خانم منیژه کمالی، دکتر غلامرضا منشئی، دکتر هاجر ترکان،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات خوردن و چاقی مشکلات جدی سلامتی با نتایج درمان ضعیف و نرخ عود بالا علیرغم درمانهای تثبیت شده هستند. براساس شواهد پژوهشی فناوری واقعیت مجازی میتواند نتایج درمان فعلی را بهبود بخشد و میتواند بهعنوان یک ابزار کمکی در درمان آنها استفاده شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر واقعیت مجازی ویژه افراد چاق بر اضطراب صفت- حالت و رفتار خوردن در افراد دارای اضافهوزن بود.
مواد و روشها: طرح پژوهش، از نوع آزمایشی و پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه مراجعهکنندگان به کلینیکهای لاغری شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ بود و نمونه پژوهش با توجه به ملاکهای ورود و خروج ۳۰ نفر از افراد چاق به شیوه هدفمند از جامعه یاد شده انتخاب شدند و پرسشنامههای اضطراب حالت- صفت (اشپیلبرگر، ۱۹۷۰) و رفتار خوردن (وان استرین و همکاران، ۱۹۸۶) را جواب دادند. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که درمان مبتنی بر واقعیت مجازی ویژه افراد چاق بر اضطراب صفت و حالت و رفتار خوردن اثربخش بوده است. همچنین در مرحله پیگیری اثرات از پایداری برخوردار بوده است (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش میتواند گفت که افراد دارای اضافهوزن با استفاده از فنآوریهای واقعیت مجازی میتوانند بهصورت تعاملی مهارتهای مدیریت استرس و اضطراب را آموزش ببینند و در مواقع تنشزا بهجای استفاده از رفتارهای خوردن غیرقابلکنترل از این مهارتها استفاده نمایند
خانم سمیه محمدی، آقای سجاد امینی منش، خانم اعظم داودی، خانم فرزانه هومن،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: از اینرو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی زنان مطلقه سرپرست خانوار میباشد.
مواد و روشها: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و گروه گواه و جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه سرپرست خانوار در شهر اصفهان در سال ۱۴۰۲ که به روش نمونه گیری دردسترس ۴۵ نفر انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه درمان پذیرش و تعهد ۱۵ نفر و گروه درمان فراتشخیصی ۱۵ نفر) و گروه گواه (۱۵ نفر) قرار گرفتند. سپس به گروه آزمایش درمان پذیرش و تعهد ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای و به گروه آزمایش درمان فراتشخیصی هم ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای ارائه شد. برای گروه گواه مداخلهای صورت نگرفت. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه نشخوار ذهنی نولن – هوکسما و مورو (۱۹۹۱) و پرسشنامه فرسودگی هیجانی مسلش و جکسون (۱۹۸۱) بود. دادهها بهوسیله روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد، تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات پس آزمون و آزمون پیگیری متغیر نشخوار ذهنی و میانگین نمرات پس آزمون فرسودگی هیجانی وجود ندارد و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری را نسبت به درمان فراتشخیصی بر کاهش نشخوار ذهنی و نگرانی زنان مطلقه سرپرست خانوار داشت.
نتیجهگیری: درمان پذیرش و تعهد و درمان فراتشخیصی با آموزش روشهای مناسب برخورد با موضوعات هیجانی، راهبردهای سازگارانه زنان مطلقه سرپرست خانوار برای تنظیم هیجانات را افزایش داده و باعث ارتقاء سطح سلامت روانی و کاهش نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی شدهاند و همین موجب تجربه کمتر اختلالات فیزیولوژیکی و هیجانی شده است
علی احمدی، جمشید بنایی بروجنی، سعید کشاورز، الهام افتخاری،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از بیماریهای غیرواگیر که عوارض زیادی بر بدن وارد میکند، دیابت میباشد. امروزه از شیوه زندگی انتخابی و رفتارهای روزانه فرد به ویژه فعالیتهای ورزشی در کاهش عوارض ناشی از آن استفاده زیادی میشود. هدف از پژوهش حاضر، تاثیر تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی بر سطوح پلاسمایی کاینورنین و ترکیب بدن مردان دیابتی نوع دو بود.
مواد و روشها: دراین پژوهش، آزمودنی شامل ۲۴ مرد مبتلا به بیماری دیابت نوع دو با دامنه سنی ۰۰/۴ ± ۲۹/۶۰ (سال)، وزن ۸۳/۶ ± ۳۷/۸۷ (کیلوگرم)، قد ۱۱/۰ ± ۵۷/۱ (متر)، شاخص توده بدن (کیلوگرم/متر۲) ۰۹/۹ ± ۱۲/۳۶ ، توده چربی (درصد) ۹۴/۱ ± ۷۷/۲۸، توده عضلانی (کیلوگرم) ۶۶/۱ ± ۸۲/۲۶، میانگین قند خون سه ماهه (A۱C) ۴۱/۰ ± ۷۴/۷، قندخون ناشتا (میلیگرم/دسیلیتر) ۱۴/۲ ± ۷۹/۱۶۳، سابقهی بیماری (سال) ۵۰/۰ ± ۹۲/۳، به طور داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه، گروه تجربی(۱۲ نفر) و گروه کنترل (۱۲ نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته، هرهفته سه جلسهی ۶۰ تا ۸۰دقیقهای، تمرینات ترکیبی شامل تمرینات مقاومتی (چهار تمرین برای عضلات فوقانی و تحتانی با شدت ۶۰ تا ۷۰ درصدیک تکراربیشینه) و هوازی (با شدت ۶۰درصد حداکثر اکسیژن مصرفی به مدت ۱۵ دقیقه) را انجام دادند و گروه کنترل در این مدت بدون تمرین بودند. به منظور بررسی اندازهگیری متغیرهای پژوهشی، نمونه گیری خونی ۴۸ ساعت قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و همچنین ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی در حالی که همه آزمودنیها ناشتا بودند به عمل آمد. از روش الایزا جهت اندازهگیری سطوح پلاسمایی کاینورنین استفاده گردید. برای تحلیل دادهها از آزمون آماری آزمون تیهمبسته، تیمستقل و آزمون شاپیروویلک جهت نرمال کردن دادهها در سطح معنی داری ۰۵/۰ ، با نرم افزار SPSS ورژن ۲۲ استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد هشت هفته تمرینات ترکیبی سبب کاهش سطوح پلاسمایی کاینورنین شد. علاوه بر این، تمرین ترکیبی منجر به کاهش توده چربی و شاخص توده بدن و افزایش توده بدون چربی گردید.
