۱۶ نتیجه برای مولوی
امراله ابراهیمی، حسین مولوی، غفور موسوی، علیرضا برنامنش، محمد یعقوبی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: هدف از انجام این تحقیق، بررسی ویژگیهای روان سنجی پرسشنامه سلامت عمومی در جمعیت ایرانی و آماده سازی آن به عنوان یک ابزار غربالگری سلامت عمومی در جمعیت ایرانی بود. مواد و روش ها: در این مطالعه روان سنجی، ۸۰ بیمار روانپزشکی و ۸۰ فرد بهنجار همتا سازی شده بود. ابزار شامل مصاحبه بالینی روانپزشک بر اساس DSM IV ، پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه جمعیت شناختی بود. روش تحلیل داده ها عبارت از تحلیل عوامل، تحلیل تمایزات، تحلیل رگرسیون، همبستگی پیرسون، اسپیرمن- بران و تنصیف گاتمن بود. یافته ها: با تحلیل عوامل، ۴ عامل در GHQ-۲۸ استخراج شد که سه عامل اول بیشترین مقدار واریانس را تبیین می نمود. نقطه برش بالینی، حساسیت، ویژگی، خطای کلی طبقه بندی به ترتیب ۲۴ و ۸۰/۰ و ۹۹/۰ و ۱۰/۰ به دست آمد. ضریب روایی ملاکی ۷۸/۰ ضریب پایانی تنصیف ۹۰/۰ و آلفای کرونباخ ۹۷/۰ به دست آمد. نتیجه گیری: تحلیل عوامل نشان داد ۴ عامل اصلی زیر بنای پرسشنامه سلامت عمومی است. چهار عامل دارای همبستگی درونی نیز هستند. بهترین نقطه برش بالینی این پرسشنامه ۲۴ است که شاخصهای روان سنجی بالایی را دارد. روایی ملاکی، روایی سازه و ضرایب پایایی به دست آمده نشان می دهد یکی از معتبرترین آزمونهای سرند سلامت عمومی است.
عیسی بختآور، حمیدرضا نشاطدوست، حسین مولوی، فاطمه بهرامی،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: شیوع نسبتاً بالای اختلال استرس پس از سوانح طبیعی و غیر طبیعی چون حوادث رانندگی و وجود اختلالات متعدد همراه با این بیماری توجهی مضاعف را می طلبد. این پژوهش با هدف اثربخشی درمان رفتاری- فراشناختی بر کاهش علائم خودتنبیهی در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه انجام شد. روش ها: این پژوهش به روش کارآزمایی- بالینی و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، از جانبازان مراجعه کننده به دو بیمارستان روانپزشکی جانبازان جنگ در شهر اصفهان که بر اساس ملاکهای « DSM-IV-TR » دچار اختلال استرس پس از حادثه بودند، انجام شد. سی نفر به عنوان نمونه بطور تصادفی انتخاب گردیدند و در دو گروه شاهد و تجربی به روش گمارش تصادفی جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون که با استفاده از پرسشنامه کنترل فکر به عمل آمد، گروه تجربی علاوه بر دارو- درمانی طی ۸ جلسه هفتگی تحت درمان رفتاری- فراشناختی قرار گرفت. در حالی که گروه شاهد فقط دارو دریافت نمود. پس آزمون و پیگیری دو ماهه با همان ابزار انجام گرفت و نتایج آن به کمک آزمون تحلیل کوواریانس و تحت نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد . یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که درمان رفتاری- فراشناختی در مهار علائم خود- تنبیهی تأثیر معنی داری دارد. میزان بهبودی این علائم در پس آزمون ۵۲ درصد و در پیگیری دو ماهه ۵۰ درصد بود. به وسیله تسهیل انتقال از شیوه عینی به شیوه فراشناختی و افزایش مهارتهای مقابله ای کارآمد و انعطاف پذیر بر کاهش علائم خود- تنبیهی اثر می نماید. نتیجه گیری: این مداخله بر ارتقای مهارتهای انطباقی کارآمد و انعطاف پذیر از طریق فرایندهای فراشناختی- رفتاری و تأثیر آن در کاهش خودتنبیهی در بیماران اختلال استرس پس از سانحه تأکید می نماید.
