logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۰ نتیجه برای دانش‌آموز

شیرین ارجمندی، سالار فرامرزی، احمد عابدی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف : یکپارچگی حسی، بهبود توانایی کودکان برای پردازش و سازماندهی اطلاعات حسی است. زمانی که مغز بتواند اطلاعات حسی را سازماندهی نماید، نتیجه آن، بهبود عملکرد مهارت‌های زندگی، رشد عاطفی و رشد عمومی می‌باشد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش یکپارچگی حسی بر مهارت‌های عصب روان‌شناختی دانش‌آموزان دارای اختلال نقص توجه- بیش‌فعالی (Attention deficit hyperactivity disorder یا ADHD) بود. مواد و روش‌ها: مطالعه آزمایشی حاضر به روش پیش‌آزمون- پس‌آزمون و با گروه شاهد انجام گرفت و در آن، نفر از دانش‌آموزان ابتدایی مبتلا به ADHD شهر اصفهان مورد مطالعه قرار گرفتند. این افراد پس از انتخاب تصادفی، بر اساس معیارهای ورود به پژوهش و در طی روش نمونه‌گیری چندمرحله‌ای، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسش‌نامه Conners (فرم والد و معلم) و پرسش‌نامه عصب روان‌شناختی کودک و نوجوان Conners بود. داده‌های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس در نرم‌افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: بین عملکرد دو گروه آزمایش و شاهد در مهارت‌های عصب روان‌شناختی در مرحله پس‌آزمون تفاوت معنی‌داری وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). نتیجه‌گیری: آموزش یکپارچگی حسی بر مهارت‌های عصب روان‌شناختی کودکان تأثیر دارد و می‌توان از این روش آموزشی در توان‌بخشی و آموزش کودکان دارای ADHD بهره برد. علاوه بر این، می‌توان از این روش در مراکز آمادگی و پیش‌دبستانی استفاده نمود تا از بروز اختلال ADHD در دوران تحصیلی جلوگیری به عمل آید.
افسانه حسن پور، فرشید اصلانی، زهره گودرزی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف : ریشه بسیاری از مشکلات رشدی، عاطفی، رفتاری، اجتماعی و... ناشی از شکل‌گیری دلبستگی ناایمن و شرایط حاکم بر آن می‌باشد. از این‌رو، آموزش مهارت‌های عاطفی به مادران در کاهش دلبستگی ناایمن و مشکلات رفتاری راه‌حل مناسبی برای مشکل فوق است. مواد و روش‌ها: نمونه‌ها با روش نمونه‌گیری تصادفی- خوشه‌ای، انتخاب و در دو گروه آزمایش و شاهد جایگزین شدند. آزمودنی‌ها در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون به پرسش‌نامه‌ها پاسخ دادند. آموزش مهارت‌های عاطفی به مادران در گروه آزمایش و در ۸ جلسه به شکل گروهی انجام گرفت و گروه شاهد در طی پژوهش هیچ‌گونه آموزشی دریافت نکرد. داده‌ها با استفاده از آزمون کواریانس در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: در نتیجه آموزش مهارت‌های عاطفی، کیفیت دلبستگی آزمودنی‌ها در گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد به طور معنی‌داری افزایش یافت (۰۵/۰ ≤ P). همچنین، کاهش معنی‌داری نیز در میزان مشکلات رفتاری کودکان مشاهده شد (۰۵/۰ ≤ P). نتیجه‌گیری: به وجود آوردن تغییراتی در حساسیت مادرانه، پیش‌بینی‌ کننده بسیار قوی برای تغییر دلبستگی کودک می‌باشد. مشکل بسیاری از مادران این است که شیوه و زمان تعاملشان با نیازهای کودک همسان نیست. حساسیت مادرانه می‌تواند از طریق آموزش مهارت‌ها به دست آید‌. علاوه ‌بر این‌، افزایش حساسیت مادرانه بر روی فرایندهای توجهی مادر اثر می‌گذارد و باعث می‌شود که رفتارهای فعلی کودک خود را بهتر درک کند.