نتیجهگیری: بنابرنتایج این پژوهش، پیشنهاد میشود که از تمرینات ترکیبی درجهت کاهش سطوح پلاسمایی کاینورنین و بهبود ترکیب بدن مردان دیابتی نوع دو استفاده شود.
نسیم کارگر، سید مهدی حسینی فرد، حسن محمد طهرانی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اینکه عوامل زیادی از جمله توجه تقسیم شده و توجه پایدار می توانند بر تشخیص تغییر اثر بگذارند؛ بنابراین هدف این پژوهش، پیش بینی کوری تغییرات بر اساس مولفه های پیچیدگی صحنه، بارهیجانی محرک، حافظه نمادین و توجه پایدار می باشد.
مواد و روشها: روش پژوهش از نوع رابطه ای- اکتشافی بود. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دانشگاه پیام نور و آزاد اسلامی واحد زرند بود که از میان آنها ۲۰۰ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. . جهت جمع آوری داده ها از تصاویر واقعی با بار هیجانی مثبت، منفی و خنثی در قالب نرم افزار تهیه شده برای سنجش کوری تغییر، بار هیجانی محرک و پیچیدگی محرک استفاده شد. همچنین برای سنجش حافظه نمادین از آزمون اسپرلینگ و از آزمون عملکرد پیوسته برای سنجش توجه پایدار استفاده شد. الگویابی معادلات ساختاری و همچنین تحلیل عوامل تائیدی از طریق تحلیل مسیر و الگویابی معادلات ساختاری (SEM)، اعمال گردیدند. تمام تحلیل ها با استفاده از AMOS و SPSS نسخه ۲۱ و از ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده شد.
یافتهها: با توجه به یافته های پژوهش شاخص های ارائه شده برازش کامل مدل را نشان دادند. در مدل نهایی نسبت مجذور خی –دو به درجه آزادی یا مجذور کای نسبی (۱۰/۲)، شاخص نیکویی برازش (GFI) برابر با ۹۷/۰، شاخص نیکویی برازش تعدیل یافته (AGFI) برابر با ۹۷/۰، شاخص برازندگی افزایشی (IFI) برابر با ۹۶/۰، شاخص توکر- لویس (TLI) برابر با ۹۲/۰، شاخص برازندگی هنجار شده (NFI) برابر با ۹۴/۰ و شاخص ریشه میانگین مجذورات خطا (RMSEA) برابر با ۰۶/۰ است.
نتیجهگیری: یافته ها نشان دادند که مولفه های پیچیدگی صحنه، بار هیجانی محرک، حافظه ی نمادین و توجه پایدار اثر مستقیم و منفی بر کوری تغییر دارند. همچنین یافته ها بیانگر آن است که شاخص های برازندگی اولیه در نایید الگوهای اثرگذار بر کوری تغییر، تناسب داشتن الگو را تایید می کنند.
مریم هاشمی پورزواره، منصوره بهرامی پور اصفهانی، ایلناز سجادیان،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت نوع ۱ یک بیماری شایع غدد درون ریز در کودکان است که می تواند عوارض جسمی و روانی فراوانی برای فرد و خانواده وی ایجاد کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان ذهنی سازی کودک محوربر کارکرد تأملی وآگاهی هیجانی کودکان مبتلا به دیابت نوع ۱می باشد.
مواد و روشها: در این مطالعه که به روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون با دو گروه آزمایش و گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه انجام شد ،کودکان مبتلا به دیابت نوع ۱ مراجعه کننده به کلینیک متخصصین غدد اطفال به عنوان جامعه آماری وارد مطالعه شدند. گروه مورد مطالعه به صورت تصادفی در دو گروه آز مودنی وکنترل تقسیم شدند.گروه آزمودنی تحت مداخله درمان ذهنیسازی کودکمحور طی ده جلسه ۶۰ دقیقهای و نیز ۳۰ دقیقه بامادران به صورت هفتگی قرارگرفتندوگروه کنترل دراین مدت مداخلهای دریافت نکردند. داده های پژوهش با کمک پرسشنامه کارکرد تأملی فوناگی و پرسشنامه آگاهی هیجانی ریفی و همکاران در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دو ماهه جمعآوری و با آزمون تحلیل واریانس اندازههای مکرر با نرمافزار SPSS-۲۳ تحلیل شدند.
یافتهها: در این مطالعه ۳۰ کودک مبتلا به دیابت نوع ۱ در دو گروه آزمایش و کنترل بررسی شدند.نتایج تحلیل واریانس اندازه های مکرر نشان داد که درمان ذهنی سازی کودک محور بر بهبود کارکرد تأملی وآگاهی هیجانی در کودکان ۱۲-۸ ساله مبتلا به دیابت نوع یک تأثیر معنی داری داشته و اثرات درمان در مرحله پیگیری نیز ثابت باقی مانده است (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی درمان ذهنی سازی کودک محور بر بهبود کارکرد تأملی و آگاهی هیجانی در کودکان مبتلا به دیابت نوع ۱ است. این تأثیرات مثبت بعد از اتمام درمان نیز ثابت باقی مانده است. درمان ذهنی سازی با ایجاد خودآگاهی و خودتنظیمی در کودکان، به آنها کمک می کند تا هیجانات خود را بهتر شناسایی و مدیریت کنند. این موضوع اهمیت و کاربرد درمان ذهنی سازی را در مدیریت موثر بیماری های مزمن کودکان مانند دیابت نوع ۱ برجسته می کند.
