نادعلی مرادی، فاطمه عزیزآبادی فراهانی، داود نعمتی انارکی، ندا سلیمانی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که مدیریت بر تولید محتوای تبلیغات تجاری در سیمای جمهوری اسلامی ایران برمبنای ارزش های خانوادگی بنا نهاده شده اثرگذار است. در این راستا مدیریت محتوا می تواند بر ارزش ها و سلامت جامعه اثرگذار باشد. بنابراین هدف اصلی تحقیق بررسی نقش ارزش های خانوادگی در تولید محتوا در راستای سلامت اجتماعی بود.
مواد و روشها: در این تحقیق از روش ترکیبی کیفی وکمی استفاده شد. جامعه آماری این تحقیق را خبرگان و کارشناسان و اساتید برتر حوزه رسانه و تبلیغات تشکیل داده اند که ۱۴ نفر شناسایی شدند. در مرحله کیفی پس از گردآوری ادبیات موضوع و اسناد بالادستی (دستور العمل) سازمان های مرتبط، به روش تحلیل محتوا ارزیابی های لازم صورت گرفت. ابزار تحقیق شامل مصاحبه با خبرگان و پرسشنامه های محقق ساخته شاخص های ارزشی در تبلیغات تجاری رسانه بود. جهت پایایی پرسش نامه از فاکتورآلفای کرونباخ استفاده و هر کدام از مولفه ها مقادیر بالای ۷/۰ (امتیاز قابل قبول) را کسب کردند. برای تجزیهوتحلیل اطلاعات نیز از دو روش آماری توصیفی و استنباطی (مجذور خی دو) با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ استفاده شد.
یافتهها: بر اساس این تحقیق، ۲۶۳ شاخص مشخص و پس از بازنگری مجدد و حذف شاخص های تکراری ۱۴۶ شاخص استخراج شدند و در ۸ بعد و ۲۱ مولفه و ۱۴۶ شاخص جدول دسته بندی گردیدند. در ادامه به کمک کارگروه دلفی در ۲ مرحله، شاخص ها غربال و شاخص های اضافی حذف شدند و در نهایت تعداد ۷۸ شاخص نهایی استخراج شدند. جهت پایایی هر دو پرسش نامه از فاکتورآلفای کرونباخ استفاده و هر کدام از مولفه ها مقادیر بالای ۷/۰ (امتیاز قابل قبول) را کسب کردند.
نتیجهگیری: به نظر می رسد که تبلیغات تلویزیونی-آگهیهای بازرگانی- به عنوان مؤثرترین وسیله تبلیغاتی شناخته شده و میتواند نقش مهمی بر ارزش های جامعه داشته باشد.
شیرین خدادادی ارکوینی، مجتبی خدادادی، حسین داوودی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: صمیمیت و سازگاری زناشویی در بین زوجین باعث حفظ و استحکام بنیان خانواده میگردد. هدف از پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی شیوه نامه مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی و تعیین اثربخشی آموزش آن بر سوگیری ، صمیمیت و سازگاری زوجین با ناسازگاری زناشویی بود.
مواد و روشها: روش تحقیق نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیشآزمون، پسآزمون، همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش زوجین دارای مشکلات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر اراک در سال ۱۳۹۸ بود. نمونۀ پژوهش شامل ۱۶ زوج (۳۲ نفر) دارای ناسازگاری زناشویی و سوگیری شناختی بود که به روش در دسترس انتخاب شدند. دادهها با پرسشنامه سازگاری لاک- والاس (۱۹۵۹)، صمیمیت زناشویی واکر وتامپسون (۱۹۸۳) و نرمافزار تکلیف کاوش نقطه (۱۳۹۴) جمعآوری شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها و بررسی روابط بین متغیرها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که شیوهنامه درمانی مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی روایی محتوایی قابل قبولی دارد. همچنین نتایج مداخله آموزشی نشان داد که آموزش شیوهنامه به طور معنی داری سوگیری شناختی زوجین را کاهش میدهد و صمیمیت و سازگاری زوجین را افزایش میدهد.(P≤۰.۰۰۱)
نتیجهگیری: به نظر میرسد که آموزش شیوهنامه درمانی مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی میتواند به عنوان برنامه ای روا و کارآمد برای کاهش سوگیری شناختی و افزایش صمیمیت و سازگاری زوجین ناسازگار مورد توجه قرار گیرد.
محمد ترکمان، کیوان کاکابرایی، سعیده السادات حسینی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: تابحال رویکردهای درمانی متعددی اعم از دارویی و غیردارویی برای مبتلایان اختلال نقص توجه-بیش فعالی به کار گرفته شده است و محققان درصدد تعیین اثرگذاری بیشتر هرکدام از این رویکردها هستند. بنابراین هدف از این تحقیق مقایسه اثربخشی دارودرمانی، پسخوراند عصبی و مداخلات روانشناختی تلفیقی (آموزش والدین، بازی درمانی و آموزش شناختی) بر مشکلات رفتاری اختلال ADHD داشت.
