logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۲۰ نتیجه برای سلامت روان

سید محمود طباطبائی، سامیه پناهنده، مجید حسین آبادی، فرناز روشنی، عباس عطاری،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف: تغییرات چند دهه اخیر در الگوهای زندگی زناشویی، چالش هایی در روابط زوج ها پدید آورده است که احساس امنیت روانی و دلبستگی زوجین به همدیگر را تحت تأثیر قرار می دهد و عامل مهمی برای تولید اضطراب و افسردگی و در نتیجه ضعیف شدن یا از بین رفتن رضایتمندی زناشویی شده است. هدف این پژوهش، بررسی ارتباط سلامت عمومی زوجین با رضایتمندی زناشویی آنان بود. روش پژوهش: در این پژوهش توصیفی که از نوع همبستگی است و به منظور بررسی رابطه سلامت عمومی و رضایتمندی زناشویی انجام شده است، صد نفر از کارمندان مرد دانشگاه فردوسی مشهد که در محدوده سنی ۴۵-۲۵ سال و دارای تحصیلات دیپلم تا لیسانس بودند، در سال ۱۳۸۸ با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسش نامه های سلامت عمومی (۲۸GHQ- یا ۲۸General health questionnaire-) و رضایتمندی زناشویی به آنان داده شد. سپس داده ها با استفاده از مدل رگرسیون سلسله مراتبی و همچنین همبستگی بین خرده مقیاس های پرسش نامه ها، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: به منظور پیش بینی میزان جاذبه از روی سلامت روان پس از کنترل سن، جنس و سابقه خدمت، نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که افزایش در میزان افسردگی با کاهش میزان کلی خرده مقیاس جاذبه رضایتمندی زناشویی همراه است. همچنین برای پیش بینی میزان خرده مقیاس تفاهم بر اساس عوامل سلامت روان پس از کنترل سن، جنس و سابقه خدمت، عامل معنی دار افسردگی بود، به این معنی که افزایش در میزان افسردگی با کاهش میزان کلی خرده مقیاس تفاهم همراه است. همچنین نتایج نشان دهنده معنی داری عوامل اضطراب و افسردگی بود، بدین صورت که افزایش اضطراب و افسردگی با کاهش در خرده مقیاس طرز تلقی همراه است. در رابطه با خرده مقیاس سرمایه گذاری، نتایج نمایانگر معنی داری عوامل جسمانی، اضطراب و افسردگی بود، به این صورت که با افزایش نمره کلی عامل جسمانی، نمره خرده مقیاس سرمایه گذاری نیز افزایش یافت و افزایش میزان عوامل اضطراب و افسردگی با کاهش عامل سرمایه گذاری همراه است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین خرده مقیاس های جاذبه، تفاهم، طرز تلقی و سرمایه گذاری رضایتمندی زناشویی و اضطراب و افسردگی با علایم جسمانی، افسردگی و اضطراب سلامت روانی رابطه وجود دارد و ما از طریق عوامل سلامت روانی می توانیم رضایتمندی زناشویی افراد را پیش بینی کنیم.
ماهگل توکلی، زهرا عمادی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده مقدمه: سبک زندگی هر فرد بر سلامت او تأثیر دارد. سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت علاوه بر تداوم و تقویت سطح سلامت و رفاه، باعث احساس رضایت، اقناع شخصی و خودشکوفایی می شود. دانشجویان نیروهای انسانی برگزیده و سازندگان فردای کشور هستند و سنجش وضعیت سلامت جسمی و روانی و معنوی آن ها، در جهت ارتقاء و بهبود آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی ارتباط سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت با سلامت روان، سبک های مقابله ای و جهت گیری مذهبی در دانشجویان دانشگاه اصفهان انجام گرفته است. روش ها: جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان دانشگاه اصفهان بود، که از بین آن ها ۹۴ نفر (۴۷ دختر، ۴۷ پسر) به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و پرسش نامه های سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت (HPLPII)، سلامت عمومی (GHQ-۲۸)، سبک های مقابله ای لازاروس (WOCQ) و آزمون جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام آذربایجانی را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با استفاده از روش های آماری همبستگی، تحلیل واریانس چند متغیره و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت و سلامت روان، همچنین بین سلامت روان و جهت گیری مذهبی همبستگی منفی و معناداری وجود داشت(۰۱/۰>P). نمرات پایین تر در پرسش نامه سلامت عمومی نشانگر سلامت روانیِ بیشتر فرد است. بین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت و جهت گیری مذهبی همبستگی مستقیم و معناداری وجود داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد که بین دختران و پسران در سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت و سلامت روان تفاوت معناداری وجود نداشت. در صورتی که تفاوت بین آن ها در زیر مقیاس عقاید- مناسک در آزمون جهت گیری مذهبی و سبک مقابله ای هیجان محور از لحاظ آماری معنادار بود(۰۵/۰>P). نتایج رگرسیون حاکی از این بود که زیرمقیاس های سبک مقابله ای مسأله محور و اختلال در کارکرد اجتماعی، به ترتیب سهم معناداری در تبیین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت داشتند(۰۱/۰>P). بحث: با توجه به تحول سبک زندگی در ایران و وضعیت رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی در بین دانشجویان و ارتباط آن با بعد مذهب و سبک های مقابله ای، طراحی و اجرای برنامه های آموزش سلامت در میان اقشار مختلف مردم مخصوصاً دانشجویان پیشنهاد می گردد.
