logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۸ نتیجه برای نجفی

ضیاء قائم مقام فراهانی، اسحق رحیمیان بوگر، محمود نجفی، اکبر فروع الدین عدل، سولماز دبیری،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : اضطراب در بیماران کرونری قلب از شایع‌ترین علایم روان‌پزشکی است که تداوم آن به پیامدهای نامطلوبی برای این بیماران منجر می‌شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی همراه و بدون حمایت خانوادگی بر کاهش اضطراب در بیماران کرونری قلب انجام شد. مواد و روش‌ها: در یک طرح نیمه‌تجربی از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و کنترل همراه با پیگیری از بین بیماران کرونری قلبی شهر تهران، تعداد ۵۹ نفر از مردان متأهل به صورت در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در گروه‌های آزمایشی و شاهد گمارده شدند. مشارکت‌کنندگان پرسش‌نامه اضطراب حالتی- صفتی (STAI)، پرسش‌نامه حمایت خانوادگی (FSQ) و پرسش‌نامه عوامل جمعیت‌شناختی را طی سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری تکمیل کردند. گروه‌های آزمایش طی ۷ جلسه (هفته‌ای یک بار) تحت مداخلات درمانی و ۶ ماه پس از مداخله مورد پیگیری قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. یافته‌ها: تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر نشان داد که بین اثربخشی درمان فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی، فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی همراه با حمایت خانوادگی با گروه شاهد در کاهش علایم اضطراب تفاوت آماری معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰ > P). نتیجه‌گیری: با توجه به تأثیرات مداخله فعال‌سازی رفتاری به شیوه گروهی و حمایت خانوادگی در کاهش اضطراب بیماران کرونری، این نتایج برای متخصصان بالینی و سلامت تلویحات کاربردی دارد. واژه‌های کلیدی: فعال‌سازی رفتاری، حمایت خانوادگی، اضطراب، بیماری کرونری قلب.
لیلا زراعتکار، محمود نجفی، پروین رفیعی نیا،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف:  نظریه ذهن توانایی قضاوت درباره‌ی حالت‌های ذهنی خود و دیگران است که در عملکردهای اجتماعی و رفتاری نقش مهمی دارد. هدف پژوهش حاضر مقایسه نظریه ذهن در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و افسردگی اساسی با افراد بهنجار بود. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر یک مطالعه علّی مقایسه‌ای بود. آزمودنی‌های پژوهش شامل ۲۵ بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی عضو در مراکز ویزیت در منزل و مراکز نگهداری بیماران مزمن روانی شهر بجنورد ، ۲۷ بیمار مبتلا به افسردگی اساسی مراجع‌کننده به کلینیک‌های روان‌پزشکی و ۳۰ فرد بهنجار از کارکنان شرکت صنعتی مواد لبنی آشنا شهر بجنورد، بودند. آزمودنی‌های پژوهش به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و در مقطع زمانی آبان ماه تا دی ماه سال ۹۱ مورد مطالعه قرار گرفتند. آزمودنی‌ها به وسیله آزمون­هایSCID-I  و فرم خلاصه شده WAIS-R و ذهن‌خوانی از طریق چشم‌های بارون- کوهن مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌ها:  نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که نظریه ذهن در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و افسردگی اساسی با افراد بهنجار به طور معنی‌داری متفاوت است) ۰۰۱/۰ >(P  . نتیجه‌گیری:  همان‌گونه که نتایج پژوهش حاضر نشان داد نظریه ذهن در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و افسردگی اساسی در مقایسه با افراد بهنجار آسیب‌دیده است. این آسیب در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی نسبت به بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بیشتر می‌باشد. همچنین نتایج بیانگر این بود که بهره‌ هوشی نمی‌تواند نقص نظریه ذهن را در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و افسردگی اساسی تبیین کند. واژه‌های کلیدی:  نظریه ذهن، اسکیزوفرنی، افسردگی اساسی.
