۳۵ نتیجه برای کودک
غلامرضا خیرآبادی، آزاده ملکیان، مهناز فخارزاده،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: با توجه به شیوع رو به افزایش اختلالات دیابت نوع یک و آسم در کودکان و با توجه به شواهد مبتنی بر تأثیر احتمالی افسردگی مادران بر بروز، تشدید و سیر اختلالات فیزیکی فرزندان، این مطالعه به بررسی شیوع افسردگی در مادران کودکان مبتلا به آسم و دیابت نوع یک و بررسی تقدم و تأخر ابتلای مادر به افسردگی و زمان بروز بیماری فیزیکی در فرزند پرداخته است. مواد و روش ها: در یک مطالعه مقطعی، ۳۰۰ نفر، در سه گروه ۱۰۰ نفری ، مادران کودکان مبتلا به دیابت، آسم و کودکان غیر بیمار از نظر افسردگی با آزمون بک II مورد مقایسه قرار گرفتند. موارد افسردگی توسط مصاحبه بالینی بر مبنای DSM-IV از نظر تأیید تشخیص، رد اختلالات همراه و بررسی زمان شروع افسردگی مجدداً مورد بررسی شد. فراوانی نسبی افسردگی در این سه گروه و نیز فراوانی نسبی تقدم افسردگی به زمان تشخیص بیماری کودک در مادران دو گروه کودکان مبتلا به آسم و کودکان دیابتیک، با استفاده از نرم افزار SPSS-۱۱ و آزمونهای آنالیز واریانس، مجذور کای و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: شیوع افسردگی در گروه مادران کودکان فاقد بیماری مزمن ۱۶ درصد، در مادران کودکان مبتلا به دیابت ۳۰ درصد و در گروه مادران کودکان مبتلا به آسم ۲۷ درصد به دست آمد که دو گروه مادران کودکان بیمار از نظر افسردگی با مادران کودکان سالم تفاوت معنی دار داشتند ولی بین دو گروه مادران کودکان بیمار تفاوت معنی داری از این لحاظ مشاهده نشد. در گروه مادران کودکان مبتلا به آسم، فراوانی نسبی ابتلا به افسردگی پیش از شروع بیماری فرزند ۲۱ درصد و در گروه مادران کودکان دیابتیک ۱۵ درصد بود که تفاوت معنی دار آماری داشت. نتیجه گیری: شیوع افسردگی در مادران کودکان بیمار بیش از مادران کودکان سالم و در گروه مادران کودکان مبتلا به آسم، شیوع افسردگی قبل از بروز بیماری کودک بیش از مادران گروه دیابتیک است. این نتایج بر لزوم توجه به سلامت روان مادران دارای فرزند با بیماری مزمن و احتمال تأثیر افسردگی مادر در بروز بیماری آسم در کودکان تأکید می کند.
مجتبی حبیبی عسگرآباد، ابوالفضل رشیدی، عباس متولیپور،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۳۸۸ )
چکیده
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer۴ زمینه و هدف : هدف از پژوهش انجام شده بررسی مقایسهای تنیدگی فرزند پروری مادران کودکان پسر استثنایی و عادی بود. مواد و روشها: نمونهگیری در این پژوهش از مادران دانشآموزان پسر عادی (۳۸۶ نفر) و استثنایی (۳۵۲ نفر) ۷ تا ۱۲ سال مدارس شهر قم بود که به روش خوشهای چند مرحلهای انجام شد. این تحقیق به روش علّی – مقایسهای یا پس رویدادی طراحی شد. دادههای پژوهش حاضر شامل فرم کوتاه تنیدگی فرزند پروری والدین Abidin بود که با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره ( MANOVA ) تحلیل گردید. یافتهها: نتایج نشان داد بین میانگین نمرات مادران گروه استثنایی و عادی تفاوت معنیداری از لحاظ میزان تنیدگی فرزند پروری وجود داشت. بررسی اثر گروه در هر یک از خرده مقیاسها نشان داد که میزان تنیدگی مادران استثنایی در خرده مقیاسهای تنیدگی والدین، تعامل ناکارآمد کودک – والدین و ویژگیهای کودک مشکلآفرین بیشتر از مادران عادی است. نتیجهگیری: مادران کودکان استثنایی نسبت به والدین کودکان عادی، استرس فرزند پروری بیشتری را تجربه میکنند.