فرشته شکیبایی، علیرضا ترکان،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : افسردگی، بیماری بسیار شایع عصر حاضر است و شیوع آن در نوجوانان نیز بالا می‌باشد. این اختلال در تمامی سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می‌شود. افسردگی که شامل اختلالات بالینی، اختلالات خلق و خوی و اختلالات عاطفی می‌شود، نوجوان را دچار آشفتگی فکری، آشفتگی عاطفی، اختلالات رفتاری و حتی بیماری‌های جسمانی می‌کند و نوجوان را مستعد ابتلا به اختلالات اضطرابی و سایر اختلالات خلقی می‌نماید. همچنین، همایندی اختلال افسردگی، بیش فعالی و وابستگی به مواد شایع است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اختلالات همایند با افسردگی در نوجوانان بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه که به روش توصیفی صورت گرفت، ۱۶۰۶ دانش‌آموز ۱۱ تا ۱۶ سال مدارس راهنمایی پسرانه و دخترانه (دولتی و غیر انتفاعی) از کل نواحی پنج‌گانه آموزش و پرورش شهر اصفهان در سال ۸۷-۱۳۸۶ مورد بررسی قرار گرفتند و از بین آن‌ها، ۳۰۳ دانش‌آموز افسرده به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی و به همین تعداد نیز دانش‌آموز غیر افسرده انتخاب شد. برای دانش‌آموزان هر دو گروه پرسش‌نامه Kiddie-SADs تکمیل گردید. جهت مقایسه میزان فراوانی اختلالات همایند در بین دانش‌آموزان افسرده و غیر افسرده پسر و دختر، از آزمون ۲ c استفاده گردید. یافته‌ها: اختلال اضطراب جدایی (Separation anxiety disorder یا SAD)، اختلال اضطراب فراگیر (Generalized anxiety disorder یا GAD)، اختلال وسواس فکری- عملی، هراس اجتماعی، آگورافوبیا، اختلال بیش فعالی- کم‌توجهی (Attention deficit hyperactivity disorder یا ADHD)، اختلال سلوک (Conduct disorder)، اختلال نافرمانی- مقابله‌ای و اختلال مانیا در بین دانش‌آموزان مبتلا به افسردگی به طور معنی‌داری بیشتر از دانش‌آموزان غیر افسرده بود (۰۰۵/۰ > P). آزمون Fisher&#۰۳۹;s exact نشان داد که فراوانی نسبی اختلال سوء مصرف مواد مخدر و اختلال استرس پس از سانحه در بین دانش‌آموزان افسرده و غیر افسرده تفاوت معنی‌داری نداشت. نتیجه‌گیری: به غیر از دو اختلال سوء مصرف مواد مخدر و استرس پس از سانحه، فراوانی نسبی سایر اختلالات همایند در دانش‌آموزان افسرده به طور معنی‌داری بیشتر از دانش‌آموزان غیر افسرده می‌باشد. به عبارت دیگر، بین افسردگی با این دسته از اختلالات همایند مورد بررسی ارتباط وجود دارد.
مریم رضایی، محمد باقر کجباف،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : یادگیری ریاضی برای دانش‌آموزان عادی دشوار است که این دشواری در دانش‌آموزان دارای ناتوانی یادگیری ریاضی دو چندان می‌شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، مطالعه اثربخشی آموزش ریاضی بر اساس هوش‌های چندگانه Gardner بر عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان دختر پایه سوم ابتدایی دارای ناتوانی یادگیری بود. مواد و روش‌ها: این پژوهش به روش آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون و گروه شاهد انجام شد. جامعه تحقیق را تمام دانش‌آموزان دختر پایه سوم ابتدایی دارای ناتوانی یادگیری ریاضی شهر اصفهان تشکیل داد. از این میان، ۴۲ نفر به شیوه تصادفی خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. سپس، گروه‌ آزمایش به ۸ گروه تقسیم شد. گروه‌های آزمایش ۶ جلسه ۶۰ دقیقه‌ای آموزش ریاضی بر اساس هوش‌های چندگانه را دریافت کردند و گروه شاهد در لیست انتظار بود. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، آزمون معلم ساخته ریاضیات (عملیات ضرب) بود. داده‌ها با استفاده از آزمون کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: بین میانگین نمرات ریاضی گروه آزمایش و شاهد در مرحله پس‌آزمون و پیگیری تفاوت معنی‌داری وجود داشت (۰۰۱/۰ > P)؛ به این صورت که میانگین نمرات گروه آزمایش به طور معنی‌داری از میانگین نمرات گروه شاهد بیشتر بود. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، می‌توان گفت که آموزش ریاضی بر اساس هوش‌های چندگانه Gardner، می‌تواند بر عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان اثربخش باشد.
