logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۷ نتیجه برای درد

غلامرضا خیرآبادی، جعفر بوالهری،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده

مقدمه:مطابق با داده های سازمان بهداشت جهانی، مرگ ها ی جاده ای مسئول حدود ۲۵% کل مرگ های ناشی از جراحت ها می باشد. یکی از مهمترین آمار های مورد توافق در مورد تصادفات و آسیب ها، نقش ۹۰-۷۰ درصدی عوامل انسانی در کلیه تصادفات است. فاکتورهای انسانی (رفتاری) در ۶۰% تصادفات نقلیه ای، به عنوان دلیل اصلی  و در ۹۵% کل تصادفات نیز به عنوان یک عامل تاثیر گذار به شمار می آیند. روشها:در این مقاله مروری مطالعات مرتبط بین سال های ۲۰۰۹-۱۹۹۰ از طریق بانک داده های Medline   وCochrane library  و برخی از مقالات فارسی با
فرشته سادات مرتضوی نصیری، شهلا پاکدامن، محسن دهقانی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف : میگرن یکی از شایع‌ترین انواع سردرد می‌باشد که تأثیر بسزایی بر عملکرد بیماران می‌گذارد و منجر به ناتوانی آن‌ها می‌شود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه‌ بین فاجعه‌آفرینی و اضطراب مرتبط با درد با این مسأله‌ مرتبط با سلامت بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع مقطعی- همبستگی، بر روی ۱۷۸ بیمار مبتلا به سردرد میگرن انجام شد. این افراد به مطب‌های خصوصی متخصصان مغز و اعصاب و بیمارستان‌های شهر تهران مراجعه کردند و مبتلا به میگرن توسط پزشک متخصص مغز و اعصاب تشخیص داده شدند. انتخاب بیماران به روش نمونه‌گیری در دسترس صورت گرفت. آن‌ها ۳ پرسش‌نامه سنجش ناتوانی ناشی از سردرد (Headache Disability Inventory یا HDI)، فاجعه‌آفرینی درد (Pain Catastrophizing Scale یا PCS) و اضطراب درد (Pain Anxiety Symptoms Scale یا PASS-۲۰) را تکمیل نمودند. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام‌‌به‌گام در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: مطابق با یافته‌های پژوهش، بین هر دو متغیر فاجعه‌آفرینی (۶۴/۰ = R) و اضطراب مرتبط با درد (۶۲/۰ = R) با ناتوانی ناشی از سردرد، همبستگی مثبت معنی‌دار وجود داشت. اضطراب مرتبط با درد قادر به پیش‌بینی ۳۶ درصد از واریانس ناتوانی ناشی از سردرد بود (۰۰۱/۰ > P) که با ورود خرده مقیاس‌های متغیر فاجعه‌آفرینی، از میزان این پیش‌بینی کاسته شد. این موضوع تأثیر بسزای متغیر فاجعه انگاری و خرده مقیاس‌های آن را در پیش‌بینی میزان ناتوانی ناشی از سردرد نشان‌ داد. نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر بر نقش متغیرهای روان‌شناختی در پیش‌بینی ناتوانی ناشی از سردرد بیماران مبتلا به میگرن تأکید نمود. بر اساس نتایج این مطالعه، سطح فاجعه‌آفرینی می‌تواند ناتوانی ناشی از سردرد را پیش‌بینی کند. بنابراین، توجه به نقش فاجعه‌آفرینی مبتلایان به سردرد میگرنی مزمن، یکی از مضامین بالینی این پژوهش به شمار می‌رود. این موضوع می‌تواند به افزایش کیفیت زندگی مبتلایان به میگرن کمک نماید.
