logo

جستجو در مقالات منتشر شده



مریم فراهانی، رحیم حمیدی پور، حسن حیدری،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: تولد یک کودک ناتوان تأثیر شگرفی در روحیه والدین و بخصوص مادران می­گذارد. به دنیا آمدن فرزند ناتوان موجی از ناامیدی را در والدین ایجاد می­کند که تاب­آوری در مقابل این مشکل به تنهایی سخت است. از این­رو، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان راه حل محور بومی بر تاب آوری زنان دارای فرزند ناتوان بود.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران دارای فرزند کم­توان ذهنی مراجعه کننده به واحد توانبخشی بهزیستی شهر اراک در سه ماه اول سال ۱۳۹۸ تشکیل می­دادند. نمونه تحقیق شامل ۴۰  مادر دارای کودک ناتوان بودند که به صورت نمونه­گیری دردسترس انتخاب شدند (۲۰ گروه کنترل و ۲۰ نفر آزمایش). برای جمع­آوری اطلاعات از مقیاس تاب­آوری کانر دیویدسون استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون، مداخله (راه­حل محوری) به گروه آزمایش ارائه گردید. گروه کنترل نیز در لیست انتظار قرار داشتند. پس از پایان برنامه مداخله­ای، از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد پس از سه ماه نیز آزمون پیگیری به عمل آمد. برای تحلیل داده­ها از روش تحلیل واریانس مختلط استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که مداخله راه­حل محور بر تاب­آوری مادران دارای فرزند کم­توان ذهنی شهر اراک اثربخش بوده است (۰۵/۰>p).
نتیجه‌گیری: با توج به یافته­های به دست آمده، به نظر می­رسد درمان راه حل محور بومی مبتنی بر روایات مادران کودکان ناتوان ذهنی در افزایش تاب­آوری آنان اثربخش بوده است. ملاحظات نظری و عملی بیشتر در این پژوهش مورد بحث قرار گرفته است.
رویا فلاحیان، اصغر آقایی، حمیدطاهر نشاط دوست،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: نظر به متفاوت بودن شاخص شادی و عوامل مؤثر بر آن در محیط­های جغرافیایی و سازمانی مختلف، در این پژوهش به تدوین مدل بومی عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان مجتمع فولاد مبارکه اصفهان پرداخته شده است.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع توصیفی است که ازلحاظ روش­شناسی آمیخته (مشتمل بر روش­های کیفی و کمی) و بخش کیفی آن به روش نظریه داده­بنیاد و بخش کمی آن به روش همبستگی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه این طرح، شامل کلیه کارکنان فولاد مبارکه اصفهان به تعداد ۱۴۵۲۹ نفر در سال ۱۳۹۸ می­باشد. با انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۷۵ نفر از کارکنان که به روش نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای انتخاب شدند و تکمیل پرسشنامه محقق ساخته توسط ۴۰۷ نفر از کارکنان که به روش هدفمند انتخاب شدند، و تجزیه‌وتحلیل داده­ها، پنج عامل مؤثر بر شادکامی کارکنان شامل بنیان­های شادی (روابط خانوادگی، نوع ارتباطات در محیط کاری، عدالت و حمایت اجتماعی، پاداش مادی و معنوی)، شادی­سازها (تفکر مثبت، خوش‌خلق بودن، هدفمندی، امنیت شغلی)، شادی­شکن­ها (استرس، بیماری، نبود عدالت و جوسازمانی نامناسب)، مکانیسم­های شادی (هوش هیجانی، صمیمت، مهارت­های اجتماعی، تأمین نیازهای اولیه) و پیامدهای شادی (آرامش، رضایت شغلی و خانوادگی، سلامتی) شناسایی و مدل بومی عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان تدوین گردید. داده‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزار SPSS۲۱ و نرم‌افزار الگو پردازی معادلات ساختاری SMART-PLS۳ در سطح توصیفی و استنباطی تحلیل شد و برای انجام برازش مدل­ از نرم‌افزار PLS۳ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که پنج عامل بنیان­های شادی، شادی­سازها، شادی­شکن­ها، مکانیسم­های شادی و پیامدهای شادی از روابط مستقیم و غیرمستقیم با یکدیگر برخوردار هستند و مدل بومی عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان مجتمع فولاد مبارکه از برازش مطلوبی برخوردار است (۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که پنج عامل بنیان­های شادی، شادی­سازها، شادی­شکن­ها، مکانیسم­های شادی و پیامدهای شادی دارای تأثیرات متقابل بر یکدیگر و از عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان مجتمع فولاد مبارکه می­باشند.
