زمینه و هدف : شواهد روزافزون مبین وجود رابطه بین عوامل تاثیرگذار بر رشد و تکامل سیستم عصبی و بروز بیماری اسکیزوفرنیا عمدتاً بر مسائل مربوط به رشد در دوران پیش از تولد در کسانی که در ادامهی زندگی به اسکیزوفرنیا مبتلا میشوند، تاکید داشتهاند و تعدادی از مطالعات قبلی که دربارهی بالغین مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام گرفته، متفاوت بوده است. مواد و روشها : در این مطالعه که به صورت مورد- شاهد طراحی گردید ۱۹۵ بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا با ۱۹۸ فرد سالم از لحاظ، سن، جنس، قد، وزن و موقعیت اجتماعی همتا گردیدند. سپس آزمودنیهای هر دو گروه از لحاظ شاخصهای سفالومتری مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها : تحلیل آماری دادهها نشان داد که توزیع فرم سر در دو گروه بیمار و کنترل تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. فراوانی هایپربراکی سفالی در گروه اسکیزوفرنی به میزان معناداری بالاتر از گروه کنترل بود(۶۵/۱۷ = ۲ x و ۰۵/۰ < P) ولی این تفاوت تنها در بین مردان بیمار و مردان گروه شاهد از نظر سایر شاخصهای سفالومتری، بین دو گروه تفاوت معناداری یافت نشد(۰۵/۰ < P). نتیجهگیری : هایپربراکی سفالی معمولاً بر اثر بسته شدن زود هنگام سوجورکرونال به وجود میآید. یافتههای این پژوهش توجه به نقش عوامل ژنتیک و زیستی در اتیولوژی اسکیزوفرنیا را مورد تاکید قرار می دهد. کلید واژهها : سفالومتری، اسکیزوفرنیا، سبب شناسی.
زمینه و هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش نوروفیدبک بر کاهش اضطراب در مراجعهکنندگان به کلینیک مشاوره و خدمات روانشناسی در شهر اصفهان بود. مواد و روشها: تعداد ۱۸ نفر از مراجعهکنندگان مرد با میانگین سنی ۴۴/۳۴ بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند و قبل و بعد از اجرای پژوهش با آزمون اضطراب کتل (۱۹۵۸) بررسی شدند. معیار انتخاب افراد عبارت از نمره اضطراب بالای ۳۵ در مقیاس بود. تعداد جلسات نوروفیدبک ۱۵ جلسه نیمساعته بود. یافتهها: دادههای پیشآزمون و پسآزمون با استفاده از تحلیل کواریانس بررسی شدند. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش نوروفیدبک بر کاهش اضطراب مؤثر است (۰۰۱/۰> P). بهعبارتی ۷۰ درصد از تغییرات اضطراب آزمودنیها به وسیله نوروفیدبک بوده است. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که نوروفیدبک توانست اضطراب شرکتکنندگان در پژوهش را به طور معنیداری کاهش دهد. بدینصورت که تغییرات دامنه برانگیختگی آزمودنیها در نقاط FP۱-T۳ و همچنین تقویت دامنه SMR در نقطه CZ موجب تغییرات معنیدار در سطح اضطرابآزمودنیهای پژوهش گردید. واژههای کلیدی: آموزش نوروفیدبک، اضطراب
زمینه و هدف: پرخاشگری از جمله مواردی است که امروزه در میان نوجوانان در سراسر جهان شایع است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی روایی و اعتبار مقیاس پرخاشگری بود. مواد و روشها: پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع مطالعات روانسنجی بود. از کلیه دانشآموزان ۱۰ تا ۱۳ ساله شهر سمنان، تعداد ۶۰۷ نفر به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. همه آنها پرسشنامه پرخاشگری و انگیزش تحصیلی Harter (جهت روایی همزمان) را تکمیل کردند. تحلیل عاملی اکتشافی، همبستگی سؤال- نمره کل و تحلیل اعتبار برای بررسی ویژگیهای روانسنجی مقیاس پرخاشگری اجرا شد. همچنین، از مدل پاسخ مدرج SamiJima برای برازندگی دادهها و تحلیل استفاده شد. نتایج: نتایج تحلیل عاملی نشان داد که مقیاس پرخاشگری از یک عامل اشباع شده و دارای شاخصهای برازش مناسبی است. پرخاشگری با انگیزش تحصیلی (۱۷/۰-)، پیشرفت تحصیلی (۴۱/۰-)، غیبت از مدرسه (۴۱/۰) و انضباط (۳۵/۰-) رابطه معنیداری داشت (۰۱/۰ P <). ضریب Cronbach’s alpha برای کل مقیاس ۸۲/۰ به دست آمد. دادههای پاسخ سؤالها با مدل SamiJima برازندگی مناسبی داشت و تابع آگاهی آزمون در دامنه ۸/۰+ تا ۳+ پیوستار ویژگی بود. تحلیلهای آماری با نرمافزارهای SPSS، EQS و Multilog اجرا شد. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه پرخاشگری در جامعه نوجوانان، از خصوصیات روانسنجی قابل قبولی برخوردار بود و میتوان از آن به عنوان ابزاری معتبر در پژوهشهای روانشناختی استفاده کرد. پیشیگری از پرخاشگری و کاهش آن، آگاهی خانوادهها، مدیران، معاونان و معلمان از علایم این مشکل، علل ایجاد آن و راههای برخورد با این مسأله ضروری است.
