logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای نجارپوریان

اعظم پریسوز، سمانه نجارپوریان، کوروش محمدی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: طلاق عاطفی اولین مرحله در فرایند طلاق بوده که بیانگر زناشویی روبه‌زوال است. طلاق عاطفی توأم با پیامدهای مختلفی می‌باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تعارض و پردازش بین فردی زنان متأهل دارای طلاق عاطفی شهر تهران بود. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری (دوماهه) با گروه گواه می‌باشد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مراجعه‌کننده به دو مرکز مشاوره در تهران در سال ۱۳۹۷ بودند. از جامعه آماری تعداد ۴۰ نفر از زنان به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های فرم تجدیدنظر شده پرسشنامه تعارض‌های زناشویی (Marital Conflict Scale-Revised)، پرسشنامه پردازش بین فردی (Interpersonal Processing Scale) و پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (Gottman’s Emotional Divorce Questionnaire) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS-۲۲ و تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر تجزیه‌وتحلیل گردید. یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در پس‌آزمون و پیگیری، کاهش تعارض (۰۰۱/۰ p <، ۷۱/۱۶ F=) را تجربه نمودند. همچنین نتایج نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در پس‌آزمون و پیگیری، افزایش پردازش بین فردی (۰۰۱/۰ p <، ۶۷/۴۹ F=) را تجربه نمودند. نتیجه‌گیری : بر طبق نتایج می‌توان استنباط کرد که آموزش رفتاردرمانی دیالکتیکی با افزایش شناخت و آگاهی، و تنظیم هیجانی سبب افزایش روابط کارآمد و کاهش هیجان‌های منفی منجر به تعارض می‌گردد.
سید وحید تولایی، سمانه نجارپوریان، یاسر رستگار،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: سومین اصل از اصول عمومی نظام‌‌نامۀ اخلاق حرفه‌‌ای سازمان نظام روانشناسی و مشاورۀ ایران عبارت است از: "اصل سودمندی و عدم آسیب‌‌رسانی". علی‌‌رغم وجود چنین توصیه‌‌ای، حوزۀ روانشناسی بالینی و مشاوره در ایران نسبت به آسیب‌‌زا بودن برخی مداخلات و گزارش آن‌ها در تحقیقات، بی‌‌تفاوت بوده است. این در حالی است که از شناسایی اثرات منفی روان‌‌درمانی چند دهه می‌‌گذرد. بااین‌حال، در فهم آسیب و اثرات منفی، زمینه‌‌سازهای آسیب و پیامدهای آن ابهام وجود دارد. بعلاوه، در پژوهش‌‌های موجود اغلب برای تعریف آسیب، نظر متخصصان و درمانگران موردتوجه بوده و فهم مشخصی در خصوص تجربه مراجعین به‌عنوان افرادی که از این خدمات بهره‌‌مند می‌‌شوند کمتر در دسترس می‌‌باشد.
مواد و روش‌ها: مطالعۀ حاضر از نوع اکتشافی با روش تحقیق کیفی است.  ابزار پژوهش مصاحبۀ نیمه ساختاریافته بوده که  با ۱۶ مشارکت‌‌کننده که به صورت هدفمند در طی مراحل کدگذاری انتخاب شدند و تجربۀ خود از شرکت در جلسات روان‌‌درمانی را آسیب‌‌زا می‌‌دانستند با استفاده از رویکرد نظریۀ داده بنیاد اشتراوس و کوربین با نرم‌‌افزار MAXQDA مورد تحلیل قرار گرفت و تا رسیدن به اشباع مقولات ادامه یافت.
یافته‌ها:  اطلاعات ثبت، کدگذاری و در قالب کدهای ثانویه، مقولات فرعی و اصلی طبقه‌‌بندی شدند. آتوریتۀ درمانگر و ضعف رابطۀ درمانی به‌عنوان شرایط علی مرتبط با درمانگر، بعلاوه درماندگی مراجع، بت ساختن از درمانگر و بی‌‌اطلاعی از حقوق و فرآیند درمان به‌عنوان شرایط علی مرتبط با مراجع شناسایی شد. مطابق با تحلیل نظر مشارکت‌‌کنندگان، مقولات اصلی آسیب نیز شرم و سوءاستفاده شدن به دست آمد.
نتیجه‌گیری: در فهم آسیب، به ماهیت بین فردی روا‌‌ن‌‌درمانی توجه چندانی صورت نگرفته و تمرکز بر مداخلات آسیب‌‌رسان و تصمیمات نادرست درمانگران بوده است. نتایج نشان می‌‌دهد هر درمانگر و هر روان‌‌درمانی پتانسیل آسیب زدن به مراجعین را دارد. آنچه می‌‌تواند روان‌‌درمانی را برای مراجعین آسیب‌‌زا سازد، عدم وجود پاسخ‌‌دهی مناسب درمانگر به تجربیات درونی مراجع است، خصوصاً زمانی که تجربیات ناخوشایند ایشان مرتبط با ارتباط درمانگر-مراجع باشد.

صفحه ۱ از ۱