۲۵ نتیجه برای صالح
ملیحه محمودی قهساره، رحمت اله نورانی پور، بهرام صالح صدق پور،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف : کسب هویت منسجم در زمینههای مختلف زندگی مؤثر است و عوامل متعددی نیز در آن دخیل هستند. به این دلیل بررسی عوامل مؤثر بر پایگاههای هویتی در دانشآموزان، ضروری به نظر میرسد و هدف این پژوهش پیشبینی پایگاههای هویتی دانشآموزان دبیرستانی دختر و پسر مرتبط با غیر همجنس بر اساس پارهای از ویژگیهای دموگرافیک و روانشناختی آنها بود. مواد و روشها: طرح تحقیق از نوع مقطعی و با روش همبستگی بود که در جامعه دانشآموزان دختر و پسر دبیرستانی مشغول به تحصیل در سال ۱۳۸۵ در شهر تهران که با غیر همجنس خود ارتباط داشتند، انجام شد. نمونه این پژوهش شامل ۲۰۰ دانشآموز دبیرستانی (۱۰۱ دانشآموز پسر و ۹۹ دانشآموز دختر) بود که از طریق روش نمونهگیری در دسترس انتخاب گردید. اطلاعات با استفاده از دومین پرسشنامه گسترش یافته سنجش عینی منزلت هویت من و پرسشنامه مقیاس عشق اشترنبرگ به دست آمد و با روشهای آماری توصیفی و استنباطی (تحلیل رگرسیون چند متغیری) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد هیچ یک از متغیرهای تحقیق با پایگاه هویت یافته، رابطه معنیدار نداشت. متغیر جنسیت با پایگاه در حال هویت یابی (۸۵۷/۱۳ =F ، ۰۱/۰ > P)، متغیرهای ترتیب تولد، هیجان، صمیمیت و جنسیت با پایگاه هویت زودرس (۵۹۵/۴ =F ، ۰۱/۰(P < و متغیرهای صمیمیت و هیجان با پایگاه هویت سردرگم رابطه معنیداری داشتند (۶۴۸/۱۶ = F، ۰۱/۰ P <). نتیجهگیری: بر اساس نتایج به دست آمده، میتوان گفت که رشد هیجانی مطلوب فرد با تشکیل هویت وی مرتبط است. پس توجه به تمام ابعاد رشد از جمله رشد اجتماعی– هیجانی در کنار رشد عقلی و جسمانی میتواند هدف مربیان تعلیم و تربیت قرار گیرد. واژههای کلیدی: پایگاه هویتی، دانشآموز دبیرستانی، رابطه با غیر همجنس، ویژگی دموگرافیک، ویژگی روانشناختی، جنسیت
کمال مقتدائی، مهرداد صالحی، یوخابه محمدیان، اسماعیل هونجانی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف : فراشناخت یکی از فرایندهای عالی شناختی است که با سایر قابلیتهای شناختی رابطه مثبت دارد و از طرف دیگر به عنوان یک عامل زمینهساز در بیشتر آسیبهای روانشناختی مدنظر قرار میگیرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه فراشناخت با اضطراب و افسردگی در مادران کودکان مبتلا به اختلال فزونکنشی/ نارسایی توجه و مقایسه آنها با مادران کودکان عادی بود. مواد و روشها: روش پژوهش حاضر، مقطعی از نوع تحلیلی- توصیفی و جامعه آماری پژوهش شامل مادران ساکن شهر اصفهان در سال ۱۳۹۰ بودند. ۵۰ مادر دارای کودک ADHD (Attention deficit and hyperactivity disorder) و ۵۰ مادر دارای کودک بهنجار سنین ۷ تا ۱۲ سال، به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به وسیله پرسشنامه باورهای فراشناختی Wells and Cartwright-Hatton، پرسشنامه اضطراب Spielberger و پرسشنامه افسردگی Beck-II ارزیابی شدند. یافتهها: تحلیل دادهها نشان داد که تفاوت معنیداری بین دو گروه مادران در میزان اضطراب و افسردگی با کنترل سن وجود داشت و میزان افسردگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال فزونکنشی/ نارسایی توجه بسیار بالاتر از مادران کودکان عادی بود. در میزان فراشناخت، میانگینهای دو گروه مادران نزدیک به هم بود. متغیر اضطراب ضرایب معنیداری با افسردگی و فراشناخت (۰۱/۰ = P) داشت. نتیجهگیری: سلامت روانشناختی ماداران دارای کودکان ADHD به مراتب ضعیفتر از مادران دارای فرزند سالم بود و لزوم تمرکز به حل مسایل مجموعه افراد خانواده -که برخاسته از نگرش سیستمی است- در حل اصولیتر مشکلات این قبیل خانوادهها کارساز خواهد بود. واژههای کلیدی: فراشناخت، اضطراب، افسردگی، کودکان دارای فزونکنشی/ نارسایی توجه، کودکان عادی
عفت السادات وفامند، مهدی کارگر فرد، مهرداد صالحی، غلامعلی قاسمی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر ماساژ درمانی بر کاهش اضطراب و افسردگی زنان معتاد زندانی شهرستان اصفهان بود. مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. آزمودنی های این تحقیق را ۳۰ نفر از زنان معتاد زندان مرکزی اصفهان را تشکیل می دادند که بصورت تصادفی در دو گروه تجربی (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی در جلسات ماساژ درمانی به مدت ۸ هفته (۳جلسه در هفته) هر جلسه ۳۰ دقیقه، شرکت کردند، در حالی که برای گروه کنترل فقط ۳ جلسه در هفته جلسات مذاکره و بحث در مورد مسائل روز مره انجام شد. در ابتدا و پایان دوره ی مداخله نمرات اضطراب و افسردگی آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه ی بک ارزیابی شد. داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس در سطح کمتر از ۵/۰ تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: پس از کنترل نمرات پیش آزمون اضطراب و افسردگی، هشت هفته ماساژ درمانی اثر معناداری بر سطوح اضطراب (۹۲۱/۰; Partial ƞ ۲ = ۰۰۱/۰P<) و افسردگی (۸۸۱/۰; Partial ƞ ۲ = ۰۰۱/۰P<) زنان معتاد در مقایسه با گروه کنترل داشت. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که ماساژ درمانی به عنوان یکی از مدالیته های درمانی می تواند نقش بسزایی در بهبود علائم اضطرب و افسردگی زنان معتاد زندانی را ایفا کند.