مواد و روشها: روش تحقیق نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کودکان ۹ تا ۱۲ سال شهر همدان در سال ۹۹-۱۳۹۸ بودند. شیوه نمونهگیری هدفمند بود. گروه درمانهای دارویی تحت نظر روانپزشک به مدت ۱۲ هفته روزانه دارو دریافت کردند. گروه پسخوراند عصبی ۲۴ جلسه ۴۵ دقیقهای بصورت ۲ بار در هفته مداخله دریافت کرد. گروه مداخلات روانشناختی تلفیقی بمدت ۲۴ جلسه در (۸ جلسه آموزش والدین هفتگانه، ۸ جلسه بازی درمانی هر هفته دو جلسه، ۸ جلسه آموزش شناختی هر هفته دو جلسه) آموزش دریافت کردند. شرکت کنندگان با مقیاس سوانسون، نولان و پلهام ویرایش چهارم برای سنجش نشانههای بالینی ADHD، آزمون عصب روانشناختی کولیج جهت سنجش کارکردهای اجرایی و مقیاس خودگزارشی مشکلات رفتاری راتر فرم والدین مورد سنجش قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که مداخلات روانشناختی تلفیقی در مقایسه با درمان دارویی و پسخوراند عصبی در متغیر مشکلات رفتاری و تمامی مولفه های آن اثربخشی بیشتری داشت که این اثربخشی در پیگیری سه ماهه نیز معنی دار بود (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: به نظر می رسد که مداخلات روانشناختی تلفیقی میتواند درمان موثر و ماندگاری در مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به ADHD باشد و می تواند جایگزین رویکردهای درمانی دیگر مانند دارودرمانی و پسخوراند عصبی باشد.
علی سلیمانی، آرزو لشکری، یگانه ترابی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: بهزیستی روانشناختی پذیرش خود، استقلال، روابط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی، رشد شخصی و تسلط بر محیط است. عوامل متعددی بر بهزیستی روانشناختی تأثیر دارند؛ بنابراین هدف این پژوهش بررسی نقش واسطهای ترس از شادی و ناگویی خلقی در ارتباط با تروما و بهزیستی روانشناختی بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. برای این منظور ۲۶۲ نفر از دانشجویان دانشگاههای البرز و علم و فرهنگ به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامههای ترس از شادی (FSH)، بهزیستی روانشناختی، ناگویی هیجانی تورنتو (TAS) و ترومای دوران کودکی (CTQ) پاسخ دادند. تحلیل دادهها نیز با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار ۸.۸۵ LISREL انجام شد. همچنین برای برآورد آمار توصیفی از نرمافزار SPSS۲۴ استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحلیل نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازهگیری برازش دارد (۰۵۵/۰= RMSEA، ۹۲/۰= CFI،۵۸۸/۲= x۲/df). نتایج تحلیل نشان دادند که تروما و آسیب دوران کودکی با میانجیگری ناگویی خلقی و ترس از شادی قادرند بهزیستی روانشناختی را پیشبینی کنند، بهنحویکه ناگویی خلقی و ترس از شادی بهطور مثبت و غیرمستقیم قادر به پیشبینی بهزیستی روانشناختی بودند.
نتیجهگیری: میتوان بر اساس یافتههای پژوهش نتیجه گرفت که ترس از شادی و ناگویی هیجانی در رابطه بین ترومای دوران کودکی و بهزیستی روانشناختی نقش واسطهای دارند. توجه به این مکانیسم تأثیر میتواند در بهزیستی افراد و نیز مداخلات مؤثر بر ترومای دوران کودکی مؤثر باشد.
الهه سلیمانی، زهرا تنها، علی اکبر ملکی راد، داوود کردستانی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: ﺗﻌﺎرﺿﺎت به وجود آﻣﺪه در ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ را در ﺳﻄﻮح ﻓﺮدی، ﻧﻬﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ به وجود میآورد. تعارضات زناشویی و طلاق را بعد از مرگ ناگهانی در خانواده از مهمترین عوامل تنشزا در خانواده میدانند. هدف از پژوهش حاضر پیشبینی تعارضات زناشویی بر اساس مهارتهای زندگی و سبکهای دلبستگی با واسطهگری رضایت جنسی و قصه عشق زوجین بود.
مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعهکننده به مرکز مشاوره مهراندیش شهر اراک بود که در یک بازه ۶ ماهه در سال ۱۳۹۸ به این مراکز مراجعه کرده بودند. در کل جامعه آماری ۶۰۰ زوج (۱۲۰۰ نفر) بود که تعداد ۱۴۶ زوج (۲۹۲ نفر) بهعنوان نمونه آماری به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب گردیدند. ابزار گردآوری دادهها، مقیاس سبکهای دلبستگی هازان و شیور (۱۹۹۳)؛ مقیاس تعارضات زناشویی ثنایی و براتی (۱۳۷۹)؛ مقیاس مهارتهای زندگی ساعتچی، کامکاری و عسگریان (۱۳۸۹)؛ مقیاس رضایت جنسی لارسون (۱۹۸۸) و مقیاس قصه عشق استرنبرگ (۱۹۸۶) بود. این پژوهش از نوع همبستگی بود که با روش مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که رضایت جنسی و قصه عشق هر دو در رابطه بین مهارتهای زندگی و سبکهای دلبستگی با تعارضات زناشویی میتوانند نقش واسطهگری داشته باشند.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه رضایت جنسی یکی از عوامل مهم سازگاری در بین زوجین میباشد و عدم رضایت در این زمینه احساس ناکامی را به همراه خواهد داشت، بنابراین، توجه به انطباق سبکهای دلبستگی و سبکهای عشقورزی میتواند یکی از عوامل مؤثر در کاهش تعارضات زناشویی باشد. علاوه بر این، مجهز بودن به مهارتهای زندگی میتواند در کنار قصه عشق در کاهش تعارضات زناشویی تأثیر عمدهای داشته باشد.