راضیه نصیرزاده، محمد رضا شعیری،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer۴ زمینه و هدف : در جامعه ما اهتمام به آموزش مذهبی به ویژه در کودکان دل مشغولی اساسی اولیای امور است، تربیت مذهبی کودک نیز ریشه در نحوه تعامل والدین با وی دارد. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ادراک کودکان از خشونت والدین در فرزند پروری و باورهای مذهبی کودکان، بود. مواد و روشها: طی پژوهشی توصیفی- میدانی از ۱۲۲ کودک ۶ تا ۱۱ ساله (۶۷ پسر و ۵۵ دختر) که به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شده بودند، با استفاده از یک مصاحبه نیمه سازمان یافته فردی و ترسیم نقاشی، اطلاعات لازم در راستای رسیدن به اهداف پژوهش، گردآوری و با استفاده از آزمون مجذور خی مورد تحلیل قرار گرفت . یافتهها: نتایج نشان داد، کودکانی که در معرض تنبیه والدین (اعم از جسمانی یا کلامی) قرار داشتند در ترسیم تصویر خداوند، بیش از تصاویر انسانی، نمادها را مورد استفاده قرار میدهند. علاوه بر این کودکان آزار دیده به دعاکردن در زمان خاص و مواقع نیاز و دعا برای نزدیکان خود تمایل بیشتری داشتند . در مقابل کودکانی که آزاری را گزارش نکرده بودند، به همیشه دعا کردن ، دعا کردن برای آشنایان خویش و دعا برای مردم و اهداف متعالی گرایش بیشتری نشان دادند. همچنین دعا برای طلب سلامتی، آمرزش خود و اطرافیان رتبه نخست دعای کودکان را به خود اختصاص داده بود. در حالی که دعا برای امام عصر (عج) در رتبه آخر دعاهای کودکان قرار داشت. نتیجهگیری: یافتهها به اهمیت والدین و آموزشهای آموزشگاهی بر مذهب کودکان اشاره دارد و ضمن آن که اطلاعاتی به دانش کنونی ما در زمینه روانشناسی مذهب کودکان میافزاید میتواند در آموزش مذهب به کودکان نیز مفید واقع شود.
مهدی روزبهانی، سید محمد کاظم واعظ موسوی، حسن خلجی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: هدف از این مطالعه مقایسه سه شیوه ارایه بازخورد در کودکان جهت فراگیری یک تکلیف حرکتی دست است که مستلزم هماهنگی فضایی و زمانی بود. مواد و روش ها: سی کودک با دامنه ی سنی ۸ تا۱۰ ساله به صورت تصادفی در سه گروه بازخوردی متفاوت (۱۰۰درصدی – حذفی– خودکنترل) جایگزین شدند. این پژوهش در طی سه روز به انجام رسید. در روزهای اول و دوم، در هر روز آزمودنی ها به تعداد ۱۰۰ کوشش به تمرین تکلیف مورد نظر پرداختند و در طی روزهای دوم و سوم آزمون های یادداری و در روز سوم آزمون بازاکتساب به عمل آمد. یافته ها: جهت پردازش داده ها در مراحل اکتساب و یادداری از آزمون ANOVAبا اندازه گیری های مکرر استفاده شد، که نشان داد در روز اول تمامی آزمودنی ها بر دقتشان به شکل معنی داری افزوده اند اما در روز دوم این افزایش دقت قابل مشاهده نیست. در آزمون های یادداری نیز مشخص شد که تفاوت معنی داری بین آزمون های یادداری وجود ندارد بدین معنی که ۱۰۰ کوششی تمرینی که در روز دوم صورت گرفته است سبب ارتقا یادگیری آزمودنی ها نشده است. گروه بازخوردی ۱۰۰ درصدی در آزمون های یادداری عملکرد بهتری از گروه های دیگر داشت به شکل که تفاوت عملکردی این گروه نسبت به گروه حذفی معنی دار بود. جهت پردازش داده ها در مرحله بازاکتساب از آزمون ANOVA یک سویه استفاده شد که نشان داد گروه بازخوردی ۱۰۰ درصدی عملکرد بهتری نسبت به گروه های دیگر داشته به شکلی که این عملکرد در مقایسه با گروه حذفی معنی دار بود. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که ارایه بازخورد بیشتر می تواند سبب ارتقا یادگیری کودکان شود (مغایر با فرضیه هدایت) و نباید انتظار داشت کودکان به سرعت در کسب مهارت های حرکتی پیشرفت نمایند.
فاطمه محسنی اژیه، مصطفی نجفی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : بیاختیاری ادرار به معنی ادرار کردن غیر ارادی بدون هر گونه علت عضوی یکی از اختلالات شایع دوران کودکی است که میتواند برای کودک و خانواده او آزار دهنده باشد. از اینرو، انجام مداخلاتی مناسب در جهت کاهش این مشکل ضروری است. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) بر شب ادراری کودکان مبتلا به شب ادراری در شهر اصفهان انجام گرفت. مواد و روشها: پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون و گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل کودکان ۶ تا ۱۰ سال مبتلا به شب ادراری مراجعه کننده به کلینیک مشاوره بهداشت و روان بیمارستان نور اصفهان و کلینیک خصوصی فوق تخصص روانپزشکی بود. تعداد ۳۰ کودک (۱۵ نفر گروه آموزش از طریق بازی و ۱۵ نفر گروه شاهد) به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به نسبت مساوی و تصادفی به دو گروه آزمایش وشاهد گماشته شدند. ابزار سنجش شامل چکلیست شاهد ماهانه شب ادراری محقق ساخته بود. دادهها از طریق تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافتهها: میانگین سنی کودکان مورد مطالعه در گروه آزمایش ۸۶/۷ و در گروه شاهد ۰۶/۸ بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دفعات شب ادراری در مرحله پسآزمون بین دو گروه مداخله و شاهد تفاوت آماری معنیداری وجود داشت (۰۰۰۱/۰ ≤ P). استفاده از نرمافزار بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) موجب کاهش شب ادراری آزمودنیهای گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد در مرحله پسآزمون شد. نتیجهگیری: استفاده از بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) روش مناسبی جهت کاهش تعداد دفعات شب ادراری در بیماران مبتلا به اختلال شب ادراری است و استفاده از این روش را در کنار سایر درمانها پیشنهاد میکند.