سیما جنتیان، ابوالقاسم نوری، سید عباس شفتی، حسین مولوی، حسین سماواتیان،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:۹۹; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰cm ۵,۴pt ۰cm ۵.۴pt; mso-para-margin-top:۰cm; mso-para-margin-right:۰cm; mso-para-margin-bottom:۱۰.۰pt; mso-para-margin-left:۰cm; line-height:۱۱۵%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۱.۰pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;} زمینه و هدف : برای تشخیص و درمان ADHD، روشهای مختلفی از جمله بازی درمانی معرفی شده است. این پژوهش به منظور بررسی اثر بخشی بازی درمانی شناختی- رفتاری بر شدت علایم اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه در دانش آموزان پسر پایههای سوم و چهارم دبستان انجام گرفته است. مواد و روش ها : با اعمال طرح تجربی از میان مراجعه کنندگان دو مرکز مشاوره و خدمات روانشناسی اصفهان (ارجاعی توسط روانپزشک)،۳۰ نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه ۱۵ نفره آزمایش و شاهد جایگزین شدند. قبل و بعد از برگزاری جلسات بازی درمانی شناختی- رفتاری که یک روز در میان برای آزمودنیهای گروه آزمایش انجام میگرفت، پرسشنامههای علایم مرضی کودک (CSI-۴) و آزمون همتایابی اشکال آشنا (MFFT) برای دو گروه به منظور پیش آزمون و پس آزمون اجرا میشد. آزمودنیها پس از یک ماه، مورد بررسی مجدد قرار گرفتند و در نهایت گروه شاهد نیز که در لیست انتظار بود، مورد مداخله قرار گرفت. نتایج پرسشنامهها با استفاده از آزمون کوواریانس با نرمافزار SPSS ۱۴ تحلیل گردید. یافته ها : بازی درمانی در مرحله پس آزمون باعث کاهش معنیدار شدت علایم بیش فعالی همراه با کمبود توجه، بیش فعالی، کمبود توجه، خطاهای پاسخ دهی و افزایش معنیدار زمان پاسخ دهی (همه موارد: P نتیجه گیری : با توجه به وجود تفاوت معنیدار بین گروههای آزمایش و شاهد و همچنین در دوره پیگیری میتوان از بازی درمانی به عنوان یک روش درمانی مؤثر برای کودکان و نوجوانان مبتلا به ADHD استفاده نمود. واژههای کلیدی : اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه، بازی درمانی، دانش آموز پسر دوره ابتدایی، شدت علایم، رویکرد شناختی- رفتاری.