دکتر سودابه ارشادی منش، دکتر طاهره محمودیان دستنائی، مصطفی یعقوبی محجوب،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: تلاشهای زیادی بر اساس متغیرهای روانشناختی، جامعهشناسی و فرهنگی برای تعیین ماهیت جرم و جنایت صورت گرفته است. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که آیا صفات تاریک شخصیت و ابعاد سرشت و منش از طریق خودکنترلی بر رفتارهای مجرمانه تأثیر دارند.
مواد روشها: روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان ۱۳ تا ۱۷ سال شهرستان خرمآباد در سال ۱۴۰۲ بودند. نمونه پژوهش ۳۵۰ نفر از نوجوانان بودند که به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند و به پرسشنامههای سهگانه تاریک شخصیت (پائلوس و جونز، ۲۰۱۱)، فرم کوتاه پرسشنامه سرشت و منش آدان و همکاران (۲۰۰۹)، خودکنترلی تانجی و همکاران (۲۰۰۴) و رفتارهای مجرمانه نوجوانان پیچرو (۲۰۱۹) پاسخ دادند. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار AMOS ۲۴ و SPSS ۲۶ استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد که بین سهگانه تاریک شخصیت با رفتارهای مجرمان نوجوانان رابطه مثبت و معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰≥P). همچنین نتایج نشان داد که بین نوجویی و آسیب پرهیزی با رفتارهای مجرمانه رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد(۰۰۱/۰≥P)؛ بین پاداش وابستگی، پشتکار، خود راهبری، همکاری و خود فراروی با رفتارهای مجرمانه رابطه منفی و معنیداری وجود دارد(۰۰۱/۰≥P). نتایج مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که ۳۰ درصد از واریانس خودکنترلی توسط صفات تاریک شخصیت و ابعاد سرشت و منش تبیین میشود. در نهایت ۴۳ درصد از واریانس رفتارهای مجرمانه توسط صفات تاریک شخصیت، ابعاد سرشت و منش و خودکنترلی تبیین میشود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج میتوان نتیجه گرفت که صفات تاریک شخصیت و ابعاد سرشت و منش بهطور غیرمستقیم از طریق مهارتهای خودکنترلی ضعیف بر رفتارهای مجرمان نوجوانان تأثیر دارند. لذا پیشنهاد میشود برنامههای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی بر روی مهارتهای خویشتنداری و خودکنترلی متمرکز باشند.
مصطفی انصاریون، حسن میرزا حسینی، مجید ضرغام حاجبی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: خلق فرد بر توجه انتخابی و حافظه کاذب تاثیر دارد؛ اما پاسخ به این پرسش که کدام نوع خلق (منفی یا مثبت) و در کدام موقعیت هیجانی (منفی یا مثبت) بیشترین حافظه کاذب را ایجاد می کند، پژوهش های بیشتری می طلبد. پژوهش حاضر با هدف مشخص کردن نقش القای هیجان بر حافظه کاذب با نقش میانجی سوگیری توجه در بیماران مبتلا به اختلال خلقی انجام شد.
مواد و روشها: روش پژوهش نیمه آزمایشی و جامعه آماری شامل کلیه زنان و مردان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی I(دوره مانیا) مراجعهکننده به بیمارستان روانپزشکی رازی بودند. ۵۴ نفر زن و ۵۴ نفر مرد به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. درهر گروه، ۹ مرد و ۹ زن گنجانده شد. به ۳۶ نفر از آزمودنیها خلق مثبت و ۳۶ نفر دیگر خلق منفی القا شد و به ۳۶ نفر گروه کنترل هیچ خلقی القا نشد. پرسشنامه حافظه کاذب(DRM) به عنوان پیش آزمون برای سنجش میزان حافظه کاذب آزمودنی ها اجرا شد. و سپس تکلیف حافظه کاذب مبتنی بر پارادایم DRM (پس آزمون) با روش القای خلق برای سنجش میزان حافظه کاذب با محتوای هیجانی مختلف شامل مثبت، منفی و خنثی از طریق نمایش فیلم استفاده شد. پس از آن آزمون استروپ (سوءگیری توجه) نیز برای بررسی میزان حالات هیجانی و تاثیر آن بر سوءگیری توجه اجرا شد. از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره و تحلیل کواریانس با استفاده از نرم افزار آماری ۲۹ وpls۳ , SPSS جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاه گردید.
یافتهها: القای خلق به واسطه سوگیری توجه بر حافظه کاذب تأثیر غیرمستقیم دارد. (P>۰/۰۰۱)
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که سوگیری توجه در رابطه بین القای خلق و حافظه کاذب نقش میانجی دارد.
فهیمه محمدینیک، محمود تلخابی، میثم صادقی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش بررسی رابطه بین عملکردهای شناختی و سواد خواندن در دانشآموزان پایه چهارم دبستان است.
مواد و روشها: روش مطالعه توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پسر پایه چهارم ابتدایی شهر تهران است که در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ در حال تحصیل بودند که تعداد ۱۷۴ نفر از آنها به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای اندازهگیری از آزمونهای پیشرفت سواد خواندن ( پرلز، ۲۰۱۶) و خرده آزمونهای از نسخه پنجم آزمون هوش وکسلر کودکان (WISC-۵) و آزمون توجه و تمرکز IVA-۲ استفاده شد.
