logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۴۵ نتیجه برای محمدی

سارا حجاری، شعله امیری، احمد یارمحمدیان، مختار ملک­پور،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده

  زمینه وهدف : در برخی مطالعات، ایجاد آشفتگی و بحران در روابط بین فردی، در دراز مدت بر سازگاری اجتماعی مبتلایان تاثیرات نامطلوبی دارد. آموزش حل مساله به صورت گروهی و فردی بر افزایش توان سازگاری اجتماعی مورد تاکید قرار گرفته است. اما در زمینه بررسی تاثیر این مداخله در مبتلایان به اختلال دو قطبی، اطلاعات اندکی در دست است. این پژوهش به بررسی تاثیر آموزش گروهی حل مسئله بر میزان سازگاری اجتماعی بیماران مبتلا به اختلال خلقی دو قطبی در شهرستان اصفهان پرداخته است.   مواد وروش ­ ها : ۴۵نفر از زنان مبتلا به اختلال دو قطبی که در سال ۸۳-۸۲ به مراکز توانبخشی بهزیستی ارجاع داده شده بودند و در طیف سنی ۲۵ الی ۳۰ سالگی قرار داشتند به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی یک و دو و گروه گواه جای گرفتند. آزمودنی­های این پژوهش همگی بر اساس نظر دو تن از روان پزشکان و مصاحبه تشخیصی تحقق تشخیص اختلال دو قطبی دریافت کرده­اند. در گروه آزمایشی یک تنها در بیماران آموزش دیده، دارودرمانی ادامه یافت و در گروه کنترل تنها به درمان دارویی پرداخته بود. گروه آزمایشی ۲ (همگام با بیماران خانواده ها نیز در گروه جداگانه­ای آموزش دریافت می­کردند) و گروه گواه (گروهی که تنها دارو درمانی دریافت کردند) پس از اجرای پیش آزمون که عبارت بود از اجرای آزمون سازگاری اجتماعی واینلند گروه آزمایشی یک و گروه آزمایشی دو, مورد آموزش گروهی حل مسئله به شیوه هاوتون قرار گرفتند. پس از ده جلسه آموزش گروهی، میزان سازگاری اجتماعی بیماران در مرحله پس آزمون و نیز مرحله پیگیری با استفاده از آزمون سازگاری اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند.   یافته ­ ها : داده های به دست آمده از این پژوهش در مرحله پس آزمون با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بین میانگین میزان سازگاری اجتماعی سه گروه یعنی گروه آزمایشی ۱ و ۲ و گروه گواه بعد از آموزش دهی گروهی حل مسئله به شیوه هاوتون تفاوت وجود دارد(۰۵/۰   نتیجه گیری : آموزشی گروهی حل مسئله می­تواند بر سازگاری اجتماعی مبتلایان به اختلالات دوقطبی تاثیر مطلوب داشته باشد. این نوع مداخله می­تواند به عنوان یک پروتکل درمانی این بیماران در دراز مدت در نظر گرفته شود.   کلید واژه ­ ها : اختلال دو قطبی، سازگاری اجتماعی، آموزش حل مسئله.
مرجان پشت مشهدی، زهره احمد آبادی، لیلی پناغی، علی زاده محمدی، حسن رفیعی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده

Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer۴ زمینه و هدف : مدرسه به عنوان محلی است که نوجوانان مدت زیادی از روز خود را در آن می‌گذرانند. در صورت شناخت ابعاد تأثیرگذار آن بر دانش‌آموزان می‌توان از مدرسه برای برنامه‌ریزی در زمینه پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی استفاده کرد. بر این اساس این مطالعه عوامل مرتبط با مدرسه را که در گرایش به سیگار، الکل و مواد نقش دارد، مورد بررسی قرار داده است. مواد و روش‌ها: در یک مطالعه مقطعی (توصیفی‌ـ تحلیلی)، ۳۵۳۰ نفر دانش‌آموز دختر و پسر از تمام رشته‌ها و پایه‌های تحصیلی در ۱۶۸ دبیرستان با روش نمونه‌گیری تصادفی چند مرحله‌ای انتخاب شدند و پرسش‌نامه ارتباط با مدرسه ( SCQ یا School Connection Questionnaire ) و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی ( IARS یا Iranian Adolescents Risktaking Survey ) را تکمیل کردند. ارتباط گرایش به سیگار، الکل و مواد با ۴ بعد ارتباط با مدرسه شامل تعلق، تعهد، التزام به مدرسه و ارتباط با همسالان با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: التزام و تعهد به قوانین مدرسه سهم بیشتری از تعلق و ارتباط با همسالان داشت. جنس، درآمد خانواده، زنده بودن پدر، ازدواج مجدد والدین و زندگی با هر دو والد در کنار داشتن واحد افتاده در ترم قبل، از دیگر متغیرهای پیش‌بین گرایش به سوء مصرف بود. نتیجه‌گیری: مدرسه و جنبه‌های مختلف آن، تأثیر یکسانی بر گرایش‌های خطرپذیری دانش‌آموزان نداشت. ارتباط با همسالان در مدرسه بر خلاف دو بعد دیگر التزام و تعهد، تأثیری مثبت بر گرایش به سوء مصرف داشت.