فاطمه رضایی، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، بابک امرا،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف: مداخلات روانشناختی میتواند به واسطه بهبود وضعیت جسمی- روانی و اجتماعی سهم بهسزایی در ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم داشته باشد. هدف این پژوهش، بررسی اثر بخشی آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی- رفتاری بر کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به آسم بود. مواد و روشها: این پژوهش به روش آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه شاهد انجام شده است. نمونه شامل ۲۴ بیمار با تشخیص آسم بود که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم استفاده شد که در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری توسط افراد تکمیل گردید. درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و در این فاصله ضمن ادامه درمانهای متداول پزشکی در هر دو گروه، گروه شاهد جهت درمان روانشناختی در لیست انتظار قرار گرفت. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : میانگین نمرات کیفیت زندگی در گروه آزمایش بهطور معنیداری نسبت به گروه شاهد افزایش پیدا کرد (۰۵/۰ P
فرشاد بهاری، مریم فاتحی زاده، سید احمد احمدی، حسین مولوی، فاطمه بهرامی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer۴ زمینه و هدف : طلاق و تعارض دو فرایند همپوش هستند و زوجین متناسب با سطح و میزان تعارضی که تجربه میکنند، اقدام به طلاق مینمایند. هدف این تحقیق، تعیین تأثیر مداخلات مبتنی بر امید، بخشش و ترکیبی بر میزان تحریفهای شناختی بین فردی بود . مواد و روشها: این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری آن از ۴۴۰ زوج ارجاعی به مرکز مداخله در بحران شهر اصفهان در سال ۱۳۸۷ تشکیل شده بود که از این میان تعداد۶۰ زوج به صورت تصادفی ساده در چهار گروه امید، بخشش، ترکیبی و شاهد جایگزین شدند. اجرای مطالعه به صورت دو سرکور و ابزار تحقیق، پرسشنامه تحریفهای شناختی بین فردی حمامچی و بیوک اوزترک بود که پایایی کلی آن ۷۸/۰ به دست آمد. با در نظر گرفتن زوج به عنوان واحد مطالعه، دادهها با روشهای آماری آزمون Kruskal-wallis ، Mann-Whitney&#۰۳۹;s U و Wilcoxon مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین واحد مطالعه و واحد تحلیل زوج بود. یافتهها: تحلیل و مقایسه اطلاعات به دست آمده از این مطالعه نشان داد که به طور کلی مداخلات امید محور و ترکیبی در مقایسه با گروه شاهد بر توقعات بین فردی غیر واقع بینانه و به طور کلی تحریفهایشناختی بین فردی زوجین مؤثر بودند (۰۵/۰ P < ). همچنین بین نمرات پسآزمون و پیش آزمون زوجهای گروههای مداخله تفاوت معنیدار مشاهده شد.
فرزانه مومنی، حسین مولوی، مختار ملک پور، شعله امیری،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۳۸۹ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبکهای دلبستگی جوانانی که دارای نقص‎ بینایی و شنوایی بودند و همچنین جوانان عادی شهر اصفهان انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه به صورت پسرویدادی (علی- مقایسه‎ای) انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کلیه جوانان (۱۸ تا ۲۸ سال) تشکیل دادند که دارای نقایص بینایی و شنوایی و نیز جوانان عادی بودند. تعداد ۸۰ نفر جوان دارای نقص بینایی (۴۰ دختر و ۴۰ پسر)، ۹۰ نفر جوان دارای نقص شنوایی (۴۵ دختر و ۴۵ پسر) و ۸۰ نفر جوان عادی (۴۰ دختر و ۴۰ پسر) به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش‎نامه سنجش سبکهای دلبستگی Hazen و Shaver و پرسش‎نامه جمعیتشناسی محقق بود. برای تحلیل آماری دادههای پژوهش از روش تحلیل واریانس چند ‎‎متغیری MANOVA و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. یافتهها: بین سبکهای دلبستگی جوانان دارای نقایص بینایی، شنوایی و جوانان عادی تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات دلبستگی ناایمن اضطرابی/اجتنابی، ناایمن اضطرابی/دوسوگرا و دلبستگی ایمن جوانان در هر سه گروه تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). در این پژوهش بین میانگین نمرات دلبستگی ناایمن اضطرابی/‎‎‎‎‎‎‎اجتنابی، ایمن و ناایمن اضطرابی/‎‎‎دوسوگرا جوانان پسر و دختر سه گروه، تفاوت معنی‎داری دیده نشد (۱۶۵/۰ = P). نتیجهگیری: جوانان دارای نقایص بینایی و شنوایی در مقایسه با جوانان عادی بیشتر در معرض خطر دلبستگی ناایمن قرار داشتند. قابل ذکر است که سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا در جوانان دارای نقایص شنوایی و بینایی و نیز سبک دلبستگی ایمن در جوانان گروه عادی بالا بود. همچنین نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا در جوانان دارای نقایص شنوایی بالاتر از جوانان دارای نقایص بینایی بود. واژههای کلیدی: سبکهای دلبستگی، ناایمن اضطرابی/ اجتنابی، ناایمن اضطرابی/ دوسو‎گرا، ایمن، نقایص بینایی و نقایص شنوایی.
