logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای قادری

داود قادری، محسن معروفی، امرالله ابراهیمی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

  چکیده   زمینه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی میزان اثربخشی طرحواره درمانی در کاهش علاﺋم و تعدیل طرحواره‌های ناسازگار اولیه بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی انجام شد. هدف شناسایی طرح‌واره‌ها ناسازگار بیمار و تلاش در جهت اصلاح یا تغییر آن‌ها است. مواد و روش  ها: آزمودنی‌ها ۳۰ نفر شامل ۱۰ مرد و ۲۰ زن بوده‌اند که از میان مراجعه‌کنندگان در دسترسی که به مرکز پزشکی نور اصفهان و دو مطب از میان مطب‌های روان‌پزشکان اصفهان و مرکز مشاوره باران مهر شاهین شهر مراجعه نموده‌ و توسط یک روان‌پزشک بر اساس ملاک تشخیصی متن تجدید نظر شده‌ی چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی D‌SM-IV-TR تشخیص اختلال دو قطبی نوع اول یا دوم را دریافت و تحت درمان دارویی قرار گرفته انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه اختصاص یافتند. گروه آزمایش درمان دارویی به همراه طرح‌واره درمانی و گروه کنترل تنها درمان دارویی دریافت نمود. از پرسش‌نامه مانیای یانگ (YMRS)، آزمون سنجش اختلال افسردگی دو قطبی (BDRS)، پرسش‌نامه طرحواره‌های یانگ (YSQ۳) قبل و بعد از درمان استفاده شد. داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس و کوواریانس چند متغیری تحت‌نرم افزار ۱۸ SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : با کنترل متغیر همپراش تفاوت میانگین‌های دو گروه آزمایش و کنترل برای هر سه متغیر علایم مانیا، علایم افسردگی و طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه بعد از مداخله معنی‌دار بود (۰۱/۰>P). نتیجه‌گیری : بر اساس یافته‌های این مطالعه، طرح‌واره درمانی به عنوان یک درمان روان‌شناختی مکمل با دارودرمانی بیماران دوقطبی در کاهش علاﺋم و تعدیل طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی مؤثر بود، لذا تهیه پروتکل‌هایی منظم جهت طرحواره درمانی و افرودن آن به درمان دارویی این بیماران پیشنهاد می‌گردد.   واژه‌های کلیدی اختلال دو قطبی،طرح‌واره درمانی،طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه  
کبری قادری، خدیجه آرین، مجتبی حبیبی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