فریبا یزدخواستی، احمد یارمحمدیان،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده

Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer۴ زمینه و هدف : هدف از این پژوهش، مقایسه رابطه نمرات افسردگی مادران و هوش هیجانی دختران نوجوان شنوا و ناشنوای شهر اصفهان بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به روش توصیفی- تحلیلی و از نوع مقطعی انجام شد. ۳۰ دانش‌آموز دختر و مادرانشان از مدرسه شنوایان و ۳۰ دانش‌آموز دختر و مادرانشان از مدرسه ناشنوایان به شیوه نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای از مقطع سوم راهنمایی ناحیه ۳ آموزش و پرورش با رعایت سطح تحصیلات دیپلم و وضعیت اقتصادی در حد متوسط برای والدین انتخاب شدند. اطلاعات به کمک پرسش‌نامه افسردگی Beck برای مادران و پرسش‌نامه هوش هیجانی برای دانش‌آموزان جمع‌آوری گردید و آن‌گاه داده‌ها با آزمون‌های t و ضریب همبستگی Pearson مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: آزمون میانگین دو گروه مستقل نشان داد که جز عامل خوش‌بینی، بین بقیه عوامل هوش هیجانی در دو گروه تفاوت معنی‌داری وجود دارد. همچنین بین میانگین نمرات افسردگی مادران تفاوت معنی‌داری وجود دارد. در آخر نیز نتایج همبستگی Pearson نشان داد که میانگین نمرات افسردگی مادران دو گروه با میانگین نمرات هوش هیجانی فرزندانشان رابطه معکوس دارد. نتیجه‌گیری: نتایج می‌تواند حاکی از آن باشد که ناشنوایی فرزند با میانگین نمرات افسردگی مادر مرتبط بوده، از طرف دیگر میانگین نمرات افسردگی مادر با هوش هیجانی فرزند رابطه دارد. میانگین نمرات افسردگی بیشتر مادر به دلیل برقراری رابطه عاطفی منفی با هوش هیجانی پایین و میانگین نمرات افسردگی پایین به دلیل برقراری رابطه عاطفی مناسب با هوش هیجانی بالای نوجوان شنوا رابطه دارد.
مینا مظاهری، حمید افشار، نرگس محمدی، حامد دقاق‌زاده، رضا باقریان، پیمان ادیبی،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف : آلکسی تایمیا یا مهار هیجانی، عامل خطر‌ساز مهمی برای اختلالات روان‌تنی از جمله بیماری‌های گوارشی است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی ارتباط ابعاد آلکسی تایمیا با افسردگی و اضطراب در مبتلایان به اختلالات گوارشی عملکردی (Functional Gastrointestinal Disorders یا FGID) است. مواد و روش‌ها: این مطالعه توصیفی- تحلیلی به روش همبستگی بود. در این پژوهش ۱۲۹ نفر بیمار مبتلا به FGID از بین بیماران مراجعه کننده به درمانگاه گوارش بیمارستان نور اصفهان (طی ۵ ماه در سال ۱۳۸۷) انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس آلکسی تایمیای تورنتو، معیار بیمارستانی اضطراب و افسردگی و مقیاس شدت علایم گوارشی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌‌های پژوهش با روش‌های آماری توصیفی، ضریب همبستگی Pearson و رگرسیون تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که از سه بعد آلکسی تایمیا، تنها بین بعد دشواری در شناسایی احساسات با افسردگی، اضطراب و شدت علایم گوارشی در بیماران مبتلا به اختلالات گوارشی عملکردی همبستگی مثبت و معنی‌داری وجود دارد و این بعد پیش‌بینی کننده‌ی تغییرات مربوط به افسردگی، اضطراب و شدت علایم گوارشی است. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان دهنده نقش آلکسی تایمیا به ویژه بعد دشواری در شناسایی احساسات و پردازش شناختی ادراک هیجانی آن در درک و فهم بهتر آسیب‌شناسی روانی اختلالات گوارشی عملکردی است. بنابراین ارزیابی و توجه به آن به عنوان یک عامل مؤثر در فرایند درمان این بیماران ضروری به نظر می‌رسد. واژه‌های کلیدی: آلکسی تایمیا، افسردگی، اضطراب، اختلالات گوارشی عملکردی.
مسیب یارمحمدی واصل،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : اجتماع درمان مدار یک روش درمانی اقامتی است که در درمان افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد مؤثر است. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی اجتماع درمان مدار بر علایم روانی مردان وابسته به مواد مؤثر بود. مواد و روش‌ها: این پژوهش به روش آزمایشی پیش‌ آزمون‌ـ پس‌آزمون با پیگیری انجام شده است. مراجعان سه مرحله مورد آزمون قرار گرفتند. آن‌ها حداقل به مدت ۶ ماه در اجتماع درمان مدار بودند. نمونه‌ها شامل ۴۷۴ مرد وابسته به مواد بود که با استفاده از نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی از مراکز اجتماع درمان مدار بجنورد، بروجرد، اهواز و کرمان انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه &nbsp;SCL۹۰ یا ۹۰ Symptom Checklist و تست مرفین به دست آمد. داده‌ها با استفاده از آزمون آماری تی زوجی تحلیل شد. یافته‌ها: پس از مداخله، یافته‌ها اثربخشی اجتماع درمان مدار را بر علایم روانی (علایم شکایت جسمانی، وسواس- اجبار، حساسیت در روابط متقابل، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، ترس مرضی، افکار پارانوئید، روان‌پریشی و علایم مرضی) در مصرف کننده‌های مواد نشان داد (۰۵/۰ < P). همچنین بیش از نصف (۲۷/۵۹ درصد) مراجعان پس از یک سال پیگیری پاک بودند. نتیجه‌گیری: بنابراین نتایج حاکی از اثربخشی اجتماع درمان مدار بر علایم روانی و پاکی افراد مصرف کننده مواد است. واژه‌های کلیدی: اجتماع درمان مدار، اقامتی، علایم روانی، مصرف مواد، مردان معتاد.