مجید صفاری نیا، رضا باقریان سرارودی، مهناز علی اکبری، مریم شاهنده،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: میگرن نوعی اختلال عصبی شایع است که با سردرد شدید و ناتوان کننده و اغلب تهوع و ترس از نور و صدا همراه می‌باشد و ناتوانی ناشی از آن متفاوت است. بنابراین، پزشکان باید به عواملی که در بروز و شدت حملات سردرد و ناتوانی‌های ناشی از آن تأثیر دارد، توجه کنند تا بتوانند فراوانی و شدت حملات را کاهش دهند و تأثیر آن بر عملکرد فرد را محدود نمایند. مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی و کارآزمایی بالینی همراه با گروه شاهد و پیگیری سه ماهه بود که بر روی ۵۵ بیمار مبتلا به میگرن مراجعه کننده به درمانگاه‌های تخصصی مغز و اعصاب بیمارستان‌های شهر اهواز انجام شد. نمونه‌ها به صورت پی در پی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه درمان روانی اجتماعی (۲۰ نفر)، بازخورد زیستی (۱۵ نفر) و شاهد (۲۰ نفر) قرار گرفتند. درمان روانی اجتماعی و بازخورد زیستی هر کدام در هشت جلسه درمانی ۶۰ دقیقه‌ای طبق پروتکل تنظیم شده اجرا گردید. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، چک‌لیست مشخصات دموگرافیک، پرسش‌نامه ناتوانی ناشی از سردرد (Migranie Disability Assessment Questionnaire یا MIDAS)و دستگاه بازخورد زیستی مقاومت گالوانیک پوست (Galvanic skin response یا GSR) بود که در سه مرحله (پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری) برای هر سه گروه انجام گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندگانه همراه با اندازه‌گیری مکرر در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: شدت حملات سردرد در هر سه مرحله در گروه‌های درمان روانی اجتماعی و بازخورد زیستی تفاوت معنی‌داری با یکدیگر داشت (۰۱۰/۰> P). بین میانگین شدت مراحل و گروه‌ها نیز تعامل معنی‌داری مشاهده شد (۰۱۰/۰> P). میانگین ناتوانی ناشی از سردرد در سه مرحله تفاوت معنی‌داری را نشان داد (۰۰۱/۰ = P) و تعامل بین نمره‌ها و گروه‌ها نیز معنی‌دار بود (۰۰۱/۰ = P). شدت حملات سردرد و ناتوانی ناشی از سردرد بعد از درمان روانی اجتماعی کاهش چشمگیرتری نسبت به درمان بازخورد زیستی داشت و در مرحله پیگیری هم باقی مانده بود. نتیجه‌گیری: نتایج بیانگر اثربخشی درمان‌های روانی اجتماعی و بازخورد زیستی در بهبود شدت حملات میگرن و کاهش ناتوانی ناشی از سردرد می‌باشد. درمان روانی اجتماعی برای کاهش شدت حملات میگرن و ناتوانی ناشی از سردرد بیماران مؤثرتر است.
فردوس فاطمی، غلامرضا منشئی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می‌تواند وسیله‌ای برای کاهش مشکلات روان‌شناختی افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک شدت درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید شهر اصفهان بود. مواد و روش‌ها: در این پژوهش نیمه آزمایشی، از طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه شاهد و دوره پیگیری استفاده شد. بدین منظور، به مدت دو ماه تعداد ۳۰ نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز روماتولوژی شهر اصفهان که تشخیص اختلال را توسط روماتولوژیست دریافت کرده و سایر ملاک‌های ورود و خروج به پژوهش را نیز دارا بودند، با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه ۱۵ نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسش‌نامه ادراک شدت درد (Mc Gill) بودکه توسط شرکت ‌کنندگان تکمیل گردید. سپس، گروه آزمایش در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای مداخله درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده‌ها با روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر انجام شد. یافته‌ها: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک شدت درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید در گروه آزمایش تأثیر معنی‌دار داشت (۰۵/۰ > P). همچنین، این نتیجه در مرحله پیگیری یک ماهه نیز پایدار بود (۰۵/۰ > P). نتیجه‌گیری: با استناد به یافته‌های به دست آمده از پژوهش حاضر می‌توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به عنوان یک روش مداخله‌ای در کاهش ادراک شدت درد در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید مورد استفاده قرار گیرد.
مهدیه یوسف‌زاده، حمید طاهر نشاط‌دوست، هوشنگ طالبی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : افسردگی از رایج‌ترین اختلالات همراه با دردهای مزمنی همچون کمردرد است که باعث محدودیت‌هایی در اثربخشی درمان‌های شناختی- رفتاری در این افراد می‌شود. وجود مشکلات و محدودیت‌های مشابه در برنامه‌های شناختی- رفتاری به منظور درمان افسردگی، باعث گرایش جدید محققان به استفاده از طرحواره درمانی (Schema therapy یا ST) در درمان افسردگی شده است. تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (Cognitive-behavioral therapy یا CBT) و ST درکاهش افسردگی در بیماران ایرانی واجد تشخیص کمردرد مزمن صورت گرفت. مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود که به صورت طرح شبه‌ تجربی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری همراه با گروه شاهد انجام شد. ۳۵ بیمار مبتلا به کمردرد مزمن که برای درمان کمردرد خود به کلینیک فوق تخصصی درد یا درمانگاه جراحی مغز و اعصاب بیمارستان‌های اختر و امام حسین (ع) شهر تهران مراجعه کرده بودند، با روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. کلیه بیماران پرسش‌نامه‌های درد مزمن، مؤلفه افسردگی از پرسش‌نامه ۲۱ سؤالی افسردگی، اضطراب، استرس (Depression anxiety stress scale یا ۲۱-DASS) را در مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری دو ماهه تکمیل کردند. همچنین، گروه تحت ST علاوه بر پرسش‌نامه‌های ذکر شده، نسخه کوتاه پرسش‌نامه طرحواره Young-۹۰ سؤالی (Young schema questionnaire-Short form یا YSQ-SF) را نیز تکمیل نمودند. برای بررسی تأثیر دو شیوه درمانی بر کاهش افسردگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن، از مدل رگرسیون با اثر تصادفی در نرم‌افزار SPSS استفاده شد. یافته‌ها: روش‌های CBT (۰۰۵/۰ > P) و ST (۰۳۳/۰ > P) تأثیر معنی‌داری بر کاهش افسردگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن در مرحله پیگیری داشت، اما در این مرحله بین دو روش اختلاف معنی‌داری از نظر کاهش بر نمرات افسردگی مشاهده نشد (۵۱۹/۰ > P). نتیجه‌گیری: هر دو روش CBT و ST در بهبود علایم افسردگی مبتلایان به کمردرد مزمن مؤثر است و می‌تواند به عنوان روش درمانی مناسبی در مبتلایان به درد مزمن افسرده مورد استفاده قرار گیرد.
