۲۳ نتیجه برای ادراک
مهرداد صالحی، هاجر نصوحیان، نگار رئیسی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : گاهی اوقات برخی از افراد به دلیل جنسیت خود به شدت احساس پریشانی میکنند و اغلب در عملکرد اجتماعی، شغلی و سایر زمینههای شخصی، مشکلات سازگاری دارند که این امر به صورت اختلال ملال جنسی بروز میکند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه سبکهای دلبستگی و شیوههای فرزندپروری ادراک شده در بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسیتی و افراد سالم در شهر اصفهان انجام شد. مواد و روشها: در این مطالعه، بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی که در سال ۱۳۹۵ برای درمان به روانپزشکان شهر اصفهان مراجعه کرده بودند و افراد سالم، مورد بررسی قرار گرفتند. نمونههای پژوهش را ۲۸ بیمار مبتلا به اختلال ملال جنسی و ۳۰ نفر از افراد سالم تشکیل داد که به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها، از پرسشنامههای سبکهای دلبستگی Collins و Reid (Revised Adult Attachment Scale یا RAAS) و شیوههای فرزندپروری ادراک شده McClun و Merrell (Perceived Parenting Style Questionnaire) استفاده گردید. در نهایت، دادهها در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: بر اساس یافتههای پژوهش، تفاوت معنیداری بین سبک دلبستگی بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی و افراد سالم وجود نداشت، اما تفاوت معنیداری بین دو گروه در زمینه فرزندپروری ادراک شده مشاهده شد. در این بین، درصد به کارگیری شیوه مستبدانه در والدین افراد بیمار بیش از والدین افراد سالم بود؛ در حالی که شیوه مقتدرانه توسط والدین افراد سالم (۵/۵۹ درصد) بیشتر از والدین افراد بیمار مبتلا به اختلال ملال جنسی (۵/۴۰ درصد) به کار گرفته شد (۰۵/۰ > P). نتیجهگیری: بر حسب نتایج به دست آمده از پژوهش، ادراک بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی با افراد سالم متفاوت است و نیازمند برنامهریزی در راستای تلاش برای آگاهی دادن به خانوادهها در زمینههای مختلف میباشد.
فردوس فاطمی، غلامرضا منشئی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند وسیلهای برای کاهش مشکلات روانشناختی افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک شدت درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید شهر اصفهان بود. مواد و روشها: در این پژوهش نیمه آزمایشی، از طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه شاهد و دوره پیگیری استفاده شد. بدین منظور، به مدت دو ماه تعداد ۳۰ نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز روماتولوژی شهر اصفهان که تشخیص اختلال را توسط روماتولوژیست دریافت کرده و سایر ملاکهای ورود و خروج به پژوهش را نیز دارا بودند، با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه ۱۵ نفر) قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها شامل پرسشنامه ادراک شدت درد (Mc Gill) بودکه توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. سپس، گروه آزمایش در ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای مداخله درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد. یافتهها: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک شدت درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید در گروه آزمایش تأثیر معنیدار داشت (۰۵/۰ > P). همچنین، این نتیجه در مرحله پیگیری یک ماهه نیز پایدار بود (۰۵/۰ > P). نتیجهگیری: با استناد به یافتههای به دست آمده از پژوهش حاضر میتوان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به عنوان یک روش مداخلهای در کاهش ادراک شدت درد در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید مورد استفاده قرار گیرد.
علی محمدزاده، علی خیری هیق،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری همپوشیهایی با یکدیگر دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه نشخوار فکری افسردهساز و ابعاد آن در مبتلایان به اختلالات افسردگی اساسی، وسواسی- جبری و افراد بهنجار بود. مواد و روشها: طرح پژوهش از نوع علی- مقایسهای بود. جامعه آماری را کلیه بیماران مبتلا به اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی– جبری مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تبریز تشکیل دادند و از بین آنها ۳۰ نفر با تشخیص اختلال افسردگی اساسی و ۳۰ نفر با تشخیص اختلال وسواسی- جبری با استفاده از مصاحبه بالینی ساختار یافته بر اساس ملاکهای Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, ۵ th Edition (DSM-۵)، به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به همراه ۳۰ نفر گروه شاهد همتا مورد بررسی قرار گرفتند. شرکت کنندهها به پرسشنامه نشخوار فکری افسردهساز پاسخ دادند. جهت تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس چند متغیری نرمافزار SPSS استفاده شد. یافتهها: میانگین نمرات نشخوار فکری افسردهساز در افراد مبتلا به دو اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری بیشتر از افراد عادی بود (۰۰۱/۰ > P). همچنین، تفاوت معنیداری در میانگین نمرات نشخوار فکری افسردهساز در بین مبتلایان به افسردگی اساسی و وسواسی- جبری مشاهده نشد (۳۳۰/۰ > P). نتیجهگیری: نشخوار فکری افسردهساز مؤلفه مشترک در اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری به شمار میرود و میتواند در آغاز، دوام و شدت دو اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری نقش داشته باشد. این یافته در فرایند تشخیص و درمان دو اختلال میتواند قابلیت کاربرد داشته باشد.