مصطفی نجفی، رضوان بت شکن، سیدرضا میرمهدی،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده

زمینه وهدف: اختلال بیش‌فعالی و بی‌توجهی کودکان یکی از شایع‌ترین اختلالات روان‌پزشکی اطفال می‌باشد، عدم درمان دارویی اختلال این کودکان به جهت افزایش وزن مشکلات رفتاری عدیده‌ای را برای کودکان مذکور به همراه داشته است. مواد و روش‌ها: این پژوهش مداخله‌ای نیمه تجربی و با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش شامل کلیه کودکان بیمار دختر و پسر مراجعه به مرکز علوم رفتاری بیمارستان خورشید اصفهان در سال ۱۳۹۱ بودند. نمونه از میان کودکان مبتلا به اختلال بیش‌فعالی که بر اساس معیار(DS IM-TR) و تشخیص قطعی با مصاحبه بالینی توسط روان‌پزشک کودک ونوجوان(TR) که سن ۶-۱۲ سال داشته و تحت درمان داروی ریسپریدون در ابتدا با دوز نیم و دو تا سه میلی‌گرم که در آغاز مصرف دارو بودند ۶۰ نفر به صورت تصادفی ساده در دو گروه جایگزین شدند سنجش وزن پایه- درمان‌های دارویی روزمره- توصیه‌های کاهش وزن که به صورت مکتوب در اختیار هر دو گروه گذاشته شده بود اجرا گردید، علاوه بر این ۸ جلسه ۱ ساعته ۲ بار در هفته بازی با کنسول kinect-xbox برای گروه آزمایش به مدت یک ماه اجرا شد. پس از یک تنفس یک ماهه وزن هر دو گروه مجددا ثبت و ارزیابی شد. داده‌های پژوهش با تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: اثر کنسول‌های بازی توانسته میزان وزن را کاهش و قطع آن موجب افزایش وزن کودکان گردد و در سطح (p<۰/۰۱) تفاوت معنی‌داری وجود داشته، با توجه به مقایسه وزن اول و دوم گروه آزمایش که از گروه کنترل کمتر است و مقایسه وزن ماه دوم با وزن ماه اول نشان داده که وزن ماه دوم از وزن ماه اول بیشتر است . در یافته های فرعی متغیرهای جنس و نوع بیش‌فعالی و غیره در هر دو گروه تفاوت معنی‌داری ایجاد نشد. نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که کنسول‌های بازی در کنترل روند تغییرات وزن کودکان بیش‌فعال چاق ناشی از دارو نقش داشته است . واژه‌های کلیدی: بیش فعالی، افزایش وزن،رسپریدون، کنسول Kinect-xbox
لیلا اسماعیلی، محمدرضا عابدی، محمدرضا نجفی، اصغر آقایی، مریم اسماعیلی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

  چکیده   زمینه و هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی مداخله‌شناختی رفتاری تنظیم هیجان بر بهزیستی روان‌شناختی دختران نوجوان مبتلا بهصرع انجام شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دختران نوجوان مبتلا به صرع ۱۴ تا ۲۰ ساله شهر اصفهان در سال ۱۳۹۰ بود.   مواد و روش‌ها : به منظور انجام این پژوهش۳۰ نفر دختر ۱۴ تا ۲۰ ساله از میان جامعه مصروعین به شیوه در دسترس، انتخاب و با روش تصادفی به گروه‌های آزمایش و کنترل گمارده شدند. روش پژوهش نیمه‌تجربی بود. مداخله شناختی رفتاری تنظیم هیجان بر اساس دستورالعملی از دانشگاه بوستون ومتناسب‌سازی با شرایط فرهنگی، به مدت ۱۲ جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و به گروه کنترل هیچ آموزشی ارایه نشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسش‌نامه بهزیستی روان‌شناختی psychological Well-Being (Ryff) questionnaire ) و پرسش‌نامه اطلاعات جمعیت شناختی محقق( researcher-made questionnaire . ) ساخته بود. داده‌های به دست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.   یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که مداخله روش تنظیم هیجان در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پیش‌آزمون- پس‌آزمون (۰۴۸/۰> p ) و پیش‌آزمون- پی‌گیری (۰۱۹/۰> p ) بر افزایش بهزیستی روان‌شناختی دختران مصروع مؤثربود هم‌چنین، میانگین نمره پذیرش خود (۰۴۹/۰> p )، در مرحله پس‌آزمون وخرده مقیاس‌های روابط مثبت (۰۴۵/۰> p )، پذیرش خود (۰۴۹/۰> p )، زندگی هدفمند (۰۴۶/۰ p< )، در مرحله پی‌گیری افزایش معنی‌داری پیدا کرده است.   نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان دادکه مداخله شناختی رفتاری تنظیم هیجان بر افزایش بهزیستی روان‌شناختی دختران مصروع مؤثر است. هم‌چنین اثر درمان در زمان پی‌گیری ماندگار بود.   واژه‌های کلیدی: تنظیم هیجان، مداخله شناختی- رفتاری، بهزیستی روان‌شناختی  