کاظم صدیقی، محمدرضا صفاریان طوسی، غلامرضا خدیوی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: از نظر قانونی، طلاق آخرین مرحله از ازدواج است ولی از نظر روانشناختی، آغاز یک مرحلهی تازه از ازدواج است. طلاق پدیده ای است که میتواند عواقب و پیامدهای منفی قابل ملاحظهای داشته باشد. یکی از پیامدهای طلاق بروز افسردگی و اضطراب ناشی از طلاق است که بیشتر در بین زنان رخ میدهد. هدف از تحقیق حاضر برررسی شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی بر اضطراب و افسردگی زنان مطلقه است..
مواد و روشها: تحقیق حاضر از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و گواه است. جامعه تحقیق حاضر زنان مطلقه شهر نیشابور بودند. نمونه شامل ۲۴ نفر از زنان مطلقه شهر نیشابور بود که به صورت دردسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (۱۲ نفر) و کنترل (۱۲ نفر) به شیوه تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را در طی ۸ جلسه دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار داشتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک و اضطراب بک مورد مطالعه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس سری زمانی انجام پذیرفت.
یافتهها: نتایج به دست آمده نشان میدهد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی اضطراب و افسردگی زنان مطلقه را کاهش می دهد. همچنین نتایج یافتههای مرحله پیگیری نشان میدهد اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در طی زمان پایدار بوده است.
نتیجهگیری: بنابراین آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، پردازش شناختی زنان مطلقه را بهبود می بخشند، هیجان های منفی را کاهش و هیجان های مثبت را افزایش دهند؛ در نتیجه اضطراب و افسردگی را کاهش دهد.
زهرا کشاورز، نورمحمد بخشانی، حسن آقائی خواجه لنگی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: عشق یکی از حیرتانگیزترین هیجانهایی است که انسان میتواند تجربه کند، اما درعینحال، میتواند یکی از دردناکترین هیجانها باشد. انحلال روابط عاشقانه با انواع پاسخهای منفی جسمی و روانی اعم از اضطراب، افسردگی، آسیبشناسی روانی، تنهایی و سرزنش خود همراه بوده است. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی درمان شفقتمحور بر عاطفه منفی و سرزنش خود در دانشجویان دختر با شکست عاطفی صورت گرفت.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی همراه با پیشآزمون و پسآزمون میباشد؛ بدین منظور از بین دانشجویان دختر دارای تجربه شکست عاطفی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال تحصیلی ۹۶-۹۷، نمونهای ۴۰ نفره به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (۲۰=n) گمارده شدند. کلیه آزمودنیها در مرحله پیشآزمون پرسشنامه عاطفه منفی و سرزنش خود را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای تحت آموزش درمان شفقت محور قرار گرفتند، درحالیکه گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. در پایان هر دو گروه مجدداً ارزیابی شدند. دادههای پژوهش از طریق آزمون تحلیل کوواریانس (آنکووا) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله درمانی شفقت محور باعث کاهش نمرات عاطفه منفی و سرزنش خود در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل شده است (۰۱/۰ P≤).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای تحقیق، جهت کاهش عاطفه منفی و سرزنش خود در دانشجویان دختر با شکست عاطفی میتوان از درمان شفقتمحور استفاده کرد و کابرد آن بر روی جعیت ایرانی موجه می باشد.
اعظم شاه محمدی قهساره، احمد عابدی، فلور خیاطان، اصغر آقایی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی یکی از اختلالات طبقه خلقی از پنجمین ویرایش تشخیص اختلالات روانی است. این اختلال از کودکی شروع شده و برای والدین، معلمان، دوستان و خود کودکان مشکلات زیادی ایجاد میکند. این اختلال که با مشکلات اجتماعی همراه است بسیار ناتوانکننده است. پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتبار یابی اولیه مقیاس اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی انجام شد.
مواد و روشها: روش این پژوهش، توصیفی و ابزارسازی بوده و جامعه آماری این تحقیق عبارت است از کلیه والدین کودکان ۱۲-۶ سال شهر اصفهان در سال ۱۳۹۷. تعداد نمونه آماری شامل ۳۰۰ نفر بود که بهصورت نمونهگیری در دسترس انجام گرفت. جهت گردآوری دادهها به منظور سنجش این اختلال از مقیاس محققساختهی اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی (DMDDS) استفاده شد. برای بررسی گویه ها از روایی محتوایی کمی و کیفی، روایی صوری کمی و کیفی، تحلیل عامل اکتشافی (EFA) با چرخش واریماکس، تحلیل عامل تائیدی (CFA) و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.
