۱۰ نتیجه برای اختلال شخصیت
تورج هاشمی، آیدا عبداله زاده جدی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع گسترده اختلال شخصیت مرزی و پیامدهای مخرب اجتماعی، بهداشتی و اقتصادی آن، لزوم توجه بیشتر به این اختلال و عوامل زمینه ساز آن را برجسته می نماید. هدف پژوهش حاضر، بررسی سیستم های مغزی رفتاری بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و وجوه تمایز این سیستم ها در افراد بیمار با افراد عادی بود. مواد و روش ها: بدین منظور ۳۰ فرد بیمار که با تشخیص اختلال شخصیت مرزی در بیمارستان رازی تبریز بستری بودند، پرسش نامه BIS/BAS Carver و White را تکمیل نمودند. گروه شاهد شامل ۳۰ فرد فاقد سابقه تشخیص روان پزشکی بود. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که دو گروه مورد مطالعه در متغیرهای سیستم بازداری رفتاری و سیستم فعال ساز رفتاری و خرده مقیاس جستجوی لذت تفاوت معنی دار با یکدیگر دارد (۰۱/۰ < P). در این میان عامل جستجوی لذت با مقدار Wilk&#۰۳۹;s Lambda (۴۲/۰) و سیستم فعال ساز رفتاری با Wilk&#۰۳۹;s Lambda (۵۳/۰) در تمایزگذاری دو گروه نقش قابل توجهی داشت. نتیجه گیری: فعالیت بالای سیستم بازداری رفتاری زمینه ساز اضطراب دایمی و احساسات منفی تجربه شده در فرد بود و فعالیت بالای سیستم فعال ساز رفتاری می تواند عامل زیربنایی تکانشگری باشد که از مؤلفه های هسته ای اختلال شخصیت مرزی است. این مطالعه هماهنگ با سایر مطالعات مبتنی بر بررسی چگونگی تأثیر عوامل زیستی- عصبی در بروز اختلال شخصیت مرزی می تواند راه گشای فهم دقیق تر این اختلال و به پیرو آن ایجاد راه کارهای مناسب جهت پیش بینی احتمال بروز بیماری و پیش گیری های نخستین و نیز گسترش روش های درمانی مؤثرتر باشد.
نازنین خیرخواهان، محمود نجفی، محمد علی محمدی فر، نادیا ثقفی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : سبک دلبستگی ناایمن، یکی از عوامل مؤثر در بسیاری از آسیبهای روانی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبکهای دلبستگی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش از نوع تحقیقات علی- مقایسهای بود. نمونهای به حجم ۹۰ نفر شامل ۳۰ بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با مصرف دارو)، ۳۰ بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (بدون مصرف دارو) و ۳۰ فرد بهنجار از بین مراجعان مراکز درمانی دولتی و خصوصی خدمات روانپزشکی به روش نمونهگیری ملاک محور انتخاب شدند و مورد مقایسه قرار گرفتند. از پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسال برای جمعآوری دادهها استفاده شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: تفاوت میان سبکهای دلبستگی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با و بدون مصرف دارو) و افراد بهنجار از لحاظ آماری معنیدار بود (۰۰۱/۰ > P، ۵۲۶/۰ = F)؛ به این معنی که نمرات گروه اختلال شخصیت اسکیزوتایپال پایینتر از گروه مقایسه در دلبستگی ایمن گزارش گردید. یافتهها نشان داد که در دلبستگیهای دوسوگرا و اجتنابی، تفاوت معنیداری بین هر دو گروه دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار مشاهده شد. نتیجهگیری: در مجموع، نتایج حاکی از اهمیت نوع سبک دلبستگی در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بود. افراد دلبسته ناایمن جهت تجربه ویژگیهای اسکیزوتایپال و ابتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال آسیبپذیر هستند.
