logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۵ نتیجه برای خودکارآمدی

بدرالدین نجمی، حسن احدی، علی دلاور، مهین هاشمی‌پور،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده

Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: دیابت شیرین، منجر به تغییراتی در سبک زندگی فرد می شود که مستلزم انطباق مؤثر با رویداد است. شروع بیماری مزمن در هر دوره ای از زندگی، از جمله نوجوانی تنیدگی زا است. آمیزش مشکلات مرتبط با بیماری با ویژگیهای روان شناختی نوجوان واکنش های او به بیماری را ، از جمله پای بندی به دستورالعملهای پزشکی، تحت تأثیر قرار می دهد. به هر حال، توسعه مطالعات مداخله ای با تمرکز بر نوجوانان دیابتیک پرخطر با مشکلات شدید پای بندی و یا کنترل متابولیک ضعیف لازم است. روش ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی کنترل شده طراحی شد. آزمودنیها شامل ۶۰ نفر دختر و پسر نوجوان دیابتیک ۱۲ تا ۱۸ سال ساکن شهر اصفهان بودند، که بطور تصادفی انتخاب و به گروه های مورد مطالعه (۱۵ نفر در هر گروه) تخصیص داده شدند. آزمودنیها با دو ابزار: مقیاس خودکارآمدی در کنترل دیابت و طرح ارزیابی خانواده FAD مورد ارزیابی قرار گرفتند و برای اندازه گیری سطح پای بندی فرد از شاخص HbA۱c استفاده شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و تحت نرم افزار SPSS مورد آزمون قرار گرفت یافته ها: تفاوت معنی دار بین گروه ها در متغیر خودکارآمدی (۷۲۵/۳= F و ۰۱۷/= P )، کارکرد خانواده (۱۵۱/۴= F و ۰۱/= P )، ارتباط (۳۰۲/۸= F و ۰۰۰/= P ) و HbA۱c (۰۸۸/۳= F و ۰۳۵/= P ). انجام آزمون تعقیبی دانکن بر نتایج تحلیل واریانس حاکی از تفاوت معنی دار گروه های اول و سوم در متغیر خودکارآمدی و HbA۱c نسبت به گروه های سوم و چهارم، و تفاوت معنی دار گروه دوم در متغیر کارکرد خانواده ( FAD ) و ارتباط، نسبت به گروه های دیگر بود. نتیجه گیری: می توان با تأکید گفت، به منظور پیشگیری از عوارض کوتاه مدت و بلندمدت در بیماران مبتلا به دیابت، طراحی روش های مداخله ای چون اصلاح و بهبود احساس خودکارآمدی شخصی و آموزش مهارتهای ارتباطی، منجر به ارتقای حس توانایی بیمار به مهار بیماری و پذیرش مسؤولیت می شود.
حورا مطیعی، محمود حیدری، فاطمه باقریان، فریبا زرانی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : اهمال‌کاری تحصیلی تمایلی غیرمنطقی در به تأخیر انداختن انجام تکالیف تحصیلی است و شیوع آن بسیار گسترده است. ازاین‌رو، پژوهش حاضر باهدف آزمون مدل شناختی-هیجانی اهمال‌کاری تحصیلی با توجه به نقش ذهن آگاهی و ادراک زمان و میانجیگری خودکارآمدی، اضطراب امتحان و کمال‌گرایی انجام‌شده است. مواد و روش‌ها : پژوهش حاضر از نوع همبستگی است و جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بود که ازاین‌بین ۲۰۰ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از مقیاس اهمال‌کاری تحصیلی دانشجویان (Procrastination Assessment Scale for Students یا PASS)، مقیاس اضطراب امتحان (Test Anxiety Scale یا TAS)، مقیاس خودکارآمدی (Self-Efficacy Scale یا SES)، مقیاس چندبعدی کمال‌گرایی (Multidimensional Perfectionism Scale یا MPS) و پرسشنامه پنج‌وجهی ذهن آگاهی (Five Facet Mindfulness Questionnaire یا FFMQ) استفاده شد. به‌منظور آزمون روابط ساختاری در مدل مفروض، از روش مدل یابی معادلات ســاختاری (Structural Equation Modeling یا SEM) استفاده شد. یافته‌ها:  نتایج نشان داد که مدل اصلاح‌شده با ۹۰/۰CFI=  و ۰۵۸/۰RMSE= مورد تائید است. رابطه بین اهمال‌کاری تحصیلی و ذهن آگاهی منفی و معنادار است (۰۰۱/۰p<). تفاوت مدل اصلاح‌شده با مدل مفهومی به طور کلی در تاثیر غیرمستقیم اضطراب امتحان از طریق کاهش خودکارآمدی بر اهمال‌کاری تحصیلی و همچنین اثر تخمین زمان‌ بر ذهن آگاهی است. نتیجه‌گیری: ذهن آگاهی می‌تواند به‌واسطه خودکارآمدی و اضطراب امتحان موجب کاهش اهمال‌کاری تحصیلی شود. درمجموع، نتایج مطالعه حاضر همسو با مجموعه تلاش‌های مفهومی در قلمرو مطالعاتی اهمال‌کاری تحصیلی است.
