logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱ نتیجه برای ذهن‌آگاهی

فاطمه زرگر، رضا باقریان سرارودی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف : از دهه ۱۹۷۰، جریان یکپارچه شدن ذهن‌آگاهی با روان‌درمانی شروع شد و اثربخشی بالایی در درمان بسیاری از اختلالات و ارتقای وضعیت روان‌شناختی افراد بدون اختلال داشته‌ است. یکی از حوزه‌های مورد مداخله با استفاده از فنون ذهن‌آگاهی، بهبود مهارت‌های فرزندپروری است. این مطالعه به معرفی مدل فرزندپروری ذهن‌آگاهانه (Mindful parenting) پرداخت. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر یک مطالعه موردی ساده (حکایتی) بود که با استفاده از روش‌شناسی مرور کتابخانه‌ای منابع و مقالات نمایه شده در پایگاه‌های PubMed، Google Scholar، Science Direct، SID و Magiran در حیطه فرزندپروری انجام گرفت. یافته‌ها: پژوهش‌های مرتبط با درمان‌های مختلف در حوزه فرزندپروری از جمله برنامه فرزندپروری مثبت و فرزندپروری ذهن‌آگاهانه ارایه شد. نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعات پیشین، می‌توان گفت که فرزندپروری ذهن‌آگاهانه اثربخشی خود را در حوزه‌های مختلف مانند افزایش رضایتمندی مراقبان، بهبود عملکرد خانواده، مهارت‌های فرزندپروری والدین و کاهش مشکلات رفتاری فرزندان نشان داده است. با این وجود، نقاط ضعف بعضی از این درمان‌ها، حجم نمونه کم، عدم وجود گروه شاهد و مقایسه با سایر درمان‌های پیشین در حوزه فرزندپروری است که لزوم مطالعات بیشتر را خاطر نشان می‌سازد.
مریم قادری نجف آبادی، رسول سلیمانی نجف آبادی، محمد مرادی سروش،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش تکنیک‌های ذهن‌آگاهی بر جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل در زنان معتاد تحت‌‌ توان‌بخشی بود. مواد و روش‌ها : این پژوهش به روش شبه‌تجربی و بر اساس طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل تمام زنان معتاد سم‌زدایی شده بود که دوره سم‌زدایی را پشت سر گذاشته بودند و در زمان اجرای پژوهش، در مرکز توان‌بخشی پرستو در شهر نجف‌آباد، تحت ‌توان‌بخشی قرار داشتند. حجم نمونه را ۲۴ نفر از زنان معتاد تحت توان‌بخشی تشکیل داد که به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی به دو گروه ۱۲ نفره آزمایش و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایش از ۸ جلسه آموزش گروهی تکنیک‌های ذهن‌آگاهی طی دو ماه بهره بردند؛ در حالی که گروه شاهد تنها تحت آموزش‌های معمول برای بازتوانی قرار گرفتند. افراد هر دو گروه آزمایش و شاهد در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون به پرسش‌نامه‌های جهت‌گیری زندگی (Life orientation test یا LOT)، مقیاس رضایت از زندگی (Satisfaction with life scale‏ ‏یا SWLS) و پذیرش و عمل- نسخه دوم (Acceptance and action questionnaire-II یا AAQ-II) پاسخ دادند که قبل و بعد از مداخله تکمیل گردید. داده‌ها نیز با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: پس از کنترل نمرات پیش‌آزمون، تفاوت معنی‌داری بین میانگین نمرات جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل در دو گروه آزمایش و شاهد در مرحله پس‌آزمون وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). نتیجه‏گیری: آموزش تکنیک‌های ذهن‌آگاهی در بهبود متغیرهای روان‌شناختی جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل مؤثر می‌باشد و می‌تواند به عنوان روش درمانی مناسبی در درمان زنان معتاد تحت ‌توان‌بخشی مورد استفاده قرار گیرد.