یافتهها: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد، بین مؤلفههای عملکرد شناختی و سواد خواندن ادبی و اطلاعاتی دانش آموزان پایه چهارم دبستان رابطه مثبت وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که تفکر مفهومی با ضریب بتای استاندارد (۴۵۱/۰) بالاترین تأثیر رگرسیونی را بر سواد خواندن ادبی دانش آموزان داشته است. همچنین تفکر مفهومی با ضریب بتای استاندارد (۴۵۶/۰) بالاترین تأثیر رگرسیونی را بر سواد خواندن اطلاعاتی دانش آموزان داشته است و سرعت پردازش، حافظه فعال و توجه بعد از تفکر مفهومی بالاترین تأثیر رگرسیونی را بر سواد خواندن اطلاعاتی دانش آموزان داشتهاند.
نتیجهگیری: با افزایش تواناییهای شناختی در دانشآموزان، امکان اجرای مهارتهای متعدد به طور همزمان فراهم میشود و همچنین دانشآموزان دارای سواد خواندن اطلاعاتی، ارزش اطلاعات را در متون تشخیص میدهند و توانایی پیدا کردن و تحلیل اطلاعات را هنگام خواندن مطالب دارند و قادرند محتوای اطلاعات را با دید انتقادی ارزیابی کنند
سید محسن نعمتی، محمد نریمانی، پرویز پرزور، سجاد بشرپور، قاسم فتاح زاده،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی در بین جوامع و اکثر کشورها گسترش یافته و به موضوعی عمومی و جهانی تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی برنامه کاهش وزن تلفیقی بر ولع مصرف و شاخصهای تنسنجی در زنان مبتلا به چاقی صورت گرفت.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه شهر اردبیل در سال ۱۴۰۲ بود. با توجه به اینکه حداقل ۱۵ نمونه در تحقیقات تجربی در نظر گرفته شده است، در نتیجه ۴۵ زن چاق (۱۵ نفر در موقعیت درمان با برنامه کاهش وزن تلفیقی و ۱۵ نفر در موقعیت بدون درمان) به طور تصادفی انتخاب و در گروه قرار گرفتند. هر یک از گروه آزمایش به تفکیک روزانه به مدت ۵۰ دقیقه و با تعداد جلسات ۱۴ جلسه تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. اعضای هر گروه با استفاده از پرسشنامه ولع مصرف Cepeda-Benito و شاخصهای تنسنجی در مرحله پیشآزمون و پسآزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند و از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: براساس نتایج بدست آمده، برنامه کاهش وزن تلفیقی بر ولع مصرف غذا، شاخص تودهبدنی (BMI) و نسبت دور کمر به قد (WHtR) تاثیر مثبت و معنادار داشته است (۰۰۱/۰>P) به طوری که نمرات آزمودنیهای گروه آزمایش در پسآزمون این متغیرها کاهش معنادار یافته است اما بر نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) و شاخص حجمشکمی ((AVI تاثیر معناداری نداشته است (۰۵/۰<P).
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه، به نظر میرسد از روش برنامه کاهش وزن تلفیقی میتوان در برنامههای کاهش وزن و تغییر سبک زندگی و ارتقاء سلامت جامعه استفاده کرد
سهیل ابوسعیدی جیرفتی، مریم طالب لو، فاطمه نعمتی سوگلی تپه،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت سلامت روان و شیوع بالای جرم و جنایت در بین زندانیان بهعنوان گروه در معرض خطر و روند رو به افزایش اختلالات روانپزشکی در کشور، هدف از انجام این مطالعه برآورد چگونگی شیوع علائم اختلالات روانپزشکی و عوامل جمعیت شناختی مرتبط در زندانیان شهر زاهدان در سال ۱۴۰۳ بود.
مواد و روشها: طرح پژوهش حاضر توصیفی- پیمایشی بود و جامعه آماری پژوهش را زندانیان زندان مرکزی شهر زاهدان تشکیل میدادند. در این پژوهش تعداد ۳۸۶ نفر از زندانیان شهر زاهدان به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها از چکلیست نشانگان اختلالات روانی (SCL۹۰) استفاده شد. دادههای جمعآوریشده با استفاده از آمار توصیفی و آزمون آماری خی دو، و نرمافزار SPSS نسخه ۲۶ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد حدود ۰۳/۳۳ درصد از زندانیان زندان زاهدان احتمالاً به یک اختلال روانپزشکی در سطح بالینی مبتلا هستند. نتایج پژوهش حاضر بر اساس طبقهبندی چکلیست نشانهشناسی اختلالات روانی نشان داد به ترتیب شایعترین نشانگان روانپزشکی در بین زندانیان شهر زاهدان: افکار پارانوییدی (۳/۴۳)، حساسیت در روابط متقابل (۳/۴۱)، شکایات جسمی (۶/۳۹)، افسردگی (۱/۳۹)، اضطراب (۴/۳۴)، روانپریشی (۶/۳۰)، خصومت (۰/۳۱) وسواسی- اجباری (۹/۲۴) و ترس مرضی (۱/۲۲) بودند. همچنین بین شیوع نشانگان روانپزشکی با جنسیت (۰۰۱/۰=P)، مدت تحمل حبس (۰۰۱/۰=P) و تحصیلات (۰۰۱/۰=P) رابطه معناداری وجود داشت. اما بین نشانگان روانپزشکی و سن در زندانیان شهر زاهدان رابطه معناداری یافت نشد (۰۰۱/۰=P).
نتیجهگیری: نتایج فوق نشانگر اهمیت برنامهریزی بهداشتی و درمانی برای گروه زندانیان بهعنوان یک گروه در معرض خطر میباشد و لزوم توجه به وضعیت روانی و مداخلات درمانی مناسب بهعنوان نیاز فوری برای افراد زندانی ضروری است.