مینا مظاهری، حمید افشار، نرگس محمدی،
دوره ۹، شماره ۵ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از این مطالعه بررسی مقایسه آلکسی تایمیا، شدت علایم گوارشی و متغیرهای جمعیت‌شناختی در بیماران روان‌تنی گوارشی و افراد سالم بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع علی مقایسه‌ای است. در این پژوهش ۱۲۹ بیمار مبتلا به اختلال عملکردی گوارشی (Functional gastrointestinal disorders) مراجعه کننده به درمانگاه روان‌تنی گوارش و ۱۰۸ نفر گروه همتا شده سالم شرکت کردند که با استفاده از پرسش‌نامه آلکسی تایمیای تورنتو و مقیاس شدت علایم گوارشی مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل آماری داده‌های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری، ضریب همبستگی و Z Fisher صورت گرفت. یافته‌ها: از نظر میزان آلکسی تایمیا و شدت علایم گوارشی بین بیماران روان‌تنی گوارشی و افراد سالم تفاوت معنی‌داری وجود داشت. همچنین، در بیماران روان‌تنی گوارشی نمره کل آلکسی تایمیا و ابعاد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساساتِ آن با میزان تحصیلات رابطه معنی‌داری داشت، اما این رابطه در مقایسه با گروه سالم معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این مطالعه نشان داد که بیماران روان‌تنی گوارشی نسبت به افراد عادی، میزان آلکسی تایمیای بالاتر و علایم جسمی شدیدتری دارند و هر چه میزان تحصیلات افراد بالاتر باشد، ریسک الکسی تایمیک بودن آن‌ها کمتر می‌شود، زیرا احتمال می‌رود که بهتر بتوانند هیجانات خود را شناسایی و بیان کنند. واژه‌های کلیدی: آلکسی تایمیا، اختلالات روان‌تنی گوارشی، متغیرهای دموگرافیک.
فاطمه زرگر، ابوالفضل محمدی، عبداله امیدی، رضا باقریان سرارودی،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

رفتاردرمانی‌های مبتنی بر پذیرش شاخه‌ای از درمان‌های جدید روان‌شناختی می‌باشد که از اصول و تکنیک‌های درمان‌های مبتنی بر ذهن‌آگاهی استفاده می‌کند. درمان‌های مبتنی بر پذیرش، بر مبنای این فرضیه روی کارآمدند که آسیب‌شناسی روانی با تلاش برای کنترل یا اجتناب از افکار و هیجانات منفی همراه است. این درمان‌ها معتقدند افراد مبتلا به آسیب روانی در مورد هیجان‌های خود دیدگاهی انتقادی داشته و خود را بر اساس هیجان‌هایشان مورد قضاوت قرار می‌دهند. بنابراین درصدد اجتناب از این هیجان‌ها بر می‌آیند و به رفتارهایی مبادرت می‌ورزند تا از این هیجان‌ها فرار کرده یا آن‌ها را کاهش دهند. اجتناب در سه سطح هیجانی، شناختی و رفتاری می‌تواند نقش مهمی در تداوم آسیب روانی ایفا کند. هدف رفتاردرمانی مبتنی بر پذیرش، عبارت است از تغییر روابط افراد با تجارب درونی‌شان، کاهش اجتناب از تجارب و افزایش رفتارهای فرد در مسیرهای ارزشمند زندگی‌اش. واژه‌های کلیدی: موج سوم رفتاردرمانی، رفتاردرمانی مبتنی بر پذیرش، ذهن‌آگاهی، اجتناب
نرگس محمدی، شکوفه نیک نشان، مینا مظاهری، حمید افشار،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : سال‌های زیادی است که کامل‌گرایی به عنوان یک صفت شخصیتی بالقوه ناسازگارانه و دارای پیامد‌های روان‌شناختی شناخته شده است. بنابراین هدف مطالعه حاضر، بررسی رابطه ابعاد مثبت و منفی کامل‌گرایی با استرس در افراد سالم بود. مواد و روش‌ها: با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس، ۱۶۲ نفر از افراد ۵۰-۱۸ ساله انتخاب شدند که بیماری خاصی گزارش نکرده بودند و به کمک مقیاس کامل‌گرایی مثبت و منفی و پرسش‌نامه نشانه‌های فشار روانی Cooper مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌های مطالعه به کمک نرم‌افزار SPSS نسخه ۱۶ و تحلیل‌های آماری ضریب همبستگی Pearson، تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل کوواریانس محاسبه شد. یافته‌ها: کامل‌گرایی منفی با استرس رابطه مثبت و معنی‌داری داشت (۰۱/۰ < P). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که کامل‌گرایی منفی قادر به پیش‌بینی ۱۴ درصد از تغییرات مربوط به نشانه‌های استرس است. تحلیل کوواریانس نیز نشان داد که تفاوت معنی‌داری بین میانگین نمرات کامل‌گرایی مثبت و منفی و استرس در زنان و مردان وجود ندارد. نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش نشان داد که کامل‌گرایی منفی با افزایش استرس در ارتباط است و در حقیقت کامل‌گرایی منفی به عنوان یک صفت شخصیتی استرس‌زای درونی محسوب می‌شود. واژه‌های کلیدی: کامل‌گرایی، کامل‌گرایی مثبت، کامل‌گرایی منفی، نشانه‌های استرس
