۳۰ نتیجه برای آموزش
ایرج ملکی، حمزه حسینی، علیرضا خلیلیان، ترنگ تقوایی، فاطمه نیکصولت،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: تظاهرات سندرم روده تحریک پذیر ( Irritable Bowed Syndrome-IBS ) تحت تأثیر فاکتورهای فرهنگی، نژادی، اجتماعی است. طبق بررسی های انجام شده مشخص شده که آموزش می تواند کیفیت زندگی بیماران مبتلا را تغییر دهد و هدف اصلی انجام این طرح بررسی اثر اموزش بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به IBS در جامعه ایرانی است. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی بوده و برای ۴۴ بیمار مورد بررسی قرار گرفت. این بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. دو گروه مذکور از نظر سن، جنس، تحصیلات، وضعیت شغلی و استرس همتا سازی شدند. گروه کنترل فقط درمان دارویی دریافت کرده و گروه مورد، علاوه بر درمان دارویی، در سه جلسه یک ساعته کلاس آموزشی شرکت کرد. محتوی کلاس آموزش شامل آناتومی روده، پاتوفیزیولوژی IBS ، علل تشدیدکننده علایم، روش های مقابله با استرسی و حل مسأله بود. پرسشنامه IBS QOL, SF۳۶ برای هر دو گروه قبل و یک ماه پس از آموزش پر شد. داده ها با استفاده از t-test و مجذور کای تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: میانگین سنی در گروه کنترل ۸ ± ۵/۳۳ سال و در گروه مورد ۱۰ ± ۵/۳۷ سال بود. در هر دو گروه اکثر بیماران زن، متأهل و شهر نشین بودند و در این مورد بین دو گروه اختلاف آماری معنی دار وجود نداشت. از نظر کیفیت زندگی بین گروه های کنترل و تجربی اختلاف آماری معنی دار وجود نداشت. نتیجه گیری: آموزش در کوتاه مدت بر کیفیت زندگی بیماران IBS مؤثر نبود شاید با بررسی در درازمدت و روی تعداد بیشتر بیماران بتوان اطلاعات بیشتری را به دست آورد.
غلامرضا خیرآبادی، جعفر بوالهری،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه:مطابق با داده های سازمان بهداشت جهانی، مرگ ها ی جاده ای مسئول حدود ۲۵% کل مرگ های ناشی از جراحت ها می باشد. یکی از مهمترین آمار های مورد توافق در مورد تصادفات و آسیب ها، نقش ۹۰-۷۰ درصدی عوامل انسانی در کلیه تصادفات است. فاکتورهای انسانی (رفتاری) در ۶۰% تصادفات نقلیه ای، به عنوان دلیل اصلی و در ۹۵% کل تصادفات نیز به عنوان یک عامل تاثیر گذار به شمار می آیند. روشها:در این مقاله مروری مطالعات مرتبط بین سال های ۲۰۰۹-۱۹۹۰ از طریق بانک داده های Medline وCochrane library و برخی از مقالات فارسی با
سکینه سلطانی کوهبنانی، حمید علیزاده، ژانت هاشمی، غلامرضا صرامی، ساجده سلطانی کوهبنانی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: کارکردهای اجرایی یکی از مهم ترین عوامل مؤثر، ابتلا به اختلال ریاضی دانش آموزان است. پیشرفت فن آوری در حوزه آموزش این امکان را فراهم می کند که بتوان این اختلال را با استفاده از برنامه های آموزشی رایانه ای مورد ارزیابی و درمان قرار داد. مواد و روش ها: در تحقیق نیمه آزمایشی حاضر، ۱۰ دانش آموز دختر ابتدایی به روش نمونه گیری در دسترس از مراکز اختلالات یادگیری شهر تهران و یک گروه ۱۰ نفری از دانش آموزان عادی نیز به عنوان گروه شاهد به صورت همتاسازی (هوش و سن) انتخاب شدند. تمامی آزمودنی ها با استفاده از آزمون ریاضی Key math و آزمون های کارکرد اجرایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مرحله بعد گروه آزمایشی در معرض آموزش رایانه یارحافظه کاری، به مدت ۲۰ جلسه در ۷ هفته قرار گرفت. پس از این مرحله تمامی آزمودنی ها دوباره از نظر کارکردهای اجرایی مورد سنجش قرار گرفتند. با فاصله یک ماه، آزمون پیگیری نیز انجام گرفت. برای مقایسه کارکردهای اجرایی دو گروه (با اختلال ریاضی و عادی) از آزمون t مستقل و داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با استفاده از t همبسته (اندازه تفاوت) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تفاوت معنی داری بین کارکردهای اجرایی دانش آموزان با اختلال ریاضی و عادی وجود داشت. همچنین آموزش رایانه یارحافظه کاری تأثیر معنی داری بر کارکرد اجرایی دانش آموزان با اختلال ریاضی داشته است. نتیجه گیری: کارکرد اجرایی دانش آموزان با اختلال ریاضی در اثر آموزش حافظه کاری ارتقا می یابد.
