logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۷ نتیجه برای سرطان

آزاده ملکیان، ملکیان علی‌زاده، غلام‌حسین احمدزاده،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده

Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: افسردگی و اضطراب بر وضعیت عملکرد، کیفیت زندگی، مدت بستری و حتی نتیجه درمانی بیماران مبتلا به سرطان تأثیر منفی دارد و   ارزیابی و درمان این دو اختلال در این بیماران حایز اهمیت است. این پژوهش با هدف ارزیابی افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به سرطان در بیمارستان حضرت سیدالشهداء (ع) اصفهان انجام شد. روش ها: این مطالعه توصیفی- تحلیلی مقطعی به منظور ارزیابی اضطراب و افسردگی در ۱۷۳ بیمار بستری مبتلا به سرطان در بیمارستان حضرت سیدالشهدای اصفهان در سال ۱۳۸۴ انجام شد. برای ارزیابی افسردگی و اضطراب به ترتیب از آزمون افسردگی بک ( BDI ) و آزمون خودسنجی اضطراب زونگ استفاده شد. یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون مجذور کای تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: شیوع اضطراب و افسردگی در این بیماران به ترتیب ۵/۱۸ درصد و ۹/۳۲ درصد بود. اضطراب در زنان و در گروه سنی ۵۰ تا ۶۵ ساله شیوع بالاتری داشت. بین سن یا جنس با افسردگی ارتباطی مشاهده نگردید. نتیجه گیری: فراوانی اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان نسبتاً بالاست، و لازم است متخصصین نسبت به تشخیص و درمان این اختلالات همراه، توجه فراوان مبذول دارند.
امیر موسی رضایی، هما کدخدایی الیادرانی، محبوبه قاسمی پور، علیرضا هوایی، محمد درویش، فاطمه علی اکبری،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

سابقه و اهداف: با توجه به شیوع بالای سرطان پستان و اهمیت محوری سلامت معــنوی در فرآیند درمانی مبتلایان به این نوع سرطان، مطالعه حاضر با هدف تبیین پیش بینی کننده های روان شناختی، طبی و جمعیت شناختی سلامت معــنوی مبتلایان به سرطان پستان طراحی و اجرا گردید. مواد و روش ها: ۳۴۱ نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان با روش نمونه گیری آسان در مطالعه توصیفی-همبستگی شرکت نمودند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه متشکل از سه بخش استفاده شد. بخش اول مربوط به اطلاعات جمعیت شناختی و طبی، بخش دوم دربرگیرنده پرسشنامه اسـتاندارد سلامت معــنوی Ellison – Palutzian و بخش سوم شامل پرسشنامه استاندارد سنجش استرس، اضطراب و افسردگی DASS-۴۲ بود. جهت تجزیه وتحلیل از نرم افزار SPSS نسخه بیستم و روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافته ها: بر اساس یافته های مطالعه حاضر، ارتباط آماری معنی داری بین سلامت معــنوی مبتلایان به سرطان پستان با استرس، اضطراب، افسردگی وجود داشت. بر اساس نتایج تحلیل رگرسـیون، ۵/۳۹ درصد از واریانس نمرات سلامت معــنوی مبتلایان به سرطان پستان به وسیله متغیرهای فوق الذکر تبیین گردید و در این بین، افسردگی با ضریب تعیین ۲/۲۶ درصد بالاترین سهم را در پیش بینی سلامت معــنوی ایفا نمود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های مطالعه حاضر، سلامت معــنوی مبتلایان به سرطان پستان را می توان در قالب یک معادله رگرسیون به وسیله متغیرهای روان شناختی پیش بینی کرد. مبتلایان به سرطان پستان با نمرات بالاتر سلامت معــنوی، میزان استرس، اضطراب و افسردگی کمتری وجود دارد و بالا بودن سلامت معــنوی یک فاکتور مهم محافظت کننده در برابر بروز استرس، اضطراب و افسردگی در این بیماران است.