الهام شکرانه، حمیدطاهر نشاط دوست، محمدرضا عابدی، هوشنگ طالبی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : در راستای ارتقای سطح سلامت جسمی- روانی کودکان مبتلا به چاقی و جستجوی فنون مداخلهای جدید و مناسب در حیطه روان درمانی این گروه از کودکان، پژوهش مذکور با هدف بررسی تأثیر سایکودرام بر شاخص توده بدنی، عزت نفس و تنظیم شناختی هیجان کودکان دختر مبتلا به چاقی انجام شد. مواد و روشها: پژوهش حاضر به روش نیمهتجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ۳ ماهه انجام شد. نمونه شامل ۲۴ دانشآموز دختر ۱۲-۱۰ سال مبتلا به چاقی یا اضافه وزن با شاخص توده بدنی بالاتر از ۲۵ در سال تحصیلی ۱۳۹۴ بود که به روش تصادفی- خوشهای از میان یکی از مدارس در ناحیه ۱ شهر اصفهان انتخاب شد. مادران هر دو گروه، طی ۴ جلسه در خصوص اصول تغذیه سالم آموزش دریافت کردند. مداخله درمانی سایکودرام طی ۶ جلسه ۲ ساعته به شیوه گروهی تنها در گروه آزمایش اعمال شد. ابزار پژوهش، اندازه شاخص توده بدنی، مقیاس عزت نفس Rosenberg و پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی- هیجان بود. از روش تحلیل واریانس دو طرفه با یک عامل اندازهگیری مکرر برای تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها: مداخله درمانی سایکودرام بر شاخص توده بدنی و عزت نفس اثر معنیدار داشت (۰۱/۰ ≥ P)، اما بر متغیر تنظیم شناختی- هیجان اثر معنیدار نشان نداد (۰۵/۰ ≤ P). نتیجهگیری: از مداخله درمانی سایکودرام جهت کاهش وزن و افزایش عزت نفس کودکان چاق میتوان استفاده نمود.
کیوان زاهدی کسرینه، مریم فاتحیزاده، فاطمه بهرامی، رضوان السادات جزایری،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه آموزش فرزندپروری به شیوه راه حل مدار بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی شهر اصفهان انجام شد. مواد و روشها: روش پژوهش، نیمهتجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی والدین کودکان پیشدبستانی شهر اصفهان در سال تحصیلی ۹۵-۹۴ تشکیل داد. بدین منظور، ۳۲ خانواده (پدر و مادر) به روش خوشهای از بین مراکز انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه ۱۶ والدی آزمایش و شاهد گنجانده شد. پس از اجرای پیشآزمون گروهها، گروه آزمایش طی ۶ جلسه، مدت یک ماه تحت آموزش راه حل مدار مهارتهای فرزندپروری توسط پژوهشگر قرار گرفت و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. سپس، در هر دو گروه پسآزمون و پیگیری اجرا گردید. جهت سنجش مشکلات رفتاری کودکان، از چکلیست رفتاری کودکان- فرم والدین (CBCL یا Child behavior checklist) استفاده و توسط نرمافزار آماری SPSS تحلیل گردید. یافتهها: آموزش مهارتهای فرزندپروری راه حل مدار، میانگین مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی گروه آزمایشی را در تمامی حوزههای رفتاری: اضطراب، افسردگی، شکایات جسمانی، مشکلات اجتماعی/ تفکر/ توجه، رفتار قانونشکنی/ پرخاشگرانه و سایر مشکلات را نسبت به گروه شاهد در مراحل پسآزمون و پیگیری کاهش داده و تفاوت آماری معنیدار بود. نتیجه آزمون پیگیری بر روی متغیر مشکلات تفکر ۱۰۲/۰ = P معنیدار نبود که در پسآزمون معنیدار شد. نتیجهگیری: میتوان از آموزش راه حل مدار مهارتهای فرزندپروری به عنوان یک روش مؤثر در کاهش مشکلات رفتاری کودکان استفاده نمود.
مژگان حاج رسولیها، فریبا یزدخواستی، حمید رضا عریضی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی مشکلات رفتاری- هیجانی و مهارتهای کودکان ۶ تا ۱۲ ساله دارای والدین مبتلا به سرطان و مقایسه آنها با کودکان دارای والدین عادی انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش از نوع علی- مقایسهای یا پسرویدادی بود که بر روی دو نمونه ۸۰ نفری شامل کودکان دارای والدین مبتلا به سرطان و کودکان دارای والدین عادی به روش نمونهگیری در دسترس صورت گرفت. ابزار پژوهش، مقیاس ارزیابی مشکلات رفتاری- هیجانی و مهارتهای کودک فرم ارزیابی والد (Child Behavior Checklist یا CBCL) بود. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس یکطرفه، تحلیل کواریانس چند متغیره، Mann–Whitney-U و ضریب همبستگی تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: تفاوت معنیداری در متغیر فعالیت، بین دو گروه کودکان دارای والدین مبتلا به سرطان و دارای والدین عادی وجود داشت (۰۱/۰ = P). همچنین، تفاوت معنیداری در متغیر رفتارهای پرخاشگرانه بین دو گروه در مجموع همه ابعاد مشکلات درونی و بیرونی شده مشاهده گردید (۰۱/۰ = P)، اما تفاوت بین دو گروه در متغیر اجتماع (۸۷/۰ = P) و مدرسه (۲۶/۰ = P)، معنیدار نبود. نتیجهگیری: ابتلای والدین به بیماریهای مزمن همچون سرطان، اگرچه باعث بروز مشکلات رفتاری و هیجانی در کودکان میگردد، اما در عین حال میتواند زمینههای ایجاد رفتارهای جبرانی مانند پیشرفت در مدرسه را به منظور ایجاد خرسندی برای والد یا جبران احساس کودک به بیکفایتی پزشک، فراهم آورد.