مرتضی طاهری، خدیجه ایراندوست، علی همتی عفیف، مینا رضایی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرینات مداخلهای ادراکی- حرکتی بر شناسایی حرکت و هماهنگی حرکتی زنان سالمند بود. مواد و روشها: در این تحقیق نیمه آزمایشی، ۱۹ زن سالمند به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (۱۰ نفر) و شاهد (۹ نفر) قرار گرفتند. دادهها با استفاده از آزمونهای هماهنگی دو دست و شناسایی حرکت در سیستم نرمافزار Vienna جمعآوری شد. مداخله تمرینی در گروه تجربی، استفاده از تمرینات ادراکی- حرکتی بود که با استفاده از بسته یونیورسال Vienna به مدت ۸ هفته به شکل کوششهای تعقیب بینایی به عنوان شاخصی از ادراک دیداری- حرکتی و پروتکل تمرینی شناسایی حرکت انجام گرفت. گروههای تجربی به مدت ۸ هفته و هر هفته ۳ جلسه تمرینات مذکور را به مدت ۳۰ دقیقه اجرا نمودند. از آزمونهای ادراکی- حرکتی تشخیصی و هماهنگی دو دستی در مراحل پیشآزمون و پسآزمون استفاده گردید. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیل کواریانس و Paired t در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: میانگین سنی شرکتکنندگان، ۲/۴ ± ۳/۵۸ سال بود. بر اساس یافتهها، هر دو عامل زمان شناسایی حرکت و هماهنگی دو دستی بهبود معنیداری را در گروه تجربی نشان داد (۰۰۱/۰ = P)؛ در حالی که گروه شاهد تغییر معنیداری را در مرحله پسآزمون تجربه نکرد. نتیجهگیری: تمرینات مداخلهای ادراکی- حرکتی میتواند زمینه بهبود ویژگیهای ادراکی- حرکتی همچون شناسایی حرکت و هماهنگی حرکتی را مهیا نماید.
حورا مطیعی، محمود حیدری، فاطمه باقریان، فریبا زرانی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف : اهمالکاری تحصیلی تمایلی غیرمنطقی در به تأخیر انداختن انجام تکالیف تحصیلی است و شیوع آن بسیار گسترده است. ازاینرو، پژوهش حاضر باهدف آزمون مدل شناختی-هیجانی اهمالکاری تحصیلی با توجه به نقش ذهن آگاهی و ادراک زمان و میانجیگری خودکارآمدی، اضطراب امتحان و کمالگرایی انجامشده است. مواد و روشها : پژوهش حاضر از نوع همبستگی است و جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بود که ازاینبین ۲۰۰ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس اهمالکاری تحصیلی دانشجویان (Procrastination Assessment Scale for Students یا PASS)، مقیاس اضطراب امتحان (Test Anxiety Scale یا TAS)، مقیاس خودکارآمدی (Self-Efficacy Scale یا SES)، مقیاس چندبعدی کمالگرایی (Multidimensional Perfectionism Scale یا MPS) و پرسشنامه پنجوجهی ذهن آگاهی (Five Facet Mindfulness Questionnaire یا FFMQ) استفاده شد. بهمنظور آزمون روابط ساختاری در مدل مفروض، از روش مدل یابی معادلات ســاختاری (Structural Equation Modeling یا SEM) استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که مدل اصلاحشده با ۹۰/۰CFI= و ۰۵۸/۰RMSE= مورد تائید است. رابطه بین اهمالکاری تحصیلی و ذهن آگاهی منفی و معنادار است (۰۰۱/۰p<). تفاوت مدل اصلاحشده با مدل مفهومی به طور کلی در تاثیر غیرمستقیم اضطراب امتحان از طریق کاهش خودکارآمدی بر اهمالکاری تحصیلی و همچنین اثر تخمین زمان بر ذهن آگاهی است. نتیجهگیری: ذهن آگاهی میتواند بهواسطه خودکارآمدی و اضطراب امتحان موجب کاهش اهمالکاری تحصیلی شود. درمجموع، نتایج مطالعه حاضر همسو با مجموعه تلاشهای مفهومی در قلمرو مطالعاتی اهمالکاری تحصیلی است.
الهه حجه فروش، الهام فروزنده، حمید میر حسینی، احمد عابدی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (Attention Deficit Hyperactivity Disorder یا ADHD) یکی از اختلالات شایع روانپزشکی است که باعث آسیب تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی میشود. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی نوروفیدبک (Neurofeedback) و ترکیب نوروفیدبک و آموزش والدگری بارکلی (Barkly parental training) بر ابعاد توجه و ادراک دیداری کودکان مبتلا به ADHD بود.
مواد و روشها: این مطالعه یک کار آزمایی بالینی با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ده هفتهای بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مبتلا به ADHD شهر اصفهان در مقطع دبستان در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود. تعداد ۴۲ نفر از بین مراجعهکنندگان به کلینیک آموزشوپرورش اصفهان به همراه مادرانشان به شیوه هدفمند انتخاب شدند و بهصورت تصادفی و با نسبتهای مساوی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. همه کودکان با آزمون عملکرد پیوسته دیداری/شنیداری (Integrative Visual and Auditory Performance Test یا IVT) در سه مرحله، مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههای بهدستآمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر (Repeated measures ANOVA) مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد در مراحل پسآزمون و پیگیری بین دو گروه آزمایش در نمرات هوشیاری دیداری (۹۶/۰≥p)، کانون توجه دیداری (۷۶/۰≥p)، زمان واکنش دیداری (۸۷/۰≥p) و ادراک دیداری (۴۲/۰≥p) تفاوت معناداری وجود ندارد، اما در هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش معناداری در نمرات ابعاد توجه و ادراک دیداری مشاهده شد.