محمدرضا عابدی، حمید افشار، ابراهیم جعفری، شکوفه نیک‌نشان،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: هدف از این پژوهش، تعیین میزان تأثیر آموزش شادمانی بر سلامت روان و شادمانی کارکنان پالایش نفت اصفهان بوده است. روش: روش پزوهشی مورد استفاده، روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کارکنان رسمی شاغل پالایشگاه نفت اصفهان در سال ۱۳۸۷ بوده است. جهت نمونه گیری ۳۰ نفر از کارکنان به صورت تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش در کارگاه آموزش شادمانی شرکت کردند و دوازده اصل شادمانی فوردایس از جمله خود بودن، فعالیت، پرورش شخصیت اجتماعی، روابط اجتماعی، خوشبینی، برنامه ریزی، دوری از نگرانی، خلاقیت، سطح توقعات پایین و توجه به زمان حال به آنان آموزش داده شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش عبارت بود از پرسشنامه ۲۸ سوالی سلامت عمومی (GHQ-۲۸). در نهایت تمام افراد دو گروه مورد ارزیابی مجدد سلامت قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها ازتحلیل کواریانس استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش شادمانی، سلامت عمومی کارکنان پالایش نفت اصفهان را افزایش داده است (۰۰۳/۰(P<، همچنین، آموزش شادمانی در کاهش اضطراب و بی خوابی کارکنان تأثیر داشته است (۰۲/۰(P<. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق آموزش شادمانی باعث افزایش سلامت روان گردیده است.
امراله ابراهیمی، غلامرضا خیرآبادی، زهرا علیخاصی، راحله سموعی، حمید نصیری، محسن مصلحی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : غیبت از کار یکی از مشکلات سازمان‌ها می‌باشد که به نظر می‌رسد، وضعیت روان‌شناختی و ویژگی‌های شخصیتی کارکنان در آن مؤثر است. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین ارتباط عوامل روان‌شناختی و شخصیتی با غیبت از کار کارکنان دانشگاه بود. مواد و روش‌ها: در قالب یک مطالعه زمینه‌یابی مقطعی، از کل ۲۱۵۰۴ نفر کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، ۲۵۰ نفر به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای- سهمی انتخاب شدند. با هماهنگی با مدیریت توسعه‌ سازمان و منابع انسانی و مدیریت مراکز، پرسش‌نامه‌ اطلاعات دموگرافیک، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس &rlm;(&rlm;Depression Anxiety Stress Scales&rlm; یا &rlm;DASS&rlm;)&rlm; و پرسش‌نامه‌ شخصیتی &rlm;NEO-FFI&rlm; (&rlm;NEO Five-Factor Inventory&rlm;) &rlm;تکمیل گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل همبستگی Pearson و دورشته‌ای نقطه‌ای در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ‌ ها: بین میزان غیبت از کار با میزان استرس، ویژگی‌های شخصیتی روان ‌آزرده‌خویی، سن، سابقه کار، تعداد فرزندان و نوع استخدام رابطه مستقیم و معنی‌داری وجود داشت (۰۵/۰ > P). کمترین میزان غیبت از کار در کارکنان دارای تحصیلات دکتری و یا افراد ابتدایی و بی‌سواد بود. در شاغلان رسمی غیبت بیشتری مشاهده گردید. از نظر شیوع علایم، میانگین نمرات افسردگی و اضطراب در کارکنان دانشگاه علوم پزشکی کمی کمتر از جمعیت عمومی به دست آمد، اما علایم استرس تا حدی بالاتر از میانگین نمرات طبیعی جامعه بود. نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که غیبت از کار، با ویژگی‌های روان‌شناختی و علایم آسیب‌شناسی روانی ارتباط دارد. شاید بتوان گفت، غیبت از کار می‌تواند یک پاسخ ناکارامد اجتنابی به وضعیت روان‌شناختی، اجتماعی و انعکاس سلامت روان باشد. با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می‌رسد که آموزش شیوه‌های مقابله با استرس در قالب آموزش ضمن خدمت کارکنان، ضروری به نظر می‌رسد. بررسی تحلیل مشاغل کارکنان و متناسب‌ سازی با وضعیت روان‌شناختی و مهارتی کارکنان پیشنهاد می‌شود.
محسن جانقربانی، سیف‌اله بخشی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : با توجه به روند صعودی نگران کننده مشکلات عاطفی، روانی و افکار خودکشی در میان دانشجویان، شناخت مسایلی که می‌تواند کیفیت زندگی و سلامت آنان را به مخاطره بیندازد، ضروری به نظر می‌رسد. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی ارتباط سلامت روان و افکار خودکشی با کیفیت زندگی وابسته به سلامتی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳ بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی، ۱۰۰۰ دانشجوی رشته‌های مختلف دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به روش تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. با استفاده از پرسش‌نامه سلامت عمومی (General Health Questionnaire-۱۲ یا GHQ-۱۲)، مقیاس ۳۶-SF (Short Form Health Survey-۳۶) و فرم اطلاعات دموگرافیک، ارتباط سلامت روان و افکار خودکشی با کیفیت زندگی وابسته به سلامتی و ابعاد آن تعیین گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های Independent t، ANOVA و مدل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: میانگین نمره کیفیت زندگی در دانشجویان، ۷۰/۷۰ به دست آمد (فاصله اطمینان ۹۵ درصد = ۶۸/۷۱-۷۱/۶۹). بالاترین نمره به بعد عملکرد جسمانی با میانگین ۲۹/۸۵ (فاصله اطمینان ۹۵ درصد = ۵۶/۸۶-۹۵/۸۳) و پایین‌ترین نمره به بعد محدودیت ایفای نقش به علت مشکلات عاطفی با میانگین ۲۶/۵۵ (فاصله اطمینان ۹۵ درصد = ۱۷/۵۸-۴۸/۵۲) اختصاص داشت. بین سلامت روان و شیوع افکار خودکشی و کیفیت زندگی دانشجویان ارتباط معنی‌داری مشاهده شد (۰۵/۰ > P). نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که شیوع اختلالات روان و افکار خودکشی در دانشجویان بالا می‌باشد و با سطح کیفیت زندگی آن‌ها ارتباط دارد. بنابراین، توصیه می‌شود که پیشگیری، شناسایی و درمان اختلالات روان و افکار خودکشی توسط مسؤولان دانشگاه به عنوان اولویت در نظر گرفته شود تا بدین وسیله کیفیت زندگی دانشجویان ارتقا یابد.
