logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۶ نتیجه برای نشاط دوست

فاطمه رضایی، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، بابک امرا،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

زمینه و هدف: مداخلات روانشناختی می‌تواند به واسطه بهبود وضعیت جسمی- روانی و اجتماعی سهم به‌سزایی در ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم داشته باشد. هدف این پژوهش، بررسی اثر بخشی آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی- رفتاری بر کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به آسم بود. مواد و روش‌ها: این پژوهش به روش آزمایشی با پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه شاهد انجام شده است. نمونه شامل ۲۴ بیمار با تشخیص آسم بود که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم استفاده شد که در پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری توسط افراد تکمیل گردید. درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و در این فاصله ضمن ادامه درمان‌های متداول پزشکی در هر دو گروه، گروه شاهد جهت درمان‌ روانشناختی در لیست انتظار قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : میانگین نمرات کیفیت زندگی در گروه آزمایش به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه شاهد افزایش پیدا کرد (۰۵/۰ P  
ماهگل توکلی، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، مجید برکتین، رضا کرمی نوری، جعفر مهوری،
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف : ارزیابی شناخت از مسایل اساسی مورد بررسی در برنامه جامع صرع می‎باشد. از این‎رو در این پژوهش، وضعیت حافظه بیماران صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان، قبل از تصمیم‎گیری برای عمل جراحی مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روش‌ها: در این پژوهش مورد-شاهدی، جامعه شامل ۲۰ بیمار صرع لوب گیجگاهی راست و ۲۰ بیمار صرع لوب گیجگاهی چپ بود. این افراد از میان بیماران مبتلا به صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان بستری در بخش صرع بیمارستان کاشانی به عنوان گروه آزمایشی انتخاب شدند. همچنین ۲۰ نفر بهنجار از میان ملاقات‎ کنندگان بیماران به عنوان گروه شاهد، با دامنه سنی ۱۵ تا ۳۵ سال، انتخاب گشتند. نمونه‎گیری برای گروه بیمار در دسترس و برای گروه بهنجار به روش تصادفی ساده انجام شد و آزمون حافظه Wechsler بر روی آن‎ها اجرا گردید. داده‎ها به روش تحلیل واریانس چند متغیره مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته‌ها: در مجموع از نظر زیرمقیاس‎های حافظه، میان سه گروه صرع لوب گیجگاهی راست، صرع لوب گیجگاهی چپ و بهنجار تفاوت معنی‎دار وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). همچنین در زیرمقیاس‎های کنترل ذهنی، حافظه منطقی، تکرار ارقام و ترسیم تصاویر، میان گروه بهنجار و دو گروه بیمار صرع لوب گیجگاهی راست و چپ تفاوت معنی‎دار دیده شد. اما در عملکرد بیماران مبتلا به صرع لوب گیجگاهی راست و چپ در نمرات حاصل از آزمون حافظه Wechsler تفاوت معنی‎داری دیده نشد. نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که وجود مشکل در کارکرد حافظه بیماران صرع لوب گیجگاهی در مقایسه با افراد بهنجار توسط مقیاس حافظه Wechsler قابل تشخیص است. واژه‌های کلیدی: حافظه کلامی، حافظه غیر‎کلامی، صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان، مقیاس حافظه Wechsler.
