logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای کافی

منصوره سلامت، کمال مقتدایی، موسی کافی، احمدرضا عابدی، عباسعلی حسین خانزاده،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه وهدف: یکی از مهم‌ترین ناتوانی‌های یادگیری، ناتوانی یادگیری املا (Spelling Learning Disability) می‌باشد که با مشکلات حافظه و مهارت‌های اجتماعی همراه است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بازی درمانی شناختی رفتاری بر حافظه و مهارت‌های اجتماعی کودکان با ناتوانی یادگیری املا بود. مواد و روش‌ها: روش پژوهش حاضر آزمایشی (پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش‌آموزان پایه سوم دبستان شهرستان دهاقان (اصفهان) در سال تحصیلی ۹۱- ۹۲ بودند. ۴۰دانش‌آموز مبتلا به ناتوانی یادگیری املا، به صورت تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه بازی درمانی و کنترل قرار گرفتند. شرکت‌کنندگان در گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای تحت بازی درمانی شناختی رفتاری قرار گرفتند. ابزار این پژوهش عبارت بودند از، آزمون تشخیص ناتوانی یادگیری املا، آزمون هوش وکسلر و مقیاس مهارت‌های اجتماعی گرشام و الیوت. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از تحلیل کواریانس و ۱۸ SPSS-استفاده شد.   یافته‌ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که با کنترل اثر پیش‌آزمون، بین گروه آزمایش و کنترل در پس‌آزمون تفاوت معنی‌داری وجود دارد (۰۱/۰> p)، و میانگین نمرات حافظه و مهارت‌های اجتماعی در گروه بازی درمانی در مرحله پس‌آزمون نسبت به پیش‌آزمون و گروه کنترل افزایش یافته است.  نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج، بازی درمانی شناختی رفتاری بر بهبود و توانبخشی حافظه و مهارت‌های اجتماعی دانش‌آموزان با ناتوانی یادگیری املا اثربخش بوده است . واژه‌های کلیدی: بازی درمانی شناختی رفتاری، حافظه، مهارت‌های اجتماعی، اختلال املا   چک
قاسم صالح پور، موسی کافی، سجاد رضایی، مظفر حسینی نژاد،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه‌‌ و هدف: مولتیپل‌اسکلروزیس یک اختلال عصب‌شناختی مزمن است که شیوع آن در زنان بیش از مردان می‌باشد. از این رو هدف از پژوهش حاضر ارزیابی ارتباط اختلال در کارکرد فیزیکی (به عنوان متغیر ملاک) با خستگی، علایم روانی و شاخص توده بدنی (به‌عنوان متغیرهای پیش‌بین) زنان مبتلا به این بیماری می‌باشد. مواد و روش‌‌ها: در یک پژوهش مقطعی ۱۱۴ بیمار به‌شیوه پیاپی نمونه‌گیری شده و توسط سیاهه متغیر‌های جمعیت‌شناختی، بعد فیزیکی پرسش‌نامه زمینه‌یابی سلامت، مقیاس شدت خستگی، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و شاخص توده بدنی ارزیابی شدند. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل‌ گردیدند. یافته‌ها: نتایج حاکی از همبستگی قوی و معنی‌دار کارکرد فیزیکی با متغیرهای خستگی، افسردگی، اضطراب و استرس داشت (۰۰۰۱/۰>P). در این میان شاخص توده بدنی از کمترین ضریب همبستگی در ارتباط با کارکرد فیزیکی برخوردار بود (۰۵/۰P<). یافته‌های حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که واریانس کل تمام متغیرهای پژوهش در گام نهایی ۵۸/۰ ( ۲ R) می‌باشد (۰۰۰۱/۰P < ؛۲۰/۱۸ F=). به علاوه واریانس افزوده انحصاری در این گام بعد از کنترل متغیرهایی نظیر سن، تحصیلات و طول مدت بیماری، ۳۹/۰ محاسبه گردید.هم‌چنین در گام نهایی متغیرهای خستگی (۰۰۰۱/۰P < ؛ ۲۵/۰- =&beta;) و اضطراب (۰۰۰۱/۰P < ؛ ۴۴/۰- =&beta;) به طور معنی‌داری توانستند اختلال در کارکرد فیزیکی زنان را پیش‌بینی نمایند. نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از آن بود که خستگی و اضطراب می‌توانند در ایجاد اختلال در کارکرد فیزیکی زنان تأثیرگذار باشند. از همین رو غربالگری زنان دچار این علایم و اجرای درمان‌های مناسب توصیه می‌شود. واژه‌های‌کلیدی: خستگی، افسردگی، اضطراب، استرس، شاخص توده بدنی