مجید برکتین، عباس عطاری، فریبا نوری، مهین امین الرعایا،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: خانواده بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی یک، فشارهای زیادی را متحمل مینمایند. ارزیابی نیازهای آموزش روانی مراقبان این بیماران، یکی از پیشنیازهای اساسی در بهداشت روان آنها است. هدف از انجام مطالعه حاضر، توصیف نیازهای آموزشی خانواده بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بود. مواد و روشها: پژوهش حاضر، از نوع کیفی و روش آن پدیدارشناسی بود. در این مطالعه منابع اطلاعات، اعضای مراقبت کننده از بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک بودند که نمونهگیری از آنها به صورت مبتنی بر هدف صورت گرفت و نمونهگیری تا رسیدن به مرحله اشباع ادامه یافت. در نهایت، ۲۰ نفر مورد بررسی قرار گرفتند. روش جمعآوری اطلاعات با استفاده از تکنیکهای مصاحبه و بحث گروهی بود و به روش هفت مرحلهای Colaizzi مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: یافتههای حاصل از مصاحبهها در کدبندی آخرین سطح به ۷ مفهوم اصلی با عناوین شناخت بیماری، نحوه مقابله با مشکلات رفتاری ناشی از علایم بیماری، همکاری درمانی، پذیرش بیمار از جانب خانواده، نیاز به خدمات مشاوره، نیاز به آموزشهای درمانی و نقشپذیری اجتماعی، تقسیم شد. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که خانواده و مراقبان بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی یک، نیازمند آموزش اختصاصی روانی- اجتماعی در حوزههای مشخص میباشند. پیشنهاد میگردد که مطالعات بعدی به روش مداخلهای در این حوزه انجام شود.
فرشته مومنی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : تنظیم هیجانی فرایندی است که در طی آن، افراد هیجانات خود را به صورت هشیارانه و ناهشیار تعدیل مینمایند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجانی بر کاهش افسردگی در دانشجویان دختر مبتلا به افسردگی ساکن خوابگاه در شهر تهران انجام شد. مواد و روشها : روش پژوهش حاضر، نیمه تجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری شش ماهه بود. نمونهای متشکل از ۳۰ نفر از دانشجویان در نیمسال اول سال تحصیلی ۹۰-۱۳۸۹ که مبتلا به افسردگی بودند و تحت درمان دارویی قرار داشتند، به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه ۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت آموزش تنظیم هیجانی قرار گرفته و گروه شاهد در لیست انتظار قرار داده شد. شش ماه پس از اتمام آموزش از کلیه شرکت کنندگان پیگیری به عمل آمد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم هیجانی شناختی (Garnefski و همکاران)، مقیاس تنیدگی، اضطراب و افسردگی (Lovibond) و سیاهه افسردگی Beck (Beck و Sreer) بود که در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری توسط آزمودنیها تکمیل شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که نمرات پسآزمون و پیگیری افسردگی در گروه آزمایش کاهش یافت (۰۱/۰ > P). همچنین، در زیرمقیاس سرزنش خود کاهش و در زیرمقیاسهای کنار آمدن و مثبت اندیشی افزایش معنیدار نمرات، هم در مرحله پسآزمون و هم پیگیری در گروه آزمایش وجود داشت. این در حالی است که در گروه آزمایش، نمرات پسآزمون و پیگیری اضطراب تغییر معنیداری را نشان نداد. نتیجهگیری : بنابر یافتهها نتیجهگیری میشود که میتوان از آموزش تنظیم هیجانی در جهت کاهش افسردگی و بهبود تنظیم هیجانی دختران دانشجوی مبتلا به اختلال افسردگی اساسی تحت دارو درمانی استفاده نمود.