نعمت ستوده اصل، حمید طاهر نشاط دوست، مهرداد کلانتری، هوشنگ طالبی، حسینعلی مهرابی، علی رضا خسروی،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : وابستگی به سیگار، به عنوان اولین عامل قابل پیش‌گیری مرگ و میر در دنیا شناخته می‌شود. با وجود تأثیر منفی مصرف سیگار در فشار خون بالا، توجه به درمان‌های روان‌شناختی بر کاهش وابستگی به نیکوتین در این بیماران، کمتر مورد توجه درمان‌گران قرار گرفته است. مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر یک طرح نیمه تجربی از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با گروه شاهد می‌باشد، که با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی– رفتاری، بر کاهش وابستگی به نیکوتین در بیماران مبتلا به فشار خون اساسی، در مرکز تحقیقات قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان (۱۳۸۸)، انجام شد. آزمودنی‌ها بر اساس ملاک‌های سابقه فشار خون بالا، جنسیت مذکر، دامنه سنی ۴۵-۲۵ سال، وابستگی به نیکوتین، مصرف بیش از یک بسته سیگار در روز، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۵ = N) و شاهد (۱۵ = N) وارد مطالعه شدند. کلیه بیماران قبل از شروع مداخله نسبت به تکمیل پرسش‌نامه مقاومت به نیکوتین فاگشتروم اقدام، سپس درمان شناختی– رفتاری، طی شش جلسه نود دقیقه‌ای بر روی گروه آزمایش اجرا گردید. مفروضه اساسی استفاده از درمان شناختی– رفتاری این بود که رفتار‌هایی مثل سیگار کشیدن، ناشی از اشتباهات در نحوه تفکر بیماران می‌باشد و مداخلات شناختی- رفتاری، احساسات، تفکر و رفتارهای مثبت‌تری در بیماران ایجاد می‌نماید. بعد از اعمال مداخلات درمانی، بیماران دوباره نسبت به تکمیل پرسش‌نامه تحقیق اقدام نمودند. داده‌های مطالعه در نرم‌افزار ۱۶ SPSS و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون ناپارامتری ۲ χ دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: درمان شناختی– رفتاری موجب کاهش مصرف سیگار آزمودنی‌های گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد در مرحله پس‌آزمون شده است (۰۵/۰ > P). نتیجه‌گیری: این تحقیق، استفاده از درمان شناختی– رفتاری را به منظور کاهش میزان وابستگی به نیکوتین در بیماران مبتلا به فشار خون اساسی پیشنهاد می‌کند. واژه‌های کلیدی: درمان شناختی رفتاری، وابستگی به نیکوتین، آزمون فاگرشتروم، فشار خون اساسی.
فاطمه نیسیانی حبیب آبادی، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، زهرا سید بنکدار،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : لوپوس اریتماتوز سیستمیک (SLE)، اختلال مزمن خود ایمنی می‌باشد که اغلب با سطوح بالایی از درد و نقص در سیستم‌های مختلف، میزان بالایی از استرس را در بیماران مبتلا ایجاد می‌کند. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی درمان گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی- رفتاری بر میزان استرس بیماران زن مبتلا به لوپوس بود. مواد و روش‌ها: این پژوهش به روش آزمایشی با پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه شاهد انجام شده است. نمونه شامل ۲۴ بیمار زن با حداقل سن ۱۸ سال، با تشخیص SLE بود که به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. همه افراد پرسش‌نامه استرس ادراک شده Cohen را قبل و بعد از مداخله و همچنین در مرحله پیگیری تکمیل کردند. درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام شد و در این فاصله، هر دو گروه، درمان‌های معمول پزشکی را نیز دریافت کردند. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: میانگین نمرات استرس در گروه آزمایش به طور معنی‌داری نسبت به گروه شاهد کاهش پیدا کرد (۰۰۱/۰ > P). نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از اثربخشی درمان گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش میزان استرس بیماران زن مبتلا به SLE بود. واژه‌های کلیدی: لوپوس اریتماتوز سیستمیک، استرس، مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری، جنسیت.
ایلناز سجادیان، حمید طاهر نشاط دوست، حسین مولوی، رضا باقریان سرارودی،