حمیرا رئیسی، طیبه شریفی، احمد غضنفری، مریم چرامی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی به اختلال غیر پیش‌رونده در حرکت و وضعیت اطلاق می‏شود که به دنبال ضایعه عصبی در سال‌های اولیه روی می‏دهد و سبب بروز ناتوانایی‌های حرکتی و نورولوژیک می‌گردد. اختلال در انجام فعالیت‌های روزمره زندگی، هزینه­های درمانی سنگین و وابستگی شدید به اطرافیان بر کارکرد خانواده و به‌ویژه مادران اثر می‌گذارد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان خودشفقت‌ ورزی و آموزش سرمایه روان‌شناختی بر تحمل پریشانی و خودتنظیمی هیجانی مادران کودکان فلج مغزی انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع پژوهش­های نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس­آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی در مراکز توان‌بخشی تحت نظر بهزیستی شهرکرد در سال ۱۳۹۸ بود (۲۷۰ نفر) که از این تعداد، نمونه‌ای به حجم ۴۵ نفر به‌صورت دردسترس انتخاب و به‌صورت تصادفی در سه گروه ۱۵ نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. افراد دو گروه آزمایش در دوره¬های خودشفقت‌ورزی و سرمایه­ی‌‌ روان‌شناختی در ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه­ای شرکت کردند؛ اما برای گروه کنترل، مداخله‌‌‌‌ای صورت نگرفت. شرکت¬کنندگان در سه مرحله به پرسشنامه­های تحمل پریشانی هیجانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) و پرسشنامه خودتنظیمی هیجانی (۲۰۱۰) پاسخ دادند. داده‌‌های پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و تی مستقل تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج بیانگر این بود که آموزش خودشفقت‌ورزی و آموزش سرمایه­ی‌‌ روان‌شناختی به‌طور یکسان و مؤثری سبب افزایش تحمل پریشانی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی شده است (۰۵/۰>p) و از بین دو شیوه مداخله­ای، تنها آموزش سرمایه‌ روان‌شناختی توانسته منجر به بهبود خودتنظیمی هیجانی مادران شود (۰۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می­توان گفت که دو شیوه مداخله آموزش خودشفقت‌ورزی و آموزش سرمایه­ی‌‌ روان‌شناختی می‌تواند به‌عنوان گزینه‌های مداخله­ای مؤثر به‌منظور بهبود تحمل پریشانی و خودتنظیمی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی مورداستفاده قرار گیرد.
فاطمه ترکی زاده، امان الله سلطانی، مهشید تجربه کار، علیرضا منظری توکلی، مهشید زارع زاده،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال نقص توجه/بیش فعالی تخریب قابل‌ملاحظه‌ای در کنش­های اجتماعی، آموزشی، شغلی و توانایی­های حرکتی ایجاد می­کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش توانایی­های حرکتی بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه­ی آماری این پژوهش شامل کلیه دانش­آموزان پسر پایه­ی ششم ابتدایی شهر کرمان در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ بودند؛ و نمونه پژوهش شامل ۳۰ نفر بود که به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. آزمودنی­ها در دو مرحله­ی پیش‌آزمون و پس‌آزمون به پرسشنامه­های اختلال کمبود توجه سوانسون و نولان و پلهام، فرم والدین (۱۹۸۰)، خرده آزمون­های حافظه عددی و تشابهات از مقیاس هوشی وکسلر (۲۰۰۲) و آزمون تصاویر پیچیده آندره­ری (۱۹۴۲) پاسخ دادند. گروه آزمایش طی ۱۸ جلسه ۴۵ دقیقه­ای جلسات آموزش توانایی­های حرکتی را به‌صورت گروهی دریافت کردند، درحالی‌که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. داده­ها با استفاده از روش­های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره و با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS نسخه­ی ۲۵ تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج مقایسه­ گروه آزمایش با گروه کنترل نشان داد که کارکردهای اجرایی حافظه­ی فعال و برنامه­ریزی-سازماندهی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به‌طور معناداری افزایش یافت؛ و اثربخشی آموزش توانایی­های حرکتی بر کارکردهای اجرایی در مرحله­ی پس‌آزمون تأیید گردید (۰۱/۰ >p). میزان این تأثیر در کارکرد اجرایی حافظه­ی فعال ۶۴/۰ و برنامه‌ریزی- سازمان‌دهی ۶۹/۰ بود (۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: به‌طورکلی نتایج حاکی از تأثیر آموزش توانایی­های حرکتی بر کارکردهای اجرایی در کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود؛ و می­توان از این روش برای درمان این کودکان استفاده کرد.
فرزانه نوروزی، شهره قربان شیرودی، علیرضا خلج،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی یک مشکل پیچیده است که می­تواند توسط تعداد زیادی از عوامل زیستی، روان‌شناختی و اجتماعی به وجود آید. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر خودمهارگری و انعطاف‌پذیری تصویر ذهنی از بدن در بیماران مبتلا به چاقی داوطلب جراحی اسلیو و بای پس معده بود.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه حاضر نیز شامل تمامی بیماران مبتلا به چاقی داوطلب جراحی اسلیو و بای پس معده مراجعه‌کننده به مرکز درمان چاقی تهران در سال ۱۳۹۸ و در بازه زمانی دی‌ماه تا بهمن‌ماه بودند. نمونه پژوهش حاضر شامل ۳۰ بیمار (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه کنترل) که به شیوه دردسترس انتخاب و به‌صورت تصادفی بین دو گروه جایگزین شدند. گروه آزمایش هشت جلسه ۹۰ دقیقه­ای به‌صورت دو روز در هفته مداخله درمان مبتنی بر شفقت را دریافت کردند و گروه کنترل نیز در لیست انتظار قرار داشتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه خودمهارگری تانجی و همکاران (۲۰۰۴) و پرسشنامه انعطاف‌پذیری تصویر ذهنی از بدن ساندز و همکاران (۲۰۱۳) بودند. تجزیه‌وتحلیل داده­ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۴ و آزمون­ آماری تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر انجام شد.
یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر نشان داد گروه آزمایش پس از مداخله، خودمهارگری و انعطاف‌پذیری تصویر ذهنی از بدن بهتری نسبت به گروه کنترل نشان دادند.
نتیجه‌گیری: ازاین‌رو، به نظر می­رسد درمان مبتنی بر شفقت به‌طور معناداری باعث افزایش خودمهارگری و انعطاف‌پذیری تصویر ذهنی از بدن بیماران چاق می­شود. ملاحظات نظری و عملی یافته­های به‌دست‌آمده در این مقاله موردبحث قرار گرفته است.
