logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱ نتیجه برای رحیمی

ضیاء قائم مقام فراهانی، اسحق رحیمیان بوگر، محمود نجفی، اکبر فروع الدین عدل، سولماز دبیری،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : اضطراب در بیماران کرونری قلب از شایع‌ترین علایم روان‌پزشکی است که تداوم آن به پیامدهای نامطلوبی برای این بیماران منجر می‌شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی همراه و بدون حمایت خانوادگی بر کاهش اضطراب در بیماران کرونری قلب انجام شد. مواد و روش‌ها: در یک طرح نیمه‌تجربی از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و کنترل همراه با پیگیری از بین بیماران کرونری قلبی شهر تهران، تعداد ۵۹ نفر از مردان متأهل به صورت در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در گروه‌های آزمایشی و شاهد گمارده شدند. مشارکت‌کنندگان پرسش‌نامه اضطراب حالتی- صفتی (STAI)، پرسش‌نامه حمایت خانوادگی (FSQ) و پرسش‌نامه عوامل جمعیت‌شناختی را طی سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری تکمیل کردند. گروه‌های آزمایش طی ۷ جلسه (هفته‌ای یک بار) تحت مداخلات درمانی و ۶ ماه پس از مداخله مورد پیگیری قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. یافته‌ها: تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر نشان داد که بین اثربخشی درمان فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی، فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی همراه با حمایت خانوادگی با گروه شاهد در کاهش علایم اضطراب تفاوت آماری معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰ > P). نتیجه‌گیری: با توجه به تأثیرات مداخله فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی و حمایت خانوادگی در کاهش اضطراب بیماران کرونری، این نتایج برای متخصصان بالینی و سلامت تلویحات کاربردی دارد. واژه‌های کلیدی: فعال‌سازی رفتاری، حمایت خانوادگی، اضطراب، بیماری کرونری قلب.
احمدرضا حاجیان، محمود شیخ الاسلامی، رضا همایی، فیض‌اله رحیمی، مهین امین الرعایا،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : هوش معنوی و هوش هیجانی می‌تواند مکمل یکدیگر در جهت سالم‌سازی زندگی انسان باشد. از سویی، هوش معنوی با تقویت معنویات و اعتقادات دینی موجب ثبات صفات پسندیده می‌شود و از سوی دیگر، هوش هیجانی موجب بهبودی روابط اجتماعی و کنترل عواطف و احساسات می‌گردد. بدین ترتیب فرد می‌تواند به سوی کمال حرکت کند. مواد و روش‌ها: روش پژوهش، توصیفی- همبستگی است و حجم نمونه برآورد شده برابر با ۴۲۴ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال ۱۳۹۰ بود که به روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای چند مرحله‌ای از دانشکده‌ها و رشته‌های مختلف انتخاب شدند. ابزارهای اندازه‌گیری شامل دو پرسش‌نامه سنجش ویژگی‌های هوش هیجانی Petrides و Farnham و پرسش‌نامه هوش معنوی محقق ساخته بود که ضریب پایایی به دست آمده برای آن‌ها به ترتیب ۸۴/۰ و ۸۷/۰ بود. جهت تحلیل داده‌های حاصل از روش آماری تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته‌ها: یافته‌ها طبق برآورد تحلیل رگرسیون نشان داد که بین هوش معنوی با هوش هیجانی رابطه وجود دارد و این ارتباط در ابعاد مختلف هوش معنوی و هوش هیجانی مشاهده شد و رابطه معنی‌داری بین آن‌ها وجود داشت. نتیجه‌گیری: هوش معنوی بیشتر موجب هوش هیجانی بیشتر می‌شود و به واقع هوش معنوی تقویت کننده هوش هیجانی است. واژه‌های کلیدی: دانشجویان، هوش معنوی، هوش هیجانی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان  