مریم پورمیرزایی، مسعود باقری، مسعود فضیلت پور،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : شناخت حاکم بر ذهن زن و شوهر (ذهن‌خوانی) و وجود اختلالات روانی، از جمله عوامل مشکل‌ساز بین زوجین می‌باشد. با توجه به این که تاکنون رابطه بین این متغیرها در سطحی فراتر از روابط ساده مورد بررسی قرار نگرفته است، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر ذهن‌خوانی بر رضایت زناشویی با نقش واسطه سلامت عمومی انجام شد. مواد و روش‌ها: این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه مورد بررسی را تمامی زوجینی که در سال ۹۵-۱۳۹۴ به مراکز مشاوره کرمان مراجعه کرده بودند، تشکیل داد. ۸۲ زوج (۱۶۴ نفر) از سه مرکز مشاوره با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس رضایت زناشویی (ENRICH Couple Scale یا ECS)، آزمون ذهن‌خوانی (Reading the Mind in the Eyes Test یا RMET) و پرسش‌نامه سلامت عمومی (۲۸-General Health Questionnaire یا ۲۸-GHQ)پاسخ دادند. داده‌ها با استفاده از شاخص‌های آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: تأثیر مستقیم ذهن‌خوانی بر علایم جسمانی (۳۷/۰- = β، ۰۱/۰ ≥ P)، اختلال در کارکرد اجتماعی (۲۹/۰- = β، ۰۵/۰ ≥ P)، افسردگی (۳۴/۰- = β، ۰۱/۰ ≥ P) و حل تعارض (۲۲/۰- = β، ۰۵/۰ ≥ P) معنی‌دار بود؛ در حالی که بر تحریف آرمانی (۱۱/۰ = β، ۰۱/۰ ≥ P) و رضایت زناشویی (۱۰/۰ = β، ۰۵/۰ ≥ P) اثر غیر مستقیم و معنی‌داری داشت که این اثر از طریق نقش واسطه افسردگی اعمال شد. در نهایت، متغیرهای پژوهش ۲۰ درصد از واریانس کل رضایت زناشویی را تبیین نمودند. نتیجه‌گیری: رابطه بین ذهن‌خوانی و رضایت زناشویی، خطی و ساده نبود و متغیرهایی همچون افسردگی در این رابطه نقش واسطه جزیی داشتند؛ به گونه‌ای که تأثیر ذهن‌خوانی از طریق سلامت روان، موجب افزایش هرچه بیشتر رضایت زناشویی می‌شود.
هانیه بلوچی، مریم بزرگ‌منش، آزیتا امیرفخرایی، طیبه شفاعت،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : سلامت روان، از جمله عوامل مهم در زندگی انسان می‌باشد که جهت بهبود بیمار‌ی‌های جسمی نیز اهمیت دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه‌ای تاب‌آوری در رابطه بین سلامت معنوی و معنای زندگی با سلامت روان بیماران مبتلا به ‌سرطان ‌روده بزرگ‌ بود. مواد و روش‌ها: نمونه‌های این مطالعه، ۱۲۰ بیمار مبتلا به سرطان روده بزرگ در مراحل ۲ و ۳ بودند که از طریق نمونه‌گیری در ‌دسترس انتخاب شدند.‌ ابزارهای مورد استفاده جهت جمع‌آوری داده‌ها شامل مقیاس ‌معنا در زندگی (Meaning in Life Scale یا MiLS)‌‌، مقیاس سلامت ‌معنوی Paloutzian و Ellison (Spiritual Well-Being Scale یا SWBS)، ‌مقیاستاب‌آوری Connor-Davidson (Connor-Davidson Resilience Scale یا CD-RISC) و پرسش‌نامه‌ ۲۵-Symptom Checklist (۲۵-SCL‌) بود. یافته‌ها: ارتباط مثبت و معنی‌د‌اری بین معنای زندگی، سلامت معنوی و تاب‌آوری با ‌سلامت روان وجود داشت‌.‌ شاخص‌های معنای زندگی و سلامت ‌معنوی نمی‌توانند پیش‌بینی کننده معنی‌داری سلامت روان باشند.‌ تاب‌آوری پیش‌بینی ‌کننده مثبت و معنی‌دار سلامت روان بود‌.‌ دیدگاه، ارزش‌ها و اهداف از مؤلفه معنی‌داری ‌زندگی، می‌توانند ‌منجر به افزایش تاب‌آوری و در نتیجه، ‌افزایش سلامت روان شوند.‌ ‌همچنین، بین متغیرهای معنای زندگی، سلامت معنوی و تاب‌آوری با سلامت روانی بیماران رابطه معنی‌دری مشاهده شد. نتیجه‌گیری: دیدگاه، ارزش‌ها و اهداف از مؤلفه معنی‌داری ‌زندگی، می‌توانند ‌به واسطه افزایش تاب‌آوری، باعث کاهش اختلالات روانی ‌یا ‌افزایش سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ شوند.