سید وحید تولایی، یاسر رضاپور میرصالح، آزاده چوب‌فروش‌زاده،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : میگرن یکی از شایع‌ترین سردردهای اولیه است. بر اساس پژوهش‌های انجام شده، استرس در شروع و گسترش میگرن نقش مهمی ایفا می‌کند. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (Mindfulness-based stress reduction یا MBSR) به شیوه کتاب درمانی در مبتلایان به میگرن انجام شد. مواد و روش‌ها: جامعه این پژوهش شامل تمام زنان مبتلا به سردرد میگرنی مراجعه کننده به کلینیک سردرد بیمارستان بقیه‌اله شهر تهران طی ماه‌های آذر تا اسفند سال ۱۳۹۵ بود که از میان آن‌ها، ۳۰ نفر به روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه شاهد) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش علاوه بر دارو درمانی رایج، یک دوره ۸ جلسه‌ای MBSR به شیوه کتاب درمانی برگزار گردید، اما گروه شاهد تنها دارو درمانی را دریافت نمودند. مصاحبه بالینی برای تشخیص سردرد میگرنی، توسط پزشک متخصص مطابق با ملاک‌های انجمن بین‌المللی سردرد (International Headache Society یا IHS) انجام گرفت. به منظور جمع‌آوری داده‌ها، از مقیاس‌های افسردگی، اضطراب و استرس (۲۱-Depression Anxiety and Stress Scale یا ۲۱-DASS) و سنجش ناتوانی میگرن (Migraine Disability Assessment یا MIDAS) استفاده شد. یافته‌ها: درمان MBSR به شیوه کتاب درمانی، تأثیر معنی‌داری در کاهش میزان شدت سردرد نداشت (۰۹۵/۰ < P)، اما کاهش معنی‌داری در سطح استرس (۰۰۱/۰ > P)، اضطراب (۰۰۱/۰ > P)، افسردگی (۰۰۱/۰ > P)، ناتوان کنندگی (۰۰۱/۰ > P) و دفعات سردرد (۰۰۱/۰ > P) مشاهده شد. نتیجه‌گیری: مداخله MBSR به شیوه کتاب درمانی، می‌تواند در بهبود پریشانی، عملکرد فرد و تعداد روزهای سردرد فرد مبتلا به میگرن اثربخش باشد.
حسن آذرگون، محمدباقر کجباف، امیر قمرانی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : قدردانی از ویژگی‌های شخصیتی مثبت می‌باشد که در سال‌های اخیر مورد توجه بسیاری از روان‌شناسان قرار گرفته است. بهبود قدردانی می‌تواند کیفیت زندگی و سلامت روان را در افراد بهبود بخشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش قدردانی بر کیفیت زندگی و سلامت روانی انجام شد. مواد و روش‌ها: طرح این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری، همراه با گروه شاهد بود. با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، ۲۰ زوج شهر نیشابور انتخاب شدند. گروه آزمایش به مدت ۹ جلسه تحت آموزش قدردانی روش Emmons قرار گرفتند، اما گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. پیگیری نیز بعد از یک ماه صورت گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون کواریانس در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری بین میانگین نمرات کیفیت زندگی و سلامت روان افراد بر حسب گروه (شاهد و آزمایش) پس از تعدیل پیش‌آزمون وجود داشت (۰۵۰/۰ > P) و گروه آزمایش پس از دریافت آموزش قدردانی، سلامت روان و کیفیت زندگی بالاتری را نشان دادند. نتیجه‌گیری: می‌توان بیان داشت که آموزش قدردانی با افزایش ویژگی‌های مثبت در زوجین، جهت‌گیری کلی مثبت، فرایندهای شناختی مثبت و کارکرد عاطفی مثبت را در زوجین افزایش می‌دهد و کیفیت زندگی و سلامت روان را بهبود می‌بخشد.