سیده افسون گلستانه، مسعود محمدی، اعظم داوودی، نجمه فتح،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال کم‌توجهی/بیش­فعالی یک اختلال عصبی/ رشدی است که توسط تعدادی از علائم، رفتارهای تکانشی و ناتوانی در تمرکز نشان داده می­شود. ضروری است با به‌کارگیری درمان­های روان‌شناختی مناسب نسبت به کاهش این علائم اقدام نمود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ذهن آگاهی بر بازداری رفتاری، خودکنترلی و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کم‌توجهی/بیش­فعالی انجام گرفت.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری سه‌ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل نوجوانان پسر ۱۳ تا ۱۸ سال دارای اختلال کم‌توجهی/ بیش­فعالی مراجعه‌کننده به مرکز اورژانس اجتماعی شیراز در سال ۱۳۹۸ بودند. در این پژوهش تعداد ۳۰ نوجوان دارای اختلال کم‌توجهی/بیش­فعالی نفر از طریق ارزیابی روان‌پزشکی و مقیاس رفتاری کودک آخنباخ با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه کنترل). گروه آزمایش مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی را طی دو ماه و نیم در (۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه­ای) دریافت نمودند؛ اما گروه کنترل مداخله­ای دریافت نکردند و در لیست انتظار باقی ماندند. پرسشنامه­های مورداستفاده در این پژوهش شامل آزمون برو/نرو، پرسشنامه خودکنترلی تانجنی و پرسشنامه خطرپذیری نوجوانان ایرانی بود. تجزیه‌وتحلیل اطلاعات به‌دست‌آمده از اجرای پرسشنامه­ها از طریق نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۶ در دو بخش توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر) انجام پذیرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر بازداری رفتاری، افزایش خودکنترلی و کاهش رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کم‌توجهی/بیش­فعالی تأثیر معنادار دارد. (۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می­توان گفت که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود بازداری رفتاری، افزایش خودکنترلی و کاهش رفتارهای پرخطر در نوجوانان مبتلابه اختلال کم‌توجهی/بیش­فعالی شده است؛ بنابراین در نظر گرفتن این روش درمانی در کنار سایر روش­ها، در جهت کاهش علائم افراد مبتلا به اختلال کم‌توجهی/بیش­فعالی پیشنهاد می­شود.
نازنین فهیمی، آذر کیامرثی، رضا کاظمی، محمد نریمانی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اضافه‌وزن و چاقی یکی از معضلات بهداشتی کشورهای درحال‌توسعه و پیشرفته می‌باشد و در کل جهان با سرعت هشداردهنده‌ای به‌خصوص در کودکان و نوجوانان رو به افزایش است. پژوهش حاضر با هدف تأثیر آموزش تنظیم هیجان به همراه رژیم غذایی بر انعطاف‌پذیری روانی و رفتار خودتنظیمی نوجوانان دارای اضافه‌وزن انجام گرفته است.
مواد و روش‌ها: این  پژوهش از نوع نیمه تجربی بود که از نوع طرح­های کاربردی و نیمه­آزمایشی  پیش‌آزمون پس‌آزمون با گروه کنترل و تجربی انجام شد.  جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان تنکابن در سال تحصیلی ۹۸-۹۹ مشغول به تحصیل بودند که تعداد آن‌ها ۲۸۶ نفر بود.  نمونه پژوهش۳۰ دانش‌آموز به روش نمونه‌گیری خوشه­ای چندمرحله­ای انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در گروه آزمایش و کنترل(۱۵ نفر آزمایش، ۱۵ نفر کنترل) قرار گرفتند. برای جمع‌آوری داده‌ها از مقیاس خودتنظیمی بروان و همکاران (۱۹۹۱)، پرسشنامه پذیرش و عمل ویرایش۲ (انعطاف‌پذیری روانی) بوند و همکاران (۲۰۱۱)، و ابزار محاسبه شاخص توده بدن  (BMI) قبل و بعد از اجرای آموزش  استفاده شد.  آموزش تنظیم هیجان به‌صورت گروهی بر روی گروه آزمایش اجرا گردید و در طی این مدت اعضای گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکردند. داده‌های پژوهش، با تحلیل کوواریانس چندمتغیری، در محیط SPSS۲۴  تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که  آموزش تنظیم هیجان به همراه رژیم غذایی بر انعطاف‌پذیری روانی و رفتار خودتنظیمی نوجوانان دارای اضافه‌وزن با مؤثر بوده است.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به‌دست‌آمده آموزش تنظیم هیجان به همراه رژیم غذایی بر افزایش انعطاف‌پذیری روانی و بهبود رفتار خودتنظیمی نوجوانان دارای اضافه‌وزن تأثیر دارد.
بهشته طهماسبی زاده، شیرین کوشکی، محترم نعمت طاوسی، محمد اورکی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: ناگویی خلقی شیوع بالایی را در چندین اختلال روانی ازجمله اختلالات افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال مصرف مواد نشان می­دهد. با توجه به شیوع ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی در میان افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی مردان مبتلا اختلال به مصرف مواد انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش­آزمون و پس­آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری مردان مبتلا به مصرف مواد بودند که در سال ۱۳۹۸ به کلینیک­های خصوصی ترک اعتیاد شهر تهران جهت درمان مراجعه کرده بودند. دو مرکز به‌صورت در دسترس انتخاب شد و از این میان ۴۲ نفر که رضایت آگاهانه داشتند انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. داده­ها به‌وسیله مقیاس ناگویی خلقی تورنتو بگبی و دیگران (۱۹۹۴) و مشکلات بین فردی بارخام، هاردی و استارتوپ (۱۹۹۶) در سه مرحله ارزیابی جمع­آوری گردید. یافته­های پژوهش درنهایت با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۲ مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج حاصل از تجزیه‌وتحلیل داده­ها نشان ­داد درمان پذیرش و تعهد بر ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی اثربخش بوده است (۰۵/۰>p). همچنین نتایج مرحله پیگیری نشان داد که اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی مردان مبتلا به اختلال مصرف مواد پایدار بوده است.