راشین خانقائی، فرحناز مسچی، علی تقی زاده، آدیس کراسکیان موجمباری،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف:  سرطان پستان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین سرطان­ها، چالش‌های زیادی را در بین زنان مبتلا به آن ایجاد کرده است. از این­رو، هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروه‌درمانی شناختی- رفتاری (Cognitive-Behavioral Group Therapy) و گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and commitment Group therapy) بر خودکارآمدی بیماران سرطان پستان بود. مواد و روش‌ها: در یک پژوهش نیمه تجربی به‌صورت پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل، تعداد ۶۰ نفر که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس آزمودنی‌ها بر مبنای مؤلفه‌های جمعیت­شناختی، همتاسازی و در ۳ گروه ۲۰ نفری جایگزین. برای گروه مبتنی بر پذیرش و تعهد ۸ جلسه آموزشی برگزار شد و برای گروه مبتنی بر درمان شناختی –رفتاری نیز ۱۰ جلسه آموزشی برگزار شد و گروه کنترل هم مداخله‌ای دریافت نکردند. در پایان جلسات آموزشی پرسشنامه خودکارآمدی (The self-efficacy scale) (پس‌آزمون) در هر ۳ گروه اجرا شد، همچنین ۲ ماه پس از درمان مجدداً در مرحله پیگیری همه اعضا ۳ گروه پرسشنامه را تکمیل نمودند. جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از آزمون اندازه‌گیری مکرر (Repeated Measurement Test) و تحلیل کوواریانس چندمتغیری (Multivariate Covariance Analysis) استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که هر دو روش گروه‌درمانی شناختی- رفتاری و گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به بهبود خودکارآمدی بیماران مبتلابه سرطان پستان در گروه‌های آزمایش‌شده بود (۰۰۱/۰> p ). همچنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دو روش در بهبود خودکارآمدی بیماران مبتلابه سرطان پستان وجود نداشت (۰۵/۰> p ). نتیجه‌گیری: گروه‌درمانی شناختی – رفتاری و گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در بهبود خودکارآمدی بیماران مبتلابه سرطان پستان مؤثر هستند.
شیرین انصاری مقدم، حمید پورشریفی، محمد رضا صیرفی، مجید ولی زاده،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از اصلی­‌ترین دغدغه­‌های روان­شناسی سلامت پیروی بیماران از توصیه­‌های درمانی است. خودکارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن و پریشانی روان­شناختی ازجمله عواملی هستند که در تبیین میزان پیروی از درمان در جراحی­‌های چاقی نقش­‌های مهمی ایفا می­‌کنند. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی­گر پیروی از درمان در رابطه بین خودکارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن، پریشانی روان­شناختی با کاهش وزن افراد چاق جراحی‌شده به روش اسلیو گاستروکتومی (sleeve gastrectomy) بود.