سید وحید تولایی، یاسر رضاپور میرصالح، آزاده چوب‌فروش‌زاده،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : میگرن یکی از شایع‌ترین سردردهای اولیه است. بر اساس پژوهش‌های انجام شده، استرس در شروع و گسترش میگرن نقش مهمی ایفا می‌کند. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (Mindfulness-based stress reduction یا MBSR) به شیوه کتاب درمانی در مبتلایان به میگرن انجام شد. مواد و روش‌ها: جامعه این پژوهش شامل تمام زنان مبتلا به سردرد میگرنی مراجعه کننده به کلینیک سردرد بیمارستان بقیه‌اله شهر تهران طی ماه‌های آذر تا اسفند سال ۱۳۹۵ بود که از میان آن‌ها، ۳۰ نفر به روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه شاهد) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش علاوه بر دارو درمانی رایج، یک دوره ۸ جلسه‌ای MBSR به شیوه کتاب درمانی برگزار گردید، اما گروه شاهد تنها دارو درمانی را دریافت نمودند. مصاحبه بالینی برای تشخیص سردرد میگرنی، توسط پزشک متخصص مطابق با ملاک‌های انجمن بین‌المللی سردرد (International Headache Society یا IHS) انجام گرفت. به منظور جمع‌آوری داده‌ها، از مقیاس‌های افسردگی، اضطراب و استرس (۲۱-Depression Anxiety and Stress Scale یا ۲۱-DASS) و سنجش ناتوانی میگرن (Migraine Disability Assessment یا MIDAS) استفاده شد. یافته‌ها: درمان MBSR به شیوه کتاب درمانی، تأثیر معنی‌داری در کاهش میزان شدت سردرد نداشت (۰۹۵/۰ < P)، اما کاهش معنی‌داری در سطح استرس (۰۰۱/۰ > P)، اضطراب (۰۰۱/۰ > P)، افسردگی (۰۰۱/۰ > P)، ناتوان کنندگی (۰۰۱/۰ > P) و دفعات سردرد (۰۰۱/۰ > P) مشاهده شد. نتیجه‌گیری: مداخله MBSR به شیوه کتاب درمانی، می‌تواند در بهبود پریشانی، عملکرد فرد و تعداد روزهای سردرد فرد مبتلا به میگرن اثربخش باشد.
مریم اکبری، علی اکبر ارجمندنیا، غلامعلی افروز، کامبیز کامکار،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : بزرگ‌ترین گروه کودکان استثنایی که در مدارس استثنایی ثبت‌نام می‌شوند، کودکان دارای اختلالات یادگیری هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر خودنظم‌بخشی دانش‌آموزان با اختلال در یادگیری حساب بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به روش نیمه تجربی و بر اساس طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون، همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل دانش‌آموزان پسر پایه چهارم و پنجم مقطع ابتدایی با اختلال در یادگیری حساب در سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲ بود که در مراکز توان‌بخشی اختلالات یادگیری شهر سنندج خدمات ویژه دریافت می‌کردند. ۳۰ دانش‌آموز به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ نفره آزمایش و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، ۱۰ جلسه برنامه آموزش ذهن‌آگاهی کودکان اجرا گردید، اما گروه شاهد تنها تحت آموزش‌های معمول مراکز توان‌بخشی قرار گرفتند. قبل و بعد از اجرای برنامه آموزشی، برای هر دو گروه پرسش‌نامه خودنظم‌بخشی تحصیلی (Self-Regulation Questionnaire Academic یا SRQ-A) و آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته اجرا گردید. برای برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته‌ها: پس از تعدیل نمرات پیش‌آزمون، افزایش معنی‌داری در خودنظم‌بخشی و پیشرفت تحصیلی گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد مشاهده گردید (۰۵۰/۰ > P). نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر تأییدی بر پژوهش‌هایی است که نشان داده‌اند برنامه‌های آموزشی مبتنی بر درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavioral therapy یا CBT)، بر کاهش مشکلات روان‌شناختی و تحصیلی دانش‌آموزان با اختلال یادگیری تأثیر دارند.
