logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای موسی زاده

یوسف عبدالعلی زاده، محمد نریمانی، رضا کاظمی، توکل موسی زاده،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: درگذشته، وسواس اختلالی مزمن و درمان نشدنی بشمار می‌رفت، اما امروزه این وضعیت به‌واسطه یافته‌های حامی اثربخشی درمان شناختی رفتاری تغییر اساسی کرده است. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر استنتاج، آموزش نوروفیدبک و ترکیب این دو روش درمانی در درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس بود.

مواد و روش‌ها: مطالعه‌ی حاضر، از نوع نیمه آزمایشی گسترش‌یافته‌ی طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون چند گروهی بود. در این مطالعه ۲۵۵۰ نفر به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای از بین معلمان شهرستان مشکین‌شهر انتخاب شدند و ۱۹۱۶ نفر، پرسشنامه وسواس ییل – براون را تکمیل کردند و در مرحله دوم، ۶۶ نفر از ۱۵۳ نفری که نمره‌ی بالاتری از نقطه برش ۲۰ در پرسشنامه وسواس داشتند، پس از مصاحبه‌ی تشخیصی، به روش تصادفی در یک گروه کنترل و سه گروه آزمایشی قرار گرفتند و درنهایت داده‌های جمع‌آوری‌شده ۶۲ نفر با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره با نرم‌افزار SPSS-۱۸ مورد تحلیل قرار گرفتند.

یافته‌ها: نتایج مقایسه گروه‌های آزمایشی با گروه کنترل نشان داد که شدت وسواس و خرده مقیاس‌های آن (وارسی، شستشو، تکرار و شک) در گروه‌های آزمایشی نسبت به گروه کنترل به‌طور معناداری کاهش پیدا کرد. به‌طورکلی اثربخشی سه روش درمانی بر متغیر وسواس و خرده مقیاس‌های آن در مرحله پس‌آزمون تأیید می‌گردد. میزان این تأثیر بین ۳/۳۵ تا ۶/۷۹ درصد بوده و تفاوت نمرات پس‌آزمون از طریق سه گروه‌درمانی را تبیین می‌کند. نتایج به‌دست‌آمده از مقایسه‌های زوجی بر اساس آزمون بونفرونی نشان می‌دهد که روش درمان ترکیبی درمان مبتنی بر استنتاج و آموزش نوروفیدبک در کاهش شدت وسواس مؤثرتر از روش درمان مبتنی بر استنتاج و آن مؤثرتر از آموزش نوروفیدبک می‌باشد.

نتیجه‌گیری: در این تحقیق، روش درمان ترکیبی درمان مبتنی بر استنتاج و آموزش نوروفیدبک در کاهش شدت وسواس مؤثرتر از روش درمان مبتنی بر استنتاج و آن مؤثرتر از آموزش نوروفیدبک بود.


زلیخا صالحی، عذرا غفاری، توکل موسی زاده،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه، پرخاشگری کودکان یکی از شایع­ترین و یکی از دلایل مهم ارجاع آن‌ها به روان‌درمانگران است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی قصه درمانی و موسیقی‌درمانی بر کارکردهای اجرایی دانش‌آموزان دختر پرخاشگر بود.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه نیمه آزمایشی، ۴۵ دانش‌آموز پرخاشگر از بین دانش‌آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر کرج در سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ به‌صورت تصادفی خوشه‌ای انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه­های پرخاشگری کودکان دبستانی، آزمون ویسکانسین، آزمون عملکرد مداوم و آزمون استروپ بود. گروه‌های آزمایش تحت درمان قصه درمانی در ۱۱ جلسه و موسیقی‌درمانی در ۸ جلسه قرار گرفتند. داده‌ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند.
یافته‌ها: بین اثربخشی قصه درمانی و موسیقی‌درمانی بر کارکردهای اجرایی (۰۰۱/۰p<) دانش‌آموزان دختر پرخاشگر، تفاوت معنی‌داری مشاهده شد. میانگین نمرات کارکردهای اجرایی در پس‌آزمون موسیقی‌درمانی، به‌طور معنی‌داری بیشتر از میانگین نمرات گروه قصه درمانی و گروه کنترل بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: قصه درمانی و موسیقی‌درمانی بر بهبود کارکردهای اجرایی دانش‌آموزان دختر پرخاشگر نقش مؤثری دارد. همچنین موسیقی‌درمانی نسبت به قصه درمانی بر افزایش شاخص‌های کارکردهای اجرایی (انعطاف‌پذیری شناختی، توجه پایدار و بازداری) دانش‌آموزان دختر پرخاشگر، تأثیر بیشتری دارد؛ بنابراین پیشنهاد می‌شود این درمان‌ها برای کمک به دانش‌آموزان پرخاشگر در محیط‌های آموزشی و درمانی توسط متخصصان این حوزه‌ها اجرا گردد. نتایج این پژوهش می‌تواند تلویحات آموزشی زیادی داشته باشد.

صفحه ۱ از ۱