logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۳۸ نتیجه برای زنان

عفت السادات وفامند، مهدی کارگر فرد، مهرداد صالحی، غلامعلی قاسمی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر ماساژ درمانی بر کاهش اضطراب و افسردگی زنان معتاد زندانی شهرستان اصفهان بود. مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. آزمودنی های این تحقیق را ۳۰ نفر از زنان معتاد زندان مرکزی اصفهان را تشکیل می دادند که بصورت تصادفی در دو گروه تجربی (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی در جلسات ماساژ درمانی به مدت ۸ هفته (۳جلسه در هفته) هر جلسه ۳۰ دقیقه، شرکت کردند، در حالی که برای گروه کنترل فقط ۳ جلسه در هفته جلسات مذاکره و بحث در مورد مسائل روز مره انجام شد. در ابتدا و پایان دوره ی مداخله نمرات اضطراب و افسردگی آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه ی بک ارزیابی شد. داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس در سطح کمتر از ۵/۰ تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: پس از کنترل نمرات پیش آزمون اضطراب و افسردگی، هشت هفته ماساژ درمانی اثر معناداری بر سطوح اضطراب (۹۲۱/۰; Partial ƞ ۲ = ۰۰۱/۰P<) و افسردگی (۸۸۱/۰; Partial ƞ ۲ = ۰۰۱/۰P<) زنان معتاد در مقایسه با گروه کنترل داشت. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که ماساژ درمانی به عنوان یکی از مدالیته های درمانی می تواند نقش بسزایی در بهبود علائم اضطرب و افسردگی زنان معتاد زندانی را ایفا کند.
مجتبی حبیبی، نیکزاد قنبری، ابراهیم خدایی، پرستو قنبری،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مدیریت استرس به روش شناختی- رفتاری بر اضطراب، استرس و افسردگی زنان سرپرست خانوار کمیته امداد امام خمینی طراحی شده است. مواد و روش ها: تعداد ۴۰ نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه شاهد و آزمایش قرار گرفتند. با استفاده از یک طرح آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد، گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه تحت آموزش مدیریت استرس به روش شناختی- رفتاری قرار گرفت، در حالی که در این مدت گروه شاهد مداخله ای را دریافت نکرد. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس یک متغیره نشان داد که بین دو گروه در پیش آزمون تفاوت معنی دار وجود ندارد، اما آموزش مدیریت استرس به روش شناختی- رفتاری در گروه آزمایش، نمرات اضطراب، استرس و افسردگی را به طور معنی داری کاهش داد. بحث و نتیجه گیری: برنامه آموزش مدیریت استرس به روش شناختی- رفتاری می تواند جزء برنامه های مداخلاتی در سطوح جمعیت عمومی و گروه های هدف خود معرف یا تحت پوشش درمانی کمیته امداد امام خمینی قرار گیرد و از طریق کاهش اضطراب، استرس و افسردگی مشکلات این قشر آسیب پذیر را تخفیف دهد.
مریم قادری نجف آبادی، رسول سلیمانی نجف آبادی، محمد مرادی سروش،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش تکنیک‌های ذهن‌آگاهی بر جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل در زنان معتاد تحت‌‌ توان‌بخشی بود. مواد و روش‌ها : این پژوهش به روش شبه‌تجربی و بر اساس طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل تمام زنان معتاد سم‌زدایی شده بود که دوره سم‌زدایی را پشت سر گذاشته بودند و در زمان اجرای پژوهش، در مرکز توان‌بخشی پرستو در شهر نجف‌آباد، تحت ‌توان‌بخشی قرار داشتند. حجم نمونه را ۲۴ نفر از زنان معتاد تحت توان‌بخشی تشکیل داد که به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی به دو گروه ۱۲ نفره آزمایش و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایش از ۸ جلسه آموزش گروهی تکنیک‌های ذهن‌آگاهی طی دو ماه بهره بردند؛ در حالی که گروه شاهد تنها تحت آموزش‌های معمول برای بازتوانی قرار گرفتند. افراد هر دو گروه آزمایش و شاهد در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون به پرسش‌نامه‌های جهت‌گیری زندگی (Life orientation test یا LOT)، مقیاس رضایت از زندگی (Satisfaction with life scale&rlm; &rlm;یا SWLS) و پذیرش و عمل- نسخه دوم (Acceptance and action questionnaire-II یا AAQ-II) پاسخ دادند که قبل و بعد از مداخله تکمیل گردید. داده‌ها نیز با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: پس از کنترل نمرات پیش‌آزمون، تفاوت معنی‌داری بین میانگین نمرات جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل در دو گروه آزمایش و شاهد در مرحله پس‌آزمون وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). نتیجه&rlm;گیری: آموزش تکنیک‌های ذهن‌آگاهی در بهبود متغیرهای روان‌شناختی جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل مؤثر می‌باشد و می‌تواند به عنوان روش درمانی مناسبی در درمان زنان معتاد تحت ‌توان‌بخشی مورد استفاده قرار گیرد.