مظفر غفاری، عباس ابوالقاسمی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : متغیرهای روانشناختی در محیطهای دانشگاهی که از لحاظ تفاوتهای فردی و شخصیتی از تنوع بسیاری برخوردار است، باعث افزایش سازگاری دانشجویان شده و عملکرد تحصیلی آنان تحت تأثیر قرار میدهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین رابطه باورآمیختگی اندیشه- عمل و هوش شخصی با علایم اختلال شخصیت مرزی دانشجویان با میانجیگری کنترل عواطف بود. مواد و روشها: پژوهش از نوع همبستگی بود. نمونه آماری تحقیق شامل ۲۵۰ نفر از دانشجویان علوم پزشکی دانشگاههای شهرستانهای بناب و مراغه در سال تحصیلی ۹۴- ۱۳۹۳ بودند که به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه باورآمیختگی فکر- عمل Rachman و همکاران، مقیاس کنترل عواطف William و همکاران، پرسشنامه اختلال شخصیت مرزی Claridge و Broks و پرسشنامه هوش شخصی Mayer و همکاران استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی Pearson، Bootstrap و Sobel و از طریق برنامه نرمافزار SPSS Amos مورد تحلیل قرار گرفت. یافتهها: برازندگی مدل در اصلاح اولیه از طریق حذف مسیر غیر معنیدار تأیید شد. اثر مستقیم هوش شخصی، افسردگی، آمیختگی اندیشه- عمل اخلاقی، خشم بر روی علایم اختلال شخصیت مرزی معنیدار بود، اما اثر مستقیم احتمال برای خود، احتمال برای دیگران، اضطراب و هیجان مثبت معنیدار نشد. اثر غیر مستقیم آمیختگی اندیشه- عمل اخلاقی با میانجیگری افسردگی، خشم و هیجان مثبت، آمیختگی فکر- عمل احتمال برای خود با میانجیگری افسردگی، آمیختگی فکر- عمل احتمال برای دیگران با میانجیگری افسردگی، خشم و هیجان مثبت بر صفات مرزی معنیدار بود، اما اثر غیر مستقیم هوش شخصی معنیدار نبود. در مجموع، ۶۶ درصد از واریانس صفات مرزی از طریق متغیرهای مدل تبیین شد. نتیجهگیری: راهبردهای تنظیم هیجان و هوش شخصی با میانجیگری کنترل عواطف در تبیین علایم اختلال شخصیت مرزی نقش دارد. بنابراین، به نظر میرسد که وقوع راهبردهای ناکارامد تنظیم شناختی هیجان و کنش و هوش شخصی پایین، آسیبپذیری فرد را نسبت به صفات مرزی بالا میبرد.
سمیه هاشمی مفرد، رضوان السادات جزایری، مریم فاتحی زاده، عذرا اعتمادی، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : زنان دارای اختلال شخصیت وسواسی- جبری (Obsessive compulsive personality disorder یا OCPD) با آسیبهایی در روابط مختلف زندگی خود مواجه هستند که شناسایی این آسیبها میتواند مشاوران را در کمک به برطرفسازی آنها یاری نماید. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی و شناسایی آسیبها در روابط زوجی این زنان بود. مواد و روشها: رویکرد این پژوهش، مبتنی بر روششناسی کیفی بود و اطلاعات از طریق ۱۴ مصاحبه نیمه ساختار یافته با متخصصان خانواده و روانشناسان بالینی و روانپزشکان جمعآوری گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز بر اساس تحلیل مضمون صورت گرفت. نمونهگیری به صورت هدفمند آغاز شد و تا اشباع دادهها ادامه یافت و تحلیل دادهها همزمان با جمعآوری آنها انجام گرفت. یافتهها: تحلیل دادهها منجر به استخراج پنج مضمون متعامل شد که بیانگر آسیبهای بین زوجی زنان دارای OCPD بود. مضمونها (موضوعات) شامل «آسیبهای رشدی، درون فردی، زوجی، خانوادگی و اجتماعی» بود که بر رابطه زوجی این زنان تأثیرگذار میباشد. نتیجهگیری: نتایج به دست آمده نشان داد که آسیبهای خانوادگی و محیطی، موجب رشد ویژگیهای شخصیتی OCPD در این زنان میگردد و این ویژگیها بر روابط مختلف آنان در زندگی مانند روابط والد- فرزندی و اجتماعی تأثیر میگذارد که هر یک از آنها روابط زوجی آنان را متأثر میسازد و آن را در معرض آسیب قرار میدهد. در نتیجه، برای کاهش تأثیر این آسیبها در زندگی زنان مبتلا به OCPD، نیاز به مداخلات مشاورهای و روانشناختی احساس میگردد.