نتیجهگیری: نوروفیدبک و ترکیب نوروفیدبک و آموزش والدگری بارکلی تأثیر یکسانی در افزایش ابعاد توجه و ادراک دیداری کودکان مبتلا به ADHD دارند.
سیفاله آقاجانی، متینه عبادی کسبخی، حمیدرضا صمدی فرد،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: تأکید سازمان بهداشت جهانی بر اهمیت بهزیستی اجتماعی در کنار تندرستی فیزیکی، سبب شده تا بهزیستی اجتماعی به دغدغه مشترک جامعهشناسان و برنامهریزان اجتماعی جوامع تبدیل شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش باورهای غیرمنطقی، ذهنآگاهی و حمایت اجتماعی در پیشبینی بهزیستی اجتماعی بیماران دیابتی انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق کلیه بیماران دیابتی نوع دو مراجعهکننده به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی اردبیل در سال ۱۳۹۸ بودند که به روش نمونهگیری در دسترس ۱۲۰ نفر از بیماران بهعنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها، از ابزارهای باورهای غیرمنطقی (Irrational beliefs scale)، ذهنآگاهی (Mindfulness scale)، حمایت اجتماعی ادراکشده (Multidimensional scale of perceived social support) و مقیاس بهزیستی اجتماعی (Social health scale) استفاده شد. دادههای پژوهش با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه ۱۶ تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین باورهای غیرمنطقی (۰۵/۰p<، ۵۴/۰-r=) و ذهنآگاهی (۰۵/۰p<، ۵۱/۰r=) با بهزیستی اجتماعی بیماران دیابتی رابطه معناداری وجود داشت. همچنین بین حمایت اجتماعی ادراکشده از سوی خانواده (۰۵/۰p<، ۶۴/۰r=)، دوستان (۰۵/۰p<، ۶۲/۰r=) و دیگران (۰۵/۰p<، ۵۹/۰r=) با بهزیستی اجتماعی بیماران دیابتی رابطه معناداری وجود داشت. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که باورهای غیرمنطقی، ذهنآگاهی و حمایت اجتماعی ادراکشده درمجموع ۶۰/۰ بهزیستی اجتماعی را در بیماران دیابتی پیشبینی میکنند (۰۵/۰p<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش باورهای غیرمنطقی، ذهنآگاهی و حمایت اجتماعی ادراکشده در بهبود بهزیستی اجتماعی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو دارای اهمیت است.
سهیلا سلطانی اصل هریس، جلیل باباپور خیرالدین، حمید پورشریفی، عباس بخشی پور رودسری، علی قاسمی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان کودکان، وضعیت زیست-روانشناختی ویژهای است که ادراک حمایت اجتماعی و منبع کنترل مادران با تحصیلات متفاوت را به چالش گرفته و سازگاری روانشناختی آنها را متأثر میسازد. ازاینرو هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش مستقیم و غیرمستقیمِ تحصیلات، با وساطتِ منبع کنترل و حمایت اجتماعی ادراکشده، بر سازگاری روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سرطان است.
مواد و روشها: این پژوهش، از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان مبتلا به سرطان تشکیل داده که به کلینیکهای متخصصان اطفال شهر مشهد مراجعه کردند. حجم نمونه ۲۲۰ نفر، با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شد. جمعآوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامههای سازگاری روانی – اجتماعی، مقیاس منبع کنترل راتر، حمایت اجتماعی ادراکشده چندبعدی، ویژگیهای جمعیتشناختی صورت گرفت. دادههای پژوهش به کمک نرمافزارهای SPSS و AMOS و با استفاده از روش همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر بررسی شدند.
یافتهها: بر اساس یافتهها، افزایش تحصیلات باعث کاهش ناسازگاری شد (۰۱/۰>P)، همچنین افزایش تحصیلات بهصورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق افزایش حمایت اجتماعی ادراکشده باعث کاهش ناسازگاری شد. همچنین افزایش تحصیلات بهصورت مستقیم به افزایش منبع کنترل درونی و کاهش کنترل بیرونی تأثیر گذاشت اما به شکل غیرمستقیم تأثیری بر سازگاری روانشناختی مادران نداشت.
نتیجهگیری: مطابق با یافتهها میتوان نتیجه گرفت که افزایش تحصیلات با وساطت حمایت اجتماعی ادراکشده باعث افزایش سازگاری روانشناختی مادران میشود. همچنین با بالا رفتنِ سطحِ تحصیلات میتوان شاهدِ فزونیِ کنترل درونی و تقلیلِ کنترل بیرونی بود.