مجتبی حبیبی، خدیجه سلمانی، امید امانی، زهره رافضی، ساناز سادات نعمت‌اله زاده،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر، به منظور بررسی مقایسه‌ای تجارب معنوی و تاب‌آوری در زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پرتو درمانی و همتایان عادی انجام شد. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع مقایسه‌ای پس‌رویدادی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پرتو ‌درمانی و همتایان عادی مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی از اردیبهشت تا اوایل مهر ۱۳۹۲ تشکیل دادند. نمونه پژوهش به روش در دسترس و به تعداد ۵۰ نفر از میان زنان مبتلا به سرطان پستان دارای سابقه جراحی و ماستکتومی انتخاب شدند که دوره شیمی درمانی را به اتمام رسانده و تحت پرتو درمانی بودند و در مقایسه با ۵۰ نفر از همتایان عادی قرار گرفتند که از نظر سن، تحصیلات، وضعیت تأهل با گروه مطالعه مشابه بودند. داده‌های پژوهش با استفاده از مقیاس تجارب معنوی روزانه و مقیاس تاب‌آوری Connor و Davidson جمع‌آوری گردیده و توسط نرم‌افزار SPSS و روش آماری تحلیل واریانس چند متغیره و t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: بین تجارب معنوی زنان مبتلا به سرطان پستان با زنان سالم تفاوت معنی‌داری به لحاظ آماری وجود داشت (۰۵/۰ > P). تجارب معنوی زنان مبتلا به سرطان پستان بیشتر از زنان سالم بود. همچنین، بین تاب‌آوری زنان مبتلا به سرطان پستان با همتایان عادی تفاوت معنی‌داری وجود داشت (۰۵/۰ P <). تاب‌آوری زنان سالم بیشتر از زنان مبتلا به سرطان پستان بود. نتیجه‌گیری: تجارب معنوی و تاب‌آوری در بیماران مبتلا به سرطان پستان و تحت پرتو درمانی تأثیرگذار بود. از این‌رو، به نظر می‌رسد که یافتن روش‌هایی برای افزایش تاب‌آوری و تجارب معنوی در بهبود و کنترل بیماری آنان ضروری است. پیشنهاد می‌شود که پژوهش‌های آینده، با الهام از نتایج این پژوهش در پی ارتقای قدرت تاب‌آوری زنان مبتلا به سرطان برآمده و به بررسی اثرات آن بر سلامت روان و کیفیت زندگی این گروه از بیماران اقدام نمایند.
غلامرضا قاسمی، فریماه رضائیان بروجنی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : تعداد قابل توجهی از زنان به دنبال همسرآزاری تحت درمان روان‌پزشکی قرار می‌گیرند و این موضوع از دید محققان ایرانی مخفی مانده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط احتمالی سوء رفتار توسط همسر با دفعات بستری روان‌پزشکی و اقدام به خودکشی گروهی از این قشر آسیب دیده طراحی گردید. مواد و روش‌ها: مطالعه از نوع مورد- شاهدی بود که در هر گروه ۹۸ نفر بیمار زن از بخش روان‌پزشکی بیمارستان خورشید در سال ۱۳۹۴ به طور تصادفی انتخاب و به لحاظ سوابق سوء رفتار با مقیاس خشونت فیزیکی و غیر فیزیکی Hudson غربال شدند. داده‌های خام به وسیله نرم‌افزار SPSS و اجرای آزمون‌های آمار تحلیلی از جمله ۲ &chi;، آنالیز واریانس، t مستقل، Cramer، ANOVA و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل شد. یافته‌ها: متوسط دفعات خودکشی گروه آزمایش بیش از گروه شاهد بود، ولی از نظر دفعات بستری روان‌پزشکی بین آن‌ها تفاوتی دیده نشد؛ در حالی که رابطه معنی‌داری بین سن، دفعات اقدام به خودکشی و نوع اختلال روان‌پزشکی بیماران با دفعات بستری آن‌ها دیده شد، سابقه سوء رفتار توسط همسر نقشی در بستری روان‌پزشکی آن‌ها نداشت. نتیجه‌گیری: گزارش سوء رفتار به طور حتم به بستری روان‌پزشکی زنان نمی‌انجامد. به نطر می‌رسد که قضاوت بالینی برای بستری بیمار بر گرفته از شرایط سنی، سابقه اقدام به خودکشی قبلی و تهدیدهای فعلی و همچنین، رفتارهای ناشی از اختلال روان‌پزشکی وی باشد. بنابراین، جا دارد تا روان‌پزشک بالینی گامی فراتر برداشته و تبعات روانی خشونت خانگی را در فرمولاسیون درمانی خود لحاظ کند.