کمال مقتدائی، مهرداد صالحی، حمید افشار، مهشید تسلیمی، آسیه ابراهیمی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده مزمن از مواد مخدر با طیف گستردهای از نواقص شناختی شامل دامنه توجه، شاهد بازداری، برنامهریزی، تصمیمگیری و حافظه همراه است. در این راستا، هدف از این پژوهش، مقایسه کارکردهای اجرایی در مصرفکنندگان هروئین، متادون و گروه هنجار بود. مواد و روشها : پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی است. روش نمونهگیری دو گروه متادون و هروئین به صورت هدفمند بود و گروه شاهد به صورت تصادفی انتخاب شدند. جامعه آماری این پژوهش شامل مصرفکنندگان متادون و هروئین در شهر اصفهان در سال ۱۳۹۱ بود که به مراکز درمانی، نگهداری (کمپ) و کلینیکهای روانپزشکی و ترک اعتیاد شهر اصفهان مراجعه مینمودند. در نهایت ۷۵ نفر در سه گروه متادون (۲۵ نفر)، هرویین (۲۵ نفر) و گروه شاهد (۲۵ نفر) با توجه به معیارهای وابستگی به مواد DSM-IV-TR (Diagnostic and statistical manual of mental disorders) انتخاب شدند و بر اساس آزمونهای نروسایکولوژی برج لندن و Stroop مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها : نتایج تحلیل واریانس نشان داد که عملکرد افراد گروه هنجار نسبت به دو گروه مصرفکننده هروئین و متادون در دو آزمون برج لندن و استرپ تفاوت معنیدار داشت (۰۵/۰ ≥ P)، اما دو گروه دیگر تفاوت معنیداری نداشتند. نتیجهگیری : مصرف متادون و هروئین موجب تغییر ساختار و عملکرد نواحی مغزی به خصوص قشر فرونتال و پره فرونتال میشود و در نتیجه باعث نقص در کارکردهای نروسایکولوژی (عملکردهای اجرایی) این نواحی میگردد. با الهام از این یافتهها میتوان برنامههای توانبخشی تخصصی برای آمادهسازی این افراد جهت ورود دوباره به زندگی فردی، شغلی و اجتماعی طراحی نمود. واژههای کلیدی: کارکردهای اجرایی، متادون، هروئین
محمدابراهیم شریعتی، زهرا ایزدی خواه، حسین مولوی، مهرداد صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهشهای موجود در حوزه اعتیاد عموماً معطوف به بررسی و اتخاذ تدابیری است برای ترک! نه کیفیت زندگی فرد قربانی اعتیاد. به همین خاطر در این پژوهش ضمن آموزش افراد معتاد در جهت افزایش یا بهبود کیفیت زندگی، اصلاح و رشد آموزه های شناختی- رفتاری، تاثیر این پیشرفتها بر عامل مهمی همچون خودکارآمدی مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روشها: پژوهش از نوع نیمه تجربی همراه با گروه آزمایش و کنترل، با پیگیری (۴۵ روزه) میباشد. جهت تعیین حجم نمونه ابتدا به شیوه تصادفی دو درمانگاه ترک اعتیاد (رها بخش و فردای روشن) در سال ۱۳۹۰، انتخاب شدهاند. ۳۶ نفر از افراد متقاضی شرکت در پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (گروه درمانی به شیوهی شناختی– رفتاری و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی) و کنترل تقسیم شدهاند. در پایان جلسات از هر سه گروه پس آزمون و پیگیری ۴۵ روزه، به عمل آمد. به دلیل کنترل متغیرهای مداخلهگر علاوه بر استفاده از آمار توصیفی از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش، بیانگر آن است که درمان شناختی– رفتاری و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی توانسته اند در مرحله ی پس آزمون به طور معناداری نمرات خودکارآمدی معتادان را نسبت به گروه کنترل افزایش دهد؛ البته نکته قابل ذکر اثر بخشی بیشتر درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر خودکارآمدی معتادان در مرحله پیگیری بود (۰۰۱/۰ P=). نتیجهگیری: یافته های پژوهش اهمیت استفاده از تکنیکهای افزایش خودکارآمدی را مشخص و نشان داد هنگامی که این تکنیکها را به طور سازمان یافته در حوزههای مهم زندگی به کار ببریم؛ تأثیر بهتری خواهیم گرفت.
