زمینه و هدف : عزت نفس، اعتماد به نفس و رفتارهای خود ابرازی نقش اساسی در سلامت روان ایفا میکنند. هدف این مطالعه بررسی تأثیر آموزش الگوی یادگیری اجتماعی بر سازههای روان شناختی فوق در دانش آموزان مقطع راهنمایی استان چهارمحال و بختیاری بود. مواد و روشها: این پژوهش به صورت نیمه تجربی طراحی شد و پس از نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای تصادفی بر روی دانشآموزان کلاسهای دخترانه و پسرانه پایه سوم دوره راهنمایی استان چهارمحال و بختیاری (۳۰۴ نفر) در سال تحصیلی ۸۶-۸۵ انجام شد. پرسشنامههای عزت نفس کوپر اسمیت، اعتماد به نفس برن رویتر (فرم کوتاه)، رفتارهای خود ابرازی وامونز و معدل نمرات به منظور جمعآوری اطلاعات در سه مرحله اجرا و الگوی یادگیری اجتماعی به روش مشارکتی و فعال طی ۱۵ جلسه با استفاده از روش آموزش مهارتهای اجتماعی به گروه آزمایش ارائه شد. در نهایت دادهها با استفاده از آزمون کواریانس چند متغیره و واریانس چند متغیره تحلیل شد. یافتهها: میانگین نمرات عزت نفس، اعتماد به نفس، رفتارهای خود ابرازی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان گروه آزمایش در دو مرحله پس آزمون و پیگیری به صورت معنیداری بهبود یافته بود (۰۱/۰P < )؛ ولی رابطه معنیداری بین اثربخشی آموزش الگوی یادگیری اجتماعی با مناطق مختلف آموزشی و جنسیت مشاهده نشد. نتیجهگیری: نتایج این پژوهش مؤید تأثیر و پایداری اثر ارائه آموزش الگوی یادگیری اجتماعی صرف نظر از جنسیت و مناطق آموزشی مختلف بر برخی از سازههای روان شناختی خود و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان بود. واژههای کلیدی: الگوی یادگیری اجتماعی، عزت نفس، اعتماد به نفس، رفتارهای خود ابرازی، پیشرفت تحصیلی
علی فخاری، محمد رستمی، محمد علی نظری، زنده یاد میر تقی گروسی فرشی، دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف : سیستمهای فعالساز (BAS) و بازدارنده رفتاری (BIS) به عنوان یک عاملی برای بررسی اثرات معنی‏دار شخصیت بر روی فعالیت قشر مغز بیان شده است. هدف از این پژوهش بررسی اثرات BAS و BIS بر روی ناقرینگی ناحیه پیشانی مغز در پاسخ به محرکهای عاطفی بود. مواد و روشها: در این مطالعه ۳۶ آزمودنی (۱۸ آزمودنی با حساسیت بالای BAS و ۱۸ آزمودنی با حساسیت بالای BIS، ۱۷ زن) شرکت کردند. همه آزمودنیها با استفاده از تصاویر عاطفی IAPS در معرض سه مرحله آزمایشی یعنی القای خلق خنثی، شاد و غمگین قرار گرفتند و همزمان با آن امواج مغزی آنها ثبت شد. در نهایت توان مطلق دامنه آلفا در نواحی پیشانی چپ و راست برای هر آزمودنی مورد محاسبه قرار گرفت. یافتهها: توان مطلق آلفا با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه‏گیریهای مکرر تحلیل شدند. نتایج به دست آمده در حالت القای خلق خنثی نشان داد که افراد با حساسیت بالای BAS افزایش فعالیت (کاهش توان آلفا) را در ناحیه پیشانی چپ نشان دادند؛ در حالی که افراد با حساسیت بالای BIS هیچ تفاوت معنیداری را نشان ندادند. همچنین افراد با حساسیت بالای BAS در شرایط القای خلق شاد افزایش فعالیت (کاهش آلفا) را در ناحیه پیشانی چپ و افراد BIS در شرایط القای خلق غمگین افزایش فعالیت (کاهش آلفا) را در ناحیه پیشانی راست نشان دادند. نتیجهگیری: نتایج به دست آمده با مدل رویآوری- اجتناب و ناقرینگی قشری همخوان بوده، نقش ناحیه پیشانی را در ارتباط با خلق مثبت و منفی مورد تأیید قرار میدهد. واژههای کلیدی: القایخلق، ناقرینگی، ناحیه پیشانی مغز، سیستم‏های فعالساز/ بازدارنده رفتاری.