نتیجه‌گیری: با توجه به این نتایج، روانشناسان و متخصصینی که در حوزه درمان اعتیاد و اختلالات مصرف مواد فعالیت می­کنند، می­توانند از درمان پذیرش و تعهد برای کاهش ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی در افراد دارای اختلال مصرف مواد استفاده نمایند.
اعظم براتی، محمد اسماعیل ابراهیمی، فیروزه زنگنه،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مقایسه رویکردهای مختلف درمانی در روان‌شناسی می‌تواند به درمانگران برای تشخیص صرفه‌جویی در زمان، هزینه و میزان اثربخشی آن‌ها کمک‌کننده باشد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی و خودکارآمدی کارکنان شرکت مخابرات تهران انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شرکت پرسو الکترونیک مخابرات تهران در سال ۱۳۹۸ بود که از بین آن‌ها بر اساس جدول کوهن، ۴۵ نفر با نمونه‌گیری تصادفی نسبی انتخاب و به‌صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه‌های هوش هیجانی بار- ان (۱۹۸۰) و خودکارآمدی شرر و مادوکس (۱۹۸۲) بود. گروه‌های آزمایش تحت آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. داده‌ها با آزمون تحلیل واریانس و اندازه‌گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که آموزش مربیگری گشتالتی بر افزایش هوش هیجانی کارکنان، در سه مرحله آزمون اثر معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰ P). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش هوش هیجانی کارکنان بین پیش آمون و پس‌آزمون اثر معنی‌داری داشته (۰۰۱/۰ P). ولی بین پس‌آزمون با پیگیری اثر معنی‌داری وجود ندارد (۰۰۱/۰ P). همچنین آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش خودکارآمدی کارکنان، در مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون اثر معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰ P). ولی آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش خودکارآمدی کارکنان، در مرحله پس‌آزمون و پیگیری اثر معنی‌داری وجود ندارد (۰۰۱/۰ P).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های حاصل می‌توان نتیجه گرفت، آموزش مربیگری گشتالتی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می‌تواند راهکار مناسبی برای افزایش هوش هیجانی و خودکارآمدی کارکنان باشد.
اقدس صفری، ناصر امینی، محمد بهروزی، غلامرضا جعفری نیا،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که قلدری در فضای سایبری پیامدهای منفی بر کارکردهای تحصیلی نوجوانان داشته و بین هوش هیجانی و قلدر بودن رابطه معکوس وجود دارد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش همدلی با آموزش مبتنی بر دیدگاه­گیری اجتماعی بر هوش هیجانی نوجوانان دارای قلدری سایبری بود.
مواد و روش‌ها: دختر دوره اول متوسطه شهر بوشهر در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ بودند که با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی ساده تعداد ۴۵ نفر از آنان در دو گروه آزمایش (هر گروه ۱۵ دانش­آموز) و یک گروه کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه‌های آزمایش تحت آموزش همدلی (۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای) و آموزش مبتنی بر دیدگاه­گیری اجتماعی (۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ‌گونه مداخله‏ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از پرسشنامه قلدری سایبری آنتیادو، کوکینوس و مارکوس (۲۰۱۶) و مقیاس تجدنظر شده هوش هیجانی شاته و همکاران (۱۹۹۸) به منظور گردآوری داده­ها استفاده شد. تحلیل داده­های به‌دست‌آمده از اجرای پرسشنامه­­ها از طریق نرم­افزار SPSS نسخه ۲۴ در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه‏گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن­فرونی) انجام پذیرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد هر دو درمان مذکور در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر هوش هیجانی نوجوانان دارای قلدری سایبری اعمال کردند (۰۵/۰>P). همچنین، آموزش مبتنی بر دیدگاه­گیری اجتماعی نسبت به آموزش همدلی در بهبود هوش هیجانی مؤثرتر بود (۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می­توان گفت که آموزش مبتنی بر دیدگاه­گیری اجتماعی و آموزش همدلی می­­توانند به عنوان یک شیوه درمانی برای بهبود هوش هیجانی نوجوانان دارای قلدری سایبری در محیط­­های آموزشی و درمانی به کار برده شوند.
احمدقلی حبیبی بابادی، سید علی هاشمیان‌فر، اصغر محمدی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که شرایط و ویژگی های خرده فرهنگ ها می تواند یکی از دلایل ابتلا به اعتیاد و مصرف مواد مخدر باشد و بررسی عوامل روانی اجتماعی هر جامعه­ای می­تواند روشن کننده ویژگی­های آن فرهنگ بوده و سرنخ­هایی در ارتباط با مشکلات آن جامعه به ویژه اعتیاد باشد؛ بنابراین این پژوهش درصدد فهم و شناسایی عوامل روانی اجتماعی خرده فرهنگ‌های مرتبط با مصرف مواد مخدر است
مواد و روش‌ها: مطالعه از نوع کیفی و از روش گراندد تئوری می‌باشد. شهر اصفهان به عنوان پایلوت تحقیق انتخاب گردید. متغیرها و مقوله‌ها از ۳۲ مصاحبه که اعتبار آن توسط اساتید و متخصصین موضوع تائید شده، استخراج گردید. از میان ۱۸ مقوله محوری، ۵ مقوله اصلی شامل شرایط علی، شرایط زمینه‌ای، شرایط مداخله‌گر، راهبردها و پیامدها شناسایی شدند.