دوره ۹، شماره ۵ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : درد یک تجربه ادراکی پیچیده و با دخالت ساز و کارهای روان‌شناختی است که باعث اختلال در عملکرد فرد می‌شود. هدف اصلی این پژوهش تحلیل رابطه بین عوامل شناختی و هیجانی با درد مزمن زنان مبتلا به کمردرد شهر اصفهان بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع مقطعی بوده، جامعه آماری آن کلیه زنان مبتلا به کمردرد مزمن که در تابستان ۱۳۹۰ به کلینیک‌های خصوصی، بیمارستان‌ها و مطب‌های خصوصی شهر اصفهان مراجعه کردند، را شامل می‌شد. تعداد ۵۰ نفر از زنان مبتلا به کمردرد مزمن به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش‌نامه جمعیت‌شناختی، پرسش‌نامه غربالگری چند بعدی درد، مقیاس باورهای اجتناب- ترس، مقیاس فاجعه آفرینی درد و مقیاس بالینی (بیمارستانی) اضطراب بود. داده‌های حاصل از پرسش‌نامه‌های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی Pearson، رگرسیون Stepwise و Hierarchical مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: بین درد با باورهای ترس- اجتناب و فاجعه آفرینی درد و اضطراب رابطه مثبت وجود داشت و نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که باورهای ترس- اجتناب و فاجعه آفرینی ۶/۴۵ درصد از واریانس درد را تبیین می‌کنند. همچنین نتایج رگرسیون سلسله مراتبی تعدیلی مؤید نقش تعدیلی شغل در رابطه بین اضطراب با درد بود. نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر این است که بر حسب باورهای ترس- اجتناب و فاجعه آفرینی می‌توان درد مزمن زنان مبتلا به کمردرد را پیش‌بینی نمود و با توجه به نقش تعدیل‌کنندگی شغل در رابطه بین کمردرد با اضطراب، می‌توان با کاهش فشارهای شغلی، اضطراب و در نتیجه درد را کاهش داد. واژه‌های کلیدی: باورهای ترس- اجتناب، فاجعه آفرینی درد، اضطراب، کمردرد مزمن.
راضیه ایزدی، حمید طاهر نشاط دوست، کریم عسگری، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: اخیراً مداخلات رفتاری و شناختی «موج سوم»، توجه زیادی را بین پژوهشگران به خود اختصاص داده‌اند. پژوهش حاضر، به منظور بررسی اثربخشی یکی از این درمان‌ها، یعنی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT یا Acceptance and Commitment Therapy) ، این درمان را با درمان شناختی- رفتاری (CBT یا Cognitive - Behavioral Therapy) در اختلال وسواس- اجبار (OCD یا Obsessive- Compulsive Disorder) مقایسه کرده است. مواد و روش‌ها: در این پژوهش از یک طرح شبه‌آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون استفاده شد. اجرای این پژوهش از بهمن ماه ۱۳۸۹ تا مهر ماه ۱۳۹۱ در مرکز خدمات روان‌پزشکی و روان‌شناسی پارسه بود.گروه‌های آزمایشی شامل دو گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy) (۱۳n=) و درمان شناختی- رفتاری (Cognitive-Behavior Therapy) (۱۳n=) بود. هر دو گروه ده جلسه دو ساعته درمان را یک بار در هفته دریافت کردند. ۱۲ بیمار نیز در گروه کنترل (لیست انتظار) بودند. به منظور سنجش شدت وسواس، انعطاف پذیری روان‌شناختی و افسردگی از مقیاس وسواس فکری و عملی ییل براون (Yale Brown Obsessive- Compulsive Scale) ، پرسش‌نامه پذیرش و عمل و پرسشنامه افسردگی بک (BDI یا Beck Depression Inventory) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندگانه در نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها: مقایسه گروه‌های درمانی حاکی از آن بود که بین گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه لیست انتظار در تمام مقیاس‌ها در پس‌آزمون تفاوت معنی‌داری وجود داشت و این تفاوت در پیگیری هم تداوم داشت (۰۱/۰P<). علاوه بر این، مقایسه گروه درمان شناختی- رفتاری با گروه لیست انتظار در پس آزمون نیز حاکی از آن بود که به جز متغیر انعطاف‌پذیری روان‌شناختی، بین دو گروه در بقیه مقیاس‌ها تفاوت معنی‌داری وجود داشت و این نتایج نیز تا یک ماه پس از درمان تداوم داشت (۰۱/۰P<) . دو گروه‌درمانی در پس‌آزمون فقط در پرسش‌نامه پذیرش و عمل تفاوت معنی‌داری نشان دادند (۰۵/۰P<) ، ولی در کاهش علایم وسواسی و نیز افسردگی تفاوت معنی‌داری نداشتند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی مؤثرتر از درمان شناختی- رفتاری بود و این برتری در پیگیری نیز حفظ شد (۰۱/۰ P<). نتیجه گیری: بر حسب نتایج حاصل از این پژوهش، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان‌شناختی- رفتاری هر دو تغییرات معنی‌داری در علایم وسواس ایجاد کردند. بنابراین این پژوهش، در مجموع حمایتی تجربی برای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در درمان وسواس فراهم می‌کند. واژه‌های کلیدی : اختلال وسواس- اجبار، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان شناختی- رفتاری، انعطاف‌پذیری روان‌شناختی، افسردگی