محمد زراعتی، مصطفی بلقان آبادی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوت بین سلامت روان و ویژگی‌های شخصیتی رانندگان پرخطر و عادی انجام گردید. مواد و روش‌ها: این مطالعه به روش علی- مقایسه‌ای صورت گرفت. نمونه‌ها از میان رانندگان عادی و پرخطر بخش ترخیص خودرو پلیس راهور ناجا غرب شهر تهران انتخاب شدند. نمونه آماری تحقیق متشکل از ۷۰ نفر بود که ۳۵ نفر از رانندگان پرخطر به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده و ۳۵ نفر از رانندگان عادی به شیوه در دسترس در پژوهش شرکت نمودند. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه‌ جمعیت‌شناختی، مقیاس نشانگان اختلال روانی (Symptom Checklist-۹۰-Revised یا SCL-۹۰-R) و پرسش‌نامه پنج عامل شخصیتی NEO (NEO-Five Factor Inventory یا NEO-FFI) جمع‌آوری گردید و سپس در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی با استفاده از آزمون Independent t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری بین سلامت روان رانندگان پرخطر و عادی وجود داشت (۰۵۰/۰ > P)؛ بدین معنی که رانندگان پرخطر سلامت روان پایین‌تری نسبت به رانندگان عادی داشتند. رانندگان پرخطر در تمامی نشانگان بالینی، وضعیت سلامت پایین‌تری را نسبت به رانندگان عادی نشان دادند. همچنین، به لحاظ شخصیتی در عوامل روان‌رنجورخویی و برون‌گرایی، اختلاف معنی‌داری بین رانندگان پرخطر نسبت به رانندگان عادی مشاهده شد (۰۵۰/۰ > P). در واقع، آنان نمره روان‌رنجورخویی و برون‌گرایی بالاتری نسبت به رانندگان عادی کسب کردند. نتیجه‌گیری: می‌توان نتیجه گرفت که رانندگان پرخطر به لحاظ شخصیتی و سلامت روان دچار مشکلاتی هستند. بنابراین، بهتر است این‌گونه رانندگان در کنار جریمه‌های مالی، در جلسات آموزشی و مشاوره‌ای روان‌شناختی نیز شرکت نمایند و پلیس راهنمایی و رانندگی از مداخلات روان‌شناختی برای درمان چنین افرادی استفاده کند.
حسن آذرگون، محمدباقر کجباف، امیر قمرانی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : قدردانی از ویژگی‌های شخصیتی مثبت می‌باشد که در سال‌های اخیر مورد توجه بسیاری از روان‌شناسان قرار گرفته است. بهبود قدردانی می‌تواند کیفیت زندگی و سلامت روان را در افراد بهبود بخشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش قدردانی بر کیفیت زندگی و سلامت روانی انجام شد. مواد و روش‌ها: طرح این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری، همراه با گروه شاهد بود. با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، ۲۰ زوج شهر نیشابور انتخاب شدند. گروه آزمایش به مدت ۹ جلسه تحت آموزش قدردانی روش Emmons قرار گرفتند، اما گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. پیگیری نیز بعد از یک ماه صورت گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون کواریانس در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری بین میانگین نمرات کیفیت زندگی و سلامت روان افراد بر حسب گروه (شاهد و آزمایش) پس از تعدیل پیش‌آزمون وجود داشت (۰۵۰/۰ > P) و گروه آزمایش پس از دریافت آموزش قدردانی، سلامت روان و کیفیت زندگی بالاتری را نشان دادند. نتیجه‌گیری: می‌توان بیان داشت که آموزش قدردانی با افزایش ویژگی‌های مثبت در زوجین، جهت‌گیری کلی مثبت، فرایندهای شناختی مثبت و کارکرد عاطفی مثبت را در زوجین افزایش می‌دهد و کیفیت زندگی و سلامت روان را بهبود می‌بخشد.
حسین رستمی،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : کارکنان نیروی انتظامی به عنوان منابع انسانی سازمان ناجا، به لحاظ ویژگی‌‌های ذاتی حرفه نظامی، با مسایل شغلی متعددی مواجه می‌باشند و در نتیجه، در معرض آسیب‌پذیری روان‌شناختی بیشتری نسبت به کارکنان سایر مشاغل قرار دارند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی ارتقای سلامت روانی فردی- اجتماعی بر بهزیستی روان‌شناختی کارکنان انتظامی شهرستان تبریز انجام شد. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و همراه با گروه شاهد بود. جامعه آماری را کارکنان انتظامی شهرستان تبریز در سال ۱۳۹۶ تشکیل داد که ۳۰ نفر از آنان به روش هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت ۱۰ جلسه ۴۵ دقیقه‌ای در جلسات برنامه ارتقای سلامت روانی شرکت نمودند. سپس از آن‌ها آزمون گرفته شد. برای جمع‌آوری اطلاعات، از مقیاس بهزیستی روان‌شناختی Ryff (Psychological well-being scales یا PWS) استفاده گردید. در نهایت، داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی شامل میانگین (انحراف معیار) و آزمون MANCOVA در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: میانگین بهزیستی روان‌شناختی کارکنان ناجا پس از مداخله در پس‌آزمون در گروه آزمایش (۱۸/۱ ± ۸۷/۱۱) نسبت به گروه شاهد (۰۴/۱ ± ۳۳/۶) افزایش نشان داد (۰۱/۰ > P). نتیجه‌گیری: برنامه‌های ارتقای سلامت روانی فردی- اجتماعی، می‌تواند به عنوان مداخله مناسبی در جهت افزایش بهزیستی روان‌شناختی کارکنان انتظامی به کار گرفته شود.
مجتبی حبیبی، رضا باقریان سرارودی، سوسن قهرمانی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: در سال‌های اخیر مسائل مربوط به سلامت روان دانشجویان توجه زیادی را در جوامع علمی به خود معطوف نموده است و پژوهش‌های بسیاری باهدف ارتقاء سلامت روان جمعیت دانشجویی صورت گرفته یا در حال انجام است. افسردگی (Depression) و رفتارهای خودکشی (Suicide behaviors) ازجمله مشکلات شایع سلامت روان در دانشجویان به شمار می‌روند. آمارها نشان می‌دهند این دو مشکل در ارتباط با یکدیگر هزینه‌های جسمانی، روانی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراوانی را بر کل جامعه وارد می‌کنند. ازاین‌رو پژوهش حاضر ضمن نگاهی گذرا به مسائل سلامت روان دانشجویان، به بررسی ابعاد شیوع شناختی، عوامل، نشانه‌ها، پیامدها و مباحث پیشگیری و درمان دو اختلال افسردگی و رفتارهای خودکشی در جامعه دانشجویی پرداخته است.