کیوان زاهدی کسرینه، مریم فاتحیزاده، فاطمه بهرامی، رضوان السادات جزایری،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه آموزش فرزندپروری به شیوه راه حل مدار بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی شهر اصفهان انجام شد. مواد و روشها: روش پژوهش، نیمهتجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی والدین کودکان پیشدبستانی شهر اصفهان در سال تحصیلی ۹۵-۹۴ تشکیل داد. بدین منظور، ۳۲ خانواده (پدر و مادر) به روش خوشهای از بین مراکز انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه ۱۶ والدی آزمایش و شاهد گنجانده شد. پس از اجرای پیشآزمون گروهها، گروه آزمایش طی ۶ جلسه، مدت یک ماه تحت آموزش راه حل مدار مهارتهای فرزندپروری توسط پژوهشگر قرار گرفت و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. سپس، در هر دو گروه پسآزمون و پیگیری اجرا گردید. جهت سنجش مشکلات رفتاری کودکان، از چکلیست رفتاری کودکان- فرم والدین (CBCL یا Child behavior checklist) استفاده و توسط نرمافزار آماری SPSS تحلیل گردید. یافتهها: آموزش مهارتهای فرزندپروری راه حل مدار، میانگین مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی گروه آزمایشی را در تمامی حوزههای رفتاری: اضطراب، افسردگی، شکایات جسمانی، مشکلات اجتماعی/ تفکر/ توجه، رفتار قانونشکنی/ پرخاشگرانه و سایر مشکلات را نسبت به گروه شاهد در مراحل پسآزمون و پیگیری کاهش داده و تفاوت آماری معنیدار بود. نتیجه آزمون پیگیری بر روی متغیر مشکلات تفکر ۱۰۲/۰ = P معنیدار نبود که در پسآزمون معنیدار شد. نتیجهگیری: میتوان از آموزش راه حل مدار مهارتهای فرزندپروری به عنوان یک روش مؤثر در کاهش مشکلات رفتاری کودکان استفاده نمود.
محمد نریمانی، سمیه تکلوی، عباس ابوالقاسمی، نیلوفر میکائیلی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش تنآرامی کاربردی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ابعاد سرشت و منش زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (Generalized anxiety disorder یا GAD) انجام شد. مواد و روشها: روش این پژوهش به صورت آزمایشی از نوع طرح پیشآزمون و پسآزمون همراه با گروه شاهد بود. نمونههای پژوهش را ۴۰ زن مبتلا به GAD تشکیل دادند که به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. آزمودنیهای دو گروه به پرسشنامههای ۷-GAD و GAD-IV و پرسشنامه سرشت و منش (Temperament and Character Inventory یا TCI) پاسخ دادند. افراد گروه آزمایش به مدت ۱۶ جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. در پایان آموزش و سه ماه بعد، آزمودنیهای دو گروه دوباره پرسشنامههای مذکور را تکمیل نمودند. دادههای به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: بر اساس یافتهها، بین نمرات مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ابعاد اجتناب از آسیب (۱۴/۷ = F، ۰۵۰/۰ > P) و خودراهبری (۹۲/۲۶ = F، ۰۰۱/۰ > P) در گروه آموزش تنآرامی کاربردی مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه شاهد تفاوت معنیداری مشاهده شد؛ در حالی که تفاوت معنیداری در ابعاد نوجویی، وابستگی به پاداش، پشتکار، همکاری و خودفراروی بین نمرات پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دو گروه وجود نداشت. نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد که آموزش تنآرامی کاربردی مبتنی بر ذهن آگاهی، منجر به افزایش خودراهبری میشود؛ در حالی که بعد از روان درمانی در مرحله پسآزمون و پیگیری، کاهش در اجتناب از آسیب مشاهده گردید. بنابراین، آموزش تنآرامی کاربردی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش علایم GAD و تغییر در ابعاد سرشت و منش مؤثر میباشد.