مواد و روش­‌ها: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش شامل تمام افراد چاقی بود که در کلینیک پژوهشکده غدد و متابولیسم مورد عمل جراحی لاپاراسکوپی اسلیو گاسترکتومی (sleeve gastrectomy Laparoscopy) قرارگرفته بودند و از میان آن­ها ۲۰۰ نفر به روش نمونه­‌برداری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل شاخص توده بدنی؛ پرسشنامه سبک زندگی مبتنی بر خودکارآمدی؛ فرم کوتاه مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس و مقیاس پیروی کلی بود. داده­‌های پژوهش حاضر با استفاده از روش مدل­‌یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند.

یافته‌­ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد اثر مستقیم خودکارآمدی بر کاهش وزن (۰۱/۰>p، ۱۶۹/۰= β) و اثر غیرمستقیم از طریق پیروی از درمان (۰۱/۰>p، ۰۷۷/۰= β) معنادار بود. اثر مستقیم پریشانی روان‌شناختی بر کاهش وزن (۰۵/۰>p، ۱۸۶/۰-= β) و اثر غیرمستقیم پریشانی روان­شناختی از طریق پیروی از درمان (۰۵/۰>p، ۰۶۹/۰-= β) معنادار بود.

نتیجه­‌گیری: چنین به نظر می­‌رسد که خودکارآمدی با تحت تأثیر قرار دادن فرد و ارتقای تاب‌آوری وی پریشانی روان­شناختی او را کاهش داده و منجر به افزایش پیروی از درمان و کاهش وزن فرد می­‌شود.


راضیه امین السادات، فریبرز درتاج، علی دلاور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: عشق یکی از حیرت­انگیزترین هیجان­هایی است که انسان می­تواند تجربه کند و شکست عاطفی یکی از دردآورترین مشکلاتی است که ممکن است در طول یک رابطه عاشقانه برای هر فردی پیش آید. پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی هیپنوتراپی بر عاطفه مثبت و منفی و خودکارآمدی زنان دارای سابقه شکست عاطفی انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه‌ی آماری، تمامی زنان مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل با سابقه شکست عاطفی در سال ۱۳۹۶ بود. تعداد ۳۰ آزمودنی با استفاده از روش نمونه­گیری دردسترس به­عنوان نمونه انتخاب و به­صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه گمارده شدند. به­منظور اجرای پژوهش، از پرسش­نامه­های آسیب عاطفی راس (۱۹۹۹)، مقیاس عاطفه مثبت و منفی پاناس (۱۹۸۸) و پرسشنامه خودکارآمدی (شوآرتزر و جروسلم، ۱۹۹۵) استفاده شد. آزمودنی­های گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه ۲ ساعته به‌صورت هفتگی تحت مداخله هیپنوتراپی قرار گرفتند ولی گروه گواه مداخله­ای دریافت نکرد. تجزیه‌وتحلیل یافته­های تحقیق با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه­گیری مکرر و تعقیبی بونفرونی در نرم­افزار SPSS انجام شد.
یافته‌ها: نتایج آزمون آنالیز واریانس با اندازه­گیری مکرر نشان داد ۸ جلسه آموزش هیپنوتراپی موجب افزایش معنادار در عاطفه مثبت (۰۰۱/۰p<) و خودکارآمدی (۰۰۱/۰p<) و کاهش معنادار عاطفه منفی (۰۰۱/۰p<) در گروه آزمایش به نسبت گروه گواه گردید که حاکی از تأثیر معنادار هیپنوتراپی بر بهبود افراد با سابقه شکست عاطفی بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های پژوهش می­توان از هیپنوتراپی برای بهبود کیفیت زندگی و افزایش امید به آینده در افراد با سابقه شکست عاطفی استفاده کرد.