داود اسدیان، علی محمدزاده، محمود نجفی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و   هدف؛ شکل گیری روابط نزدیک و عاشقانه یک تکلیف رشدی اجتماعی مهم برای نوجوانان است که در تعامل با بستر فرهنگی هر جامعه ممکن است شکل سالم یا آسیب زا به خود بگیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی فراوانی و نگرش به دوستی دختر و پسر در بین دانشجویان دانشگاه پیام نور تبریز و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی بود. مواد و روش ها : این پژوهش از نوع زمینه یابی است. از بین دانشجویان دختر و پسر پیام نور تبریز ۴۴۴ نفر به عنوان نمونه و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها : یافته ها نشان دادند که ۳/۴۷ درصد از دانشجویان سابقه دوستی با جنس مخالف را داشتند و این مورد در بین گروه مذکر بیشتر از گروه مونث بود. همچنین، گروه مذکر نگرش مثبت و گروه مونث نگرش منفی تری نسبت به دوستی با جنس مخالف داشتند. افرادی که خود را از نظر باورهای مذهبی در حد کم ارزیابی کرده بودند نسبت به دوستی با جنس مخالف نگرش مثبت تری داشتند. بین میزان استفاده از اینترنت و ماهواره در اوقات فراغت و گرایش به دوستی با جنس مخالف رابطه وجود داشت. دانشجویان معتقد بودند که تجربه دوستی با جنس مخالف نسبت به موفقیت ازدواج در آینده درحد متوسط و کم تاثیر مثبت دارد و در حد متوسط نیز تاثیرات منفی دارد. دانشجویان معتقد بودند که تجربه دوستی با جنس مخالف تاثیرات منفی روانی متوسط تا بیشتر و تاثیرات مثبت روانی اندکی دارد. همچنین معتقد بودند که در صورت قطع احتمالی دوستی، دختران بیشتر آسیب می بینند. نتیجه گیری : این یافته ها در راستای تحقیقات قبلی و دگرگونی فرهنگی در زمینه روابط با جنس مخالف تفسیر گردید. واژه های کلیدی: دوستی با جنس مخالف، نگرش، متغیرهای جمعیت شناختی
شهلا آکوچکیان، فاطمه صالحی، مصطفی نجفی، آسیه الماسی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : اختلال وسواسی- جبری (Obsessive-compulsive disorder&lrm; یا OCD) در سیستم طبقه‌بندی D‌iagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-۵ th Edition(DSM-۵) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، فصل جداگانه‌ای را به خود اختصاص داد که با عقاید، تصاویر، نشخوارها، افکار ناخواسته و اضطرابی به صورت مزاحم و مکرر و یا رفتارهای ذهنی و عملی تکرار شونده تعریف می‌شود. در بررسی‌های بالینی بیماران مبتلا به OCD،مواردی از شکایات بیماران از علایم ادراری وجود دارد و این فرضیه را مطرح می‌کند که اختلال وسواسی- جبری با علایم ارولوژی مانند تکرر ادرار و... در ارتباط می‌باشد. مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر در سال ۱۳۹۳ بر روی ۱۰۰ بیمار مراجعه کننده به درمانگاه وسواس وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. جهت تعیین شدت ابتلای بیمار به وسواس، از پرسش‌نامه‌ نمره‌دهی افکار و رفتارهای وسواسی Yale-Brown (Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale یا Y-BOCS) و جهت بررسی میزان اضطراب و افسردگی ازمقیاس نمره‌دهی بیمارستانی اضطراب و افسردگی (Hospital anxiety and depression scale یا HADS) استفاده شد. برای بررسی نمره علایم ادراری نیز پرسش‌نامه بررسی علایم مجاری ادراری تحتانی (Lower urinary tract symptoms questionnaire یا LUTSQ) و چک‌لیستی شامل ۲۵ علامت مربوط به علایم ادراری مورد استفاده قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های t، ۲ c و آزمون‌های آنالیز واریانس یک‌طرفه و همبستگی Pearson در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: میانگین نمره علایم ادراری در بیماران مورد مطالعه، ۸/۶ &plusmn; ۱/۱۱ با دامنه ۲۷-۰ بود. بین نمره علایم ادراری و نمره اختلال وسواسی- جبری همبستگی مستقیم و معنی‌داری وجود داشت (۰۲۲/۰ = P). همچنین، بین نمره اضطراب و افسردگی و علایم ادراری نیز همبستگی مستقیمی مشاهده شد (۰۰۱/۰ >P). از طرف دیگر، همبستگی مستقیمی بین نمره اختلال وسواسی- جبری و نمره اضطراب و افسردگی بود (۰۴۹/۰ = P). نتیجه‌گیری: اختلال وسواس در بیش از نیمی از مشارکت کنندگان با علایم ادراری همراه بود و در ۷۴ درصد بیماران علایم همبود اختلال اضطراب و افسردگی نیز وجود داشت. بنابراین، در مصاحبه و درمان این بیماران باید به این همبودی‌ها توجه نمود و در مداخلات درمانی به درمان آن‌ها نیز اهتمام ورزید تا از سرگردانی بیماران به خصوص در زمینه شکایات ادراری جلوگیری شود.