منصوره نیکوگفتار، رضا قاسمی جوبنه،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : خودمراقبتی یکی از عوامل مهم در بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به دیابت است. مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی میتواند نقش مهمی در افزایش خودمراقبتی افراد مبتلا به دیابت داشته باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش ذهنآگاهی در افزایش خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. مواد و روشها: این پژوهش به روش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری پژوهش متشکل از زنان مبتلا به دیابت مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر تهران در سال ۱۳۹۳ بود. افراد نمونه در مرحله نخست بر اساس نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و پس از تکمیل پرسشنامه خودمراقبتی SDSCA (Summary of Diabetes Self Care Activities)، با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایشی و شاهد (۱۲ نفر برای هر گروه) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه در معرض آموزش ذهنآگاهی قرار گرفت، اما گروه شاهد مداخلهای دریافت نکرد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: بین میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون گروه آزمایش تفاوت معنیداری وجود داشت. این تفاوت در سطح ۰۱/۰ > P معنیدار بود. از اینرو، میتوان گفت که آموزش ذهنآگاهی موجب افزایش خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت گردید. نتیجهگیری: نتایج پژوهش دلالت بر تأثیر آموزش ذهنآگاهی بر افزایش خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت دارد. بر این اساس، میتوان در مراکز و کلینیکهای دیابت، علاوه بر درمانهای دارویی رایج، از مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی جهت افزایش خودمراقبتی افراد مبتلا به دیابت استفاده نمود.
سیده سامرا حسینی امام، محمود نجفی، شاهرخ مکوند حسینی، مژگان صلواتی، علی محمد رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارت تنظیم هیجان مبتنی بر مدلهای Gross و Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان دارای نشانگان بالینی شخصیت مرزی بود. مواد و روشها: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و همراه با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل نوجوانانی بود که در سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره و روانشناسی، خدمات روانپزشکی و مراکز مربوط به اورژانسهای خودکشی در تهران مراجعه کرده بودند که از میان آنها، ۴۵ نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد قرار گرفتند. گروههای آزمایش طی ۸ جلسه، هفتهای دو جلسه ۹۰ دقیقهای، به صورت گروهی تحت درمان قرار گرفتند. پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) پیش از آغاز درمان و پایان جلسات درمان به طور گروهی اجرا گردید. گروه شاهد نیز هیچ مداخلهای دریافت نکرد. یافتهها: مدل Linehan بر تمامی راهبردهای تنظیم هیجان تأثیر گذاشت. مدل Gross نیز بر برخی از راهبردهای تنظیم هیجان از جمله پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد به برنامهریزی، اتخاذ دیدگاه، فاجعهآمیزپنداری و سرزنش دیگران به جز زیرمقیاسهای سرزنش خود و نشخوار ذهنی مؤثر بود. نتیجهگیری: دو مدل آموزش مهارت تنظیم هیجان به دلیل مؤلفههای مشترک درمان، بر راهبردهای تنظیم هیجان مؤثر بود. در مجموع، نتایج حاکی از اثربخشی بیشتر مدل Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان (کاهش راهبردهای کمتر سازش یافته) بود. بنابراین، میتوان از این مدل در جهت بهبود راهبردهای تنظیم هیجان استفاده نمود.
محمد امیری، کریم عسگری مبارکه، سید حمید رضا عریضی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: ﺑﻴﻤﺎری دﻳﺎﺑﺖ (Diabetes disease) ﻳﻜﻲ از شایعترین بیماریهای ﻣﺰﻣﻦ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ بزرگترین ﻣﺸﻜﻞ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ در ﻫﻤﻪ کشورها است. مهمترین راﻫﺒﺮد ﻛﻨﺘﺮل بیماریهای ﻣﺰﻣﻦ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﺧﻮد است. هدف اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ مقایسه تأثیر آموزش مدیریت تعاملی دیابت (Interactive Diabetes Management Training یا IDMT) و آموزش ایمنسازی در مقابل استرس (Stress Inoculation Training یا SIT) بر خود مراقبتی بیماران دیابتی نوع دو بود.
مواد و روشها: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل ۲۴۵۰ نفر از بیماران دیابتی درمانگاه امالبنین اصفهان بود که از میان آنها ۳۹ نفر به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروهها پرسشنامه خود مراقبتی بیماران دیابتی (Summary of Diabetes Self-Care Activities یا SDSCA) را قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. گروه آزمایش یک SIT و گروه آزمایش دو IDMT را طی ۶ جلسه ۹۰ دقیقهای بهصورت هفتگی و گروهی دریافت کردند، اما گروه کنترل این آموزشها را دریافت نکرد. دادههای پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) و بهوسیله نرمافزار SPSS نسخه ۱۹ تحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد IDMT و SIT بر خود مراقبتی بیماران دیابتی مؤثر هستند. هر دو آموزش باعث افزایش خود مراقبتی شرکتکنندگان شدند، اما تفاوت معناداری بین تأثیر دو روش مداخله وجود نداشت (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: علاوه بر SIT، IDMT نیز میتواند بهعنوان یک روش مداخله مفید برای افزایش میزان خود مراقبتی بیماران دیابتی به کار رود.