احمد رضا حاجیان، محمود شیخ الاسلامی، رضا همایی، سمیه محمدی، غلامرضا خیر آبادی،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین شفافیت نقش و سازگاری شغلی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. با توجه به تأثیری که آگاهی کارکنان از وظایف و نقش‌های سازمانی و شغلی می‌تواند بر سازگاری شغلی آن‌ها بگذارد، پژوهش حاضر به این موضوع پرداخته است. مواد و روش‌ها: در یک مطالعه مقطعی، ۲۴۲ نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای متناسب با جامعه آماری دانشکده‌ها انتخاب شدند. ابزارهای اندازه‌گیری پرسش‌نامه سازگاری شغلی Davis و Lofqist و پرسش‌نامه شفافیت نقش Sawer بود. در تحلیل داده‌های حاصل از روش آماری ضریب رگرسیون استفاده شد. یافته‌ها: هر یک از متغیرهای محیط شغلی، شخصیت و ارزش‌ها و نیازها به تنهایی تحت تأثیر شفافیت هدف قرار داشت. همچنین متغیرهای محیط شغلی، شخصیت، ارزش‌ها و نیازها و رضایتمندی نیز به تنهایی تحت تأثیر شفافیت فرایند بود. نتیجه‌گیری: بنابراین اگر در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان شفافیت لازم در روند منطقی تقسیم وقت کاری، برنامه‌ریزی کارها، برنامه‌ریزی در کارها، ارزشیابی عملکرد، کیفیت انجام وظایف، دسترسی به ابزار و وسایل انجام وظایف،‌ دستیابی به اطلاعات جدید و مقررات مربوط به مسایل ایمنی، وجود داشته باشد، می‌توان انتظار داشت که افراد شغل خود را بهتر بپذیرند و سازگاری بالاتری را در محیط کار از خود نشان دهند. واژه‌های کلیدی: شفافیت نقش، سازگاری شغلی، کارکنان، دانشگاه علوم پزشکی
فاطمه زرگر، الهام فروزنده، ابوالفضل محمدی، رضا باقریان سرارودی، مجتبی حبیبی،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : جنگ تحمیلی عراق- ایران طی سال‌های ۶۷-۱۳۵۹ آثار مخرب گوناگونی در ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی بر سربازان، جانبازان و خانواده‌های آنان بر جا گذاشت. این اثرات سال‌ها پس از اتمام جنگ همچنان ادامه داشت. در این پژوهش، سلامت روان‌شناختی جانبازان شهر اصفهان ۲۲ سال پس از اتمام جنگ تحمیلی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش‌ها : از بین کلیه جانبازان استان اصفهان که تحت پوشش بنیاد شهید و ایثارگران استان اصفهان بودند، ۳۳۰ نفر با استفاده از نمونه‌گیری تصادفی منظم بر اساس لیست بنیاد انتخاب شدند و پرسش‌نامه‌های ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و SCL-۹۰-R (Symptom chek list-۹۰-revised) بر روی آنان اجرا گردید. یافته‌ها : متوسط سن جانبازان مورد مطالعه، ۴۵ سال بود. اکثر جانبازان در سن جوانی مبتلا به آسیب شده‌اند. حدود ۲۴ درصد از جانبازان دارای تحصیلات دانشگاهی بودند و حدود ۳۹ درصد از آنان تحصیلات دبیرستان را به اتمام رسانده‌اند. جانبازان مبتلا به نوع جسمی و نوع توأم اعصاب ‌و روان و جسمی به ترتیب بیشترین فراوانی را داشتند. ۳/۱۹ درصد از جانبازان مورد مطالعه، اسارت را تجربه کرده‌‌اند. فراوانی جانبازان دارای حالت اشتغال ۵/۱ برابر جانبازان شاغل بود. مشکلات و اختلالات جسمی‌سازی، وسواس- اجبار، پرخاشگری، اضطراب، حساسیت‌ بین‌ فردی، افسردگی و افکار پارانوئیدی به ترتیب بیشترین فراوانی را در جانبازان شهر اصفهان داشت. در حال حاضر حدود نیمی از جانبازان مورد مطالعه مبتلا به نوعی آسیب روانی و اختلال روان‌پزشکی بودند و جانبازان ۵۵-۴۶ درصد، بیشترین فراوانی آسیب روانی را در بین جانبازان دارای درصدهای مختلف جانبازی داشتند و هر چه تعداد معلولیت (جانبازی) بیشتر باشد، آسیب روانی در جانبازان بیشتر است. نتیجه‌گیری : با گذشت ۲۲ سال از اتمام جنگ تحمیلی، نیمی از جانبازان مورد مطالعه مبتلا به نوعی آسیب روانی بودند. کلید واژه‌ها : سلامت روان‌شناختی، جانبازان، جنگ تحمیلی
کمال مقتدائی، مهرداد صالحی، یوخابه محمدیان، اسماعیل هونجانی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده

زمینه و هدف : فراشناخت یکی از فرایندهای عالی شناختی است که با سایر قابلیت‌های شناختی رابطه مثبت دارد و از طرف دیگر به عنوان یک عامل زمینه‌ساز در بیشتر آسیب‌های روان‌شناختی مدنظر قرار می‌گیرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه فراشناخت با اضطراب و افسردگی در مادران کودکان مبتلا به اختلال فزون‌کنشی/ نارسایی توجه و مقایسه آن‌ها با مادران کودکان عادی بود. مواد و روش‌ها: روش پژوهش حاضر، مقطعی از نوع تحلیلی- توصیفی و جامعه آماری پژوهش شامل مادران ساکن شهر اصفهان در سال ۱۳۹۰ بودند. ۵۰ مادر دارای کودک ADHD (Attention deficit and hyperactivity disorder) و ۵۰ مادر دارای کودک