مجتبی حبیبی، خدیجه سلمانی، امید امانی، زهره رافضی، ساناز سادات نعمت‌اله زاده،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر، به منظور بررسی مقایسه‌ای تجارب معنوی و تاب‌آوری در زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پرتو درمانی و همتایان عادی انجام شد. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع مقایسه‌ای پس‌رویدادی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پرتو ‌درمانی و همتایان عادی مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی از اردیبهشت تا اوایل مهر ۱۳۹۲ تشکیل دادند. نمونه پژوهش به روش در دسترس و به تعداد ۵۰ نفر از میان زنان مبتلا به سرطان پستان دارای سابقه جراحی و ماستکتومی انتخاب شدند که دوره شیمی درمانی را به اتمام رسانده و تحت پرتو درمانی بودند و در مقایسه با ۵۰ نفر از همتایان عادی قرار گرفتند که از نظر سن، تحصیلات، وضعیت تأهل با گروه مطالعه مشابه بودند. داده‌های پژوهش با استفاده از مقیاس تجارب معنوی روزانه و مقیاس تاب‌آوری Connor و Davidson جمع‌آوری گردیده و توسط نرم‌افزار SPSS و روش آماری تحلیل واریانس چند متغیره و t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: بین تجارب معنوی زنان مبتلا به سرطان پستان با زنان سالم تفاوت معنی‌داری به لحاظ آماری وجود داشت (۰۵/۰ > P). تجارب معنوی زنان مبتلا به سرطان پستان بیشتر از زنان سالم بود. همچنین، بین تاب‌آوری زنان مبتلا به سرطان پستان با همتایان عادی تفاوت معنی‌داری وجود داشت (۰۵/۰ P <). تاب‌آوری زنان سالم بیشتر از زنان مبتلا به سرطان پستان بود. نتیجه‌گیری: تجارب معنوی و تاب‌آوری در بیماران مبتلا به سرطان پستان و تحت پرتو درمانی تأثیرگذار بود. از این‌رو، به نظر می‌رسد که یافتن روش‌هایی برای افزایش تاب‌آوری و تجارب معنوی در بهبود و کنترل بیماری آنان ضروری است. پیشنهاد می‌شود که پژوهش‌های آینده، با الهام از نتایج این پژوهش در پی ارتقای قدرت تاب‌آوری زنان مبتلا به سرطان برآمده و به بررسی اثرات آن بر سلامت روان و کیفیت زندگی این گروه از بیماران اقدام نمایند.
مژگان حاج رسولیها، فریبا یزدخواستی، حمید رضا عریضی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی مشکلات رفتاری- هیجانی و مهارت‌های کودکان ۶ تا ۱۲ ساله دارای والدین مبتلا به سرطان و مقایسه آن‌ها با کودکان دارای والدین عادی انجام شد. مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع علی- مقایسه‌ای یا پس‌رویدادی بود که بر روی دو نمونه ۸۰ نفری شامل کودکان دارای والدین مبتلا به سرطان و کودکان دارای والدین عادی به روش نمونه‌گیری در دسترس صورت گرفت. ابزار پژوهش، مقیاس ارزیابی مشکلات رفتاری- هیجانی و مهارت‌های کودک فرم ارزیابی والد (Child Behavior Checklist یا CBCL) بود. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس یک‌طرفه، تحلیل کواریانس چند متغیره، Mann–Whitney-U و ضریب همبستگی تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری در متغیر فعالیت، بین دو گروه کودکان دارای والدین مبتلا به سرطان و دارای والدین عادی وجود داشت (۰۱/۰ = P). همچنین، تفاوت معنی‌داری در متغیر رفتارهای پرخاشگرانه بین دو گروه در مجموع همه ابعاد مشکلات درونی و بیرونی شده مشاهده گردید (۰۱/۰ = P)، اما تفاوت بین دو گروه در متغیر اجتماع (۸۷/۰ = P) و مدرسه (۲۶/۰ = P)، معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: ابتلای والدین به بیماری‌های مزمن همچون سرطان، اگرچه باعث بروز مشکلات رفتاری و هیجانی در کودکان می‌گردد، اما در عین حال می‌تواند زمینه‌های ایجاد رفتارهای جبرانی مانند پیشرفت در مدرسه را به منظور ایجاد خرسندی برای والد یا جبران احساس کودک به بی‌کفایتی پزشک، فراهم آورد.