زهرا اریسیان، هاجر ترکان، فریبرز مکاریان،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان شایع ترین سرطان در میان زنان سراسر جهان میباشد که از همان ابتدای تشخیص میتواند سبب ترس، ناامیدی و آسیب روانی گردد و همه ابعاد زندگی فرد شامل ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی را به چالش بکشاند. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین نقش نظمجویی هیجان، خودکارآمدی درد و ادراک بیماری در پیش بینی خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روشها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به مراکز درمانی شهر اصفهان در بهار ۱۳۹۷ بود. بر این اساس ۱۶۰ زن مبتلا به سرطان پستان تحت درمان به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود که شامل˛ ابتلاءء به بیماری سرطان پستان با نظر پزشک متخصص یا وجود پرونده پزشکی مربوطه در مراکز درمانی، دامنه سنی ۶۵-۲۵ سال، داشتن حداقل سواد در حد خواندن و نوشتن، داشتن آگاهی نسبت به بیماری خود، رضایت و حضور داوطلبانه برای شرکت در پژوهش. هم چنین ملاک های خروج شامل شرایط حاد جسمانی ناشی از بیماری و یا دوره درمانی (شیمی درمانی، پرتو درمانی) و ناتوانی در پاسخ گویی به سؤالات بود انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های نظمجویی هیجان گراس (۲۰۰۳)˛ پرسش نامه خودکارآمدی درد نیکولاس (۱۹۹۵)˛ ادراک بیماری برادبنت و همکاران (۲۰۰۶) و مقیاس خلق منفی لاویبند و لاویبند (۱۹۹۵) بود.
یافتهها: نتایج نشان داد که ادراک بیماری (۰۰۱/۰= p۴۶/۰=β)، خودکارآمدی درد (۰۲۱/۰=, p۱۵/۰=β) به طور منفی و معنادار و راهبرد فرونشانی (۰۰۱/۰=, p۲۱/۰=β) به طور مثبت و معناداری میتواند تغییرات مربوط به خلق منفی زنان مبتلا به سرطان پستان را پیش بینی نماید.
نتیجهگیری: بر طبق نتایج نوع راهبرد نظم جویی هیجان، میزان خودکارآمدی درد و سطح ادراک بیماری بر اختلالات خلقی زنان مبتلا به سرطان پستان تأثیر معناداری دارد. از اینرو میتوان با شناخت و درک عمیق تر از ویژگی های روان شناختی و باورهای مربوط به بیماری در زنان مبتلا به سرطان پستان، گام هایی را برای افزایش سلامت روانی و بهزیستی آنان با شرایط جدید برداشت.
خانم زهرا کریمیان، دکتر سیدعباس حقایق، دکتر سید محمدحسن امامی نجفی دهکردی، دکتر مصطفی رئیسی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: در بین اختلالات گوارشی کارکردی، سندرم روده تحریکپذیر شایعترین، پرهزینهترین و ناتوانکنندهترین نوع آنها است. پژوهش حاضر باهدف مقایسه میزان اثربخشی درمان فراتشخیصی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه کنترل بر تنظیم هیجان و ادراک بیماری در بیماران مبتلا به سندروم روده تحریکپذیر انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه بیماران مبتلا به سندروم روده تحریکپذیر مراجعهکننده به مرکز پورسینای حکیم شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸-۱۳۹۹ بود. نمونه پژوهش شامل ۴۵ نفر بیمار مبتلا بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. هر دو مداخله به مدت ۸ جلسه (۹۰ دقیقهای) برای هر دو گروه آزمایش در فاصله زمانی دو ماه اجرا شد. از پرسشنامههای ادراک بیماری برادبنت و همکاران و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج و برگه اطلاعات جمعیت شناختی برای گردآوری یافتهها استفاده شد. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره استفاده شد. نرمافزار مورداستفاده SPSS نسخه ۱۹ بود.
یافتهها: نتایج نشان داد که مداخلات درمانی فراتشخیصی و پذیرش و تعهد بر افزایش ادراک بیماری و کاهش راهبردهای غیرانطباقی تأثیر معناداری نداشته است. درمان فراتشخیص و پذیرش و تعهد در افزایش راهبردهای انطباقی تاثیر داشتند (۰۵/۰P<).
نتیجهگیری: درمانگران میتوانند با استفاده از مداخلات مذکور روشهای مؤثری جهت بهبود وضعیت بیماران مبتلا به سندروم روده تحریکپذیر اتخاذ کنند که اثربخشی درمانهای خود را ارتقاء بخشند.
خانم مهناز کیانی، دکتر غلامرضا منشئی، دکتر امیر قمرانی، ذکتر جواد راستی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: سوختگی یکی از مخربترین و دردناکترین آسیبهای پزشکی است. به دلیل فرایندهای دردناک درمان، مدت زمان سپری شده تعویض پانسمان و فرایندهای درمانی، برای این بیماران بسیار طولانی و طاقتفرسا ادراک میشود. اخیرا درمان های نوظهوری همچون واقعیت مجازی سه بعدی برای کاهش مدت زمان سپری شده ادراک درد مورد استفاده قرار گرفته اند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دارو درمانی و واقعیت مجازی بر ادراک زمان سپری شده درد بیماران سوختگی مرکز امام موسی کاظم (ع) شهر اصفهان بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر نوع طرح نیمهآزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور از جامعه آماری این پژوهش که کلیه بیماران واجد شرایط بستری در بخش سوختگی مرکز آموزشی درمانی امام موسی کاظم (ع) شهر اصفهان در سال ۱۳۹۷ را تشکیل میداد، ۷۵ نفر از بیماران بخش سوختگی مرکز آموزشی درمانی امام موسی کاظم به شیوه نمونهگیری از نوع در دسترس انتخاب شدند. سپس با درنظر گرفتن معیارهای ورود، تعداد ۴۵ بیمار وارد مطالعه شده و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش۱ (واقعیت درمانی مجازی)، آزمایشی۲ (دارو درمانی) و یک گروه کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) گماشته شدند. آزمودنیها قبل و بعد از مداخلات به مقیاس درجه بندی تصویری درد (GRS) پاسخ دادند.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که هر دو درمان واقعیت مجازی و دارو درمانی بر اضطراب درد سوختگی بیماران مبتلا به سوختگی تأثیر معنی دار داشت و در مقایسه دو درمان، اثربخشی درمان واقعیت مجازی بیشتر از دارو درمانی بود و تفاوت گروههای دارو درمانی و درمان واقعیت مجازی معنی دار بود (۰۵/۰>p). همچنین هر دو درمان واقعیت مجازی و دارو درمانی بر ادراک زمان سپری شده درد در بیماران مبتلا به سوختگی تأثیر معنی دار داشت و در مقایسه دو درمان، میان اثربخشی درمان واقعیت مجازی و دارو درمانی تفاوت معناداری در کاهش شدت درد یافت نشد (۰۵/۰>p). همچنین اثرات هر دو درمان در طول زمان پایدار بود.