بهنجار سنین ۷ تا ۱۲ سال، به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به وسیله پرسش‌نامه باورهای فراشناختی Wells and Cartwright-Hatton، پرسش‌نامه اضطراب Spielberger و پرسش‌نامه افسردگی Beck-II ارزیابی شدند. یافته‌ها: تحلیل داده‌ها نشان داد که تفاوت معنی‌داری بین دو گروه مادران در میزان اضطراب و افسردگی با کنترل سن وجود داشت و میزان افسردگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال فزون‌کنشی/ نارسایی توجه بسیار بالاتر از مادران کودکان عادی بود. در میزان فراشناخت، میانگین‌های دو گروه مادران نزدیک به هم بود. متغیر اضطراب ضرایب معنی‌داری با افسردگی و فراشناخت (۰۱/۰ = P) داشت. نتیجه‌گیری: سلامت روان‌شناختی ماداران دارای کودکان ADHD به مراتب ضعیف‌تر از مادران دارای فرزند سالم بود و لزوم تمرکز به حل مسایل مجموعه افراد خانواده -که برخاسته از نگرش سیستمی است- در حل اصولی‌تر مشکلات این قبیل خانواده‌ها کارساز خواهد بود. واژه‌های کلیدی: فراشناخت، اضطراب، افسردگی، کودکان دارای فزون‌کنشی/ نارسایی توجه، کودکان عادی
ابوالفضل محمدی، فاطمه زرگر، عبداله امیدی، رضا باقریان سرارودی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده

طی دهه‌های اخیر مطالعات گسترده‌ای در مورد آسیب‌شناسی و درمان اختلال اضطراب اجتماعی انجام شده است. بر اساس این پژوهش‌ها، مدل‌های سبب‌شناسی متعددی برای این اختلال ارایه شده است. مفاهیمی که در این رابطه مطالعه شده‌اند عبارتند: از عوامل ژنتیکی و سرشتی، عوامل محیطی و تجربه‌های یادگیری، نقص در مهارت‌های اجتماعی، عوامل شناختی، تأثیرات فرهنگی و تکاملی. مدل‌های سبب‌شناسی با رویکردهای مختلف مفاهیم فوق را در شکل‌گیری و تداوم اختلال اضطراب اجتماعی به کار برده‌اند. در این مقاله مدل‌های سبب‌شناسی که تاکنون در خصوص اختلال اضطراب اجتماعی مطرح شده&shy;اند معرفی می‌شود. ارزیابی این مدل‌ها و کاربردهای بالینی آن‌ها در پایان ارایه شده است. کلید واژه&shy;ها: اختلال اضطراب اجتماعی، آسیب‌شناسی، مدل‌های سبب‌شناسی
خسرو محمدی، خدابخش احمدی، علی فتحی آشتیانی، پرویز آزاد فلاح، عباس عبادی،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه ‌و ‌هدف: این مطالعه، با هدف بررسی ابعاد چهار چوب مفهومی شاخص‌های سلامت‌ روانی،انجام ‌گردید. با ارایه چهارچوب مفهومی شاخص‌های سلامت ‌روانی می‌توان زمینه را برای ایجاد یک مجموعه واحد و منسجم از شاخص‌های سلامت‌روانی فراهم‌کرد. روش و روش‌ها: پژوهش، به روش مرور منظم مقالات علمی (مرورسیستماتیک) انجام شده و از نوع کتابخانه‌ای و براساس منابع اینترنتی بوده ‌است. برای جستجوی آثار از پایگاه‌های اطلاع‌رسانی معتبر و شناخته شده از ‌جمله «medline» ، « pubmed» و « psyclit»و دیگر پایگاه‌ها و با استفاده از کلیدواژه‌هایی که به نوعی به توسعه، اجرا، ارزیابی برنامه‌های ارتقا سلامت‌ روانی مربوط هستند، انجام‌ شده ‌است. یافته‌ها: در بیشتر نظام‌های بهداشتی و سلامت‌ روانی، چهارچوب مفهومی شاخص‌ها به طور جامع مبتنی بر چهار بعد زیر به‌کار می‌رود: وضعیت‌ سلامت، عوامل سلامت‌ روانی، عملکرد نظام سلامت ‌روانی و ویژگی‌های جامعه و سیستم سلامت‌روانی. همچنین طبق تحقیقات موجود، شاخص سلامت‌ روانی باید ویژه، قابل اندازه‌گیری، پایا، معتبر، واقع‌گرا، کاربردی، مقرون به صرفه، مبتنی بر سند و اخلاقی باشد. نتیجه‌گیری: در بین چهارچوب‌های مفهومی شاخص‌های سلامت، چهارچوب پیشنهادی مؤسسه کانادایی اطلاعات سلامت (CIHI) از وسعت و جامعیت کافی برخوردار می‌باشد و می‌توان آن را با تغییرات جزیی در ایران مورد استفاده قرار داد. براساس این چهارچوب، شاخص‌های سلامت به‌طور جامع مبتنی بر چهار بعد: وضعیت سلامت ، عوامل سلامت، عملکرد سیستم سلامت، ویژگی‌های جامعه و نظام سلامت بررسی می‌شود. واژه‌های کلیدی: نظام‌های سلامت، سلامت روانی، شاخص‌های سلامت روانی، چهار چوب مفهومی، مرور سیستمی
محمد آهنگرکانی، علی زاده محمدی، محمود حیدری، مریم طالبی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