الهام موسویان، بابک شریفزاده،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : بینظمی هیجانی به عنوان یکی از علایم اصلی در اختلال شخصیت مرزی (Borderline personality disorder یا BPD)، تأثیرات قابل توجهی بر ادراک هیجانی در این گروه از بیماران دارد و با توجه به اهمیت بازشناسی هیجان در چهره در تعاملات اجتماعی و نتایج ضد و نقیض پژوهشهایی که در گذشته بازشناسی هیجان را در این گروه مورد ارزیابی قرار داده است، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی بازشناسی هیجان در افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی و ارتباط این علایم بر تعاملات میان فردی در این گروه از افراد بود. مواد و روشها: حجم نمونه پژوهش ۳۰ نفر بود که ۱۵ نفر از افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی و ۱۵ نفر آزمودنی سالم به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. آزمودنیها به شیوه نمونهگیری در دسترس از بین جامعه آماری مربوط انتخاب شدند. پرسشنامه شخصیت مرزی (Borderline personality inventory یا BPI) و پرسشنامه مشکلات بین فردی (Inventory of interpersonal problems یا IIP) و آزمون بازشناسی هیجان در چهره (Facial affect recognition task) بر روی دو گروه اجرا گردید. یافتهها: افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی نسبت به همتایان بهنجار در بازشناسی هیجان در چهره عملکرد ضعیفتری داشتند (۰۰۱/ < P، ۵/۱ = F). از طرف دیگر، این افراد در بازشناسی همه هیجانهای منفی دچار اشکال نبودند، بلکه به طور خاص در بازشناسی هیجان تنفر (۰۱۰/۰ < P، ۵/۲ =F ) و خشم (۰۲۰/۰ > P، ۰۵/۴ = F) نقص داشتند. همچنین، آنها مشکلات بین فردی بیشتری را نسبت به گروه شاهد نشان دادند (۰۰۱/ > P، ۰۱/۰ = F). نتیجهگیری: نقص در بازشناسی هیجان در چهره میتواند زمینهساز مشکلات میان فردی در این گروه از افراد با علایم اختلال شخصیت مرزی باشد. بنابراین، توجه به بازشناسی هیجان در چهره به عنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در تعاملات اجتماعی میتواند به فهم بهتر از بدکارکردی اجتماعی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کمک کند.
رضوان هویدافر، مریم فاتحیزاده، احمد احمدی، رضوان السادات جزایری، محمد رضا عابدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مطالعه کیفی آسیبهای تعاملی زوجین در خانوادههای زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بر اساس مصاحبه با خانواده درمانگران بود. مواد و روشها: جامعه پژوهش را همه متخصصان خانواده در حوزه درمان روانشناختی تشکیل داد. شرکت کنندگان مطالعه شامل دوازده متخصص با تجربه در زمینه درمانهای روانی خانواده بود که به شکل هدفمند از نوع همگون انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. سؤال اصلی پژوهش عبارت بود از مردان با همسران مبتلا به شخصیت مرزی، دچار چه آسیبهای تعاملی هستند؟» و سؤالات فرعی منشعب از سؤال اصلی بود که آسیبهای مختلف تعاملی در ابعاد مختلف زندگی زوجی را در برمیگرفت. دادههای حاصل از مصاحبه به روش تماتیک تجزیه و تحلیل گردید که در سه مرحله توصیف، کاهش و تفسیر دادهها را تحلیل نمود. یافتهها: از ۵۳۳ عبارت مرتبط با آسیبهای ارتباطی که از مصاحبه با متخصصان استخراج شد، در کدگذاری باز ۱۳۳ مفهوم مرتبط با آسیبهای ارتباطی به دست آمد و در کدگذاری محوری در ۱۶ زیرمقوله خلاصه شد و در نهایت، در چهار مقوله جمعبندی گردید که عبارت از «آسیبهای فردی مؤثر بر زندگی زوجی، آسیبهای بین فردی اجتماعی، آسیبهای بینفردی زوجی و آسیبهای بین فردی خانوادگی» بود. نتیجهگیری: حضور یک زن با شخصیت مرزی آسیبهایی را در خانواده تولید میکند که احتمال فروپاشی آن را افزایش میدهد.
