logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای شهبازی

منصوره قدوسی، محمد حیدری، سارا شهبازی،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف : بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری پیش‌رونده و به شدت می‌تواند ارزش‌گذاری به بدن را در بیماران تحت تأثیر قرار داده و به صورت چشم‌گیر احساسات و نگرش بیماران را در ارتباط با بدن شان تغییر دهد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی ارزش‌گذاری به بدن در بیماران  MSصورت پذیرفت. مواد و روش‌ها : این مطالعه پژوهشی از نوع توصیفی بوده و در این پژوهش ۳۹۵ بیمار مبتلا از انجمن MS شهر تهران در سال ۱۳۹۱ با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه ارزش‌گذاری به بدن بود. جهت تجزیه تحلیل داده‌ها از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ و از آزمون‌های آماری t‌  مستقل، ANOVA ، آزمون تعقیبی شفه و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته‌ها : با توجه به نمره ارزش‌گذاری به بدن (۲۵/۳) و میانگین کلی نمره ارزش گذاری به بدن (۲۵/۴۲)، بیماران ارزش‌گذاری به بدن مطلوبی داشتند. بین ارزش‌گذاری به بدن با وضعیت تأهل (۰۱۱/۰=p)(= ، میزان تحصیلات (۰۰۱ /۰>P)، وضعیت اشتغال(۰۰۴/۰=P)، درآمد ماهیانه (۰۰۱ /۰>p) و مدت تشخیص بیماری ( ۰۰۴/۰=P) ارتباط معنی‌داری وجود داشت در حالی که ارتباط برای ارزش گذاری به بدن و سن به صورت معکوس، معنی‌دار بود (۰۰۱ /۰>P). نتیجه گیری : از آن جایی که احساس انسان در ارتباط با ارزش‌گذاری به بدن مطابق ارزشی است که در نتیجه آن‌چه که می‌شنود، می‌بیند و حس می‌کند در ذهنش به وجود می‌آید و جامعه در تکامل ارزش‌گذاری به بدن نقش به سزایی دارد، پرستاران می‌توانند سوگیری افراد جامعه را در اولین برخورد با افراد ناتوان جسمی تغییر دهند و این گونه در ارزیابی مثبت ارزش‌گذاری به بدن در بیماران نقش بسزایی داشته باشند. واژه‌های کلیدی : ارزش‌گذاری به بدن، سازگاری روان‌شناختی، نگرش، احساسات، مولتیپل اسکلروزیس.   .
عافیه سارلی، مهدی شهبازی، عالیه سارلی،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف : برای درمان علایم اختلال ADHD روش‌های مختلفی معرفی شده است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی تمرین تکالیف شنیداری مبتنی بر رایانه بر توجه پایدار کودکان مبتلا به کمبود توجه همراه با بیش‌فعالی صورت گرفت. مواد و روش‌ها :پژوهش حاضر از نوع نیمه‌تجربی بوده و با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون انجام شد. ۲۰ دانش‌آموز پسر ۹ تا ۱۱ ساله، از مدارس ابتدایی شهر کرج در سال تحصیلی ۹۱- ۹۰، به کمک پرسش‌نامه‌ی علایم مرضی کودکان -۴ (CSI-۴) و بر اساس چهارمین ویرایش آماری- تشخیصی اختلالات روانی (DSM-IV) به‌عنوان آزمودنی انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در ۲ گروه (گروه مداخله و کنترل) قرار گرفتند. گروه مداخله (۱۰=n)، تکالیف شنیداری طراحی‌شده را دریافت کردند. مدت زمان مداخله ۱۰ جلسه‌ی یک ساعته بود. گروه کنترل (۱۰=n) هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. آزمودنی‌ها قبل و بعد از مداخله بوسیله‌ی آزمون عملکرد پیوسته، ارزیابی شدند. روش آماری مورد استفاده برای تحلیل یافته‌ها، آزمون  tزوجی و t مستقل بود. یافته‌ها : نتایج نشان داد که تمرینات شنیداری در مقایسه با گروه کنترل، در حد معنی‌داری توانستند کمبود توجه پایدار دیداری و شنیداری کودکان مبتلا به کمبود توجه همراه با بیش‌فعالی را کاهش دهند (۰۵/۰>P). نتیجه‌گیری : نتایج حاکی از آن است که عملکرد توجه کودکان مبتلا به کمبود توجه همراه با بیش‌فعالی به کمک تمرینات شنیداری، بهبود می‌یابد. واژه‌های کلیدی : اختلال کمبود توجه همراه با بیش‌فعالی، تمرینات پردازش توجه شنیداری، توجه پایدار  
