۸ نتیجه برای مرآثی
زهرا جان نثاری، ویکتوریا عمرانی فرد، محمد رضا مرآثی، ساناز سلطانی،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : اسکیزوفرنیا یک بیماری مزمن روانی است که بر روی کیفیت زندگی بیماران و عملکرد آنها اثر قابل توجهی میگذارد. هدف این مطالعه، ارزیابی تأثیر آموزش متابعت از درمان بر کیفیت زندگی و الگوی عملکرد کلی در طی یک دوره بیماری در بیماران مبتلا به اسکیزوفرن بود. مواد و روشها: در این کارآزمایی کنترل شده تصادفی ۷۶ بیمار اسکیزوفرنیا در زمان ترخیص از بیمارستان نور در سال ۸۸-۱۳۸۷ به روش متوالی انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه ۳۸ نفره مداخله و شاهد اختصاص داده شدند. گروه مداخله، تحت مداخلات آموزش متابعت درمانی در ۸ جلسه قرار گرفتند و گروه شاهد، درمان دارویی را طبق برنامهای معمول دریافت میکردند. برونداد در این مطالعه کیفیت زندگی و عملکرد کلی بیماران بود که در شروع مطالعه، ۳ ماه و ۶ ماه بعد از مداخله مورد ارزیابی قرار گرفت. دادهها با آزمون تحلیل واریانس اندازههای تکراری تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی در ۶ ماه پس از مطالعه، در گروه مداخله ۲/۱۷ ± ۲/۱۰۱ و در گروه شاهد ۶/۱۵ ± ۸/۴۴ به دست آمد که بر اساس تحلیل آزمون واریانس با تکرار در بین دو گروه و در بین مراحل پیگیری دارای تفاوت معنیداری بود (۰۰۱/۰ ≥ P ). میانگین نمره عملکرد کلی در مقیاس درصد در ۶ ماه پس از مطالعه در گروه مداخله ۴/۱۱ ± ۴/۷۲ و در گروه شاهد ۱۳ ± ۳/۴۴ به دست آمد که بر اساس آزمون مذکور در بین دو گروه تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰ ≥ P ) . نتیجهگیری: آموزش متابعت از درمان سبب بهبود کیفیت زندگی و عملکرد کلی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی گردید. از این رو به نظر میرسد که انجام این قبیل مداخلات شامل آموزشهای روانی- اجتماعی و پیگیریهای طولانیتر ضروری است. واژههای کلیدی: اسکیزوفرنیا، متابعت درمانی، کیفیت زندگی، عملکرد کلی، آموزش.
حمید افشار، مریم بهاریزاده، حامد دقاقزاده، نسرین مسایلی، محمدرضا مرآثی، پیمان ادیبی،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : با توجه به شیوع زیاد اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر (irritable bowel syndrom یا IBS)، استفاده از داروهای مهارکننده اختصاصی بازجذب سروتونین (SSRI) در این بیماران توصیه میشود. هدف این مطالعه تعیین اثر داروی فلووکسامین بر شدت علایم IBS و کیفیت زندگی بیماران بود. مواد و روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دوسو کور است، که در کلینیکهای گوارش الزهرا (س) و نور انجام شد. در این کارآزمایی افراد ۵۰-۲۰ سال با تشخیص سندرم روده تحریکپذیر، بر اساس معیارهای Rome III توسط متخصص گوارش در کلینیکهای گوارش الزهرا (س) و خورشید، به طور متوالی انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه ۳۰ نفری تقسیم شدند. گروه اول با فلووکسامین و گروه دوم به عنوان گروه شاهد با دارونما تحت درمان قرار گرفتند. قبل از شروع مطالعه، ماه اول و ماه سوم برای بیماران هر دو گروه، پرسشنامه شدت علایم بالینی و پرسشنامه کیفیت زندگی تکمیل گردید. در نهایت کلیه دادهها به وسیله آزمون ANCOVA با اندارهگیری مکرر مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها: میانگین شدت علایم بالینی در گروه تحت درمان با فلووکسامین قبل از شروع مداخله ۸/۲۰۶ گزارش شد، ولی این میزان یک ماه پس از شروع مداخله ۲/۱۶۵ و سه ماه