شیوا احمدی، مصطفی بلقان آبادی،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه و هدف: ناتوانی در پردازش شناختی، اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجانها، ناگویی هیجانی نامیده میشود. ناگویی هیجانی یکی از مشکلات رایج در افراد است. پژوهش حاضر بهمنظور اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر ناگویی هیجانی دانشآموزان دختر مقطع دوم متوسطه نظری در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ انجام گردید.
مواد و روشها: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانشآموزان دختر مقطع دوم متوسطه دبیرستانهای نظری شهر نیشابور در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ بودند. به منظور انجام این پژوهش ۳۰ دانشآموز دختر دبیرستانی به صورت نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی در ۲ گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند (هر گروه ۱۵ نفر). به منظور بررسی سطح ناگویی هیجانی از پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (Toronto Alexithymia Scale-۲۰) استفاده شد. برنامه آموزشی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای، هفتهای یک بار برای گروه آزمایش انجام شد و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. در پایان جلسات هر دو گروه مجدد مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد بین افراد شرکتکننده در گروه آزمایش و گروه کنترل در میزان ناگویی هیجانی تفاوت معناداری وجود دارد (۰۰۱/۰p<). با در نظر گرفتن اندازه اثر می توان گفت ۵/۷۳ درصد تغییرات ناگویی هیجانی ناشی از مداخله آموزش تنظیم هیجان است.
نتیجه گیری: با آموزش تنظیم هیجان در مدارس میتوان باعث کاهش ناگویی هیجانی و ارتقا سطح سلامت روان دانشآموزان شد.
یوسف عبدالعلی زاده، محمد نریمانی، رضا کاظمی، توکل موسی زاده،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: درگذشته، وسواس اختلالی مزمن و درمان نشدنی بشمار میرفت، اما امروزه این وضعیت بهواسطه یافتههای حامی اثربخشی درمان شناختی رفتاری تغییر اساسی کرده است. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر استنتاج، آموزش نوروفیدبک و ترکیب این دو روش درمانی در درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس بود.
مواد و روشها: مطالعهی حاضر، از نوع نیمه آزمایشی گسترشیافتهی طرح پیشآزمون و پسآزمون چند گروهی بود. در این مطالعه ۲۵۵۰ نفر به روش نمونهگیری خوشهای از بین معلمان شهرستان مشکینشهر انتخاب شدند و ۱۹۱۶ نفر، پرسشنامه وسواس ییل – براون را تکمیل کردند و در مرحله دوم، ۶۶ نفر از ۱۵۳ نفری که نمرهی بالاتری از نقطه برش ۲۰ در پرسشنامه وسواس داشتند، پس از مصاحبهی تشخیصی، به روش تصادفی در یک گروه کنترل و سه گروه آزمایشی قرار گرفتند و درنهایت دادههای جمعآوریشده ۶۲ نفر با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره با نرمافزار SPSS-۱۸ مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج مقایسه گروههای آزمایشی با گروه کنترل نشان داد که شدت وسواس و خرده مقیاسهای آن (وارسی، شستشو، تکرار و شک) در گروههای آزمایشی نسبت به گروه کنترل بهطور معناداری کاهش پیدا کرد. بهطورکلی اثربخشی سه روش درمانی بر متغیر وسواس و خرده مقیاسهای آن در مرحله پسآزمون تأیید میگردد. میزان این تأثیر بین ۳/۳۵ تا ۶/۷۹ درصد بوده و تفاوت نمرات پسآزمون از طریق سه گروهدرمانی را تبیین میکند. نتایج بهدستآمده از مقایسههای زوجی بر اساس آزمون بونفرونی نشان میدهد که روش درمان ترکیبی درمان مبتنی بر استنتاج و آموزش نوروفیدبک در کاهش شدت وسواس مؤثرتر از روش درمان مبتنی بر استنتاج و آن مؤثرتر از آموزش نوروفیدبک میباشد.
نتیجهگیری: در این تحقیق، روش درمان ترکیبی درمان مبتنی بر استنتاج و آموزش نوروفیدبک در کاهش شدت وسواس مؤثرتر از روش درمان مبتنی بر استنتاج و آن مؤثرتر از آموزش نوروفیدبک بود.