مینا شیرانی، غلامرضا منشئی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه سرطان (Cancer) به‌عنوان مهم‌ترین عامل مرگ‌ومیر انسان‌ها موردتوجه بسیاری در دنیا قرارگرفته است، به‌طوری‌که حجم زیادی از مطالعات روانشناسی را به خود اختصاص داده است. ازاین‌رو پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی مداخلات مثبت نگر بر فاجعه پنداری درد (Pain catastrophizing) و امید به زندگی (Life expectancy) زنان مبتلا به سرطان پستان (Breast cancer) انجام شد. مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش‌‌آزمون و پس‌‌آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری یک‌ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به بیمارستان میلاد اصفهان در سال ۱۳۹۴ بود. از بین آنان، ۳۰ نفر به شیوه نمونه‌‌گیری در دسترس و هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در گروه‌های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه ۱۵ نفر). مداخلات مثبت نگر به‌صورت گروهی به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌‌ای، بر روی گروه آزمایش انجام داده شد، اما به گروه کنترل آموزشی داده نشد. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش، پرسشنامه فاجعه پنداری درد (Pain Catastrophizing Scale یا PCS) و پرسشنامه امیدواری (Hope Questionnaire یا HQ) بود. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری‌ مکرر (one-way ANOVA with repeated measures) و با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS نسخه ۲۰ انجام شد. یافته‌ها: نتایج به‌دست‌آمده در دوره آموزش و پیگیری نشان داد که آموزش مثبت نگر بر امید به زندگی زنان مبتلابه سرطان پستان مؤثر بوده است (۰۵/۰p<)، ولی بر فاجعه پنداری درد تأثیر نداشته است (۰۵/۰p>). نتیجه‌‌گیری: بر اساس یافته‌‌های این مطالعه، این مداخلات می‌تواند سبب افزایش امید به زندگی زنان مبتلابه سرطان پستان شود و نمایانگر افق‌‌های تازه‌‌ای در مداخلات بالینی است و می‌توان از آن به‌عنوان یک روش مداخله‌‌ای مؤثر سود جست.
ماندانا محمودجانلو، حسن احدی، سهیلا نظرپور، آدیس کراسکیان موجمباری،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: زایمان واژینال (Vaginal Delivery) می‌تواند به‌عنوان یکی از پراسترس‌ترین تجارب زندگی یک مادر به‌حساب آید. ازاین‌رو تعداد قابل‌توجهی از مادران باردار برای رهایی از این شرایط زایمان سزارین را به‌عنوان روش ختم بارداری بر می‌گزینند. ازآنجاکه ترس از درد زایمان (fear of labor pain) یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر انتخاب روش سزارین در زنان باردار است، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی کاهش ترس از درد زایمان به شیوه واقعیت درمانی (Reality therapy) بر انتخاب روش زایمان واژینال در زنان باردار نخست­زا بود. مواد و روش‌ها: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه است. نمونه مورد بررسی شامل ۳۹ زن باردار ساکن شهرستان نوشهر بود که سن حاملگی ۴ هفته و بالاتر داشتند، روش سزارین انتخابی را جهت زایمان برگزیده و برای مراقبت مامایی در دی‌ماه لغایت اسفندماه سال ۱۳۹۶ به مراکز بهداشت شهری و روستایی مراجعه کرده بودند. افراد نمونه به روش غیر تصادفی هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۲۰) و گواه (۱۹) گمارده شدند. واقعیت درمانی در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای و دو بار در هفته برای گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع‌آوری اطلاعات از پرسشنامه نگرش به زایمان (Childbirth Attitudes Questionnaire یا CAQ) استفاده شد. برای تحلیل داده‌ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته‌ها: بعد از اجرای واقعیت درمانی، ترس از درد زایمان در افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه تفاوت معنی‌داری نشان داد (۰۱/۰>p). تفاوت معناداری در نمره ترس از درد زایمان زنانی که پس از واقعیت درمانی تصمیم به انجام زایمان واژینال گرفتند نسبت به افرادی که همچنان انجام زایمان به روش سزارین را برای ختم حاملگی در نظر داشتند، مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد واقعیت درمانی در کاهش ترس از درد زنان باردار نخست­زا مؤثر است ولی کاهش ترس از درد بر انتخاب روش زایمان واژینال اثری نداشت. واقعیت درمانی را می‌توان برای کاهش ترس از درد زایمان به کار برد.