سوما کرمی، شکوه السادات بنی‌جمالی، زهره خسروی، هادی پرهون،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : افسردگی و اضطراب تأثیر زیادی بر میزان عملکرد، کیفیت زندگی، مدت بستری و نتیجه درمانی بیماران مبتلا به سرطان دارد. از این‌رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش طرحواره‌های هیجانی در پیش‌بینی اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود. با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، ۲۵۰ بیمار مبتلا به سرطان بستری در بخش آنکولوژی بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) شهر تهران به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از مقیاس طرحواره‌های هیجانی Leahy ( Leahy Emotional Schema Scale یا LESS)، مقیاس اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventory یا BAI) و نسخه دوم مقیاس افسردگی Beck ( Beck Depression Inventory یا BDI-II) جمع‌آوری گردید و با استفاده از روش آماری همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه ‌و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: رابطه‌ معنی‌داری بین تمام زیرمقیاس‌های طرحواره‌های هیجانی با افسردگی و اضطراب مشاهده شد (۰۵/۰ > P). از بین طرحواره‌های هیجانی، راهبردهای غیر قابل ‌کنترل بودن، ارزش‌های والا، گناه، خودآگاهی و تلاش منطقی، توانایی پیش‌بینی افسردگی بیماران مبتلا به سرطان را داشت که در مجموع، ۳۸ درصد از واریانس و تغییرپذیری افسردگی توسط این متغیرها تبیین گردید. همچنین، راهبردهای غیر قابل‌ کنترل بودن، سرزنش، تلاش منطقی و گناه در پیش‌بینی اضطراب بیماران مبتلا به سرطان نقش داشت و ۲۴ درصد از واریانس و تغییرپذیری اضطراب توسط این متغیرها تبیین شد. نتیجه‌گیری: طرحواره‌های هیجانی نقش مهمی در پیش‌بینی میزان افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به سرطان دارد. بنابراین، طراحی مداخلات روان‌شناختی در این زمینه توأم با شناسایی و تعدیل طرحواره‌های هیجانی منفی، می‌تواند منجر به کاهش افسردگی و اضطراب در این بیماران گردد.
هانیه بلوچی، مریم بزرگ‌منش، آزیتا امیرفخرایی، طیبه شفاعت،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : سلامت روان، از جمله عوامل مهم در زندگی انسان می‌باشد که جهت بهبود بیمار‌ی‌های جسمی نیز اهمیت دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه‌ای تاب‌آوری در رابطه بین سلامت معنوی و معنای زندگی با سلامت روان بیماران مبتلا به ‌سرطان ‌روده بزرگ‌ بود. مواد و روش‌ها: نمونه‌های این مطالعه، ۱۲۰ بیمار مبتلا به سرطان روده بزرگ در مراحل ۲ و ۳ بودند که از طریق نمونه‌گیری در ‌دسترس انتخاب شدند.‌ ابزارهای مورد استفاده جهت جمع‌آوری داده‌ها شامل مقیاس ‌معنا در زندگی (Meaning in Life Scale یا MiLS)‌‌، مقیاس سلامت ‌معنوی Paloutzian و Ellison (Spiritual Well-Being Scale یا SWBS)، ‌مقیاستاب‌آوری Connor-Davidson (Connor-Davidson Resilience Scale یا CD-RISC) و پرسش‌نامه‌ ۲۵-Symptom Checklist (۲۵-SCL‌) بود. یافته‌ها: ارتباط مثبت و معنی‌د‌اری بین معنای زندگی، سلامت معنوی و تاب‌آوری با ‌سلامت روان وجود داشت‌.‌ شاخص‌های معنای زندگی و سلامت ‌معنوی نمی‌توانند پیش‌بینی کننده معنی‌داری سلامت روان باشند.‌ تاب‌آوری پیش‌بینی ‌کننده مثبت و معنی‌دار سلامت روان بود‌.‌ دیدگاه، ارزش‌ها و اهداف از مؤلفه معنی‌داری ‌زندگی، می‌توانند ‌منجر به افزایش تاب‌آوری و در نتیجه، ‌افزایش سلامت روان شوند.‌ ‌همچنین، بین متغیرهای معنای زندگی، سلامت معنوی و تاب‌آوری با سلامت روانی بیماران رابطه معنی‌دری مشاهده شد. نتیجه‌گیری: دیدگاه، ارزش‌ها و اهداف از مؤلفه معنی‌داری ‌زندگی، می‌توانند ‌به واسطه افزایش تاب‌آوری، باعث کاهش اختلالات روانی ‌یا ‌افزایش سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ شوند.