ماهگل توکلی، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، مجید برکتین، رضا کرمی نوری، جعفر مهوری،
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف : ارزیابی شناخت از مسایل اساسی مورد بررسی در برنامه جامع صرع می‎باشد. از این‎رو در این پژوهش، وضعیت حافظه بیماران صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان، قبل از تصمیم‎گیری برای عمل جراحی مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روشها: در این پژوهش مورد-شاهدی، جامعه شامل ۲۰ بیمار صرع لوب گیجگاهی راست و ۲۰ بیمار صرع لوب گیجگاهی چپ بود. این افراد از میان بیماران مبتلا به صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان بستری در بخش صرع بیمارستان کاشانی به عنوان گروه آزمایشی انتخاب شدند. همچنین ۲۰ نفر بهنجار از میان ملاقات‎ کنندگان بیماران به عنوان گروه شاهد، با دامنه سنی ۱۵ تا ۳۵ سال، انتخاب گشتند. نمونه‎گیری برای گروه بیمار در دسترس و برای گروه بهنجار به روش تصادفی ساده انجام شد و آزمون حافظه Wechsler بر روی آن‎ها اجرا گردید. داده‎ها به روش تحلیل واریانس چند متغیره مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها: در مجموع از نظر زیرمقیاس‎های حافظه، میان سه گروه صرع لوب گیجگاهی راست، صرع لوب گیجگاهی چپ و بهنجار تفاوت معنی‎دار وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). همچنین در زیرمقیاس‎های کنترل ذهنی، حافظه منطقی، تکرار ارقام و ترسیم تصاویر، میان گروه بهنجار و دو گروه بیمار صرع لوب گیجگاهی راست و چپ تفاوت معنی‎دار دیده شد. اما در عملکرد بیماران مبتلا به صرع لوب گیجگاهی راست و چپ در نمرات حاصل از آزمون حافظه Wechsler تفاوت معنی‎داری دیده نشد. نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که وجود مشکل در کارکرد حافظه بیماران صرع لوب گیجگاهی در مقایسه با افراد بهنجار توسط مقیاس حافظه Wechsler قابل تشخیص است. واژههای کلیدی: حافظه کلامی، حافظه غیر‎کلامی، صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان، مقیاس حافظه Wechsler.
سلیمه جلالی، مژگان کار احمدی، حسین مولوی، اصغر آقایی،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : ترس اجتماعی کودکان، یکی از اختلالات شایع اضطرابی میباشد، که برای درمان آن مداخلههای روانشناختی مختلفی وجود دارد. هدف اصلی این پژوهش تعیین تأثیر بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی رفتاری بر ترس اجتماعی کودکان ۵ تا ۱۱ سال بوده است. مواد و روشها: در این مطالعه شبه تجربی از کودکان مراجعه کننده به کلینیکهای روانپزشکی اطفال شهر اصفهان، ۳۰ نفر از کودکان به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. سپس به روش واگذاری تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد جای گرفتند. گروه آزمایش تحت بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی- رفتاری در ۶ جلسه هفتگی قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ مداخلهای دریافت نکرد. برای تشخیص این کودکان از پرسشنامه علایم مرضی کودکان (۴- CSI)، فرم والدین استفاده شد. علاوه بر این آزمودنیها، تشخیص روانپزشک اطفال در مورد اختلال مذکور را نیز دریافت کردند. پرسشنامه علایم مرضی کودکان (۴- CSI) در زیر مقیاس ترس اجتماعی، فرم والدین، در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری برای هر دو گروه آزمودنیها اجرا گردید. دادهها با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که بازی درمانی در مرحله پسآزمون ترس اجتماعی را کاهش میدهد (۰۱/۰ < P) و در مرحله پیگیری نیز ترس اجتماعی را در گروه آزمایش کاهش داد (۰۱/۰ < P). نتیجهگیری: در این پژوهش ترس اجتماعی گروه آزمایش به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد بود و این موضوع مشابه مطالعات انجام شده در ایران و خارج از کشور میباشد. بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی- رفتای شیوه مناسبی برای درمان ترس اجتماعی کودکان است. واژههای کلیدی: بازی درمانی، ترس اجتماعی، گروه درمانی، شناختی_ رفتاری، کودکان.