پس از شروع مداخله ۵/۱۳۷ نمره به دست آمد، که در مقایسه با زمان قبل از شروع مداخله مقادیر کمتری را نشان داد. هر چند در هر دو گروه میانگین نمره شدت علایم بالینی در ماههای اول و سوم پس از شروع مداخله نسبت به زمان قبل از شروع مداخله کاهش داشته است، اما از لحاظ آماری این کاهش تنها در گروه تحت درمان با فلووکسامین معنیدار بوده است (۰۳۲/۰= P). میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران تحت درمان با فلووکسامین در زمان قبل از شروع مداخله ۳/۵۵، یک ماه پس از شروع مداخله ۶۳ و سه ماه پس از شروع مداخله ۱/۶۸ بود، که در ماههای اول و سوم نسبت به زمان قبل از شروع مداخله افزایش داشته است، ولی این افزایش معنیدار نبود. نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که استفاده از داروی فلووکسامین در درمان بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر منجر به کاهش شدت علایم بالینی این بیماران میشود. واژههای کلیدی: سندرم روده تحریکپذیر، فلووکسامین، کیفیت زندگی، مهارکنندههای اختصاصی بازجذب سروتونین.
مهین امین الرعایا، عباس عطاری، محمدرضا مرآثی، کاظم هادی پور، ویکتوریا عمرانی فرد،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: برنامه های آموزشی به منظور تأمین نیازهای آموزشی فراگیران طراحی می شوند. با توجه به گسترش سریع مرزهای علم، پرستاران نیاز به کسب مهارتهای جدید دارند. بنابراین شناخت نیازهای آموزشی پرستاران شاغل،گامی مؤثر و مهم در راه ارتقای توانمندی آنان می باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین نیازهای آموزشی پرستاران شاغل در بخشهای روانپزشکی بوده است. مواد و روشها: این مطالعه یک پژوهش مقطعی از نوع پیمایشی بوده که بر روی ۷۶ نفر از پرستاران شاغل در بخش های روانپزشکی بیمارستانهای نور، فارابی و الزهرا(س) شهر اصفهان در تابستان ۱۳۹۰ انجام شده و نمونه گیری به شیوه سرشماری صورت گرفته است. ابزار گردآوری داده ها یک پرسشنامه محقق ساخته بوده که به روش اعتبار محتوا و استفاده از ضریب آلفای کرانباخ ( ۸۹%=r) پایائی و روائی آن تأیید گردیده است. تحلیل داده ها با استفاده از مدل آماری استباطی و توسط نرم افزار آماری SPSS انجام شده است. یافته ها: یافته های مطالعه نشان داده که بیشترین نیاز آموزشی پرستاران به ترتیب در سه حیطه«شناخت بیماریها»، « مراقبتهای پرستاری» و سپس «مراقبتهای دارویی و غیردارویی» بوده است. مهمترین نیاز آموزشی پرستاران شاغل در بخشهای روانپزشکی در حیطه شناخت بیماریها شامل اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان، و اورژانس های روانپزشکی؛ در حیطه مراقبت های پرستاری مشتمل بر نحوه کنترل بیماران تهاجمی و تدابیر مناسب به منظور پیشگیری از خودکشی؛ و در نهایت در حیطه مراقبتهای دارویی و غیردارویی، آشنایی با عوارض جانبی داروها و چگونگی مدیریت این عوارض جانبی حائز اهمیت بوده است. همچنین یافته ها حاکی از آن بوده که تفاوت معنی دار آماری بین متغیرهای سن، سابقه کار و محل خدمت پرستاران با نیازهای آموزشی آنها وجود ندارد. نتیجهگیری: با توجه به نیازهای اظهار شده توسط پرستاران در سه حیطه «شناخت بیماریها»، «مراقبت های پرستاری» و «مراقبت های دارویی و غیردارویی» پیشنهاد می گردد به منظور ارتقای دانش و مهارت کادر پرستاری و بهبود ارائه خدمات پرستاری به بیماران، به نیازهای مذکور بیشتر توجه شود و برای پرستاران دوره های آموزشی کوتاه مدت و بلندمدت برگزار گردد. واژه های کلیدی: نیازسنجی، آموزش، پرستار، بخش روانپزشکی.