سیما نبی پور گیسی، امین رفیعی پور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان یکی از شایع‌ترین بیماری‌های مزمن بوده که بیماران مبتلابه آن با مشکلات مختلف روانی روبرو هستند؛ بنابراین باید به دنبال روش‌هایی بود تا بتوان از شدت مشکلات روانی این بیماران کم کرد. ازاین‌رو، پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (Mindfulness-Based Cognitive Therapy یا MBCT) بر علائم روان‌شناختی بیماران مبتلابه سرطان انجام شد. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع پژوهش‌های کاربردی نیمه تجربی بود که با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلابه سرطان مراجعه‌کننده به بیمارستان شهید محمدی شهر بندرعباس بود. نمونه پژوهش حاضر را تعداد ۳۰ بیمار سرطانی تشکیل می‌داد که با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند (هر گروه ۱۵ نفر). اعضای هردو گروه مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (Depression Anxiety Stress Scales یا DASS) را قبل و بعد از جلسات (طی سه ماه) تکمیل نمودند. یافته‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS و آزمون‌های تحلیل کوواریانس تک متغیره (ANCOVA) مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یافته­‌ها: بر اساس نتایج به‌دست‌آمده بین دو گروه آزمایش و کنترل در پس‌آزمون افسردگی (۱۱/۸۴ F= و ۰۰۱/۰ p<)، اضطراب (۵۲/۴۷ F= و ۰۰۱/۰ p<) و استرس (۵۱/۵۹ F= و ۰۰۱/۰ p<) تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه‌گیری : به نظر می‌رسد که بیماران مبتلابه سرطان علاوه بر مشکلات جسمانی از مشکلات روانی ناشی از بیماری رنج می‌برند، ازاین‌رو ضروری است مراکز درمانی و انجمن‌های حمایتی مرتبط با بیماران مبتلابه سرطان در برنامه‌ریزی‌های خود جهت کاهش علائم روان‌شناختی بیماران، از روش MBCT به‌صورت گروهی بهره گیرند.
هادی پرهون، علیرضا مرادی، حمیدرضا حسن آبادی، محمد اسماعیل اکبری،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب‌های شناختی ناشی از سرطان پستان می‌تواند تأثیرات مخربی بر کیفیت زندگی، عملکرد شغلی و اجتماعی این بیماران داشته باشد. ازاین‌رو، پژوهش حاضر باهدف برسی اثربخشی برنامه طراحی‌شده توان‌بخشی شناختی بر کارکردهای اجرایی و رفتارهای خود مراقبتی بیماران مبتلابه سرطان پستان انجام شد. مواد و روش­ها: در یک طرح آزمایشی با پیش‌آزمون-پس‌آزمون توأم با گروه کنترل و پیگیری، با روش نمونه‌گیری در دسترس، ۴۱ بیمار مبتلابه سرطان پستان انتخاب و به‌صورت تصادفی به گروه آزمایش و گروه کنترل انتساب شدند. گروه آزمایش طی دو ماه تحت درمان قرار گرفتند. پرسشنامه رفتارهای خود مراقبتی(Self-Care Behaviors Questionnaire)، آزمون برج لندن (Tower of London Test)، آزمون استروپ (Stroop Test)، قبل و بعد از مداخله و در مرحله پیگیری یک‌ماهه در هر دو گروه گردآوری و با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته‌ها نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای حل مسئله (۰۵/۰p<)، برنامه‌ریزی (۰۵/۰p<)، انعطاف‌پذیری شناختی (۰۵/۰p<) و رفتارهای خود مراقبتی (۰۵/۰p<) در مرحله‌ی پس‌آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد. بدین معنی که گروه آزمایشی که برنامه مداخله‌ای را دریافت کرده بودند در مرحله پس‌آزمون در متغیرهای مذکور بهبودی معناداری داشته‌اند و تغییرات ایجادشده در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است. نتیجه­ گیری : نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی برنامه طراحی‌شده توان‌بخشی شناختی بر کارکردهای اجرایی و رفتارهای خود مراقبتی بیماران مبتلابه سرطان پستان است؛ ازاین‌رو، توجه به این یافته‌ها و سازوکار اثربخشی این روش درمانی می‌تواند اثرات درمانی مناسبی بر کاهش مشکلات شناختی، روان‌شناختی و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سرطان پستان در پی داشته باشد.
مینا شیرانی، غلامرضا منشئی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه سرطان (Cancer) به‌عنوان مهم‌ترین عامل مرگ‌ومیر انسان‌ها موردتوجه بسیاری در دنیا قرارگرفته است، به‌طوری‌که حجم زیادی از مطالعات روانشناسی را به خود اختصاص داده است. ازاین‌رو پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی مداخلات مثبت نگر بر فاجعه پنداری درد (Pain catastrophizing) و امید به زندگی (Life expectancy) زنان مبتلا به سرطان پستان (Breast cancer) انجام شد. مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش‌‌آزمون و پس‌‌آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری یک‌ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به بیمارستان میلاد اصفهان در سال ۱۳۹۴ بود. از بین آنان، ۳۰ نفر به شیوه نمونه‌‌گیری در دسترس و هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در گروه‌های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه ۱۵ نفر). مداخلات مثبت نگر به‌صورت گروهی به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌‌ای، بر روی گروه آزمایش انجام داده شد، اما به گروه کنترل آموزشی داده نشد. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش، پرسشنامه فاجعه پنداری درد (Pain Catastrophizing Scale یا PCS) و پرسشنامه امیدواری (Hope Questionnaire یا HQ) بود. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری‌ مکرر (one-way ANOVA with repeated measures) و با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS نسخه ۲۰ انجام شد. یافته‌ها: نتایج به‌دست‌آمده در دوره آموزش و پیگیری نشان داد که آموزش مثبت نگر بر امید به زندگی زنان مبتلابه سرطان پستان مؤثر بوده است (۰۵/۰p<)، ولی بر فاجعه پنداری درد تأثیر نداشته است (۰۵/۰p>). نتیجه‌‌گیری: بر اساس یافته‌‌های این مطالعه، این مداخلات می‌تواند سبب افزایش امید به زندگی زنان مبتلابه سرطان پستان شود و نمایانگر افق‌‌های تازه‌‌ای در مداخلات بالینی است و می‌توان از آن به‌عنوان یک روش مداخله‌‌ای مؤثر سود جست.