یافته‌ها: سوء مصرف مواد با «وابستگی عملی-احساسی»، «رانده‌شدگی از جامعه» و «خرده فرهنگ انحرافی» همراه است. افراد در سبک زندگی اعتیاد گونه خود دچار نوعی جدایی از اجتماع هستند. تداوم عضویت در خرده فرهنگ انحرافی به نوعی تنها سرمایه فرد معتاد محسوب می‌شود و زمینه را برای شکل‌گیری رفتارهای انحرافی و کجروی بیشتر مهیا می‌سازد. پیامدها شامل: تداوم اعتیاد، اضمحلال روانی اجتماعی، شکل‌گیری ارزش‌های نوین منفی، خرده فرهنگ حمایت گسسته و اعتماد در برابر بی‌اعتمادی میان گروهی خواهد بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که حمایت اجتماعی و عاطفی از افراد معتاد وکمک به آنان برای ترک مواد مخدر از جذب شدن آنها به خرده فرهنگهای تهاجمی و بزهکار جلوگیری می نماید. با این وجود در جهت بالا بردن اعتبار بیرونی تحقیق پیشنهاد می گردد در جوامعی دیگر، تحقیقاتی مشابه تحقیق حاضر صورت بگیرد.
مهناز احمدی، رضا باقریان سرارودی، سید محمدحسین موسوی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مفهوم ذهنی‌سازی به‌عنوان یک ظرفیت کاملاً انسانی به درک و فهم فرایندهای روان‌شناختی حالات ذهنی خود و دیگران اشاره دارد که در چهار بعد، زیربنای تعاملات روزمره فرد را تشکیل می‌دهد. امروزه این فرایند روان‌شناختی اساسی در همه اختلالات روانی عمده موردتوجه قرار گرفته است. در این مطالعه مروری، جمع‌بندی از مفهوم و ماهیت چندبعدی ذهنی‌سازی موردبررسی قرار گرفته است.
مواد و روش‌ها: این مطالعۀ مروری در آذرماه ۱۳۹۹ با استفاده از واژه‌های Mentalization، Automatic mentalizing، Controlled mentalizing، Cognitive mentalizing، Affective mentalizing و کتاب‌ها و مقالات نمایه گذاری شده با این واژگان در پایگاه‌های اطلاعاتی Pubmed، (SID)Scientific Information Database، Google Scholar، Scopus انجام شد. مقالات مربوط به ذهنی‌سازی و چهار بعد مربوط به آن استفاده شدند.
یافته‌ها: پژوهشگران حوزۀ علوم اعصاب چهار مؤلفه یا ابعاد مختلف ظرفیت ذهنی‌سازی را شناسایی کرده‌اند که عبارت‌اند از: ۱-ذهنی‌سازی خودکار در مقابل ذهنی‌سازی کنترل‌شده ۲-ذهنی‌سازی خود در مقابل ذهنی‌سازی دیگران ۳-ذهنی‌سازی درونی در مقابل ذهنی‌سازی بیرونی ۴-ذهنی‌سازی شناختی در مقابل ذهنی‌سازی عاطفی که نشان‌دهنده فرایندهای مختلف شناختی اجتماعی است و انواع مختلف بیماری­های روانی را می‌توان به‌عنوان عدم تعادل در این ابعاد تبیین کرد.
نتیجه‌گیری: کاربست ذهنی­سازی در حوزۀ تشخیص و درمان مبتنی بر آن از درمان چندین اختلال سلامت روانی مختلف مانند روان‌پریشی، افسردگی، اختلالات خوردن و همچنین اختلالات شخصیت خبر می‌دهد. این الگو برای کاربرد در طیف وسیعی از زمینه‌ها و شرایط همچون فرزند پروری، زوج‌درمانی و خانواده‌درمانی، هنر درمانی و خدماتی که برای کمک به برخی از افراد بسیار آسیب‌پذیر و زمینه‌های اجتماعی مانند مدارس و حتی زندان‌ها گسترش‌یافته است.
مریم مختاری مصیبی، فریبرز درتاج، علی دلاور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: تعامل والدین با کودکان می­تواند بر عوامل روانشناختی متعددی همچون تنظیم هیجان کودکان تأثیر داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک بر تنظیم هیجان دختران پایه پنجم ابتدایی دارای اضطراب انجام شد.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع نیمه‌­آزمایشی با طرح پیش ­آزمون- پس ­آزمون و پیگیری با گروه گواه است. جامعه آماری تمامی دختران مشغول به تحصیل پایه پنجم ابتدایی در سال تحصیلی ۹۶-۹۷ در شهر سیرجان بودند. تعداد ۳۰ آزمودنی به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به­ صورت تصادفی در دو گروه مداخله (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) گمارده شدند. از پرسشنامه‌­های اختلالات اضطرابی بیرماهر (۱۹۹۹) و سیاهه تنظیم هیجان شیلدز و سیچتی (۱۹۹۷) استفاده شد. برنامه‌­ی درمان که برگرفته از مطالعات مختلف در این زمینه بود در ۱۴ جلسه ۶۰ دقیقه‌­ای برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌­ها از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه­‌گیری مکرر و آزمون t وابسته در سطح معنی‌­داری ۰۵/۰ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج حاکی از تأثیر معنادار یک دوره درمان مبتنی بر تعامل والد کودک بر تنظیم هیجان دانش­‌آموزان دختر در مراحل پس‌­آزمون و پیگیری بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: در همین رابطه می­توان بیان کرد نزدیک کردن والدین به کودکان از طریق بازی، فرآیند کار گروهی حاکم بر این برنامه و حمایت والدین بر آموزش به یکدیگر، تشویق درمانگر در ایجاد رابطه‌­ای مستحکم میان والد و کودک، انعکاس احساسات و هیجانات آن­ها و همچنین ارائه بازخورد بوسیله انجام تکالیف در منزل از جمله فواید اساسی این نوع درمان در بهبود تنظیم هیجان در کودکان بود.