آرش قدوسی، مهین امین الرعایا، عباس عطاری، محمدرضا مرآثی، صفا مقصودلو،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف : استعمال دخانیات یکی از عمدهترین علل مرگ و میر زود هنگام در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است. دوران دانشجویی با توجه به ویژگیهای خاص از دید سیاستگزاران سلامتی از جایگاه ویژهای به منظور پیشگیری از مصرف سیگار برخوردار است. در این پژوهش عوامل مرتبط با استعمال سیگار و ارتباط آن با برخی خصوصیات دموگرافیک و علایم روانپزشکی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع مقطعی بود و جامعه آماری آن را ۵۳۷ نفر از دانشجویان ۷ دانشکده دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان تشکیل دادند که به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته و پرسشنامه R-۹۰-SCL بود که توسط گروه نمونه تکمیل گردید. روش جمعآوری اطلاعات از طریق گذاشتن صندوق در محل توزیع پرسشنامهها انجام شد. اطلاعات پس از ثبت دادهها در نرمافزار ۱۹ SPSS محاسبه و جهت تجزیه و تحلیل از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافتهها: بر اساس یافتههای این مطالعه، ۷/۱۸ درصد دانشجویان سیگاری هستند و درصد استعمال سیگار در مردان به طور معنیداری بیشتر از زنان میباشد. بین وضعیت تأهل و وضعیت سکونت ارتباط معنیداری مشاهده نشد. ۳/۲۷ درصد از دانشجویانی که سیگار مصرف میکنند، خانواده سیگاری دارند و ارتباط معنیداری بین استعمال سیگار و خانواده سیگاری وجود دارد. بیشترین راههای آشنایی با سیگار برای اولین بار از طریق دوستان (۷۵ درصد) بود. از بین علایم روانپزشکی، نمره خصومت (پرخاشگری) و شکایات جسمانی به طور معنیداری در افراد سیگاری بیشتر از افراد غیر سیگاری بود. نمره ضریب کلی علایم مرضی (General severity index یا GSI) در افرادی که سابقه مصرف سیگار دارند، بیشتر از افراد غیر سیگاری بود، ولی تفاوت معنیداری مشاهده نشد. نتیجهگیری: شیوع استعمال دخانیات در دانشجویان دانشگاه آزاد خوراسگان نسبت به بسیاری از دانشگاههای دیگر بیشتر بود. این شیوع بالا در این سن میتواند منجر به معضلات زیادی از نظر جسمی و روانی گردد و همان گونه که این مطالعه هم نشان داد، میزان پرخاشگری را در این افراد بالا میبرد. بنابراین سیاستگزاریهای آموزشی و پیشگیرانه جهت کاهش مصرف سیگار در دانشگاه از اهمیت بسزایی برخوردار است. واژههای کلیدی: استعمال سیگار، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، خصوصیات روانپزشکی
نسرین مسائلی، غلامرضا خیرآبادی، حمید افشار، محمد رضا مرآثی، حامد دقاقزاده، حمید رضا روح افزا،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف : ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران، هدف اصلی مداخلات درمانی در بیماریهای مزمن است که یکی از راههای حصول این امر در برخی موارد، کاستن از شدت علایم بیماری است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی و شدت علایم در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر (IBS یا Irritable bowel syndrome) انجام شده است. مواد و روشها: این مطالعه بر روی ۲۲۵ نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر مراجعه کننده به کلینیک سلامت گوارش مرکز تحقیقات روانتنی شهر اصفهان با روش نمونهگیری در دسترس و بهرهگیری از ابزارهای IBS-QOL (Irritable bowel syndrome-quality of life-۳۴) و IBS severity index (IBSSI) انجام شده است. اطلاعات توسط آمار توصیفی و ضریب همبستگی Pearson و با کمک نرمافزار SPSS نسخه ۱۸ مورد آنالیز قرار گرفت. یافتهها: از کل نمونه ۲۲۵ نفری، ۶۵ نفر (۹/۲۸ درصد) مرد و ۱۶۰ نفر (۱/۷۱ درصد) زن بودند. میانگین سنی افراد ۲۷/۱۲ ± ۶۱/۳۸ و میانگین طول مدت ابتلا به بیماری ۳/۴ ± ۱۴/۵ سال بود. میانگین نمره کیفیت زندگی افراد مبتلا ۷۴/۲۰ ± ۳۷/۴۳ و میانگین نمره شدت علایم IBS ۴/۹۵ ± ۹/۲۳۸ به دست آمد. بین کیفیت زندگی افراد مبتلا به IBS با شدت علایم IBS رابطه همبستگی مثبت و معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). نتیجهگیری: با توجه به نتایج این بررسی، بین کیفیت زندگی و شدت علایم سندرم روده تحریکپذیر ارتباط وجود دارد و با کاهش شدت علایم بیماری کیفیت زندگی بیمار افزایش مییابد. واژههای کلیدی: کیفیت زندگی، شدت علایم، سندرم روده تحریکپذیر
مجید برکتین، خزر گرجانی، غلامحسین احمد زاده، محمدرضا مرآثی،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده: زمینه و هدف: استفاده از راهنماهای درمانی معتبر که بر اساس روش پزشکی مبتنی بر شواهد نگاشته شده باشند امروزه جایگاه تثبیتشدهای در روانپزشکی دارد. پژوهش حاضر به بررسی میزان انطباق درمانهای انجام شده برای بیماران اسکیزوفرنی با روش درمان پیشنهادی در راهنماهای معتبر درمانی پرداخته است. مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی، مقطعی و گذشتهنگر بر روی کلیه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در اپیزود اول که بین سالهای ۸۴ تا ۸۹ در بخش روانپزشکی مرکز آموزشی درمانی نور شهر اصفهان بستری بودهاند انجام شده است. اخذ نمونه بهصورت سرشماری انجام شده است و دادهها از طریق پایگاه دادههای بیمارستان نور و پروندههای بیمارستانی توسط پرسشنامه خودساخته جمعآوری شده و سپس شاخصهای آماری نظیر میانگینها و فراوانی نسبی متغیرها بهدست آمد. از راهنمای درمان انجمن روانپزشکی آمریکا بهعنوان مرجع اصلی برای مقایسه استفاده شد. یافتهها: در مجموع ۱۱۳ بیمار (۳۷ درصد زن و ۶۳ درصد مرد) در این مطالعه وارد شدند. میانگین سنی بیماران ۷۹/۸ ± ۹۱/۲۸ با دامنه سنی ۱۴ تا ۶۴ سال بود. از میان بیماران ۵/۲۶ درصد بیسواد و ۲/۵۲ درصد بیکار بودهاند. ۳/۵ درصد از بیماران در این مطالعه اقدام به خودکشی و ۶/۱۰ درصد بیماران افکار دیگرکشی داشتهاند. تعداد ۳۸ نفر (۶/۳۳ درصد) از بیماران درمان خود را منطبق با راهنمای معتبر شروع کرده بودند و نوع داروی تجویز شده در ۶/۷۹ درصد با راهنما مطابقت داشت. در همه مراحل درمان میزان مطابقت با راهنما ۲۴/۴۵ درصد بوده است. بیماران در ۷۴/۸۷ درصد از موارد داروهای خود را در تمام مراحل درمان در دامنه دوز پیشنهادی راهنما دریافت کرده بودند. نتیجهگیری: میزان مطابقت در زمینه انتخاب داروی خط اول درمان پایین بوده است. همچنین بیشترین خطا در انتخاب نوع دارو و تجویز بیمورد چند داروی هم زمان ارزیابی شده است. علیرغم اینکه توصیههای این راهنما