میترا ملائی نژاد، عفت السادات مرقاتی خویی، رباب لطیف نژاد رودسری، مهرداد صالحی، علیرضا یوسفی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۲ )
چکیده
ازدواج به وصال نرسیده از مشکلات جنسی پیچیده محسوب میشود که عوارض آن در جوامع محافظه کار جنسی ابعاد وسیعتری مییابد. در جوامع علمی توافق جمعی بر این است که این پدیده فراتر از مشکل فردی و یا اختلال جسمی و روانی است و باید علل آن در بستر فرهنگی هر جامعهایی تبیین گردد. هدف از این مقاله، پاسخ دادن به این سوال است که بر اساس نظریه کلیشههای جنسی سایمون و گاگنون، مشکل ازدواج به وصال نرسیده در زوجین ماحصل چه کلیشههای جنسی است؟ مواد و روشها : این مقاله مروری بر۳۳ مطالعه پزشکی و بالینی منتشر شده در طی سالهای ۱۹۵۶ تا ۲۰۱۱ است، در مورد این پدیده وکلیشههای مربوط به ازدواج، شب اول عروسی، دخول و بکارت که در مطالعات کیفی مورد بررسی قرار گرفته است. یافتهها : اغلب مطالعات بالینی جدیدتر منتشر شده به مطالعه این اختلال در فرهنگهای محافظهکار مذهبی پرداختهاند و بر حسب تخصص پژوهشگران و کلینیک محل انجام مطالعه، علل گزارش شده برای این پدیده، متفاوت بوده است. مقالاتی نیز که به کلیشههای ازدواج پرداختهاند بر نقشهای زنانگی و مردانگی و لزوم دخول بهعنوان "رفتار صحیح جنسی" در سناریوی شب اول عروسی ویا زمانی نزدیک پس از برگزاری آیینهای ازدواج تاکید کرده اند. نتیجهگیری : به نظر میرسد در ازدواج به وصال نرسیده، افراد مبتلا در فرایند رسیدن به یک نتیجه واحد و قابل قبول با کلیشههای فرهنگی جامعه خود در مورد انجام دخول برای تحقق ازدواج و احساس کامل شدن، دچار اختلال شده و به دلیل عدم دخول، احساس متفاوت بودن میکنند،که در نهایت منجر به عدم آشکارسازی مشکل و طولانی شدن این اختلال میشود. آموزش جنسی زوجها توسط کارکنان بهداشتی می تواند از شیوع این پدیده و رنج زوجهای مبتلا بکاهد.
فاطمه ملکشاهی بیرانوند، جعفر حسنی، جواد صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: فرضیه‏ی نقص حافظه در بیماران مبتلا به اختلال وسواس/ فکری عملی برای تبیین پایداری رفتارهای تکراری این بیماران مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال اغلب مطالعات انجام شده در این زمینه‏ نتایج متناقضی به‏دست آوردهاند. هدف پژوهش حاضر مقایسه‏ی حافظه‏ی کاذب و میزان اعتماد به حافظه در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی و زنان بهنجار بود. مواد و روش‏ها: با استفاده از روش نمونه‏برداری در دسترس و بر اساس ملاک‏های ورود در قالب یک طرح علی/ مقایسه‏ای ۲۶ نفر از زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی شهر زنجان انتخاب شدند و پس از همتاسازی با ۲۶ نفر از زنان بهنجار بر اساس متغیرهای سن و سطح تحصیلات، توسط تکلیف حافظه‏ی کاذب و اعتماد به حافظه مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته‏ها: نتایج آزمونT مستقل نشان داد که زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی در مقایسه با زنان بهنجار حافظه‏ی کاذب بیشتری در ارتباط با کلمات مرتبط با تهدید نشان می‏دهند و از میزان اطمینان به حافظه‏ی کمتری برخوردار هستند. نتیجه‏گیری : نتایج پژوهش حاضر حاکی از وجود حافظه‏ی کاذب مبتنی بر تهدید در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی است و بهنظر می‏رسد رفتارهای تکراری این افراد نتیجه‏ی عدم اطمینان به حافظه‏ی خود می‏باشد. واژه‏های کلیدی: اختلال وسواس فکری/ عملی، حافظه‏ی کاذب، اطمینان به حافظه
قاسم صالح پور، موسی کافی، سجاد رضایی، مظفر حسینی نژاد،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: مولتیپلاسکلروزیس یک اختلال عصبشناختی مزمن است که شیوع آن در زنان بیش از مردان میباشد. از این رو هدف از پژوهش حاضر ارزیابی ارتباط اختلال در کارکرد فیزیکی (به عنوان متغیر ملاک) با خستگی، علایم روانی و شاخص توده بدنی (بهعنوان متغیرهای پیشبین) زنان مبتلا به این بیماری میباشد. مواد و روشها: در یک پژوهش مقطعی ۱۱۴ بیمار بهشیوه پیاپی نمونهگیری شده و توسط سیاهه متغیرهای جمعیتشناختی، بعد فیزیکی پرسشنامه زمینهیابی سلامت، مقیاس شدت خستگی، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و شاخص توده بدنی ارزیابی شدند. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل گردیدند. یافتهها: نتایج حاکی از همبستگی قوی و معنیدار کارکرد فیزیکی با متغیرهای خستگی، افسردگی، اضطراب و استرس داشت (۰۰۰۱/۰>P). در این میان شاخص توده بدنی از کمترین ضریب همبستگی در ارتباط با کارکرد فیزیکی برخوردار بود (۰۵/۰P<). یافتههای حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که واریانس کل تمام متغیرهای پژوهش در گام نهایی ۵۸/۰ ( ۲ R) میباشد (۰۰۰۱/۰P < ؛۲۰/۱۸ F=). به علاوه واریانس افزوده انحصاری در این گام بعد از کنترل متغیرهایی نظیر سن، تحصیلات و طول مدت بیماری، ۳۹/۰ محاسبه گردید.همچنین در گام نهایی متغیرهای خستگی (۰۰۰۱/۰P < ؛ ۲۵/۰- =β) و اضطراب (۰۰۰۱/۰P < ؛ ۴۴/۰- =β) به طور معنیداری توانستند اختلال در کارکرد فیزیکی زنان را پیشبینی نمایند. نتیجهگیری: نتایج حاکی از آن بود که خستگی و اضطراب میتوانند در ایجاد اختلال در کارکرد فیزیکی زنان تأثیرگذار باشند. از همین رو غربالگری زنان دچار این علایم و اجرای درمانهای مناسب توصیه میشود. واژههایکلیدی: خستگی، افسردگی، اضطراب، استرس، شاخص توده بدنی
امیر جهانیان نجف آبادی، مهرداد صالحی، مهدی رحمانی، حدیث ایمانی،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش نوروفیدبک بر کاهش اضطراب در مراجعهکنندگان به کلینیک مشاوره و خدمات روانشناسی در شهر اصفهان بود. مواد و روشها: تعداد ۱۸ نفر از مراجعهکنندگان مرد با میانگین سنی ۴۴/۳۴ بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند و قبل و بعد از اجرای پژوهش با آزمون اضطراب کتل (۱۹۵۸) بررسی شدند. معیار انتخاب افراد عبارت از نمره اضطراب بالای ۳۵ در مقیاس بود. تعداد جلسات نوروفیدبک ۱۵ جلسه نیمساعته بود. یافتهها: دادههای پیشآزمون و پسآزمون با استفاده از تحلیل کواریانس بررسی شدند. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش نوروفیدبک بر کاهش اضطراب مؤثر است (۰۰۱/۰> P). بهعبارتی ۷۰ درصد از تغییرات اضطراب آزمودنیها به وسیله نوروفیدبک بوده است. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که نوروفیدبک توانست اضطراب شرکتکنندگان در پژوهش را به طور معنیداری کاهش دهد. بدینصورت که تغییرات دامنه برانگیختگی آزمودنیها در نقاط FP۱-T۳ و همچنین تقویت دامنه SMR در نقطه CZ موجب تغییرات معنیدار در سطح اضطرابآزمودنیهای پژوهش گردید. واژههای کلیدی: آموزش نوروفیدبک، اضطراب
پدیده کریمی، سید محمد موسوی، الهه کمالی، منصور صالحی، مژگان کاراحمدی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده اوتیسم یک ناتوانی تکاملی با سن شروع در دوران کودکی (زیر ۳ سال) است که از طریق نواقص مشخصی در برقراری روابط اجتماعی، اختلال در تکلم و الگوهای تکراری رفتاری شناخته میشود. در دهههای اخیر به علت بروز پیشروندهی این بیماری، تحقیقات بسیاری پیرامون شناخت عوامل اتیولوژیک مربوطه صورت گرفته است و مشخص شده که نقش عوامل محیطی در سببشناسی اوتیسم، اگر بیشتر از عوامل ژنتیکی نباشدکمتر نیست. به همین منظور در این مقاله مروری تلاش شده است تا مجموعهای از عوامل محیطی دخیل در بروز اوتیسم گردآوری شود و در انتها دستورالعملی کاربردی جهت به حداقل رساندن احتمال ابتلای کودکان به این اختلال ویرانکننده، در قالب پیشنهاداتی مشخص و عملی ارایه شود. واژههای کلیدی: عوامل اتیولوژیک، اوتیسم، عوامل محیطی
مهرداد صالحی، کمال مقتدایی، حمید افشار، آسیه ابراهیمی، منصوره سلامت، مهشید تسلیمی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: بر اساس نظریه حساسیت به تقویت، شخصیت بهنجار و نابهنجار در امتداد یک پیوستار قرار دارند. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه سیستم‎های فعالسازی-بازداری رفتاری در مصرفکنندگان مواد مختلف، ترککنندگان هروئین و افراد هنجار می باشد. مواد و روش ها : روش پژوهش حاضر توصیفی مقطعی و جامعه آماری آن شامل کلیه مصرف‎کنندگان مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون، مصرف‎کنندگان شیشه، هروئین و تریاک و ترک‎کنندگان هروئین در شهر اصفهان در سال ۱۳۹۲ بودند که با روش نمونه‎گیری خوشه‎ای، ۱۵۰ مصرف کننده مواد مختلف و ۳۰ نفر غیر مصرف‎کننده انتخاب شدند و پرسشنامه شخصیتی گری ویلسون (GWPQ) مورد آزمون قرار گرفتند . یافتهها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که بین گروه‎ها از لحاظ میزان فعال‎سازی رفتاری تفاوت معنیداری وجود دارد(۰۵/۰p<). اما از لحاظ سیستم بازداری رفتاری و سیستم جنگ/ گریز بین گروه‎ها تفاوت معنیداری به دست نیامد (۰۵/۰p>). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد میانگین فعال‎سازی رفتاری در گروه مصرفکننده هروئین به میزان معنیداری بیشتر از گروه‎های هنجار، ترک‎کنندگان هروئین و تریاک و مصرفکنندگان متادون است (۰۵/۰p<). همچنین میانگین فعال‎سازی رفتاری در مصرفکنندگان شیشه به میزان معنیداری بیشتر از ترک‎کنندگان تریاک و مصرفکنندگان متادون است (۰۵/۰p<). بین سایر گروه‎ها تفاوت معنیداری به دست نیامد. نتیجهگیری: این تحقیق از نتایج حاضر از این فرضیه که افراد مصرف‎کننده مواد از بیشفعالی سیستم فعال‎ساز رفتار برخوردار هستند، حمایت کرد. واژههای کلیدی: فعال‎سازی، بازداری، اعتیاد