سمیه هاشمی مفرد، رضوان السادات جزایری، مریم فاتحی زاده، عذرا اعتمادی، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : زنان دارای اختلال شخصیت وسواسی- جبری (Obsessive compulsive personality disorder یا OCPD) با آسیب‌هایی در روابط مختلف زندگی خود مواجه هستند که شناسایی این آسیب‌ها می‌تواند مشاوران را در کمک به برطرف‌سازی آن‌ها یاری نماید. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی و شناسایی آسیب‌ها در روابط زوجی این زنان بود. مواد و روش‌ها: رویکرد این پژوهش، مبتنی بر روش‌شناسی کیفی بود و اطلاعات از طریق ۱۴ مصاحبه نیمه ساختار یافته با متخصصان خانواده و روان‌شناسان بالینی و روان‌پزشکان جمع‌آوری گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز بر اساس تحلیل مضمون صورت گرفت. نمونه‌گیری به صورت هدفمند آغاز شد و تا اشباع داده‌ها ادامه یافت و تحلیل داده‌ها هم‌زمان با جمع‌آوری آن‌ها انجام گرفت. یافته‌ها: تحلیل داده‌ها منجر به استخراج پنج مضمون متعامل شد که بیانگر آسیب‌های بین زوجی زنان دارای OCPD بود. مضمون‌ها (موضوعات) شامل «آسیب‌های رشدی، درون فردی، زوجی، خانوادگی و اجتماعی» بود که بر رابطه زوجی این زنان تأثیرگذار می‌باشد. نتیجه‌گیری: نتایج به دست آمده نشان داد که آسیب‌های خانوادگی و محیطی، موجب رشد ویژگی‌های شخصیتی OCPD در این زنان می‌گردد و این ویژگی‌ها بر روابط مختلف آنان در زندگی مانند روابط والد- فرزندی و اجتماعی تأثیر می‌گذارد که هر یک از آن‌ها روابط زوجی آنان را متأثر می‌سازد و آن را در معرض آسیب قرار می‌دهد. در نتیجه، برای کاهش تأثیر این آسیب‌ها در زندگی زنان مبتلا به OCPD، نیاز به مداخلات مشاوره‌ای و روان‌شناختی احساس می‌گردد.
غلامرضا قاسمی، نینا زراسوند، آذین حمیداوی اصل،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : پدیده خودکشی از دیرباز توجه بسیاری از محققان را به خود جلب نموده، اما در ایران کمتر پژوهشی به نقش همسرآزاری در رفتار خودکشی توجه کرده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه احتمالی دفعات اقدام به خودکشی و همسرآزاری انجام شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی- پیمایشی، ۲۴۶ زن متأهل اقدام کننده به خودکشی که در سال ۱۳۹۴، در بخش مسمومین بیمارستان خورشید وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بستری شده بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند و به وسیله مقیاس Hudson مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های ۲ c، t، ANOVA و رگرسیون خطی در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: از بین متغیرهای مرتبط با سوء رفتار، طول مدت سوء رفتار، سابقه خشونت فیزیکی و شدت سوء رفتار غیر فیزیکی رابطه معنی‌داری با دفعات اقدام به خودکشی داشت. با هر واحد افزایش انحراف معیار سوء رفتار فیزیکی، ۳۷/۰ درصد شانس اقدام به خودکشی افزایش یافت. این رقم در مورد تأثیر خشونت غیر فیزیکی، ۲۰/۰ درصد برآورد گردید. این احتمال با طولانی شدن مدت سوء رفتار، ۱۹/۰ درصد افزایش پیدا کرد. نتیجه‌گیری: بدون شک همسرآزاری بسته به طول مدت و شدت آن، شانس اقدام به خودکشی را افزایش می‌دهد. اقدامات قانونی و اجتماعی برای پیشگیری از همسرآزاری می‌تواند باعث کاهش خطر اقدام به خودکشی شود.