روزنا اصغرنژاد، رضا عبدی، مهدی صدقی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : آشفتگی‌های هیجانی ناشی از عوامل مختلفی می‌‌باشد که شامل دو مؤلفه کلی بیولوژیکی و شناختی است. شناخت عوامل مؤثر بر آشفتگی‌های هیجانی، نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی افراد دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پذیرش و ذهن‌آگاهی و حساسیت سیستم‌های بازداری/ فعال‌ساز رفتاری در پیش‌بینی آشفتگی هیجانی دانشجویان انجام شد. مواد و روش‌ها: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز تشکیل داد. بدین ترتیب، ۳۸۰ نفر به روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از مقیاس سیستم‌های بازداری/ فعال‌ساز رفتاری Carver و White، نسخه دوم پرسش‌نامه پذیرش و عمل (Acceptance and Action Questionnaire یا AAQ-II)، پرسش‌نامه ذهن‌آگاهی پنج وجهی (Five Facet Mindfulness Questionnaire یا FFMQ) Baer و همکاران و مقیاس‌های اﻓﺴﺮدﮔﻲ، اﺿﻄﺮاب و اﺳﺘﺮس (Depression Anxiety and Stress Scales یا ۲۱-DASS) استفاده گردید. داده‌ها با استفاده از روش ضریب همبستگی Pearson و Multiple regression مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: سیستم‌های فعال‌ساز رفتاری، بازداری رفتاری و پذیرش و ذهن‌آگاهی توانستند به طور معنی‌داری ۴۵ درصد تغییرات مربوط به مؤلفه افسردگی، ۵۳ درصد تغییرات مربوط به مؤلفه اضطراب و ۴۱ درصد تغییرات مربوط به مؤلفه استرس آشفتگی هیجانی را پیش‌بینی نمایند. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می‌توان گفت که استرس، اضطراب و افسردگی به عنوان آشفتگی‌های هیجانی، نتیجه تأثیر حساسیت سیستم‌های فعال‌ساز رفتاری و بازداری رفتاری و پذیرش و ذهن‌آگاهی می‌باشد. جهت تنظیم هیجان بهتر است بر سیستم‌های فعال‌ساز و بازداری رفتاری به همراه ذهن‌آگاهی توجه گردد.
سیف‌اله آقاجانی، متینه عبادی کسبخی، حمیدرضا صمدی فرد،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: تأکید سازمان بهداشت جهانی بر­ اهمیت بهزیستی اجتماعی در کنار تندرستی فیزیکی، سبب شده تا بهزیستی اجتماعی به دغدغه­ مشترک جامعه­‌شناسان و برنامه­‌ریزان اجتماعی جوامع تبدیل شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش باورهای غیرمنطقی، ذهن­‌آگاهی و حمایت اجتماعی در پیش­‌بینی بهزیستی اجتماعی بیماران دیابتی انجام شد.

مواد و روش‌ها: این مطالعه یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق کلیه بیماران دیابتی نوع دو مراجعه‌کننده به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی اردبیل در سال ۱۳۹۸ بودند که به روش نمونه­‌گیری در دسترس ۱۲۰ نفر از بیماران به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع­‌آوری داده­‌ها، از ابزارهای باورهای غیرمنطقی (Irrational beliefs scale)، ذهن­‌آگاهی (Mindfulness scale)، حمایت اجتماعی ادراک‌شده (Multidimensional scale of perceived social support) و مقیاس بهزیستی اجتماعی (Social health scale) استفاده شد. داده‌­های پژوهش با روش­ ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و با استفاده از نرم­‌افزار آماری SPSS نسخه ۱۶ تجزیه‌وتحلیل شدند.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین باورهای غیرمنطقی (۰۵/۰p<، ۵۴/۰-r=) و ذهن­‌آگاهی (۰۵/۰p<، ۵۱/۰r=) با بهزیستی اجتماعی بیماران دیابتی رابطه معناداری وجود داشت. همچنین بین حمایت اجتماعی ادراک‌شده از سوی خانواده (۰۵/۰p<، ۶۴/۰r=)، دوستان (۰۵/۰p<، ۶۲/۰r=) و دیگران (۰۵/۰p<، ۵۹/۰r=) با بهزیستی اجتماعی بیماران دیابتی رابطه معناداری وجود داشت. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که باورهای غیرمنطقی، ذهن­‌آگاهی و حمایت اجتماعی ادراک‌شده درمجموع ۶۰/۰ بهزیستی اجتماعی را در بیماران دیابتی پیش­‌بینی می­کنند (۰۵/۰p<).