سجاد رضائی، سنبل طارمیان، سید موسی کافی، فاطمه پورآقا، ناهید بازرگانیان،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده &nbsp; زمینه و هدف: هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی نقش طول‌مدت زندانی شدن و ابتلا به (HIV/AIDS یا human immunodeficiency virus, acquired immunodeficiency syndrome) بر شدت علائم آسیب‌شناسی روانی سوء‌مصرف‌کنندگان مواد بود. &nbsp; مواد و روش‌ها: در یک پژوهش مقطعی- واپس‌نگر از ۴۳ سوءمصرف‌کنندۀ مواد مبتلابه HIV، ۴۹ سوءمصرف‌کننده مواد فاقد HIV که‌ در کلینیک‌های مشاوره بیماری‌های رفتاری و ترک اعتیاد تحت‌پوشش درمان نگه‌دارنده با متادون &nbsp;(MMT یا Methadone Maintenance Therapy) بودند به‌ترتیب به‌شیوه نمونه‌گیری در دسترس و پیاپی انتخاب شدند. تمامی اعضای این دو‌ گروه از نظر متغیرهای مخدوش‌کننده (نظیر سن، جنسیت، وضعیت تأهل، سطح‌ تحصیلات و محل‌ سکونت و طول دوره درمان نگهدارنده ‌با متادون) همتا شده و از طریق چک‌لیست تجدید نظر شده نشانه‌های اختلالات روانی (SCL-۹۰-R) مورد ارزیابی قرارگرفتند. نتایج با استفاده از آزمون‌های کای اسکوئر (&chi; ۲ )، t استیودنت ‌مستقل،رگرسیون دو متغیری، تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) تحلیل شدند. یافته‌ها: اگرچه میانگین طول مدت حبس در سوء‌مصرف کنندگان مبتلا به HIV/AIDS بیشتر بود، اما معادلات پیش‌بینیِ شدت ناراحتی روانی از روی طول مدت حبس نشانگر معنی‌داری و نیرومندی این رابطه در گروه سوء‌مصرف‌کنندگان مواد فاقد HIV/AIDS بود (۰۰۴/۰P=)، درحالی‌که این معادله در سوء‌مصرف‌کنندگان دارای HIV/AIDS معنی‌دار به‌دست نیامد (۰۶۱/۰P=). تأثیر داشتن سابقه حبس و ابتلا به HIV/AIDS بر شدت ناراحتی روانی هردو گروه معنی‌دار بود (به ترتیب با سطح معنی‌داری ۰۴۹/۰P=، ۰۰۱/۰P=). اثر تعاملی هریک از این عوامل بر شدت ناراحتی روانی معنی‌دار نبود اما بر سطوح افسردگی و شدت نشانه‌های مثبت (PST یا Positive Symptoms Total) معنی‌دار به‌دست آمد. نتیجه‌گیری: طول مدت‌حبس بیشتر نقش زیان‌بارتری در شدت ناراحتی روانی سوء‌مصرف‌کنندگان مواد فاقد HIV/AIDS دارد. هم دارابودن سابقه حبس و هم ابتلا به HIV/AIDS بهداشت روانی سوء‌مصرف‌کنندگان مواد را به‌مخاطره می‌اندازد. در این میان اگرچه سوء‌مصرف‌کنندگان مواد مبتلا به HIV/AIDS بدون سابقه حبس، سطوح افسردگی بیشتری داشتند اما سوء‌مصرف‌کنندگان مواد مبتلا به HIV/AIDS دارای سابقه حبس از تعداد یا گستره نشانگان روانی بیشتری رنج می‌بردند. واژه‌های کلیدی: زندان، HIV/AIDS ،علائم روانی، سوء مصرف مواد &nbsp;
خانم یکتا عکافیان، دکتر سیدحمید آتش پور، دکتر هادی فرهادی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماریهای مزمن و لاعلاج ازجمله سلیاک تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی بیماران و خانواده­­های آنان دارد و ابتلای فرزندی به سلیاک می­تواند عامل تهدید کننده­ای برای سلامت روان مراقبان آنان بویژه مادران­شان باشد؛ از این جهت که این افراد اضطراب و فشار­روانی زیادی را متحمل می­شوند؛ لذا هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان راه­حل­محور و روایت­درمانی بر تحمل­پریشانی مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر، از نوع مداخله­­ی نیمه­ آزمایشی با طرح پیش­­آزمون، پس­آزمون و پیگیری ۳ ماهه با دو گروه آزمایش و گروه کنترل بود. جامعه آماری مادران دارای حداقل یک فرزند مبتلا به سلیاک و عضو انجمن سلیاک ایران در اصفهان بودند. از بین آن­ها، ۶۰ نفر به روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه ۲۰ نفر) گمارده شدند. گروه­ آزمایش اول درمان راه­حل­محور و گروه­ آزمایش دوم روایت­درمانی را در قالب ۸ جلسه ۹۰ دقیقه­ای دریافت نمودند، گروه کنترل هیچ مداخله­­ای نگرفت. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه­ تحمل­پریشانی گاهر و سیمون(۲۰۰۵) در هرسه مرحله استفاده گردید. داده­ها در نرم­افزارspss۲۶  به روش واریانس با اندازه­گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: هر دو مداخله منجر به افزایش معنادار تحمل­پریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک شد(P<۰,۰۱). همچنین، در مرحله پس­آزمون بین اثربخشی دو مداخله بر تحمل پریشانی در دو گروه آزمایش تفاوت معنا­داری وجود نداشت. این نتایج در طول مرحله پیگیری پایدار باقی ماند(P<۰,۰۱).
نتیجه‌گیری: هر دو درمان راه­حل­محور و روایت­درمانی می‌توانند بعنوان مداخلاتی سودمند برای افزایش تحمل­پریشانی در مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک به‌کار گرفته شوند

صفحه ۱ از ۱