الهام شکرانه، حمیدطاهر نشاط دوست، محمدرضا عابدی، هوشنگ طالبی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : در راستای ارتقای سطح سلامت جسمی- روانی کودکان مبتلا به چاقی و جستجوی فنون مداخله‌ای جدید و مناسب در حیطه روان درمانی این گروه از کودکان، پژوهش مذکور با هدف بررسی تأثیر سایکودرام بر شاخص توده بدنی، عزت نفس و تنظیم شناختی هیجان کودکان دختر مبتلا به چاقی انجام شد. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر به روش نیمه‌تجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری ۳ ماهه انجام شد. نمونه شامل ۲۴ دانش‌آموز دختر ۱۲-۱۰ سال مبتلا به چاقی یا اضافه وزن با شاخص توده بدنی بالاتر از ۲۵ در سال تحصیلی ۱۳۹۴ بود که به روش تصادفی- خوشه‌ای از میان یکی از مدارس در ناحیه ۱ شهر اصفهان انتخاب شد. مادران هر دو گروه، طی ۴ جلسه در خصوص اصول تغذیه سالم آموزش دریافت کردند. مداخله درمانی سایکودرام طی ۶ جلسه ۲ ساعته به شیوه گروهی تنها در گروه آزمایش اعمال شد. ابزار پژوهش، اندازه شاخص توده بدنی، مقیاس عزت نفس Rosenberg و پرسش‌نامه راهبردهای تنظیم شناختی- هیجان بود. از روش تحلیل واریانس دو طرفه با یک عامل اندازه‌گیری مکرر برای تحلیل داده‌ها استفاده شد. یافته‌ها: مداخله درمانی سایکودرام بر شاخص توده بدنی و عزت نفس اثر معنی‌دار داشت (۰۱/۰ ≥ P)، اما بر متغیر تنظیم شناختی- هیجان اثر معنی‌دار نشان نداد (۰۵/۰ ≤ P). نتیجه‌گیری: از مداخله درمانی سایکودرام جهت کاهش وزن و افزایش عزت نفس کودکان چاق می‌توان استفاده نمود.
مریم حریری، غلامرضا منشئی، حمید طاهر نشاط دوست، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavior therapy یا CBT)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) و دارودرمانی بر شدت علایم وسواس موکنی انجام شد. مواد و روش‌ها: شرکت کنندگان مطالعه را ۸ زن و یک مرد بالای ۱۶ سال که مبتلا به اختلال وسواس موکنی بودند، تشکیل داد که به شیوه در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی درمان CBT (۳ نفر)، درمان ACT (۳ نفر) و دارودرمانی (۳ نفر) قرار گرفتند. در تحقیق حاضر از روش پژوهشی مورد منفرد A-B استفاده گردید. پس از سه جلسه خط پایه، مداخله آغاز شد و برای روش CBT و ACT هر کدام ده جلسه انفرادی ۶۰ دقیقه‌ای هفتگی و برای دارودرمانی نیز ده جلسه هر دو هفته یک بار برگزار شد. یک ماه پس از مداخله، مراجعان در سه جلسه به فاصله یک ماه تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. جهت جمع‌آوری اطلاعات، از مقیاس Massachusetts (Massachusetts General Hospital Hairpulling Scale یا MGH-HPS) استفاده گردید. یافته‌ها: یافته‌های پژوهش بر اساس تحلیل دیداری و شاخص‌های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و حاکی از آن بود که روش CBT و پس از آن روش ACT بیشترین تأثیر را بر کاهش شدت علایم اختلال وسواس موکنی داشت و دارودرمانی کمترین تأثیر را در این زمینه نشان داد. نتیجه‌گیری: با توجه به تأثیر روش‌های CBT و ACT بر شدت علایم اختلال موکنی، می‌توان از این دو شیوه برای درمان افراد مبتلا به این اختلال بهره گرفت.
سیما عندلیب، محمدرضا عابدی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: بررسی‌های اخیر پیرامون اختلالات افسردگی (Depression disorders) محدودیت‌ها و نارسایی‌هایی را در زمینه شفقت به خود (Self-compassion) در این بیماران نشان داده است. ازاین‌رو هدف این پژوهش شناسایی ضعف‌های مطالعات قبلی باهدف ارائه الگوی تحلیلی آسیب‌شناسی افسردگی با محوریت شفقت به خود در بیماران افسرده ایرانی است.