سیده حکیمه موسوی، رضا باقریان سرارودی، فرحناز مسچی، جواد خلعتبری، بیوک تاجری،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: سواد سلامت توانایی دریافت، پردازش، درک و فهم  اطلاعات و خدمات مرتبط با سلامت به‌منظور اتخاذ تصمیمات مناسب برای سلامت است. سواد سلامت بیماران سرطان پستان نقش مهمی در دسترسی به اقدامات تشخیصی و درمانی مناسب دارد. هدف این مطالعه بررسی نقش میانجی فاجعه سازی درد در رابطه بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی در بیماران مبتلابه سرطان پستان بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع پژوهش­های بنیادی و از منظر روش، یک مطالعه مقطعی و همبستگی بود. تعداد ۲۱۳ بیمار مبتلابه سرطان پستان بر اساس معیارهای ورود و خروج و به‌صورت پی‌درپی انتخاب شدند. سپس بیماران پرسشنامه‌های نسخه ایرانی سواد سلامت، کیفیت زندگی اختصاصی و فاجعه سازی درد را تکمیل نمودند. داده­ها با استفاده از نرم‌افزارهای SPSS و LISREL در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی با روش تحلیل مسیر تجزیه‌وتحلیل گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد همه مؤلفه‌های سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی با فاجعه سازی درد رابطه معنادار داشتند. همچنین بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی رابطه معناداری وجود داشت. یافته‌ها نشان داد هرچه سواد سلامت در بیماران مبتلابه سرطان افزایش یابد، میزان فاجعه سازی درد در بیماران به‌طور معناداری کاهش می­یابد.
نتیجه‌گیری: به نظر می­رسد فاجعه سازی درد نقش میانجی بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی در بیماران مبتلابه سرطان پستان دارد. بنابراین در نظر گرفتن مدل ارتباطی این متغیرها در طراحی پروتکل‌های روان‌شناختی و ادغام آن‌ها با برنامه‌های درمانی بیماران سرطان پستان ضروری است.
زهرا اریسیان، هاجر ترکان، فریبرز مکاریان،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع ترین سرطان در میان زنان سراسر جهان میباشد که از همان ابتدای تشخیص میتواند سبب ترس، ناامیدی و آسیب روانی گردد و همه ابعاد زندگی فرد شامل ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی را به چالش بکشاند. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین نقش نظم­جویی هیجان، خودکارآمدی درد و ادراک بیماری در پیش بینی خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به مراکز درمانی شهر اصفهان در بهار ۱۳۹۷ بود. بر این اساس ۱۶۰ زن مبتلا به سرطان پستان تحت درمان به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود که شامل˛ ابتلاءء به بیماری سرطان پستان با نظر پزشک متخصص یا وجود پرونده پزشکی مربوطه در مراکز درمانی، دامنه سنی ۶۵-۲۵ سال، داشتن حداقل سواد در حد خواندن و نوشتن، داشتن آگاهی نسبت به بیماری خود، رضایت و حضور داوطلبانه برای شرکت در پژوهش. هم چنین ملاک های خروج شامل شرایط حاد جسمانی ناشی از بیماری و یا دوره درمانی (شیمی درمانی، پرتو درمانی) و ناتوانی در پاسخ گویی به سؤالات بود انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های نظم‌­جویی هیجان گراس (۲۰۰۳)˛ پرسش نامه خودکارآمدی درد نیکولاس (۱۹۹۵)˛ ادراک بیماری برادبنت و همکاران (۲۰۰۶) و مقیاس خلق منفی لاویبند و لاویبند (۱۹۹۵) بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که ادراک بیماری (۰۰۱/۰= p۴۶/۰=β)، خودکارآمدی درد (۰۲۱/۰=, p۱۵/۰=β) به طور منفی و معنادار و راهبرد فرونشانی (۰۰۱/۰=, p۲۱/۰=β) به طور مثبت و معناداری میتواند تغییرات مربوط به خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان را پیش بینی نماید.
نتیجه‌گیری: بر طبق نتایج نوع راهبرد نظم جویی هیجان، میزان خودکارآمدی درد و سطح ادراک بیماری بر اختلالات خلقی زنان مبتلا به سرطان پستان تأثیر معناداری دارد. از اینرو میتوان با شناخت و درک عمیق تر از ویژگی های روان شناختی و باورهای مربوط به بیماری در زنان مبتلا به سرطان پستان، گام هایی را برای افزایش سلامت روانی و بهزیستی آنان با شرایط جدید برداشت.