زهرا اریسیان، هاجر ترکان، فریبرز مکاریان،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع ترین سرطان در میان زنان سراسر جهان میباشد که از همان ابتدای تشخیص میتواند سبب ترس، ناامیدی و آسیب روانی گردد و همه ابعاد زندگی فرد شامل ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی را به چالش بکشاند. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین نقش نظم­جویی هیجان، خودکارآمدی درد و ادراک بیماری در پیش بینی خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به مراکز درمانی شهر اصفهان در بهار ۱۳۹۷ بود. بر این اساس ۱۶۰ زن مبتلا به سرطان پستان تحت درمان به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود که شامل˛ ابتلاءء به بیماری سرطان پستان با نظر پزشک متخصص یا وجود پرونده پزشکی مربوطه در مراکز درمانی، دامنه سنی ۶۵-۲۵ سال، داشتن حداقل سواد در حد خواندن و نوشتن، داشتن آگاهی نسبت به بیماری خود، رضایت و حضور داوطلبانه برای شرکت در پژوهش. هم چنین ملاک های خروج شامل شرایط حاد جسمانی ناشی از بیماری و یا دوره درمانی (شیمی درمانی، پرتو درمانی) و ناتوانی در پاسخ گویی به سؤالات بود انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های نظم‌­جویی هیجان گراس (۲۰۰۳)˛ پرسش نامه خودکارآمدی درد نیکولاس (۱۹۹۵)˛ ادراک بیماری برادبنت و همکاران (۲۰۰۶) و مقیاس خلق منفی لاویبند و لاویبند (۱۹۹۵) بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که ادراک بیماری (۰۰۱/۰= p۴۶/۰=β)، خودکارآمدی درد (۰۲۱/۰=, p۱۵/۰=β) به طور منفی و معنادار و راهبرد فرونشانی (۰۰۱/۰=, p۲۱/۰=β) به طور مثبت و معناداری میتواند تغییرات مربوط به خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان را پیش بینی نماید.
نتیجه‌گیری: بر طبق نتایج نوع راهبرد نظم جویی هیجان، میزان خودکارآمدی درد و سطح ادراک بیماری بر اختلالات خلقی زنان مبتلا به سرطان پستان تأثیر معناداری دارد. از اینرو میتوان با شناخت و درک عمیق تر از ویژگی های روان شناختی و باورهای مربوط به بیماری در زنان مبتلا به سرطان پستان، گام هایی را برای افزایش سلامت روانی و بهزیستی آنان با شرایط جدید برداشت.
مهگامه عابدینی، زهره لطیفی، محمد سلطانی زاده،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب طناب نخاعی به معنای آسیب به بخشی از طناب یا عصب‌های نخاعی در انتهای کانال نخاعی است که اغلب سبب تغییرات دائمی در توان، حس و سایر عملکردهای بدن در زیر منطقه‌ی آسیب می‌شود و وقتی فردی دچار آسیب طناب نخاعی می‌شود، ممکن است احساس کند که کلیه‌ی ابعاد زندگی او تحت تأثیر قرار گرفته است و تأثیرات آن را در حیطه‌های ذهنی، هیجانی و اجتماعی احساس کند. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنی‌شده با شفقت بر افزایش تاب­آوری و خودکارآمدی در بیماران آسیب نخاعی استان اصفهان بود.
مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعه‌ی نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون و پس­آزمون با گروه کنترل و با گزینش تصادفی بود. جامعه‌ی آماری پژوهش حاضر، کلیه‌ی بیماران انجمن آسیب نخاعی شهر اصفهان بودند که از این میان ۳۰ بیمار با روش نمونه­گیری هدفمند با ملاک­های ورود و خروج انتخاب شدند و به‌طور تصادفی و برابر به گروه آزمایش یا کنترل تخصیص یافتند. آزمودنی­ها به مقیاس تاب­آوری کانر و دیویدسون (۲۰۰۳) و آزمون خودکارآمدی عمومی شرر، مدوکس، مرکاندانت، پرنتیس-دان، جیکوبز و راجرز (۱۹۸۲) به‌عنوان پیش­آزمون و سپس پس­آزمون پاسخ دادند. سپس، گروه آزمایش ۸ جلسه­ی ۹۰ دقیقه‌ای آموزش رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنی‌شده با شفقت بر اساس راهنمای اسماعیلی و همکاران (۱۳۹۷) را دریافت کردند درحالی‌که گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و با استفاده از نسخه‌ی ۲۵ بسته‌ی آماری برای علوم اجتماعی تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج بیانگر این بود که رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنی‌شده با شفقت بر افزایش تاب­آوری و خودکارآمدی در بیماران آسیب نخاعی به‌طور معناداری مؤثر بوده است (۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می­توان گفت که رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنی‌شده با شفقت می­تواند به‌عنوان یک گزینه مداخله­ای مؤثر برای کمک به بیماران دچار آسیب نخاعی جهت افزایش تاب­آوری و باورهای خودکارآمدی آنان مورد استفاده قرار گیرد.