سید محمد موسوی، الهه کمالی، پدیده کریمی، منصور صالحی، مژگان کاراحمدی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات اخیر بر روی اوتیسم، به عنوان سردسته اختلالات طیف اوتیسم، بر کمرنگی مسئولیت ژنوم در ایجاد اوتیسم نسبت به تخمینهای اولیه و برجستهسازی نقش عوامل محیطی همچون استرسهای شدید و زمانمند پیش از تولد مادری در تکامل آن، عمدتاً به دلیل پتانیسل بالای انحرافآفرینی این استرسها در مسیر تکامل عصبی جنین، تأکید میورزند. مواد و روشها: در راستای سنجش این فرضیه در جامعهی ایران، تعدادی از مادران کودکان اوتیسمی از نظر کمیت و کیفیت و نیز زمانبندی مواجهه با ۴۵ رویداد استرسزا در یک بازه زمانی ۱۵ ماهه (۶ ماه پیش از تولد تا لحظهی تولد) با مادران کودکان سالم مقایسه شدند. همچنین با تقسیمبندی این وقایع استرسزا به دو گروه وابسته به ژنوم (رویدادهای منبعث از برهمکنشهای ژن-محیط همچون طلاق و اعتیاد) و مستقل از ژنوم (وقایع صرفاً محیطی همچون جنگ و زلزله)، شیوع آنها بطور مجزا در بین خانوادههای بیمار و کنترل مورد مداقّه و مقایسه قرار گرفت. یافتهها: بررسیهای آماری نشان داد که شدت و تعداد مواجهات با رویدادهای استرسزا در بین مادران کودکان اوتیسمی بطور معنیداری بیشتر از مادران گروه کنترل است (P=۰,۰۰۰). اگرچه افزایش استرسهای مادری در ماههای ۷-۴ (هفتههای ۳۲-۱۴) بارداری با افزایش معنیدار احتمال ابتلای کودک به اوتیسم همراه بود، ولی نتایج این مطالعه نشان داد که افزایش شدت استرسها در ماههای ۳-۲ (هفتههای ۱۳-۵) بارداری با افزایش معنیدار شدت ابتلا به اوتیسم همراه است (P<۰.۰۵). نتیجهگیری: با این همه، اگرچه این مطالعه همسو با یافتههای اخیر در عرصههای اپیژنتیک و برهمکنش ژن-محیط، میتواند تأییدیهای بر پتانسیل اوتیسمآفرینی استرسهای شدید و زمانمند پیش از تولد مادری به شمار آید ولی لزوم مطالعهای آیندهنگر و در ابعاد وسیعتر را در جامعه ایران انکار نمیکند.
سالار گشتاسبی اصل، سام گشتاسبی اصل، مهرداد صالحی، میترا ملایی نژاد،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: ملال جنسیتی پدیدهای است که علت اصلی به وجود آمدنش هنوز کشف نشده و با مشکلات متعددی از جمله درگیری با خانواده همراه است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه بررسی عملکرد خانواده افراد مبتلا و غیر مبتلا به ملال جنسیتی در کلینیک نوید بخش شهرستان اصفهان انجام گرفته است. مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی و پسرویدادی بود. نمونهگیری به دلیل عدم دسترسی کافی به افراد ملال جنسیتی به شیوه در دسترس انجام شد و با در نظر گرفتن ملاکهای تشخیصی راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی ویرایش پنجم،۳۰ نفرمبتلا به ملال جنسیتی و ۳۰ فرد غیر مبتلا، با پرسشنامه فارسی عملکرد خانواده ۵۳ سؤالی، از نظر دیدگاهشان در مورد عملکرد خانواده مورد بررسی قرار گرفتند. بررسی ویژگیهای روان سنجی این پرسشنامه رضایتبخش و ضریب همسانی درونی برای کل مقیاس از طریق آلفای کرونباخ، ۹۶/۰ و برای زیر مقیاس ها بین ۶۰/۰ و ۷۵/ ۰ (۰۰۱/۰p<)، برآورد شده است. دادههای به دست آمده با روش آماری مقایسه میانگینها و آزمون t نمونههای مستقل با استفاده از نرمافزار SPSS ۱۹ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: تحلیل دادهها مشخص کرد در عملکرد خانواده از دیدگاه افراد مبتلا و غیر مبتلا، در مؤلفههای ارتباط (۰۰۰/۰=p)، آمیزش عاطفی (۰۰۱/۰=p)، ، ایفای نقش (۰۰۰/۰=p)، و حل مشکل (۰۴۹/۰=p) بین دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد و با توجه به میانگین خانوادههای افراد ملال جنسیتی در این مؤلفهها کارکرد پایینتری دارند. نتیجهگیری: با توجه به یافتهای پژوهش افراد ملال جنسیتی درک متفاوتی از عملکرد خانواده شان در زمینه مسائل ارتباطی، عاطفی، ایفای نقش و حل مسأله دارند و کمک به این افراد از طریق مداخلات خانوادگی میتواند در توانایی سازگاری آنها و خانواده و پذیرش آسانتر این اختلال، مؤثر واقع شود. همچنین با آگاهسازی خانوادهها در رابطه با نیازهای عاطفی و تربیتی فرزندان میتوان در جهت کاهش بروز واکنشهای آسیبزای ناشی از رویارویی خانوادهها با تشخیص ملال جنسیتی و رفتارهای ناسازگارانه آنها اقدام کرد. واژههای کلیدی: مؤلفههای ارتباط، آمیزش عاطفی، ملال جنسیتی، عملکرد خانواده