یافتهها: بر اساس پارامترهای شاخص ضریب تأثیر بالای ۵/۱، شاخص روایی محتوای بالای ۶۲/۰، نسبت روایی بالای ۷۰/۰، همچنین بر پایه تحلیل عامل اکتشافی و تحلیل عامل تائیدی تعداد ۲۴ گویه در ابزار حفظ شد. با در نظر گرفتن ارزش ویژه بالای ۱، چهار عامل تکانش گری، عملکرد، خلقی و ناکامی استخراج گردید. طبق نتایج بهدستآمده از عوامل چهارگانه مذکور، این مقیاس قادر بهپیش بینی ۸۰/۵۰ درصد از تغییرات کل مقیاس بود. همچنین ضریب اعتبار کل مقیاس به روش آلفای کرونباخ ۸۹۴/۰ به دست آمد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، شاخص روایی محتوایی و نیز صوری و سازهای مقیاس طراحیشده برای والدین قابلقبول بوده و میتواند جهت ارزیابی اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی در کودکان ۱۲-۶ سال مورداستفاده قرار گیرد.
الهام غفرالهی، عذرا اعتمادی، زهرا یوسفی، محمدرضا عابدی، هاجر ترکان،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: خیانت زناشویی به هرگونه رابطه عاطفی یا جنسی یا مجازی فراتر از چهارچوب رابطه متعهدانه بین دو همسر اطلاق میشود که یکی از مهمترین عوامل تهدیدکننده عملکرد، ثبات و تداوم زندگی زناشویی است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مشاوره مبتنی بر تعهدافزایی و مشاوره مبتنی بر زوجدرمانی هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی و بخشودگی زنان مبتلا به خیانت مجازی بود.
مواد و روشها: روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون دو گروه آزمایش و یک گروه
گواه به همراه آزمون پیگیری بود. از جامعه زنان متأهل مبتلا به خیانت مجازی شهر اصفهان، تعداد ۴۵ نفر به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. گروههای آزمایش مشاوره مبتنی بر زوجدرمانی هیجان مدار و مشاوره مبتنی بر تعهدافزایی را در ۹ جلسه ۹۰ دقیقهای دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مشاورهای دریافت نکرد. ابزار مورد استفاده در پژوهش پرسشنامه دلزدگی زناشویی (پاینز، ۱۹۹۶) و پرسشنامه بخشودگی فردی (احتشام زاده، ۱۳۸۸). بود. دادههای پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی تحلیل شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که هر دو روش تعهدافزایی و زوجدرمانی هیجان مدار بر کاهش دلزدگی زناشویی و بخشودگی زنان مبتلا به خیانت مجازی مؤثر بوده است و بسته مشاورهای تعهدافزایی اثر معنادارتری داشته است (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدستآمده به نظر میرسد که استفاده از هر دو روش تعهدافزایی و زوجدرمانی هیجان مدار بهمنظور بهبود دلزدگی زناشویی و بخشودگی زنان مبتلا به خیانت مجازی مؤثر بوده است و پیشنهاد میگردد بهعنوان رویکردهای درمانی و مشاورهای توسط روانشناسان و مشاوران خانواده استفاده گردد.
منور گیلانی فر، قاسم آهی، فرزان خیرخواه، فاطمه شهابی زاده،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع و نرخ عود دوباره اختلال دوقطبی، درک عوامل پیشبین و عوامل آسیبپذیری این بیماری از اهمیت بالایی برخوردار است، ازاینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی سبکهای شناختی مرتبط با نظام فعالسازی رفتاری در رابطه بین تجارب آسیبزای دوره کودکی با نشانگان اختلال دوقطبی در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را کلیه بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بستریشده در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل تشکیل داد. حجم نمونه ۳۷۹ نفر بود که به روش نمونهگیری در دسترس و در یک بازه زمانی ۱۸ ماهه انتخاب شدند. بهمنظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه تجارب آسیبزای کودکی، پرسشنامه افسردگی بک، مقیاس خود گزارشی مانیا و سبکهای شناختی مرتبط با نظام فعالسازی رفتاری (خرده مقیاس کمالگرایی/ ارزیابی عملکرد مقیاس نگرشهای ناکارآمد، خرده مقیاس خود نکوهشگری مقیاس تجربیات افسردگی و خرده مقیاس خودمختاری مقیاس خودمختاری- اجتماع مداری) استفاده شد. دادههای پژوهش با استفاده از نرمافزارهای SPSS وLISREL و به کمک روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد تجارب آسیبزای دوره کودکی بر سبکهای شناختی مرتبط با نظام فعالسازی رفتاری و نشانگان (افسردگی و مانیا) اختلال دوقطبی اثر دارد (۰۵/۰>p). سبکهای شناختی مرتبط با نظام فعالسازی رفتاری بر نشانگان (افسردگی و مانیا) اثر دارند (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت میکند که سبکهای شناختی مرتبط با نظام فعالسازی رفتاری، میانجی رابطه بین تجارب آسیبزای دوران کودکی و نشانگان (افسردگی و مانیا) اختلال دوقطبی هستند.