آزاده نجفی، سیده مرضیه طبائیان، عباس عطاری،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : عناصر کالبدی محیط بر رفتار انسان در محیط تأثیرگذار می‌باشند. این عناصر در محیط‌های بیمارستان اهمیت بیشتری دارند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر نور، رنگ و دیگر عناصر تأثیرگذار در طراحی داخلی بیمارستان‌های روان‌پزشکی بر عملکرد بیماران بستری در بخش‌های روان‌پزشکی بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه، عوامل محیطی مؤثر بر عملکرد بیماران که مرتبط با طراحی داخلی بیمارستان می‌باشد، مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور بیمارانی که در طول مطالعه در بخش روان‌پزشکی بستری بودند و از نظر موقعیت روانی، توانایی پاسخگویی به سؤالات را داشتند، به همراه روان‌پزشکان و دستیاران روان‌پزشکی انتخاب شدند. سپس، پرسش‌نامه‌ای برای آن‌ها تهیه و پایایی درونی پرسش‌نامه با بهره‌گیری از نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید&nbsp;&nbsp;&nbsp; . یافته‌ها: یافته‌های پرسش‌نامه بیماران با نتایج به دست آمده از پرسش‌نامه کادر پزشکی به عنوان گروه خبره و معیار جواب‌ها مقایسه شد. یافته‌های مطالعه نشان داد که شرکت کنندگان نسبت به حضور نور طبیعی در بخش بستری رضایت بیشتری داشتند وآن را عامل مؤثرتری نسبت به نور مصنوعی در بهبود عملکرد بیماری دانستند. وجود عناصر سبز مانند گل و گیاه و دسترسی به فضای باز طبیعی در داخل بخش بستری، از جمله عوامل مؤثر بر سلامت بیمار بود. عامل دیگر، حفظ حریم شخصی بیمار در عین حفظ امنیت او بود که با استفاده از اتاق‌هایی با یک تخت، نظارت نامحسوس پرستار بر اتاق‌ها، عدم نصب نرده و توری پشت پنجره‌ها و امکان حرکت آزادانه بیمار در بخش بستری محقق می‌گردد. وجود فضایی جهت نشیمن و تماشای تلویزیون و اتاق ناهارخوری در بخش بستری نیز اثر مثبتی بر بهبود عملکرد بیمار داشت. نتیجه‌گیری: دسترسی به نور طبیعی، استفاده از رنگ‌های سرد و ملایم، تزیینات داخلی، حضور عناصر طبیعی و بهره‌مندی از آن‌ها و همچنین، رعایت حریم شخصی بیمار در کنار حفظ امنیت او، از جمله عوامل مهم در طراحی داخلی محیط بستری بیمارستان‌های روان‌پزشکی به شمار می‌رود که باید به آن‌ها در طراحی بیمارستان‌های روان‌پزشکی توجه ویژه‌ای نمود.
فاطمه محسنی اژیه، مصطفی نجفی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : بی‌اختیاری ادرار به معنی ادرار کردن غیر ارادی بدون هر گونه علت عضوی یکی از اختلالات شایع دوران کودکی است که می‌تواند برای کودک و خانواده او آزار دهنده باشد. از این‌رو، انجام مداخلاتی مناسب در جهت کاهش این مشکل ضروری است. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) بر شب‌ ادراری کودکان مبتلا به شب ‌ادراری در شهر اصفهان انجام گرفت. مواد و روش‌ها: پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون و گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل کودکان ۶ تا ۱۰ سال مبتلا به شب ‌ادراری مراجعه کننده به کلینیک مشاوره بهداشت و روان بیمارستان نور اصفهان و کلینیک خصوصی فوق تخصص روان‌پزشکی بود. تعداد ۳۰ کودک (۱۵ نفر گروه آموزش از طریق بازی و ۱۵ نفر گروه شاهد) به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به نسبت مساوی و تصادفی به دو گروه آزمایش وشاهد گماشته شدند. ابزار سنجش شامل چک‌لیست شاهد ماهانه شب ‌ادراری محقق ساخته بود. داده‌ها از طریق تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته‌ها: میانگین سنی کودکان مورد مطالعه در گروه آزمایش ۸۶/۷ و در گروه شاهد ۰۶/۸ بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دفعات شب ‌ادراری در مرحله پس‌آزمون بین دو گروه مداخله و شاهد تفاوت آماری معنی‌داری وجود داشت (۰۰۰۱/۰ &le; P). استفاده از نرم‌افزار بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) موجب کاهش شب ‌ادراری آزمودنی‌های گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد در مرحله پس‌آزمون شد. نتیجه‌گیری: استفاده از بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) روش مناسبی جهت کاهش تعداد دفعات شب ‌ادراری در بیماران مبتلا به اختلال شب ‌ادراری است و استفاده از این روش را در کنار سایر درمان‌ها پیشنهاد می‌کند.