عباس امان‌الهی، شادی جزینی، غلامرضا رجبی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش‌بینی بدکارکردی جنسی بر اساس مؤلفه‌های باورهای جنسی شامل محافظه‌کاری جنسی، میل و لذت جنسی به عنوان یک گناه، باورهای مربوط به سن، باورهای تصویر بدن، انکار تقدم محبت در رابطه‌ جنسی و ترجیح نقش مادری در دانشجویان زن متأهل بود. مواد و روش‌ها: روش پژوهش همبستگی و جامعه‌ آماری دانشجویان زن متأهل دانشگاه‌های اهواز در سال ۱۳۹۴ بود که ۲۰۰ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش‌نامه‌های شاخص عملکرد جنسی زنان Rosen (Female sexual function index) و پرسش‌نامه‌ باورهای ناکارامد جنسی Nober (Sexual dysfunctional beliefs) بود. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS به روش تحلیل ممیز گام به گام مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته‌ها: تجزیه و تحلیل داده‌ها نشان داد که ترکیب خطی متغیرهای محافظه‌کاری جنسی، میل و لذت جنسی به عنوان یک گناه، باورهای مربوط به سن، باورهای تصویر بدن، انکار تقدم محبت در رابطه‌ جنسی و ترجیح نقش مادری قادر به پیش‌بینی عضویت گروهی افراد با و بدون بدکارکردی جنسی با ۵/۷۸ درصد صحت در دانشجویان زن متأهل بود. همچنین، کارامدترین متغیر در پیش‌بینی عضویت گروهی افراد لذت جنسی به عنوان یک گناه با سطح معنی‌داری ۰۰۱/۰ بود. نتیجه‌گیری: باورها به عنوان نگرش‌های شخصی افراد، نقش تعیین‌کننده‌ای در بدکارکردی جنسی افراد دارد. لازم است تا در مشاوره و درمان افرادی که بدکارکردی جنسی دارند، به باورها به عنوان عامل مهم برای کاهش بدکارکردی جنسی توجه کرد.
رضوان هویدافر، مریم‌ فاتحی‌زاده، احمد احمدی، رضوان‌ السادات جزایری، محمد رضا عابدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مطالعه کیفی آسیب‌های تعاملی زوجین در خانواده‌های زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بر اساس مصاحبه با خانواده ‌درمانگران بود. مواد و روش‌ها: جامعه‌ پژوهش را همه متخصصان خانواده در حوزه درمان روان‌شناختی تشکیل داد. شرکت ‌کنندگان مطالعه شامل دوازده متخصص با تجربه در زمینه درمان‌های روانی خانواده بود که به شکل هدفمند از نوع همگون انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ‌ساختار یافته بود. سؤال اصلی پژوهش عبارت بود از مردان با همسران مبتلا به شخصیت مرزی، دچار چه آسیب‌های تعاملی هستند؟» و سؤالات فرعی منشعب از سؤال اصلی بود که آسیب‌های مختلف تعاملی در ابعاد مختلف زندگی زوجی را در برمی‌گرفت. داده‌های حاصل از مصاحبه به روش تماتیک تجزیه و تحلیل گردید که در سه مرحله توصیف، کاهش و تفسیر داده‌ها را تحلیل نمود. یافته‌ها: از ۵۳۳ عبارت مرتبط با آسیب‌های ارتباطی که از مصاحبه با متخصصان استخراج شد، در کدگذاری باز ۱۳۳ مفهوم مرتبط با آسیب‌های ارتباطی به دست آمد و در کدگذاری محوری در ۱۶ زیرمقوله خلاصه شد و در نهایت، در چهار مقوله جمع‌بندی گردید که عبارت از «آسیب‌های فردی مؤثر بر زندگی زوجی، آسیب‌های بین ‌فردی اجتماعی، آسیب‌های بین‌فردی زوجی و آسیب‌های بین فردی خانوادگی» بود. نتیجه‌گیری: حضور یک زن با شخصیت مرزی آسیب‌هایی را در خانواده تولید می‌کند که احتمال فروپاشی آن را افزایش می‌دهد.