فریبا دلوی اصفهانی، نصراله علیمحمدی، سعید پهلوان زاده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: عدم آموزش کافی به مراقبتکنندگان خانوادگی مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس عامل اصلی ایجاد افسردگی آنهاست. لذا این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش روانشناختی یک برنامه آموزش روان گروهی بر افسردگی مراقبین مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس انجامشده است.
مواد و روشها: در این پژوهش برنامه «آموزش روانشناختی گروهی» تدوین و بهصورت کار آزمایی بالینی با پی گیری یکماهه اجرا و ارزشیابی گردید. در مرحله طراحی، در ابتدا با استفاده از متون پرستاری در خصوص اقدامات مراقبتی موردنیاز و نقش خانوادهها در اجرای آنها پیشنویس برنامه تهیه گردید، سپس با استفاده از تکنیک RAM ازنظر مفهوم بودن، سودمندی، مرتبط بودن و قابلیت اجرایی بودن محتوای برنامه توسط خانوادهها، برنامه تدوین گردید. در مرحله اجرا، آزمودنیها به روش آسان انتخاب (۱۰۰ نفر) و بهطور تصادفی در گروه آزمون (۵۰ نفر) و کنترل (۵۰ نفر) قرار دادهشده است. برنامه آموزشی روانشناختی در ۷ جلسه ۹۰ دقیقهای، در ۷ هفته (هر هفته ۱ جلسه) جهت گروه آزمون انجام و در پایان لوح فشردهای با مضمون تکنیکهای آرامسازی، کنترل خشم و تنش و جزوه آموزشی محتوای جلسات در اختیار ایشان قرار گرفت. گروه کنترل نیز در دو جلسه گروهی شرکت و به بیان خاطرات پرداختند و جزوه آموزشی و لوح فشرده در اختیارشان قرار داده شد. ارزشیابی برنامه با استفاده از پرسشنامهای با دو بخش انجام گردید. بخش اول؛ اطلاعات دموگرافیک و بخش دوم؛ پرسشنامه استاندارد افسردگی بک بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری مجذور کای، t مستقل و آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر انجام شد.
یافتهها: نتایج آزمون آماری نشان داد که میانگین نمره افسردگی خانوادهها بلافاصله و یک ماه بعد از مداخله در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری وجود داشت. نتایج آزمون آنالیز واریانس با مشاهدات تکراری نیز کاهش معناداری در میانگین نمره افسردگی را در گروه آزمون نشان داد (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به مؤثر بودن برنامه آموزش روان گروهی در پیشگیری و بهبود از افسردگی در خانوادههای دارای فرد مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس این برنامه جهت بکار گیری آن به تیم درمان پیشنهاد میگردد.
محمد اکبری، محسن گل پرور، محسن لعلی، پریسا ترانه،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سوء رفتار جنسی کودکان و نوجوانان پدیدههای جهانی محسوب میشوند. این رفتارها تأثیرات مخربی بر سلامت روان نوجوانان بهجای میگذارند. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر بسته درمان تلفیقی پذیرش و تعهد و شناختی-رفتاری (ACT-CBT) و آموزش مدیریت والدین (PMT) بر علائم اختلال استرس پس از سانحه در نوجوانان پسر آزاردیده از سوء رفتار جنسی اجرا شد.
مواد و روشها: روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش سه گروهی (یک گروه درمان ACT-CBT، یک گروه آموزش مدیریت والدین (PMT) و یک گروه شاهد) در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش نوجوانان پسر ۱۴ تا ۱۸ ساله آزاردیده از سوء رفتار جنسی در شهر اصفهان بود که از بین آنها ۴۵ نفر بر پایه ملاکهای ورود انتخاب و سپس بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار سنجش متغیر وابسته پرسشنامه نشانگان اختلال استرس پس از سانحه ودرز و همکاران (۱۹۹۴) بود. گروه درمان ACT-CBT و گروه آموزش مدیریت والدین (PMT) هر یک به مدت ۱۰ جلسه تحت درمان قرار گرفتند. جهت تحلیل دادهها، از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد درمان تلفیقی ACT-CBT بر کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه در میان نوجوانان ۱۴ تا ۱۸ ساله آزاردیده از سوء رفتار جنسی مؤثر است (۰۰۱/۰>P)، ولی آموزش مدیریت والدین بر کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه تأثیری نداشت (۰۵/۰<P).