مصطفی نجفی، شهلا آکوچکیان، بهزاد مهکی، مریم رضایی، فریبا سادات طاهرپور،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نقص توجه و بیشفعالی (Attention-deficit hyperactivity disorder یا ADHD) تأثیر زیادی بر یادگیری کودکان مبتلا دارد. توجه به تفاوتهای فردی، از نکات مهم در آموزش این کودکان میباشد که نظریه هوش چندگانه Gardner مبتنی بر این اصل است. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش بر اساس نرمافزار Inspiration بر تغییر نیمرخ هوش چندگانه کودکان مبتلا به ADHD در استان اصفهان بود. مواد و روش: این مطالعه از نوع نیمه تجربی بود که به روش پیشآزمون و پسآزمون و مقایسه با گروه شاهد انجام شد. نمونههای پژوهش را ۶۴ دانشآموز ۱۳-۶ ساله مبتلا به ADHD تشکیل داد که به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی و طبق جدول اعداد تصادفی، در دو گروه شاهد و مداخله قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل قیاس سنجش، برآورد هوش چندگانه و بررسی تأثیر آموزش بر اساس نرمافزار آموزشی Inspiration بر تغییر نیمرخ هوش چندگانه در این کودکان بود. دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: یافتههای آزمون Paired t نشان داد که بین نیمرخ هوش چندگانه کودکان مبتلا به ADHD در مرحله پسآزمون میان دو گروه مداخله و شاهد تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۵۰/۰ ≥ P). استفاده از بازی Inspiration، موجب افزایش نیمرخ هوش چندگانه آزمودنیهای گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد در مرحله پسآزمون شد. نتیجهگیری: استفاده از بازی Inspiration در افزایش نیمرخ هوش چندگانه کودکان مبتلا به ADHD مؤثر است و استفاده از این روش در کنار سایر روشهای درمانی و آموزشی، برای این کودکان پیشنهاد میگردد.
سعیده عبودیت، شعله امیری،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : ماهیت پیچیده رفتار کودکان، بررسی و به کارگیری درمانهای جدید را ایجاب میکند. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش روابط اجتماعی مبتنی بر بازی بر مبنای هوش میان فردی Gardner بر مهارت اجتماعی و شادی کودکان پیشدبستانی بود. مواد و روشها: این مطالعه به روش آزمایشی و به صورت پیشآزمون- پسآزمون همراه با گروه شاهد انجام شد. ابتدا یکی از مراکز پیشدبستانی با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای به صورت تصادفی انتخاب گردید و تمام کودکان آن مرکز با استفاده از پرسشنامه مهارتهای اجتماعی Matson (Matson Evaluation of Social Skills with Youngsters یا MESSY) جهت بررسی میزان مهارت اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت، ۲۴ نفر که نمره پایینتری کسب کردند، انتخاب گردیدند و در دو گروه آزمایش و شاهد قرار داده شدند. مادران همه آزمودنیها قبل و بعد از مداخله، مقیاس هوش چندگانه Gardner، پرسشنامه شادی کودکان مبتنی بر مقیاس شادکامی آکسفورد (Oxford Happiness Inventory یا OHI) تطبیق داده شده برای کودکان و مقیاس MESSY را تکمیل نمودند. گروه آزمایش ۱۲ جلسه تحت آموزش روابط اجتماعی مبتنی بر بازی بر مبنای هوش میان فردی Gardner قرار گرفتند. یافتهها: تفاوت معنیداری بین میزان شادی و مهارت اجتماعی گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد وجود داشت (۰۵۰/۰ > P). نتیجهگیری: بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر، توصیه میگردد از آموزش روابط اجتماعی مبتنی بر مقیاس هوش میان فردی Gardner جهت افزایش مهارتهای اجتماعی و شادی کودکان پیشدبستانی استفاده شود.