چکیده: &nbsp; زمینه و هدف : با توجه به نقش خانواده و ساختار آن در عملکرد اعضای آن در آینده و ثبات و سلامت روانی جامعه و با عنایت به تأثیرگذاری زمینه های فرهنگی &ndash; ارزشی و دینی جامعه در شکل‌گیری روابط و ساختار خانواده &nbsp;پژوهش حاضر باهدف بررسی ارتباط بین ارزش‌های ازدواج و جهت‌گیری مذهبی با ساختار خانواده در افراد متأهل انجام شد. &nbsp; مواد و روش‌ها: روش این پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش ۴۷۲۴۹۵&nbsp; نفر بودند که با استفاده از جدول مورگان ۴۰۳ نفر (۲۰۵زن، ۱۹۸مرد) ازافراد متأهل شهرستان بابل که به صورت تصادفی خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب گردیده شدند بود. جهت ارزیابی از ابزار ارزش‌های ازدواج دل‌خموش، مقیاس جهت‌گیری مذهبی آلپورت و مقیاس ساختار خانواده اولسون استفاده شد. یافته ها: برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش آماری تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. .نتایج بررسی‌های آماری نشان داد که ارزش های سلسله مراتبی و خودمختاری عاطفی (۰۰۱/۰>P ) به‌صورت منفی و معنی‌دار و ارزش‌های برابرنگری و جمع‌گرایی (۰۰۱/۰> P &nbsp;) نیز به صورت مثبت و معنی‌دار بیشترین سهم ( ۱۳/۰=R ۲ ) را در پیش‌بینی انسجام خانواده داشت و هم‌چنین بین ارزش‌هایی برابرنگری (۰۰۱/۰> P &nbsp;) رابطه مثبت معنی‌دار و خودمختاری عقلانی و خودمختاری عاطفی (۰۰۱/۰> P &nbsp;) رابطه منفی معنی‌دار وجود داشت و از بین این ابعاد خودمختاری عقلانی و برابرنگری (۰۱/= P) بیشترین سهم ( ۰۹/۰=R ۲ ) را در انعطاف‌پذیری خانواده داشتند. در ارتباط بین جهت‌گیری مذهبی با ساختار خانواده، جهت‌گیری مذهبی درونی (۰۱/۰> P &nbsp;) پیش‌بینی‌کننده بیشتری (۱۰/۰=R ۲ ) با انسجام و انعطاف‌پذیری خانواده و جهت‌گیری مذهبی بیرونی بیشترین قدرت پیش‌بینی‌کنندگی (۰۲/۰=R ۲ ) را با انعطاف‌پذیری کم داشته است. &nbsp; نتیجه گیری: بنابراین می‌توان گفت که مؤلفه‌های ارزش‌های ازدواج و جهت‌گیری مذهبی به عنوان دو سازه روان‌شناختی می‌توانند در تشکیل ساختار خانواده نقش داشته باشند. واژه‌های کلیدی: ارزش‌های ازدواج، جهت‌گیری مذهبی، ساختار خانواده و افراد متأهل &nbsp; &nbsp;
مریم ارفع، امیر قمرانی، احمد یارمحمدیان،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده &nbsp; زمینه و هدف: پژوهش حاضر مقایسه سرزندگی، سازگاری زناشویی و دشواری‌های تنظیم شناختی&ndash; هیجانی در والدین کودکان ناشنوا و عادی بوده است. طرح پژوهش، توصیفی از نوع مقایسه‌ای است. جامعه‌ی آماری این پژوهش شامل کلیه‌ی والدین دانش آموزان دختر و پسر ناشنوا و عادی می‌باشد. گروه قابل مطالعه ۴۰ نفر از والدین دانش‌آموزان مبتلا به ناشنوایی و گروه قابل مقایسه نیز۴۰ نفر از والدین دانش‌آموزان عادی تشکیل می‌دهند. &nbsp; مواد و روش‌ها: به صورت تصادفی می‌باشد. برای تحلیل داده‌های این پژوهش از تحلیل واریانس چندمتغیری، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده شده است. برای جمع‌آوری اطلاعات از پرسش‌نامه سرزندگی دسی و رایان (Vitality scale) ، سازگاری زناشویی اسپاینر (Spiner Marital adjustment questionnaire) و پرسش‌نامه دشواری‌های تنظیم شناختی&ndash; هیجانی باتلر و گراتز (Inventory difficulties in cognitive &ndash; emotional) استفاده شد. یافته‌ها: نشان داد که تفاوت معنی‌داری بین دو گروه در سر زندگی، سازگاری زناشویی و دشواری‌های تنظیم شناختی &ndash; هیجانی وجود دارد. نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های حاضر می‌توان نتیجه گرفت با کاهش دشواری‌های تنظیم شناختی &ndash; هیجانی می‌توان میزان رضایت از زندگی و سرزندگی را در گروه والدین کودکان ناشنوا افزایش داد. &nbsp; واژه‌های کلیدی: سرزندگی، سازگاری زناشویی، دشواری‌های تنظیم شناختی- هیجانی، والدین کودکان ناشنوا &nbsp;
مصطفی محمودی قهساره، حمیدرضا آقامحمدیان، محمود دهقانی، حسین حسن آبادی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده &nbsp; زمینه و هدف: روان‌درمانی پویشی بر این اصل استوار است که ابراز هیجان از ابعاد مهم سلامت روانی است و آسیب‌های روانی با نقص در ابرازگری هیجان مرتبط‌ هستند. از این‌رو پژوهش حاضر کارایی این نوع درمان با مدل تعدیل‌کننده اضطراب در بهبود هراس اجتماعی را مورد بررسی قرار می‌دهد. مواد و روش‌ها: این مطالعه بروی یک نمونه از کلینیک روان‌شناسی بالینی دانشگاه فردوسی مشهد در چهارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از خط پایه چندگانه طی ۲۰ جلسه همراه با پیگیری سه‌ماهه انجام شد. ابزارهای مورد استفاده این پژوهش مصاحبه بالینی ساختاریافته، مقیاس ارزیابی عملکرد کلی، پرسش‌نامه‌های هراس اجتماعی و ابرازگری هیجانی بود. برای تحلیل داده‌ها روش تحلیل نگاره‌ای، معنی‌داری بالینی و درصد بهبودی به کار برده شد. یافته‌ها: در پایان درمان، نتایج حاکی از آن بود که روان‌درمانی پویشی کوتاه مدت مدل تعدیل کننده اضطراب باعث کاهش هراس مراجع از نمره ۴۸ به ۱۶گردیده (۶۶٪) که در پایان دوره پیگیری سه ماهه این میزان از تغییر به ۱۵ رسید (۶۹٪). میزان ابرازگری هیجان در این مراجع از ۳۲ به ۵۲ افزایش یافت (۶۳%) و در پایان دوره پیگیری به ۵۵ افزایش یافت (۷۲٪). هم‌چنین نمره GAF از ۵۱ تا ۶۰ به ۷۱ تا ۸۰ افزایش یافت و در پایان دوره پیگیری این میزان حفظ گردید. نتیجه‌گیری: روان‌درمانی پویشی کوتاه‌مدت با مدل تعدیل‌کننده اضطراب در افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم در هراس اجتماعی به شکل معنی‌داری کارایی دارد. واژه‌های کلیدی: روان‌درمانی پویشی کوتاه‌مدت، مدل تعدیل‌کننده اضطراب، هراس اجتماعی، ابرازگری هیجانی &nbsp;