یافته‌ها: مرور پژوهش‌های گذشته نشان می‌دهد افسردگی (۱۰ تا ۸۵ درصد) و خودکشی (افکار خودکشی از ۲/۶ تا ۷/۴۲ درصد و نرخ اقدام به خودکشی ۸/۱ تا ۵/۳ درصد) از شایع‌ترین مشکلات سلامت روان دانشجویان بوده و روندی افزایشی را در جمعیت دانشجویان طی می‌کنند. علاوه بر این یافته‌ها نشان می‌دهند علی‌رغم شیوع بالای این مشکلات، شناسایی، پیشگیری و مداخلات مربوط به افسردگی و خودکشی در دانشجویان از موفقیت چندانی برخوردار نبوده است. مهم‌ترین دلایل این امر نمای بالینی متنوع و متفاوت افسردگی در دانشجویان، عوامل استرس‌زای خاص دوران دانشجویی، حیطه‌های خاصی از عملکرد دانشجویان که تحت تأثیر افسردگی قرار می‌گیرند و خودداری دانشجویان از گرفتن کمک حرفه‌ای است. همچنین برنامه‌های مدیریت سلامت روان در دانشگاه‌ها از یکپارچگی و دقت لازم برای کنترل این دو مشکل رایج دانشجویان برخوردار نمی‌باشند.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش حاضر لازم است در برنامه‌های مدیریت و ارتقا سلامت روان توجه ویژه‌ای به افسردگی و خودکشی دانشجویان شود و ارزیابی‌های جامع و منسجمی در حوزه‌های ارزیابی، تشخیص به‌موقع و صحیح، پیشگیری و درمان این مشکلات به عمل آید.


مهناز علی اکبری دهکردی، زهره عزیزی،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: کاهش هورمون‌های جنسی در مردان با مشکلات جسمانی و روان‌شناختی مختلفی ازجمله افسردگی، کاهش فعالیت جسمانی، اختلال در حافظه و کارکردهای اجرایی همراه است. هدف مطالعه حاضر مقایسه سلامت روان (Mental health) مردان مبتلا به آندروپوز (Andropause) و مردان مسن بهنجار به‌منظور شناسایی ابعاد روان‌شناختی آندروپوز بود. مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر از نوع علّی-مقایسه‌ای بود. جامعه پژوهش شامل کلیه کارکنان مرد گروه سنی ۶۵-۴۵ سال دانشگاه علوم پزشکی شهر تهران بود. از میان جامعه مورد بررسی ۱۵۰ نفر به‌صورت در دسترس به‌عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. پس از پر کردن پرسشنامه کمبود آندروژن در مردان مسن (Androgen Deficiency of Aging Men questionnaire یا ADAM) و سلامت عمومی (General Health Questionnaire یا GHQ) به دو گروه تشخیص بالینی آندروپوز و عادی تقسیم شدند. یافته‌ها: به‌منظور تشخیص بیوشیمیایی آندروپوز افراد دارای نشانگان کمبود آندروژن به آزمایشگاه مراجعه کردند و پس‌ازآن سلامت روان بین سه گروه از مردان عادی، مردان دارای تشخیص بالینی و آزمایشگاهی آندروپوز مقایسه گردید. هر سه گروه در ابعاد علائم جسمانی، کارکرد اجتماعی، اضطراب و افسردگی با یکدیگر تفاوت معنادار داشتند. افراد دارای تشخیص آزمایشگاهی آندروپوز مشکلات بیشتری در ابعاد افسردگی و اضطراب گزارش کردند. نتیجه‌گیری : بر اساس نتایج پژوهش حاضر افرادی دارای تشخیص آزمایشگاهی آندروپوز مشکلات شدیدتری در زمینه افسردگی و اضطراب داشتند. نتایج پژوهش حاضر نشان‌دهنده ضرورت استفاده از برنامه‌های درمانی در خصوص افسردگی و اضطراب این گروه از افراد در کنار درمان‌های هورمونی و سایر درمان‌های پزشکی دیگر است.
بهرام شاهدی، عاطفه سعیدی قهه، غلامرضا خیرآبادی، محمد جواد طراحی،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای افسردگی و خطرات ناشی از آن که زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار می­دهد تلاش بر آن است تا عوامل محیط مسکونی مرتبط با آن شناسایی گردد تا در ادامه پژوهش­های آتی بتوانند از آن در جهت ارتقای محیط­های مسکونی با رویکرد کاهش افسردگی بهره گیرند. پژوهش حاضر با هدف مرور مطالعات انجام‌شده با موضوع رابطه بین ویژگی­های محیط مسکونی و افسردگی ساکنین آن انجام‌شده است.
مواد و روش‌ها: در این مقاله مروری برای یافتن مستندات مرتبط با موضوع مقاله، نویسنده به بررسی منظم پیشینه منتشرشده بین سال­های ۲۰۲۰- ۲۰۰۵ در مورد رابطه بین ویژگی­های محیط مسکونی و افسردگی پرداخته و مطالعات مرتبط موردنظر در پایگاه داده­های Pub Med، Elsevier، google scholar، Isi، MDPI، BMC، Magiran، SID با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط هم چون: رابطه بین محیط ساخته‌شده، محیط فیزیکی، محیط زندگی، محیط همسایگی و محله، محیط داخلی و خارجی، محیط طبیعی، محیط مسکونی، محیط کالبدی با سلامت روان (افسردگی، اختلالات روانی) بررسی گردید.
یافته‌ها: از بین تعداد ۹۶ مقاله انتخابی مرتبط با موضوع، اکثر مقالات مقطعی بودند و رابطه آماری معنی­داری میان حداقل یکی از ویژگی­های محیط مسکونی و افسردگی را تأیید می­کردند. از بین جنبه­های متفاوت ویژگی­های محیط، عدم دسترسی به فضاهای سبز، ویژگی­های همسایگی، آلودگی صوتی، خصوصیات محیط ساخته‌شده، میزان روشنایی و قابلیت پیاده­روی با خلق افسرده مرتبط­تر بود و این رابطه برای زیبایی محیط، محیط شهری، دسترسی به خدمات و تراکم جمعیت و تداخل فواصل روانی تناقض­هایی را نشان می­داد.