اعظم براتی، محمد اسماعیل ابراهیمی، فیروزه زنگنه،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مقایسه رویکردهای مختلف درمانی در روان‌شناسی می‌تواند به درمانگران برای تشخیص صرفه‌جویی در زمان، هزینه و میزان اثربخشی آن‌ها کمک‌کننده باشد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی و خودکارآمدی کارکنان شرکت مخابرات تهران انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شرکت پرسو الکترونیک مخابرات تهران در سال ۱۳۹۸ بود که از بین آن‌ها بر اساس جدول کوهن، ۴۵ نفر با نمونه‌گیری تصادفی نسبی انتخاب و به‌صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه‌های هوش هیجانی بار- ان (۱۹۸۰) و خودکارآمدی شرر و مادوکس (۱۹۸۲) بود. گروه‌های آزمایش تحت آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. داده‌ها با آزمون تحلیل واریانس و اندازه‌گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که آموزش مربیگری گشتالتی بر افزایش هوش هیجانی کارکنان، در سه مرحله آزمون اثر معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰ P). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش هوش هیجانی کارکنان بین پیش آمون و پس‌آزمون اثر معنی‌داری داشته (۰۰۱/۰ P). ولی بین پس‌آزمون با پیگیری اثر معنی‌داری وجود ندارد (۰۰۱/۰ P). همچنین آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش خودکارآمدی کارکنان، در مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون اثر معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰ P). ولی آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش خودکارآمدی کارکنان، در مرحله پس‌آزمون و پیگیری اثر معنی‌داری وجود ندارد (۰۰۱/۰ P).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های حاصل می‌توان نتیجه گرفت، آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می‌تواند راهکار مناسبی برای افزایش هوش هیجانی و خودکارآمدی کارکنان باشد.
ناهید جولائیها، مسعود جان بزرگی، احمد علیپور، عباس پسندیده،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: این تحقیق با هدف مقایسه اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خدا سو (GOSP) و فرزندپروری مثبت (TRIPLE P) بر حرمت خود، خودکارآمدی و خودمهارگری کودکان دارای والدین پراسترس، به روش نیمه‌تجربیِ سه گروهی انجام شد.
مواد و روش‌ها: جامعۀ آماری دانش آموزان ۸ تا ۱۱ ساله‌ای بودند که در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ در مدارس منطقه ۱۵ شهر تهران مشغول به تحصیل بوده و دارای والدین پراسترس بودند؛۳۰ نفر از این مادران با نمونه‌گیری در دسترس و بعد از غربالگری در سه گروه آزمایش و کنترل (هرکدام ۱۰ نفر) به‌طور تصادفی جایگزین شدند. به آزمودنی‌های گروه آزمایش GOSP (۱۲ جلسه) و به گروه ۲، TRIPLE P (۱۰ جلسه بر اساس فرزندپروری ساندرز ۱۹۹۲) به‌صورت ۱۲۰ دقیقه هفتگی آموزش داده شد و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. بعد از آموزش، پس‌آزمون برای هر سه گروه از دانش آموزان اجرا شد. نتایج با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد میانگین نمرات دانش آموزان در گروه GOSP در حرمت خود و خود مهارگری به‌طور معناداری از گروه TRIPLE P و کنترل بیشتر است. خودکارآمدی هیجانی در گروه GOSP به‌طور معناداری بیشتر از گروه کنترل و میانگین نمرات خودکارآمدی تحصیلی در هر دو گروه آزمایش به‌طور معناداری از گروه کنترل بیشتر بود. بین حرمت خود و خود مهارگری کودکان در دو گروه TRIPLE P و گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: ترکیب معنویت خدا سو با در نظر گرفتن ویژگی‌های تحولی کودکان، اثربخشی آموزش‌های فرزندپروری بر خود مهارگری، حرمت خود و خودکارآمدی در کودکان را افزایش می‌دهد.