مسعود رئیسی، مسعود شهبازی، امین کرایی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: خیانت در ازدواج عامل بزرگ عدم رضایت زناشویی و همچنین زمینه­ی اصلی بروز تعارض­ها و ناسازگاری­های زناشویی و جنسی است، بنابراین؛ هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش گذشت مبتنی بر مذهب و درمان بافت­نگر انصاف محور بر بهبود عزت‌نفس و همدلی زنان خیانت دیده شهرستان اهواز بود.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش ­آزمایشی با طرح پیش­آزمون و پس­آزمون و گروه گواه با گمارش تصادفی بود. جامعه­ی آماری این پژوهش شامل کلیه­ی زنان متأهل خیانت دیده­ی مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره بین‌الملل و راه کمال شهرستان اهواز بود که از این میان ۴۵ نفر با استفاده از روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب و به‌طور تصادفی و برابر به گروه آموزش گذشت مبتنی بر مذهب (آزمایش اول)، گروه درمان بافت­نگر انصاف محور (آزمایش ۲) و گروه گواه گماشته شدند. آزمودنی­ها به مقیاس عزت‌نفس روزنبرگ (۱۹۶۵) و مقیاس صفات همدلی بتسون (بتسون و همکاران، ۱۹۸۳) پاسخ دادند. هر گروه آزمایش براساس دستورالعمل مربوطه­ی خود، تعداد جلسات آموزش مرتبط را دریافت کرد درحالی‌که گروه گواه در این مدت هیچ مداخله­ای را دریافت نکرد. داده­ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA)، آزمون تعقیبی بونفرنی و نسخه‌ی ۲۶ نرم­افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج آزمون تعقیبی بونفرنی نشان داد که آموزش گذشت مبتنی بر مذهب و درمان بافت­نگر انصاف محور باعث افزایش عزت‌نفس (۰۰۱/۰ > p) و همدلی (۰۰۱/۰ > p) زنان خیانت دیده نسبت به گروه کنترل می­شوند. بااین‌حال، تفاوت معناداری بین دو روش در افزایش عزت‌نفس (۴۱۵/۰ = p) و همدلی (۱۱۴/۰ = p) زنان خیانت دیده وجود نداشت
نتیجه‌گیری: براساس نتایج، می­توان گفت که برای کمک به افزایش عزت‌نفس و همدلی زنان خیانت دیده نسبت به همسرانشان از هر یک از روش­های آموزش گذشت مبتنی بر مذهب یا درمان بافت­نگر انصاف­محور به‌طور موفقیت­آمیزی استفاده نمود.
 
زهرا خادم دزفولی، سیده زهرا علوی، مسعود شهبازی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر جهت تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر ناگویی هیجانی و خودانتقادی درونی‌شده در دختران کمال‌گرای روان‌رنجور انجام گردید.
مواد و روش‌ها: جامعه‌ی آماری پژوهش دختران کمال‌گرای روانجور مراجعه‌کننده به برخی مراکز مشاوره‌ی شهر اهواز بود که نمونه‌ای شامل ۵ نفر با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند و کسب حداقل نمره‌ی خط برش ۱۴۵ در آزمون کمال‌گرایی روان‌رنجور انتخاب شدند. این مطالعه از نوع طرح شبه‌آزمایشی تک موردی بود. پروتکل درمان متمرکز بر هیجان (گلدمن و گرینبرگ، ۲۰۱۵) طی ۱۱ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای اجرا شد. مشارکت‌کنندگان مقیاس ناگویی‌هیجانی و سطوح خودانتقادی را تکمیل نمودند. داده‌ها در سه مرحله خط پایه، درمان و پیگیری جمع‌‌آوری شدند و به روش شاخص تغییر پایا، درصد بهبودی و ترسیم دیداری تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج درصد بهبودی نشان داد که آزمودنی‌ها در مرحله‌ی درمان در متغیر ناگویی هیجانی (۵۸/۱۰) و در متغیر خودانتقادی درونی‌شده (۳۲/۲۱) و در مرحله‌ی پیگیری در متغیر ناگویی هیجانی (۴۱/۱۹) و در متغیر خودانتقادی درونی‌شده (۷۶/۵۱) بهبود پیدا کردند. همچنین شاخص تغییر پایای هر دو متغیر در مرحله‌ی پس از درمان و پیگیری معنی‌دار (۹۶/۱ z= و سطح معنی‌داری ۰۵/۰) بود.
نتیجه‌گیری: بنابراین درمان متمرکز بر هیجان باعث کاهش ناگویی هیجانی و خودانتقادی درونی‌شده در دختران کمال‌گرای روان‌رنجور می‌شود.