نتیجهگیری: برای کاهش آسیبهای ناشی از فرایند درمان در بیماران سوختگی، علاوه بر دارو درمانی، استفاده از فناوریهای نوظهوری همچون واقعیت مجازی مفید به نظر میرسد.
احسان کرباسیان ورنامخواستی، علی نیک بخت، اقبال زارعی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع کرونا ویروس، ناشناخته بودن و ابهامات شناختی این ویروس و نرخ مرگ و میر ناشی از آن، اضطراب بالایی را به افراد وارد میکند. هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل اضطراب کرونا بر اساس منبع کنترل، راهبردهای تنظیم هیجان، حمایت اجتماعی ادراکشده و اضطراب بیماری با تاکید بر نقش میانجی اجتناب شناختی-رفتاری در دانشجویان بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و مدلسازی معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش دانشجویان شهر اصفهان بودند که در بهار سال ۱۴۰۰ مشغول به تحصیل بودند. از جامعه مذکور، بر اساس فرمول کوکران، ۲۵۰ نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و مقیاس کنترل راتر (۱۹۶۶)، پرسشنامه تنظیمهیجان (۲۰۰۴)، پرسشنامه اضطراب سلامت (۲۰۰۲)، پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراکشده (۱۹۸۸)، پرسشنامه اجتناب (۱۹۹۴) و مقیاس اضطراب کرونا ویروس (۱۳۹۸) به صورت مجازی به آنان تحویل داده شد. تجزیه و تحلیل آماری به روش مدلسازی معادلات ساختاری کوواریانسمحور با استفاده از نرم افزار Amos انجام شد.
یافتهها: نتایج به دست آمده از پژوهش نشان داد بین منبع کنترل و اضطراب بیماری با اضطراب کرونا در دانشجویان رابطه مستقیم وجود دارد و این دو متغیر، ۶۴ درصد از واریانس اضطراب کرونا در دانشجویان را تبیین میکنند (۰۵/۰>p). همچنین نتایج نشان داد اجتناب شناختی-رفتاری در این روابط نقش میانجی را ایفا نمیکند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج لازم است جهت کاهش اضطراب کرونا در دانشجویان، اقداماتی جهت اصلاح منبع کنترل و کاهش اضطراب بیماری اعمال شود.
مراد باباخانی، مهدی نمازی زاده، سید کاظم موسوی ساداتی، افخم دانشفر،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش ها در زمینه روانشناسی رشد نشان می دهدکه تجربه ورزش و بازی در دوران کودکی می تواند بر رشد اجتماعی و سلامت روانشناختی تاثیر مهم و همیشگی داشته باشد. بنابراین هدف از این تحقیق بررسی اثر بازیهای حیاط پویا بر رشد اجتماعی و شایستگی بدنی ادراک شده در پسران ۸ تا ۱۲ ساله بود.
مواد و روشها: پژوهش از نوع شبه آزمایشی کاربردی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری تحقیق حاضر را تمامی دانش آموزان پسر ۸ تا ۱۲ ساله شهر کرمانشاه در سال تصیلی ۹۹-۱۳۹۸ تشکیل دادند که از بین آنها تعداد ۳۰ دانشآموزان به صورت در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه ۱۵ نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت ۸ هفته در بازیهای حیاط پویا شرکت کردند. در پایان از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد. دادهها با استفاده از مقیاس رشد اجتماعی واینلند (۱۹۵۳) و پرسشنامه خودتوصیفی بدنی مارش (۱۹۹۸) جمعآوری و با استفاده از تحلیل کوواریانس در سطح معنی داری ۰۵/۰p< تحلیل شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از پژوهش نشان داد که بازیهای حیاط پویا تاثیر مثبت و معنی داری بر رشد اجتماعی و شایستگی بدنی ادراک شده کودکان دارد (۰۰۱/۰P<).
نتیجهگیری: به نظر می رسد که بازیهای حیاط پویا میتواند باعث افزایش رشد اجتماعی و شایستگی بدنی ادراک شده کودکان شود. بنابراین میتوان از این بازیها برای بهبود سطح اجتماعی و شایستگی بدنی ادراک شده ، که نقش موثری را در سلامتی روانی کودکان دارند، استفاده کرد.