ملیحه سرابندی، مصطفی بلقان‌آبادی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش گروهی روان‌شناسی مثبت‌نگر بر رضایت از تصویر تن (Body image) دانش‌آموزان نوجوان دختر شهرستان کوهدشت بود. مواد و روش‌ها: این تحقیق به روش نیمه آزمایشی، با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و همراه با گروه شاهد انجام شد. از میان دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه شهرستان کوهدشت که رضایت پایینی را از تصویر تن خود گزارش نمودند، ۳۲ نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند (در هر گروه ۱۶ نفر). ابزار پ‍ژوهش، پرسش‌نامه رضایت از تصویر تن (Satisfaction with Body Image Scale یا SWBIS) بود. ابتدا از دو گروه پیش‌آزمون گرفته شد. آموزش مثبت‌نگری در ۱۴ جلسه یک ساعته و به صورت دو بار در هفته برای گروه آزمایش به اجرا درآمد و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. در پایان، از دو گروه پس‌آزمون به عمل آمد. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: رضایت از تصویر تن دانش‌آموزانی که مداخله آموزش گروهی روان‌شناسی مثبت‌نگر را دریافت کرده بودند، در مرحله پس‌آزمون بهبود یافت (۰۰۱/۰ > P). نتیجه‌گیری: از نتایج به دست آمده چنین می‌توان نتیجه‌گیری کرد که آموزش روان‌شناسی مثبت‌نگر با تکیه بر فضایل و توانایی‌های فرد، می‌تواند نگرش وی را نسبت به خود و تصویر تن خود تغییر دهد. از این‌رو، آموزش روان‌شناسی مثبت‌نگر به دختران نوجوان، بر بهبود تصویر تن آن‌ها اثربخش بوده است.
شیوا احمدی، مصطفی بلقان آبادی،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

مقدمه و هدف: ناتوانی در پردازش شناختی، اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان‌ها، ناگویی هیجانی نامیده می‌شود. ناگویی هیجانی یکی از مشکلات رایج در افراد است. پژوهش حاضر به‌منظور اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر ناگویی هیجانی دانش‌آموزان دختر مقطع دوم متوسطه نظری در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ انجام گردید.

مواد و روش‌­ها: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانش‌آموزان دختر مقطع دوم متوسطه دبیرستان‌های نظری شهر نیشابور در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ بودند. به منظور انجام این پژوهش ۳۰ دانش‌آموز دختر دبیرستانی به صورت نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی در ۲ گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند (هر گروه ۱۵ نفر). به منظور بررسی سطح ناگویی هیجانی از پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (Toronto Alexithymia Scale-۲۰) استفاده شد. برنامه آموزشی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای، هفته‌ای یک ‌بار برای گروه آزمایش انجام شد و گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکردند. در پایان جلسات هر دو گروه مجدد مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۴ استفاده گردید.

یافته‌ها: نتایج نشان داد بین افراد شرکت‌کننده در گروه آزمایش و گروه کنترل در میزان ناگویی هیجانی تفاوت معناداری وجود دارد (۰۰۱/۰p<). با در نظر گرفتن اندازه اثر می توان گفت ۵/۷۳ درصد تغییرات ناگویی هیجانی ناشی از مداخله آموزش تنظیم هیجان است.

نتیجه گیری: با آموزش تنظیم هیجان در مدارس می‌توان باعث کاهش ناگویی هیجانی و ارتقا سطح سلامت روان دانش‌آموزان شد.