مریم حبیبی وطن، مهوش نوربخش، پریوش نوربخش، شکوه نوابی‌نژاد،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر فعالیت بدنی بر تاب‌آوری، بهزیستی ذهنی و تعلق خاطر کاری کارکنان زن دانشگاه آزاد اسلامی بود. مواد و روش‌ها: طرح این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی بود که همراه با مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و گروه شاهد انجام گرفت. جامعه آماری مطالعه را کلیه کارکنان زن دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند تهران تشکیل داد (۹۴ نفر) که از میان آن‌ها، ۷۲ نفر به صورت هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۳۶ نفر) و شاهد (۳۶ نفر) قرار گرفتند. برای جمع‌آوری اطلاعات، از پرسش‌نامه‌های‌ تاب‌آوری Connor و Davidson (Connor-Davidson Resilience Scale یا CD-RISC)، تعلق خاطر کاری Schaufeli و Bakker و بهزیستی ذهنی Keyes و Magyar-Moe استفاده شد. داده‌های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: تمرینات هوازی موجب افزایش معنی‌دار تاب‌آوری، بهزیستی ذهنی و تعلق خاطر کاری در شرکت کنندگان شد (۰۵/۰ > P). بر اساس یافته‌ها، شاخص‌های بهداشت روانی به یک اندازه تحت تأثیر تمرین قرار نمی‌گیرند. اندازه اثر در عامل تاب‌آوری، تعلق خاطر کاری و بهزیستی ذهنی به ترتیب ۶۳/۰، ۴۹/۰ و ۰۹/۰ به دست آمد. نتیجه‌گیری: توصیه می‌گردد مدیران جهت افزایش تاب‌آوری، بهزیستی ذهنی و تعلق خاطر کاری کارکنان خود، فرصت‌های مناسبی را برای شرکت کلیه آن‌ها در برنامه‌های فعالیت بدنی فراهم آورند تا بتوانند مؤثرتر از نیروهای انسانی خود در سازمان به صورت فعال و سالم بهره‌مند شوند.
مریم حدادی، اصغر آقایی،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : همان‌گونه که والدین بر افراد خانواده تأثیر می‌گذارند، فرزندان نیز با ویژگی‌های شخصیتی، رشدی و رفتاری خود، تأثیراتی را بر رفتار والدین دارند. اختلالات رفتاری یکی از فرزندان از جمله بیش‌فعالی- نقص توجه (Attention deficit hyperactivity disorder یا ADHD) اغلب به صورت عامل استرس‌زایی برای خانواده درک می‌شود و می‌تواند همه جنبه‌های خانواده از جمله رابطه مادران با همسرانشان را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه پذیرش و تعهد (Acceptance and commitment therapy یا ACT) بر روابط زنان دارای فرزند مبتلا به ADHD با همسرانشان بود. مواد و روش‌ها: این پژوهش به روش شبه آزمایشی و به صورت پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری ۹ ماهه همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به ADHD شهر اصفهان بود که در سال ۱۳۹۲ به کلینیک‌ها و مطب روان‌پزشکان مراجعه کرده بودند. ۳۰ نفر از مادرانی که در شاخص تنیدگی والدینی (Parenting Stress Index یا PSI)، بالاترین نمره تنیدگی را در روابط با همسر کسب کردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای آموزش مدیریت استرس به شیوه ACT اجرا شد و گروه شاهد هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. جهت بررسی فرضیه پژوهش، از PSI زیرمقیاس روابط با همسر استفاده گردید که قبل و بعد از مداخله و ۹ ماه پس از مداخله توسط مادران تکمیل شد. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری بین نمرات پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد وجود داشت (۰۰۱/۰ = P) که این یافته حاکی از بهبود روابط با همسر در مادران بود. نتیجه‌گیری: آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه ACT، می‌تواند باعث بهبود روابط زنان دارای فرزند ADHD با همسرانشان شود.
راضیه جلوانی، عذرا اعتمادی، رضوان السادات جزایری، مریم فاتحی‌زاده،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : از آن‌جا که تجربه هیجان بخش مهمی از زندگی انسان‌ها را به خود اختصاص می‌دهد، تنظیم هیجان و شناسایی عوامل مؤثر بر آن می‌تواند نقش تأثیرگذاری در زندگی فرد داشته باشد. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، کشف عوامل مؤثر بر تنظیم هیجان بود. مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر از نوع کیفی به روش داده بنیاد بود. تحلیل داده‌ها با استفاده از روش تحلیل محتوای قراردادی انجام پذیرفت. جامعه آماری، زنان متأهل شهر اصفهان بودند. نمونه‌گیری به روش هدفمند و در حد اشباع ۱۰ نفر از زنان متأهل که به منظور ثبت‌نام در کلاس‌های آموزشی به فرهنگ‌سرا مراجعه کرده بودند، انتخاب گردید. برای جمع‌آوری اطلاعات، از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق استفاده شد. یافته‌ها: با توجه به مصاحبه‌های انجام شده با زنان متأهل، نتایج تحلیل محتوا ۷ مقوله هسته‌ای شامل عوامل زیستی، عوامل درون فردی، عوامل روان‌شناختی، عوامل زوجی، عوامل خانوادگی، عوامل محیطی اجتماعی و عوامل راهبردی و ۱۶ مقوله فرعی را نشان داد. نتیجه‌گیری: با توجه به عوامل هسته‌ای به دست آمده از نتایج تحقیق حاضر، تنظیم هیجان زنان یک مسأله زیستی، روانی و اجتماعی (Biopsychosocial) می‌باشد. بنابراین، به پژوهشگران و درمانگران توصیه می‌گردد در بررسی تنظیم هیجان زنان در کنار عوامل درون فردی و روان‌شناختی، به عوامل خانوادگی، زوجی، اجتماعی و زیستی نیز توجه کنند تا به این وسیله بتوانند از نتایج مؤثرتری در این زمینه بهره‌مند شوند.