نتیجه‌گیری: مرور نتایج پژوهش­ها حاکی از آن است که ویژگی­های محیط ساخته‌شده مسکونی در بسیاری از جنبه­ها با افسردگی مرتبط است و توجه به آن برای ارتقای سلامت روان (کاهش افسردگی) ساکنین محیط­های مسکونی ضروری است.
مهناز احمدی، رضا باقریان سرارودی، سید محمدحسین موسوی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مفهوم ذهنی‌سازی به‌عنوان یک ظرفیت کاملاً انسانی به درک و فهم فرایندهای روان‌شناختی حالات ذهنی خود و دیگران اشاره دارد که در چهار بعد، زیربنای تعاملات روزمره فرد را تشکیل می‌دهد. امروزه این فرایند روان‌شناختی اساسی در همه اختلالات روانی عمده موردتوجه قرار گرفته است. در این مطالعه مروری، جمع‌بندی از مفهوم و ماهیت چندبعدی ذهنی‌سازی موردبررسی قرار گرفته است.
مواد و روش‌ها: این مطالعۀ مروری در آذرماه ۱۳۹۹ با استفاده از واژه‌های Mentalization، Automatic mentalizing، Controlled mentalizing، Cognitive mentalizing، Affective mentalizing و کتاب‌ها و مقالات نمایه گذاری شده با این واژگان در پایگاه‌های اطلاعاتی Pubmed، (SID)Scientific Information Database، Google Scholar، Scopus انجام شد. مقالات مربوط به ذهنی‌سازی و چهار بعد مربوط به آن استفاده شدند.
یافته‌ها: پژوهشگران حوزۀ علوم اعصاب چهار مؤلفه یا ابعاد مختلف ظرفیت ذهنی‌سازی را شناسایی کرده‌اند که عبارت‌اند از: ۱-ذهنی‌سازی خودکار در مقابل ذهنی‌سازی کنترل‌شده ۲-ذهنی‌سازی خود در مقابل ذهنی‌سازی دیگران ۳-ذهنی‌سازی درونی در مقابل ذهنی‌سازی بیرونی ۴-ذهنی‌سازی شناختی در مقابل ذهنی‌سازی عاطفی که نشان‌دهنده فرایندهای مختلف شناختی اجتماعی است و انواع مختلف بیماری­های روانی را می‌توان به‌عنوان عدم تعادل در این ابعاد تبیین کرد.
نتیجه‌گیری: کاربست ذهنی­سازی در حوزۀ تشخیص و درمان مبتنی بر آن از درمان چندین اختلال سلامت روانی مختلف مانند روان‌پریشی، افسردگی، اختلالات خوردن و همچنین اختلالات شخصیت خبر می‌دهد. این الگو برای کاربرد در طیف وسیعی از زمینه‌ها و شرایط همچون فرزند پروری، زوج‌درمانی و خانواده‌درمانی، هنر درمانی و خدماتی که برای کمک به برخی از افراد بسیار آسیب‌پذیر و زمینه‌های اجتماعی مانند مدارس و حتی زندان‌ها گسترش‌یافته است.
محمد علی عامری، آیت اله فتحی، سعید شریفی رهنمو، اسماعیل نوری،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: زنان به­عنوان نیمی از منابع انسانی در جوامع عامل مؤثری در پیشبرد اهداف جامعه و خانواده می­باشند. مطالعات نشان می­دهند زنان بیش از مردان در معرض فقر و تبعیض قرار دارند. حال زنان بی­سرپرست خانوار به واسطه مسؤولیت بیش از حد، عدم آشنایی با برخی از مهارت­های اجتماعی، عدم دسترسی به منابع و در نتیجه کیفیت زندگی پایین و نیز با از دست دادن شبکه روابط و مسئولیت افراد تحت تکفل در معرض انواع آسیب­های اجتماعی و روانی قرار دارند لذا پژوهش حاضر با هدف شناسایی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر امنیت روانی اجتماعی، شادکامی و سلامت روانی زنان بی­سرپرست انجام پذیرفت.
مواد و روش‌ها: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری زنان بی­سرپرست تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی ره شهرستان کلیبر در سال ۱۳۹۹ می­باشند که از این جامعه، تعداد ۴۰ نفر به صورت نمونه­گیری هدفمند انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. به طوری که تعداد ۴۰ نفر از زنان به صورت تصادفی در ۲ گروه، آزمایش (۲۰ نفر) و کنترل­(۲۰ نفر) قرار گرفتند. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه امنیت روانی- اجتماعی مزلو (۱۹۹۲)، شادکامی آرحیل و لو (۱۹۹۰) و سلامت روانی گلدبرگ (۲۰۰۸) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده­ها با روش آماری تحلیل کوواریانس انجام گرفت.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد؛ درمان پذیرش و تعهد بر امنیت روانی- اجتماعی، شادکامی و سلامت روانی زنان بی­سرپرست تأثیر دارد و باعث افزایش امنیت روانی- اجتماعی و شادکامی و کاهش سلامت روانی در زنان بی­سرپرست می­شود (نمره پایین­تر نشان دهنده سلامت روانی بالاتر است).
نتیجه‌گیری: بنابراین با توجه به یافته‌های پژوهش می­توان گفت؛ نهادهای مسئول شرایط مداخله­های روان­شناختی رایگان از جمله درمان پذیرش و تعهد همراه با حمایت­های اقتصادی، آموزشی و فرهنگی مناسب را برای این خانواده­ها فراهم آورند تا زنان بی­سرپرست در ادراک وضعیت اجتماعی خود، ارزیابی مثبتی داشته و شرایط مطلوبی داشته باشند.