سعید خدابندهلو، محمود نجفی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic personality disorder یا NPD)، اختلالی است که افراد مبتلا به دلیل احساس اهمیت شخصی بزرگمنشانه، با مشکلات بین فردی و همدلی بسیاری روبهرو میشوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی ذهنیتمدار بر کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD انجام شد. مواد و روشها: در این مطالعه، از روش مورد- منفرد با طرح A-B و خط پایه چندگانه استفاده گردید. نمونهها شامل ۳ مورد (۲ زن و ۱ مرد) از مراجعه کنندگان به کلینیک مشاوره شهر قزوین بودند که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و پس از پاسخگویی به نسخه ۴۰ گویهای مقیاس شخصیت خودشیفته (۴۰-Narcissistic Personality Inventory یا ۴۰-NPI)، بر اساس ملاکهای Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-۵ th Edition (DSM-۵)، توسط روانپزشک مورد مصاحبه تشخیصی قرار گرفتند و مبتلا به NPD تشخیص داده شدند. جهت سنجش علایم خودشیفتگی آزمودنیها، از مقیاس چند محوری بالینی Millon (Millon Clinical Multiaxial Inventory-III یا MCMI-III) استفاده گردید. طرحواره درمانی در ۲۰ جلسه انفرادی ۶۰ دقیقهای به صورت هفتهای دو جلسه اجرا شد. دوره پیگیری درمان نیز ۱ ماه پس از پایان مداخله دنبال گردید. یافتهها: دادههای به دست آمده با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی شامل میانگین و میانه، تحلیل دیداری شکلها در دو بخش درون موقعیتی و بین موقعیتی با شاخص ثبات و جهت روند، درصد دادههای غیر همپوش (Percentage of non-overlapping data یا PND) و درصد دادههای همپوش (Percentage of overlapping data یا POD) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافتهها، طرحواره درمانی در کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD مؤثر بود. نتیجهگیری: طرحواره درمانی در بهبود و کاهش علایم افراد دارای NPD از کارایی و اثربخشی لازم برخوردار است و میتواند در درمان مبتلایان به این اختلال به کار رود.
سیده سامرا حسینی امام، محمود نجفی، شاهرخ مکوند حسینی، مژگان صلواتی، علی محمد رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارت تنظیم هیجان مبتنی بر مدلهای Gross و Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان دارای نشانگان بالینی شخصیت مرزی بود. مواد و روشها: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و همراه با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل نوجوانانی بود که در سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره و روانشناسی، خدمات روانپزشکی و مراکز مربوط به اورژانسهای خودکشی در تهران مراجعه کرده بودند که از میان آنها، ۴۵ نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد قرار گرفتند. گروههای آزمایش طی ۸ جلسه، هفتهای دو جلسه ۹۰ دقیقهای، به صورت گروهی تحت درمان قرار گرفتند. پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) پیش از آغاز درمان و پایان جلسات درمان به طور گروهی اجرا گردید. گروه شاهد نیز هیچ مداخلهای دریافت نکرد. یافتهها: مدل Linehan بر تمامی راهبردهای تنظیم هیجان تأثیر گذاشت. مدل Gross نیز بر برخی از راهبردهای تنظیم هیجان از جمله پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد به برنامهریزی، اتخاذ دیدگاه، فاجعهآمیزپنداری و سرزنش دیگران به جز زیرمقیاسهای سرزنش خود و نشخوار ذهنی مؤثر بود. نتیجهگیری: دو مدل آموزش مهارت تنظیم هیجان به دلیل مؤلفههای مشترک درمان، بر راهبردهای تنظیم هیجان مؤثر بود. در مجموع، نتایج حاکی از اثربخشی بیشتر مدل Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان (کاهش راهبردهای کمتر سازش یافته) بود. بنابراین، میتوان از این مدل در جهت بهبود راهبردهای تنظیم هیجان استفاده نمود.