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این پژوهش باورهای غیرمنطقی، ذهن­‌آگاهی و حمایت اجتماعی ادراک‌شده در بهبود بهزیستی اجتماعی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو دارای اهمیت است.


علی نجات، زهره رافضی، فریده حسین ثابت،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال وسواسی-جبری، یکی از اختلالات ناتوان­کننده و شایع در نوجوانان است. عوامل زیادی در ایجاد و تداوم این اختلال نقش دارد که اخیراً سازه­های شناختی توجه زیادی به خود جلب کرده است. ازاین‌رو پژوهش حاضر با هدف پیش­بینی علائم اختلال وسواسی-جبری بر اساس مؤلفه­های ذهن­آگاهی، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و راهبردهای مقابله­ای انجام گرفت.
مواد و روش‌ها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه­ آماری شامل کلیه دانش­آموزان مقطع متوسطه دوره اول شهر تبریز در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۷ بود. درنهایت داده­های ۳۵۷ نفر (۲۰۰ دختر و ۱۵۷ پسر) که به‌عنوان نمونه پژوهش با روش نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای چندمرحله­ای انتخاب‌شده بودند، تحلیل شد. برای جمع­آوری داده­ها از پرسش­نامه بازنگری شده وسواسی-اجباری (OCI-R، فوا و همکاران، ۲۰۰۲)، پرسش­نامه مهارت­های ذهن­آگاهی کنتاکی ­(KIMS)، فرم کوتاه پرسش­نامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (CERQ-P-short) و مقیاس راهبردهای مقابله­ای اندلر و پارکر (CISS) استفاده شد. داده­های جمع‌آوری‌شده با استفاده از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه گام­به­گام تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که خودسرزنشی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (۰۱/۰>P و ۱۵۹/۰=r) و مقابله­ اجتناب­مدار از راهبردهای مقابله­ای (۰۱/۰>P و ۰۵۸/۰=r) با علائم اختلال وسواسی-جبری رابطه­ی مثبت و معنی­داری دارند. همچنین پذیرش بدون قضاوت (۰۱/۰>P و ۱۵۱/۰-= r) و توصیف کردن (۰۱/۰>P و ۱۰۳/۰-=r) از مؤلفه­های ذهن­آگاهی و مقابله مسئله­مدار (۰۱/۰>P و ۰۷۳/۰-=r) از راهبردهای مقابله­ای با علائم اختلال وسواسی-جبری رابطه­ی منفی و معنی­دار دارند که درنهایت، متغیرهای خودسرزنشی و پذیرش بدون قضاوت توانستند در دو گام ۹/ ۳ درصد از واریانس علائم اختلال وسواسی-جبری را تبیین کنند.
نتیجه‌گیری: با در نظر گرفتن این نتایج، به نظر می­رسد برای پیشگیری نوجوانان به اختلال وسواسی-جبری، توجه به متغیرهای خودسرزنشگری و پذیرش بدون قضاوت بسیار ضروری است.