مجید خالقی، حسن پاشا شریفی، داود قوایی، ذبیح پیرانی،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه و هدف: با توجه به اینکه اضطراب به ویژه اضطراب آزمون نقش تعیین کننده ای در یادگیری و عملکرد افراد دارد بررسی عوامل موثر بر آن مورد هلاقه محققان قرار گرفته است، بنابراین؛ هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی اضطراب امتحان بر اساس سبک های تفکر و سبک های یادگیری با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی می باشد.
مواد و روش­‌ها: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی میباشد، برای پژوهش نمونه ای به حجم ۴۰۰ نفر به صورت خوشه ای چند مرحله­ای انتخاب شدند، برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های پرسشنامه مقیاس اضطراب اهواز، پرسشنامه سبک­های یادگیری (ILS)، سیاهه سبک­های تفکر استرنبرگ و واگنر و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر استفاده گردید. برای تحلیل یافته ها از روش تحلیل مسیر و برنامه ایموس استفاده گردید.
یافته­‌ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که سبکهای یادگیری و سبک تفکر با میانجیگری خودکارآمدی بر اضطراب آزمون نقش پیش بینی کنندگی دارد.
نتیجه­‌گیری: به نظر می رسد الگوی ارائه شده دارای برازش مطلوب بوده و هردوی سبک های یادگیری و سبک نفکر بر اضطراب امتحان با میانجیگیری اضطراب آزمون نقش تعیین کننده ای دارند.

تازه‌های تحقیق
داود تقوایی:
Google Scholar, Pubmed

مجید مدیحی، سید عبدالمجید بحرینیان، قاسم آهی، احمد منصوری، علام رضا شریف زاده،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

  زمینه و هدف: همه‌گیری کووید ۱۹ اثر زیادی بر زندگی مردم به‌ویژه دانشجویان پزشکی داشته است. بااین‌حال، اطلاعات کمی در مورد اثر این بیماری همه‌گیر بر یادگیری، استرس و فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی وجود دارد؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین ترس از سرایت کووید-۱۹ و فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی انجام شد.
مواد و روش‌ها: جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند (۴۰۰۰N=) در سال تحصیلی ۴۰۱-۱۴۰۰ تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل ۴۳۶ نفر از دانشجویان بود که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ترس از سرایت کووید-۱۹، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی و سیاهه فرسودگی مسلش- زمینه‌یابی دانشجویان پاسخ دادند. داده‌های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که اثر مستقیم ترس از سرایت کووید-۱۹ بر خودکارآمدی تحصیلی معنادار است اما اثر آن بر فرسودگی تحصیلی غیرمعنی‌دار بود. اثر مستقیم خودکارآمدی تحصیلی بر فرسودگی تحصیلی معنی‌دار بود. همچنین اثر غیرمستقیم ترس از سرایت کووید-۱۹ با میانجی‌گری خودکارآمدی تحصیلی بر فرسودگی تحصیلی معنی‌دار است.
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش پیشنهاد می‌کند که خودکارآمدی تحصیلی نقش مهمی در افزایش اثر ترس از سرایت بیماری‌های همه‌گیر مثل کووید-۱۹ بر فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی دارد. یافته‌های این پژوهش می‌تواند به تدوین یا استفاده از آموزش‌های مبتنی بر خودکارآمدی طی دوره‌های همه‌گیری برای کاهش فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی کمک کند.