فرزانه عباسی، محمدرضا عابدی، فرشته شکیبایی، سید محمد مسعود ازهر، مجتبی رحیمی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش‌های چند دهه اخیر بر روی اثرات روابط مبتنی بر دلبستگی و نحوه تربیت مراقبان کودک و اثرات آن نشان داده‌اند که سبک تربیت والدین و کیفیت رابطه‌ای والد و کودک در شکل‌گیری اضطراب کودک نقش معنی‌داری دارد، هدف از اجرای این پژوهش، بررسی میزان اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری رابطه مادر و کودک بر کاهش علایم وسواس جبری در کودکان است. مواد و روش‌ها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی ۳۰ نفر از مادران کودکان ۱۲-۶ سال که کودکان آن‌ها بر اساس معیارهای DSM_IV_TR (Diagnostic and statistical manual of mental disorders) تشخیص اختلال وسواس جبری داشتند، با استفاده از نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آموزش شناختی- رفتاری رابطه مادر و کودک و شاهد قرار گرفتند. مادران گروه مداخله، بدون حضور کودکان در ۱۲ جلسه ۲ ساعته آموزش شناختی رفتاری شرکت کردند. به منظور جمع‌آوری داده‌ها مقیاس سنجش وسواس Yale-Brown به عنوان پیش‌آزمون، پس‌آزمون و آزمون پیگیری اجرا شد و داده‌ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه‌های تکراری و بهره‌‌گیری از نرم‌افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها : گروه مداخله و شاهد در مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری تفاوت معنی‌داری را نشان داد که بیانگر کاهش افکار و اعمال وسواسی جبری در حیطه‌های زمان، تداخل، ناراحتی، مقاومت و کنترل در گروه مداخله بود. نتیجه‌گیری: آموزش شناختی- رفتاری رابطه مادر و کودک در تمام حیطه‌ها بر کاهش وسواس کودکان مؤثر بوده است. واژه‌های کلیدی: اختلال وسواس جبری، آموزش شناختی رفتاری، مادر، کودک
اسحق رحیمیان بوگر، ضیاء قائم مقام فراهانی،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: بررسی نقش عوامل زمینه‌ای و شاخص‌های زیستی در بروز زودهنگام بیماری های قلبی- عروقی به‌عنوان یکی از مسایل مهم در پیشگیری از این بیماری‌ها ضروری است. هدف این مطالعه بررسی نقش عوامل زمینه‌ای و شاخص‌های زیستی در بروز زودهنگام بیماری‌های قلبی- عروقی بود. مواد و روش‌ها: در یک مطالعه توصیفی مقطعی، ۱۵۴ بیمار قلبی- عروقی مراجعه‌کننده به مرکز قلب تهران و ۱۸۱ نفر فرد سالم از میان افراد همراه بیمار به‌شیوه نمونه‌گیری در دسترس طی آبان‌ماه تا اسفندماه ۱۳۹۱ انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از مصاحبه نیمه‌ساختاریافته و پرسش‌نامه جمعیت‌شناختی و خصوصیات بیماری جمع‌آوری شد و به کمک مجذور کای، آزمونt &nbsp;مستقل و رگرسیون لوجستیک با نرم‌افزار تحلیل‌های پیش‌بین (PASW یا Predictive Analyses Software) تحلیل گردید. یافته‌ها : درامد پایین خانوادگی (۳۲۵/۸=OR، ۰۰۱/۰P=)، ساعات بی‌تحرکی بالا (۶۷۱/۹=OR، ۰۰۱/۰ P =)، عدم ورزش منظم (۶۰۹/۵=OR، ۰۰۲/۰ P =)، تدخین سیگار (۳۲۰/۳=OR، ۰۰۹/۰ P =)، تری‌گلیسیرید بالا (۱۲۵/۵=OR، ۰۰۱/۰ P =)، فشارخون بالا (۱۸۳/۶=OR، ۰۰۴/۰ P =)، شاخص توده بدن (Kg/m۲)>۲۵ (۱۳۳/۷=OR، ۰۰۵/۰ P =)، کلسترول کلی بالا (۱۰۸/۶=OR، ۰۰۱/۰ P =)، کاهش کلسترول HDL (۵۸۹/۵=OR، ۰۰۲/۰ P =) و افزایش کلسترول LDL (۰۹۴/۵=OR، ۰۰۵/۰ P =) به طور معنی‌داری بروز زودهنگام بیماری‌های قلبی- عروقی را پیش‌بینی کردند (۰۵/۰P<). نتیجه‌ گیری : سطح درامد خانوادگی، ساعات بی‌تحرکی و عدم ورزش منظم، تدخین سیگار و شاخص‌های زیستی در بروز زودهنگام بیماری‌های قلبی- عروقی واجد اهمیت هستند. لذا، مداخله در این عوامل به‌منظور پیشگیری از بروز زودهنگام این دسته از بیماری‌ها مهم خواهد بود. واژه‌های کلیدی: عوامل زمینه‌ای، شاخص‌های زیستی، &nbsp;بیماری‌های قلبی- عروقی