نادر کاشفی، نوشیروان خضری مقدم،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: در توصیف واقعیت عینی، آنچه به رابطه آسیب می‌رساند، الگوهای عملی تکرارشونده در رفتار است. درواقع آسیب به رابطه ناشی از رفتاری است که از ما سر می‌زند نه فکر یا احساسی که در درون ما جریان دارد؛ بنابراین، پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی زوج‌درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد با استفاده از مفهوم بندی طرح‌واره‌ای بر بهبود شاخص‌های عملکرد زوجین متعارض شهر زاهدان انجام گرفت.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر زاهدان در بازه زمانی آذر و دی‌ماه ۱۳۹۸ بود که با گزینش خوشه‌ای سه مرکز و با نمونه‌گیری هدفمند در دسترس ۱۸ زوج انتخاب و به شیوه تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. مداخله شامل ۱۰ جلسه  ۲ ساعته به‌صورت هفتگی بود و تجربه عملی حین درمان منجر به شکل‌گیری مدل‌های مفهومی جدیدی در فرایند آسیب و درمان شد. گردآوری داده‌ها به‌وسیله پرسشنامه سنجش عملکرد ازدواج انجام گرفت که قبل و بعد از مداخله از هر دو گروه کنترل و آزمایش اخذ شد.  آزمون فرضیه‌های پژوهش به روش آماری تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و به‌وسیله نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۰ انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که پروتکل تدوین‌شده درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد با استفاده از مفهوم بندی طرح‌واره‌ای به‌طور معناداری بر بهبود عملکرد زوجین در تمامی خرده مقیاس‌های موردمطالعه اثربخش بوده است (۰۰۱/۰ P).
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد با استفاده از مفهوم بندی طرح‌واره‌ای بر عملکرد زوجین اثرگذار است. باوجوداین در جهت بالا رفتن اعتبار بیرونی تحقیق پیشنهاد می‌گردد که تحقیقات بیشتری صورت بگیرد.
علی آجدانی، حسن عبدی، حکیمه آقائی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: سالمندی با تغییراتی در حوزه‌های جسمانی، حرکتی و کارکردهای ذهنی همراه است و می‌تواند بر شیوه‌های زندگی افراد اثرگذار باشد؛ بنابراین هدف از این پژوهش اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس و تعادل در مردان سالمند می‌باشد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون است. جامعه آماری شامل مردان سالمند ۶۰ تا ۷۰ سال می‌باشند که به مراکز توان‌بخشی و روانشناسی شهر شاهرود در سال ۱۳۹۹ مراجعه نمودند. روش نمونه‌گیری به‌صورت هدفمند و بر اساس معیارهای ورود و خروج پژوهش، تعداد ۲۴ نفر واجد شرایط به‌طور هدفمند شناسایی شده به‌صورت تصادفی به ۲ گروه ۱۲ نفری گمارده شدند. درنهایت و بر اساس معیارهای ورود و خروج پژوهش تعداد آزمودنی‌ها به ۲۱ نفر شامل گروه درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی ۱۱ نفر و گروه کنترل ۱۰ نفر تقلیل یافت. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تعادل برگ (BBS) و استرس ادراک شده کـوهـن و همکاران (۱۹۸۳) بود. در این پژوهش از نرم‌افزار آماری SPSS نسخه ۲۵ نیز برای تجزیه‌وتحلیل داده­ها و همچنین روش تحلیل کوواریانس یک‌راهه استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر تعادل و استرس در مردان سالمند اثر معنی‌داری وجود داشت (۰۰۱/۰p).
نتیجه‌گیری: به نظر می­رسد که مداخله شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر متغیرهای پژوهش اثرگذارند، با ابن وجود جهت بالا بردن اعتبار بیرونی پژوهش پیشنهاد می‌گردد که پژوهش‌های بیشتری صورت گیرد.
