زهرا علیپور، نرگس اسکندری، مینور لمیعیان، هدی احمری طهران، ابراهیم حاجی زاده، احمد ایزدی، دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به این که سطح اضطراب افراد می تواند بر عکس العمل آنان در مواجهه با فرد آلوده به ایدز، تمایل به کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایدز و تلاش شخصی برای جلوگیری از قرار گرفتن در معرض ایدز مؤثر باشد، پژوهش حاضر با هدف روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه ابعاد اضطراب ایدزMultidimensional AIDS Anxiety Questionnaire (MAAQ-P) در جمعیت دانشجویان ایرانی طراحی گردید. مواد و روش ها: بعد از تأیید روایی صوری و محتوا به منظور روان سنجی این ابزار۶۱۷ نفر از دانشجویان دانشگاه های غیر علوم پزشکی قم به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و نسخه فارسی پرسشنامه (MAAQ) را تکمیل نمودند. ارزیابی پایایی و روایی سازه به ترتیب با کمک آزمون آلفای کرونباخ و تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی و ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۸ و لیزرل نسخه۸/۸ صورت گرفت. یافته ها: پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ ۹۵/۰ تایید شد همچنین آلفای کرونباخ برای ابعاد پرسشنامه به ترتیب زیر: ­نگرانی شناختی۹۱/۰=α، برانگیختگی فیزیولوژیک۸۶/۰=α، مهار جنسی ۷۵/۰=α، خودداری از بحث در مورد ایدز۸۲/۰=α وترس از ایدز۷۰/۰=α محاسبه گردید. بر اساس تحلیل عاملی این پنج بعد ۵/۵۷ درصد واریانس کل را تبیین کردند و تأیید شدند. دامنه ی ضریب اعتبار بازآزمایی یک ماه بعد بر روی۴۰ نفر از دانشجویان بین ۶۵/۰ تا ۹۶/۰ بود (۰۰۱/۰(p<که، حاکی از پایایی پرسشنامه (MAAQ-P) در طول زمان می باشد. نتیجه گیری: یافته های این بررسی نشان داد نسخه فارسی پرسشنامه (MAAQ) از اعتبار و پایایی مطلوبی برخوردار است و می تواند با هدف بررسی میزان و تغییرات سطح اضطراب ایدز افراد، مورد استفاده قرار گیرد.
احمد علیپور، مهتا خزیمه، محدثه کاکوجویباری، دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: با توجه به شیوع اختلال بیش‎فعالی/نارسایی ، هدف مطالعۀ حاضرآزمودن اثر تغییر حسی در ارائهی محرک بر ادراک زمان، در کودکان مبتلا و غیرمبتلا به بیش‎فعالی/نارسایی توجه، با استفاده از تکالیف بازتولید زمان در دیرش‎های زمانی مختلف است. مواد و روش ها : ۱۵ کودک مبتلا به نقص توجه/بیش‎فعالی از مراجعان یک مطب روانپزشکی اطفال در مشهد و ۱۵ کودک غیرمبتلا از دو مدرسه در مشهد، با توجه به نتایج مقیاس کانرز فرم والدینی و مقیاس درجه‎بندی بیش‎فعالی/نارسایی توجه، انتخاب شدند و تکالیف بازتولید زمان را در سه تغییر حسی ارائهی محرک (ارائهی دیداری، ارائهی شنیداری و ارائهی دوگانۀ دیداری-شنیداری) و در ۶ دیرش زمانی (۳۶،۲۴،۱۸،۱۲،۶ و ۴۸ ثانیه) کامل کردند. یافتهها: نتایج نشان داد که اثرات اصلی گروه و دیرش زمانی تکلیف (کاهش دقت عملکرد با افزایش طول مدت تکلیف) معنیدار است، اما دقت عملکرد در ارایههای حسی مختلف تفاوت معنیداری با هم نداشت. به‎علاوه تعامل بین گروه ودیرش زمانی تکلیف (یعنی افزایش اختلاف عملکرد بین دو گروه با افزایش دیرش زمانی تکلیف) تأیید شد، اما اثر تغییر حسی ارائهی محرک در گروه بیش‎فعال از گروه عادی به‎طور معنیداری بزرگتر نبود. نتیجهگیری: افراد مبتلا به بیش‎فعالی در بازتولید فواصل زمانی، از آزمودنی‎های غیرمبتلا کم‎دقت‎ترهستند و با دیرش زمانی بیشتر، اختلاف آن‎ها نیز بیشتر می‎شود. هم‎چنین عملکرد به‎طور معنیداری تحت تأثیر تغییر حسی ارائهی محرک قرار نگرفت و تفاوت بین دو گروه نیز در تغییر حسی معنیدار نبود. واژههای کلیدی: بیش‎فعالی/نارسایی توجه، ادراک زمان، تغییر حسی ارائهی محرک، دیرش زمانی، تکالیف بازتولید زمان