تازه‌های تحقیق
سیده زهرا علوی:
Google Scholar, Pubmed
زینب سلاخ پور، منصور سودانی، رضوان همائی، مسعود شهبازی،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و درمان شفقت­محور بر نشانگان روانشناختی و رفتار خطرپذیر در کودکان کار می باشد.
مواد و روش‌­ها: روش پژوهش، نیمه آزمایشی بوده و از طرح پیش- آزمون- پس- آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه­ی آماری این پژوهش را کلیه کودکان کار شهر اهواز در سال ۱۴۰۰ تشکیل داد که برای گردآوری اطلاعات از این جامعه، ۴۵ نفر از این کودکان (در فاصله سنی ۱۲ الی ۱۷) با استفاده از مصاحبه تشخیصی و شفاهی غربال­گری و به صورت هدفمند انتخاب شدند و بعد از همسان سازی بر اساس ویژگی‏های جمعیت شناختی به روش زوج و فرد و به صورت گمارش تصادفی در ۳ گروه ۱۵ نفره، (گروه آزمایش با آموزش تنطیم هیجان (۱۵ نفر)، گروه آزمایش با درمان شفقت محور (۱۵ نفر) و گروه کنترل (۱۵ نفر) گمارده شدند. در ابتدا همه شرکت­کنندگان مقیاس افسردگی-اضطراب- تنیدگی (لاویبوند و لاویبوند، ۱۹۹۵) و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زاده‌محمدی و همکاران، ۱۳۹۰) را تکمیل نمودند سپس آزمودنی­های گروه‌­های آزمایش تحت آموزش تنظیم هیجان و درمان شفقت­محور قرار گرفتند، درحالی آزمودنی­‌های گروه کنترل هیچ مداخله­ای دریافت نکردند. پس از اجرای مداخله ها بار دیگر همه آزمودنی­ها پرسشنامه­های پژوهش را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیر  و تک متغیری استفاده شد.
یافته­‌ها: نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان و درمان شفقت محور بر نشانگان روان­شناختی و رفتار خطرپذیر مؤثر می باشد (۰۵/۰p) و در نتیجه این مداخله ها می­تواند باعث کاهش نشانگان روان­شناختی و رفتار خطرپذیر در کودکان کار گردند. به علاوه نتایج آزمون های تعقیبی نشان داد که آموزش تنظیم هیجان در مقایسه با درمان شفقت محور بر کاهش رفتار خطرپذیر در کودکان کار اثرگذاری بیشتری داشته است (۰۵/۰p).
نتیجه‌­گیری: به نظر می­رسد که هردو به یک اندازه بر متغیرهای پژوهش اثرگذار هستند؛ هرچند که در مرحله پیگیری آموزش تنظیم هیجان اثر ماندگارتری داشته است.
عبدالکریم قانعی، مسعود شهبازی، امین کرایی،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه و هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان تلفیقی پذیرش و تعهد و شناختی-رفتاری (ACT-CBT) بر تغییر نگرش و عزت‌نفس بود.
مواد و روش­‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون و گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معتادان خودمعرف مراکز ترک اعتیاد دزفول بود. ابتدا یک مرکز ترک اعتیاد دزفول انتخاب شد. سپس نمونه‌ای به حجم ۳۰ نفر با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش، طی ۱۰ جلسه، تحت درمان تلفیقی پذیرش و تعهد و شناختی-رفتاری قرار گرفت. گروه گواه، در این مدت، هیچ‌گونه درمانی دریافت نکرد. برای جمع‌آوری داده‌ها، پرسشنامه نگرش نسبت به اعتیاد و مواد مخدر نظری (۱۳۷۸) و مقیاس عزت‌نفس روزنبرگ (۱۹۶۵)، در مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری، توسط شرکت‌کنندگان، تکمیل گردید. جهت تجزیه‌وتحلیل داده­ها در این تحقیق، از تحلیل کوواریانس تک متغیره، در نرم‌افزار SPSS-۲۰، استفاده شد. سطح معناداری تمام آزمون‌ها نیز کمتر از ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: درمان تلفیقی پذیرش و تعهد و شناختی- رفتاری اثر معناداری بر تغییر نگرش و عزت‌نفس معتادان خود معرف در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه داشت
نتیجه­‌گیری: نتایج نشان داد که این درمان راهبردی مؤثر بر تغییر نگرش و عزت‌نفس معتادان خودمعرف می‌باشد و می‌توان از آن، به‌عنوان روش درمانی مؤثر بهره برد

آقای مهرداد پورشهبازی، دکتر مهدی ایمانی، دکتر مهدی رضا سرافراز، دکتر محمدعلی گودرزی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: پدیدۀ سایبرکندریا علاوه بر ایجاد پریشانی و تخریب عملکردی، از طریق افزایش مراجعات بی‌دلیل به بیمارستان‌ها و مراکز پزشکی موجب فشار کاری بیشتر بر کادر درمان می‌شود. شناسایی بهتر این پدیده می‌تواند به انتخاب و طراحی مداخلات درمانی کمک کند. براین‌اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطۀ دو مؤلفۀ انعطاف‌پذیری روان‌شناختی (ذهن‌آگاهی و ناهم‌آمیزی شناختی) با سایبرکندریا و نیز نقش میانجیگر اضطراب کووید-۱۹ انجام شده است.