پروانه بهمنی مکوندزاده، امین کرایی، سیده زهرا علوی، سیداسماعیل هاشمی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اینکه خانواده مهمترین نهاد اجتماعی میباشد متغیرهای زیادی ممکن است در روابط زناشویی و کیفیت آن تأثیر گذار باشند. شناخت این عوامل در بهبود و ارتقا سطح کیفی این نهاد میتوانند اثرگذار باشند هدف از پژوهش حاضر آزمون مدل اثرات مستقیم و غیرمستقیم کارکرد خانواده مبدأ و ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی زنان با توجه به نقش میانجی بلوغ عاطفی بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر یک پژوهش همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیهی زنان متأهل دارای مدرک تحصیلی دیپلم و مدرک بالاتر شهر اهواز در سال ۱۴۰۰ میباشد که از این جامعه آماری تعداد ۳۴۰ نفر بهعنوان نمونه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب گردید. در این پژوهش برای جمعآوری دادهها از مقیاس کیفیت رابطه زناشویی نورتون (MRQS)، پرسشنامه فرم کوتاه افسردگی بک (BDI-۱۳)، مقیاس خانواده اصلی هاوشتات و همکاران (FOS)، پرسشنامه ادراک ازدواج والدین الدر و همکاران (PPMQ) و مقیاس بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (EMS) استفاده شد. در پژوهش حاضر ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت و جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراب نرمافزار AMOS-۲۴ استفاده شد.
یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد که هر دو مسیر غیرمستقیم اثر کارکرد خانواده مبدأ بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معناداری کمتر از ۰۵/۰ مورد تائید قرار گرفت؛ اما دو مسیر غیرمستقیم اثر ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معنیداری بزرگتر از ۰۵/۰ بود بنابراین مورد تائید نمیباشند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم کارکرد خانوادهی مبدأ به بلوغ عاطفی، کارکرد خانواده مبدأ و افسردگی، کارکرد خانواده مبدأ به کیفیت زناشویی، بلوغ عاطفی و افسردگی، بلوغ عاطفی به کیفیت زناشویی و ادراک ازدواج والدین به کیفیت زناشویی ازلحاظ آماری معنیدار میباشد بنابراین توجه متخصصان خانوادهدرمانی و زوجدرمانی به متغیرهای پیشبین و تأثیر آنها در بهبود روابط زناشویی و نهاد خانواده امری ضروری است.
افضل اکبری بلوط بنگان، فردین فرمانی، فاطمه عبدپور، شبنم غلامی سه چک،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش کنترل قلدری بر رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت نوجوانان قلدر با نقش واسطهای حمایت اجتماعی ادراکشده انجام شد.
مواد و روشها: طرح پژوهش نیمه آزمایشی به شیوه پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری یکماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل نوجوانان ۱۴ تا ۱۷ ساله منطقه ۱۷ مدارس دولتی شهر تهران بود. تعداد ۴۰ نفر از نوجوانانی که ملاکهای ورود به پژوهش را داشتند و نمره بالایی در پرسشنامه قلدری هارتر کسب کردند به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه حمایت اجتماعی زیمت و همکاران (۱۹۸۸) و رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت والکر و همکاران (۱۹۸۷) بود که در سه مرحله پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری یکماهه توسط هر دو گروه تکمیل شد. برنامه آموزش کنترل قلدری در ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای برای گروه آزمایش اجرا شد. برای تحلیل دادهها از مدل یابی ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی در قالب الگوی چند نشانگر چند پاسخ به کمک نرمافزارهای SPSSV۲۲ و SmartPLSV۳.۳ استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد آموزش کنترل قلدری اثر مستقیم و معنیداری بر حمایت اجتماعی و رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت در هر دو مرحله پسآزمون و پیگیری داشت. همچنین نتایج نشان داد آموزش کنترل قلدری به واسطه حمایت اجتماعی اثر غیر مستقیم و معنیداری بر رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت دارد. در مجموع مدل پژوهش در مرحله پسآزمون ۵۱ درصد و در مرحله پیگیری ۵۴ درصد از واریانس رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت را تبیین نموده است.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش میتوان گفت مدل اثربخشی آموزش کنترل قلدری بر رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت با نقش واسطهای حمایت اجتماعی ادراکشده از برازش مطلوبی برخوردار است و لذا آگاهی معلمان، والدین، روانشناسان، مشاوران و سایر متخصصان تعلیم و تربیت از این متغیرها میتواند کمککننده باشد.
متینه مهدیزاده، کیومرث فرحبخش، ابراهیم نعیمی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: با شیوع بیماری کرونا در اواخر سال ۲۰۱۹ در کشور چین و همهگیر شدن سریع آن در جهان، این مسئله به یک معضل جهانی با مخاطرات جسمی و روانی تبدیلشده است. ازآنجاییکه کارکنان کادر درمان در خط اول مبارزه با این بیماری قرار دارند، بهمراتب بیش از سایر اقشار جامعه در معرض آسیبهای جسمی و روانی هستند. پژوهش حاضر باهدف بررسی استرس ادراکشده زنان کادر درمان در دوران شیوع بیماری کرونا انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش به روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. جامعه موردپژوهش کلیه زنان کادر درمان شاغل در بخشهای مخصوص بیماران کرونا در شهر تهران در سال ۱۳۹۹ بودند. ۱۰ شرکتکننده با استفاده از نمونهگیری هدفمند و گلوله برفی انتخابشده و مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. بعد از رسیدن به اشباع دادهها با ۲ شرکتکننده دیگر نیز مصاحبه انجام شد و پس از بدست نیامدن دادههای جدید، نمونهگیری متوقف شد. سپس تجزیهوتحلیل دادهها با روش توصیفی کلایزی انجام شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از تحلیل مصاحبهها در دو کد نظری «احساسات و افکار ناخوشایند» و «رفتارهای محدودکننده و اجتنابی» معرفی شد.
