غفور موسوی، حمید روحافزا، احمدرضا شریفی، دوره ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده
Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: سندرم نورولپتیک بدخیم، سندرم حاد و پر خطری است که معمولاً به دنبال آنتی سایکوتیک ها ایجاد می شود. میزان مرگ و میر زیاد، سیر حاد و برنامه های درمانی مختلف پیشنهاد شده برای آن، مطالعات بیشتری را در مورد تظاهرات بالینی، عوامل زمینه ساز و فرایندهای مؤثر درمانی آن می طلبد. روش ها: در این مطالعه case-series و گذشته نگر، کلیه مبتلایان به سندرم نورولپتیک بدخیم بستری شده در بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان طی چهار سال اخیر مورد مطالعه قرار گرفتند. مطالعه به وسیله تکمیل پرسشنامه ای مشتمل بر هفت محور: داروهای قبلی، اختلال زمینه ای، علائم و تظاهرات، یافته های آزمایشگاهی، عوارض و طول مدت بستری صورت گرفت. نتایج حاصل پس از جمع بندی با نتایج مطالعات قبلی مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: فراوان ترین یافته های بالینی، سختی عضلانی و اختلال سطح هشیاری بود. قبل از ابتلا، هالویربدول، پرفنازین و ریسپریدون بیش از سایر داروها مورد مصرف بودند. اختلالاتی که قبل از شروع سندرم نورولپتیک بدخیم حداکثر فراوانی را نشان دادند به ترتیب عبارت بودند از: اختلال خلقی، اسکیزوفرنیا، و عقب ماندگی ذهنی، و در غالب موارد برای درمان این اختلال از بروز بروموکریپتین، آب و الکترولیتها و آمانتادین استفاده شده است. نتیجه گیری: اهمیت اختلال سطح هشیاری در تشخیص سندرم نورولپتیک بدخیم بیش از آن است که تاکنون در مورد آن ذکر شده و بهتر است در کنار تب و سختی عضلانی به عنوان یک علامت مهم مورد ملاحظه قرار گیرد. بروموکریپتین، اصلاح آب و الکترولیتها، درمانهای حمایتی، و پیشگیری از عوارض می تواند نقش مهمی در کاستن میزان مرگ و میر این بیماران داشته باشد.
نرگس محمدی، علیرضا آقایوسفی، احمد علیپور، غلامرضا نیکراهان، معصومه صادقی، حمیدرضا روحافزا، دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : مطالعه حاضر با هدف مقایسه عوامل روانی مثبت و منفی بین دو گروه بیماران کرونری قلبی مبتلا و غیر مبتلا به سندرم متابولیک و بررسی رابطه این عوامل روانشناختی با میزان خطر سندرم متابولیک انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش از نوع علی- مقایسهای و جامعه آماری آن متشکل از کلیه بیماران کرونری قلبی میانسال (۳۵ تا۶۰ سال) بود که از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ در مرکز بازتوانی قلبی پژوهشکده قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ثبتنام شده بودند. ۶۱ بیمار در شهریور سال ۱۳۹۵ به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامههای جهتگیری زندگی (Life Orientation Test-Revised یا LOT-R)، شادکامی آکسفورد (Oxford Happiness Questionnaire یا OHQ)، امید بزرگسالان (Adult Hope Questionnaire)، رضایت زندگی (Satisfaction With Life Scale با SWLS) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (Positive and Negative Affect Scales یا PANAS) جمعآوری گردید. ارزیابیهای فیزیولوژیک مرتبط با سندرم متابولیک نیز انجام شد. دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی، آزمونهای Independent t، ANOVA و Mann-Whitney و ضریب همبستگی Pearson در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: تفاوت معنیداری بین دو گروه بیماران کرونری با و بدون سندرم متابولیک از نظر افسردگی، خوشبینی، امید و شادکامی وجود داشت. همچنین، افسردگی، خوشبینی، امید و شادکامی، ارتباط معنیداری را با میزان خطر سندرم متابولیک نشان داد. نتیجهگیری: نتایج به دست آمده از ارتباط بین متغیرهای روانشناختی و سندرم متابولیک حمایت میکند.