سارا آزادی، فاطمه نعمتی سوگلیتپه، مصطفی زارعان،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: حساسیت به طرد مبتنی بر وزن یکی عامل روانشناختی مهم در افراد دارای اضافهوزن و چاق است که میتواند تأثیرات منفی قابل توجهی بر سلامت روانی و جسمانی آنها داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و ویژگیهای روانسنجی نسخه فارسی مقیاس حساسیت به طرد مبتنی بر وزن در افراد دارای اضافهوزن و چاق انجام شد.
مواد و روشها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع اعتباریابی بود. جامعه آماری شامل افراد دارای اضافهوزن و چاق بود که از این میان، ۳۷۲ نفر با شاخص توده بدنی بالای ۲۵ به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه حساسیت به طرد مبتنی بر وزن (W-RS) پاسخ دادند. جهت ارزیابی ساختار عاملی مقیاس، از تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد و اعتبار بازآزمایی، همسانی درونی و روایی همگرا نیز مورد بررسی قرار گرفت دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSS نسخه ۲۶ و AMOS نسخه ۲۴ تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که این مقیاس از دو عامل «حساسیت بینفردی» و «حساسیت موقعیتی» تشکیل شده است. تحلیل عاملی تأییدی نیز ساختار دوعاملی بهدستآمده را تأیید کرد. ضرایب اعتبار بازآزمایی زیرمقیاسها و مقیاس کلی بین ۰/۸۵ تا ۰/۹۱ بود. همچنین، ضرایب آلفای کرونباخ بین ۰/۹۲ تا ۰/۹۵۰ بهدست آمد، که نشاندهنده همسانی درونی مطلوب مقیاس است. پایایی ترکیبی بالای ۰/۷ و میانگین واریانس استخراج شده بالای ۰/۵ نیز روایی همگرای این مقیاس را تأیید کردند.
نتیجهگیری: شاخصهای برازش در تحلیل عاملی تأییدی نشاندهنده انطباق مناسب مدل دو عاملی مقیاس حساسیت به طرد مبتنی بر وزن با دادهها بودند؛ بنابراین، این مقیاس بهعنوان یک ابزار دارای روایی و اعتبار مناسب جهت سنجش انتظارات مضطرابه نسبت به طردشدن در افراد دارای اضافه و چاق مورد تأیید قرار گرفت.
خانم نسرین عسکرپور، دکتر احمد منصوری،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای اختلالهای اضطرابی در نوجوانان، این دوره مرحله اصلی شکلگیری نشانگان اضطرابی ازجمله اختلال اضطراب فراگیر است. علل و عوامل متعددی در ایجاد این اختلال دخیل هستند. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی تحملناپذیری بلاتکلیفی در رابطه بین استرس والدینی و نشانههای اختلال اضطراب فراگیر بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر بنیادی، مقطعی و توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان متوسطه دوم شهر مشهد (۶۳۰۰۰ =N) در سال ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود که تعداد ۲۰۳ نفر از آنها و یکی از والدینشان (۲۰۳ والد) به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش از شاخص استرس والدینی (آبیدین، ۱۹۹۵)، مقیاس تحملناپذیری بلاتکلیفی (کارتون و همکاران، ۲۰۰۷) و پرسشنامه اضطراب کودکان و نوجوانان مبتنی بر پنجمین راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی (موریس و همکاران، ۲۰۱۷) استفاده شد. برای تحلیل دادهها از روش همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی تائیدی و همچنین تحلیل مسیر در نرمافزارهای آماری SPSS نسخه ۲۶ و LISREL نسخه ۸/۸ استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین استرس والدینی، تحملناپذیری بلاتکلیفی و نشانههای اختلال اضطراب فراگیر همبستگی مثبت وجود دارد (۰۵/۰>p). بررسی ضرایب نشاندهنده آن است که اثر مستقیم استرس والدینی بر تحملناپذیری بلاتکلیفی معنادار است، اما اثر آن بر نشانههای اختلال اضطراب فراگیر معنادار نیست. اثر مستقیم تحملناپذیری بلاتکلیفی بر نشانههای اختلال اضطراب فراگیر معنادار است. اثر غیرمستقیم استرس والدینی بر نشانههای اختلال اضطراب فراگیر از طریق تحملناپذیری بلاتکلیفی معنادار است (۹۹/۰ =CFI، ۹۷/۰ =NFI، ۹۶/۰ =NNFI، ۹۹/۰ IFI، ۹۲/۰ =RFI، ۹/۰ =GFI، ۰۶۴/۰ =RMSEA). با توجه به یافتههای بهدستآمده میتوان گفت تحملناپذیری بلاتکلیفی در رابطه بین استرس والدینی و نشانههای اختلال اضطراب فراگیر نقش میانجی ایفا میکند.
نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد که استرس والدینی و تحملناپذیری بلاتکلیفی نوجوانان نقش مهمی در تجربه نشانههای اختلال اضطراب فراگیر دارند. یافتههای این پژوهش نشاندهنده اهمیت مداخلههای مبتنی بر کاهش استرس و مبتنی بر تحملناپذیری بلاتکلیفی برای کاهش استرس والدینی و تحملناپذیری بلاتکلیفی نوجوانان و درنتیجه نشانههای اختلال اضطراب فراگیر است.
خانم عاطفه دهقان، دکتر محمود کمالی زارچ، خانم سعیده فضادلی زاده،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به مشکلاتی که به واسطه پریشانی روانشناختی بروز و تشدید می یابد، شناسایی عوامل موثر بر پریشانی روانشناختی ضروری به نظر می رسد. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر برررسی رابطه علی بین ذهنی سازی با پریشانی روانشناختی و نقش میانجی حساسیت اضطرابی است.