مرجان میرشمشیری، مهرداد صالحی، فاطمه مدحی، محمد رضا کیان مهر،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی بین احقاق جنسی زنان متأهل – به مفهوم داشتن شخصیتی ابرازگر و قوی در رابطهی جنسی- و تعارضات زناشویی انجام پذیرفت. مواد و روشها: بدین منظور تعداد ۲۲۵ نفر از زنان متأهلی که در سال ۱۳۹۳ در شهرستان زرین شهر استان اصفهان ساکن بودهاند، به طور تصادفی انتخاب گردیده و به پرسشنامههای احقاق جنسی هالبرت (Hulbert Index of Sexual Desire) و تعارضات زناشویی باقر ثنایی (Marital Conflict Questionnaire) پاسخ دادهاند. یافتهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخهی ۱۹ به روش همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافتهها: تجزیه و تحلیل یافتهها نشان داد که بین احقاق جنسی زنان متأهل و تعارضات زناشویی آنان رابطهی قوی، منفی و معنیدار ۲۰۳/۰- وجود دارد (۰۵/۰ (p<. به علاوه، بین احقاق جنسی زنان و مؤلفههای کاهش رابطهی جنسی۱۳۱/۰- افزایش واکنشهای هیجانی ۱۴۹/۰- جدا کردن امور مالی از یکدیگر ۱۸۸/۰- و کاهش ارتباط مؤثر زوجین۲۴۹/۰- رابطه منفی و معنیدار بود و قویترین رابطه، بین احقاق جنسی و کاهش ارتباط مؤثر مشاهده گردید. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان میدهد که با کاهش احقاق جنسی زنان، بر شدت تعارضات زناشویی افزوده میشود. بنابراین پژوهشگران ضمن پیشنهاد انجام مطالعات مشابه کمی با نمونههای بیشتر و کیفی در جمعیتهای مشابه، معتقد هستند طراحی دورههای آموزش جنسی و نحوه ابرازگری مبتنی بر فرهنگ ایرانی اسلامی میتواند در افزایش توانایی احقاق جنسی زنان متأهل و به دنبال آن کاهش تعارضات زناشویی خانوادهها مؤثر واقع گردد. واژههای کلیدی: احقاق جنسی، عملکرد جنسی، تعارضات زناشویی، مؤلفههای تعارضات زناشویی، زنان متأهل
شهلا آکوچکیان، فاطمه صالحی، مصطفی نجفی، آسیه الماسی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال وسواسی- جبری (Obsessive-compulsive disorder‎ یا OCD) در سیستم طبقهبندی Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-۵ th Edition(DSM-۵) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، فصل جداگانهای را به خود اختصاص داد که با عقاید، تصاویر، نشخوارها، افکار ناخواسته و اضطرابی به صورت مزاحم و مکرر و یا رفتارهای ذهنی و عملی تکرار شونده تعریف میشود. در بررسیهای بالینی بیماران مبتلا به OCD،مواردی از شکایات بیماران از علایم ادراری وجود دارد و این فرضیه را مطرح میکند که اختلال وسواسی- جبری با علایم ارولوژی مانند تکرر ادرار و... در ارتباط میباشد. مواد و روشها: مطالعه حاضر در سال ۱۳۹۳ بر روی ۱۰۰ بیمار مراجعه کننده به درمانگاه وسواس وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. جهت تعیین شدت ابتلای بیمار به وسواس، از پرسشنامه نمرهدهی افکار و رفتارهای وسواسی Yale-Brown (Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale یا Y-BOCS) و جهت بررسی میزان اضطراب و افسردگی ازمقیاس نمرهدهی بیمارستانی اضطراب و افسردگی (Hospital anxiety and depression scale یا HADS) استفاده شد. برای بررسی نمره علایم ادراری نیز پرسشنامه بررسی علایم مجاری ادراری تحتانی (Lower urinary tract symptoms questionnaire یا LUTSQ) و چکلیستی شامل ۲۵ علامت مربوط به علایم ادراری مورد استفاده قرار گرفت. دادهها با استفاده از آزمونهای t، ۲ c و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه و همبستگی Pearson در نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: میانگین نمره علایم ادراری در بیماران مورد مطالعه، ۸/۶ ± ۱/۱۱ با دامنه ۲۷-۰ بود. بین نمره علایم ادراری و نمره اختلال وسواسی- جبری همبستگی مستقیم و معنیداری وجود داشت (۰۲۲/۰ = P). همچنین، بین نمره اضطراب و افسردگی و علایم ادراری نیز همبستگی مستقیمی مشاهده شد (۰۰۱/۰ >P). از طرف دیگر، همبستگی مستقیمی بین نمره اختلال وسواسی- جبری و نمره اضطراب و افسردگی بود (۰۴۹/۰ = P). نتیجهگیری: اختلال وسواس در بیش از نیمی از مشارکت کنندگان با علایم ادراری همراه بود و در ۷۴ درصد بیماران علایم همبود اختلال اضطراب و افسردگی نیز وجود داشت. بنابراین، در مصاحبه و درمان این بیماران باید به این همبودیها توجه نمود و در مداخلات درمانی به درمان آنها نیز اهتمام ورزید تا از سرگردانی بیماران به خصوص در زمینه شکایات ادراری جلوگیری شود.