غلامرضا خیرآبادی، مهدخت حاج رحیمی، بهزاد مهکی، نسرین مسائلی، مریم یاحی، لعیا گلشنی، درنا خیرآبادی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: همدلی در کسب نتیجه درمانی بهتر، رضایت مراجعان، بهبود رابطه پزشک- بیمار، محافظت پزشک از فرسودگی شغلی و شکایت احتمالی بیمار از پزشک نقش بسزایی دارد. هدف از انجام مطالعه حاضر، ارزیابی میزان همدلی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در برخورد با بیمار بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت مقطعی در سال ۱۳۹۲، بر روی جمعیت پزشکان عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در تخصص‌های مختلف انجام گرفت. نمونه‌گیری به روش سرشماری بود و پرسش‌نامه همدلی پزشکان Jefferson (Jefferson Scale of Patient Perceptions of Physician Empathy یا JSPPPE) به صورت حضوری و یا از طریق پست الکترونیک در اختیار ۲۷۸ پزشک قرار گرفت. ۷۳ پرسش‌نامه تکمیل و برگشت داده شد. داده‌های استخراج شده از پرسش‌نامه‌ها با استفاده از آزمون‌های t، ANOVA یک‌طرفه و Kruskal-Wallis در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ۰۵/۰ > P به عنوان سطح معنی‌داری داده‌ها در نظر گرفته شد. یافته‌ها: بالاترین میانگین نمره همدلی در استادان رشته نفرولوژی و کمترین میانگین نمره همدلی در استادان رشته جراحی اعصاب و رادیولوژی مشاهده شد. پس از دسته‌بندی رشته‌های مختلف به سه گروه جراحی، غیر جراحی و روان‌پزشکی، بیشترین میانگین نمره همدلی مربوط به استادان رشته روان‌پزشکی بود و بعد از آن، رشته‌های غیر جراحی و جراحی قرار داشتند (۰۴۵/۰ = P). نتیجه‌گیری: همدلی با بیماران در پزشکان عضو هیأت علمی رشته‌های مختلف دانشگاه علوم پزشکی اصفهان متفاوت است. این افراد همدلی لازم را با دانشجویان خود در تکمیل پرسش‌نامه تحقیقاتی ارایه شده نداشتند.
علی محمدزاده ابراهیمی، طیبه رحیمی پردنجانی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : شیوع علایم افسردگی به طور روزافزونی در حال افزایش است و اثرات مخرب آن بر روی فرد و جامعه بسیار گسترده می‌باشد. شناسایی عوامل خطر و محافظت کننده و درک فرایند ابتلا به علایم افسردگی به منظور پیشگیری به موقع و تلاش‌های مداخله‌ای اولیه، ضروری به نظر می‌رسد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش تعدیل کننده راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین رویدادهای استرس‌زا و علایم افسردگی بود. مواد و روش‌ها: جامعه آماری این مطالعه، دانشجویان مقطع کارشناسی بودند که ۳۵۷ نفر از آن‌ها با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. جهت جمع‌آوری داده‌ها، از پرسش‌نامه بررسی تجارب زندگی (Life Experiences Survey یا LES)، پرسش‌نامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) و پرسش‌نامه افسردگی Beck (Beck Depression Inventory یا BDI) استفاده گردید. فرضیه پژوهش از طریق روش تحلیل رگرسیون مورد آزمون قرار گرفت. یافته‌ها: راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان، رابطه بین رویدادهای استرس‌زا و علایم افسردگی را تعدیل نمود. نتیجه‌گیری: افرادی که به دنبال تجربه رویدادهای استرس‌زا، به میزان بیشتری از راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان استفاده می‌کنند، علایم افسردگی کمتری را تجربه می‌نمایند و بر عکس افرادی که پس از تجربه رویدادهای استرس‌زا، به میزان کمتری از این راهبردها استفاده می‌کنند، تجربه علایم افسردگی بیشتری دارند. بر این اساس، مداخلات و برنامه‌های پیشگیرانه در زمینه علایم افسردگی، باید اهتمام ویژه‌ای به آموزش و ترویج راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان داشته باشند.