مواد و روش‌ها: مقاله حاضر به روش فراتحلیل (Meta-analysis) بر روی پژوهش‌های قبلی انجام شد. تحلیل مطالعات پیشین مرتبط با این اختلالات با استفاده از پایگاه‌هایی مانند Science Direct و Civilica انجام شد. مهم‌ترین شاخص‌های مرتبط با شفقت به خود برای بیماران افسرده درنهایت از ۱۲ پژوهش استخراج شد.

یافته‌ها: پس از جستجو و ارزیابی کیفی مطالعات ایرانی و خارجی، تحلیل نهایی بر روی ۱۲ مقاله انجام گرفت. تحلیل مقالات مرتبط با تأثیر شفقت به خود بر افسردگی و عوامل واسطه‌ای آن نشان داد افسردگی رابطه تنگاتنگی با هیجانات دارد. در اکثر پژوهش‌های انجام شده در این زمینه این مورد حائز اهمیت است.

نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد می‌توان با سبب‌شناسی در سه حیطه مهم هیجانات شامل امنیت هیجانی، تنظیم هیجانی و ابراز هیجانی به پیشگیری و درمان افسردگی از طریق شفقت به خود کمک نمود.


لیلی نداف نیا، امرالله ابراهیمی، حمیدطاهر نشاط دوست، هوشنگ طالبی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم روده تحریک­پذیر (Irritable bowel syndrome -IBS) نوعی اختلال عملکردی گوارشی است که با درد مزمن شکم و تغییرات اجابت مزاج مشخص می‌شود که به‌نوعی با عوامل روان‌شناختی مرتبط است. هدف این مطالعه در فاز اول (کیفی) تهیه و تدوین یک طرح درمانگری اختصاصی مبتنی بر درمان شناختی رفتاری برای IBS و نیز تهیه و تدوین یک بسته درمانی مبتنی بر معنویت و فرهنگ و در فاز دوم تعیین و مقایسه اثربخشی این دو بسته درمان برشدت علائم بیماری، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران IBS بود. مقاله حاضر نتایج فاز دوم (کارآزمایی بالینی) است.

مواد و روش‌ها: بر اساس ملاک­های تشخیصی ROME-III ۲۳ بیمار (زن) مبتلابه IBS وارد مطالعه شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. یک گروه طی ۱۲ جلسه تحت روان‌درمانی شناختی- رفتاری مختص IBS و گروه دیگر روان‌درمانی شناختی مبتنی بر معنویت قرار گرفتند. مقیاس سیستم غربالگری شدت علائم (IBS-SSS) و پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک‌پذیر (IBS-QOL) در پیش از مداخله، هفته ۴، ۱۲ و ۲۴ تکمیل شد. داده­ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری با اندازه­گیری مکرر و با استفاده از نرم‌افزار SPSS-۲۰ تحلیل شدند.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که هم درمان شناختی- رفتاری و هم درمان مبتنی بر معنویت بر کاهش شدت علائم روده­ای و بهبود کیفیت زندگی بیماران تأثیر معناداری داشته و پایداری این اثر تا مرحله پیگیری نیز ادامه داشته است.

نتیجه‌گیری: نتایج نشان می­دهد درمان شناختی- رفتاری مختص IBS و نیز بسته درمان مبتنی بر معنویت و فرهنگ که در مرحله کیفی این پژوهش طراحی شد هردو مؤثر هستند؛ لذا استفاده از هر یک از این درمان­ها با توجه به شرایط و پذیرش بیمار به‌عنوان درمان­ همراه توصیه می­شود.


مرضیه نوری فرد، حمیدطاهر نشاط دوست، ایلناز سجادیان،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: مرحله نهایی بیماری کلیه یک اختلال پیش‌رونده و مزمن و لاعلاجِ عملکرد کلیه می‌باشد که عوارض جسمی و روانی بی‌شماری را در پی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود اضطراب و افسردگی بیماران همودیالیزی بود.

مواد و روش‌ها: پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی غیر تصادفی، نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش، بیماران همودیالیزی مراجعه‌کننده به مراکز همودیالیز بیمارستان‌های شهر تهران در سال ۱۳۹۶ بودند. از جامعه آماری تعداد ۲۴ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌صورت غیر تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۲=n) و کنترل (۱۲=n) جایگزین گردیدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های افسردگی بک و اضطراب بک استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS-۲۲ و تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر تجزیه‌وتحلیل گردید.

یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر نشان داد متغیرهای اضطراب و افسردگی در طی مراحل پس‌آزمون و پیگیری تغییر کرده است که نسبت به مرحله پیش‌آزمون معنادار به شمار می‌رود (۰۵/۰>p). همچنین نتایج نشان داد متغیر ذهن آگاهی بر مؤلفه‌های اضطراب و افسردگی بیماران همودیالیز در سطح تأثیری معنادار داشته است (۰۵/۰>p).

نتیجه‌گیری: بر طبق نتایج، می‌توان استنباط کرد که درمان ذهن آگاهی در بهبود افسردگی، اضطراب در مقایسه با گروه کنترل اثربخش بوده و همچنین این درمان در مرحله پیگیری در افسردگی پایدار می‌باشد؛ اما در مؤلفه اضطراب این پایداری وجود نداشت. از دلایل این پایداری می‌توان به‌سادگی درمان و درمان سریع بیمار و همچنین کوتاه‌مدت بودن طول جلسات مداخله اشاره نمود.


علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مقاله‌ی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری بود. جامعه‌ی آماری، زنان مطلقه‌ی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیته‌ی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمع‌آوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعه‌ی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بسته‌ی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامه‌ی افسردگی بک بود. روش مداخله‌ی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های به‌دست‌آمده می­توان گفت روش مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه می­تواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنی­ها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آینده­ی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
 
علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مقاله‌ی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری بود. جامعه‌ی آماری، زنان مطلقه‌ی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیته‌ی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمع‌آوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعه‌ی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بسته‌ی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامه‌ی افسردگی بک بود. روش مداخله‌ی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های به‌دست‌آمده می­توان گفت روش مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق‌شده با آموزش اختصاصی سازی حافظه می­تواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنی­ها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آینده­ی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
 