در انتخاب دوز داروهای تجویز شده برای اکثر بیماران رعایت شده است اما مدت زمان تجویز یک دارو قبل ازانتقال بیمار به مرحله بعدی درمان به خوبی رعایت نشده است. واژههای کلیدی: اسکیزوفرنی، اپیزود اول، راهنمای درمان، پزشکی مبتنی بر شواهد، مطابقت درمانی چکیده: زمینه و هدف: استفاده از راهنماهای درمانی معتبر که بر اساس روش پزشکی مبتنی بر شواهد نگاشته شده باشند امروزه جایگاه تثبیتشدهای در روانپزشکی دارد. پژوهش حاضر به بررسی میزان انطباق درمانهای انجام شده برای بیماران اسکیزوفرنی با روش درمان پیشنهادی در راهنماهای معتبر درمانی پرداخته است. مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی، مقطعی و گذشتهنگر بر روی کلیه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در اپیزود اول که بین سالهای ۸۴ تا ۸۹ در بخش روانپزشکی مرکز آموزشی درمانی نور شهر اصفهان بستری بودهاند انجام شده است. اخذ نمونه بهصورت سرشماری انجام شده است و دادهها از طریق پایگاه دادههای بیمارستان نور و پروندههای بیمارستانی توسط پرسشنامه خودساخته جمعآوری شده و سپس شاخصهای آماری نظیر میانگینها و فراوانی نسبی متغیرها بهدست آمد. از راهنمای درمان انجمن روانپزشکی آمریکا بهعنوان مرجع اصلی برای مقایسه استفاده شد. یافتهها: در مجموع ۱۱۳ بیمار (۳۷ درصد زن و ۶۳ درصد مرد) در این مطالعه وارد شدند. میانگین سنی بیماران ۷۹/۸ ± ۹۱/۲۸ با دامنه سنی ۱۴ تا ۶۴ سال بود. از میان بیماران ۵/۲۶ درصد بیسواد و ۲/۵۲ درصد بیکار بودهاند. ۳/۵ درصد از بیماران در این مطالعه اقدام به خودکشی و ۶/۱۰ درصد بیماران افکار دیگرکشی داشتهاند. تعداد ۳۸ نفر (۶/۳۳ درصد) از بیماران درمان خود را منطبق با راهنمای معتبر شروع کرده بودند و نوع داروی تجویز شده در ۶/۷۹ درصد با راهنما مطابقت داشت. در همه مراحل درمان میزان مطابقت با راهنما ۲۴/۴۵ درصد بوده است. بیماران در ۷۴/۸۷ درصد از موارد داروهای خود را در تمام مراحل درمان در دامنه دوز پیشنهادی راهنما دریافت کرده بودند. نتیجهگیری: میزان مطابقت در زمینه انتخاب داروی خط اول درمان پایین بوده است. همچنین بیشترین خطا در انتخاب نوع دارو و تجویز بیمورد چند داروی هم زمان ارزیابی شده است. علیرغم اینکه توصیههای این راهنما در انتخاب دوز داروهای تجویز شده برای اکثر بیماران رعایت شده است اما مدت زمان تجویز یک دارو قبل ازانتقال بیمار به مرحله بعدی درمان به خوبی رعایت نشده است. واژههای کلیدی: اسکیزوفرنی، اپیزود اول، راهنمای درمان، پزشکی مبتنی بر شواهد، مطابقت درمانی
غلام رضا خیرآبادی، عباس عطاری، مهین امین الرعایا، محمدرضا مرآثی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده مقدمه:این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی کارگاه آموزشی بر اساس نیاز سنجی قبلی در مورد اختلالات روانپزشکی درآگاهی و نگرش پرستاران تا سه ماه پس از اجرای کارگاه دربخشهای روانپزشکی بیمارستانهای آموزشی شهراصفهان طراحی گردید. روشها : این مطالعه، مداخله ای نیمه تجربی است و جامعه آماری شامل کلیه پرستاران شاغل در بخشهای روانپزشکی بیمارستانهای نور و فارابی اصفهان سال ۱۳۹۱ بودند. آموزشی در قالب تشکیل جلسات آموزشی بصورت سخنرانی و بحث