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که درمان تلفیقی ACT-CBT برای درمان نوجوانان پسر آزاردیده از سوء رفتار جنسی برای کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه قابلاستفاده است.
علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مقالهی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روشها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعهی آماری، زنان مطلقهی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیتهی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمعآوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعهی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بستهی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامهی افسردگی بک بود. روش مداخلهی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده میتوان گفت روش مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه میتواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنیها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آیندهی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مقالهی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روشها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعهی آماری، زنان مطلقهی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیتهی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمعآوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعهی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بستهی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامهی افسردگی بک بود. روش مداخلهی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده میتوان گفت روش مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه میتواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنیها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آیندهی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
سمانه محمدی شمیرانی، اسماعیل سعدی پور، فریبرز درتاج، صغری ابراهیمی قوام، محمدرضا فلسفی نژاد،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: همواره در نظام رفاه کودک، به کودکان و نوجوانان تحت مراقبت به عنوان یک جمعیت شکننده و در معرض خطر توجه می شود؛ از اینرو مداخلات پیشگیرانه در جهت کاهش آسیب ها بسیار حائز اهمیت می باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته آموزشی تاب آوری مبتنی بر بازی بر سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی بود.
مواد و روشها: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان ۷-۵ سال تحت سرپرستی بهزیستی استان تهران بودند. ابتدا ۵ مرکز به شیوه هدفمند انتخاب و سپس ۳۰ نفر از کودکان دارای ملاک های پژوهش با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند(هر گروه ۱۵ نفر). ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه اختلال رفتاری کودکان راتر(۱۹۶۷)، مقیاس تاب آوری کودک و نوجوان انگار و لیبنبرگ (۲۰۰۹) و بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی(محمدی شمیرانی، ۱۳۹۸) بود. گروه آزمایش، آموزش تاب آوری را به مدت ۱۴ جلسه ی ۶۰ دقیقه ای به صورت هفته ای دو جلسه دریافت کردند. به منظور تحلیل داده ها از میانگین، انحراف معیار، تحلیل کوواریانس چند متغییره و تک متغییره استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری بر سازگاری اجتماعی و مولفه آن (بیش فعالی- پرخاشگری، اختلال کمبود توجه، ناسازگاری اجتماعی) تاثیر معناداری داشت(۰۱/۰p<) اما در مولفه های اضطراب- افسردگی و رفتار ضداجتماعی به طور معناداری موثر نبوده است(۰۵/۰ < p).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های بدست آمده از این مطالعه به نظر می رسد می توان از بسته آموزشی تاب آوری برای افزایش سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی استفاده کرد.
حسن عبداله زاده، نسیم شادین،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: پرستاران تحت تأثیر عوامل فشارزای متعددی هستند که عوامل معنوی میتواند بر کیفیت زندگی کاری آنها تأثیر بگذارد. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش خودمراقبتی معنوی بر خودشفقت ورزی و شجاعت اخلاقی پرستاران بود.
مواد و روشها: تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و ازنظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه پرستاران شاغل در بیمارستان پاستور نو تهران در پاییز ۱۳۹۸ تشکیل میدادند. از بین پرستاران شاغل در بیمارستان پاستور نو، ۳۰ نفر که معیارهای ورود به پژوهش را دارا بودند، به روش در دسترس انتخابشده و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) جایگزین شدند. ابتدا افراد هر دو گروه آزمایش و کنترل، پرسشنامههای خودشفقت ورزی نف و شجاعت اخلاقی سکرکا را بهعنوان پیشآزمون تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش، تحت آموزش خودمراقبتی معنوی قرار گرفتند ولی گروه کنترل هیچگونه مداخلهای را دریافت نکردند. بعد از پایان دوره، مجدداً افراد هر دو گروه آزمایش و کنترل، همان پرسشنامهها را بهعنوان پسآزمون تکمیل کردند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۳ و توسط آزمون آماری تحلیل کوواریانس تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که میزان خودشفقت ورزی و شجاعت اخلاقی گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل، بهطور معناداری افزایش یافته است (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده میتوان گفت آموزش خودمراقبتی معنوی با کنترل افکار و هیجانات منفی و تقویت احساس تعهد به شغل، ارزشهای دینی و نوعدوستی باعث میشود که خودشفقت ورزی و شجاعت اخلاقی در پرستاران را افزایش یابد این امر علاوه بر پرستاران برای سلامت بیماران نیز مفید است.