مریم مختاری مصیبی، فریبرز درتاج، علی دلاور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: تعامل والدین با کودکان می­تواند بر عوامل روانشناختی متعددی همچون تنظیم هیجان کودکان تأثیر داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک بر تنظیم هیجان دختران پایه پنجم ابتدایی دارای اضطراب انجام شد.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع نیمه‌­آزمایشی با طرح پیش ­آزمون- پس ­آزمون و پیگیری با گروه گواه است. جامعه آماری تمامی دختران مشغول به تحصیل پایه پنجم ابتدایی در سال تحصیلی ۹۶-۹۷ در شهر سیرجان بودند. تعداد ۳۰ آزمودنی به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به­ صورت تصادفی در دو گروه مداخله (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) گمارده شدند. از پرسشنامه‌­های اختلالات اضطرابی بیرماهر (۱۹۹۹) و سیاهه تنظیم هیجان شیلدز و سیچتی (۱۹۹۷) استفاده شد. برنامه‌­ی درمان که برگرفته از مطالعات مختلف در این زمینه بود در ۱۴ جلسه ۶۰ دقیقه‌­ای برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌­ها از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه­‌گیری مکرر و آزمون t وابسته در سطح معنی‌­داری ۰۵/۰ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج حاکی از تأثیر معنادار یک دوره درمان مبتنی بر تعامل والد کودک بر تنظیم هیجان دانش­‌آموزان دختر در مراحل پس‌­آزمون و پیگیری بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: در همین رابطه می­توان بیان کرد نزدیک کردن والدین به کودکان از طریق بازی، فرآیند کار گروهی حاکم بر این برنامه و حمایت والدین بر آموزش به یکدیگر، تشویق درمانگر در ایجاد رابطه‌­ای مستحکم میان والد و کودک، انعکاس احساسات و هیجانات آن­ها و همچنین ارائه بازخورد بوسیله انجام تکالیف در منزل از جمله فواید اساسی این نوع درمان در بهبود تنظیم هیجان در کودکان بود.
مریم سادات فاطمی، آزاده چوب فروش زاده، محبوبه بهرامی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر کاهش علائم روان‌تنی و اضطراب امتحان دانش‌آموزان کنکوری بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع پژوهش‌های آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش­آموزان دختر سال دوازدهم مقطع متوسطه بخش بن رود استان اصفهان در سال تحصیلی (۹۹-۱۴۰۰) بودند که با روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌­ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند و بین دانش‌آموزانی که نمرات اضطراب بالایی داشتند (۱ انحراف معیار بالاتر از میانگین) تعداد ۱۲ نفر به‌صورت تصادفی در گروه آزمایش و تعداد ۱۲ نفر به‌صورت تصادفی در گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه تحت مداخله برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی قرار گرفت. گروه شاهد هیچ‌گونه مداخله‌ای را دریافت نکردند. جهت گردآوری داده‌ها از پرسش‌نامه‌های اضطراب امتحان TAI (ابوالقاسمی و همکاران، ۱۳۸۵) و شکایات روان‌تنی (تاکاتا و ساکاتا، ۲۰۰۴) استفاده شده است. داده­های جمع‌آوری‌شده با استفاده از روش‌های آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. شرکت‌کنندگان اجازه داشتند هرزمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. فرم رضایت‌نامه آگاهانه توسط افراد قبل از شروع مطالعه تکمیل شده است.
یافته‌ها: نتایج تحلیل آنکوا نشان داد که مداخله آزمایشی توانسته است به‌طور معناداری سبب کاهش اضطراب امتحان (۰۰۱/۰>P) و کاهش علائم روان‌تنی (۰۰۱/۰>P) در دانش‌آموزان گروه آزمایش شود.
نتیجه‌گیری: باتوجه‌به یافته‌ها می‌توان نتیجه گرفت که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی توانسته تأثیر مثبتی در کاهش اضطراب امتحان و کاهش علائم روان‌تنی در دانش‌آموزان کنکوری داشته باشد.