فرهاد تنهای رشوانلو، حسین کارشکی، سیدامیر امین یزدی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: نیاز ذاتی برای تعلق داشتن، اثرات چندگانه و ماندگاری بر الگوهای هیجانی، پردازشهای شناختی و عملکرد بهینه روانشناختی افراد داشته و سطوح پایین آن، با بیماری روانی و جسمانی در ارتباط است. نظریه بین فردی-روانشناختی رفتار خودکشی، عدم ارضای نیازهای بین فردی را زمینه ساز خودکشی افراد میداند. هدف از پژوهش حاضر بررسی ساختار عاملی و شاخصهای سوال پاسخ پرسشنامه نیازهای بین فردی (INQ-۱۰) در نمونهای غیر بالینی از دانشجویان بود.
مواد و روشها: در یک طرح توصیفی و اعتباریابی آزمون، طی دو مطالعه ۲۱۶ و ۲۲۶ نفر از دانشجویان دوره کارشناسی در دانشگاه فردوسی مشهد به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. گردآوری دادهها با پرسشنامه نیازهای بین فردی (INQ-۱۰) و مقیاس ارضای نیازهای بنیادین در روابط (BNS-RS) صورت گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با بررسی همسانی درونی، روایی عاملی اکتشافی، تأییدی و واگرا، پارامترهای تمیز و آستانه و منحنیهای آگاهی سوال و آزمون انجام شد.
یافتهها: نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که پرسشنامه نیازهای بین فردی(INQ-۱۰)، ساختاری دو عاملی با واریانس تبیین شده ۱۰/۷۴ درصد دارد. تحلیل عاملی تأییدی نیز به تأیید رسید. پرسشنامه از پایایی سازه مناسبی برخوردار بود. روایی واگرای پرسشنامه در ارتباط با نیازهای بنیادین روانشناختی در روابط به تأیید رسید (۰۱/۰≥P). بر حسب جنسیت تفاوت معناداری به دست نیامد (۰۵/۰<P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد، پرسشنامه نیازهای بین فردی در نمونهای غیربالینی از دانشجویان از پایایی و روایی مناسبی برخوردار است و میتوان از آن در مطالعات مربوط به تأثیر عوامل بافتی بر خودکشی در دانشجویان استفاده کرد.
فرزانه بیات، زینب خانجانی، جلیل باباپور، عباس بخشی پور رودسری،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری التهابی مزمن است که با ضایعات دمیلینه در مغز، طناب نخاعی و عصب چشمی مشخص میشود. هنگامیکه میلین درنتیجه تشکیل پلاک تخریب میشود، هدایت فیبر عصبی کاهش مییابد و یا از بین میرود. این پدیده سبب قطع پیامهای عصبی فرستادهشده از مغز و بروز علائم بیماری میگردد. این بیماری منجر به اختلال در کارکردهای شناختی میشود. هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلرروز با میانجیگری کارکرد تصمیمگیری مخاطرهآمیز است.
مواد و روشها: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس مراجعهکننده به انجمن اماس ایران بودند که از میان آنها ۲۰۰ نفر به روش نمونهگیری غیر تصادفی در دسترس با ملاکهای ورود و خروج انتخاب شدند. در راستای بررسی سطح حساسیت پردازش حسی در بیماران از مقیاسهای شخص با حساسیت پردازش حسی بالا آرون و آرون (۱۹۹۷) و بهمنظور ارزیابی سطح تصمیمگیری مخاطرهآمیز و شدت بیماری مولتیپل اسکلروز در بیماران، به ترتیب آزمون قمار آیوا بشارا، داماسیو، داماسیو، اندرسون (۱۹۹۴)، مقیاس وضعیت نانوانی گسترده کورتزکه (۱۹۸۳) استفاده شد.
یافتهها: تحلیل همبستگی نشان داد که رابطه معناداری بین حساسیت پردازش حسی با مولتیپل اسکلروز و کارکرد تصمیمگیری مخاطرهآمیز وجود دارد. براساس نتایج، تأثیر حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلروزیس بهواسطه گری تصمیمگیری مخاطرهآمیز تعدیل یافت (۰۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: میتوان نتیجه گرفت مدل ساختاری حساسیت پردازش حسی، کارکرد تصمیمگیری مخاطرهآمیز و بیماری مولتیپل اسکلروز از برازش خوب برخوردار است.
سمانه مختاری، زهرا یوسفی، غلامرضا منشیء،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه، ازدواج بهسادگی گذشته نیست و جوانان در آستانه ازدواج از یک ترس یا نگرانی در مورد ازدواج و مسائل آن رنج میبرند که مربوط به تحریفهای شناختی، طرحوارهها و سبکهای مقابلهای است که افراد در برابر طرحوارهها بکار میگیرند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش پیش از ازدواج طرحوارهمحور بر ترس از ازدواج و سبکهای مقابلهای در دختران مجرد شهر اصفهان بود.