راشین خانقائی، فرحناز مسچی، علی تقی زاده، آدیس کراسکیان موجمباری،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف:  سرطان پستان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین سرطان­ها، چالش‌های زیادی را در بین زنان مبتلا به آن ایجاد کرده است. از این­رو، هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروه‌درمانی شناختی- رفتاری (Cognitive-Behavioral Group Therapy) و گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and commitment Group therapy) بر خودکارآمدی بیماران سرطان پستان بود. مواد و روش‌ها: در یک پژوهش نیمه تجربی به‌صورت پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل، تعداد ۶۰ نفر که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس آزمودنی‌ها بر مبنای مؤلفه‌های جمعیت­شناختی، همتاسازی و در ۳ گروه ۲۰ نفری جایگزین. برای گروه مبتنی بر پذیرش و تعهد ۸ جلسه آموزشی برگزار شد و برای گروه مبتنی بر درمان شناختی –رفتاری نیز ۱۰ جلسه آموزشی برگزار شد و گروه کنترل هم مداخله‌ای دریافت نکردند. در پایان جلسات آموزشی پرسشنامه خودکارآمدی (The self-efficacy scale) (پس‌آزمون) در هر ۳ گروه اجرا شد، همچنین ۲ ماه پس از درمان مجدداً در مرحله پیگیری همه اعضا ۳ گروه پرسشنامه را تکمیل نمودند. جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از آزمون اندازه‌گیری مکرر (Repeated Measurement Test) و تحلیل کوواریانس چندمتغیری (Multivariate Covariance Analysis) استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که هر دو روش گروه‌درمانی شناختی- رفتاری و گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به بهبود خودکارآمدی بیماران مبتلابه سرطان پستان در گروه‌های آزمایش‌شده بود (۰۰۱/۰> p ). همچنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دو روش در بهبود خودکارآمدی بیماران مبتلابه سرطان پستان وجود نداشت (۰۵/۰> p ). نتیجه‌گیری: گروه‌درمانی شناختی – رفتاری و گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در بهبود خودکارآمدی بیماران مبتلابه سرطان پستان مؤثر هستند.
مریم تقدیسی، احمد منصوری،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری افراد مبتلا به سرطان یکی از عوامل عمده پریشانی مراقبان آن‌ها است. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف مدل­یابی رابطه بین فرایندهای نگرانی با نشانه‌های افسردگی و بی‌خوابی مراقبان افراد مبتلا به سرطان انجام گردید.

مواد و روش‌ها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مراقبان افراد مبتلا به سرطان شهر مشهد بود. از بین مراقبان افراد مبتلا به سرطان مراجعه‌کننده به بیمارستان ۲۰۰ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل شاخص شدت بی‌خوابی، مقیاس تحمل‌ناپذیری بلاتکلیفی و پرسشنامه‌های افسردگی بک، اجتناب شناختی، فراشناخت و همچنین پذیرش و عمل بود. برای تحلیل داده‌ها از روش‌های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد بین فرایندهای نگرانی ازجمله تحمل‌ناپذیری بلاتکلیفی، اجتناب تجربه‌ای و نگرانی درباره نگرانی (فرانگرانی) با نشانه‌های افسردگی و بی‌خوابی مراقبان بیماران مبتلا به سرطان رابطه وجود دارد، اما رابطه‌ای بین اجتناب شناختی با افسردگی و بی‌خوابی مراقبان وجود ندارد. تحمل‌ناپذیری بلاتکلیفی، اجتناب تجربه‌ای و فرانگرانی پیش‌بینی کننده افسردگی بودند، در مقابل تحمل‌ناپذیری بلاتکلیفی پیش‌بینی کننده بی‌خوابی بود. مدل اصلاح‌شده مربوط به پیش‌بینی نشانه‌های افسردگی و بی‌خوابی مراقبان افراد مبتلا به سرطان بر اساس فرایندهای نگرانی از برازش مطلوبی برخوردار بود.

نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش از نقش فرایندهای نگرانی در پیش‌بینی نشانه‌های افسردگی و بی‌خوابی مراقبان افراد مبتلا به سرطان حمایت می‌کند.


سیده حکیمه موسوی، رضا باقریان سرارودی، فرحناز مسچی، جواد خلعتبری، بیوک تاجری،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: سواد سلامت توانایی دریافت، پردازش، درک و فهم  اطلاعات و خدمات مرتبط با سلامت به‌منظور اتخاذ تصمیمات مناسب برای سلامت است. سواد سلامت بیماران سرطان پستان نقش مهمی در دسترسی به اقدامات تشخیصی و درمانی مناسب دارد. هدف این مطالعه بررسی نقش میانجی فاجعه سازی درد در رابطه بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی در بیماران مبتلابه سرطان پستان بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع پژوهش­های بنیادی و از منظر روش، یک مطالعه مقطعی و همبستگی بود. تعداد ۲۱۳ بیمار مبتلابه سرطان پستان بر اساس معیارهای ورود و خروج و به‌صورت پی‌درپی انتخاب شدند. سپس بیماران پرسشنامه‌های نسخه ایرانی سواد سلامت، کیفیت زندگی اختصاصی و فاجعه سازی درد را تکمیل نمودند. داده­ها با استفاده از نرم‌افزارهای SPSS و LISREL در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی با روش تحلیل مسیر تجزیه‌وتحلیل گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد همه مؤلفه‌های سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی با فاجعه سازی درد رابطه معنادار داشتند. همچنین بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی رابطه معناداری وجود داشت. یافته‌ها نشان داد هرچه سواد سلامت در بیماران مبتلابه سرطان افزایش یابد، میزان فاجعه سازی درد در بیماران به‌طور معناداری کاهش می­یابد.
نتیجه‌گیری: به نظر می­رسد فاجعه سازی درد نقش میانجی بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی در بیماران مبتلابه سرطان پستان دارد. بنابراین در نظر گرفتن مدل ارتباطی این متغیرها در طراحی پروتکل‌های روان‌شناختی و ادغام آن‌ها با برنامه‌های درمانی بیماران سرطان پستان ضروری است.
سهیلا سلطانی اصل هریس، جلیل باباپور خیرالدین، حمید پورشریفی، عباس بخشی پور رودسری، علی قاسمی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان کودکان، وضعیت زیست-روان­شناختی ویژه­ای است که ادراک حمایت اجتماعی و منبع کنترل مادران با تحصیلات متفاوت را به چالش گرفته و سازگاری روان­شناختی آن‌ها را متأثر می­سازد. ازاین‌رو هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش مستقیم و غیرمستقیمِ تحصیلات، با وساطتِ منبع کنترل و حمایت اجتماعی ادراک‌شده، بر سازگاری روان­شناختی مادران کودکان مبتلا به سرطان است.
مواد و روش‌ها: این پژوهش، از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان مبتلا به سرطان تشکیل داده که به کلینیک­های متخصصان اطفال شهر مشهد مراجعه کردند. حجم نمونه ۲۲۰ نفر، با روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب شد. جمع­آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه­های سازگاری روانی اجتماعی، مقیاس منبع کنترل راتر، حمایت اجتماعی ادراک­شده چندبعدی، ویژگی­های جمعیت­شناختی صورت گرفت. داده­های پژوهش به کمک نرم­افزارهای SPSS و AMOS و با استفاده از روش همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر بررسی شدند.
یافته‌ها: بر اساس یافته­ها، افزایش تحصیلات باعث کاهش ناسازگاری شد (۰۱/۰>P)، همچنین افزایش تحصیلات به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق افزایش حمایت اجتماعی ادراک­شده باعث کاهش ناسازگاری شد. همچنین افزایش تحصیلات به‌صورت مستقیم به افزایش منبع کنترل درونی و کاهش کنترل بیرونی تأثیر گذاشت اما به شکل غیر­مستقیم تأثیری بر سازگاری روان­شناختی مادران نداشت.
نتیجه‌گیری: مطابق با یافته­ها می­توان نتیجه گرفت که افزایش تحصیلات با وساطت حمایت اجتماعی ادراک‌شده باعث افزایش سازگاری روان­شناختی مادران می­شود. همچنین با بالا رفتنِ سطحِ تحصیلات می­توان شاهدِ فزونیِ کنترل درونی و تقلیلِ کنترل بیرونی بود.