مهرداد صالحی، هاجر نصوحیان، نگار رئیسی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : گاهی اوقات برخی از افراد به دلیل جنسیت خود به شدت احساس پریشانی میکنند و اغلب در عملکرد اجتماعی، شغلی و سایر زمینههای شخصی، مشکلات سازگاری دارند که این امر به صورت اختلال ملال جنسی بروز میکند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه سبکهای دلبستگی و شیوههای فرزندپروری ادراک شده در بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسیتی و افراد سالم در شهر اصفهان انجام شد. مواد و روشها: در این مطالعه، بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی که در سال ۱۳۹۵ برای درمان به روانپزشکان شهر اصفهان مراجعه کرده بودند و افراد سالم، مورد بررسی قرار گرفتند. نمونههای پژوهش را ۲۸ بیمار مبتلا به اختلال ملال جنسی و ۳۰ نفر از افراد سالم تشکیل داد که به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها، از پرسشنامههای سبکهای دلبستگی Collins و Reid (Revised Adult Attachment Scale یا RAAS) و شیوههای فرزندپروری ادراک شده McClun و Merrell (Perceived Parenting Style Questionnaire) استفاده گردید. در نهایت، دادهها در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: بر اساس یافتههای پژوهش، تفاوت معنیداری بین سبک دلبستگی بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی و افراد سالم وجود نداشت، اما تفاوت معنیداری بین دو گروه در زمینه فرزندپروری ادراک شده مشاهده شد. در این بین، درصد به کارگیری شیوه مستبدانه در والدین افراد بیمار بیش از والدین افراد سالم بود؛ در حالی که شیوه مقتدرانه توسط والدین افراد سالم (۵/۵۹ درصد) بیشتر از والدین افراد بیمار مبتلا به اختلال ملال جنسی (۵/۴۰ درصد) به کار گرفته شد (۰۵/۰ > P). نتیجهگیری: بر حسب نتایج به دست آمده از پژوهش، ادراک بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی با افراد سالم متفاوت است و نیازمند برنامهریزی در راستای تلاش برای آگاهی دادن به خانوادهها در زمینههای مختلف میباشد.
مرضیه سلطانی، مریم فاتحیزاده، سید احمد احمدی، محمد رضا عابدی، مهرداد صالحی، رضوان السادات جزایری،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از انواع آسیبهای فردی در خانواده، حسادت مرضی است. در همین راستا، هدف از انجام پژوهش حاضر، ادراک متخصصان خانواده درمانی از آسیبهای تعاملی زنان دارای همسر مبتلا به حسادت مرضی بود. مواد و روشها: مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی بود. جامعه پژوهش را همه متخصصان خانواده در حوزه درمان روانشناختی تشکیل داد. مشارکت کنندگان شامل ۸ متخصص باتجربه در زمینه درمانهای روانی خانواده بودند. دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته جمعآوری گردید. سؤال اصلی مطالعه عبارت بود از «زوجین دارای مرد مبتلا به حسادت مرضی دچار چه آسیبهای تعاملی هستند؟». دادههای حاصل از مصاحبه به روش سیستماتیک تجزیه و تحلیل گردید. این روش، دادهها را در سه مرحله «توصیف، کاهش و تفسیر» تحلیل مینماید. یافتهها: از ۴۸۹ عبارت مرتبط با آسیبهای ارتباطی مستخرج از مصاحبه با متخصصان، ۱۲۲ مفهوم مرتبط با آسیبهای ارتباطی در کدگذاری باز به دست آمد و در کدگذاری محوری به صورت ۲۳ زیرمقوله خلاصه گردید. در نهایت، دادهها در ۹ مقوله جمعبندی شد که شامل «آسیبهای حل تعارض، آسیبهای سبک ارتباطی، آسیبهای شناختی مسألهساز برای رابطه، آسیبهای رفتاری مسألهساز برای رابطه، آسیبهای هیجانی مسألهساز برای رابطه، آسیبهای ارتباط جنسی، آسیبهای ارتباط با فرزندان و آسیبهای ارتباطی با همسر در امور خانه و خانواده» بود. نتیجهگیری: از نظر متخصصان خانواده، حضور مرد مبتلا به حسادت مرضی در خانواده، آسیبهایی را تولید میکند که احتمال فروپاشی آن را افزایش میدهد.