  چکیده   زمینه و هدف: : از آن‌جایی که زنان نقش‎های چندگانه‎ای از قبیل فرزندپروری، خانه‎داری و نیز برخی از زنان، شغل بیرون از منزل و سرپرستی خانواده را بر عهده دارند، حالات روانی آنان تأثیر بسزایی در کارکرد خانواده و ایفای نقش‎های آنان به ویژه فرزندپروری دارد. میزان بالاتر افسردگی در میان زنان، یک نیاز اضطراری برای سبب‎شناسی، پیشگیری و راهبردهای درمانی وابسته به جنسیت را نشان می‎دهد . بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان راه‎حل‎ مدار‎ کوتاه‎ مدت بر کاهش افسردگی زنان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی بوده است. مواد و روش  ها: با استفاده از روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش‎آزمون پس‎آزمون با گروه گواه از جامعه آماری زنان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی کاشان یک نمونه به صورت تصادفی ساده (نامحدود) به تعداد ۳۰ نفر بر اساس داشتن نمرات افسردگی متوسط به بالا در مقیاس افسردگی بک انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه تقسیم یافتند. برای انجام مداخله درمانی در طی ۸ جلسه هفتگی، درمان راه‎حل‎مدار‎کوتاه‎مدت در گروه آزمایش اجرا شد و داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس و با استفاده از نرم افزار SPSS ۱۹ تحلیل شدند. یافته‌ها : تحلیل نتایج نشان داد که درمان راه‎حل ‎مدار‎ کوتاه‎مدت به طور معنی‌‎دار در کاهش افسردگی زنان (۰۰۱/۰ P < ) مؤثر بوده است. نتیجه‌گیری : بر اساس این مطالعه می‎توان گفت که درمان راه‎حل ‎مدار‎ کوتاه‎مدت می‎تواند با تمرکز بر نشانگان افسردگی در زنان منجر به کاهش افسردگی و بهبود زندگی گردد. بنابراین در کلینیک‎ها و محیط‎های درمانی از این روش می‎توان برای کمک به زنان برای درمان افسردگی آنان استفاده کرد.   واژه‌های کلیدی: افسردگی، درمان راه‎حل ‎مدار‎ کوتاه ‎مدت  
مریم قادری نجف آبادی، رسول سلیمانی نجف آبادی، محمد مرادی سروش،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش تکنیک‌های ذهن‌آگاهی بر جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل در زنان معتاد تحت‌‌ توان‌بخشی بود. مواد و روش‌ها : این پژوهش به روش شبه‌تجربی و بر اساس طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل تمام زنان معتاد سم‌زدایی شده بود که دوره سم‌زدایی را پشت سر گذاشته بودند و در زمان اجرای پژوهش، در مرکز توان‌بخشی پرستو در شهر نجف‌آباد، تحت ‌توان‌بخشی قرار داشتند. حجم نمونه را ۲۴ نفر از زنان معتاد تحت توان‌بخشی تشکیل داد که به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی به دو گروه ۱۲ نفره آزمایش و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایش از ۸ جلسه آموزش گروهی تکنیک‌های ذهن‌آگاهی طی دو ماه بهره بردند؛ در حالی که گروه شاهد تنها تحت آموزش‌های معمول برای بازتوانی قرار گرفتند. افراد هر دو گروه آزمایش و شاهد در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون به پرسش‌نامه‌های جهت‌گیری زندگی (Life orientation test یا LOT)، مقیاس رضایت از زندگی (Satisfaction with life scale&rlm; &rlm;یا SWLS) و پذیرش و عمل- نسخه دوم (Acceptance and action questionnaire-II یا AAQ-II) پاسخ دادند که قبل و بعد از مداخله تکمیل گردید. داده‌ها نیز با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: پس از کنترل نمرات پیش‌آزمون، تفاوت معنی‌داری بین میانگین نمرات جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل در دو گروه آزمایش و شاهد در مرحله پس‌آزمون وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). نتیجه&rlm;گیری: آموزش تکنیک‌های ذهن‌آگاهی در بهبود متغیرهای روان‌شناختی جهت‌گیری زندگی، رضایت از زندگی و پذیرش و عمل مؤثر می‌باشد و می‌تواند به عنوان روش درمانی مناسبی در درمان زنان معتاد تحت ‌توان‌بخشی مورد استفاده قرار گیرد.
رسول سلیمانی نجف‌آبادی، مریم قادری، کوروش نامداری، امیر دهستانی،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه مکانیزم‌های دفاعی با عناصر صوری هنردرمانی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به روش توصیفی- همبستگی انجام شد. جامعه پژوهش شامل تمام بیماران مراجعه کننده به بیمارستان روان‌پزشکی شهید مدرس اصفهان و مرکز بیماران اعصاب و روان پرستو بود که از میان آن‌ها، ۶۰ نفر شامل ۳۰ بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی (۱۴ مرد و ۱۶ زن) و ۳۰ بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی (۱۳ مرد و ۱۷ زن) به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسش‌نامه سبک‌های دفاعی (Defense Style Questionnaire یا DSQ)، آزمون ترسیم نقاشی شخصی در حال چیدن سیب از درخت (Person Picking an Apple from a Tree یا PPAT) و مقیاس عناصر صوری هنردرمانی (Formal Elements of Art Therapy Scale یا FEATS)، جهت جمع‌آوری اطلاعات استفاده گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های همبستگی Pearson، Independent t و تحلیل واریانس دو متغیره در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: همبستگی مثبت و معنی‌داری بین مکانیزم‌های دفاعی شوخی، تصعید، فرونشانی، باطل‌سازی، واکنش وارونه و دلیل‌تراشی با عناصر صوری تلفیق، سطح رشدی، کیفیت خط، منطق، چرخش، جزییات اشیا و محیط و تناسب رنگ مشاهده شد. بین مکانیزم‌های دفاعی فرافکنی، برون‌ریزی، جداسازی، انکار، جابه‌جایی و بدنی‌سازی با عناصر صوری تلفیق، واقع‌گرایی، حل مسأله، سطح رشدی، جزییات اشیا و محیط، کیفیت خط، برجستگی رنگ و منطق نیز همبستگی منفی معنی‌داری وجود داشت. دو گروه بیماران دوقطبی و اسکیزوفرنی در همه عناصر صوری هنردرمانی به جزء عنصر چرخش، با یکدیگر تفاوت داشتند. علاوه بر این، تفاوت جنسیتی در سه عنصر تلفیق، سطح رشدی و کیفیت خط مشاهده گردید. نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج به دست آمده، FEATS قادر خواهد بود مکانیزم‌های دفاعی بیماران را شناسایی کند. همچنین، به نظر می‌رسد این مقیاس توانایی غربالگری و تشخیص بیماری‌های روانی را دارد.
مریم قادری، قاسم آهی، شهرام وزیری، احمد منصوری، فاطمه شهابی زاده،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: تاکنون مدل‌های چند متغیره روان‌شناختی و اجتماعی متعددی برای پیش‌بینی رفتارهای خودزنی نوجوانان موردبررسی قرار گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک‌های دلبستگی و رفتارهای خودزنی غیر انتحاری با توجه به نقش میانجی خود انتقادی و تحمل پریشانی انجام شد.