حمیرا رئیسی، طیبه شریفی، احمد غضنفری، مریم چرامی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی به اختلال غیر پیشرونده در حرکت و وضعیت اطلاق میشود که به دنبال ضایعه عصبی در سالهای اولیه روی میدهد و سبب بروز ناتواناییهای حرکتی و نورولوژیک میگردد. اختلال در انجام فعالیتهای روزمره زندگی، هزینههای درمانی سنگین و وابستگی شدید به اطرافیان بر کارکرد خانواده و بهویژه مادران اثر میگذارد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان خودشفقت ورزی و آموزش سرمایه روانشناختی بر تحمل پریشانی و خودتنظیمی هیجانی مادران کودکان فلج مغزی انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی در مراکز توانبخشی تحت نظر بهزیستی شهرکرد در سال ۱۳۹۸ بود (۲۷۰ نفر) که از این تعداد، نمونهای به حجم ۴۵ نفر بهصورت دردسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در سه گروه ۱۵ نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. افراد دو گروه آزمایش در دوره¬های خودشفقتورزی و سرمایهی روانشناختی در ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای شرکت کردند؛ اما برای گروه کنترل، مداخلهای صورت نگرفت. شرکت¬کنندگان در سه مرحله به پرسشنامههای تحمل پریشانی هیجانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) و پرسشنامه خودتنظیمی هیجانی (۲۰۱۰) پاسخ دادند. دادههای پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و تی مستقل تحلیل شد.
یافتهها: نتایج بیانگر این بود که آموزش خودشفقتورزی و آموزش سرمایهی روانشناختی بهطور یکسان و مؤثری سبب افزایش تحمل پریشانی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی شده است (۰۵/۰>p) و از بین دو شیوه مداخلهای، تنها آموزش سرمایه روانشناختی توانسته منجر به بهبود خودتنظیمی هیجانی مادران شود (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر میتوان گفت که دو شیوه مداخله آموزش خودشفقتورزی و آموزش سرمایهی روانشناختی میتواند بهعنوان گزینههای مداخلهای مؤثر بهمنظور بهبود تحمل پریشانی و خودتنظیمی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی مورداستفاده قرار گیرد.
زهرا بهاری، کیانوش زهراکار، ذبیح پیرانی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش به زوجین برای حل تعارضات ایجادشده در رابطه زناشویی اهمیت زیادی دارد و درمانگران با ارائه آموزشهای مختلف سعی بر این داشته و دارند تا به شیوهای عمل نمایند که زوجین به روش بهتری با هم ارتباط برقرار کنند. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش برنامه غنی سازی رابطه در کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش راهبردهای حفظ رابطه میباشد.
مواد و روشها: روش تحقیق نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری ۴۵ روزه است. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق مراجعهکننده به مرکز مشاوره پیش از طلاق معاونت پیشگیری دادگستری واقع در شهر کرج در سال ۹۸-۹۹ بودند. تعداد ۲۱ زوج که توانستند با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (هر گروه ۷ زوج) و یک گروه کنترل (۷ زوج) قرار گرفتند. گروه های آزمایش تحت آموزش غنی سازی ارتباط (۷ جلسه ۹۰ دقیقهای) قرار گرفتند. از پرسشنامه های پرخاشگری ارتباطی پنهان و راهبردهای حفظ رابطه (RMSM) بهمنظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. از تحلیل کوواریانس چندمتغیری، آزمون تعقیبی توکی و شفه و اندازهگیری مکرر چندمتغیری (تحلیل پروفایل) جهت تحلیل دادهها استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل داده ها از نرمافزار SPSS نسخه ۲۵ استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر غنی سازی رابطه در کاهش پرخاشگری ارتباطی در مراحل پسآزمون و پیگیری مؤثر بود (۰۰۱/۰>p). همچنین آموزش مبتنی بر غنیسازی ارتباط در افزایش راهبردهای حفظ رابطه در مراحل پسآزمون و پیگیری مؤثر بود (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های تحقیق می توان بیان کرد که بررسی اثربخشی آموزش برنامه غنی سازی رابطه در کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش راهبردهای حفظ رابطه مؤثر است.