پوران صورتی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : در میان مشاغل مختلف، میتوان از شغل معلمی به عنوان حرفهای که افراد در آن استرس و فرسودگی بیش از اندازهای را تجربه میکنند، نام برد. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجیگر استرس ادراک شده در رابطه بین شیوههای حل مسأله اجتماعی و کیفیت زندگی حرفهای معلمان مدارس کودکان استثنایی انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه توصیفی، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را تمام معلمان مدارس کودکان استثنایی استان گیلان در نیمسال اول سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ تشکیل داد که از میان آنها، ۲۵۰ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها شامل فرم کوتاه تجدید نظر شده پرسشنامه حل مسأله اجتماعی (Social Problem-Solving Inventory-Revised یا SPSI-R)، مقیاس استرس ادراک شده (Perceived stress scale یا PSS) و پرسشنامه کیفیت زندگی حرفهای (Quality of work life questionnaire) بود. دادهها با استفاده از روش مدلیابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: اثر غیر مستقیم بعد کارامد حل مسأله بر کیفیت زندگی حرفهای مثبت و معنیدار بود (۰۱/۰ > P، ۲۹۷/۰ = β). بر این اساس، میتوان گفت که استرس ادراک شده، رابطه بین بعد کارامد حل مسأله با کیفیت زندگی حرفهای معلمان را میانجیگری میکند. نتیجهگیری: حل مسأله اجتماعی کارامد در نتیجه افزایش استقامت و حل مسأله منطقی، ادراک استرسهای روزمره را در معلمان کاهش میدهد و منجر به بهبود کیفیت زندگی حرفهای آنها میشود.
مریم ناصری، آدیس کراسکیان موجمباری،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : هنردرمانی، روش خلاقی برای رشد و ارتقای سلامت جسمی، روانی و هیجانی اشخاص میباشد. روند ساختن، ترسیم و نقاشی، فرایند پیچیدهای است که در طی آن کودک اجزای گوناگونی از تجربیاتش را برای پدید آوردن کلیت یک اثر معنیدار مورد استفاده قرار میدهد. در این فرایند تولیدی، کودک در قالب یک اثر هنری، چیزی بیش از محصول و در واقع بخشی از خود را به ما باز مینمایاند. این که چگونه فکر میکند؟، چه احساسی دارد و چگونه میبیند؟ هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی نقاشی درمانی بر عزت نفس و خوداثرمندی کودکان بیسرپرست ۵ تا ۱۲ ساله شهر کرج بود. مواد و روشها: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون همراه با گروه شاهد بود. نمونههای تحقیق را ۳۰ آزمودنی (۱۵ دختر و ۱۵ پسر) از کودکان بیسرپرست ساکن بهزیستی شهرستان کرج تشکیل داد که به روش نمونهگیری تصادفی نظامدار انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها، از سه ابزار نقاشی فرافکن (Projective drawing یا PD)، پرسشنامه خوداثرمندی کودکان و نوجوانان (Self-Efficacy Questionnaire for Children یا SEQ-C) و سیاهه عزت نفس کودکان و نوجوانان Coopersmith (Coopersmith Self-Esteem Inventory یا CSEI) استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده و آزمون فرضیهها، روشهای آماری تحلیل کواریانس یکطرفه تک متغیره و آزمون میانگین دو گروه مستقل برای نمرههای افتراقی مورد استفاده قرار گرفت. یافتهها: مداخله پژوهش در افزایش عزت نفس اجتماعی، عزت نفس عمومی، نمره کل عزت نفس و همچنین، خوداثرمندی هیجانی، خوداثرمندی اجتماعی و نمره کل خوداثرمندی کودکان بیسرپرست مؤثر بود. نتیجهگیری: نقاشی درمانی به عنوان یک مداخله روانشناختی، میتواند راهکار مناسبی جهت افزایش عزت نفس و خوداثرمندی کودکان بیسرپرست در مراکز حمایتی مورد استفاده قرار گیرد.
فاطمه کشوری، حسین لطف آبادی، سعید ایمانی، مجتبی حبیبی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: چگونگی تخصیص منابع در طول رشد و عوامل انگیزشی آن بهویژه در کودکی یافتههای مهمی پیرامون رشد عدالت در اختیار روانشناسان رشد قرار میدهد. در حدود ۴ سالگی، تفکر کودک درباره خود و دیگران ابعاد مختلفی پیدا کرده و درک اجتماعیاش افزایش مییابد. در این زمان، کودک قادر است درباره چگونگی و میزان تقسیم کردن منابع و داراییهایش با دیگران تصمیم بگیرد. در طول رشد در نظر گرفتن نفع شخصی یا برقراری عدالت به هنگام تخصیص منابع اهمیت پیدا میکند. هدف مطالعه حاضر بررسی رشد رفتار تخصیص منابع در دختران و پسران ۴ تا ۶ سال در موقعیتهای برابر سودمند و برابر ناسودمند بود.
مواد و روشها: این مطالعه به روش توصیفی همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان ۴ تا ۶ ساله مهدکودکهای چهار منطقه مختلف از تهران در سال ۱۳۹۶-۱۳۹۵ بود. سیوچهار کودک ۴ ساله (۱۷ دختر)، ۳۶ کودک ۵ ساله (۱۸ دختر)، ۳۲ کودک ۶ ساله (۱۶ دختر) به روش نمونهگیری طبقهای خوشهای در مطالعه شرکت کردند. از کودکان خواسته شد که در تکلیف تخصیص منابع در موقعیتهای هزینهبر سودمند، هزینهبر ناسودمند و بدون هزینه سودمند منابع را با کودک دیگر تقسیم کنند.