نوشین صلاحی اصفهانی، راضیه ایزدی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی اختلالی شایع در دوران نوجوانی است که پیامدهای شناختی و اجتماعی وسیعی به دنبال دارد؛ یکی از پیامدهای شناختی، سرگردانی ذهنی است که با تشدید افکار ناکارآمد، به فرد افسرده آسیب ‌می‌زند. به‌این ترتیب این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور بر سرگردانی‌ذهنی و علائم افسردگی انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش از نوع نیمه‌‌آزمایشی با طرح پیش­آزمون پس­آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه‌ی پژوهش نوجوانان دختر افسرده مراجعه‌کننده به مراکز روانشناختی شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰ بودند. از جامعه مذکور، ۳۰ دختر نوجوان افسرده با روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی به گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. آزمودنی­ها به پرسشنامه افسردگی (BDI-II) و مقیاس سرگردانی‌ذهنی (MWS) در مراحل پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش ۸ جلسه­ی ۶۰ دقیقه‌ای درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور را دریافت کردند در حالی‌که گروه گواه مداخله‌ای را دریافت نکرد. داده‌ها با روش تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر و با استفاده از نسخه‌ی ۲۶ نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج بیانگر این بود که بین نمرات افسردگی و سرگردانی‌ذهنی گروه­ها در پس‌آزمون و پیگیری نسبت به پیش­آزمون تفاوت معنادار وجود دارد. اثر متغیر بین گروهی مداخله­ نیز در کاهش افسردگی و سرگردانی‌‌ذهنی معنادار است. یعنی انجام درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور توانسته است نمرات افسردگی و سرگردانی ذهنی را نسبت به به گروه­ گواه کاهش دهند (۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج، درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور می­تواند به‌عنوان یک گزینه مداخله­ای مؤثر برای کمک به نوجوانان افسرده و کاهش سرگردانی‌ذهنی آنان مورد استفاده قرار گیرد.
مریم سادات فاطمی، آزاده چوب فروش زاده، محبوبه بهرامی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر کاهش علائم روان‌تنی و اضطراب امتحان دانش‌آموزان کنکوری بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع پژوهش‌های آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش­آموزان دختر سال دوازدهم مقطع متوسطه بخش بن رود استان اصفهان در سال تحصیلی (۹۹-۱۴۰۰) بودند که با روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌­ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند و بین دانش‌آموزانی که نمرات اضطراب بالایی داشتند (۱ انحراف معیار بالاتر از میانگین) تعداد ۱۲ نفر به‌صورت تصادفی در گروه آزمایش و تعداد ۱۲ نفر به‌صورت تصادفی در گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه تحت مداخله برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی قرار گرفت. گروه شاهد هیچ‌گونه مداخله‌ای را دریافت نکردند. جهت گردآوری داده‌ها از پرسش‌نامه‌های اضطراب امتحان TAI (ابوالقاسمی و همکاران، ۱۳۸۵) و شکایات روان‌تنی (تاکاتا و ساکاتا، ۲۰۰۴) استفاده شده است. داده­های جمع‌آوری‌شده با استفاده از روش‌های آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. شرکت‌کنندگان اجازه داشتند هرزمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. فرم رضایت‌نامه آگاهانه توسط افراد قبل از شروع مطالعه تکمیل شده است.
یافته‌ها: نتایج تحلیل آنکوا نشان داد که مداخله آزمایشی توانسته است به‌طور معناداری سبب کاهش اضطراب امتحان (۰۰۱/۰>P) و کاهش علائم روان‌تنی (۰۰۱/۰>P) در دانش‌آموزان گروه آزمایش شود.
نتیجه‌گیری: باتوجه‌به یافته‌ها می‌توان نتیجه گرفت که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی توانسته تأثیر مثبتی در کاهش اضطراب امتحان و کاهش علائم روان‌تنی در دانش‌آموزان کنکوری داشته باشد.
آقای مهرداد پورشهبازی، دکتر مهدی ایمانی، دکتر مهدی رضا سرافراز، دکتر محمدعلی گودرزی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: پدیدۀ سایبرکندریا علاوه بر ایجاد پریشانی و تخریب عملکردی، از طریق افزایش مراجعات بی‌دلیل به بیمارستان‌ها و مراکز پزشکی موجب فشار کاری بیشتر بر کادر درمان می‌شود. شناسایی بهتر این پدیده می‌تواند به انتخاب و طراحی مداخلات درمانی کمک کند. براین‌اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطۀ دو مؤلفۀ انعطاف‌پذیری روان‌شناختی (ذهن‌آگاهی و ناهم‌آمیزی شناختی) با سایبرکندریا و نیز نقش میانجیگر اضطراب کووید-۱۹ انجام شده است.