خانم مهناز کیانی، دکتر غلامرضا منشئی، دکتر امیر قمرانی، ذکتر جواد راستی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: سوختگی یکی از مخرب‌ترین و دردناک­ترین آسیب‌های پزشکی است. به دلیل فرایندهای دردناک درمان، مدت زمان سپری شده تعویض پانسمان و فرایندهای درمانی، برای این بیماران بسیار طولانی و طاقت­فرسا ادراک می­شود. اخیرا درمان های نوظهوری همچون واقعیت مجازی سه بعدی برای کاهش مدت زمان سپری شده ادراک درد مورد استفاده قرار گرفته اند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دارو درمانی و واقعیت مجازی بر ادراک زمان سپری شده درد بیماران سوختگی مرکز امام موسی کاظم (ع) شهر اصفهان بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر نوع طرح نیمه‌‌آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور از جامعه آماری این پژوهش که  کلیه بیماران واجد شرایط بستری در بخش سوختگی مرکز آموزشی درمانی امام موسی کاظم (ع) شهر اصفهان در سال ۱۳۹۷ را تشکیل می‌داد، ۷۵ نفر از بیماران بخش سوختگی مرکز آموزشی درمانی امام موسی کاظم به شیوه نمونه‌گیری از نوع در دسترس انتخاب شدند. سپس با درنظر گرفتن معیارهای ورود، تعداد ۴۵ بیمار وارد مطالعه شده و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش۱ (واقعیت درمانی مجازی)، آزمایشی۲ (دارو درمانی) و یک گروه کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) گماشته شدند. آزمودنی‌ها قبل و بعد از مداخلات به مقیاس‌ درجه بندی تصویری درد (GRS) پاسخ دادند.
یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که  هر دو درمان واقعیت مجازی و دارو درمانی بر اضطراب درد سوختگی بیماران مبتلا به سوختگی تأثیر معنی دار داشت و در مقایسه دو درمان، اثربخشی درمان واقعیت مجازی بیشتر از دارو درمانی بود و تفاوت گروه‌های دارو درمانی و درمان واقعیت مجازی معنی دار بود (۰۵/۰>p). همچنین هر دو درمان واقعیت مجازی و دارو درمانی بر ادراک زمان سپری شده درد در بیماران مبتلا به سوختگی تأثیر معنی دار داشت و در مقایسه دو درمان، میان اثربخشی درمان واقعیت مجازی و  دارو درمانی تفاوت معناداری در کاهش شدت درد یافت نشد (۰۵/۰>p). همچنین اثرات هر دو درمان در طول زمان پایدار بود.
نتیجه‌گیری: برای کاهش آسیب­های ناشی از فرایند درمان در بیماران سوختگی، علاوه بر دارو درمانی، استفاده از فناوری­های نوظهوری همچون واقعیت مجازی مفید به نظر می­رسد.
 
مژگان شکراللهی، سید اسماعیل هاشمی، مهناز مهرابی زاده هنرمند، یدالله زرگر، عبدالزهرا نعامی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: درد مزمن از رایج‌ترین و پرهزینه‌ترین مشکلات طبی است که زندگی بیماران را در تمامی ابعاد زیستی، اجتماعی، حرفه­ای و تحصیلی متأثر می­سازد. پژوهش حاضر باهدف مقایسۀ اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی تحلیلی بر حساسیت اضطرابی، فاجعه­آمیز کردن درد، اجتناب تجربی و تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلابه درد مزمن با ناگویی هیجانی انجام شد.
مواد و روش‌ها: این پژوهش مطالعه تجربی با طرح پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری، همراه با گروه کنترل بود. از بین بیماران مبتلابه درد مزمن در شهر اصفهان، با استفاده از روش نمونه­گیری در دسترس و داوطلبانه و طی ۲ مرحله تعداد ۳۶ بیمار که نمرۀ بالایی در پرسش­نامه ناگویی هیجانی کسب کرده بودند انتخاب و به­طور تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند (هر گروه ۱۲= n). اعضای گروه آزمایش اول درمان گروهی آنلاین هیجان­مدار و اعضای گروه آزمایش دوم درمان گروهی آنلاین شناختی تحلیلی دریافت کردند. در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله­ای دریافت نکرد. ابزار مورداستفاده پژوهش پرسش­نامه تنظیم هیجان گارنفسکی (۲۰۰۱)، مقیاس فاجعه­آمیز کردن درد سالیوان (۱۹۹۵)، پرسش­نامه حساسیت اضطرابی تیلور وکاکس (۱۹۹۸)، پرسش­نامه پذیرش و عمل (۲۰۱۱) که در سه مرحلۀ پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری تکمیل شد. داده­های به‌دست‌آمده با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: هر دو روش درمان در بهبود متغیرهای حساسیت اضطرابی، فاجعه‌آمیز کردن درد، اجتناب تجربی و تنظیم شناختی مثبت هیجان تأثیر معنی‌داری داشته‌اند (۰۵/ ۰>p)، اما در تنظیم شناختی منفی هیجان، درمان شناختی تحلیلی اثر معنی‌داری نداشته است (۰۵/ ۰p>). درمان هیجان مدار، در بهبود متغیرهای فاجعه‌آمیز درد، اجتناب تجربی و تنظیم شناختی منفی هیجان مؤثرتر از درمان شناختی تحلیلی بوده است (۰۵/ ۰>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به اثرگذاری درمان هیجان مدار و درمان شناختی تحلیلی در متغیرهای پژوهش می‌توان از این دو روش درمان برای بهبود بیماران مبتلابه درد مزمن با ناگویی هیجانی سود جست.