مریم فراهانی فر، حسن حیدری، حسین داودی، سید علی آل یاسین،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: مشاوره انگیزشی نظام‌مند (Systematic Motivational Counseling یا SMC) و درمان پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) با تأکید بر اصلاح ساختار انگیزشی و پذیرش مشکلات زندگی می‌توانند باعث بهبود سبک‌های حل تعارض زنان ناسازگار شوند. این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی SMC و ACT بر سبک‌های حل تعارض زنان ناسازگار زناشویی انجام شد. مواد و روش‌ها: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با پیش‌آزمون-پس‌آزمون و گروه گواه و پیگیری سه‌ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان ناسازگاری بود که در سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره شهر اراک مراجعه کرده بودند. از بین این افراد ۳۶ نفر انتخاب و به‌صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند. داده‌ها در مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با پرسشنامه سبک‌های حل تعارض رحیم (Rahim Organizational Conflict Inventory یا ROCI - II) جمع‌آوری شد. اعضای گروه‌های آزمایش پس از اجرای پیش‌آزمون به‌طور جداگانه در ۱۰ جلسه SMC و ۱۲ جلسه ACT شرکت کردند. برای تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که تأثیر SMC و ACT بر سبک‌های حل تعارض معنی‌دار و باثبات است (۰۵/۰p < ). بین اثربخشی SMC و ACT بر سبک‌های اجتنابی و مصالحه تفاوت وجود داشت (۰۵/۰p < ). نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که SMC و ACT میتوانند در بهبود سبک‌های حل تعارض زنان ناسازگار زناشویی مؤثر باشند.
سیده نگار موسوی، رمضان حسن زاده، یارعلی دوستی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: مرگ‌ومیر و داغ‌دیدگی سبب می‌شود سلامتی افراد در حوزه‌های مختلف تحت تأثیر قرار گیرد. بسیاری از افراد داغ‌دیده‌ی در معرض خطر نشانگان افسردگی و افزایش احتمال مرگ‌ومیر قرار دارند. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان چشم‌انداز زمان بر افسردگی و سلامت اجتماعی زنان سوگوار بود. مواد و روش‌­ها: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح تحقیق پیش‌آزمون، پس‌آزمون، پیگیری با گروه کنترل نابرابر بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه زنان ساکن در شهر بابل است که حداقل ۱۲ ماه از سوگشان گذشته باشد و هنوز علائم سوگ و افسردگی را داشتند. از جامعه آماری تعداد ۳۰ نفر به روش نمونه­گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه­ی افسردگی بک و پرسشنامه سلامت اجتماعی استفاده شد. داده­ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر تجزیه‌وتحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج به‌دست‌آمده نشان داد که بین دو گروه درمان چشم‌انداز زمان و گروه کنترل نمرات افسردگی تفاوت معناداری وجود دارد و زنانی که مداخله درمان چشم‌انداز زمان را دریافت کرده بودند، نسبت به زنانی که هیچ مداخله­ای دریافت نکرده بودند، افسردگی کمتری داشتند. همچنین بین دو گروه درمان چشم‌انداز زمان و گروه کنترل نمرات سلامت اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد و زنانی که مداخله درمان چشم‌انداز زمان را دریافت کرده بودند، نسبت به زنانی که هیچ مداخله­ای دریافت نکرده بودند، سلامت اجتماعی بیشتری داشتند. نتیجه‌گیری : با توجه به نتایج پژوهش می­توان گفت رویکرد درمان چشم‌انداز زمان در کاهش میزان افسردگی سلامت اجتماعی زنان سوگوار اثربخش است ازاین‌رو، می­توان این درمان را برای افسردگی و سلامت اجتماعی زنان بکار برد.
کاظم صدیقی، محمدرضا صفاریان طوسی، غلامرضا خدیوی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: برنامه بازسازی پس از طلاق فیشر یکی از برنامه‌های کاربردی برای افزایش سازگاری و کاهش هیجان­های منفی همانند افسردگی و اضطراب است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر مدل بازسازی پس از طلاق فیشر بر اضطراب و افسردگی زنان مطلقه شهر نیشابور بود.