فاطمه نیسیانی حبیب آبادی، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، زهرا سید بنکدار،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : لوپوس اریتماتوز سیستمیک (SLE)، اختلال مزمن خود ایمنی میباشد که اغلب با سطوح بالایی از درد و نقص در سیستمهای مختلف، میزان بالایی از استرس را در بیماران مبتلا ایجاد میکند. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی درمان گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی- رفتاری بر میزان استرس بیماران زن مبتلا به لوپوس بود. مواد و روشها: این پژوهش به روش آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه شاهد انجام شده است. نمونه شامل ۲۴ بیمار زن با حداقل سن ۱۸ سال، با تشخیص SLE بود که به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. همه افراد پرسشنامه استرس ادراک شده Cohen را قبل و بعد از مداخله و همچنین در مرحله پیگیری تکمیل کردند. درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام شد و در این فاصله، هر دو گروه، درمانهای معمول پزشکی را نیز دریافت کردند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: میانگین نمرات استرس در گروه آزمایش به طور معنیداری نسبت به گروه شاهد کاهش پیدا کرد (۰۰۱/۰ > P). نتیجهگیری: نتایج حاکی از اثربخشی درمان گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش میزان استرس بیماران زن مبتلا به SLE بود. واژههای کلیدی: لوپوس اریتماتوز سیستمیک، استرس، مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری، جنسیت.
مرضیه جهان بخش، شعله امیری، محمدحسین بهادری، حسین مولوی، آذر جمشیدی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : ماهیت پیچیده مشکلات عاطفی کودکان به کارگیری درمانهای جدید را ایجاب میکند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر علایم افسردگی دانشآموزان دختر دوره ابتدایی با مشکلات دلبستگی انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش یک طرح آزمایشی پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری با گروه شاهد بود. نمونه هدف ۳۴ نفر بودند که از بین ۳۸۸ نفر از دانشآموزان مقطع دوم و چهارم ابتدایی شهر اصفهان انتخاب شدند که بیشترین نمره را در مشکلات مربوط به دلبستگی و علایم افسردگی به دست آوردند. ارزیابی با استفاده از پرسشنامه مشکلات دلبستگی Randolph (RADQ یا Randolph attachment disorder questionnaire) و فرم سلامت روان کودکان انتاریو انجام شد. مادران در ۱۰جلسه گروهی درمان مبتنی بر دلبستگی شرکت کردند و تأثیر آن بر میزان افسردگی کودکانشان طی دو مرحله پسآزمون و پیگیری سه ماهه بررسی شد. نتایج حاصل از پژوهش با استفاده از نرمافزار SPSS ۱۶ و به کمک آمار توصیفی و استنباطی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها: از آن جا که کسب نمره بیشتر در علایم اختلال افسردگی نشان از شدت علایم دارد، ملاحظه میشود که میانگین نمرات افسردگی گروه مداخله در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه شاهد به میزان معنیداری پایینتر است (۰۵/۰ < P). میزان کاهش علایم افسردگی گزارش شده توسط آزمودنیها در مرحله پسآزمون ۳۸/۰ و در پیگیری سه ماهه ۵۰/۰ بود. نتیجهگیری: درمان مبتنی بر دلبستگی در کاهش علایم افسردگی دختران دارای مشکلات دلبستگی مؤثر بود و پایبندی مادران به تداوم روشهای درمانی باعث بهبودی بیشتر در مرحله پسآزمون شد. واژههای کلیدی: درمان مبتنی بر دلبستگی، افسردگی، مشکلات دلبستگی، سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی ناایمن.