خانم مرضیه جمشیدی، دکتر پروین احتشام زاده، دکتر مرضیه طالب زاده، دکتر رضا پاشا، دکتر ساسان باوی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: خودکشی یک پیامد اجتماعی پیچیده است و در بین دانش‌‌آموزان دختر یک مشکل رو به افزایش است. برای پیشگیری از اقدام به خودکشی مهارت‌ها و مداخلات فروانی ارائه شده‌‌است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هولوگرافیک بر کنجکاوی اجتماعی و سرزندگی تحصیلی دانش‌آموزان دختر اقدام کننده به خودکشی انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع شبه‌‌آزمایشی با پیش‌‌آزمون و پس‌‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌‌آموزان دختر مقطع متوسطه اصفهان در سال ۱۴۰۲ دارای سابقه خودکشی در دو سال گذشته بود. از بین آن‌‌ها تعداد ۳۰ نفر با روش نمونه‌‌گیری در دسترس انتخاب و به‌‌صورت تصادفی و با روش قرعه‌‌کشی در دو گروه آزمایش و کنترل (۱۵ نفر در گروه آزمایش و ۱۵ نفر در گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه آزمایش درمان هولوگرافیک (۹ جلسه) و هر هفته یک جلسه و به مدت ۹۰ دقیقه دریافت نمودند و گروه کنترل در این مدت مداخله‌‌ای دریافت نکردند. پرسشنامه‌‌های پژوهش شامل پرسشنامه کنجکاوی اجتماعی تود و همکاران (۲۰۱۸) و مقیاس سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (۲۰۰۶) بود. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌‌ها از تحلیل کوواریانس تک متغیری با نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۵ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که درمان هولوگرافیک در افزایش کنجکاوی اجتماعی و سرزندگی تحصیلی در مرحله پس‌‌آزمون مؤثر بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: یافته‌‌هــای پژوهــش حاضــر می‌‌توانــد در انتخــاب و طراحـی مناسـب‌‌ترین رویکـرد درمانـی در کاهش افکار خودکشی دانش‌آموزان دختر دارای پریشانی روان‌شناختی مورداستفاده قـرار گیرنـد.
نسیم صمدی فرد، حمیدرضا صمدی فرد، نرگس رستمی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: نوجوانی به عنوان یک دوره حیاتی برای تشخیص زود هنگام و مداخله برای پیشگیری از رفتار خودکشی در نظر گرفته می‌شود، بنابراین سبب‌شناسی عوامل موثر برای خودکشی ضروری است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی در پیش‌بینی افکار خودکشی دانش‌آموزان انجام شد.
مواد و روش‌ها: نوع مطالعه توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری مطالعه کلیه دانش‌آموزان پسر مقطع متوسطه دوم ناحیه یک شهر اردبیل در سال ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بودند (۳۵۰ نفر) که از طریق جدول کرجسی و مورگان و به شیوه نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌‌ای چند مرحله‌ای ۳۵۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تکانشگری بارت و همکاران (۱۹۹۵)، مقیاس صفات تاریک شخصیت جانسون و وبستر (۲۰۱۰)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (۱۹۸۸) و پرسشنامه حساسیت اضطرابی رایس و پترسون (۱۹۸۶) و مقیاس افکار خودکشی بک (۱۹۹۱) بود. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان در نرم‌افزار اس‌پی‌اس‌اس نسخه ۱۸ تحلیل شدند.
یافته‌ها: طبق نتایج بین تکانشگری ۶۹/۰، صفات تاریک شخصیت (ماکیاولگرایی ۵۵/۰، خودشیفتگی ۵۷/۰و سایکوپاتی ۵۰/۰)، حمایت اجتماعی ادراک شده ۳۶/۰- و حساسیت اضطرابی ۶۹/۰ با افکار خودکشی در دانش‌آموزان پسر رابطه آماری و معناداری مشاهده شد. همچنین با استفاده از رگرسیون چندگانه ۶۴/۰ افکار خودکشی دانش‌آموزان پسر توسط متغیرهای تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی تبیین گردید.
نتیجه‌گیری: با توجه به تأثیرگذاری تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی در افکار خودکشی دانش‌آموزان پیشنهاد می‌شود که روان‌شناسان و متخصصان برای کاهش افکار خودکشی دانش‌آموزان به نقش این متغیّرها توجه بیشتری کنند

صفحه ۱ از ۱