یافتهها: با استفاده از روش همبستگی پیرسون مشخص شد که با افزایش سن از ۴ تا ۶ سالگی، میزان تخصیص منابع ثابت باقی میماند. تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر نشان داد که کودکان در موقعیت نابرابر ناسودمند بیشتر از موقعیت نابرابر ناسودمند منابع را تخصیص میدهند (۰۵/۰p<). همچنین، کودکان ۴ ساله بیشتر از دو گروه دیگر در موقعیت نابرابر ناسودمند منابع را به دیگری تخصیص دادند (۰۵/۰p<). درنهایت، دختران ۶ ساله بیشتر از پسران همسال خود تخصیص منابع کردند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که انگیزه اصلی در میزان تخصیص منابع در دوران ۴ تا ۶ سالگی در موقعیتهای نابرابر ناسودمند و سودمند نفع شخصی بوده و این اثر در کودکان ۴ ساله بیشتر از کودکان ۵ و ۶ ساله است. همچنین مفهوم برابری و عدالت در بازه سنی ۴ تا ۶ سالگی به هنگام تخصیص منابع هنوز رشد پیدا نکرده است.
سرور آرمان، محمدرضا محمدی، سید سلمان علوی، علی خالقی، مهناز قانعیان، سارا عطایی مقصود بیگی، مینا ادیبان زاده، آیدا توکل فر، شکوفه علیدادی شمسآبادی، سعید کرباسی عامل، محمد عسگری، الناز فرزام فر، مهرداد هوازاده،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالهای روانپزشکی (Psychiatric disorders) در حال کسب رتبههای برتر در ایجاد بار ناشی از بیماریها هستند. بدون شک آگاهی از شیوع آنها در بین کودکان و نوجوانان میتواند به پیشگیری و کنترل این مشکلات و صرفهجویی در هزینهها کمک نماید. ازاینرو، هدف از مطالعه حاضر بررسی شیوع اختلالهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان استان اصفهان بود. مواد و روشها: بر اساس ماهیت پژوهش روش تحقیق از نوع بنیادی است. نمونه پژوهش شامل ۱۰۱۰ نفر از کودکان و نوجوانان استان اصفهان در سال ۱۳۹۶ بود که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای تصادفی انتخاب شدند. برای اجرای پژوهش روان شناسان بالینی آموزشدیده به خانههای کودکان و نوجوانان انتخابشده مراجعه و با استفاده از نسخه فارسی مصاحبه تشخیصی نیمه ساختاریافته اختلالهای خلقی و اسکیزوفرنیا برای کودکان و نوجوانان، تشخیص فعلی و طول عمر (Kiddie Schedule for Affective Disorders and Schizophrenia, Present and Lifetime version یا K-SADS-PL) نمودند. علاوه بر این، دادههای جمعیت شناختی (جنسیت، سن، تحصیلات، تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی) نیز جمعآوری گردید. پس از جمعآوری اطلاعات، دادهها از طریق نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ و با استفاده از شاخصهای فراوانی و درصد فراوانی تحلیل شد. یافتهها: بر اساس یافتههای این پژوهش میزان شیوع اختلالهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان استان اصفهان ۸/۱۴ درصد بود. میزان شیوع این اختلالها در پسران بیشتر از دختران بود. همچنین در طیف سنی ۱۴-۱۰ سال بیش از سایر سنین بوده است. اختلالهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان ساکن در شهر نیز بیش از کودکان و نوجوانان ساکن در روستا بود. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر میتوان گفت شیوع اختلالهای روانپزشکی در استان اصفهان در مقایسه با سایر پژوهشهای انجامگرفته در داخل و خارج از کشور در دامنه متوسط قرار دارد. باوجوداین لزوم سیاستگذاریهای سلامت روان در دوران کودکی و نوجوانی برای کاهش بار آسیب در آینده و ارائه راهکارهای برونرفت از این مسئله پیشنهاد میگردد.
سمانه محمدی شمیرانی، اسماعیل سعدی پور، فریبرز درتاج، صغری ابراهیمی قوام، محمدرضا فلسفی نژاد،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: همواره در نظام رفاه کودک، به کودکان و نوجوانان تحت مراقبت به عنوان یک جمعیت شکننده و در معرض خطر توجه می شود؛ از اینرو مداخلات پیشگیرانه در جهت کاهش آسیب ها بسیار حائز اهمیت می باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته آموزشی تاب آوری مبتنی بر بازی بر سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی بود.
مواد و روشها: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان ۷-۵ سال تحت سرپرستی بهزیستی استان تهران بودند. ابتدا ۵ مرکز به شیوه هدفمند انتخاب و سپس ۳۰ نفر از کودکان دارای ملاک های پژوهش با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند(هر گروه ۱۵ نفر). ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه اختلال رفتاری کودکان راتر(۱۹۶۷)، مقیاس تاب آوری کودک و نوجوان انگار و لیبنبرگ (۲۰۰۹) و بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی(محمدی شمیرانی، ۱۳۹۸) بود. گروه آزمایش، آموزش تاب آوری را به مدت ۱۴ جلسه ی ۶۰ دقیقه ای به صورت هفته ای دو جلسه دریافت کردند. به منظور تحلیل داده ها از میانگین، انحراف معیار، تحلیل کوواریانس چند متغییره و تک متغییره استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری بر سازگاری اجتماعی و مولفه آن (بیش فعالی- پرخاشگری، اختلال کمبود توجه، ناسازگاری اجتماعی) تاثیر معناداری داشت(۰۱/۰p<) اما در مولفه های اضطراب- افسردگی و رفتار ضداجتماعی به طور معناداری موثر نبوده است(۰۵/۰ < p).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های بدست آمده از این مطالعه به نظر می رسد می توان از بسته آموزشی تاب آوری برای افزایش سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی استفاده کرد.
