مرضیه مختاریپور، زهره گودرزی، علی سیادت، محمود کیوانآرا، دوره ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: اختلال اضطراب و افسردگی از اختلالات شایع روانپزشکی و از معضلات مهم و نگران کننده جوامع در قرن بیست و یکم است که مورد توجه بسیاری از صاحب نظران و سیاست گذاران امور بهداشتی و سازمان جهای بهداشت قرار گرفته است. در همین راستا، این تحقیق به بررسی رابطه بین متغیرهای جمعیت شناختی با اضطراب و افسردگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پرداخته است. روش ها: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی، ۲۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی ۸۶-۱۳۸۵ که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیدند. ابزار مورد استفاده در این تحقیق، پرسشنامه اضطراب کتل و پرسشنامه افسردگی بک بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش رگرسیون چند متغیره استفاده شد. یافته ها: از بین متغیرهای جمعیت شناختی، تنها رابطه بین پیشرفت تحصیلی و افسردگی معنادار بود. پیشرفت تحصیلی و رشته تحصیلی رابطه مثبت و وضعیت اقتصادی- اجتماعی و جنس رابطه منفی با اضطراب داشت که این رابطه هم معنادار بود. نتیجه گیری: احتمالاً با توجه به طبیعت پر استرس رشته پزشکی و درگیری آن با درد و رنج انسانها و شرایط خاص تحصیلی، از جمله طولانی بودن مدت تحصیل و استرس دائمی امتحانات، اضطراب دانشجویان این رشته برای گذراندن دروس و کسب نمرات بالاتر بیشتر است و از طرفی، شکست و افت تحصیلی آنان نیز باعث افسردگی می گردد. بنابراین، توجه به مسایل مربوط به بهداشت روان این گروه از جمعیت دانشجویی کشور سودمند خواهد بود.
سالار فرامرزی، سید حسین سیادتیان، اعظم رشیدی، زهرا کاردان، دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: حضور کودک مبتلا به ناتوانی هوشی (Intellectual disabilities) در هر خانواده ساختار و سلامت روانی آن بهویژه مادران را تحت تأثیر قرار میدهد. ازاینرو هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی مقایسهای احساس اندوه مزمن (Chronic sorrow) و احساس گرفتاری (Entrapment) در مادران با و بدون کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی شهرستان کاشان در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود. مواد و روشها: این مطالعه از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری آن متشکل از کلیه مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی و غیر مبتلا در مدارس استثنایی و عادی شهرستان کاشان بود. نمونه آماری شامل ۶۶ نفر از مادران (۳۱ نفر مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی و ۳۵ نفر مادران کودکان غیر مبتلا) بود. مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی به روش نمونهگیری در دسترس و مادران کودکان غیر مبتلا به روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند. جهت سنجش اطلاعات از پرسشنامههای احساس اندوه مزمن کندال (Kendall Chronic Sorrow Instrument یا KCSI) و احساس گرفتاری (Entrapment Questionnaire) استفاده گردید. دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس چند متغیره) تحلیل شدند. یافتهها: نتایج بهدستآمده حاکی از آن بود که بین احساس اندوه مزمن و احساس گرفتاری در مادران با و بدون کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی شهرستان کاشان تفاوت معنادار وجود دارد (۰۰۰۱/۰=p)؛ بهعبارتدیگر مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی احساس اندوه مزمن و گرفتاری بیشتری داشتهاند. نتیجهگیری: با توجه به تأثیرات منفی دو احساس اندوه مزمن و گرفتاری در سلامت روان افراد ارائه خدمات روانشناختی به مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی ضرورت دارد.