سعید خدابنده‌لو، محمود نجفی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic personality disorder یا NPD)، اختلالی است که افراد مبتلا به‌ دلیل احساس اهمیت شخصی بزرگ‌منشانه، با مشکلات بین ‌فردی و همدلی بسیاری روبه‌رو می‌شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره‌ درمانی ذهنیت‌مدار بر کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD انجام شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه، از روش مورد- ‌منفرد با طرح A-B و خط ‌پایه چندگانه استفاده گردید. نمونه‌ها شامل ۳ مورد (۲ زن و ۱ مرد) از مراجعه‌ کنندگان به کلینیک مشاوره شهر قزوین بودند که به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و پس از پاسخگویی به نسخه ۴۰ گویه‌ای مقیاس شخصیت خودشیفته (۴۰-Narcissistic Personality Inventory یا ۴۰-NPI)، بر اساس ملاک‌های Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-۵ th Edition (DSM-۵)، توسط روان‌پزشک مورد مصاحبه تشخیصی قرار گرفتند و مبتلا به NPD تشخیص داده شدند. جهت سنجش علایم خودشیفتگی آزمودنی‌ها، از مقیاس چند محوری بالینی Millon (Millon Clinical Multiaxial Inventory-III یا MCMI-III) استفاده گردید. طرحواره‌ درمانی در ۲۰ جلسه انفرادی ۶۰ دقیقه‌ای به صورت هفته‌ای دو جلسه اجرا شد. دوره پیگیری درمان نیز ۱ ماه پس از پایان مداخله دنبال گردید. یافته‌ها: داده‌های به دست آمده با استفاده از شاخص‌های آمار توصیفی شامل میانگین و میانه، تحلیل دیداری شکل‌ها در دو بخش درون موقعیتی و بین موقعیتی با شاخص ثبات و جهت روند، درصد داده‌های غیر همپوش (Percentage of non-overlapping data یا PND) و درصد داده‌های همپوش (Percentage of overlapping data یا POD) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته‌ها، طرحواره ‌درمانی در کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD مؤثر بود. نتیجه‌گیری: طرحواره‌ درمانی در بهبود و کاهش علایم افراد دارای NPD از کارایی و اثربخشی لازم برخوردار است و می‌تواند در درمان مبتلایان به این اختلال به کار رود.