فاطمه چمنی، محمود نجفی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از پایههای اصلی اختلال شخصیت مرزی، نظریه روابط موضوعی و طرحوارههای شناختی است. نقش روابط موضوعی و طرحوارههای شناختی در اختلالات شخصیت، همواره مورد علاقه محققان و درمانگران بوده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین روابط موضوعی و طرحوارههای ناسازگار اولیه با نشانگان شخصیت مرزی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه از نوع همبستگی بود و به روش توصیفی صورت گرفت. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان تشکیل داد. نمونهها شامل ۳۱۰ دانشجو بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادهها با کمک پرسشنامه روابط موضوعی Bell (Bell Object Relations Inventory یا BORI)، طرحواره Young- فرم کوتاه (Young Schema Questionnaire-Short form یا SYQ-SF) و مقیاس شخصیت مرزی Claridge و Broks جمعآوری گردید و سپس با استفاده از آزمون همبستگی Pearson و Regression گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: بین روابط موضوعی و طرحوارههای ناسازگار اولیه با نشانگان شخصیت مرزی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی رابطه معنیداری وجود داشت. نتایج Regression حاکی از آن بود که از بین مؤلفههای روابط موضوعی، «خودمیانبینی و بیکفایتی اجتماعی» در مجموع ۲۳ درصد از واریانس نشانگان شخصیت مرزی را تبیین کردند و از بین مؤلفههای طرحوارههای ناسازگار نیز «رهاشدگی، استحقاق، نقص/ شرم، ایثار و بازداری هیجانی» در مجموع توانستند ۳۶ درصد از تغییرات نشانگان شخصیت مرزی را تبیین نمایند. نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده میتوان گفت که روابط موضوعی و طرحوارههای ناسازگار، نقش مهمی در پیشبینی نشانگان مرزی دارند و در نظر گرفتن آنها برای پیشگیری و درمان شخصیت مرزی، ضروری به نظر میرسد.
زهرا حافظیان، مینا مجتبایی، رزا علیخانی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و رواندرمانی شناختی تحلیلی در کاهش علائم روانشناختی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بود.
مواد و روشها: این تحقیق براساس هدف، تحقیقی کاربردی است. براساس گردآوری و نوع دادهها کمی و از لحاظ زمان مقطعی بود. علاوه براین طرح پژوهشی از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری پژوهش ۴۵ نفر به صورت غیرتصادفی انتخاب شدند. از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد و از برنامه آماری SPSS نسخه ۲۶ استفاده شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که نمرات علائم شخصیت مرزی BPI و STB برای افرادی که تحت درمان روان درمانی شناختی تحلیلی قرار گرفتند بیشتر از افرادی بود که تحت رفتار درمانی دیالکتیک بودند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشاندهنده موثرتر بودن روش شناختی تحلیلی از رفتاردرمانی دیالکتیک بوده است. در مجموع میتوان نتیجه گرفت رواندرمانگری شناختی تحلیلی با بهبود روابط بین شخصی، هیجانی وخودپنداره افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از انجام رفتارهای تکانهای، بدون تفکر و برنامهریزی نشده با ارتباط مناسب بین بیمار و درمانگر به بهبود عملکرد اجتماعی این بیماران کمک کند.