زهرا اریسیان، هاجر ترکان، فریبرز مکاریان،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع ترین سرطان در میان زنان سراسر جهان میباشد که از همان ابتدای تشخیص میتواند سبب ترس، ناامیدی و آسیب روانی گردد و همه ابعاد زندگی فرد شامل ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی را به چالش بکشاند. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین نقش نظم­جویی هیجان، خودکارآمدی درد و ادراک بیماری در پیش بینی خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به مراکز درمانی شهر اصفهان در بهار ۱۳۹۷ بود. بر این اساس ۱۶۰ زن مبتلا به سرطان پستان تحت درمان به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود که شامل˛ ابتلاءء به بیماری سرطان پستان با نظر پزشک متخصص یا وجود پرونده پزشکی مربوطه در مراکز درمانی، دامنه سنی ۶۵-۲۵ سال، داشتن حداقل سواد در حد خواندن و نوشتن، داشتن آگاهی نسبت به بیماری خود، رضایت و حضور داوطلبانه برای شرکت در پژوهش. هم چنین ملاک های خروج شامل شرایط حاد جسمانی ناشی از بیماری و یا دوره درمانی (شیمی درمانی، پرتو درمانی) و ناتوانی در پاسخ گویی به سؤالات بود انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های نظم‌­جویی هیجان گراس (۲۰۰۳)˛ پرسش نامه خودکارآمدی درد نیکولاس (۱۹۹۵)˛ ادراک بیماری برادبنت و همکاران (۲۰۰۶) و مقیاس خلق منفی لاویبند و لاویبند (۱۹۹۵) بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که ادراک بیماری (۰۰۱/۰= p۴۶/۰=β)، خودکارآمدی درد (۰۲۱/۰=, p۱۵/۰=β) به طور منفی و معنادار و راهبرد فرونشانی (۰۰۱/۰=, p۲۱/۰=β) به طور مثبت و معناداری میتواند تغییرات مربوط به خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان را پیش بینی نماید.
نتیجه‌گیری: بر طبق نتایج نوع راهبرد نظم جویی هیجان، میزان خودکارآمدی درد و سطح ادراک بیماری بر اختلالات خلقی زنان مبتلا به سرطان پستان تأثیر معناداری دارد. از اینرو میتوان با شناخت و درک عمیق تر از ویژگی های روان شناختی و باورهای مربوط به بیماری در زنان مبتلا به سرطان پستان، گام هایی را برای افزایش سلامت روانی و بهزیستی آنان با شرایط جدید برداشت.
آیدا فرشام، سوگند قاسم زاده، احمد علی پور، غلامعلی افروز، میترا قالیبافیان،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش‌ها نشان می‌دهند، برای درمان روان‌شناختی کودکان مبتلا به سرطان، بازی‌درمانی و درمان‌های بازی محور، مؤثرتر و بهتر هستند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه مداخلات شناختی و بازی‌درمانی خانواده محور بر افسردگی و اضطراب کودکان مبتلا به تومور مغزی انجام گرفته است.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر، یک مطالعــه نیمه آزمایشی با طرح سری‌های زمانی با چند گروه است. نمونه پژوهش، شامل ۴۵ کودک ۷ تا ۱۰ ساله‌ی مبتلا به تومور مغزی بود که به صورت هدفمند از بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان محک انتخاب شدند. این افراد، پس از همتاسازی به لحاظ سن و جنسیت، به روش تصادفی در ۳ گروه ۱۵ نفرِ (گروه ۱: توان‌بخشی شناختی، گروه ۲: توان‌بخشی شناختی همراه با بازی‌درمانی، گروه ۳: گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه‌های آزمایش در ۸ جلسه مداخلات مربوطه را اخذ کردند و گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری ۱ ماهه از اعضای هر ۳ گروه، با پرسشنامه افسردگی کودکان (CDI) و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس (SCASانجام یافت. جهت تحلیل داده‌ها از تحلیل واریانس بین- درون آزمودنی‌های آمیخته (SPANOVA) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که هر دو مداخلات، تغییرات معناداری در گروه‌های آزمایش در متغیرهای افسردگی و اضطراب ایجاد کرده بودند (سطح معناداری ۰۱/۰). افسردگی و اضطراب در کودکان هر دو گروه آزمایش، مخصوصاً در گروه توان‌بخشی شناختی همراه با بازی‌درمانی، نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود. به علاوه، توان‌بخشی شناختی هرچند برای کاهش اضطراب تا مرحله پس‌آزمون مؤثر بود، اما از پایداری کافی تا مرحله پیگیری ۱ ماهه برخوردار نبود.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش، می‌توان نتیجه گرفت که توان‌بخشی و بازی‌درمانی، بخصوص توان‌بخشی همراه با بازی‌درمانی که اثر پایدارتری داشت، می‌تواند برای کاهش افسردگی و اضطراب کودکان دارای انواع تومورهای مغزی به کار رود. از این رو، استفاده از درمان توان‌بخشی ادغام شده با بازی‌درمانی رهایشی، برای رفع عمیق‌تر و پایدارتر مشکلات این کودکان، توصیه می‌شود.