علیمحمد نظری، محمد نیکوسیر جهرمی، سجاد امینی منش، مهدی طاهری، دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: بیخوابی از اختلالهای شایعی است که در اغلب موارد به عنوان علامت همراه اختلال­های جسمی و روانشناختی تشخیص داده می­شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی شیوع نشانگان بیخوابی و شناخت اثربخشی گروهدرمانی شناختی رفتاری برکاهش این نشانگان در زندانیان مرد انجام شد. مواد و روشها : نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شبهآزمایشی ۲۸ نفر از زندانیان مرد زندان مرکزی شیراز بودند که به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس افراد گروه آزمایش به مدت ۹ جلسه تحت گروهدرمانی شناختی رفتاری قرار گرفتند، در حالیکه آزمودنیهای گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. آزمودنیها شاخص کیفیت خواب پیتزبورگ، سیاهه افسردگی بک و سیاهه اضطراب بک را تکمیل کردند. دادهها به کمک تحلیل کوواریانس تک متغیره تحلیل شدند. یافتهها : درصد بالایی از زندانیان مورد بررسی نشانگان بیخوابی را گزارش کردند. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس یکراهه نشان داد گروهدرمانی شناختی رفتاری بر کاهش نشانگان بیخوابی در مرحله پسآزمون (۰۱/۰p<) و پیگیری (۰۵/۰p<) موثر است. بحث و نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالای بیخوابی در زندانیان و اثربخشی درمان شناختی رفتاری به شیوه گروهی، انجام پژوهش­های بیشتر و ارائه خدمات روانشناختی در جهت کاهش نشانگان بیخوابی و عوامل زمینهساز آن ضروری بهنظر میرسد. واژه­های کلیدی :گروهدرمانی شناختی رفتاری، بیخوابی، زندانیان مرد
عباس سامی، علی محمد نظری، فرشاد محسنزاده، مهدی طاهری، دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: پیمانشکنی به عنوان یک موضوع مهم در روابط زوجی، ریشه در عوامل مختلفی دارد که شناسایی آنها از اهمیت ویژهای برخودار است، بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی برازش مدل معادلات ساختاری پیمان شکنی زناشویی بر مبنای سبکهای دلبستگی، ویژگیهای شخصیتی و میانجیگری رضایت زناشویی انجام شد. مواد و روش ها: روش مورد استفاده در این پژوهش همبستگی بود. نمونهی پژوهش شامل ۲۷۰ نفر بودند که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. افراد نمونه پرسشنامههای تمایل به پیمان شکنی، سبکهای دلبستگی، ابعاد شخصیت و مقیاس رضایت زناشویی را تکمیل کردند. دادههای پژوهش با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرمافزارهای SPSS ۱۸ و LISREL ۸,۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : با توجه به نتایج اثر غیر مستقیم روان رنجورخویی و برونگرایی (اثر غیر مستقیم= ۰۸/۰، ۰۱/۰ P<) بر پیمانشکنی با نقش واسطهای رضایتمندی مثبت بود. نرمخویی (اثر غیرمستقیم= ۰۷/۰، ۰۵/۰ P<)) و مسؤولیتپذیری (اثر غیرمستقیم= ۰۸/۰، ۰۱/۰ P<) نیز از طریق رضایتمندی بر پیمانشکنی اثر منفی و معنیدار داشتند. همچنین روان رنجوری خویی (اثر مستقیم= ۲۲/۰، ۰۱/۰ P<) ، برونگرایی (اثر مستقیم= ۲۳/۰، ۰۱/۰ P<)، گشودگی (اثر مستقیم= ۱۶/۰،۰۵/۰ P<) به طور مستقیم و مثبت و مسئولیت پذیری به طور مستقیم و منفی (با اثر مستقیم= ۱۶/۰-، ۰۵/۰ P<) بر پیمانشکنی اثرگذار بودند. سبک دلبستگی ایمن از طریق رضایتمندی بر پیمان شکنی اثر منفی معنیدار (اثر غیر مستقیم= ۰۹/۰-،۰۱/۰ P<) دارد. سبک دلبستگی اجتنابی با واسطه رضایتمندی بر پیمانشکنی اثر (اثر غیر مستقیم= ۱۰/۰، ۰۱/۰ P<) دارد. نتیجهگیری : نتایج تحقیق نشان داد سبکهای دلبستگی، ابعاد شخصیت و رضایت زناشویی نقش مهمی در تمایل به پیمانشکنی دارند، بنابراین از نتایج این پژوهش میتوان در راستای پیشگیری، فهم علل زیربنایی و درمان پیمانشکنی زناشویی استفاده کرد. واژههای کلیدی: پیمانشکنی زناشویی، ویژگیهای شخصیتی، سبکهای دلبستگی، رضایت زناشویی ضایت زناشویی
سمانه محمدپور، فاطمه احمدی سبزواری، هدایت نظری، دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی دارو درمانی با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (Mindfullness-based cognitive therapy یا MBCT) در کاهش شدت علایم اختلال افسردگی اساسی بود. مواد و روشها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون و دوره پیگیری (یک ماهه) بود که در سال ۱۳۹۳ انجام شد. ۴۰ نفر از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی [بر اساس نظر روانپزشک و مطابق ملاکهای تشخیصی (Diagnostic and Statistical Manual-۴ th Edition-Text Revision یا DSM-IV-TR)] مراجعه کننده به درمانگاه اعصاب و روان صدیق شهرستان خرمآباد که دارای پرونده بودند، به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه دارو درمانی (۲۰ نفر) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (۲۰ نفر) قرار گرفتند. سپس با استفاده از مقیاس افسردگی Hamilton (Hamilton Rating Scale for Depression یا HRSD) بررسی شدند. گروه MBCT به مدت ۸ جلسه تحت آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت و گروه دارو درمانی هر روز ۱ کپسول فلوکستین ۲۰ میلیگرم به مدت ۲ ماه دریافت نمود. در پایان هر دو گروه مورد پسآزمون قرار گرفتند و دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: بین دو گروه دارو درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰ > P)؛ به طوری که میانگین نمرات گروه دارو درمانی کاهش بیشتری را نشان داد، اما در دوره پیگیری اثرات گروه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی پایدارتر بود. نتیجهگیری: هر دو درمان در بهبود افسردگی بیماران مؤثر میباشد. با این وجود، درمان دارویی در کاهش علایم افسردگی اثرات بیشتری دارد، اما روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی دارای اثرات درمانی پایدارتری است. بنابراین، بر اساس نتایج چنین پژوهشهایی، میتوان پیشنهاد نمود که پژوهشگران در مطالعات آینده به طراحی کارآزماییهای بالینی با ترکیب روشهای درمانی تجربی بپردازند.