نتیجهگیری: پرتکرارترین عوامل استرسزا در صحبتهای مصاحبهشوندگان، احساسات و افکار ناخوشایند پیرامون سلامتی جسمی و رفتارهای محدودکننده و اجتنابی در محیط خانوادگی بودند. نتایج این پژوهش میتواند جهت شناسایی و کاهش عوامل استرسزا در موقعیتهای مشابه باهدف کاهش استرس ادراکشده افراد مورداستفاده قرار گیرد.
سارا فخاریان مقدم، قاسم آهی، فاطمه محرری،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: شناسایی عواملی که باعث کاهش تردید اولیه نسبت به تزریق واکسن و افزایش پذیرش واکسن در بین عموم میشود، میتواند به تلاشهای مداوم برای واکسیناسیون علیه کووید-۱۹ کمک کند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ترس از کووید-۱۹ و تمایل به زدن واکسن با نقش میانجی رضایت (بیتفاوتی) و اثربخشی ادراکشده واکسن انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهر مشهد (۱۱۴۲۰N=) در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ تشکیل داد. تعداد اعضای نمونه در این پژوهش ۳۰۰ نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها مقیاس ترس از کووید-۱۹، مقیاس تمایل به زدن واکسن کووید-۱۹، خرده مقیاس رضایت مدل ۵C و مقیاس ارزیابی اثربخشی ادراکشده واکسن کووید-۱۹ بکار رفت. دادهها به کمک تحلیل معادلات ساختاری و استفاده از نرمافزار SPSS-۲۲ و Lisrel ۸,۸ تحلیل شد.
یافتهها: دامنه سنی آزمودنیها بین ۱۸ تا ۳۰ سال با میانگین سن ۷۵/۲۱ و انحراف معیار سنی ۹۳/۱ بود. یافتههای پژوهش نشان داد که بیشترین مقدار همبستگی بین ترس از کووید-۱۹ و اثربخشی ادراکشده واکسن وجود دارد. این همبستگی مثبت و معنیدار بود. بهعلاوه کمترین مقدار همبستگی بین ترس از کووید-۱۹ و تمایل به زدن واکسن شد. این همبستگی نیز مثبت و معنیدار بود. همچنین یافتههای پژوهش نشان داد که رضایت و اثربخشی ادراکشده واکسن در رابطه بین ترس از کووید-۱۹ و تمایل به زدن واکسن نقش میانجی دارد.
نتیجهگیری: این یافتهها اهمیت درک نقش عوامل پیشبین درباره کووید-۱۹ و مکانیزم های میانجی روانشناختی پیشایند مبتنی بر مدل باور سلامت و مدل ۵C در مورد تمایل به زدن واکسن را برجسته میکند.. بر این اساس رضایت (بیتفاوتی) و اثربخشی ادراکشده واکسن به عنوان عوامل روانشناختی میانجی ظاهر شدند که پذیرش واکسن را تحت تاثیر قرار میدهد.
فوزیه حسینی طباطبایی، شعله امیری، محمدعلی نادی،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه و هدف: هویت اخلاقی بهمثابه مقدمه کنش اخلاقی حاصل ادغام رشد اخلاقی و رشد هویت است. هدف این پژوهش بررسی الگوی هویت اخلاقی بر اساس ویژگیهای شخصیتی، استدلال اخلاقی، سبکهای والدینی ادراک شده و هویت شخصی در نوجوانان بود.
مواد و روشها: مطالعه در قالب پژوهش توصیفی- همبستگی اجرا شد. جامعه آماری دانشآموزان مقطع دوم متوسطه سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ در شهر مشهد بودند. تعداد ۱۹۹ دانشآموز به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای از جامعه انتخاب و سیاههی هویت شخصی بنیون و آدامز(۱۹۸۶)، شخصیت نئو(۱۹۸۵)، آزمون طرحواره اخلاقی رست (۱۹۹۹)، مقیاس سبک فرزندپروری ادراکشده بامریند(۱۹۷۳) و مقیاس هویت اخلاقی آکوئینو و رید(۲۰۰۲) تکمیل شد. تحلیل دادهها با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد الگوی ارائه شده از هویت اخلاقی بر اساس متغیرهای منظور شده از برازش مطلوبی برخوردار است و همبستگی درونی در بیشتر متغیرهای پژوهش معنیدار است، اثرات مستقیم استدلال اخلاقی بر هویت اخلاقی، ویژگیهای شخصیتی بر پایگاههای هویتی، استدلال اخلاقی و هویت اخلاقی معنیدار و اثر سبکهای فرزندپروری بر پایگاههای هویت و استدلال اخلاقی و اثر پایگاههای هویتی بر هویت اخلاقی، همچنین کلیه اثرات غیرمستقیم مدل هم معنیدار به دست آمده است. استدلال اخلاقی میانجی تأثیر صفات شخصیت بر هویت اخلاقی و تأثیر سبکهای فرزندپروری بر هویت اخلاقی بود. نتایج حاکی از تأثیر غیرمستقیم و معنیدار ویژگیهای شخصیتی و سبکهای فرزندپروری بر هویت اخلاقی از طریق میانجیگری هویت شخصی و ویژگیهای شخصیت و سبک فرزندپروری بر هویت اخلاقی از طریق میانجیگری پایگاههای هویت بود.