سید وحید تولایی، یاسر رضاپور میرصالح، آزاده چوبفروشزاده،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : میگرن یکی از شایعترین سردردهای اولیه است. بر اساس پژوهشهای انجام شده، استرس در شروع و گسترش میگرن نقش مهمی ایفا میکند. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس (Mindfulness-based stress reduction یا MBSR) به شیوه کتاب درمانی در مبتلایان به میگرن انجام شد. مواد و روشها: جامعه این پژوهش شامل تمام زنان مبتلا به سردرد میگرنی مراجعه کننده به کلینیک سردرد بیمارستان بقیهاله شهر تهران طی ماههای آذر تا اسفند سال ۱۳۹۵ بود که از میان آنها، ۳۰ نفر به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه شاهد) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش علاوه بر دارو درمانی رایج، یک دوره ۸ جلسهای MBSR به شیوه کتاب درمانی برگزار گردید، اما گروه شاهد تنها دارو درمانی را دریافت نمودند. مصاحبه بالینی برای تشخیص سردرد میگرنی، توسط پزشک متخصص مطابق با ملاکهای انجمن بینالمللی سردرد (International Headache Society یا IHS) انجام گرفت. به منظور جمعآوری دادهها، از مقیاسهای افسردگی، اضطراب و استرس (۲۱-Depression Anxiety and Stress Scale یا ۲۱-DASS) و سنجش ناتوانی میگرن (Migraine Disability Assessment یا MIDAS) استفاده شد. یافتهها: درمان MBSR به شیوه کتاب درمانی، تأثیر معنیداری در کاهش میزان شدت سردرد نداشت (۰۹۵/۰ < P)، اما کاهش معنیداری در سطح استرس (۰۰۱/۰ > P)، اضطراب (۰۰۱/۰ > P)، افسردگی (۰۰۱/۰ > P)، ناتوان کنندگی (۰۰۱/۰ > P) و دفعات سردرد (۰۰۱/۰ > P) مشاهده شد. نتیجهگیری: مداخله MBSR به شیوه کتاب درمانی، میتواند در بهبود پریشانی، عملکرد فرد و تعداد روزهای سردرد فرد مبتلا به میگرن اثربخش باشد.
محمدصالح عبدی، رضا رجبی، یوسف مقدس تبریزی، شهناز شهربانیان،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : بیشتر مطالعات پیشین نشان دادهاند که ترس از افتادن، یکی از عوامل تهدید کننده سلامت سالمندان به ویژه در افراد مبتلا به پارکینسون میباشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثرات برنامه تمرینی ثبات مرکزی با و بدون استفاده از نوروفیدبک بر ترس از افتادن در بیماران مبتلا به پارکینسون انجام شد. مواد و روشها: این تحقیق از نوع نیمه تجربی و جامعه آماری آن شامل ۳۰ نفر از مردان مبتلا به پارکینسون مراجعه کننده به مراکز توانبخشی و بازتوانی شهر تهران در سال ۱۳۹۵ بود که به طور هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه ۱۰ نفره (دو گروه مداخله و ۱ گروه شاهد) قرار گرفتند. ابزارهای مطالعه شامل مقیاس کارامدی ترس از افتادن در سالمندان- فرم بینالمللی (Fall Efficacy Scale-International یا FES-I) و دستگاه نورفیدبک بود. از آزمونهای Shapiro-Wilk، Paired t، ANOVA و تعقیبی Least Significant Difference (LSD) جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده گردید. یافتهها: انجام ۱۲ هفته تمرینات ثبات مرکزی و تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک، تأثیر معنیداری بر ترس از افتادن بیماران مبتلا به پارکینسون داشت (۰۰۱/۰ > P). همچنین، تفاوت معنیداری بین نتایج دو گروه تمرینات ثبات مرکزی و تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک بر ترس از افتادن مشاهده نشد (۰۰۱/۰ < P)، اما اختلاف معنیداری بین گروه شاهد با دو گروه تمرینات ثبات مرکزی و تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک وجود داشت (۰۰۱/۰ > P). نتیجهگیری: جهت کاهش ترس از افتادن در بیماران مبتلا به پارکینسون، میتوان هم از تمرینات ثبات مرکزی و هم از تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک استفاده نمود.
فرشید مرادیان، جعفر حسنی، مهدیه صالحی، سید علی آذین، فرناز کشاورزی ارشدی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رواندرمانی پویشی کوتاه مدت فشرده (Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy یا ISTDP) در درمان زنان مبتلا به کژکاریهای جنسی مقاوم به درمانهای جنسی معمول (شناختی- رفتاری و زیستی- پزشکی) و بررسی نگهداری بهبودی در پیگیری بعدی انجام گرفت. مواد و روشها: این مطالعه مبتنی بر طرحهای پژوهشی تک آزمودنی بود و فرایند اجرای طرح از دو بخش غربالگری و مداخله تشکیل شد. نمونه ۵ نفره تحقیق بر اساس ملاکهای متعدد ورود و غربالگری درمانی، از میان درمانجویان زن مبتلا به کژکاریهای جنسی در شهر تهران انتخاب شد و آزمودنیها تحت ISTDP قرار گرفتند. دادهها با استفاده از شاخص کارکرد جنسی زنان (Female Sexual Function Index یا FSFI)، پرسشنامه کیفیت جنسی زندگی زنان (Sexual Quality of Life-Female یا SQOL-F) و مقیاس ارزشیابی ذهنی کارکرد جنسی همسر (Subjective evaluation of partner sexual function یا SEOPSF) جمعآوری گردید. یافتهها: روش ISTDP در مقایسه با سکستراپی رایج، توانست منجر به بهبود کارکرد جنسی آزمودنیها شود و آنان را به بالای خط برش بهنجار جابهجا کند. همچنین، این تغییر موجب ارتقای اساسی کیفیت جنسی زندگی آنان شد. روند تغییر در بازهای که نخستین رخنه در ناهشیار برای یک آزمودنی خاص رخ داد، رشد قابل توجهی داشت که این امر میتواند شاهدی بر سببشناسی پویشی کژکاری باشد. ارتقای ایجاد شده در کارکرد جنسی و کیفیت جنسی زندگی آزمودنیها همچنان در جلسه پیگیری ۸ هفتهای برجسته بود. نتیجهگیری: درمانهای روانپویشی معاصر که ماهیتی یکپارچهنگر، فشرده و کوتاه مدت دارند، میتوانند جایگزین شایستهای برای سکستراپی رایج در نظر گرفته شوند و در این راستا به نظر میرسد ISTDP بهترین گزینه باشد.