یوسف دهقانی، ویکتوریا عمرانی فرد، محمد بابامیری، دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبت از بیماران مبتلا به دمانس، از جمله آسیبپذیرترین و چالش برانگیزترین نوع مراقبت به شمار میرود و منجر به افزایش فشار مراقبتی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان میگردد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی همراه با پیشآزمون، پسآزمون و گروه شاهد بود. نمونههای مورد مطالعه به روش نمونهگیری در دسترس و از بین مراقبان خانگی انتخاب شدند که از میان آنها، ۳۰ نفر به صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ نفره آزمایش و شاهد قرار گرفتند. ابزارهای اندازهگیری، پرسشنامه فشار مراقبتی (Caregiver Burden Inventory یا CBI) و مقیاس کیفیت زندگی مراقبان (Caregivers&#۰۳۹; quality of life) بود که توسط شرکت کنندگان در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تکمیل گردید. گروه آزمایش طی ۷ جلسه هفتگی ۶۰ دقیقهای، تحت آموزش مهارتهای ارتباطی قرار گرفتند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر در نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: آموزش مهارتهای ارتباطی باعث بهبود کیفیت زندگی و فشار مراقبتی گروه آزمایش در مرحله پسآزمون و پیگیری شد. نتیجهگیری: نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخلات در فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس و ارایه افقهای جدید در مداخلات بالینی این بیماران تأکید دارد و میتوان از آن به عنوان یک روش مداخلهای مؤثر بهره گرفت.
اشرف السادات گیتی قریشی، سارا فخاریان مقدم، دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف:مولتیپل اسکلروزیس (MS) میتواند بهطور قابلتوجهی بر کیفیت زندگی و فعالیتهای روزمره زندگی مراقبان تاثیر بگذارد ونحوه کنار آمدن با موقعیتهای استرسزا و چالشهای آن برای مراقبان از طریق شخصیت مراقب تعیین میشود. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی نقش هیجانات مثبت پایین، تجارب مرتبط با اضطراب و درماندگی-ناامیدی مبتنی بر MMPI-۳ در تجربه رنج و فشار مراقبتی مراقبان بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) انجام شد. مواد و روشها:روش پژوهش بنیادی و توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعۀ آماری پژوهش را کلیه مراقبان همراه بیماران مبتلا به MS در شهر مشهد که در بازه زمانی مهر تا آذرماه ۱۴۰۳ به کلینیکهای تخصصی مغز و اعصاب و انجمن حمایت از بیماران MS مشهد مراجعه کرده بودند، تشکیل داد. تعداد ۳۸۴ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینه سوتا - نسخه سوم (MMPI-۳) و مقیاس فشار مراقبتی (CBS) و پرسشنامه ارزیابی رنج بیمار (SAQ) بود. برای تحلیل دادهها از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافتهها:نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بیشترین همبستگی بین تجارب مرتبط با اضطراب و تجربه رنج و کمترین همبستگی بین تجارب مرتبط با اضطراب و درماندگی/ناامیدی مشاهده شد (۰۱/۰p>). همچنین درماندگی-ناامیدیو تجارب مرتبط با اضطراب ۲۳ درصد واریانس تجربه رنج (۲۳/۰ R=Square) را تبیین میکند. بهعلاوه مشخص شد که تجارب مرتبط با اضطراب، هیجانات مثبت پایین و درماندگی-ناامیدی ۴۱ درصد واریانس فشار مراقبتی (۴۱/۰ R=Square) را تبیین میکند نتیجهگیری:بر این اساس و با توجه به ارتباط ابعاد شخصیتی با تجربه رنج و فشار مراقبتی پیشنهاد میشود بهمنظور کاهش و تعدیل درد و رنج مراقبان برنامههای آموزشی و درمانی بهمنظور ارتقا و بهبود توانمندیهای شخصیتی مثبت و تعدیل ابعاد شخصیتی منفی از طریق سازمانهای خدمات سلامت روان ازجمله مراکز مشاورهای و درمانی در آموزشوپرورش، بیمارستانها و دانشگاهها طراحی و اجرا گردد.