مواد و روشها: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و از نوع مطالعات مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویانی بود که در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۳ در دانشگاه پیام نور تفت مشغول به تحصیل بودند که از بین آنها تعداد ۳۰۱ نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به تکمیل پرسش نامه ذهنی سازی، پریشانی روانشناختی و حساسیت اضطرابی پرداختند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos و SPSS در سطح معناداری ۰۵/۰ استفاده گردید.
یافتهها: یافته های پژوهش نشان داد که ذهنی سازی تاثیر علی مستقیمی بر پریشانی روانشناختی داشته است، از سویی دیگر تاثیر علی حساسیت اضطرابی بر پریشانی روانشناختی نیز معنادار بود (۰۱/۰>p). همچنین حساسیت اضطرابی در ارتباط بین ذهنی سازی با پریشانی روانشناختی تاثیر علی غیرمستقیمی داشته است. در پایان نیز شاخص های برازش مدل حکایت از برازش مطلوب مدل پژوهش دارد.
نتیجهگیری: از یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که ذهنی سازی به طور مستقیم نقش مهمی در تبیین پریشانی روانشناختی دارد، همچنین بخشی از تاثیر ذهنی سازی بر پریشانی روانشناختی به طور غیر مستقیم از طریق حساسیت اضطرابی اعمال می گردد
آرزو حدادی، امین برازنده، رضا روزبهانی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای مزمن و لاعلاج ازجمله سلیاک تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی بیماران و خانوادههای آنان دارد و ابتلای فرزندی به سلیاک میتواند عامل تهدید کنندهای برای سلامت روان مراقبان آنان بویژه مادرانشان باشد؛ از این جهت که این افراد اضطراب و فشارروانی زیادی را متحمل میشوند؛ لذا هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان راهحلمحور و روایتدرمانی بر تحملپریشانی مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر، از نوع مداخلهی نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ۳ ماهه با دو گروه آزمایش و گروه کنترل بود. جامعه آماری مادران دارای حداقل یک فرزند مبتلا به سلیاک و عضو انجمن سلیاک ایران در اصفهان بودند. از بین آنها، ۶۰ نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه ۲۰ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش اول درمان راهحلمحور و گروه آزمایش دوم روایتدرمانی را در قالب ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای دریافت نمودند، گروه کنترل هیچ مداخلهای نگرفت. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه تحملپریشانی گاهر و سیمون(۲۰۰۵) در هرسه مرحله استفاده گردید. دادهها در نرمافزارspss۲۶ به روش واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: هر دو مداخله منجر به افزایش معنادار تحملپریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک شد(P<۰,۰۱). همچنین، در مرحله پسآزمون بین اثربخشی دو مداخله بر تحمل پریشانی در دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود نداشت. این نتایج در طول مرحله پیگیری پایدار باقی ماند(P<۰,۰۱).
نتیجهگیری: هر دو درمان راهحلمحور و روایتدرمانی میتوانند بعنوان مداخلاتی سودمند برای افزایش تحملپریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک بهکار گرفته شوند
دکتر پروانه علائی، نسیبه شیردل،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: با شیوع کووید ۱۹ ابعاد مختلف زندگی همه انسانها بویژه زنان خانهدار دستخوش تغییر شد؛ محدودیتهای اجتماعی و آشفتگیهای روانی همراه با همهگیری، تابآوری آنان را به چالش کشید. هدف این پژوهش، تعیین نقش تصورات مثبت و منفی از خدا و کیفیت زندگی در پیشبینی تابآوری زنان خانهدار شهر تبریز بود.
مواد و روشها: پژوهش کمی حاضر، از نوع پژوهشهای توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری شامل همه زنان خانهدار ساکن شهر تبریز در اواخر زمستان سال ۱۴۰۰ و اوایل سال ۱۴۰۱ بوددّ از بین آنان ۲۲۲ نفر به شیوه نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و با توجه به شیوع سویه امیکرون کروناویروس به صورت آنلاین به پرسشنامه تصور از خدا، مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون، و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی پاسخ دادند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار SPSS-۱۶ استفاده شد.
یافتهها: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که تصور مثبت از خدا با تابآوری بالا و تصور منفی از خدا با تابآوری پایین همراه است (۰۵/۰ > P)، همچنین، بین کیفیت زندگی و مولفههای آن با تابآوری رابطه مثبتی وجود دارد (۰۵/۰ > P). بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه ۴۳ درصد از تغییرات تابآوری بوسیله متغیرهای تصور مثبت از خدا (۳۲/۰=β) و کیفیت زندگی (۵۴/۰=β) قابل تبیین است.
نتیجهگیری: توجه هرچه بیشتر بر آموزهای مذهبی و ایجاد تصورات مثبت از خداوند و نیز، بهبود کیفیت زندگی زنان خانهدار در راستای ارتقای تابآوری آنان در مواجهه با چالشهای زندگی، پیشنهاد میشود.
دکتر ابوالقاسم یعقوبی، زهرا فنائی نعمت سرا،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت ارزیابی شخصی در مواجهه با موقعیتهای استرسزا در مادران مبتلا به کودک دارای ناتوانی در یادگیری، نقش مهمی در بهزیستی روانشناختی آنها و در نتیجه ارتقاء نقش حمایتی آنها از فرزندانشان دارد؛ لذا پژوهش حاضر، با هدف پیشبینی ارزیابی شخصی بحرانمحور مادران دارای کودک مبتلا به اختلال یادگیری بر اساس انعطافپذیری شناختی و نقش میانجی باورهای معنوی انجام شد.