مهران روزبهی، علی محمد رضایی، آزاده علیپور دولتآباد، دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : اعتیاد و پیامدهای ناخوشایند ناشی از آن، یکی از مهمترین مشکلات سلامت عمومی در سراسر جهان به شمار میرود. طرحوارههای ناسازگار اولیه با اعتیاد مرتبط میباشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی گروهی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and commitmen therapy یا ACT) و طرحواره درمانی بر طرحوارههای ناسازگار اولیه در افراد معتاد انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه به روش تجربی و از نوع پیشآزمون، پسآزمون و همراه با گروه شاهد بود. از میان کل جامعه آماری (۱۵۰۰ نفر)، ۶۰ نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه [یک گروه شاهد (۲۰ نفر)، دو گروه آزمایش (هر گروه ۲۰ نفر)] قرار گرفتند. جهت سنجش طرحوارههای ناسازگار اولیه، از فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره (Young Schema Questionnaire Short form یا YSQ-SF) استفاده گردید. گروههای آزمایشی در ۱۲ جلسه گروه درمانی به صورت هفتهای دو جلسه ۹۰ دقیقهای شرکت نمودند. دادهها با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس، آزمونهای همگنی و یکسانی واریانس و آزمون تعقیبی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: درمانهای گروهی ACT و طرحواره درمانی بر مؤلفههای طرحوارههای ناسازگار اولیه تأثیرگذار بود. نتیجهگیری: روشهای درمانی گروهی ACT و طرحواره درمانی، تا حد زیادی توانست طرحوارههای ناسازگار اولیه را کاهش دهد و میتواند در درمان مبتلایان به این اختلال به کار گرفته شود.
مریم شریفیان، احمد علیپور، وحید نجاتی، دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف : کنترل مهاری دقیق و در عین حال انعطافپذیر پاسخهای خودکار شناختی و هیجانی برای رفتار سازگارانه هنگام وقوع حوادث غیر قابل پیشبینی، نیازی اساسی در زندگی روزمره میباشد و نقص در این عملکرد اجرایی- شناختی، مشخصه اختلالات روانپزشکی مختلف از جمله نقص توجه- بیشفعالی (Attention-deficit hyperactivity disorder یا ADHD) و سوء مصرف مواد است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی عملکرد کنترل مهاری تداخلی و پاداش پیشین در زمان حضور محرکهای هیجانی و غیر هیجانی از طریق تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه (Transcranial direct current stimulation یا tDCS) بود. مواد و روشها: در این مطالعه، ۲۰ نفر داوطلب با میانگین سنی ۷/۲۱ سال (دامنه سنی ۱۹ تا ۳۰ سال) در سه موقعیت تحریک آندی قشر خلفی خارجی پیشپیشانی (Dorsolateral prefrontal cortex یا DLPFC)، تحریک آندی قشر حدقهای پیشانی (Orbitofrontal cortex یا OFC) و شرایط شبه تحریک از طریق آزمونهای Stroop هیجانی و برو/ نرو هیجانی که به ترتیب برای سنجش کنترل مهار تداخلی و مهار پاداش پیشین میباشند، مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها: یافتههای آزمون Stroop نشان دهنده تفاوت معنیدار در دقت اجرا (۰۰۱/۰ > P) و تفاوت غیر معنیدار در سرعت اجرا (۰۵۰/۰ < P) بود. نتایج آزمون برو/ نرو نیز تفاوت غیر معنیدار در دقت اجرا (۰۵۰/۰ < P) و همچنین، تفاوت غیر معنیدار در زمان واکنش (۰۵۰/۰ < P) را نشان داد. نتیجهگیری: با توجه به درگیری دو ساختار مغزی متفاوت در کنترل مهاری و عوامل هیجانی، تحریک یک ساختار واحد برای بهبود همزمان این دو کارکرد اثربخش نمیباشد و به شواهد بیشتری برای بهبود همزمان مهار و هیجان نیاز است.