نازنین خیرخواهان، محمود نجفی، محمد علی محمدی فر، نادیا ثقفی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : سبک دلبستگی ناایمن، یکی از عوامل مؤثر در بسیاری از آسیب‌های روانی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک‌های دلبستگی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار انجام شد. مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع تحقیقات علی- مقایسه‌ای بود. نمونه‌ای به حجم ۹۰ نفر شامل ۳۰ بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با مصرف دارو)، ۳۰ بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (بدون مصرف دارو) و ۳۰ فرد بهنجار از بین مراجعان مراکز درمانی دولتی و خصوصی خدمات روان‌پزشکی به روش نمونه‌گیری ملاک محور انتخاب شدند و مورد مقایسه قرار گرفتند. از پرسش‌نامه سبک‌های دلبستگی بزرگسال برای جمع‌آوری داده‌ها استفاده شد. داده‌ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: تفاوت میان سبک‌های دلبستگی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با و بدون مصرف دارو) و افراد بهنجار از لحاظ آماری معنی‌دار بود (۰۰۱/۰ > P، ۵۲۶/۰ = F)؛ به این معنی که نمرات گروه اختلال شخصیت اسکیزوتایپال پایین‌تر از گروه مقایسه در دلبستگی ایمن گزارش گردید. یافته‌ها نشان داد که در دلبستگی‌های دوسوگرا و اجتنابی، تفاوت معنی‌داری بین هر دو گروه دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار مشاهده شد. نتیجه‌گیری: در مجموع، نتایج حاکی از اهمیت نوع سبک دلبستگی در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بود. افراد دلبسته ناایمن جهت تجربه ویژگی‌های اسکیزوتایپال و ابتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال آسیب‌پذیر هستند.
سیده زهره حسینی کتکی، محمود نجفی، محمد علی محمدی‌فر،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه ناگویی خلقی، سرشت و منش و پرخاشگری در معتادان و افراد عادی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت علی- مقایسه‌ای انجام شد. ۸۰ فرد معتاد و ۸۰ فرد عادی به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و همتاسازی شدند. ابزار پژوهش، پرسش‌نامه ناگویی خلقی Toronto (Toronto Alexithymia Scale یا TAS)، پرسش‌نامه سرشتی منشی Cloninger (Temperament and Character Inventory یا TCI) و پرسش‌نامه پرخاشگری Buss و Perry بود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تحلیل واریانس چند متغیره و تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که بین مؤلفه‌های ناگویی خلقی (دشواری تشخیص احساس‌ها، دشواری توصیف احساس‌ها و تفکر برون‌مدار) و پرخاشگری (پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم و خصومت) میان معتادان و افراد عادی تفاوت معنی‌داری وجود داشت؛ بدین صورت که نمرات مؤلفه‌های ناگویی خلقی و پرخاشگری در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی بود. همچنین، نمرات مؤلفه‌های آسیب و نوجویی در متغیر سرشت و منش در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی گزارش گردید و نمرات مؤلفه‌های خودرهبری، مشارکت و پشتکار در افراد معتاد کمتر از افراد عادی به دست آمد. تفاوت معنی‌داری بین دو گروه در مؤلفه‌های پاداش- وابستگی و خودتعالی مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر در راستای پژوهش‌های معطوف به بررسی ابعاد شخصیتی زیربنایی دخیل در اعتیاد، می‌تواند در جهت شناخت دقیق‌تر عوامل دخیل در این پدیده و ارایه راهکارهای مناسب جهت پیشگیری و درمان کمک کننده باشد.
مصطفی نجفی، شهلا آکوچکیان، بهزاد مهکی، مریم رضایی، فریبا سادات طاهرپور،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (Attention-deficit hyperactivity disorder یا ADHD) تأثیر زیادی بر یادگیری کودکان مبتلا دارد. توجه به تفاوت‌های فردی، از نکات مهم در آموزش این کودکان می‌باشد که نظریه هوش چندگانه Gardner مبتنی بر این اصل است. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش بر اساس نرم‌افزار Inspiration بر تغییر نیم‌رخ هوش چندگانه کودکان مبتلا به ADHD در استان اصفهان بود. مواد و روش: این مطالعه از نوع نیمه تجربی بود که به روش پیش‌آزمون و پس‌آزمون و مقایسه با گروه شاهد انجام شد. نمونه‌های پژوهش را ۶۴ دانش‌آموز ۱۳-۶ ساله مبتلا به ADHD تشکیل داد که به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی و طبق جدول اعداد تصادفی، در دو گروه شاهد و مداخله قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل قیاس سنجش، برآورد هوش چندگانه و بررسی تأثیر آموزش بر اساس نرم‌افزار آموزشی Inspiration بر تغییر نیم‌رخ هوش چندگانه در این کودکان بود. داده‌ها با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: یافته‌های آزمون Paired t نشان داد که بین نیم‌رخ هوش چندگانه کودکان مبتلا به ADHD در مرحله پس‌آزمون میان دو گروه مداخله و شاهد تفاوت معنی‌داری وجود داشت (۰۵۰/۰ ≥ P). استفاده از بازی Inspiration، موجب افزایش نیم‌رخ هوش چندگانه آزمودنی‌های گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد در مرحله پس‌آزمون شد. نتیجه‌‌گیری: استفاده از بازی Inspiration در افزایش نیم‌رخ هوش چندگانه کودکان مبتلا به ADHD مؤثر است و استفاده از این روش در کنار سایر روش‌های درمانی و آموزشی، برای این کودکان پیشنهاد می‌گردد.
