مهگامه عابدینی، زهره لطیفی، محمد سلطانی زاده، دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف:آسیب طناب نخاعی به معنای آسیب به بخشی از طناب یا عصبهای نخاعی در انتهای کانال نخاعی است که اغلب سبب تغییرات دائمی در توان، حس و سایر عملکردهای بدن در زیر منطقهی آسیب میشود و وقتی فردی دچار آسیب طناب نخاعی میشود، ممکن است احساس کند که کلیهی ابعاد زندگی او تحت تأثیر قرار گرفته است و تأثیرات آن را در حیطههای ذهنی، هیجانی و اجتماعی احساس کند. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنیشده با شفقت بر افزایش تابآوری و خودکارآمدی در بیماران آسیب نخاعی استان اصفهان بود. مواد و روشها:طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعهی نیمه تجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل و با گزینش تصادفی بود. جامعهی آماری پژوهش حاضر، کلیهی بیماران انجمن آسیب نخاعی شهر اصفهان بودند که از این میان ۳۰ بیمار با روش نمونهگیری هدفمند با ملاکهای ورود و خروج انتخاب شدند و بهطور تصادفی و برابر به گروه آزمایش یا کنترل تخصیص یافتند. آزمودنیها به مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون (۲۰۰۳) و آزمون خودکارآمدی عمومی شرر، مدوکس، مرکاندانت، پرنتیس-دان، جیکوبز و راجرز (۱۹۸۲) بهعنوان پیشآزمون و سپس پسآزمون پاسخ دادند. سپس، گروه آزمایش ۸ جلسهی ۹۰ دقیقهای آموزش رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنیشده با شفقت بر اساس راهنمای اسماعیلی و همکاران (۱۳۹۷) را دریافت کردند درحالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس و با استفاده از نسخهی ۲۵ بستهی آماری برای علوم اجتماعی تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها:نتایج بیانگر این بود که رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنیشده با شفقت بر افزایش تابآوری و خودکارآمدی در بیماران آسیب نخاعی بهطور معناداری مؤثر بوده است (۰۱/۰>p). نتیجهگیری:بر اساس نتایج پژوهش حاضر، میتوان گفت که رویکرد درمان پذیرش و تعهد غنیشده با شفقت میتواند بهعنوان یک گزینه مداخلهای مؤثر برای کمک به بیماران دچار آسیب نخاعی جهت افزایش تابآوری و باورهای خودکارآمدی آنان مورد استفاده قرار گیرد.
محمدهادی زین العابدینی، کیوان کاکابرایی، دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف:ارتقای سطح رضایت زناشویی موجب استحکام خانواده و دوام زندگی مشترک میشود. راهبردهای شناختی-رفتاری همچون حل مسئله از کارآمدی مناسبی برای کاهش تعارضات و بهبود رضایت زناشویی برخوردارند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله خانواده محور بر رضایت زناشویی زوجین انجام شد. مواد و روشها:پژوهش حاضر با توجه به هدف، کاربردی و شیوه اجرا شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل متأهلین مراجعهکننده به مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه در سال ۱۳۹۸ بود. ابتدا بر اساس معیارهای ورود و خروج تعداد ۳۰ زوج به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و سپس بهصورت انتساب تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۵ زوج) و کنترل (۱۵ زوج) تقسیم شدند. پسازآن گروه آزمایش به مدت ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای، آموزش حل مسئله خانواده محور را دریافت نمودند. گروه کنترل در این مدت هیچ مداخلهای دریافت نکردند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه رضامندی زوجیت افروز (۱۳۸۹) استفاده شد. بعد از پسآزمون دادههای جمعآوریشده با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و روش تحلیل کوواریانس و نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها:نتایج با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد، بهکارگیری آموزش حل مسئله خانواده محور تأثیر معناداری بر افزایش رضایت زناشویی زوجین دارد (۰۵/۰>p). نتیجهگیری:بر اساس نتایج پژوهش حاضر میتوان گفت برنامه آموزش حل مسئله خانواده محور بهعنوان یک برنامه مداخلهای اثربخش و با اهمیت میتواند در راستای افزایش رضایت زناشویی زوجین مورداستفاده قرار گیرد.