گروهی در دو بیمارستان اجرا شد. قبل ، بلافاصله و سه ماه بعد از برگزاری کارگاه، سطح دانش و نگرش پرستاران از طریق پرسشنامه ای محقق ساخته بررسی شد. داده ها با استفاده از برنامه SPSS-۱۹و آزمون های آماری Repeated measure, Ponferoni وANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.. یافته ها: میانگین نمره دانش پرستاران از ۶/۱۱±۳/۶۳ قبل از آموزش به ترتیب به ۹/۱۲±۷/۸۲ بلافاصله پس از آموزش و ۳/۱۳±۳/۷۳ سه ماه بعد از اجرای کارگاه آموزشی افزایش یافته است (۰۰۱/۰≥P). میانگین نمره نگرش پرستاران در سه مرحله، تفاوت معنی داری داشت. و از ۱/۸±۱/۶۰ قبل از آموزش به ۷/۱۰±۱/۶۳ بلافاصله و ۶/۱۱±۹/۶۴ سه ماه بعد از کارگاه آموزشی افزایش یافته است. نتیجه گیری: جلسات آموزشی بصورت بارزی بر ارتقای میزان دانش و نگرش پرستاران تأثیر داشته است، با عنایت به رضایت پرستاران از برگزاری کارگاه، تدوین و سازمان دهی کارگاههای آموزشی بر مبنای نیازسنجی و بصورت مداوم به منظور ارتقای مراقبتهای پرستاری پیشنهاد می گردد.
فرشته شکیبایی، فتانه فرخپور، محمدرضا مرآثی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : اوتیسم (درخودماندگی)، یک اختلال پیچیده تکاملی از نوع روابط اجتماعی میباشد که علت اصلی آن ناشناخته است. اتیولوژی این بیماری هنوز مشخص نشده است که علل ژنتیکی (وابسته به X) و یا محیطی سبب بروز آن میشود؟. بنابراین، هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی خصوصیات کمی و کیفی درماتوگلیفیک در افراد مبتلا به اوتیسم و مقایسه با بستگان درجه یک و گروه شاهد بود. مواد و روشها: این مطالعه مورد- شاهدی بر روی ۱۵۰ بیمار مبتلا به اوتیسم، ۱۵۰ نفر در گروه شاهد و ۱۵۰ نفر از خویشاوندان درجه یک بیماران انجام گرفت. پس از اخذ رضایتنامه، نحوه توزیع فراوانی الگوهای اثر انگشت شامل لوپ (Loop)، ورل (Whorl) و آرچ (Arch)، شمارش خطوط اثر انگشت (Finger ridge count یا FRC) و تعداد چینهای ثانویه (Secondary creases یا SC) در هر سه گروه بررسی گردید. در نهایت، دادههای به دست آمده با استفاده از آزمونهای ANOVA و ۲ c در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: فراوانی الگوی اثر انگشت Loop در گروه شاهد (۳/۷۹ درصد) دو برابر بیماران مبتلا به اوتیسم بود (۰/۴۴ درصد) (۰۰۱/۰ > P). همچنین، میانگین FRC دست راست و چپ در گروه بیماران نسبت به دو گروه مورد (بیماران و خویشاوندانشان) بیشتر بود؛ در حالی که میانگین SC دست راست و چپ در گروه بیماران مبتلا به اوتیسم نسبت به دو گروه مورد کمتر به دست آمد و اختلاف آماری معنیداری مشاهده شد (۰۰۱/۰ > P). نتیجهگیری: بیماران مبتلا به اوتیسم دارای الگوی Loop کاهش یافته و افزایش FRC هر دو دست و کاهش SC دو دست نسبت به گروه شاهد میباشند. این یافتهها ثابت میکند که بیماران مبتلا به اوتیسم دارای زمینه وراثتی در بروز بیماری هستند که توسط حوادث پریناتال و عوامل استرسزای محیطی دیگر، تقویت و سبب بروز بیماری در آنها میگردد. بنابراین، از این الگوها میتوان جهت تشخیص درصد گرفتاری نوزادان متولد شده مبتلا به اوتیسم استفاده نمود و اقدامات بیشتری جهت تشخیص قطعی انجام داد و درمانهای کمکی را از همان ابتدا شروع کرد.