مواد و روش‌ها: روش این مطالعه از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعۀ آماری شامل تمام دانشجویانی بود که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه‌گیری به‌صورت در دسترس بود. با توجه به رعایت اصل فاصله‌گذاری اجتماعی، جمع‌آوری داده‌ها به‌شیوۀ اینترنتی صورت پذیرفت و در پایان ۲۶۲ مشارکت‌کننده پرسشنامه‌های پژوهش را تکمیل کردند. برای جمع‌آوری اطلاعات موردنیاز از مقیاس شدت سایبرکندریا، فرم کوتاه پرسشنامۀ ذهن‌آگاهی فرایبورگ، پرسشنامۀ ناهم‌آمیزی شناختی و مقیاس اضطراب بیماری کرونا استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش مدل‌یابی معادلات ساختاری و برنامۀ لیزرل استفاده شد.
یافته‌ها: بر اساس نتایج، برازش مدل مطلوب بود. رابطۀ معناداری بین ذهن‌آگاهی و سایبرکندریا مشاهده نشد. ناهم‌آمیزی شناختی دارای اثر مستقیم و غیرمستقیم (از طریق اضطراب کووید-۱۹) بود. براین‌اساس، وجود رابطۀ آماری معنادار بین متغیرهای پژوهش تأیید شد.
نتیجه‌گیری: در مجموع، به نظر می‌رسد ناهم‌آمیزی شناختی سهم قابل‌توجهی در زمینۀ شکل‌گیری علائم سایبرکندریا دارد و اضطراب کووید-۱۹ به‌عنوان متغیر میانجی نقش معناداری را در آسیب‌پذیری افراد در برابر سایبرکندریا ایفا می‌کند
حسام عباس مشحوت، مریم فرآیین، اکرام حسین جبر الجنابی، حسن عبدی، زهره مشکاتی،
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۴ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرینات پلایومتریک به همراه تمرینات ذهن آگاهی بر استحکام روانی و شاخصهای توان بی‌هوازی (اوج، میانگین، حداقل) نوآموزان مدارس فوتبال عراق بود. شرکت کننده های تعداد ۶۰ نفر از پسران فوتبالیست با دامنه سنی ۱۴ تا ۱۶ سال شهر بغداد در سال  ۲۰۲۳- ۲۰۲۴ بودند که بر اساس فراخوان انتخاب شدند و به صورت تصادفی در چهار گروه تمرینات پلایومتریک، تمرینات ذهن آگاهی، تمرینات پلایومتریک به همراه تمرینات ذهن آگاهی و گروه کنترل تقسیم شدند. جمع‌آوری داده‌ها با استفاده از پرسشنامه استحکام روانی شیرد و همکاران (۲۰۰۹) انجام شد. از آزمون شاپیرو ویلک برای بررسی توزیع طبیعی بودن داده­ها، آزمون لوین برای آزمون همگنی واریانس­ها استفاده شد. برای تحلیل یافته­ها از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه ۲۴ استفاده شد. یافته‌های نشان داد نمره استحکام روانی در هر سه گروه در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت و مقایسه بین گروهها نشان داد که این افزایش در گروه پلایومتریک به همراه ذهن‌آگاهی بیشتر از سایر گروهها بود. همچنین یافته‌ها نشان داد تمرینات پلایومتریک و نیز تمرینات پلایومتریک به همراه ذهن‌آگاهی تاثیر مثبت و معنی‌داری بر شاخص­های توان بی­هوازی نوآموزان مدارس فوتبال عراق داشت و تفاوتی بین این دو گروه نبود. اما در گروه تمرینات ذهن‌آگاهی تاثیر معنی‌داری در شاخص­های توان بی­هوازی دیده نشد. بر اساس یافته‌ها می‌توان نتیجه گرفت که تمرینات پلایومتریک و تمرینات همراه ذهن‌آگاهی نقش موثری را در بهبود استحکام روانی نوآموزان مدارس فوتبال عراق دارد. با توجه به نتایج توصیه می­شود که مربیان برای بهبود عملکرد و افزایش سطح استحکام روانی از تمرینات  ذهن‌آگاهی در کنار تمرینات پلایومتریک استفاده کنند.
 

صفحه ۱ از ۱