مجتبی حبیبی، ابراهیم خدایی، علی مقدم زاده، سلوی شمسالدینی، مجید برکتین، دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف : هدف پژوهش حاضر، بررسی ویژگیهای روانسنجی و روایی سازه سلسله مراتبی فرم کوتاه مقیاس زمینهیابی سلامت (۳۶-SF) با به کارگیری مدل معادلات ساختاری در بین دانشجویان بود. مواد و روشها: نمونهای با حجم ۳۱۰ نفر (۱۵۸ پسر و ۱۵۲ دختر) به روش نمونهگیری چند مرحلهای از بین دانشجویان دانشگاه تهران انتخاب شدند و برای بررسی روایی تشخیصی از هر دو گروه به عنوان نمونه بالینی استفاده شد. نمونه بالینی اول شامل ۵۲ بیمار مبتلا به بیماریهای جسمانی و نمونه گروه دوم شامل ۵۸ مراجع با تشخیص اختلال روانشناختی بودند که به روش نمونهگیری در دسترس از مراکز درمانی دانشگاه انتخاب گردیدند. برای محاسبه روایی همگرا و واگرا، هم زمان با اجرای فرم کوتاه مقیاس زمینهیابی سلامت (۳۶-SF)، مقیاس افسردگی دانشجویی (University student depression inventory یا USDI)، استرس زندگی دانشجویی (Student-life stress inventory یا SLSI)، مقیاس شادکامی آکسفورد (Oxford happiness scale یا OHS)، سیاهه سلامت روانی (Mental health inventory یا MHI) و حمایت اجتماعی (social­Support یا SS) نیز در گروه نمونه غیر بالینی اجرا شد. جهت بررسی ساختار عاملی تأییدی مرتبه اول، دوم و سوم مقیاس ۳۶-SF از روش برآورد کمترین مقدار مجذورات وزندار (weighted least squares یا WLS) و برای ارزیابی کفایت برازش مدل با دادهها از شاخصهای RMR، RMSEA، CFI، AGFI، GFI، ۲ c، /df ۲ c و ۲ Dc استفاده گردید. یافتهها: ضریب Cronbach¢s alpha همه زیر مقیاسها بالاتر از ۷۰/۰ و در حد رضایتبخشی بود. ساختار عاملی مقیاس ۳۶-SF در هشت بعد مرتبه اول عملکرد جسمی، ایفای نقش جسمی، درد بدنی، سلامت عمومی، سرزندگی، عملکرد اجتماعی، ایفای نقش هیجانی و سلامت روانی با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی مورد تأیید قرار گرفت. بررسی ضرایب همبستگی نشان داد که مقیاس ۳۶-SF با مقیاسهای افسردگی و استرس رابطه منفی معنیدار و با مقیاسهای شادکامی، سلامت روانی و حمایت اجتماعی رابطه مثبت معنیداری دارد که این رابطه بیانگر روایی همگرا و واگرای رضایتبخش مقیاس ۳۶-SF است. نتیجهگیری: ساختار عاملی مرتبه اول هشت عاملی و مرتبه دوم سه عاملی مقیاس ۳۶-SF برازش بهتری با دادههای مشاهده شده داشتند و ساختار عاملی مرتبه دوم دو عاملی و مرتبه سوم یک عاملی برازش رضایتبخشی نداشتند. ساختار عاملی تأییدی، اعتبار و روایی مقیاس ۳۶-SF برای کاربردهای پژوهشی و تشخیصهای بالینی در حد قابل قبول بود. واژههای کلیدی: تحلیل عاملی تأییدی، ویژگیهای روانسنجی، مقیاس زمینهیابی سلامت (۳۶-SF)، دانشجو
مجتبی حبیبی، بنفشه غرایی، بهروز بیرشک، مهستی حق شناس، مهرداد کاظم زاده، محمد شمس، دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: هدف این تحقیق، ارزشیابی درونی کیفیت اجرای برنامههای درسی گروه روانشناسی بالینی دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده است. مواد و روشها: این مطالعه موردی از نوع پژوهشهای توصیفی است. برای جمعآوری اطلاعات از ابزار اندازهگیری پرسشنامه استفاده شده است و جامعه آماری شامل دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد، دکتری تخصصی، اساتید گروه روانشناسی بالینی انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال تحصیلی ۱۳۸۹-۱۳۸۸ بودند. یافتهها: نتایج این پژوهش بیانگر آن بود که در حوزههای مدیریت و سازماندهی، دانشجویان و سنجش و ارزیابی گروه در حد مطلوب و در حوزههای رسالت و اهداف آموزشی، برنامه آموزشی، هیأت علمی، منابع آموزشی و پژوهشی گروه در حد نسبتاً مطلوب ارزشیابی شده است. اولویتهای گروه به ترتیب: ۱- توجه بیشتر به آموزش مبتنی بر برنامه درسی ۲- برنامه دقیقتر، اختصاص امکانات مالی و نیروی انسانی بیشتر جهت ارتقا وضعیت پژوهش گروه؛ ۳ – برنامهریزی جهت ارتقا وضعیت استخدامی اعضا هیأت علمی؛ ۴- ایجاد امکانات رفاهی و خدماتی اعضا هیأت علمی؛ ۵- برآوردن نیازهای دانشجویان از نظر مسکن و کمک هزینه تحصیل لازم جهت جلوگیری از انجام کارهای غیرآموزشی برای امرار معاش؛ ۶- برگزاری جلسات سالیانه گروه با مسؤولین دانشکده و دانشگاه جهت تعامل بیشتر و حل مسایل گروه. نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد میشود که نتایج پژوهش حاضر به عنوان مطالعه مقدماتی جهت ارزیابی سایر گروههای آموزشی مشابه در کل کشور قلمداد شده و تجارب عملی لازم به گروههای دیگر منتقل گردد. واژههای کلیدی: ارزشیابی درونی، روانشناسی بالینی
زمینه و هدف: اختلالهای روانپزشکی (Psychiatric disorders) در حال کسب رتبههای برتر در ایجاد بار ناشی از بیماریها هستند. بدون شک آگاهی از شیوع آنها در بین کودکان و نوجوانان میتواند به پیشگیری و کنترل این مشکلات و صرفهجویی در هزینهها کمک نماید. ازاینرو، هدف از مطالعه حاضر بررسی شیوع اختلالهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان استان اصفهان بود. مواد و روشها: بر اساس ماهیت پژوهش روش تحقیق از نوع بنیادی است. نمونه پژوهش شامل ۱۰۱۰ نفر از کودکان و نوجوانان استان اصفهان در سال ۱۳۹۶ بود که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای تصادفی انتخاب شدند. برای اجرای پژوهش روان شناسان بالینی آموزشدیده به خانههای کودکان و نوجوانان انتخابشده مراجعه و با استفاده از نسخه فارسی مصاحبه تشخیصی نیمه ساختاریافته اختلالهای خلقی و اسکیزوفرنیا برای کودکان و نوجوانان، تشخیص فعلی و طول عمر (Kiddie Schedule for Affective Disorders and Schizophrenia, Present and Lifetime version یا K-SADS-PL) نمودند. علاوه بر این، دادههای جمعیت شناختی (جنسیت، سن، تحصیلات، تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی) نیز جمعآوری گردید. پس از جمعآوری اطلاعات، دادهها از طریق نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ و با استفاده از شاخصهای فراوانی و درصد فراوانی تحلیل شد. یافتهها: بر اساس یافتههای این پژوهش میزان شیوع اختلالهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان استان اصفهان ۸/۱۴ درصد بود. میزان شیوع این اختلالها در پسران بیشتر از دختران بود. همچنین در طیف سنی ۱۴-۱۰ سال بیش از سایر سنین بوده است. اختلالهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان ساکن در شهر نیز بیش از کودکان و نوجوانان ساکن در روستا بود. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر میتوان گفت شیوع اختلالهای روانپزشکی در استان اصفهان در مقایسه با سایر پژوهشهای انجامگرفته در داخل و خارج از کشور در دامنه متوسط قرار دارد. باوجوداین لزوم سیاستگذاریهای سلامت روان در دوران کودکی و نوجوانی برای کاهش بار آسیب در آینده و ارائه راهکارهای برونرفت از این مسئله پیشنهاد میگردد.