آقای سید عبدالله سادات مدنی، دکتر رمضان حسن زاده، دکتر قدرت الله عباسی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب فراگیر یکی از اختلالات شایع می­باشد و درمان­های روان­شناختی همچون هیپنوتراپی تحلیلی شناختی بر اختلالات مشابه آن اثرگذار بوده است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی هیپنوتراپی تحلیلی شناختی بر تنظیم هیجانی و خودکارآمدی در افراد با علائم اختلال اضطراب فراگیر بود.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش نیمه‌آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه افراد با علائم اختلال اضطراب فراگیر مراجعه‌کننده به خانه مراکز مشاوره شهر تهران در سال ۱۴۰۱ بود. نمونه‌گیری به صورت در دسترس و ۳۰ نفر از افرادی که بیشترین نمره را در پرسشنامه نگرانی (۱۹۹۰) کسب کردند به­عنوان نمونه انتخاب شدند و سپس با گمارش تصادفی، ۱۵ نفر به گروه آزمایشی و ۱۵ نفر به گروه کنترل به­صورت تصادفی و با روش قرعه­کشی تخصیص داده شدند. گروه آزمایشی، به مدت ۸ جلسه، هفته ای دو بار و به مدت ۶۰ دقیقه تحت هیپنوتراپی تحلیلی شناختی قرار گرفتند. در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله‌ای را دریافت نکرد. جهت جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه­های نگرانی ایالت پنسیلوانیا (۱۹۹۰)، خودکارآمدی شرر (۱۹۶۱) و تنظیم هیجان گراس (۲۰۰۳) استفاده شد. به­منظور تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون­های توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و تحلیل کواریانس با نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که هیپنوتراپی تحلیلی شناختی بر تنظیم هیجانی و خودکارآمدی در افراد با علائم اختلال اضطراب فراگیر در مرحله پس‌آزمون موثر بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: باتوجه‌به نتایج حاصل از این پژوهش، استفاده از مداخله هیپنوتراپی تحلیلی شناختی بر افزایش تنظیم هیجانی و خودکارآمدی در افراد با علائم اختلال اضطراب فراگیر، را می­توان پیشنهاد نمود.
یوسف حضرتی، حسن عبدی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که لکنت تأثیر منفی بر سرزندگی کلی و سلامت عاطفی، اجتماعی و روانی فرد دارد و به‌طور بالقوه منجر به کاهش کیفیت زندگی بزرگسالانی که لکنت دارند می‌شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی و کیفیت زندگی بزرگسالان دارای لکنت زبان با رویکرد روان‌شناسی زبان­ انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه‌ مردان بزرگسال دارای لکنت مراجعه‌کننده به کلینیک‌های روان‌شناسی شهر مشهد در سال ۱۴۰۲ بود. از بین‌ این افراد تعداد ۳۰ نفر به‌ روش نمونه‌گیری در دسـترس و با توجه به ملاک‌های ورود و خروج انتخاب شدند؛ و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) قرار گرفتند. شرکت­کنندگان در مراحل پیش­آزمون و پس­آزمون مقیاس­های اضطراب اجتماعی؛کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی فرم کوتاه؛ پرسشنامه خودکارآمدی را تکمیل کردند. گروه آزمایشی برنامه درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی را در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای دریافت کرد و گروه کنترل تحت آموزش معمول روزانه قرار گرفت. تجزیه‌وتحلیل داده­ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS-۲۴ و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با رعایت مفروضه‌های آماری انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی و کیفیت زندگی بزرگسالان دارای لکنت زبان به‌طور معناداری اثربخش است (۰۵/۰p<).
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش می‌توان به بهبود اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی و کیفیت زندگی بزرگسالان دارای لکنت زبان از طریق درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی کمک کرد.