ایلناز سجادیان، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، رضا باقریان سرارودی،
دوره ۹، شماره ۵ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : درد یک تجربه ادراکی پیچیده و با دخالت ساز و کارهای روانشناختی است که باعث اختلال در عملکرد فرد میشود. هدف اصلی این پژوهش تحلیل رابطه بین عوامل شناختی و هیجانی با درد مزمن زنان مبتلا به کمردرد شهر اصفهان بود. مواد و روشها: این مطالعه از نوع مقطعی بوده، جامعه آماری آن کلیه زنان مبتلا به کمردرد مزمن که در تابستان ۱۳۹۰ به کلینیکهای خصوصی، بیمارستانها و مطبهای خصوصی شهر اصفهان مراجعه کردند، را شامل میشد. تعداد ۵۰ نفر از زنان مبتلا به کمردرد مزمن به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جمعیتشناختی، پرسشنامه غربالگری چند بعدی درد، مقیاس باورهای اجتناب- ترس، مقیاس فاجعه آفرینی درد و مقیاس بالینی (بیمارستانی) اضطراب بود. دادههای حاصل از پرسشنامههای پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی Pearson، رگرسیون Stepwise و Hierarchical مورد تحلیل قرار گرفت. یافتهها: بین درد با باورهای ترس- اجتناب و فاجعه آفرینی درد و اضطراب رابطه مثبت وجود داشت و نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که باورهای ترس- اجتناب و فاجعه آفرینی ۶/۴۵ درصد از واریانس درد را تبیین میکنند. همچنین نتایج رگرسیون سلسله مراتبی تعدیلی مؤید نقش تعدیلی شغل در رابطه بین اضطراب با درد بود. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر این است که بر حسب باورهای ترس- اجتناب و فاجعه آفرینی میتوان درد مزمن زنان مبتلا به کمردرد را پیشبینی نمود و با توجه به نقش تعدیلکنندگی شغل در رابطه بین کمردرد با اضطراب، میتوان با کاهش فشارهای شغلی، اضطراب و در نتیجه درد را کاهش داد. واژههای کلیدی: باورهای ترس- اجتناب، فاجعه آفرینی درد، اضطراب، کمردرد مزمن.
مهدی طاهری، جعفر حسنی، محمد مولوی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم روده تحریکپذیر شایعترین اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روانشناختی در ایجاد و تشدید علایم آن نقش مهمی ایفا میکند. این پژوهش با هدف مقایسه سلامت روانشناختی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر، اختلالهای ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار انجام شد. مواد و روشها: در قالب یک طرح علی- مقایسهای سه گروه شرکت کننده شامل ۸۶ نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر، ۸۶ نفر بیمار مبتلا به اختلالهای ارگانیک دستگاه گوارش و ۸۶ نفر از افراد بهنجار با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندهها پرسشنامه SCL-۹۰-R یا Symptom cheklist-۹۰-revised را تکمیل نمودند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: در تمام مؤلفههای سلامت روانشناختی بین بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر با بیماران مبتلا به اختلالهای ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار تفاوت معنیداری وجود دارد؛ در حالی که بین بیماران مبتلا به اختلالهای ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار فقط در خرده مقیاس شکایتهای جسمانی تفاوت معنیداری وجود داشت. نتیجهگیری: با توجه به این که مبتلایان به سندرم روده تحریکپذیر نسبت به بیماران مبتلا به اختلالهای ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار، سلامت روانشناختی پایینتری داشتند، نقش عوامل روانشناختی در سببشناسی و درمان این سندرم باید مورد توجه قرار گیرد. واژههای کلیدی: سلامت روانشناختی، سندرم روده تحریکپذیر، اختلالهای ارگانیک دستگاه گوارش، افراد بهنجار.