عبدالحسین شمسی، امیر قمرانی، دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی والدگری مبتنی بر مهارتهایسازماندهی بر علائم کودکان با اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی بود. مواد وروش ها: این مطالعه از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان ۱۰-۸ سال با اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی است که در سال ۱۳۹۸-۱۳۹۷در مدارس عادی شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند. در این پژوهش ۳۰ کودک پسر(۱۵ نفر گروه کنترل و ۱۵ نفر گروه آزمایش) بودند که بر اساس نظر روانپزشک کودکان و چهارمین ویرایش مقیاس سوانسون- نولان و پلهام (SNAP-IV)، اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی تشخیص دادهشدند. درگروه آزمایش، والدین کودکان با اختلال نارساییتوجه/ بیش فعالی ۱۱ جلسه آموزش والدگری مبتنی بر مهارت هایسازماندهی دریافتکردند. در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری، چهارمین ویرایش مقیاس سوانسون-نولان و پلهامSNAP-IV)) بر روی آن ها اجرا گردید. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره (MANCOVA) و با استفاده از نرمافزار ۲۳SPSS- مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که والدگری مبتنی بر مهارت های سازماندهی بر نارسایی توجه و نیز نارساییتوجه و بیشفعالی کل در مرحله پسآزمون تأثیر معناداری داشتهاست واین تأثیر در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است (۰۵/۰P≤). اما والدگری مبتنی بر مهارتهای سازماندهی بر روی علائم بیشفعالی/تکانشگری تاثیر معناداری نداشتهاست (۰۵/۰P≥). نتیجه گیری: این مطالعه نتایج امیدوار کنندهای را برای والدگری مبتنی بر مهارت های سازماندهی به عنوان یک مداخله برای بهبود علائم نارساییتوجه در کودکان با اختلال نارسایی توجه وبیشفعالی ارائه میدهد و نشان میدهد که علائم نارسایی توجه با والدگری مبتنی بر مهارتهای سازماندهی میتوانند قابل انعطاف هستند.
احمد شمس آبادی، قاسم آهی، سید عبدالمجید بحرینیان، احمد منصوری، فاطمه شهابی زاده، دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف:اختلال شخصیت مرزی یکی از پرهزینهترین اختلالهای روانی است که از دست دادن منابع بالینی و اجتماعی را به دنبال دارد و با توجه به هزینههای بالای مرتبط با آن، بررسی عوامل مؤثر در ایجاد و تداوم ویژگیهای شخصیت مرزی امری ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی سازمان شخصیت در رابطه بین بدرفتاریهای دوران کودکی با نشانههای شخصیت مرزی انجام شد. مواد و روشها:جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان ۱۸ تا ۴۵ ساله دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد (۳۲۰۰۰ =N) در بازه زمانی بهمن تا اسفند ۱۴۰۰ تشکیل داد. نمونه پژوهش شامل ۴۵۱ نفر از دانشجویان بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه آسیب دوران کودکی، پرسشنامه سازمان شخصیت و مقیاس شخصیت مرزی پاسخ دادند. دادههای پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و به کمک نرمافزارهای آماری SPSS نسخه ۲۴ و LISREL۸,۸ تحلیل شدند. یافتهها:یافتهها نشان داد که مسیر مستقیم بدرفتاریهای دوران کودکی به سازمان شخصیت مثبت و معنیدار و به نشانههای شخصیت مرزی مثبت و غیر معنیدار بود. مسیر مستقیم سازمان شخصیت به نشانههای شخصیت مرزی مثبت و معنیدار بود. بهعلاوه مشخص شد که رابطه غیرمستقیم بین بدرفتاریهای دوران کودکی و نشانههای شخصیت مرزی از طریق سازمان شخصیت میانجی میشود. نتیجهگیری:یافتههای این پژوهش از نقش میانجی سازمان شخصیت در رابطه بین بدرفتاریهای دوران کودکی با نشانههای شخصیت مرزی حمایت میکند. این یافتهها نشان میدهد که سازمان شخصیت میتواند نقش غیرمستقیمی در افزایش اثرات بدرفتاریهای دوران کودکی بر نشانههای شخصیت مرزی داشته باشد. تقویت ویژگیهای روانشناختی مثبت و کاهش عوامل خطرزا ازجمله محیطهای آسیبزای کودکی و طراحی برنامههای مداخله و کاربرد آنها میتواند به کاهش نشانههای شخصیت مرزی کمک کند.