مواد و روش‌ها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه شهر کاشمر در سال ۹۸-۱۳۹۷ بود. در ابتدا نمونه‌ای به حجم ۷۰۰ نفر به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شد، اما تحلیل نهایی بر روی ۲۹۲ دانش‌آموزی انجام شد که حداقل تجربه یک‌بار رفتارهای خودزنی انتحاری را گزارش کردند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه خود آسیب‌رسانی آگاهانه و تعمدی، مقیاس دل‌بستگی دوران کودکی نسبت به هر والد، مقیاس تحمل پریشانی و مقیاس خود انتقادی/حمله به خود/ خود اطمینان بخشی بود. داده‌ها به کمک نرم‌افزارهای SPSS و LISREL و با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد.

یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که مدل مربوط به رابطه بین سبک‌های دلبستگی و رفتارهای خودزنی غیر انتحاری نوجوانان با توجه به نقش میانجی تحمل پریشانی و خود انتقادی از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین یافته‌های پژوهش نشان داد که ۳۴ درصد واریانس مشاهده‌شده رفتارهای خودزنی از طریق ترکیب متغیرهای دلبستگی به والدین، تحمل پریشانی و خود انتقادی قابل تبیین است.

نتیجه‌گیری: یافته‌های این پژوهش نشان‌دهنده نقش میانجی خود انتقادی و تحمل پریشانی در رابطه بین سبک‌های دلبستگی و رفتارهای خودزنی غیر انتحاری است؛ بنابراین در نظر گرفتن نقش این متغیرها توسط متخصصان، درمانگران و برنامه ریزان به هنگام کار با نوجوانان دانش‌آموز و به‌طور خاص در مراکز مشاوره‌ای و درمانی، ضروری به نظر می‌رسد.


داود قادری، مینا مجتبایی، محمد حاتمی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی به‌عنوان جدی­ترین بیماری قرن که عوامل زمینه­ساز نقش مهمی در شکل­گیری و تداوم آن دارد، نیازمند طرح درمان­هایی است که اثرات ماندگار داشته باشند. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرح‌واره درمانی تحلیلی (AST) در کاهش علائم افسردگی و تعدیل نیازهای هیجانی اولیه­ انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و گروه گواه با پیگیری سه‌ماهه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان منتخب تهران در سال ۱۳۹۹ بود. حجم نمونه شامل ۲۴ نفر شد که با روش هدفمند از میان افراد داوطلب درمان انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۲ نفر) و کنترل (۱۲ نفر) قرار گرفتند. مداخله درمانی AST برای افراد گروه آزمایش در طی سی جلسه به‌صورت هفتگی یک جلسه ۶۰ دقیقه­ای انجام شد. افراد گروه گواه در این زمان از درمان بهره‌مند نشدند. پرسشنامه­های مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک (بک، ۱۹۶۱) و پرسشنامه­ی نیازهای هیجانی اولیه (قادری و همکاران، ۱۴۰۰) بود. داده­های حاصل از این پژوهش به شیوه­ی تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و با استفاده از نرم‌افزار SPSS ۲۵,۰ مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان‌ داد درمان AST بر کاهش علائم افسردگی و تعدیل نیازهای هیجانی تأثیر معنادار دارد (۰۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: بنابر نتایج به‌دست‌آمده می­توان نتیجه گرفت؛ درمان AST با توسعه­ی تکنیک­هایی که تعدیل نیازهای هیجانی را هدف قرار می­هد می­تواند به‌عنوان یک مداخله­ی مؤثر جهت کاهش علائم افسردگی و تعدیل نیازهای هیجانی اولیه مورداستفاده قرار گیرد.

صفحه ۱ از ۱