فاطمه سلیمانی نامقی، حسن عبداله زاده، جوانشیر اسدی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان یکی از مسائل مهم بهداشتی درمانی جهان و کشور ما به‌ویژه در میان مردان محسوب می‌شود و معمولاً با ناراحتی‌های چشمگیر بالینی و روان‌شناختی در استفاده مطلوب از راهبردهای مقابله‌ای همراه است از این‌رو؛ پژوهش حاضر با هدف تحلیل مدل ساختاری سلامت معنوی بر اساس اضطراب سلامت، فراهیجان مثبت، خودکارآمدی درد با میانجی‌گری منبع کنترل سلامت درونی در مردان مبتلا به سرطان انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری است. جامعه آمار، متشکل از مردان ۴۵ تا ۶۵ سال مبتلا به سرطان‌های دستگاه گوارش ساکن در استان گلستان در سال ۱۴۰۰ بود. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی مورگان، ۲۳۰ نفر برآورد شد. روش نمونه‌گیری به‌صورت در دسترس انجام شد. ابزار تحقیق به‌صورت پرسشنامه‌های پژوهش شامل اضطراب سلامت سالکوسکیس و واروویک (۲۰۰۲)، فراشناخت و فراهیجان بیرو مونته آ (۲۰۱۰)، خودکارامدی درد نیکولاس (۱۹۸۰)، سلامت معنوی دلمن و فری (۲۰۰۴)، منبع کنترل سلامت والستون و همکاران (۱۹۷۸)، بودند. جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، از تکنیک مدل‌یابی معادلات ساختاری در محیط نرم‌افزار LISREL۸.۷۱ استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که اضطراب سلامت به‌صورت منفی و فراهیجان مثبت و خودکارامدی به‌صورت مثبت و معنادار بر سلامت معنوی اثر دارند        (۰۰۱/۰ >P). منبع کنترل سلامت درونی اثر خودکارآمدی درد را بر سلامت معنوی به‌صورت مثبت و معناداری میانجی‌گری کرد (۰۱/۰ >P). منبع کنترل سلامت درونی بر اضطراب سلامت به‌صورت منفی و بر فراهیجان مثبت و خودکارآمدی درد به‌صورت مثبت و معناداری اثر دارد (۰۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت می‌کند که اضطراب سلامت، فراهیجان مثبت، خودکارآمدی درد، با سلامت معنوی رابطه داشته و از طریق میانجی‌گری منبع کنترل سلامت می‌توانند سلامت معنوی را تحت تأثیر قرار دهند.
کمال مقتدایی، امرالله ابراهیمی، سید عباس حقایق، حسن رضایی جمالویی، پیمان ادیبی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه و هدف: سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یک اختلال عملکردی در سیستم روده- معده است که با علایم ویژه روده- معده بدون علت ارگانیک تعریف می شود. هدف از پژوهش بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر تبعیت از درمان و شدت درد در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل همراه با گروه پیگیری ۲ ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر شهر اصفهان در سال ۹۷ بود که با روش نمونه‌گیری در دسترس، تعداد ۱۵ نفر انتخاب و به‌طور تصادفی به یک گروه مداخله به روش درمان پذیرش و تعهد و یک گروه کنترل، تقسیم شدند. داده­ها با استفاده از مقیاس پرسشنامه تبعیت از درمان سید فاطمی و همکاران (TAQ) (۱۳۹۷) و پرسشنامه درد دورکین و همکاران (SF-MPQ-۲) ( ۲۰۰۹) جمع آوری شد. مداخله درمان پذیرش و تعهد طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه­ای هفته­ای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله­ای را دریافت نکردند. داده­های پژوهش، به روش تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: یافته‌­ها نشان داد روش درمان پذیرش و تعهد بر تبعیت ازدرمان  بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر موثر است (۰۵/۰>p). همچنین روش درمان پذیرش و تعهد برشدت درد بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر موثر بود (۰۵/۰>p).