الهام طوقیان چهارسوقی، علی زاده محمدی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده   زمینه و هدف: خودکارآمدی در دانش‌آموزان دارای اختلال یادگیری زمینه پژوهشی مهمی می‌باشد. کودکان دارای اختلال یادگیری غیرکلامی به خاطر شکست‌های متعدد در زندگی، اعتماد به نفس پایینی داشته و بسیاری از توانایی‌های خود را نادیده گرفته و فراموش کرده‌اند؛ لذا این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش نگارگری بر افزایش خودکارآمدی در کودکان دارای ناتوانی یادگیری غیرکلامی انجام گرفت. مواد و روش  ها: مطالعه ‌حاضر از نوع شبه آزمایشی (پیش آزمون، پس آزمون) با گروه گواه  بود که به‌ شکل‌ مقطعی در مدت ۲ ماه اجرا گردید. از میان ۶۰کودک دارای اختلال یادگیری غیرکلامی در کلینیک روان‌شناسی پیوند و مرکز اختلالات یادگیری ویژه یوسف آباد تهران به صورت تصادفی، ۲۰ نفر(۱۰ نفر دختر و ۱۰ نفر پسر) در هر یک از گروه‌های آزمایش و گواه جایگزین شدند. میانگین سنی دختران در گروه آزمایش۳۳/۱۰ و در گروه گواه ۳۰/۹ و میانگین سنی پسران در گروه آزمایش ۹ و در گروه گواه ۱۰ بود. برنامه آموزشی در طول ۱۰ جلسه ۶۰-۴۵ دقیقه‌ای بر روی گروه آزمایش اجرا گردید؛ در طول این مدت، گروه گواه، برنامه عادی خود را دنبال کرد. هر دو گروه با فاصله زمانیِ۴ هفته، ۲ بار مورد ارزیابی (پیش‌آزمون و پس‌آزمون) قرار گرفتند. ابزار گردآوری ‌اطلاعات در این مطالعه آزمون خودکارامدی شرر بود. مقیاس شرر یک پرسش‌نامه ۱۷ ماده‌ای ۵ گزینه‌ای لیکرت می‌باشد( ضریب الفای کورنباخ نسخه فارسی= ۷۹/۰ ). فرضیه‌های این پژوهش با استفاده از نرم افزارSPSS  نسخه ۲۰ بر اساس تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر درون-برون گروهی بررسی شد. یافته‌ها : نتایج نشان داد که آموزش نگارگری، خودکارآمدی را در سطح معنی‌داری ۰۵/۰ P ≤ افزایش داد. نتیجه‌گیری : ساده کردن و قابل فهم کردن اصول نقاشی در بالا بردن خودکارآمدی کودکان دارای اختلال یادگیری موثر می‌باشد، از این‌رو استفاده از این تکنیک برای افراد دارای اختلال یادگیری توصیه می‌شود. هم‌چنین مطالعات بیشتر با گروه کنترل و آزمایش بیشتر، به منظور بررسی تأثیر هنردرمانی برای کودکان دارای اختلال یادگیری غیرکلامی ضروری می‌باشد.   واژه‌های کلیدی: نگارگری، خودکارآمدی، اختلال یادگیری غیرکلامی     Normal ۰ false false false EN-US X-NONE AR-SA
محسن معروفی، وجیهه حاجی حسینی، مریم معروفی، محمدرضا مراثی، نصراله علیمحمدی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : نتایج مطالعات حاکی از آن است که آلکسی تایمیا می‌تواند عامل خطرزا برای طیف وسیعی از بیماری‌های جسمی و اختلالات روانی باشد. این پژوهش، به منظور ارزیابی پیش‌بینی شانس ابتلا به بیماری روان‌تنی با توجه به ابعاد مختلف آلکسی تایمیا انجام گرفت. مواد و روش‌ها : مطالعه حاضر از نوع مورد- شاهدی بر روی ۱۴۶ نمونه انجام شد که به روش سرشماری از بین مراجعان به درمانگاه روان‌تنی شهر اصفهان انتخاب شدند. شرکت کنندگان در پژوهش حاضر، به مقیاس آلکسی تایمیای تورنتو جواب دادند و داده‌ها با روش آماری رگرسیون لجستیک و با استفاده از نرم‌افزار SPSS، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : به ازای هر یک واحد افزایش نمره کلی آلکسی تایمیا، شانس ابتلا به بیماری روان‌تنی به میزان پنج درصد افزایش معنی‌داری پیدا کرد (۰۰۸/۰ > P). از طرف دیگر، به ازای هر واحد افزایش نمره دشواری در شناسایی احساس‌ها، شانس ابتلا به بیماری روان‌تنی به میزان یازده درصد افزایش داشت. نتیجه‌گیری : شدت آلکسی تایمیا و به ویژه یکی از زیرمجموعه‌های آن یعنی &laquo;دشواری در شناخت احساسات&raquo; می‌تواند شانس ابتلا به بیماری‌های روان‌تنی را به طور قابل ملاحظه‌ای افزایش دهد. از این رو، بر اساس یافته‌های حاصل از مطالعه حاضر، می‌توان الکسی تایمیا را به عنوان یک ابزار پیش‌بین برای بیماری‌های روان‌تنی معرفی نمود.