مواد و روشها: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعهی نیمه تجربی با طرح پیشآزمون –پسآزمون با گروه کنترل و بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دختران مجرد و دانشجوی شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش شامل ۳۰ نفر بود که با روش نمونهگیری هدفمند که به روش نمونهگیری ذر دسترس انتخاب و بهطور تصادفی و برابر به گروه آزمایش یا کنترل تخصیص یافتند. شرکتکنندهها در مرحله پیش از مداخله و پس از مداخله به پرسشنامههای ترس از ازدواج سمیعی، یوسفی و نشاط دوست (۱۳۹۳) و ذهنیتهای طرحوارهای یانگ (۲۰۰۸) پاسخ دادند. گروه آزمایش تحت آموزش گروهی پیش از ازدواج طرحوارهمحور در ۱۵ جلسه ۹۰ دقیقهای قرار گرفتند درحالیکه گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس و با استفاده از نسخهی ۲۳ بستهی آماری برای علوم اجتماعی تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج مقایسه گروه آزمایش با گروه کنترل نشان داد که کارکرد ترس از ازدواج و سبکهای مقابلهای نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری داشته است. بهعبارتدیگر، آموزش پیش از ازدواج طرحوارهمحور بر ترس از ازدواج و سبکهای مقابلهای دختران مجرد تأثیر معناداری داشته است (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: بهطورکلی نتایج حاکی از تأثیر آموزش پیش از ازدواج طرحوارهمحور بر ترس از ازدواج و سبکهای مقابلهای دختران مجرد بود؛ و میتوان از آن بهعنوان یک مداخله مهم و کلیدی در حوزه پیش از ازدواج بکار گرفته شود. همچنین، نتایج این تحقیق میتواند مورداستفاده مشاوران خانواده و ازدواج قرار بگیرد.
ناهید جولائیها، مسعود جان بزرگی، احمد علیپور، عباس پسندیده،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: این تحقیق با هدف مقایسه اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خدا سو (GOSP) و فرزندپروری مثبت (TRIPLE P) بر حرمت خود، خودکارآمدی و خودمهارگری کودکان دارای والدین پراسترس، به روش نیمهتجربیِ سه گروهی انجام شد.
مواد و روشها: جامعۀ آماری دانش آموزان ۸ تا ۱۱ سالهای بودند که در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ در مدارس منطقه ۱۵ شهر تهران مشغول به تحصیل بوده و دارای والدین پراسترس بودند؛۳۰ نفر از این مادران با نمونهگیری در دسترس و بعد از غربالگری در سه گروه آزمایش و کنترل (هرکدام ۱۰ نفر) بهطور تصادفی جایگزین شدند. به آزمودنیهای گروه آزمایش GOSP (۱۲ جلسه) و به گروه ۲، TRIPLE P (۱۰ جلسه بر اساس فرزندپروری ساندرز ۱۹۹۲) بهصورت ۱۲۰ دقیقه هفتگی آموزش داده شد و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. بعد از آموزش، پسآزمون برای هر سه گروه از دانش آموزان اجرا شد. نتایج با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد میانگین نمرات دانش آموزان در گروه GOSP در حرمت خود و خود مهارگری بهطور معناداری از گروه TRIPLE P و کنترل بیشتر است. خودکارآمدی هیجانی در گروه GOSP بهطور معناداری بیشتر از گروه کنترل و میانگین نمرات خودکارآمدی تحصیلی در هر دو گروه آزمایش بهطور معناداری از گروه کنترل بیشتر بود. بین حرمت خود و خود مهارگری کودکان در دو گروه TRIPLE P و گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: ترکیب معنویت خدا سو با در نظر گرفتن ویژگیهای تحولی کودکان، اثربخشی آموزشهای فرزندپروری بر خود مهارگری، حرمت خود و خودکارآمدی در کودکان را افزایش میدهد.
خانم فریده اسمعیلی، دکتر شکوه نوابی نژاد، دکتر علیرضا کیامنش،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: ازدواج یکی از مهمترین رویدادهای زندگی هرفرد است که تحت تاثیر ویژگیها و خصوصیات فرد پیش از ازدواج مانند طرح واره های ناسازگار اولیه است. یکی از رویکردهای درمانی که برای طرح واره های ناسازگار اولیه ارایه شده است، درمان هیجان مدار است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر اثر بخشی درمان هیجانمدار بر طرحوارههای ناسازگار اولیه در دوران عقد است.
مواد و روشها: طرح پزوهش حاضر از بعد هدف کاربردی و از بعد روش اجرا شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ۲ ماه است. از جامعه زوجین در دوران عقد شهر تهران نمونه ای ۴۰ نفری از زوجین به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. آموزش درمان هیجان مدار به مدت ۱۲ جلسه به گروه آزمایش ارایه شد. از پرسشنامه طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ (۱۹۹۰) برای گردآوری داده ها استفاده گردید. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.
یافتهها: نتایج به دست آمده نشان داد درمان هیجانمدار بر طرح وارههای ناسازگار اولیه اثربخش بوده است(p=۰.۰۵). نتایج نشان داد که اثر تعاملی زمان*گروه و منبع بین گروهی در نمرات شرکت کنندگان در خصوص طرحواره های ناسازگار اولیه تفاوت معناداری وجود دارد (p=۰.۰۱).