نتیجه‌­گیری: نتیجه‌­گیری می­شود درمان پذیرش و تعهد بر تبیعت از درمان و شدت درد موثر است.

تازه‌های تحقیق
سید عباس حقایق:
Google Scholar, Pubmed
امرالله ابراهیمی، مهدی بورونی، رضا باقریان سرارودی، زهرا حیدری، فریبرز خوروش،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: سردردهای میگرنی یکی از اختلالات شایع عصب روان‌شناختی است که احتمالاً با واسطه­گری مشکلات روان‌شناختی کیفیت زندگی و عملکرد عمومی بیماران را به‌شدت مختل می‌کند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی‌گری شدت درد در ارتباط بین مولفه‌های روانی تنی بر کیفیت زندگی این بیماران می‌باشد.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی، تعداد ۲۵۰  بیمار مبتلا به میگرن  با لحاظ نمودن  ملاک‌های ورود و خروج از بین افراد مبتلا به میگرن مراجعه کننده به کلینیک درد و نورولوژی وابسته به علوم پزشکی اصفهان در سال ۱۳۹۹ از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه‌های کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی(SF-۲۶)، مقیاس شدت درد ون کورکوف(PIS) و همچنین پرسشنامه ملاک‌های تشخیصی- پژوهشی روان‌تنی (DCPR) تکمیل گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد گرچه شدت درد با متغیرهای پژوهش همبستگی معنی‌داری نشان نداد؛ ولی ملاک‌های تشخیصی پژوهشی  روان‌تنی  با ابعاد کیفیت زندگی همبستگی  معنی‌داری  داشت.  همچنین در مدل تحلیل مسیر  ارتباط مستقیم و غیرمستقیم معنی‌داری بین مولفه‌های روان‌تنی  و شدت درد با ابعاد مختلف کیفیت زندگی یافت نشد هرچند که مدل پیشنهادی تحلیل مسیر  متغیرها برازش مناسبی را نشان داد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های این پژوهش سهم برخی عوامل زیربنایی روان‌شناختی در پیدایی و تداوم  سردرد را تبین می‌کند. یافته‌های این مطالعه تدوین بسته‌های مداخله‌ای روان‌شناختی مبتنی بر مدل تبیینی اصلاح ناگویی هیجانی، خلق تحریک‌پذیر، اضطراب سلامت و رفتار تیپ الف به‌منظور ارتقای  کیفیت زندگی بیماران مبتلا به میگرن پیشنهاد می‌کند.
آقا محمد آرمین، دکتر خدیجه اعراب شیبانی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه، درد مزمن به عنوان یکی از چالش‌های اصلی درمان است که بسیاری از فعالیت‌های روزمره فرد را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. روش‌های مختلفی برای افزایش کیفیت زندگی در این بیماران مورد بررسی قرار گرفته است. درمان پذیرش و تعهد (ACT) به عنوان یکی از مداخلات امیدوارکننده برای بهبود کیفیت زندگی در این‌گونه بیماران است. هدف از این مطالعه، بررسی سیستماتیک و فراتحلیل اثربخشی درمان‌های مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری مزمن در ایران بود.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه از مطالعات انجام شده به زبان فارسی در دهه گذشته از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲ از پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، پایگاه مجلات تخصصی نور، مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پرتال جامع علوم انسانی، مگیران و پایان‌نامه‌ها استفاده شد. نتایج برحسب اندازه اثر هجز و فاصله اطمینان ۹۵% مربوطه بیان شد.
یافته‌ها: از ۴۸۲ مطالعه بررسی شده، ۳۳ مقاله برای انجام فراتحلیل اثربخشی پس‌آزمون نسبت به کنترل و ۱۱ مطالعه برای بررسی اثربخشی در پیگیری نسبت به پس‌آزمون مورد استفاده قرار گرفت. در اثربخشی پس‌آزمون، برآورد اندازه اثر(۱۶۵/۱ - ۵۵۶/۲) ۵۸۵/۱ =g، برای اثربخشی در پیگیری، اندازه اثر، (۷۸۵/۰-۱۸۱/۱)۹۸۳/۰=g  تخمین زده شد.
نتیجه‌گیری: در مجموع نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در ۱۵۸ درصد کیفیت زندگی در بیماران دارای بیماری مزمن در پس­آزمون و ۳/۹۸ درصد در زمان پیگیری را بهبود بخشید. بر این اساس می‌توان گفت این درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد روش مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی در این بیماران است.


صفحه ۱ از ۱