مواد و روش‌ها: روش این مطالعه از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعۀ آماری شامل تمام دانشجویانی بود که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه‌گیری به‌صورت در دسترس بود. با توجه به رعایت اصل فاصله‌گذاری اجتماعی، جمع‌آوری داده‌ها به‌شیوۀ اینترنتی صورت پذیرفت و در پایان ۲۶۲ مشارکت‌کننده پرسشنامه‌های پژوهش را تکمیل کردند. برای جمع‌آوری اطلاعات موردنیاز از مقیاس شدت سایبرکندریا، فرم کوتاه پرسشنامۀ ذهن‌آگاهی فرایبورگ، پرسشنامۀ ناهم‌آمیزی شناختی و مقیاس اضطراب بیماری کرونا استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش مدل‌یابی معادلات ساختاری و برنامۀ لیزرل استفاده شد.
یافته‌ها: بر اساس نتایج، برازش مدل مطلوب بود. رابطۀ معناداری بین ذهن‌آگاهی و سایبرکندریا مشاهده نشد. ناهم‌آمیزی شناختی دارای اثر مستقیم و غیرمستقیم (از طریق اضطراب کووید-۱۹) بود. براین‌اساس، وجود رابطۀ آماری معنادار بین متغیرهای پژوهش تأیید شد.
نتیجه‌گیری: در مجموع، به نظر می‌رسد ناهم‌آمیزی شناختی سهم قابل‌توجهی در زمینۀ شکل‌گیری علائم سایبرکندریا دارد و اضطراب کووید-۱۹ به‌عنوان متغیر میانجی نقش معناداری را در آسیب‌پذیری افراد در برابر سایبرکندریا ایفا می‌کند
خانم شیلا شهبازی بندانی، دکتر سیدحمید آتش پور،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر باهدف پیش‌بینی کیفیت زندگی بر اساس ادراک رنج، معنای زندگی، حمایت اجتماعی و انعطاف‌پذیر روان‌شناختی در بیماران سندروم روده تحریک‌پذیر و به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد.
مواد و روش‌ها: جامعه آماری پژوهش را بیماران مبتلابه سندرم روده تحریک‌پذیر اصفهان در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۲ به تعداد ۱۴۰ نفر تشکیل دادند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه‌های کیفیت زندگی  (IBS-QOL) پاتریک و دراسمن ، مقیاس تجربه و ادراک رنج اسچالز و همکاران ، پرسشنامه معنا در زندگی (MLQ) استگر و همکاران ، پرسشنامه پذیرش و عمل ویرایش ۲ (AAQ-II) بوند و همکاران  و زمینه یاب مطالعه پیامدهای پزشکی حمایت اجتماعی (MOS-SSS؛ شـربورن و اسـتوارت) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد از بین متغیرهای مورد مطالعه در رگرسیون بهترین پیش‌بینی کننده کیفیت زندگی، در گام اول حمایت اجتماعی، در گام دوم معنای زندگی و در گام سوم ادراک از رنج بوده است. بر این اساس در گام اول ضریب حمایت اجتماعی ۶/۵۲ درصد واریانس کیفیت زندگی، در گام دوم ضرایب حمایت اجتماعی و معنای زندگی ۶/۵۵ درصد واریانس کیفیت زندگی و در گام سوم ضرایب حمایت اجتماعی، معنای زندگی و ادراک از رنج ۲/۵۷ درصد واریانس کیفیت زندگی را تبیین می‌کند.
نتیجه‌گیری: با توجه به نقش معنی دار ادراک رنج، معنای زندگی، حمایت اجتماعی و انعطاف‌پذیر روان‌شناختی در پیش بینی کیفیت زندگی پیشنهاد می‌شود، یک برنامه جامع مراقبتی از بیماران سندروم روده تحریک پذیر با توســعه و افزایــش متغیرهای فوق برای ارتقای کیفیت زندگی آنان پیش نهاد می گــردد

صفحه ۱ از ۱