مواد و روش‌ها: تحقیق حاضر از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و گواه است. جامعه تحقیق حاضر زنان مطلقه شهر نیشابور بودند. نمونه شامل ۲۴ نفر از زنان مطلقه شهر نیشابور بود که به‌صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (۱۲ نفر) و کنترل (۱۲ نفر) به شیوه تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش مدل بازسازی پس از طلاق فیشر را در طی ۸ جلسه دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار داشتند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک و اضطراب بک موردمطالعه قرار گرفتند.

یافته‌ها: تحلیل یافته‌های به‌دست‌آمده تجزیه‌وتحلیل آنکوا نشان می‌دهد که میانگین نمرات افسردگی و نشانه‌های اضطراب برحسب گروه (کنترل و آزمایش) پس از تعدیل پیش‌آزمون، تفاوت معناداری دارد (۰۱/۰p<) و گروه آزمایش پس از دریافت آموزش مدل بازسازی پس از طلاق، افسردگی و نشانه‌های اضطراب پایین‌تری را نشان می‌دهند.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های به‌دست‌آمده می­توان گفت، مدل بازسازی فیشر با انجام فعالیت­هایی همانند طغیان و سوگواری، هیجان­های منفی همانند افسردگی و اضطراب را در زنان مطلقه کاهش می­دهد و آنان را برای ادامه زندگی آماده می­سازد.


فاطمه ملکشاهی بیرانوند، روشنک خدابخش پیرکلانی، فریده عامری، زهره خسروی،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب مرگ نقش مهمی در اختلال وحشت‌زدگی دارد. زنان مبتلا به اختلال وحشت‌زدگی در مقایسه با انواع دیگر اختلالات اضطرابی، اضطراب مرگ بالاتری تجربه می‌کنند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی علل اضطراب مرگ و راهبردهای مواجه با آن در زنان مبتلا به اختلال وحشت‌زدگی بود.

مواد و روش‌ها: این مطالعه با بهره‌گیری از روش نظریه زمینه‌ای انجام شد. داده‌ها به کمک مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۱۳ زن مبتلا به اختلال وحشت‌زدگی جمع‌آوری گردید. داده‌ها با استفاده از روش Strauss و Corbin مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت که شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی بود.

یافته‌ها: یافته‌ها در علل اضطراب مرگ از چهار مقوله اصلی (مربوط به خود، مرتبط با دیگران، ماهیت مرگ، مربوط به آخرت)، هفت مفهوم اولیه (برملا شدن ضعف انسان، توقف زندگی، مرگ عزیزان، سرنوشت بازماندگان، فرایند مردن، عدم شناخت مرگ و پس‌ازآن، عقوبت گناه) بود. راهبرد‌‌های مواجه آنان از دو مقوله اصلی (راهبردهای اجتنابی، راهبردهای تسلی‌بخش)، هفت مفهوم اولیه (محدود کردن روابط، دوری از موقعیت‌های مرتبط با مرگ، در نظر گرفتن رحمت خداوند، رها کردن فکر مرگ، اعمال نیکوکارانه، وعده مثبت دادن به خود، ماندن در ترس) بود.

نتیجه‌گیری: همراه عوامل مربوط به خود؛ عوامل مرتبط با دیگران، ناشناخته بودن ماهیت مرگ و عقوبت آخرت نیز در ایجاد اضطراب مرگ در زنان مبتلا به اختلال وحشت‌زدگی دخیل بود. این افراد از راه‌حل‌های اجتنابی و سرکوبگرانه بهره می‌جویند که اثربخشی کافی را برای آنان به همراه ندارد.


لیدا غوره دان، صدیقه حسین پوردلاور، وحید تادیبی، ناصر بهپور،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات نشان دادهاند که تمرینات ورزشی بر برحی از شاخص های قلب اثرگذارند؛ بنابراین، هدف از این تحقیق بررسی اثر ۱۲ هفته تمرین مقاومتی بر شاخص‌های عملکردی قلب زنان سالمند بود.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق نیمه تجربی و طرح تحقیق به‌صورت پیش‌آزمون پس‌آزمون، پیگیری با گروه تجربی و کنترل می‌باشد. جامعه آماری تحقیق را سالمندان مرکز بهزیستی شهر کرمانشاه تشکیل دادند. روش نمونه‌گیری به‌صورت هدفمند و بر اساس معیارهای ورود و خروج از بین زنان سالمند ۶۰ تا ۶۵ سال بود که ۲۷ نفر به‌صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. تمرینات با شدت ۴۰% یک تکرار بیشینه آغاز و در سه نوبت (ست) با ۱۰ تا ۱۲ تکرار و استراحت ۲ دقیقه‌ای بین هر مرحله و ۳ دقیقه بین هر ایستگاه انجام شد. پس از ۴ هفته اول شدت تمرینات به ۶۰% یک تکرار بیشینه و از هفته هشتم به ۷۰% یک تکرار بیشینه رسید و تا پایان هفته دوازدهم حفظ شد. از دستگاه اکوکاردیوگرافی برای اندازه­گیری متغیرهای عملکردی قلب (حجم پایان سیستولی، حجم ضربه­ای، کسر تزریقی) آزمودنی‌ها استفاده شد. جهت تعیین اثربخشی تمرین از آزمون اندازه‌گیری مکرر و جهت تفاوت بین گروه‌ها از آزمون بونفرنی در سطح ۰۵/۰>p استفاده شد. کلیه محاسبات با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه ۲۴ انجام شد.