مواد و روشها: روش تحقیق، توصیفی- همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش، مادران دارای کودک مبتلا به اختلال یادگیری مراجعه کننده به مراکز اختلال یادگیری باران و ساحل استان همدان، در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ بود که از میان آن ها ۲۰۲ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری دادهها از پرسشنامه ارزیابی شخصی بحرانمحور خانواده (السون و همکاران، ۱۹۸۱)، انعطافپذیری شناختی (دنیس و واندروال، ۲۰۱۰) و دینداری/ معنویت مؤسسه ملی سلامت ایالاتمتحده آمریکا (۱۹۹۹) استفاده شد. تمام تحلیلها با استفاده از نرمافزار Amos و SPSS نسخه ۲۴ انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که انعطافپذیری شناختی تأثیر مثبت و معناداری بر باورهای معنوی دارد (β=۰,۶۵). همچنین، تأثیر باورهای معنوی بر ارزیابی شخصی مثبت و معنادار بود (β=۰,۶۳). با این حال، تأثیر مستقیم انعطافپذیری شناختی بر ارزیابی شخصی معنادار نبود(β=۰,۰۶) و تأثیر غیرمستقیم انعطافپذیری شناختی بر ارزیابی شخصی از طریق باورهای معنوی بر اساس روش بوتاستروپ ( فاصله اطمینان ۹۵%)، معنادار بود(β=۰,۴۰) .
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه بینش های ارزشمندی را برای مشاورانی که با کودکان مبتلا به اختلال یادگیری کار میکنند ارائه میدهد و به آنها کمک میکند تا اثر بخشی مداخلات حمایتی خود را برای مادران کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری افزایش دهند. این پیشرفتها از طریق استراتژی های متمرکز بر افزایش انعطافپذیری شناختی، تقویت باورهای معنوی و تقویت خودارزیابی های مثبت تسهیل خواهد شد
مریم همایون پور، سیدرضا سپهر، نیکو پیشکاری، فرشته سادات مرتضوی نصیری، سجاد سهرابی جم، فریبا زرانی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری مزمن تأثیرات طولانیمدتی در زندگی فرد دارد. در طول این مسیر، ادراک فرد از بیماری بهطور مستقیم بر رفتار بیماری و نتایج سلامتی وی اثرگذار است. در این راستا، توجه به این مفهوم و پرداختن به آن از اهمیت ویژهای برخوردار است و هدف از مطالعه حاضر، بررسی ادراک بیماری در افراد مبتلابه بیماریهای مزمن بود.
مواد و روشها: مطالعات کیفی منتشرشده درزمینه ادراک بیماری در سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴ از پایگاههای خارجی Google Scholar، Pubmed، Sciencedirect و پایگاههای داخلی Sid، Noormags، Elmnet و Magiran جمعآوری و بررسی شدند. با مرور متن کامل مقالهها، مواردی که باهدف پژوهش سازگار بود، انتخاب شدند. پس از بررسی عنوان، چکیده، متن و حذف مطالعات تکراری، ۲۹ مطالعه تمام متن به زبان انگلیسی (۱۹ مقاله) و فارسی (۱۰ مقاله) انتخاب شدند و با رویکرد تفسیری مورد تحلیل و مقایسه نهایی قرار گرفتند.
یافتهها: در میان مطالعات منتخب دو مقوله ۱- ادراک بیماری و عوامل فردی اثرگذار و ۲- ادراک بیماری و عوامل فرهنگی-اجتماعی اثرگذار استخراج گردید. مقوله اول، یعنی ادراک بیماری و عوامل فردی اثرگذار، شامل رویارویی باتجربه هیجانات، نیازهای بیمار، کنترلپذیری و پیامدهای بیماری، اثر بیماری بر کیفیت زندگی، باورهای مربوط به علل بیماری، باورهای معنوی مرتبط با بیماری، دوراهیهای اعلام یا پنهان کردن بیماری و عواقب آن، بیماری فرصتی برای رشد، دانش محدود در خصوص بیماری و پیامدهای آن، دیدگاههای مثبت و منفی نسبت به درمان و مکانیسمهای دفاعی در رویارویی با بیماری بود. مقوله دوم، یعنی ادراک بیماری و عوامل فرهنگی- اجتماعی اثرگذار شامل هویت (جنسی، دینی، ملی، فرهنگی و...) در رویارویی با بیماری بود.
نتیجهگیری: ادراک بیماری عاملی اثرگذار در تشخیص، پیگیری و تعهد درمانی بیماران است و عوامل فردی و فرهنگی-اجتماعی پیشبرنده نوع نگاه افراد به خود، بیماری، سابقه خانوادگی و هویت است
نسیم صمدی فرد، حمیدرضا صمدی فرد، نرگس رستمی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: نوجوانی به عنوان یک دوره حیاتی برای تشخیص زود هنگام و مداخله برای پیشگیری از رفتار خودکشی در نظر گرفته میشود، بنابراین سببشناسی عوامل موثر برای خودکشی ضروری است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی در پیشبینی افکار خودکشی دانشآموزان انجام شد.
مواد و روشها: نوع مطالعه توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری مطالعه کلیه دانشآموزان پسر مقطع متوسطه دوم ناحیه یک شهر اردبیل در سال ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بودند (۳۵۰ نفر) که از طریق جدول کرجسی و مورگان و به شیوه نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای ۳۵۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تکانشگری بارت و همکاران (۱۹۹۵)، مقیاس صفات تاریک شخصیت جانسون و وبستر (۲۰۱۰)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (۱۹۸۸) و پرسشنامه حساسیت اضطرابی رایس و پترسون (۱۹۸۶) و مقیاس افکار خودکشی بک (۱۹۹۱) بود. دادههای جمعآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان در نرمافزار اسپیاساس نسخه ۱۸ تحلیل شدند.
یافتهها: طبق نتایج بین تکانشگری ۶۹/۰، صفات تاریک شخصیت (ماکیاولگرایی ۵۵/۰، خودشیفتگی ۵۷/۰و سایکوپاتی ۵۰/۰)، حمایت اجتماعی ادراک شده ۳۶/۰- و حساسیت اضطرابی ۶۹/۰ با افکار خودکشی در دانشآموزان پسر رابطه آماری و معناداری مشاهده شد. همچنین با استفاده از رگرسیون چندگانه ۶۴/۰ افکار خودکشی دانشآموزان پسر توسط متغیرهای تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی تبیین گردید.