مجید صفاری نیا، زهرا مردانی ولندانی، احمد علیپور، علیرضا آقایوسفی، دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف : پرداختن به هیجان نقش محوری در روان درمانی دارد هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش خود- دلسوزی شناختی بر کاهش تعارضات زناشویی زوجین بود. مواد و روشها : این مطالعه نیمه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری در این پژوهش کلیه زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره دادگستری، بهزیستی و خصوصی شهرضا در هفت ماهه اول سال ۱۳۹۶ بودند (زوج ۳۰۰ =(N . از بین آنها ۳۰ زوج داوطلب به صورت نمونه گیری در دسترس با در نظر گرفتن شاخص های ورود و اعمال معیار های خروج انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه با حجم ۱۵ زوج قرار گرفتند. سپس برنامه آموزش خود- دلسوزی شناختی در ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه ای هفتهای دو بار در مورد گروه ازمایش اجرا شد. . هر دو گروه قبل و بعد از مداخله و در مرحله پیگیری به پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده ثنائی ۱۳۸۷ پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از روش واریانس آمیخته ساده استفاده شد. یافتهها : نتایج حاکی از کاهش تعارضات زوجین گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه (۱۰۸/۱۱۰=F و ۰۰۱/۰=P) و نیز پایداری نتایج در مرحله پیگیری (۴۰/۳۹=F و ۰۰۱/۰=P) بود. نتیجهگیری : ازاینرو میتوان بیان کرد که کار بست این مداخله همچون راهکاری مؤثر برای کاهش تعارضات زناشویی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره قابل آزمودن است.
ناهید جولائیها، مسعود جان بزرگی، احمد علیپور، عباس پسندیده، دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف:این تحقیق با هدف مقایسه اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خدا سو (GOSP) و فرزندپروری مثبت (TRIPLE P) بر حرمت خود، خودکارآمدی و خودمهارگری کودکان دارای والدین پراسترس، به روش نیمهتجربیِ سه گروهی انجام شد. مواد و روشها:جامعۀ آماری دانش آموزان ۸ تا ۱۱ سالهای بودند که در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ در مدارس منطقه ۱۵ شهر تهران مشغول به تحصیل بوده و دارای والدین پراسترس بودند؛۳۰ نفر از این مادران با نمونهگیری در دسترس و بعد از غربالگری در سه گروه آزمایش و کنترل (هرکدام ۱۰ نفر) بهطور تصادفی جایگزین شدند. به آزمودنیهای گروه آزمایش GOSP(۱۲ جلسه) و به گروه ۲، TRIPLEP(۱۰ جلسه بر اساس فرزندپروری ساندرز ۱۹۹۲) بهصورت ۱۲۰ دقیقه هفتگی آموزش داده شد و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. بعد از آموزش، پسآزمون برای هر سه گروه از دانش آموزان اجرا شد. نتایج با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافتهها:نتایج نشان داد میانگین نمرات دانش آموزان در گروه GOSPدر حرمت خود و خود مهارگری بهطور معناداری از گروه TRIPLEPو کنترل بیشتر است. خودکارآمدی هیجانی در گروه GOSPبهطور معناداری بیشتر از گروه کنترل و میانگین نمرات خودکارآمدی تحصیلی در هر دو گروه آزمایش بهطور معناداری از گروه کنترل بیشتر بود. بین حرمت خود و خود مهارگری کودکان در دو گروه TRIPLEPو گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجهگیری:ترکیب معنویت خدا سو با در نظر گرفتن ویژگیهای تحولی کودکان، اثربخشی آموزشهای فرزندپروری بر خود مهارگری، حرمت خود و خودکارآمدی در کودکان را افزایش میدهد.