دورنا نبی زاده اصل، قاسم آهی، فاطمه شهابی زاده، احمد منصوری، دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف:تجارب شبه سایکوتیک شکلهای غیر بالینی و خفیف اختلالهای روانپریشی در نظر گرفته میشوند و با پیامدهای منفی نظیر درماندگی، اختلالهای روانی و نارساییهای عملکردی همراهاند. همچنین میتوانند منجر به بروز روانپریشی بالینی گردند. ازاینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان، سوگیریهای شناختی و طرحوارههای منفی در رابطه بین تجارب آسیبزای دوره کودکی و تجارب شبه سایکوتیک انجام شد. مواد و روشها:پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ (۵۷۰۰= N) تشکیل داد. حجم نمونه ۴۰۰ نفر بود که به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه آسیب دوران کودکی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان، مقیاس ارزیابی سوگیریهای شناختی داووس، مقیاس کوتاه طرحوارههای اصلی و نسخه ۱۶ مادهای پرسشنامه پیش مرضی استفاده شد. دادههای پژوهش با استفاده از نرمافزارهای آماری SPSSو LISRELو به کمک روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافتهها:نتایج نشان داد تجارب آسیبزای دوره کودکی بر تنظیم شناختی هیجان، سوگیریهای شناختی و طرحوارههای منفی اثر دارد (۰۵/۰> p). تنظیم شناختی هیجان، سوگیریهای شناختی و طرحوارههای منفی بر تجارب شبه سایکوتیک اثر دارند (۰۵/۰> p). بهعلاوه تنظیم شناختی هیجان، سوگیریهای شناختی و طرحوارههای منفی میانجی رابطه بین تجارب آسیبزای دوران کودکی و تجارب شبه سایکوتیک هستند. نتیجهگیری:نتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت میکند که تنظیم شناختی هیجان، سوگیریهای شناختی و طرحوارههای منفی میانجی رابطه بین تجارب آسیبزای دوران کودکی و تجارب شبه سایکوتیک هستند.