آرزو حدادی، امین برازنده، رضا روزبهانی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماریهای مزمن و لاعلاج ازجمله سلیاک تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی بیماران و خانواده­­های آنان دارد و ابتلای فرزندی به سلیاک می­تواند عامل تهدید کننده­ای برای سلامت روان مراقبان آنان بویژه مادران­شان باشد؛ از این جهت که این افراد اضطراب و فشار­روانی زیادی را متحمل می­شوند؛ لذا هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان راه­حل­محور و روایت­درمانی بر تحمل­پریشانی مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر، از نوع مداخله­­ی نیمه­ آزمایشی با طرح پیش­­آزمون، پس­آزمون و پیگیری ۳ ماهه با دو گروه آزمایش و گروه کنترل بود. جامعه آماری مادران دارای حداقل یک فرزند مبتلا به سلیاک و عضو انجمن سلیاک ایران در اصفهان بودند. از بین آن­ها، ۶۰ نفر به روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه ۲۰ نفر) گمارده شدند. گروه­ آزمایش اول درمان راه­حل­محور و گروه­ آزمایش دوم روایت­درمانی را در قالب ۸ جلسه ۹۰ دقیقه­ای دریافت نمودند، گروه کنترل هیچ مداخله­­ای نگرفت. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه­ تحمل­پریشانی گاهر و سیمون(۲۰۰۵) در هرسه مرحله استفاده گردید. داده­ها در نرم­افزارspss۲۶  به روش واریانس با اندازه­گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: هر دو مداخله منجر به افزایش معنادار تحمل­پریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک شد(P<۰,۰۱). همچنین، در مرحله پس­آزمون بین اثربخشی دو مداخله بر تحمل پریشانی در دو گروه آزمایش تفاوت معنا­داری وجود نداشت. این نتایج در طول مرحله پیگیری پایدار باقی ماند(P<۰,۰۱).
نتیجه‌گیری: هر دو درمان راه­حل­محور و روایت­درمانی می‌توانند بعنوان مداخلاتی سودمند برای افزایش تحمل­پریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک به‌کار گرفته شوند
مائده سلطانیان، هادی فرهادی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: نوموفوبیا یک اختلال اجتماعی روانی است که در جوامع در حال گسترش روی نسل نوجوان و جوان اثر چشمگیر داشته است و پیامدهای مهمی مانند آشفتگی هیجانی، عاطفی، روابط بین فردی نامطلوب و ... را به همراه داشته است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه بر بهزیستی ذهنی، کفایت هیجانی و خودکارآمدی هیجانی نوجوانان مبتلا به نوموفوبیا انجام شد.
مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع طرح پیش آزمون پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه مورد بررسی شامل کلیه نوجوانان دختر دارای نشانههای نوموفوبیا در شهر اصفهان بود. قبل از اجرای برنامه مداخله دانشآموزان یک مدرسه پرسشنامه نوموفوبیا را تکمیل کرده و از بین آنها ۳۰ نفر از کسانی که نمره نوموفوبیا آنها بالاتر از ۳۵ بود به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه ۱۵ نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. شرکت‏کنندگان در پژوهش مقیاس‎‎های سنجش بهزیستی ذهنی، کفایت هیجانی و خودکارآمدی هیجانی را در مراحل پیشآزمون تکمیل کردند. گروه آزمایش برنامه مداخله فراتشخیصی یکپارچه را ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای دریافت کردند و گروه گواه در این مدت هیچگونه برنامه مداخلهای را دریافت نکردند و سپس دو گروه در مرحله پس آزمون دوباره پرسشنامه‌های مذکور را تکمیل کردند. تجزیه وتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-۲۴ و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با رعایت مفروضه‌های آماری انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد درمان فراتشخیصی یکپارچه در افزایش بهزیستی ذهنی، کفایت هیجانی و خودکارآمدی هیجانی نوجوانان مبتلا به نوموفوبیا مؤثر بوده و سبب بهبود بهزیستی ذهنی، کفایت هیجانی و خودکارآمدی هیجانی نوجوانان مبتلا به نوموفوبیا شد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که مداخله فراتشخیصی یکپارچه بر بهزیستی ذهنی، کفایت هیجانی و خودکارآمدی هیجانی نوجوانان مبتلا به نوموفوبیا تأثیرگذاراست و میتواند به عنوان یک مداخله مؤثر جهت بهبود بهزیستی ذهنی، کفایت هیجانی و خودکارآمدی هیجانی نوجوانانی که به نوموفوبیا مبتلا هستند مورد استفاده قرار گیرد

صفحه ۱ از ۱