فرحناز نظری، عذرا اعتمادی، احمد عابدی، دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف:صمیمیت یک مشخصه کلیدی و مهم روابط زناشویی و از ویژگیهای بارز یک ازدواج موفق بشمار میآید. نبود یا کمبود آن یک شاخص آشفتگی در رابطه زناشویی است. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی غنیسازی روابط زوجین به شیوه اولسون بر افزایش صمیمیت زناشویی زوجین بود.
مواد و روشها: روش پژوهش حاضر به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ۴۵ روزه انجام شد. جامعه آماری پژوهش نیز شامل ۳۰ زوج شهر فارسان و حومه، در سال ۱۳۹۷ بودند. نمونه پژوهش نیز شامل ۲۰ زوج بودند که از میان زوجین شهر فارسان و حومهی آن به شیوه داوطلبانه بر اساس فراخوان دورههای آموزشی- مشاورهای غنیسازی روابط زوجی انتخاب شدند. گروه آزمایش آموزش غنیسازی روابط زوجین به شیوه اولسون را در ۷ جلسه دریافت کردند. گروه کنترل نیز در فهرست انتظار قرار داشتند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه صمیمیت زناشویی باگاروزی استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد آموزش غنیسازی روابط زوجین به شیوه اولسون در افزایش صمیمیت زناشویی زوجین شهر فارسان اثربخش بوده است (۰۰۱/۰p<). همچنین این اثر در مرحله پیگیری پس از ۴۵ روز نیز پایدار بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: آموزش مهارتهای ارتباطی در رویکرد غنیسازی روابط زوجین به شیوه اولسون توانسته است بر ارتقای صمیمیت زناشویی زوجین شهر فارسان اثربخش باشد. ملاحظات نظری و کاربردی در بخش نتیجهگیری مطرحشده است.
فاطمه ترکی زاده، امان الله سلطانی، مهشید تجربه کار، علیرضا منظری توکلی، مهشید زارع زاده، دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف:اختلال نقص توجه/بیش فعالی تخریب قابلملاحظهای در کنشهای اجتماعی، آموزشی، شغلی و تواناییهای حرکتی ایجاد میکند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تواناییهای حرکتی بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. مواد و روشها:پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان پسر پایهی ششم ابتدایی شهر کرمان در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ بودند؛ و نمونه پژوهش شامل ۳۰ نفر بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایشی (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. آزمودنیها در دو مرحلهی پیشآزمون و پسآزمون به پرسشنامههای اختلال کمبود توجه سوانسون و نولان و پلهام، فرم والدین (۱۹۸۰)، خرده آزمونهای حافظه عددی و تشابهات از مقیاس هوشی وکسلر (۲۰۰۲) و آزمون تصاویر پیچیده آندرهری (۱۹۴۲) پاسخ دادند. گروه آزمایش طی ۱۸ جلسه ۴۵ دقیقهای جلسات آموزش تواناییهای حرکتی را بهصورت گروهی دریافت کردند، درحالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره و با استفاده از نرمافزار آماری SPSSنسخهی ۲۵ تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها:نتایج مقایسه گروه آزمایش با گروه کنترل نشان داد که کارکردهای اجرایی حافظهی فعال و برنامهریزی-سازماندهی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بهطور معناداری افزایش یافت؛ و اثربخشی آموزش تواناییهای حرکتی بر کارکردهای اجرایی در مرحلهی پسآزمون تأیید گردید (۰۱/۰ >p). میزان این تأثیر در کارکرد اجرایی حافظهی فعال ۶۴/۰ و برنامهریزی- سازماندهی ۶۹/۰ بود (۰۱/۰>p). نتیجهگیری:بهطورکلی نتایج حاکی از تأثیر آموزش تواناییهای حرکتی بر کارکردهای اجرایی در کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود؛ و میتوان از این روش برای درمان این کودکان استفاده کرد.