مهدی سلیمانی، خدابخش احمدی، ابوالفضل محمدی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : در این مطالعه مروری منظم، ضمن معرفی درمان به روش مواجهه واقعیت مجازی (VRET یا Virtual exposure therapy) نتایج اثر آن بر اختلال‌های اضطرابی و PTSD (Post traumatic stress disorder) مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. VRET، نسبت به درمان‌های مواجهه زنده و مواجهه خیالی برتری‌هایی دارد، از جمله کنترل‌پذیری و امنیت بیشتر درمانجو امکان‌پذیر بوده و به عنوان یک روش درمانی جدید برای بازیابی و بازسازی تجارب هیجانی آسیب‌زا معرفی شده است. مواد و روش‌ها: تحقیق حاضر به روش مرور نظام‌مند، جستجو در پایگاه‌های Sciencedirect و Pubmed انجام شد. در پیشینه پژوهش ۳۹ مطالعه مداخله به دست آمد که VRET را برای درمان اختلال‌های اضطرابی و PTSD مختلف به کار برده بودند. یافته‌ها: VRET در درمان اختلال‌های اضطرابی از جمله هراس خاص و اجتماعی، اختلال استرس پس از ضربه، اختلال وحشت‌زدگی و گذرهراسی، اختلال و اضطراب فراگیر، اثرات مثبت در سنجش‌های پس از درمان نشان داده است و در مقایسه با روان ‌درمان‌های مؤثر فعلی از جمله درمان مواجهه زنده و رفتار درمانی- شناختی، اثرات مثبت مشابه داشته است. نتایج پیشینه پژوهش نشان داد که اثرمندی VRET در سطوح شناختی، رفتاری و فیزیولوژیک رخ می‌دهد. همچنین، نتایج مثبت درمانی به طور عمده در پیگیری‌های بلند مدت نیز حفظ شد. نتیجه‌گیری: VRET به عنوان یک روش درمانی جدید می‌تواند، بخشی از فرایند درمان اختلال‌های اضطرابی و PTSD قرار گیرد و مطالعات و فعالیت‌های پژوهشی به سمت این موضوع گسترش یابد.
فریبا زرانی، صلاح‌الدین اسمعیلی، نیره قشنگ، سوده آقامحمدی، محمود خزائی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

&nbsp;کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (Diagnostic And Statistical Manual of Mental Disorders)، زبان استانداردی را فراهم می‌کند که پزشکان، محققان و متصدیان بهداشت عمومی از آن برای برقراری ارتباط در مورد اختلالات روانی استفاده نمایند. این راهنما اولین بار در سال ۱۹۶۸ اصلاح گردید و آخرین ویرایش آن (نسخه پنجم) (DSM-۵) در سال ۲۰۱۳ ارایه شد. از مهم‌ترین تغییرات صورت گرفته در DSM-۵ می‌توان به تغییر در رسم‌الخط، بازنگری تعریف اختلال روانی، نظم بازنگری شده رده‌بندی‌ها، ملاحظات مربوط به دوره‌ زندگی و مسایل رشد و نموی، گروه‌بندی اختلالات با تمرکز بیشتر بر علوم اعصاب و تأکید کمتر بر بروز علایم، افتراق بین تشخیص اصلی و دلیل مراجعه، مشخص ساختن قطعیت یا موقتی بودن تشخیص، طبقات جدید سایر اختلالات معین (Other specified disorder) و سایر اختلالات نامعین (Unspecified disorder) و جایگزین نامعین (Not otherwise specified یا NOS)، حرکت به سوی ارزیابی ابعادی، افول نظام تشخیص محوری، تأکید بر مسایل فرهنگی و جنسیتی و بازنگری معیارهای تشخیصی اشاره نمود. هدف از انجام مطالعه حاضر، نگاهی یکپارچه، نقادانه و کاربردی به تغییر و تحولات انجام شده بود. بیشترین میزان انتقادات، در رابطه با طبی‌‌نگری افراطی مسایل بهنجار در نسخه جدید DSM می‌باشد. مناقشات اصلی به نحوه تعریف بعضی از اختلالات، مسأله تورم تشخیصی و تأثیر نابجای شرکت‌های دارویی مربوط می‌گردد. در بخش پایانی تحقیق به چشم‌انداز آینده طبقه‌بندی اختلالات روانی اشاره گردید. به نظر می‌رسد که در آینده پروژه، معیارهای ابعادی تحقیق (Research domain criteria)، نقش زیادی در طبقه‌بندی اختلالات روانی ایفا خواهد کرد.

صفحه ۱ از ۳    
اولین
قبلی
۱