سعید خدابنده‌لو، محمود نجفی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic personality disorder یا NPD)، اختلالی است که افراد مبتلا به‌ دلیل احساس اهمیت شخصی بزرگ‌منشانه، با مشکلات بین ‌فردی و همدلی بسیاری روبه‌رو می‌شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره‌ درمانی ذهنیت‌مدار بر کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD انجام شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه، از روش مورد- ‌منفرد با طرح A-B و خط ‌پایه چندگانه استفاده گردید. نمونه‌ها شامل ۳ مورد (۲ زن و ۱ مرد) از مراجعه‌ کنندگان به کلینیک مشاوره شهر قزوین بودند که به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و پس از پاسخگویی به نسخه ۴۰ گویه‌ای مقیاس شخصیت خودشیفته (۴۰-Narcissistic Personality Inventory یا ۴۰-NPI)، بر اساس ملاک‌های Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-۵ th Edition (DSM-۵)، توسط روان‌پزشک مورد مصاحبه تشخیصی قرار گرفتند و مبتلا به NPD تشخیص داده شدند. جهت سنجش علایم خودشیفتگی آزمودنی‌ها، از مقیاس چند محوری بالینی Millon (Millon Clinical Multiaxial Inventory-III یا MCMI-III) استفاده گردید. طرحواره‌ درمانی در ۲۰ جلسه انفرادی ۶۰ دقیقه‌ای به صورت هفته‌ای دو جلسه اجرا شد. دوره پیگیری درمان نیز ۱ ماه پس از پایان مداخله دنبال گردید. یافته‌ها: داده‌های به دست آمده با استفاده از شاخص‌های آمار توصیفی شامل میانگین و میانه، تحلیل دیداری شکل‌ها در دو بخش درون موقعیتی و بین موقعیتی با شاخص ثبات و جهت روند، درصد داده‌های غیر همپوش (Percentage of non-overlapping data یا PND) و درصد داده‌های همپوش (Percentage of overlapping data یا POD) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته‌ها، طرحواره ‌درمانی در کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD مؤثر بود. نتیجه‌گیری: طرحواره‌ درمانی در بهبود و کاهش علایم افراد دارای NPD از کارایی و اثربخشی لازم برخوردار است و می‌تواند در درمان مبتلایان به این اختلال به کار رود.
سیده سامرا حسینی امام، محمود نجفی، شاهرخ مکوند حسینی، مژگان صلواتی، علی محمد رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارت تنظیم هیجان مبتنی بر مدل‌های Gross و Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان دارای نشانگان بالینی شخصیت مرزی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و همراه با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل نوجوانانی بود که در سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره و روان‌شناسی، خدمات روان‌پزشکی و مراکز مربوط به اورژانس‌های خودکشی در تهران مراجعه کرده بودند که از میان آن‌ها، ۴۵ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد قرار گرفتند. گروه‌های آزمایش طی ۸ جلسه، هفته‌ای دو جلسه ۹۰ دقیقه‌ای، به‌ صورت گروهی تحت درمان قرار گرفتند. پرسش‌نامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) پیش از آغاز درمان و پایان جلسات درمان به طور گروهی اجرا گردید. گروه شاهد نیز هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. یافته‌ها: مدل Linehan بر تمامی راهبردهای تنظیم هیجان تأثیر گذاشت. مدل Gross نیز بر برخی از راهبردهای تنظیم هیجان از جمله پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد به برنامه‌ریزی، اتخاذ دیدگاه، فاجعه‌آمیزپنداری و سرزنش دیگران به جز زیرمقیاس‌های سرزنش خود و نشخوار ذهنی مؤثر بود. نتیجه‌گیری: دو مدل آموزش مهارت تنظیم هیجان به دلیل مؤلفه‌های مشترک درمان، بر راهبردهای تنظیم هیجان مؤثر بود. در مجموع، نتایج حاکی از اثربخشی بیشتر مدل Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان (کاهش راهبردهای کمتر سازش یافته) بود. بنابراین، می‌توان از این مدل در جهت بهبود راهبردهای تنظیم هیجان استفاده نمود.