نتیجهگیری: بنابراین درمان هیجان مدار با بهبود آگاهی، شناخت و تنظیم هیجانی، عاملیت زوجین را در تنظیم هیجان ها افزایش می دهد و انحرافات شناختی ناشی از طرح واره های ناسازگار اولیه را کاهش می دهد و پیشنهاد میگردد به عنوان رویکرد درمانی در مسائل زوجین استفاده گردد.
شراره ضرابی، فاطمه سادات طباطبایی نژاد، زهره لطیفی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال پرخوری به عنوان یک اختلال شایع روانشناختی منجر به آشفتگی و مشکلات متعددی برای فرد می شود. یکی از مشکلات در افراد مبتلا به اختلال پرخوری ظرفیت تحمل پریشانی پایین است، که این مسئله باعث افزایش تمایل فرد به پرخوری می گردد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان خودشفابخشی برتحمل پریشانی زنان مبتلا به اختلال پرخوری عصبی انجام گرفت.
مواد و روشها: این پژوهش کمی و نیمه آزمایشی (پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه) بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به پرخوری عصبی مراجعه کننده به متخصصان و مراکز درمانی شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸ است که ۴۵ نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و گواه قرار داده شدند. ابزار گردآوری دادها پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) بود. هر یک از گروههای آزمایش ۱۲ جلسه تحت درمان گروهی شناختی رفتاری میشل و درمان خودشفابخشی مروی و لطیفی قرار گرفتند ولی گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چند متغیری و مجذور کای استفاده شد.
یافتهها: بر اساس آزمون مجذور کای تفاوت معناداری از لحاظ سن، تحصیلات و مدت بیماری بین سه گروه مشاهده نشد (۰۵/۰<P). نتایج نشان داد که درمان خودشفابخشی در تمامی ابعاد تحمل پریشانی و درمان شناختی رفتاری در تمامی ابعاد بجز بعد تحمل در مقایسه با گروه گواه تفاوت معناداری داشتند (۰۵/۰>P). همچنین درمان خودشفابخشی باعث افزایش بیشتر ابعاد تحمل، جذب و نمره کل تحمل پریشانی در مقایسه با درمان شناختی رفتاری شده است (۰۵/۰=P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش می توان از درمان شناختی رفتاری و خودشفابخشی برای افزایش تحمل پریشانی زنان مبتلا اختلال پرخوریعصبی استفاده کرد. اگر چه به نظر می رسد درمان خودشفابخشی در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در این مورد مؤثرتر باشد.
محبوبه پاینده، سیدعلی هاشمیانفر، اصغر محمدی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: مصرف مشروبات الکلی یکی از پدیدههای نوظهور اجتماعی است. دراینبین آسیبپذیرترین گروه، زنان جوان هستند که به دلیل بحرانهای روانی ناشی از مشکلات اجتماعی، بیش از سایرین به مصرف الکل گرایش دارند. هدف از تحقیق حاضر پدیدارشناسی تجارب رفتاری و احساسی گرایش به مصرف الکل در زنان شهر اصفهان بود.
مواد و روشها: روش تحقیق کیفی پدیدارشناسی با رویکرد کلایزی استفادهشده است، جامعه آماری این پژوهش، زنان مصرفکننده مشروبات الکلی در شهر اصفهان هستند که ۳۰ نفر به روش نمونهگیری هدفمند، از نوع گلوله برفی با معیار اشباع نظری بهعنوان نمونه انتخاب شدند. جمعآوری دادهها با مصاحبههای نیمه ساختاریافته به مدت ۴۰-۳۰ دقیقه انجام شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد زنان به پیشنهاد همسر و دوستان و اعضای خانواده شروع به مصرف الکل نموده و به دودسته احساسات منفی (احساس غم، یکنواخت بودن زندگی وعدم هیجان) احساسات مثبت (حس خنده و خوشحالی، جذابیت و در دسترس بودن مشروب) اشارهکردهاند که سبب گرایش آنها به مصرف الکل شده است.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که تجارب زنان پس از مصرف مشروب الکل شامل دو مقوله، احساسی (احساس باخت و عقب افتادن از مسیر زندگی، احساس پشیمانی و پوچی) و رفتاری (عربدهکشی، عدم تعادل، هرزهگویی، از دست دادن هوشیاری، خشونت) میباشد.
زلیخا صالحی، عذرا غفاری، توکل موسی زاده،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه، پرخاشگری کودکان یکی از شایعترین و یکی از دلایل مهم ارجاع آنها به رواندرمانگران است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی قصه درمانی و موسیقیدرمانی بر کارکردهای اجرایی دانشآموزان دختر پرخاشگر بود.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه آزمایشی، ۴۵ دانشآموز پرخاشگر از بین دانشآموزان دختر مقطع ابتدایی شهر کرج در سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ بهصورت تصادفی خوشهای انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای پرخاشگری کودکان دبستانی، آزمون ویسکانسین، آزمون عملکرد مداوم و آزمون استروپ بود. گروههای آزمایش تحت درمان قصه درمانی در ۱۱ جلسه و موسیقیدرمانی در ۸ جلسه قرار گرفتند. دادهها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند.