سرور مشوق، ناصر گودرزی، سوزان امامی پور، مژگان سپاه منصور،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: ارتقا کیفیت زندگی و کنترل گلوکز خون در بیماران مبتلا به دیابت یکی از مهمترین اهداف مداخلات و برنامه‌های ارتقا سلامتی این بیماران می‌باشد؛ بنابراین؛ هدف از این پژوهش حاضر تدوین مدل سلامت در بیماران دیابتی نوع ۲ بر اساس سرسختی روانشناختی، سواد سلامتی، خودکارآمدی و باورهای سلامتی با میانجیگری رفتارهای خودمدیریتی و حمایت اجتماعی می‌باشد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش تحلیلی و از نوع معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه‌کننده به کلینیک‌های دیابت شهرستان آبادان در سال ۱۳۹۸ می‌باشد. روش نمونه‌گیری تصادفی ساده بود. ۲۵۴ بیمار مبتلا به دیابت بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه سرسختی روانشناختی (کوباسا، ۱۹۸۴)، پرسشنامه سواد سلامت (منتظری، ۲۰۱۴)، پرسشنامه رفتارهای خودمدیریتی (توبرت و گلاسکو، ۱۹۹۴)، پرسشنامه کیفیت زندگی (بروگس، ۲۰۰۴)، پرسشنامه حمایت اجتماعی (وکس، ۱۹۸۶)، پرسشنامه باورهای سلامت (کارتال، ۲۰۰۶) و پرسشنامه خودکارآمدی (استنفورد، ۲۰۰۱) می‌باشد.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که باورهای سلامت بر پیامدهای سلامت بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، اثر مستقیم و معنی‌داری دارد (۰۰۱/۰P) و خودکارآمدی بر پیامدهای سلامت اثرات مستقیم و غیرمستقیمی (با میانجیگری رفتارهای خودمدیریتی) دارد (۰۰۱/۰P). سواد سلامت بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو اثر مستقیم و معنی‌داری نداشت (۰۰۱/۰P). سرسختی روانشناختی بر پیامدهای سلامت اثرات مستقیم و غیرمستقیمی (با میانجیگری رفتارهای خودمدیریتی) دارد (۰۰۱/۰P) و اثر حمایت اجتماعی بر پیامدهای سلامت معنی‌دار نبود (۰۰۱/۰P).
نتیجه‌گیری: با توجه به نقش باورهای سلامت و خودکارآمدی و سرسختی بر پیامدهای سلامت در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو پیشنهاد می‌گردد از این متغیرها در برنامه‌های ارتقا کیفیت زندگی و خودمراقبتی این گروه از بیماران استفاده گردد.
نجمه امانی، کبری حاجعلیزاده، اقبال زارعی، فریبرز درتاج،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری آرتریت روماتوئید با خطر افزایش انواع متفاوتی از پریشانی‌‌های روان‌شناختی همراه است. بروز این اختلالات به عوامل فرساینده بیماری مزمن افزوده می‌شود و در میزان سازگاری و سلامت روانی و اجتماعی این افراد تأثیرات منفی بسیاری را به وجود می‌آورد. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی روان‌درمانی کوتاه‌مدت فشرده (ISTDP) برکاهش آلکسی تایمیا در بیماران روماتوئیدی بود‌‌‌‌‌‌‌.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع پژوهش­های نیمه آزمایشی با طرح پیش­آزمون‌‌‌‌‌‌‌،‌‌‌‌‌‌‌ پس­آزمون و همراه با گروه کنترل بود‌‌‌‌‌‌‌.‌‌‌‌‌‌ جهت انتخاب نمونه ابتدا از بین کلینیک‌های تخصصی روماتولوژی شهر کرمان چند کلینیک به‌صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس بیماران آرتریت روماتوئیدی که در طول مدت پژوهش مراجعه کرده بودند، توسط متخصصان روماتولوژی مورد ارزیابی قرار گرفتند و بر اساس ملاک‌های انجمن روماتولوژی آمریکا (۲۰۰۵) و تشخیص متخصص روماتولوژی و ملاک‌های ورود و خروج، ۴۰ نفر از بیماران زن و مرد مبتلا به آرتریت روماتوئید به‌عنوان نمونه آماری به‌صورت هدفمند انتخاب شدند. گروه نمونه به‌صورت تصادفی به دو گروه ۲۰ نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند‌‌‌‌‌‌‌. برای گروه آزمایشی ۱۵ جلسه یک و نیم‌ساعته روان‌درمانی پویشی فشرده کوتاه‌مدت انجام شد‌‌‌‌‌‌‌. داده‌ها با کمک مقیاس الکسی تایمیا تورنتو (TAS) جمع‌آوری شد. داده‌های پژوهش با استفاده از‌‌‌‌‌‌‌ تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند‌‌‌‌‌‌‌.
یافته‌ها: یافته‌های تحقیق بیانگر این مطلب بود که روان‌درمانی پویشی کوتاه‌مدت فشرده بر کاهش میزان آلکسی تایمیا در بیماران روماتوئیدی مؤثر است‌‌‌‌‌‌‌ (۰۵/۰p<).
نتیجه‌گیری: ‌‌‌روان‌درمانی پویشی کوتاه‌مدت فشرده با تأثیر بر مسیر تخلیه اضطراب و کنترل دقیق و پایش لحظه‌به‌لحظه اضطراب‌‌‌‌‌‌‌، احساس و دفاع‌ها کمک شایانی به کاهش نشانه‌های بالینی در بیماران روماتوئیدی می‌کند‌‌‌‌‌‌‌.
اعظم هاشمی نیک، حسن حیدری، حسین داودی، اصغر جعفری،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که حل تعارضات بین فردی به‌اندازه روابط اجتماعی به‌ویژه در بین زوجین دارای اهمیت فراوانی است؛ بنابراین پژوهش حاضر باهدف الگوی پیش‌بینی سبک‌های حل تعارض بر اساس تمایزیافتگی، انعطاف‌پذیری شناختی با نقش میانجی شفقت ورزی در مردان و زنان جوان با تعارض انجام شد.