علی بیگی، محمود نجفی، محمدعلی محمدی‌فر، عباس عبداللهی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : درمان شناختی- رفتاری مثبت‌نگر، رویکرد نوظهوری به درمان می‌باشد که درمان شناختی- رفتاری (Cognitive-behavioral therapy یا CBT) را با روان‌شناسی مثبت‌نگر و درمان راه‌حل محور به بهترین وجه تلفیق کرده است. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری مثبت‌نگر بر تاب‌آوری و عزت نفس نوجوانان دارای علایم افسردگی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و همراه با گروه شاهد انجام شد. بدین منظور، پرسش‌نامه افسردگی Beck (Beck Depression Inventory یا BDI) در پنج مدرسه متوسطه اول پسرانه اجرا گردید. از بین دانش‌آموزانی که نمره افسردگی‌ بالاتر از نمره برش کسب کردند و ملاک‌های ورود و خروج را داشتند، ۳۴ نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و ۱۷ نفر به گروه آزمایش و ۱۷ نفر به گروه شاهد (بدون مداخله) اختصاص یافت. مقیاس تاب‌آوری Connor و Davidson (Connor-Davidson Resilience Scale یا CD-RISC) و مقیاس عزت نفس Rosenberg (Rosenberg Self-Esteem Scale یا RSES ) به عنوان پیش‌آزمون اجرا و سپس مداخله درمان شناختی- رفتاری مثبت‌نگر در گروه آزمایش انجام شد. در پایان، مقیاس‌های فوق به عنوان پس‌آزمون اجرا گردید. یافته‌ها: نمرات تاب‌آوری دانش‌آموزان گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی‌داری بیشتر بود. همچنین، درمان شناختی- رفتاری مثبت‌نگر منجر به افزایش معنی‌دار نمرات عزت نفس دانش‌آموزان گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد شد. نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که درمان شناختی- رفتاری مثبت‌نگر می‌تواند به عنوان رویکرد مؤثری جهت تقویت مؤلفه‌های عملکرد مثبت در نوجوانان دارای علایم افسردگی کاربرد داشته باشد و انجام پژوهش‌های بیشتر در آینده این موضوع را مشخص می‌کند.
فاطمه چمنی، محمود نجفی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : یکی از پایه‌های اصلی اختلال شخصیت مرزی، نظریه روابط موضوعی و طرحواره‌های شناختی است. نقش روابط موضوعی و طرحواره‌های شناختی در اختلالات شخصیت، همواره مورد علاقه محققان و درمانگران بوده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین روابط موضوعی و طرحواره‌های ناسازگار اولیه با نشانگان شخصیت مرزی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام شد. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع همبستگی بود و به روش توصیفی صورت گرفت. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان تشکیل داد. نمونه‌ها شامل ۳۱۰ دانشجو بود که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. داده‌ها با کمک پرسش‌نامه روابط موضوعی Bell (Bell Object Relations Inventory یا BORI)، طرحواره Young- فرم کوتاه (Young Schema Questionnaire-Short form یا SYQ-SF) و مقیاس شخصیت مرزی Claridge و Broks جمع‌آوری گردید و سپس با استفاده از آزمون همبستگی Pearson و Regression گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: بین روابط موضوعی و طرحواره‌های ناسازگار اولیه با نشانگان شخصیت مرزی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی رابطه معنی‌داری وجود داشت. نتایج Regression حاکی از آن بود که از بین مؤلفه‌های روابط موضوعی، «خودمیان‌بینی و بی‌کفایتی اجتماعی» در مجموع ۲۳ درصد از واریانس نشانگان شخصیت مرزی را تبیین کردند و از بین مؤلفه‌های طرحواره‌های ناسازگار نیز «رهاشدگی، استحقاق، نقص/ شرم، ایثار و بازداری هیجانی» در مجموع توانستند ۳۶ درصد از تغییرات نشانگان شخصیت مرزی را تبیین نمایند. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می‌توان گفت که روابط موضوعی و طرحواره‌های ناسازگار، نقش مهمی در پیش‌بینی نشانگان مرزی دارند و در نظر گرفتن آن‌ها برای پیشگیری و درمان شخصیت مرزی، ضروری به نظر می‌رسد.
