معنوی با نقش واسطهای تمایزیافتگی از برازش خوبی برخوردار است و لذا آگاهی مشاوران، روانشناسان و متخصصان از این متغیرها میتواند کمککننده باشد.
شیوا جهانگیری، حسن عبدی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی ابعاد متفاوت سلامت و آسایش جسمی، روانی و اجتماعی زندگی افراد را در برداشته و متأثر از عوامل مختلفی میباشد. به همین دلیل این پژوهش، باهدف پیشبینی هوش هیجانی بر اساس کیفیت زندگی متأهلین با میانجیگری اعتمادبهنفس در زنان متأهل انجام شد.
مواد و روشها: روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متأهل ساکن در شهر سمنان بود که به مراکز مشاوره مراجعه نموده بودند. روش نمونهگیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورود و خروج بود که ۳۸۴ نفر بر اساس جدول مورگان انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامههای استاندارد هوش هیجانی پترایدز و فارنهام، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و پرسشنامه استاندارد اعتمادبهنفس کوپر اسمیت میباشد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آنوا و رگرسیون صورت گرفت. همچنین از نرمافزار SPSS نسخه ۲۶ در سطح معنیداری ۰۵/۰ استفاده گردید.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد از میان ابعاد متغیر اعتمادبهنفس، مقیاس تحصیلی و شغلی با ۲/۴۱ درصد در رتبه نخست، مقیاس اجتماعی با ۴/۳۴ درصد در رتبه دوم، مقیاس خانوادگی ۱/۲۳ درصد در رتبه سوم و مقیاس عمومی با ۱۵/۱۹ درصد در رتبه چهارم و مقیاس دروغ با منفی ۹/۱۸ درصد، اثرگذاری بر کیفیت زندگی زنان متأهل قرارگرفتهاند؛ بنابراین نقش ابعاد اعتمادبهنفس معنادار است (۰۵/۰>p). نتایج بررسی میزان تأثیر هوش هیجانی بر اعتمادبهنفس در زنان متأهل در مدل پژوهش ۹/۲۱ درصد به دست آمد. همچنین میزان بتای رابطه کیفیت زندگی متأهلین و هوش هیجانی در مدل نخست ۴۶۹/۰ و در مدل دوم ۵۳۹/۰ به دست آمد و متغیر تعدیلگر اعتمادبهنفس، نقش افزایشی دارد و میزان آن ۲۷۴/۰ بهدستآمده است و نقش تعدیل گری اعتمادبهنفس ازنظر آماری معنیدار بود (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل میتوان به مراجع آگاهی داد که چگونه اعتمادبهنفس پایین میتواند به مشکلات روانی آنها بیافزاید و چگونه باهوش هیجانی میتوانند بر مسائل روانی آنها غلبه کنند تا کیفیت زندگیشان در دوره متأهلی افزایش یابد.