امید سلیمانیفر، فرزانه شعبانی، زهرا رضایی، نجمه نیکوبخت، آمنه شجایی، رضا افریشم، دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : طرحوارههای شناختی به عنوان عناصر سازمان یافتهای از واکنشها و تجارب گذشته تعریف میشوند که بدنه بادوامی از دانش را تشکیل میدهند؛ به طوری که میتوانند بر برداشتهای بعدی تأثیرگذار باشند و آنها را مورد ارزیابی قرار دهند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش طرحوارههای شناختی اولیه در ویژگی خودشیفتگی صورت گرفت. مواد و روشها: این پژوهش به روش همبستگی، بر روی ۳۶۰ نفر از دانشجویان ساکن در خوابگاههای دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، انجام شد. جهت جمعآوری دادهها، از فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره (Schema Questionnaire-Short Form یا SQ-SF) و پرسشنامه شخصیت خودشیفته ۴۰ مادهای (Narcissistic Personality Inventory-۴۰ یا NPI-۴۰) استفاده گردید. دادهها با استفاده از روش همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چند متغیره به روش گام به گام، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: طرحوارههای محرومیت هیجانی، بیاعتمادی، معیوب بودن، معیارهای سرسختانه، محق بودن (۰۱۰/۰ = P) و خودرشد نایافته (۰۵۰/۰ = P) به طور مثبت و معنیدار و طرحواره اطاعت (۰۱۰/۰ = P) به طور منفی و معنیدار با خودشیفتگی رابطه داشت. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از آن بود که طرحوارههای معیوب بودن، محق بودن، محرومیت هیجانی، اطاعت و بیاعتمادی (۰۱۰/۰ = P) و معیارهای سرسختانه و خودرشد نایافته (۰۵۰/۰ = P) به ترتیب نقش قابل توجهی در پیشبینی خودشیفتگی ایفا نمودند (۵۷/۰ = R ۲ ). نتیجهگیری: طرحوارههای ناسازگارانه اولیه میتوانند به عنوان ساختارهای شناختی اساسی تمایلات خودشیفتگی در نظر گرفته شوند که به فهم بهتر این که چگونه افراد با ویژگیهای شخصیت خودشیفته، محیط اجتماعی خود را ادراک میکنند، کمک مینماید