علی محمدزاده ابراهیمی، طیبه رحیمی پردنجانی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: نظریه حساسیت به تقویت در حیطه­های مختلفی نظیر شخصیت، هیجان و آسیب‌شناسی روانی اهمیت و کاربرد دارد. پرسشنامه تجدیدنظر و تصریح‌شده حساسیت به تنبیه و حساسیت به پاداش به‌منظور سنجش این نظریه و مرتفع ساختن مشکلات ابزارهای قبلی، ساخته شد. پژوهش حاضر باهدف بررسی ویژگی­‌های روان‌سنجی SPSRQ-RC در جامعه ایرانی انجام شد. مواد و روش­‌ها: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه بجنورد در نیم سال اول تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ بودند که از بین آن‌ها ۴۸۵ نفر، به‌عنوان نمونه پژوهش، با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه­‌ای انتخاب شدند. داده­‌های پژوهش با استفاده از پرسشنامه­‌های تجدیدنظر و تصریح‌شده حساسیت به تنبیه و حساسیت به پاداش (Sensitivity to Punishment and Sensitivity to Reward Questionnaire-Revised and Clarified یا SPSRQ-RC)، مقیاس سیستم بازداری رفتاری/ فعال‌سازی رفتاری (Behavioral Inhibition System/Behavioral Activation scale یا BIS/BAS Scale)، مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه (Positive Affect and Negative Affect Schedule یا PANAS) منفی جمع­‌آوری شد. داده­‌ها با استفاده از ضریب Cronbach , s alpha و ضریب همبستگی Pearson، ضریب باز آزمایی، تحلیل عامل اکتشافی و تحلیل عامل تأییدی، تجزیه‌وتحلیل شدند. یافته­‌ها: تحلیل مؤلفه‌های اصلی با روش چرخش واریماکس، منجر به استخراج دو عامل زیر بنایی حساسیت به تنبیه و حساسیت به پاداش برای SPSRQ-RC شد. مدل دو عاملی شناسایی شده ۵۱/۳۸ درصد از واریانس داده‌ها را تبیین کرد. ده ماده از SPSRQ-RC بر روی عامل اول یعنی حساسیت به تنبیه و ده ماده بر روی عامل دوم یعنی حساسیت به پاداش دارای بار معنی­‌دار بودند. شاخص­‌های مدل تحلیل عامل تأییدی نشان داد مدل دو عاملی از برازش مطلوبی برخودار است. کلیه ماده­‌های مربوط به هر یک از عوامل حساسیت به تنبیه و حساسیت به پاداش دارای بار عاملی بالایی بودند و ساختار عاملی SPSRQ-RC را تائید کردند. نتایج بررسی اعتبار SPSRQ-RC با استفاده از روش­‌های همسانی درونی و بازآزمایی نشان داد این ابزار از اعتبار مطلوبی برخوردار است. همچنین، نتایج نشان داد SPSRQ-RC از روایی همگرا و افتراقی مطلوبی برخوردار است. نتیجه­‌گیری: SPSRQ-RC از ویژگی­‌های روان‌سنجی مطلوبی در جامعه ایرانی برخوردار است و ارزیابی مناسب‌تری برای سنجش نظریه حساسیت به تقویت فراهم می­‌کند.
هدی ناظمی، محمود نجفی، شاهرخ مکوند حسینی، علی مالکی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی محیط مواجهه درمانی مبتنی بر واقعیت مجازی بر کاهش علائم اجتناب و آشفتگی اجتماعی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به‌صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه سمنان در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود و از میان آن‌ها تعداد ۲۰ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به روش تصادفی ۱۰ نفر به گروه آزمایش و ۱۰ نفر به گروه کنترل اختصاص یافت. برای غربالگری دانشجویان ازلحاظ اختلال اضطراب اجتماعی و تشخیص سایر اختلالات مصاحبه بالینی ساختاریافته (Structured Clinical Interview for DSM-۴) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی (Social Phobia Inventory) استفاده شد. گروه آزمایش در طی ۱۲ جلسه، هفته‌ای دو جلسه ۳۰ دقیقه‌ای، به‌صورت فردی تحت VRET قرار گرفتند. پرسشنامه اجتناب و آشفتگی اجتماعی (Social Avoidance and Distress Scale) به‌عنوان پیش‌آزمون اجرا و سپس مداخله VRET در گروه آزمایش انجام شد. در پایان پرسشنامه فوق به‌عنوان پس‌آزمون اجرا گردید. یافته‌ها: نتایج نشان داد که VRET بر کاهش علائم اجتناب و آشفتگی اجتماعی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل مؤثر بود. نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از اثربخشی این مدل درمانی بر کاهش علائم اضطراب اجتماعی بود. از این روش می­توان به‌عنوان یک روش درمانی نوین در جهت درمان اختلال اضطراب اجتماعی و سایر اختلالات مشابه استفاده کرد.