آرش شهریاری، علیرضا آغاز،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مشکلات غذا خوردن در کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم بیشتر از همتایان سالم آنها است و میتواند روی سلامتی، برقراری ارتباط و سایر ناتواناییهای آنها تاثیر منفی بگذارد. تاب آوری و سبک تعاملی مادر نقشی حیاتی در سلامت، رفتارها و کیفیت زندگی این کودکان دارد. هدف از انجام این مطالعه پیش بینی مشکلات خوردن کودکان طیف اتیسم بر اساس تابآوری و سبک تعاملی مادران آن ها است.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی و همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم ۴ تا ۷ ساله بودند که به مراکز خصوصی توانبخشی شهر تهران مراجعه کردند. حجم نمونه ۹۰ نفر، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامهی رفتار خوردن کودکان، پرسشنامه تاب آوری و مقیاس رابطه والد-کودک صورت گرفت. دادههای این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS و با استفاده از روش همبستگی پیرسون تحلیل شد.
یافتهها: بر اساس یافتهها، افزایش تاب آوری مادران باعث کاهش مشکلات خوردن در کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم شد (۰۱/۰>p). همچنین افزایش کیفیت رابطه والد-کودک باعث کاهش مشکلات خوردن در این کودکان میشود (۰۵/۰>p). همچنین افزایش تاب آوری این مادران بصورت مستقیم بر افزایش کیفیت تعامل والد-کودک تاثیر میگذارد (۰۱/۰>p). میزان تاب آوری مادران میتواند پیشبینی کننده مشکلات خوردن در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم باشد.
نتیجهگیری: تاب آوری و سبک ارتباطی مادران در بروز مشکلات تغذیهای کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم نقش کلیدی دارد. به نظر میرسد بتوان با تقویت رابطه والد-کودک و تاب آوری مادران، مشکلات تغذیهای این کودکان را کاهش داد.
محمود شریفی اصفهانی، کیومرث فرح بخش، معصومه اسمعیلی، حسین سلیمی بجستانی، محمد عسگری،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: در سالهای اخیر و همزمان با افزایش شیوع اختلالات روانی، نگرانی در مورد سلامت روان کودکان و تأثیر آن بر رشد و عملکرد آنها، بهطور چشمگیری افزایشیافته است. سهم قابلتوجهی از این نگرانی به اختلالات رفتاری کودکان اختصاص دارد. نافرمانی مقابلهای سومین اختلال رفتاری شایع در دوران کودکی بهحساب میآید. ازآنجاکه مدیریت پیامدهای مخرب ناشی از این اختلال، هم جنبه درمانی داشته و هم نوعی پیشگیری محسوب میشود، متخصصان بر اهمیت ارزیابی، شناسایی و درمان بهموقع این اختلال روانشناختی تأکید دارند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی و شناسایی عوامل تعدیل کننده اختلال نافرمانی مقابلهای در کودکان بود.
مواد و روشها: بهمنظور جمعآوری و تحلیل دادهها در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش زمینهای استفاده شد. جامعه موردمطالعه شامل تمامی والدین کودکان ۶ تا ۱۲ سالۀ در مقطع پیشدبستانی و ابتدایی و مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای در شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸ بود. به این منظور والدین ۱۲ کودک دارای معیارهای ورود به پژوهش بهصورت نمونهگیری هدفمند و با کمک دو پرسشنامۀ علائم مرضی کودکان، فرم والد (گادو و اسپرافکین، ۱۹۹۴) و سلامت عمومی (گلدبرگ، ۱۹۷۲) انتخاب شدند. تحلیل دادهها به روش استراوس و کوربین انجام شد.
یافتهها: در تجزیهوتحلیل در مرحله کدگذاری باز ۷۳ کد اولیه و در کدگذاری محوری بر اساس شباهت موضوعی ۵ زیرمقوله و درنهایت در مرحلۀ کدگذاری انتخابی دو مقوله عوامل والدینی و غیر والدینی به دست آمد.
نتیجهگیری: مجموعه عوامل والدینی و غیر والدینی نقش مهمی در تعدیل و مدیریت رفتارهای مقابلهای کودکان به عهده دارد.