هاجر براتیان، مجید برکتین، حسین مولوی، نوشین موسوی مدنی، الهام فروزنده،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف : اسکیزوفرنیا به طور معمول باعث ناتوانی شغلی، تحصیلی و مشکلات خانوادگی میشود. هدف این مطالعه، پیگیری سیر شدت علایم و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا بود. روش بررسی : این پژوهش طولی و آیندهنگر بر روی ۲۰ بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بستری شده در بیمارستان نور اصفهان انجام شد. ارزیابیها در آغاز بستری، ترخیص، ۳ و ۶ ماه بعد انجام شد. شدت علایم و کیفیت زندگی با مقیاس درجهبندی مقیاس علایم مثبت و منفی و پرسشنامه کیفیت زندگی سنجیده شد. یافتهها: نتایج تحلیل واریانس تکراری نشان داد که میانگین شدت علایم روانپریشی در هنگام بستری شدن بیماران، به طور معنیداری بیشتر از میانگین شدت علایم در هنگام ترخیص از بیمارستان، ۳ و ۶ ماه پس از ترخیص میباشد (۰۰۱/۰ = P). این در حالی است که بین میانگین شدت علایم روانپریشی در هنگام ترخیص با ۳ و ۶ ماه پس از ترخیص تفاوت معنیداری قابل مشاهده نیست. در خصوص کیفیت زندگی، نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی در هنگام ترخیص به طور معنیداری بیشتر از ۳ ماه پس از ترخیص بوده است (۰۳/۰ = P)، در حالی که بین میانگین نمرات در هنگام ترخیص با ۶ ماه پس از ترخیص و همچنین بین میانگین نمرات در ۳ ماه با ۶ ماه پس از ترخیص تفاوت معنیداری قابل مشاهده نیست. نتیجهگیری: میتوان اذعان داشت که بستری شدن بیماران در کاهش شدت علایم و افزایش کیفیت زندگی آنها در موقع ترخیص مؤثر بوده است و در مقاطع بعدی به همان حال باقی مانده است. واژههای کلیدی: پیگیری، سیر، اسکیزوفرنیا، شدت علایم، کیفیت زندگی
رضا کرمینیا، محسن احمدی طهور سلطانی، رضا باقریان سرارودی، زهرا مولوی،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف پژوهش حاضر، بررسی مشخصات روانسنجی مقیاس امیدواری صفتی و رابطه آن با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان ایرانی بود. مواد و روشها: در این تحقیق توصیفی- پیمایشی،۱۹۱ نفر دانشجو با دامنه سنی (۱۸ تا۴۵) و میانگین سنی۳۰/۴ ± ۱۷/۲۴ با روش نمونهگیریتصادفی طبقهای از بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی همدان انتخاب شدند و به پرسشنامههای امیدواری صفتی Snyder، امیدواری حالتی Snyder، بهزیستی روانشناختی Riff و ناامیدی Beck (Beck hopelessness scale) پاسخ دادند. دادههای پژوهش با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، ضریب Cronbach’s alpha و ضریب دو نیمه کردن و به کمک نرمافزارهای SPSS نسخه ۱۶ و Lisrel نسخه ۵/۸ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: ضرایب Cronbach’s alpha (۸۳/۰)، دونیمه کردن (۸۰/۰)، اعتبار واگرا (ناامیدی Beck، ۲۰/۰-)، اعتبار ملاکی (امیدواری حالتی Snyder، ۵۵/۰) به دست آمد که همگی معنیدار بودند (۰۱/۰ < P). تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که مقیاس ۱۲ سؤالی امیدواری صفتی بزرگسالان در نمونه ایرانی بر خلاف نمونه خارجی، که از دو عامل تشکیل شده است، تنها از یک عامل اشباع شده است که ۴۷ درصد واریانس مقیاس را تبیین میکند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول نشان داد که۸ سؤالمقیاس به خوبی بر روی یک عامل اصلی بار میشوند و مدل تک عاملی به خوبی با دادهها برازش داشت (۹۱/۰ = AGFI یا Adjusted goodness of fit index، ۰۵/۰ = RMSEA یا Root mean square error of approximation)، ۹۸/۰ = NFI یا Normed fit index). نتیجهگیری: نتایج نشان داد که این آزمون از اعتبار و روایی بالایی برخوردار است و میتوان از آن به عنوان یک ابزار قابل اطمینان در پژوهشهای بعدی استفاده کرد. واژههای کلیدی: امیدواریصفتی، بهزیستی روانشناختی، دانشجویان