یافته‌ها: میانگین نمرات متغیرهای عملکردی بین پیش‌آزمون و پس‌آزمون بعد از ۱۲ هفته در گروه تجربی افزایش معناداری داشت (۰۵/۰p). نمرات متغیرهای عملکردی بین پیش‌آزمون و پیگیری بعد از ۴ ماه (۲ ماه تمرین و ۲ ماه عدم تمرین) در گروه تجربی افزایش معناداری داشت (۰۵/۰p). همچنین نمرات متغیرهای عملکردی بین پس‌آزمون و پیگیری بعد از ۲ ماه (عدم تمرین) در گروه تجربی کاهش معناداری داشت (۰۵/۰p). میانگین نمرات متغیرهای عملکردی بین پیش‌آزمون و پس‌آزمون بعد از ۱۲ هفته (۰۵/۰p)، بین پیش‌آزمون و پیگیری بعد از ۴ ماه (۰۵/۰p)، بین پس‌آزمون و پیگیری بعد از ۲ ماه (۰۵/۰p) در گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های این پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که ۱۲ هفته تمرین مقاومتی بر شاخص‌های عملکردی قلب زنان سالمند تأثیر معنی‌داری دارد.
علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مقاله‌ی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری بود. جامعه‌ی آماری، زنان مطلقه‌ی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیته‌ی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمع‌آوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعه‌ی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بسته‌ی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامه‌ی افسردگی بک بود. روش مداخله‌ی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های به‌دست‌آمده می­توان گفت روش مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه می­تواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنی­ها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آینده­ی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
 
علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مقاله‌ی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری بود. جامعه‌ی آماری، زنان مطلقه‌ی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیته‌ی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمع‌آوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعه‌ی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بسته‌ی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامه‌ی افسردگی بک بود. روش مداخله‌ی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های به‌دست‌آمده می­توان گفت روش مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه می­تواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنی­ها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آینده­ی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
 
کاظم صدیقی، محمدرضا صفاریان طوسی، غلامرضا خدیوی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: از نظر قانونی، طلاق آخرین مرحله از ازدواج است ولی از نظر روان­شناختی، آغاز یک مرحله­ی تازه از ازدواج است. طلاق پدیده ای است که می­تواند عواقب و پیامدهای منفی قابل ملاحظه­ای داشته باشد. یکی از پیامدهای طلاق بروز افسردگی و اضطراب ناشی از طلاق است که بیشتر در بین زنان رخ می­دهد. هدف از تحقیق حاضر برررسی شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی بر اضطراب و افسردگی زنان مطلقه است..
مواد و روش‌ها: تحقیق حاضر از نوع پیش آزمون- پس آزمون  و پیگیری با گروه آزمایش و گواه است. جامعه تحقیق حاضر زنان مطلقه شهر نیشابور بودند. نمونه شامل ۲۴ نفر از زنان مطلقه شهر نیشابور بود که به صورت دردسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (۱۲ نفر) و کنترل (۱۲ نفر) به شیوه تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را در طی ۸ جلسه دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار داشتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک و اضطراب بک مورد مطالعه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس سری زمانی انجام پذیرفت.
یافته‌ها: نتایج به دست آمده نشان می­دهد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی اضطراب و افسردگی زنان مطلقه را کاهش می دهد. همچنین نتایج یافته­های مرحله پیگیری نشان می­دهد اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در طی زمان پایدار بوده است.
نتیجه‌گیری: بنابراین آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، پردازش شناختی زنان مطلقه را بهبود  می بخشند، هیجان های منفی را کاهش و هیجان های مثبت را افزایش دهند؛ در نتیجه اضطراب و افسردگی را کاهش دهد.

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