نتیجهگیری: بنابر یافتهها، جدا از نقش تک تک متغیرهای پیشنهادی، ویژگیهای شخصیتی و سبک فرزندپروری با تاثیرگذاری بر هویت شخصی و استدلال اخلاقی نقش میانجی را در تکوین هویت اخلاقی دارند و نباید از اهمیت آن غافل شد.
تازههای تحقیق
شعله امیری: Google Scholar, Pubmed
داود ساده، کامبیز حیدرزاده،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: اهمیت بررسی رفتار مصرفکنندگان با توجه به سابقه پژوهشهای صورت گرفته، ضرورت بالای آن را اثبات میکند. با توجه به اینکه مدلهای رفتار مصرفکننده از دو بعد داخلی و خارجی تشکیل شده و بررسی عوامل فقط از طریق روشهای خودگزارشگری و حتی مشاهده، کفایت و دقت لازم را به دنبال نداشته است، استفاده از روشهای علوم اعصاب میتواند در جمعآوری دادههای باکفایت به پژوهشگران کمک کند. دادههای بصری در قالب اطلاعات بیومتریک میتواند کلیه ابعاد مصرفکننده را در اختیار پژوهشگر قرار دهد، عدم توانمندی بیان شفاهی، عدم تمایل به بیان و بررسی ناخودآگاه موانعی در تحلیل رفتار مصرفکنندگان میباشند که در تمام ابعاد، تحلیل رفتار بصری به کمک پژوهشگران آمده است. این پژوهش مروری– اکتشافی بوده، که منابع بدون در نظر گرفتن بازه تاریخی از طریق گوگل اسکولار شناسایی و بر مبنای میزان استناد و ضریب تأثیر انتخاب گردیدهاند.
نتیجهگیری: رویکرد رفتار بصری مصرفکننده با توجه به قدرت الگوبرداری و امکان مدلسازی رفتار با دادههای بیومتریکی تمام کاستیهای روشهای سنتی را پوشش داده است، خودانگاره مصرفکننده به لطف دادههای بصری برای پژوهشگران علوم رفتاری شفافتر شده است، فرهنگسازی، فرهنگپذیری و انطباق فرهنگی در ارتباطات، تفکیک رفتار بصری جنسیتی و گروه سنی، سیستمهای بصری- انگیزشی، پاسخهای بصری هیجان، رفتار بصری منطبق با شخصیت، الگوهای بصری یادگیری، تأثیرگذاری بصری بر روی حافظه، ادراکسازی بصری و درنهایت تغییر نگرش با دستکاری محرک، نتیجه CVB برای تحلیل رفتار مصرفکننده میباشد، که تا به امروز به جهت نداشتن یکپارچگی با توجه به تعدد مدلهای توسعه دادهشده، نتوانسته در حل مسئله و تصمیمگیری مصرفکنندگان به شکل جامع کمک نماید.
خانم شیلا شهبازی بندانی، دکتر سیدحمید آتش پور،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر باهدف پیشبینی کیفیت زندگی بر اساس ادراک رنج، معنای زندگی، حمایت اجتماعی و انعطافپذیر روانشناختی در بیماران سندروم روده تحریکپذیر و به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد.
مواد و روشها: جامعه آماری پژوهش را بیماران مبتلابه سندرم روده تحریکپذیر اصفهان در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۲ به تعداد ۱۴۰ نفر تشکیل دادند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای کیفیت زندگی (IBS-QOL) پاتریک و دراسمن ، مقیاس تجربه و ادراک رنج اسچالز و همکاران ، پرسشنامه معنا در زندگی (MLQ) استگر و همکاران ، پرسشنامه پذیرش و عمل ویرایش ۲ (AAQ-II) بوند و همکاران و زمینه یاب مطالعه پیامدهای پزشکی حمایت اجتماعی (MOS-SSS؛ شـربورن و اسـتوارت) استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد از بین متغیرهای مورد مطالعه در رگرسیون بهترین پیشبینی کننده کیفیت زندگی، در گام اول حمایت اجتماعی، در گام دوم معنای زندگی و در گام سوم ادراک از رنج بوده است. بر این اساس در گام اول ضریب حمایت اجتماعی ۶/۵۲ درصد واریانس کیفیت زندگی، در گام دوم ضرایب حمایت اجتماعی و معنای زندگی ۶/۵۵ درصد واریانس کیفیت زندگی و در گام سوم ضرایب حمایت اجتماعی، معنای زندگی و ادراک از رنج ۲/۵۷ درصد واریانس کیفیت زندگی را تبیین میکند.
نتیجهگیری: با توجه به نقش معنی دار ادراک رنج، معنای زندگی، حمایت اجتماعی و انعطافپذیر روانشناختی در پیش بینی کیفیت زندگی پیشنهاد میشود، یک برنامه جامع مراقبتی از بیماران سندروم روده تحریک پذیر با توســعه و افزایــش متغیرهای فوق برای ارتقای کیفیت زندگی آنان پیش نهاد می گــردد