سعیده صفری، مهرداد کلانتری، فریبا یزدخواستی، محمدرضا عابدی، حمیدرضا عریضی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال وسواس فکری-عملی بر همه ابعاد زندگی کودکان مبتلا اثر میگذارد و این تأثیرات در سیستم بهداشتی و بالینی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، لذا هدف پژوهش حاضر تعیین بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم و عملکرد کودکان مبتلا به این اختلال بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع شبه تجربی با طرح پیشآزمون– پسآزمون با پیگیری سهماهه و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال وسواس ۸ تا ۱۲ ساله در سطح شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸، به همراه مادرانشان بود که از این میان ۲۰ زوج کودک و مادر پس از تشخیص روانپزشک یا روانشناس معتبر، به اختلال وسواس فکری-عملی و کسب حداقل نمرهی ۱۴ در مقیاس وسواس جبری ییل براون کودکان بر اساس نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را به مدت ۱۰ جلسه فردی دریافت نمود، ولی گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. ابزار مورداستفاده شامل مقیاس وسواس فکری عملی ییل براون کودکان، مقیاس ارزیابی عملکرد کلی کودکان و نسخه والدین مقیاس تأثیر وسواس فکری-عملی کودک بود. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس آمیخته با اندازهگیری مکرر استفاده شد
یافتهها: نتایج مقایسه گروه آزمایش با گروه گواه نشان داد که علائم اختلال وسواس فکری-عملی، در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه بهطور معناداری کاهش پیدا کرده و بهبود عملکرد کلی کودکان در مرحله پسآزمون و پیگیری تأیید میگردد (۰۱/۰>p). بهنحویکه به ترتیب ۷۱ و ۶۳ درصد از تغییرات عملکرد کلی و نمرهی کل شدت علائم متأثر از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است؛ اما تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عملکرد خانوادگی و اجتماعی معنادار نبود (۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کاهش علائم و بهبود عملکرد کلی در کودکان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی اثربخش است.
مریم مختاری مصیبی، فریبرز درتاج، علی دلاور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: تعامل والدین با کودکان میتواند بر عوامل روانشناختی متعددی همچون تنظیم هیجان کودکان تأثیر داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک بر تنظیم هیجان دختران پایه پنجم ابتدایی دارای اضطراب انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه است. جامعه آماری تمامی دختران مشغول به تحصیل پایه پنجم ابتدایی در سال تحصیلی ۹۶-۹۷ در شهر سیرجان بودند. تعداد ۳۰ آزمودنی به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) گمارده شدند. از پرسشنامههای اختلالات اضطرابی بیرماهر (۱۹۹۹) و سیاهه تنظیم هیجان شیلدز و سیچتی (۱۹۹۷) استفاده شد. برنامهی درمان که برگرفته از مطالعات مختلف در این زمینه بود در ۱۴ جلسه ۶۰ دقیقهای برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون t وابسته در سطح معنیداری ۰۵/۰ استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاکی از تأثیر معنادار یک دوره درمان مبتنی بر تعامل والد کودک بر تنظیم هیجان دانشآموزان دختر در مراحل پسآزمون و پیگیری بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: در همین رابطه میتوان بیان کرد نزدیک کردن والدین به کودکان از طریق بازی، فرآیند کار گروهی حاکم بر این برنامه و حمایت والدین بر آموزش به یکدیگر، تشویق درمانگر در ایجاد رابطهای مستحکم میان والد و کودک، انعکاس احساسات و هیجانات آنها و همچنین ارائه بازخورد بوسیله انجام تکالیف در منزل از جمله فواید اساسی این نوع درمان در بهبود تنظیم هیجان در کودکان بود.
سیده عاطف حسینی یزدی، علی مشهدی، سیدعلی کیمیایی، سیدامیر امین یزدی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: مشکلات رفتاری در دوران کودکی میتواند اثرات جبرانناپذیری را تا بزرگسالی به همراه داشته باشد. ازاینرو انجام پژوهش در زمینه مشکلات رفتاری کودکان حائز اهمیت است. لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی برنامه آموزشی فرزند پروری ذهن آگاهانه همراه با آموزش مدیریت والدین (آموزش ترکیبی) در مقایسه با آموزش فرزند پروری ذهن آگاهانه و آموزش مدیریت والدین بهتنهایی بر کاهش مشکلات رفتاری برونیسازی شده و درونی سازی شده کودکان بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پیشدبستانی شهر کاشمر در سال ۱۳۹۹-۱۴۰۰ بود که از این جامعه تعداد ۱۲۰ نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و در چهار گروه بهصورت تصادفی گمارده شدند. همه افراد در هر سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پرسشنامه سیاهه رفتاری کودکان آخنباخ و رسکورلا (۲۰۰۱) را تکمیل کردند. درنهایت دادهها به روشهای تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر با کمک نرمافزار SPSSV۱۹ تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد تفاوت معنیداری در هر دو متغیر مشکلات رفتاری برونیسازی شده و درونی سازی شده بین گروهها وجود داشت (۰۱/۰>P). به این معنی که آموزش ترکیبی (برنامه فرزند پروری ذهن آگاهانه همراه با آموزش مدیریت والدین) در مقایسه با آموزش فرزند پروری ذهن آگاهانه و آموزش مدیریت والدین بهتنهایی بر کاهش مشکلات رفتاری برونیسازی شده و درونی سازی شده کودکان پیشدبستانی مؤثرتر بود (۰۵/۰>P).
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش بیانگر این است که آموزش ترکیبی فرزند پروری ذهن آگاهانه و آموزش مدیریت والدین میتواند باعث کاهش مشکلات رفتاری برونیسازی شده و درونی سازی شده کودکان پیشدبستانی شود و ازاینرو آگاهی والدین، معلمان، مشاوران، روانشناسان و سایر متخصصان از این آموزشها میتواند در کاهش مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی کمککننده باشد.