غلامرضا طالبی، حسن رضایی جمالویی، رضا باقریان سرارودی، حمیدرضا عریضی،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان، یک بیماری­ مزمن است که و علیرغم پیشرفت­های پزشکی، توسعه درمان­ها، این بیماری همچنان از لحاظ احساس درماندگی و ترس عمیقی که در فرد ایجاد می­کند، بی­مانند است و تأثیرات روان‌شناختی و جسمانی بر ابعاد بسیاری از زندگی آنها همچون کیفیت زندگی و احساس عاملیت اختلال ایجاد کند. در این پژوهش هدف اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر کیفیت زندگی و احساس عاملیت بیماران مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه گواه می­باشد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران دارای تشخیص سرطان پستان، در مراکز درمانی سرطان دولتی واقع در اصفهان بود. نمونه شامل ۳۶ نفر از بیماران با سرطان پستان بیمارستان سیدالشهداء (ع) اصفهان و مرکز پیشگیری و کنترل سرطان آلاء که از طریق نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۸ نفر) و گواه (۱۸ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت درمان طرحواره هیجانی لیهی (۲۰۱۲) در ۹ جلسه ۶۰ دقیقه­ای قرار گرفت. داده­ها در این پژوهش، توسط پرسشنامه کیفیت زندگی آرنسون (۱۹۸۷) و پرسشنامه احساس عاملیت پالیتو و همکاران (۲۰۱۳) در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری گردآوری شد و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر در نرم‌افزار SPSS-۲۳ انجام شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که طرحواره درمانی هیجانی، کیفیت زندگی و احساس عاملیت گروه آزمایش را در سطح معناداری بهبود بخشید (۰۱/۰>P).
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر افزایش کیفیت زندگی و احساس عاملیت در مطالعه حاضر تائید شد. پیشنهاد می­شود از این نوع درمان برای یاری به بیماران با سرطان پستان استفاده شود.

تازه‌های تحقیق

غلامرضا طالبی: Google Scholar, Pubmed
غلامرضا طالبی، حسن رضایی جمالویی، رضا باقریان سرارودی، حمیدرضا عریضی،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع‌ترین بدخیمی در زنان می‌باشد و علیرغم پیشرفت­های پزشکی و توسعه درمان ها، این بیماری همچنان تأثیرات روانشناختی و جسمانی بر ابعاد زندگی بسیاری از افراد مبتلا همچون نگرش به مرگ و تحمل پریشانی ایجاد کند که باید مورد توجه قرار گیرد. بنابراین در این پژوهش هدف اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر نگرش به مرگ و تحمل پریشانی بیماران مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه می­باشد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران دارای تشخیص سرطان پستان، در مراکز درمانی سرطان دولتی واقع در اصفهان بود. نمونه شامل ۳۶ نفر از بیماران با سرطان پستان بیمارستان سیدالشهداء (ع) اصفهان و مرکز پیشگیری و کنترل سرطان آلاء که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۸ نفر)و گواه (۱۸ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت درمان طرحواره هیجانی قرار گرفت. داده­ها در این پژوهش، توسط پرسشنامه نیمرخ نگرش به مرگ نسخه تجدید نظر شده (وونگ، رکر و گسر، ۱۹۹۴) و  مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر،۲۰۰۵)، در سه مرحله  پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گردآوری شد و با استفاده از آزمون­های متناسب آماری و نرم افزار SPSS-۲۶ انجام شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که طرحواره درمانی هیجانی، نگرش به مرگ و تحمل پریشانی گروه آزمایش را در سطح معناداری بهبود بخشید (۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی می­تواند تاثیر بسزایی بر ویژگی­های روانشناختی بیماران با سرطان پستان از جمله نگرش به مرگ و تحمل پریشانی می­گذارد که پیشنهاد می­شود از این نوع درمان برای یاری به بیماران با سرطان پستان استفاده شود.
 

صفحه ۱ از ۱