رویا فلاحیان، اصغر آقایی، حمیدطاهر نشاط دوست،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: نظر به متفاوت بودن شاخص شادی و عوامل مؤثر بر آن در محیط­های جغرافیایی و سازمانی مختلف، در این پژوهش به تدوین مدل بومی عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان مجتمع فولاد مبارکه اصفهان پرداخته شده است.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع توصیفی است که ازلحاظ روش­شناسی آمیخته (مشتمل بر روش­های کیفی و کمی) و بخش کیفی آن به روش نظریه داده­بنیاد و بخش کمی آن به روش همبستگی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه این طرح، شامل کلیه کارکنان فولاد مبارکه اصفهان به تعداد ۱۴۵۲۹ نفر در سال ۱۳۹۸ می­باشد. با انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۷۵ نفر از کارکنان که به روش نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای انتخاب شدند و تکمیل پرسشنامه محقق ساخته توسط ۴۰۷ نفر از کارکنان که به روش هدفمند انتخاب شدند، و تجزیه‌وتحلیل داده­ها، پنج عامل مؤثر بر شادکامی کارکنان شامل بنیان­های شادی (روابط خانوادگی، نوع ارتباطات در محیط کاری، عدالت و حمایت اجتماعی، پاداش مادی و معنوی)، شادی­سازها (تفکر مثبت، خوش‌خلق بودن، هدفمندی، امنیت شغلی)، شادی­شکن­ها (استرس، بیماری، نبود عدالت و جوسازمانی نامناسب)، مکانیسم­های شادی (هوش هیجانی، صمیمت، مهارت­های اجتماعی، تأمین نیازهای اولیه) و پیامدهای شادی (آرامش، رضایت شغلی و خانوادگی، سلامتی) شناسایی و مدل بومی عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان تدوین گردید. داده‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزار SPSS۲۱ و نرم‌افزار الگو پردازی معادلات ساختاری SMART-PLS۳ در سطح توصیفی و استنباطی تحلیل شد و برای انجام برازش مدل­ از نرم‌افزار PLS۳ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که پنج عامل بنیان­های شادی، شادی­سازها، شادی­شکن­ها، مکانیسم­های شادی و پیامدهای شادی از روابط مستقیم و غیرمستقیم با یکدیگر برخوردار هستند و مدل بومی عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان مجتمع فولاد مبارکه از برازش مطلوبی برخوردار است (۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که پنج عامل بنیان­های شادی، شادی­سازها، شادی­شکن­ها، مکانیسم­های شادی و پیامدهای شادی دارای تأثیرات متقابل بر یکدیگر و از عوامل مؤثر بر شادکامی کارکنان مجتمع فولاد مبارکه می­باشند.
علیرضا تقوایی، حمید طاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: فرآیند طلاق بر آسیب­پذیری فرد در برابر مشکلات جسمانی و روان­شناختی می­افزاید و به گونه­ای منفی بر سلامت هیجانی، اجتماعی، جنسی و شغلی او اثر می­گذارد که در همین راستا پژوهش حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیق شده با آموزش یادآوری خاص (MEST) بر تاب­آوری در زنان مطلقه انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون و پیگیری دو ماهه بود. جامعه­ی آماری، زنان مطلقه­ی شهرستان نایین بودند، ۳۰ زن تحت پوشش­ کمیته­ی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نایین به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه­ی تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه­ی تاب­آوری کانر و دیویدسون (Conner, ۲۰۰۳ & Davidson) بود. بسته­ی آموزشی مدیریت زندگی تلفیق شده با آموزش یادآوری خاص برای یک دوره­ی آموزش ۱۱ هفته­ای با جلسات ۹۰ دقیقه­ای برای حداکثر ۱۵ نفر شرکت کننده تهیه و تنظیم شد که شامل تلفیقی از مهارت­های زندگی، تکنیک­های درمان مثبت­نگر، بهزیستی روان­شناختی و آموزش بازیابی خاطرات سرگذشتی (یادآوری خاص) به منظور تغییر باورهای بنیادین و افکار خودآیند منفی و ایجاد تغییرات شناختی همراه با تمرین و تکالیف خانگی است. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر انجام شد. 
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر نشان داد، متغیر تاب­آوری در طی مراحل پس آزمون و پیگیری تغییر کرده است که نسبت به مرحله­ی پیش­آزمون معنادار به شمار می­رود (P<۰/۰۵). همچنین متغیر مبتنی بر تلفیق مدیریت زندگی با آموزش یادآوری خاص بر مؤلفه­ی تاب­آوری در زنان مطلقه دارای تأثیر معنی­داری بوده است (P<۰/۰۵).
بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته­های به دست آمده می­توان استنباط کرد که روش مداخله­ی مدیریت زندگی تلفیق شده با آموزش یادآوری خاص با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری می­تواند نگرش­ها و الگوهای رفتاری و اجتماعی آزمودنی­ها را نسبت به زندگی گذشته­ تغییر داده و در نهایت با افزایش تاب­آوری، بینشی مثبت و امیدوارانه را نسبت به شرایط حال و آینده ایجاد و تأمین سلامت و بهزیستی روان­شناختی را تحقق بخشد.
راضیه رجائی، حمید طاهر نشاط دوست، حسن آقائی خواجه لنگی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت ازدواج و آمارهای رو به رشد طلاق به‌کارگیری روش‌هایی در جهت کاهش تعارضات زناشویی و افزایش رضایت زناشویی از اهمیت بالایی برخوردار است. ازاین‌رو پژوهش حاضر باهدف به‌کارگیری درمان متمرکز بر شفقت بر تعارض زناشویی زنان متقاضی طلاق، انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش‌آزمون و پس‌آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل زنان دچار تعارض زناشویی متقاضی طلاق مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در سال ۱۳۹۹ بودند. حجم نمونه پژوهش حاضر شامل ۳۰ نفر که ۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه گواه به‌طور روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه‌ها گمارده شدند. کلیه مراجعه‌کنندگان در مرحله پیش‌آزمون پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی (۱۳۷۹)، تکمیل کردند سپس گروه آزمایشی به مدت ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای تحت آموزش بسته درمانی مبتنی بر شفقت (گیلبرت، ۲۰۱۴)، قرار گرفتند، درحالی‌که بر روی گروه گواه مداخله‌ای صورت نگرفت. در پایان پژوهش هر دو گروه مجدداً مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌های پژوهش از طریق آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: تحلیل داده‌ها نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت بر تعارض زناشویی و زیر مقیاس‌های آن (کاهش همکاری، رابطه جنسی، افزایش واکنش‌های هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزندان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود و جدا کردن امور مالی از یکدیگر) را در گروه آزمایش به‌طور معنی‌داری کاهش داده است (۰۵/۰>p).
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش می‌توان بیان داشت که درمان مبتنی بر شفقت می‌تواند بر کاهش تعارض زناشویی زنان متقاضی طلاق مؤثر باشد و ازاین‌رو می‌تواند به‌عنوان روشی در جهت کاهش طلاق بکار گرفته شود.

صفحه ۱ از ۱