یافتهها: بین اثربخشی قصه درمانی و موسیقیدرمانی بر کارکردهای اجرایی (۰۰۱/۰p<) دانشآموزان دختر پرخاشگر، تفاوت معنیداری مشاهده شد. میانگین نمرات کارکردهای اجرایی در پسآزمون موسیقیدرمانی، بهطور معنیداری بیشتر از میانگین نمرات گروه قصه درمانی و گروه کنترل بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: قصه درمانی و موسیقیدرمانی بر بهبود کارکردهای اجرایی دانشآموزان دختر پرخاشگر نقش مؤثری دارد. همچنین موسیقیدرمانی نسبت به قصه درمانی بر افزایش شاخصهای کارکردهای اجرایی (انعطافپذیری شناختی، توجه پایدار و بازداری) دانشآموزان دختر پرخاشگر، تأثیر بیشتری دارد؛ بنابراین پیشنهاد میشود این درمانها برای کمک به دانشآموزان پرخاشگر در محیطهای آموزشی و درمانی توسط متخصصان این حوزهها اجرا گردد. نتایج این پژوهش میتواند تلویحات آموزشی زیادی داشته باشد.
زهرا بهاری، کیانوش زهراکار، ذبیح پیرانی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش به زوجین برای حل تعارضات ایجادشده در رابطه زناشویی اهمیت زیادی دارد و درمانگران با ارائه آموزشهای مختلف سعی بر این داشته و دارند تا به شیوهای عمل نمایند که زوجین به روش بهتری با هم ارتباط برقرار کنند. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش برنامه غنی سازی رابطه در کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش راهبردهای حفظ رابطه میباشد.
مواد و روشها: روش تحقیق نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری ۴۵ روزه است. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق مراجعهکننده به مرکز مشاوره پیش از طلاق معاونت پیشگیری دادگستری واقع در شهر کرج در سال ۹۸-۹۹ بودند. تعداد ۲۱ زوج که توانستند با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (هر گروه ۷ زوج) و یک گروه کنترل (۷ زوج) قرار گرفتند. گروه های آزمایش تحت آموزش غنی سازی ارتباط (۷ جلسه ۹۰ دقیقهای) قرار گرفتند. از پرسشنامه های پرخاشگری ارتباطی پنهان و راهبردهای حفظ رابطه (RMSM) بهمنظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. از تحلیل کوواریانس چندمتغیری، آزمون تعقیبی توکی و شفه و اندازهگیری مکرر چندمتغیری (تحلیل پروفایل) جهت تحلیل دادهها استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل داده ها از نرمافزار SPSS نسخه ۲۵ استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر غنی سازی رابطه در کاهش پرخاشگری ارتباطی در مراحل پسآزمون و پیگیری مؤثر بود (۰۰۱/۰>p). همچنین آموزش مبتنی بر غنیسازی ارتباط در افزایش راهبردهای حفظ رابطه در مراحل پسآزمون و پیگیری مؤثر بود (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های تحقیق می توان بیان کرد که بررسی اثربخشی آموزش برنامه غنی سازی رابطه در کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش راهبردهای حفظ رابطه مؤثر است.
سکینه کریمی، محبوبه چین آوه، صمد فریدونی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: روان نمایشگری نوعی تخلیه هیجانی است که به بازگشایی مشکل شخصیتی یک فرد مشخص و ارائه جنبه هایی از زندگی او می پردازد و مقایسه آن با درمان شناختی-رفتاری می تواند تعیین کننده میزان اثربخشی آنها باشد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و روان نمایشگری بر نشانه های اختلال های برونی سازی شده کودکان ۷ تا ۱۲ سال می باشد.
مواد و روشها: روش پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی (شبه آزمایشی) است که با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به همراه گروه کنترل صورت پذیرفت. گروه نمونه به صورت در دسترس از بین کودکانی که در مراجعه به مرکز مشاوره آوای مهر پاسارگاد، تشخیص نشانه های اختلال برونی سازی شده برای آنان ثبت شده بود و واجد ملاک های لازم جهت شرکت در پژوهش بودند، تعداد ۲۴ نفر بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. درمان شناختی- رفتاری و رواننمایشگری برای گروه های آزمایشی اجرا گردید، اما گروه کنترل هیچ مداخله خاصی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ی سیاههی رفتاری کودک آخنباخ (نسخه والدین) بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها و بررسی روابط بین متغیرها از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی و آزمون t مستقل استفاده گردید.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که بین اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان روان نمایشگری در متغیرهای رفتار پرخاشگری و رفتار قانون شکنانه در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود ندارد (P≥۰,۰۰۱) ولی در مرحله پیگیری در متغیر رفتار قانون شکنانه تفاوت معنی داری وجود دارد.(P≤۰,۰۰۱) با توجه به مقادیر اندازه اثر برای متغیرهای رفتار پرخاشگری و رفتار قانون شکنانه در درمان شناختی رفتاری و روان نمایشگری مشخص گردید اثربخشی درمان روان نمایشگری بیشتر از درمان شناختی رفتاری می باشد.(P≤۰,۰۰۱)
نتیجهگیری: به نظر می رسد که روش درمان روان نمایشگری نسبت به درمان شناختی-رفتاری در بهبود رفتارهای پرخاشگرانه و قانون شکنانه سودمندتر می باشد.