هدی ناظمی، محمود نجفی، شاهرخ مکوند حسینی، علی مالکی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی محیط مواجهه درمانی مبتنی بر واقعیت مجازی بر کاهش علائم اجتناب و آشفتگی اجتماعی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به‌صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه سمنان در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود و از میان آن‌ها تعداد ۲۰ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به روش تصادفی ۱۰ نفر به گروه آزمایش و ۱۰ نفر به گروه کنترل اختصاص یافت. برای غربالگری دانشجویان ازلحاظ اختلال اضطراب اجتماعی و تشخیص سایر اختلالات مصاحبه بالینی ساختاریافته (Structured Clinical Interview for DSM-۴) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی (Social Phobia Inventory) استفاده شد. گروه آزمایش در طی ۱۲ جلسه، هفته‌ای دو جلسه ۳۰ دقیقه‌ای، به‌صورت فردی تحت VRET قرار گرفتند. پرسشنامه اجتناب و آشفتگی اجتماعی (Social Avoidance and Distress Scale) به‌عنوان پیش‌آزمون اجرا و سپس مداخله VRET در گروه آزمایش انجام شد. در پایان پرسشنامه فوق به‌عنوان پس‌آزمون اجرا گردید. یافته‌ها: نتایج نشان داد که VRET بر کاهش علائم اجتناب و آشفتگی اجتماعی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل مؤثر بود. نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از اثربخشی این مدل درمانی بر کاهش علائم اضطراب اجتماعی بود. از این روش می­توان به‌عنوان یک روش درمانی نوین در جهت درمان اختلال اضطراب اجتماعی و سایر اختلالات مشابه استفاده کرد.
خانم زهرا کریمیان، دکتر سیدعباس حقایق، دکتر سید محمدحسن امامی نجفی دهکردی، دکتر مصطفی رئیسی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: در بین اختلالات گوارشی کارکردی، سندرم روده تحریک‌پذیر شایع­­ترین، پرهزینه­ترین و ناتوان‌کننده‌ترین نوع آن­ها است. پژوهش حاضر باهدف مقایسه میزان اثربخشی درمان فراتشخیصی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه کنترل بر تنظیم هیجان و ادراک بیماری در بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک­پذیر انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک­پذیر مراجعه‌کننده به مرکز پورسینای حکیم شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸-۱۳۹۹ بود. نمونه پژوهش شامل ۴۵ نفر بیمار مبتلا بود که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. هر دو مداخله به مدت ۸ جلسه­ (۹۰ دقیقه­‌ای) برای هر دو گروه آزمایش در فاصله زمانی دو ماه اجرا شد. از پرسشنامه­­‌های ادراک بیماری برادبنت و همکاران و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج و برگه اطلاعات جمعیت­ شناختی برای گردآوری یافته­ها استفاده شد. برای تحلیل داده­ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک­ متغیره استفاده شد. نرم‌افزار مورداستفاده SPSS نسخه ۱۹ بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که مداخلات درمانی فراتشخیصی و پذیرش و تعهد بر افزایش ادراک بیماری و کاهش راهبردهای غیرانطباقی تأثیر معناداری نداشته است. درمان فراتشخیص و پذیرش و تعهد در افزایش راهبردهای انطباقی تاثیر داشتند (۰۵/۰P<).
نتیجه‌گیری: درمانگران می­توانند با استفاده از مداخلات مذکور روش­های مؤثری جهت بهبود وضعیت بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک­پذیر اتخاذ کنند که اثربخشی درمان­های خود را ارتقاء بخشند.
یعقوب هارونی جمالویی، مریم اسماعیلی، احمد عابدی، محمدرضا نجفی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری میلین زدای عصـبی مرکـزی اســت. ایــن بیمــاری یکــی از شایع‌ترین بیماری‌های نورولوژیک در انسان بوده و ناتوان کننده‌ترین بیماری سنین جوانی است در این راستا هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثربخشی درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی بر استحکام روانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر اصفهان بود.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود، جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در سال ۱۳۹۹ به مطب متخصص مغز و اعصاب شهر اصفهان مراجعه کردند بود و همچنین افرادی که از طریق آگاهی در شبکه‌های اجتماعی مطلع شدند که ۳۰ بیمار مبتلا به ام اس به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی و گروه کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) قرار گرفتند آزمودنی‌ها به مدت ۸جلسه هفتگی ۹۰ دقیقه‌ای تحت درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. داده‌ها در این پژوهش، توسط پرسش‌نامه استحکام روانی (MTQ۴۸) (کلاف و همکارانش، ۲۰۰۷) در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری گردآوری شد و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر در نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۲ تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه‌گیری مکرر نشان داد درمان مبتنی بر تجارب زیسته در مرحله بین گروهی تفاوت معنی‌داری ایجاد کرده است(۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی موجب افزایش استحکام روانی در افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس گردیده است. بنابراین این نتایج برای متخصصین بالینی و مراقبین بهداشتی توصیه می‌گردد.

صفحه ۱ از ۱