محمد سیداحمدی، فهیمه کیوانلو، حسین صمدی، هادی اکبری،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: سلامت روان به معنای بهزیستی شناختی ، رفتاری و احساسی است. همه چیز در مورد نحوه تفکر ، احساس و رفتار مردم است. سلامت روان می تواند بر زندگی روزمره ، روابط و سلامت جسمی تأثیر بگذارد. هدف از این مطالعه مرور سیستماتیک و فراتحلیل پژوهش‌هایی بود که به مقایسه سلامت روان دانشجویان ورزشکار و غیر ورزشکار پرداخته بودند.
مواد و روش‌ها: جستجوی مقالات به زبان فارسی در پایگاه اطلاعات جهاد دانشگاهی، نورمگز، سویلیکا، علم نت بدون محدودیت زمانی تا بهمن ماه سال ۱۳۹۹ با کلیدواژه‌های مرتبط با "سلامت روانی"، "سلامت عمومی"، "ورزشکار و غیر ورزشکار" انجام شد. معیارهای ورود شامل تحقیقاتی که از نوع مقطعی و به شکل مقایسه بین ورزشکاران و غیر ورزشکاران و تحقیقاتی بود که از پرسشنامه استاندارد ۲۸ GHQ  استفاده کرده بودند. مقالات با استفاده از چک لیست PRISMA مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: بر اساس معیارهای ورود و خروج در نهایت ۱۲ مقاله از ۴۷۸ مطالعه مورد بررسی جامع قرار گرفت. طبق بررسی صورت گرفته نتایج مطالعات تعداد کل نمونه های ورزشکار ۱۲۵۲ نفر و غیر ورزشکار ۱۴۵۱ نفر در این ۱۲ مطالعه بود.  نتایج فراتحلیل نشان داد که تفاوت معنی داری و قابل توجهی بین سلامت روان دانشجویان ورزشکار نسبت به غیر ورزشکار (۳۴/۳- تا ۹۶/۶-)CI  ۹۵%، ۱۵/۵- MD= وجود دارد و در چهار زیر مقیاس سلامت روان  علائم جسمانی (۷۰/۰- تا ۷۵/۱-) CI ۹۵% ، ۲۳/۱- MD= ، اضطراب و اختلال خواب (۲۴/۱- تا ۲۱/۲-) CI ۹۵% ، ۷۳/۱- MD= ، اخلال در کار کرد اجتماعی(۷۴/۰- تا ۲۵/۲-) CI ۹۵% ، ۵۰/۱- MD= و افسردگی (۸۵/۰- تا ۲-) CI ۹۵% ، ۴۳/۱- MD= تفاوت معنی داری بین دانشجویان ورزشکار و غیر ورزشکار وجود دارد.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که دانشجویان ورزشکار نسبت به غیر ورزشکار از سلامت عمومی بهتری برخوردار بودند. لذا ورزش و فعالیت بدنی می تواند باعث ارتقای سلامت روانی دانشجویان گردد.
واژه‌های کلیدی: سلامت روان، سلامت عمومی، دانشجو، ورزشکار، غیر ورزشکار
سیاوش خداپرست، حسن عبدی، سید هادی نقیبی، زهرا رضائی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع جهانی COVID-۱۹ بر سلامت روان اثر گذاشته و پیامدهای روان‌شناختی بسیاری به‌ویژه برای ورزشکاران به همراه داشته است؛ بنابراین، هدف از این پژوهش پیش‌بینی سلامت روان براساس مقیاس ذهن آگاهی، سن و جنس در ورزشکاران استان گیلان در زمان شیوع COVID-۱۹ می‌باشد.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق توصیفی همبستگی می‌باشد. جامعه آماری تحقیق را ورزشکاران نخبه استان گیلان در سال ۱۴۰۰ تشکیل دادند. روش نمونه‌گیری به‌صورت تصادفی و براساس معیارهای ورود و خروج با مراجعه به باشگاه‌های ورزشی و ادارات تربیت‌بدنی ۹۵ نفر تعیین شد. ابزارهای تحقیق را ذهن آگاهی براون و رایان MMAS)) در سال ۲۰۰۷ و پرسشنامه  SCL-۹۰-Rدراگوتیس و همکارانش در سال ۱۹۹۹ تشکیل داد. جهت تجزیه‌وتحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و شاخص‌های پراکندگی و همچنین آمار توصیفی و آزمون‌های آماری همبستگی مانند پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه روش گام‌به‌گام استفاده شد. از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۵ با سطح معنی‌داری ۰۵/۰ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین مقیاس ذهن آگاهی و سلامت روان در ورزشکاران مرد و زن استان گیلان روانی با توجه به سن ارتباط وجود دارد (۰۰۱/۰ P). همچنین متغیر ذهن آگاهی پیش‌بینی کننده سلامت روان با توجه به جنسیت در ورزشکاران استان گیلان می‌باشد (۰۰۱/۰ P).
نتیجه‌گیری: به نظر می­رسد که ذهن آگاهی می‌تواند پیش‌بینی کننده سلامت روان در مردان و زنان ورزشکار باشد.

عماد جالینوس نیا، حجت الله جاویدی، مجید برزگر، حسین بقولی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: قدردانی از ویژگی‌های مثبت شخصیتی است که در سال‌های اخیر مورد توجه بسیاری از روانشناسان قرار گرفته است. بهبود قدردانی می‌تواند کیفیت زندگی و سلامت روان را در افراد بهبود بخشد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش گروهی تنظیم هیجان بر ارتقاء سلامت روان‌ پزشکان و پرستاران بیمارستان‌های عمومی شهر اصفهان می‌باشد.
