داود قادری، مینا مجتبایی، محمد حاتمی، دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف:افسردگی بهعنوان جدیترین بیماری قرن که عوامل زمینهساز نقش مهمی در شکلگیری و تداوم آن دارد، نیازمند طرح درمانهایی است که اثرات ماندگار داشته باشند. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی تحلیلی (AST) در کاهش علائم افسردگی و تعدیل نیازهای هیجانی اولیه انجام شد. مواد و روشها:پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه گواه با پیگیری سهماهه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان منتخب تهران در سال ۱۳۹۹ بود. حجم نمونه شامل ۲۴ نفر شد که با روش هدفمند از میان افراد داوطلب درمان انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۲ نفر) و کنترل (۱۲ نفر) قرار گرفتند. مداخله درمانی ASTبرای افراد گروه آزمایش در طی سی جلسه بهصورت هفتگی یک جلسه ۶۰ دقیقهای انجام شد. افراد گروه گواه در این زمان از درمان بهرهمند نشدند. پرسشنامههای مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک (بک، ۱۹۶۱) و پرسشنامهی نیازهای هیجانی اولیه (قادری و همکاران، ۱۴۰۰) بود. دادههای حاصل از این پژوهش به شیوهی تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و با استفاده از نرمافزار SPSS ۲۵,۰ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها:نتایج نشان داد درمان ASTبر کاهش علائم افسردگی و تعدیل نیازهای هیجانی تأثیر معنادار دارد (۰۰۱/۰>p). نتیجهگیری:بنابر نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت؛ درمان ASTبا توسعهی تکنیکهایی که تعدیل نیازهای هیجانی را هدف قرار میهد میتواند بهعنوان یک مداخلهی مؤثر جهت کاهش علائم افسردگی و تعدیل نیازهای هیجانی اولیه مورداستفاده قرار گیرد.
زمینه و هدف:این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و رواندرمانی شناختی تحلیلی در کاهش علائم روانشناختی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بود. مواد و روشها:این تحقیق براساس هدف، تحقیقی کاربردی است. براساس گردآوری و نوع دادهها کمی و از لحاظ زمان مقطعی بود. علاوه براین طرح پژوهشی از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری پژوهش ۴۵ نفر به صورت غیرتصادفی انتخاب شدند. از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد و از برنامه آماری SPSSنسخه ۲۶ استفاده شد. یافتهها:یافتههای پژوهش نشان داد که نمرات علائم شخصیت مرزی BPIو STBبرای افرادی که تحت درمان روان درمانی شناختی تحلیلی قرار گرفتند بیشتر از افرادی بود که تحت رفتار درمانی دیالکتیک بودند. نتیجهگیری:نتایج پژوهش حاضر نشاندهنده موثرتر بودن روش شناختی تحلیلی از رفتاردرمانی دیالکتیک بوده است. در مجموع میتوان نتیجه گرفت رواندرمانگری شناختی تحلیلی با بهبود روابط بین شخصی، هیجانی وخودپنداره افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از انجام رفتارهای تکانهای، بدون تفکر و برنامهریزی نشده با ارتباط مناسب بین بیمار و درمانگر به بهبود عملکرد اجتماعی این بیماران کمک کند.