مائده هاشمیان، عبدالعزیز افلاک سیر، محمدعلی گودرزی، چنگیز رحیمی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: این پژوهش از انواع پژوهش‌های توصیفی ـ همبستگی از نوع معادلات ساختاری بوده و با هدف بررسی مدل ساختاری نگرش به تصویر بدنی بر اساس پایگاه هویت موفق با میانجی‌گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در میان دختران نوجوان انجام شد.
مواد و روش‌ها: جامعه آماری تحقیق کلیه دختران نوجوان مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ بودند که ۵۶۷ نفر از آنان به شیوه نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند، بدین‌صورت که از میان مناطق شش­گانه آموزش‌وپرورش اصفهان یک منطقه (منطقه ۵) به‌صورت تصادفی انتخاب شد و از میان مدارس منطقه ۵ تعداد ۶ مدرسه و از هر مدرسه ۵ کلاس (درمجموع ۳۰ کلاس) به‌صورت تصادفی به‌عنوان نمونه انتخاب‌شده و مشارکت کردند. جهت گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌های روابط چندبعدی خود ـ بدن (MBSRQ)، پایگاه هویت من (EOM-EIS-۲)، نگرش‌های اجتماعی فرهنگی نسبت به ظاهر (SATAQ-۳) و پذیرش خود (USAQ) استفاده شد. جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از روش معادلات ساختاری با نرم‌افزار ایموس استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که ارتباط معنی‌داری بین متغیرهای پایگاه هویت، نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود با نگرش به تصویر بدنی وجود دارد (۰۵/۰<P). همچنین یافته‌ها نشان داد که پایگاه هویت موفق با میانجی‌گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود بر نگرش به تصویر بدنی تأثیر دارد (۰۵/۰<P)؛ و مدل ارائه شده در بین نوجوانان دختر از برازش مناسبی برخوردار است.
نتیجه‌گیری: پایگاه هویت با میانجی‌گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در نوع نگرش افراد به تصویر بدنی به‌عنوان اولین خود تجربه شده تأثیر دارد بنابراین پیشنهاد می‌شود به‌منظور ارتقا نگرش به تصویر بدنی در افراد، متغیرهای مذکور از سوی مراکز مشاوره، مراکز زیبایی و همچنین مدارس موردتوجه قرار گیرند.

تازه‌های تحقیق
عبدالعزیز افلاک سیر:
Google Scholar, Pubmed
دکتر مجید محمود علیلو، رامین رحیمی، دکتر مصطفی زارعان، دکتر عباس بخشی پور رودسری،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی کارکردهای نوروپسیکولوژیک (عصب روان­شناختی) بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر بر اساس ماهیت و هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش پژوهش ، مقطعی- تحلیلی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی شهر ارومیه در بازه زمانی فروردین تا دی ماه ۱۴۰۱ بود. نمونه آماری پ‍‍ژوهش شامل ۳۰  نفر از بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی (۱۵ نفر برای هر گروه از بیماران) مراجعه کننده به مراکز درمان روان پزشکی و روان شناختی شهرستان ارومیه و ۱۵ نفر از افراد سالم بدون تشخیص اختلال وسواسی جبری بود. روش نمونه گیری به صورت دردسترس بود. شرکت کنندگان در گروه‎های مختلف از نظر سن، جنسیت، تحصیلات،‌ وضعیت تأهل، وضعیت اقتصادی،  اجتماعی و خانواده ای و دامنه هوشی همتا گردیده بودند. آزمودنی­ها با استفاده از پرسش‌نامه بازنگری شده وسواسی اجباری، پرسشنامه وسواسی-جبری مادزلی، آزمون ویسکانسین، آزمون برو/نرو، آزمون خطرپذیری بادکنکی بارت و آزمون برج لندن مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی تفاوت معناداری در ارزیابی های عصب شناختی از نظر مهار پاسخ،  انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله با گروه سالم دارند.
نتیجه‌گیری: این نتایج نشان دهنده ی نقص در  مهار پاسخ،  انعطاف پذیری شناختی و حل مسئله در این بیماران می‏باشد؛ درحالی که الگوی اختلالات عصب شناختی در این دو اختلال متفاوت هست

صفحه ۱ از ۱