مواد و روش‌ها: طرح این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و گواه است. جامعه‌ی آماری این پژوهش شامل کلیه پزشکان و پرستاران بیمارستان‌های عمومی شهر اصفهان در سه ماه اول (فروردین، اردیبهشت و خرداد) سال ۱۴۰۰ بودند. نمونه پژوهش با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس ۴۰ پزشک و پرستار شهر اصفهان انتخاب شدند. گروه آزمایش بسته آموزشی تنظیم هیجان را به مدت ۸ جلسه دریافت کردند، گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند. پیگیری نیز بعد از یک ماه صورت گرفت. برای تحلیل نتایج از آزمون کوواریانس استفاده شده است. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS تحلیل شد.
یافته‌ها: تحلیل یافته‌های به دست آمده نشان می‌دهد که میانگین نمرات سلامت روان افراد بر حسب گروه (کنترل و آزمایش) پس از تعدیل پیش‌آزمون، تفاوت معناداری دارد (۰۵/۰>p) و گروه آزمایش پس از دریافت آموزش تنظیم هیجان، سلامت روان بالاتری را نشان می‌دهند
نتیجه‌گیری: بنابراین می‌توان بیان داشت که آموزش تنظیم هیجان جهت‌گیری کلی مثبت، فرایندهای شناختی مثبت، کارکرد عاطفی مثبت افراد را افزایش می‌دهد و لذا سلامت روان ‌پزشکان و پرستاران را در جریان شیوع کرونا را بهبود می‌بخشد.
مرضیه نوروزی، محمد باقر کجباف،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: عشق می‌تواند یکی از هیجان‌انگیزترین رخدادهای زندگی هر فردی باشد و شکست عاطفی می‌تواند یکی از رنج‌آورترین تجاربی باشد که ممکن است فرد به دنبال رابطه عاشقانه با آن روبرو شود. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سلامت روان و همجوشی شناختی دختران دارای شکست عاطفی بود.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق از نوع نیمه تجربی می‌باشد. جامعه آماری پژوهش موردنظر شامل کلیه دانشجویان دختر مشغول به تحصیل سال ۹۹-۹۸ دانشگاه اصفهان بود. تعداد اعضای نمونه شامل سی نفر از دانشجویان دختر مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره دانشگاه اصفهان بودند. نمونه‌گیری به‌صورت در دسترس انجام شد. سپس از داوطلبان پرسشنامه نشانگان ضربه عشق گرفته شد و صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و گواه (۱۵ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت. داده‌ها در این پژوهش، توسط پرسشنامه سلامت روان و پرسشنامه همجوشی شناختی در سه مرحله (پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پی گیری) گردآوری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون‌های متناسب آماری (انحراف معیار، میانگین، آزمون موچلی، واریانس، آزمون تعقیبی بنفرونی) و نرم‌افزار SPSS-۲۱ انجام شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، هم‌جوشی شناختی و سلامت روان گروه آزمایش را در سطح معناداری به ترتیب، کاهش و افزایش دهد.
نتیجه‌گیری: به‌طورکلی می‌توان گفت که در مداخلات درمانی شکست عاطفی، از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به‌عنوان کاهش‌دهنده علائم همجوشی شناختی و افزایش‌دهنده سلامت روان استفاده کرد.
لادن واقف، سید حامد حسین پور خاقانی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: همه‌گیر بودن بیماری کرونا در کل کشورهای جهان، به دلیل ماهیت مبهم، پیش‏بینی ناپذیری و غیرقابل کنترل بودن، زمینه را برای گسترش انواع مشکلات رفتاری و روان‏شناختی فراهم کرده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری آموزش مجازی با بازده شناختی (عملکرد تحصیلی) دانشجویان و با در نظر گرفتن نقش میانجی‏ سلامت روان‏شناختی و انگیزش یادگیری انجام گرفت.
مواد و روش‌ها: جامعه آماری این پژوهش توصیفی و مبتنی بر مدل‏یابی معادلات ساختاری، کلیه‌ی دانشجویان دانشگاه‌ شهید مدنی آذربایجان مشغول به تحصیل(۱۴۰۱-۱۴۰۰)  بودند که با روش نمونه‏گیری در دسترس به تعداد ۳۶۳ نفر انتخاب و به پرسشنامه‏های نگرش به آموزش مجازی( وطن پرست و همکاران ۱۳۹۵)، انگیزش یادگیری (کاشیف و همکاران ۲۰۱۳)، سلامت عمومی (گلدبرگ، ۱۹۷۲) و معدل تحصیلی پاسخ دادند. جهت محاسبه شاخص های توصیفی و همبستگی از نرم افزار SPSS، و برای مدل‏یابی معادلات ساختاری نیز، از نرم افزارAMOS  استفاده شد
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد بین آموزش مجازی و بازده شناختی (عملکرد تحصیلی) رابطه معنی‏داری وجود ندارد ( اندازه اثر= ۱۲/۰- و ۱۰/۰=P). با توجه به مسیرهای پیش‏بینی شده، اثرهای مستقیم آموزش مجازی بر سلامت روان‏شناختی ۴۵/۰- (۰۵/۰P<)، سلامت روان‏شناختی بر عملکرد تحصیلی ۱۸/۰ (۰۵/۰P<)، آموزش مجازی بر انگیزش یادگیری ۲۳/۰- (۰۵/۰P<)، انگیزش یادگیری بر عملکرد تحصیلی ۳۴/۰ (۰۵/۰P<) معنی دار بود. همچنین با درنظر گرفتن نقش میانجی انگیزش یادگیری و سلامت روان‏شناختی بر عملکرد تحصیلی نیز، اندازه اثر استاندارد ۱۵/۰- (۰۵/۰P<) بود که نشان از معنی‏داری این مسیر غیر مستقیم دارد.
نتیجه‌گیری: مبتنی بر نتایج می‏توان گفت که انگیزش یادگیری و سلامت روان‏شناختی نقش میانجی منفی معنی‏داری در ارتباط بین آموزش مجازی و بازده شناختی( عملکرد تحصیلی) دارد.


صفحه ۱ از ۱