هاجر براتیان، مجید برکتین، حسین مولوی، نوشین موسوی مدنی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف پیگیری سیر شدت علایم و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبیI انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش به صورت طولی و آیندهنگر بر روی ۲۰ بیمار مبتلا به اختلال دوقطبیI بستری شده در بیمارستان نور اصفهان انجام شد. ارزیابیها در آغاز بستری، ترخیص، ۳ و ۶ ماه بعد انجام شد. شدت علایم خلقی و کیفیت زندگی بیماران به ترتیب به کمک مقیاس درجهبندی Young (YMRS) یا Young mania rating scale) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی سنجیده شد. یافتهها: نتایج تحلیل واریانس تکراری نشان داد که میانگین شدت علایم خلقی در هنگام بستری شدن بیماران، به طور معنیداری بیشتر از میانگین شدت علایم در هنگام ترخیص از بیمارستان، ۳ و ۶ ماه پس از ترخیص میباشد (۰۰۱/۰ > P)، اما بین نمرات کیفیت زندگی در مقاطع ترخیص از بیمارستان، ۳ و ۶ ماه پس از ترخیص به صورت کلی در بیماران تفاوت معنیداری وجود ندارد (۱۷/۰ = P). نتیجهگیری: میتوان اذعان داشت که بستری شدن بیماران در کاهش شدت علایم و افزایش کیفیت زندگی آنها در موقع ترخیص مؤثر بوده است و در مقاطع بعدی به همان حال باقی مانده است. واژههای کلیدی: پیگیری، سیر، اختلال دوقطبی نوع یک، شدت علایم، کیفیت زندگی
محمدابراهیم شریعتی، زهرا ایزدی خواه، حسین مولوی، مهرداد صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهشهای موجود در حوزه اعتیاد عموماً معطوف به بررسی و اتخاذ تدابیری است برای ترک! نه کیفیت زندگی فرد قربانی اعتیاد. به همین خاطر در این پژوهش ضمن آموزش افراد معتاد در جهت افزایش یا بهبود کیفیت زندگی، اصلاح و رشد آموزه های شناختی- رفتاری، تاثیر این پیشرفتها بر عامل مهمی همچون خودکارآمدی مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روشها: پژوهش از نوع نیمه تجربی همراه با گروه آزمایش و کنترل، با پیگیری (۴۵ روزه) میباشد. جهت تعیین حجم نمونه ابتدا به شیوه تصادفی دو درمانگاه ترک اعتیاد (رها بخش و فردای روشن) در سال ۱۳۹۰، انتخاب شدهاند. ۳۶ نفر از افراد متقاضی شرکت در پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (گروه درمانی به شیوهی شناختی– رفتاری و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی) و کنترل تقسیم شدهاند. در پایان جلسات از هر سه گروه پس آزمون و پیگیری ۴۵ روزه، به عمل آمد. به دلیل کنترل متغیرهای مداخلهگر علاوه بر استفاده از آمار توصیفی از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش، بیانگر آن است که درمان شناختی– رفتاری و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی توانسته اند در مرحله ی پس آزمون به طور معناداری نمرات خودکارآمدی معتادان را نسبت به گروه کنترل افزایش دهد؛ البته نکته قابل ذکر اثر بخشی بیشتر درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر خودکارآمدی معتادان در مرحله پیگیری بود (۰۰۱/۰ P=). نتیجهگیری: یافته های پژوهش اهمیت استفاده از تکنیکهای افزایش خودکارآمدی را مشخص و نشان داد هنگامی که این تکنیکها را به طور سازمان یافته در حوزههای مهم زندگی به کار ببریم؛ تأثیر بهتری خواهیم گرفت.