مواد و روش‌ها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان و مردان دارای تعارض زناشویی شهر کاشان بود. نمونه این پژوهش شامل ۳۹۳ نفر از زوجین دارای تعارض زناشویی بودند که به‌صورت در دسترس انتخاب و به پرسشنامه‌های پژوهش شامل مقیــاس تکنیک‌های حل تعــارض استراوس و همکاران (۱۹۸۳)، پرسشنامه شفقت به خود نف (۲۰۰۳)، پرسشنامه انعطاف‌پذیری روان‌شناختی دنیس وندروال (۲۰۱۰) و پرسشنامه تمایزیافتگی اسکورون و اسمیت (۲۰۰۳) پاسخ دادند. داده‌های پژوهش با روش تحلیل مسیر و معادلات ساختاری به‌وسیله نرم‌افزار آماری AMOS مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که مدل ارائه‌شده از برازش مطلوبی برخوردار است و شفقت ورزی به خود می‌تواند بین انعطاف‌پذیری و سبک حل تعارض مذاکره و پرخاشگری روانی و همچنین بین تمایز خویشتن و سبک‌های حل تعارض مذاکره و پرخاشگری جسمانی نقش میانجی ایفا نماید (۰۰۱/۰ P).
نتیجه‌گیری: با توجه به اثرات تعارض‌های زناشویی بر زوجین، خانواده‌ها و جامعه، شناسایی متغیرهای دخیل در این مهم می‌تواند زمینه را جهت برنامه‌ریزی جهت پیشگیری و درمان سبک‌های مخرب حل تعارض‌های زناشویی فراهم سازد و به نظر می‌رسد که تمایزیافتگی خویشتن و شفقت ورزی به خود ازجمله متغیرهای مؤثر در بهبود تکنیک‌های حل تعارض استفاده‌شده در زنان و مردان دارای تعارض زناشویی است.
رزیتا تنباکوچیان، فیروزه زنگنه مطلق، محمدرضا بیات،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که تاب‌آوری و خودمهارگری با دلزدگی زناشویی ارتباط دارد؛ در این راستا رویکردهای درمانی مختلفی توسط محققان مورداستفاده قرار گرفته است؛ بنابراین این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رویکرد متمرکز بر هیجان و طرحواره درمانی بر تاب‌آوری ابهام و خودمهارگری انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش از بعد هدف کاربردی و از بعد روش اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون - پس‌آزمون دو گروه آزمایش و یک گروه گواه به همراه آزمون پیگیری بود. از جامعه زنان دچار دلزدگی زناشویی منطقه سه شهر تهران، تعداد ۴۵ نفر به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. از پرسشنامه تاب‌آوری ابهام (فریسون و همکاران، ۱۹۹۴) و خودمهارگری (گرامیسک و همکاران، ۱۹۹۳) استفاده شد. داده‌های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی تحلیل شد.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که هر دو رویکرد متمرکز بر هیجان و طرحواره درمانی بر افزایش تاب‌آوری ابهام و خودمهارگری زنان دچار دلزدگی زناشویی تأثیر معنی‌دار و پایداری دارند (۰۰۱/۰=p). نتیجه مقایسه دو رویکرد نیز نشان داد که رویکرد طرحواره درمانی بر خودمهارگری زنان دچار دلزدگی زناشویی مؤثرتر از رویکرد متمرکز بر هیجان است (۰۰۱/۰=p)؛ اما تفاوت دو رویکرد بر تاب‌آوری ابهام معنی‌دار نبود.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به‌دست‌آمده به نظر می‌رسد که استفاده از هر دو رویکرد طرحواره درمانی و متمرکز بر هیجان به‌منظور بهبود خودمهارگری و تاب‌آوری ابهام زنان دچار دلزدگی زناشویی مؤثر بوده و پیشنهاد می‌گردد به‌عنوان رویکردهای درمانی استفاده گردد.
مهسا جرجرزاده، پروین احتشام زاده، رضا پاشا، فاطمه سادات مرعشیان،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: بالا رفتن سن ازدواج جوانان، تجرد زیستی و مشکلات ازدواج دیرهنگام بخصوص برای دختران، مسئله­ای است که باید به شکل جدی به آن پرداخته شود. بویژه که، مشکلات روانی و اجتماعی متنوعی را برای افراد مجرد ایجاد می‌کند. پژوهش حاضر، با هدف تدوین بسته آموزشی عدالت­خواهی جنسیتی بر اساس آموزه­های دینی و اثربخشی آن بر سرمایه روان­شناختی و طرحواره نقش جنسیتی دختران با تاخیر در ازدواج انجام گردید.
مواد و روش‌ها: طرح از دو بخش کیفی و کمی تشکیل شد. در بخش کیفی، استنتاج تحلیلی و در بخش کمی، آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دختران مجرد (۳۰-۴۵ سال) مراجعه کننده به مراکز بهداشت روان شهر تهران بود که تعداد ۳۰ نفر به روش هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به روش تصادفی ساده در دو گروه ۱۵ نفری (گروه آزمایش و گواه) جایگزین شدند. اعضای گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه تحت بسته آموزشی محقق ساخته عدالت­خواهی جنسیتی بر اساس آموزه­های دینی گروهی قرار گرفتند.گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی وتانز و همکاران ، طرحواره های جنسیتی بم بود. دادههای پژوهش به وسیله آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که آموزشی عدالت­خواهی جنسیتی بر اساس آموزه­های دینی گروهی بر افزایش سرمایه روان­شناختی و بهبود طرحواره­های نقش جنسیتی دختران با تاخیر در ازدواج مؤثر بود(۰۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: به نظر می رسد که ضرورت کاربرد عدالت­خواهی جنسیتی بر اساس آموزه­های دینی را در راستای بهبود سرمایه روانشناختی و طرحواره­های نقش جنسیتی دختران با تاخیر ازدواج خاطر نشان ساخت.

صفحه ۳ از ۱۵