نتیجهگیری: با توجه به تأثیرگذاری تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی در افکار خودکشی دانشآموزان پیشنهاد میشود که روانشناسان و متخصصان برای کاهش افکار خودکشی دانشآموزان به نقش این متغیّرها توجه بیشتری کنند
خانم یکتا عکافیان، دکتر سیدحمید آتش پور، دکتر هادی فرهادی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای مزمن و لاعلاج ازجمله سلیاک تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی بیماران و خانوادههای آنان دارد و ابتلای فرزندی به سلیاک میتواند عامل تهدید کنندهای برای سلامت روان مراقبان آنان بویژه مادرانشان باشد؛ از این جهت که این افراد اضطراب و فشارروانی زیادی را متحمل میشوند؛ لذا هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان راهحلمحور و روایتدرمانی بر تحملپریشانی مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر، از نوع مداخلهی نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ۳ ماهه با دو گروه آزمایش و گروه کنترل بود. جامعه آماری مادران دارای حداقل یک فرزند مبتلا به سلیاک و عضو انجمن سلیاک ایران در اصفهان بودند. از بین آنها، ۶۰ نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه ۲۰ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش اول درمان راهحلمحور و گروه آزمایش دوم روایتدرمانی را در قالب ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای دریافت نمودند، گروه کنترل هیچ مداخلهای نگرفت. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه تحملپریشانی گاهر و سیمون(۲۰۰۵) در هرسه مرحله استفاده گردید. دادهها در نرمافزارspss۲۶ به روش واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: هر دو مداخله منجر به افزایش معنادار تحملپریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک شد(P<۰,۰۱). همچنین، در مرحله پسآزمون بین اثربخشی دو مداخله بر تحمل پریشانی در دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود نداشت. این نتایج در طول مرحله پیگیری پایدار باقی ماند(P<۰,۰۱).
نتیجهگیری: هر دو درمان راهحلمحور و روایتدرمانی میتوانند بعنوان مداخلاتی سودمند برای افزایش تحملپریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک بهکار گرفته شوند
لیلا محمدی منش، ریتا لیاقت، مهدیه صالحی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: ﻫﺪف ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺮرﺳﯽ الگوی ساختاری خود مراقبتی بر اساس ادراک بیماری، حمایت اجتماعی و تصمیمگیری مشارکتی با نقش واسطهای خودکارآمدی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم ﺑـﻮد.
مواد و روشها: در یـﮏ زمینهیابی ﻣﻘﻄﻌـﯽ ﺗﻌـﺪاد ۸۰۰ ﺑﯿﻤـﺎر ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ دیﺎﺑﺖ ﻧﻮع دو (۳۳۱ مرد و ۴۶۹ زن) در بیمارستانهای استان قم ﺑـﻪ ﺷـﯿﻮه نمونهگیری تصادفی اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪﻧﺪ. دادهها ﺑـﺎ اﺳـﺘﻔﺎده از ﭘﺮﺳـﺸﻨﺎﻣﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و ادراک بیماری، پرسشنامه حمایت اجتماعی خانواده، خودکارآمدی در بیماران دیابتی، پرسشنامه خود مراقبتی دیابت و پرسشنامه تصمیمگیری مشارکت بیمار در درمان جمعآوری و ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺪل یـﺎﺑﯽ ﻣﻌﺎدﻟـﻪ ﺳـﺎﺧﺘﺎری (SEM) ﺑـﺎ نرمافزار AMOS۲۴ و SPSS۲۶ ﺗﺤﻠﯿـﻞ ﺷـﺪﻧﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ، ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ، آزﻣﻮن t و ﺧﯽ دو در ﺳﻄﺢ ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ و ﺑﺮای ﻣﻘﺎیﺴﻪ دادهها ﺑﻪ ﮐﺎر رﻓﺖ. ﺑﻌﺪ از ارزیﺎﺑﯽ ﺑﺮازش ﻣﺪل، ﺿﺮایﺐ ﺑـﯿﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫـﺎ ﺑﺮرﺳـﯽ ﺷـﺪﻧﺪ. اﻏﻠـﺐ ﻣـﺴﯿﺮﻫﺎی دارای ﺿﺮایﺐ ﻣﻌﻨﺎدار در ﻣﺪل ﻧﻬﺎیﯽ ﺣﻔﻆ ﺷـﺪﻧﺪ و ﻣـﺴﯿﺮﻫﺎی دارای ﺿـﺮایﺐ ﻏﯿﺮﻣﻌﻨـﺎدار و یـﺎ ﺑﺮﺧـﯽ از ﺿـﺮایﺐ ﻣـﺴﯿﺮ دارای ﻣﻌﻨﺎداری ﺿﻌﯿﻒ ﺑﻪ دﻻیﻞ ﻧﻈﺮی از ﻣﺪل ﻧﻬﺎیﯽ ﺣﺬف ﺷدند.
یافتهها: یافتهها به این شرح بود ۱- مدل اندازهگیری متغیرهای پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. ۲- ادراک بیماری بر خودمراقبتی بیماران دیابتی نوع دوم اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد. ۳- حمایت اجتماعی بر خودمراقبتی بیماران دیابتی نوع دوم اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد. ۴- تصمیمگیری مشارکتی بر خودمراقبتی بیماران دیابتی نوع دوم اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد.
نتیجهگیری: اﻏﻠـﺐ رواﺑـﻂ ﺑـﯿﻦ ایـﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎ در ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻫﻤﺴﻮ ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻗﺒﻠﯽ و نظریههای ﻣﻮﺟﻮد ﺑﻮدﻧﺪ