ملیحه رحمانی، عبداله امیدی، حسین اکبری، ذاتاله عاصمی، دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه بر پرخوری و دشواری در تنظیم هیجان بیماران مبتلا به اختلال پرخوری انجام شد. مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی یک سوکور، جامعه پژوهش را تمامی زنان مبتلا به اختلال پرخوری شهرستان کاشان تشکیل داد. از بین افرادی که در نیمه اول سال ۱۳۹۴ به کلینیک تخصصی تغذیه کاشان مراجعه کرده بودند، ۶۰ نفر با دامنه سنی ۵۲-۱۹ سال و تشخیص اختلال پرخوری، به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه اختصاص یافتند تا تحت درمان فراتشخیصی قرار گیرند (۳۰ نفر) یا به مدت ۱۲ هفته در لیست انتظار بمانند (۳۰ نفر). متغیرهای وابسته با استفاده از مقیاس پرخوری Gormally و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان Gratz و Roemer (Difficulties in Emotion Regulation Scale یا DERS) اندازهگیری شد. در نهایت، دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: بعد از ۱۲ هفته، درمان فراتشخیص منجر به کاهش معنیدار نتایج پرخوری (۵۵/۳ ± ۴۶/۸- در مقابل ۹۰/۱ ± ۳۶/۱-) (۰۰۱/۰ > P) و دشواری در تنظیم هیجان (۹۱/۳۳ ± ۷۰/۹۹- در مقابل ۳۲/۲۴ ± ۴۳/۱۵) (۰۰۱/۰ > P) در مقایسه با گروه شاهد شد. نتیجهگیری: در درمان فراتشخیصی یکپارچه، عنصر رفتاری درمان در عادی کردن الگوهای خوردن، برنامهریزی وعدههای غذا، آموزش تغذیه و خاتمه دادن به چرخههای پرخوری تمرکز دارد و به فرد آموزش میدهد تا مقادیر کمتری از غذا را به طور منظم مصرف کند. همچنین، عنصر شناختی این درمان، به مقابله با افکار ناکارامد همراه با پرخوری میپردازد. به طور کلی، به دنبال این مداخله، تأثیرات مثبتی بر پرخوری و دشواری در تنظیم هیجان مشاهده شد.
میترا تعویقی، جواد خلعتبری، شهره قربان شیرودی، محمدعلی رحمانی، دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف:سرگردانی ذهن و انحراف از توجه روی کار در زمان حال در بین نوجوانان شایع است و دارای عواقب منفی میباشد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه درمان فراشناخت و تکنیکهای آن (آموزش توجه، تمرکز مجدد توجه بر موقعیت) و درمان پذیرش و تعهد بر سرگردانی ذهن نوجوانان انجام گرفت. مواد و روشها: روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری و جامعه آماری ۲۰۸۳۷ نوجوان دختر در مدارس متوسطه دوم شهر کرج در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۱۳۹۶ بودند. با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای ۷۵ نفر که بر اساس ابزار اندازهگیری سرگردانی ذهنی دارای کمترین نمره در سرگردانی ذهن بودند، انتخابشده و بر اساس ملاکهای پژوهش، بهطور تصادفی در پنج گروه قرار گرفتند. درمانهای فراشناخت، تکنیک آموزش توجه، تمرکز مجدد توجه بر موقعیت و پذیرش و تعهد، طی ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای، هفتهای یکبار در مورد گروههای آزمایش اجرا شد. دادهها با آزمون تحلیل واریانس آمیخته یا مختلط توسط نرمافزار آماری SPSS-۲۳ بررسی شد. یافتهها:نتایج تحلیل واریانس آمیخته نشان داد که هر چهار درمان بر کاهش میزان سرگردانی ذهن نوجوان مؤثر است و اثربخشی درمان فراشناخت بیشتر از درمانهای دیگر بود (۰۱/۰>p). این اثربخشی در مرحله پیگیری ۳ ماهه نیز پایدار بود. نتیجهگیری: درمان فراشناختی، نوجوان را قادرمی سازد که با سرگردانی ذهن خود به شیوهای متفاوت ارتباط برقرار کند بهطوریکه توانایی جدا کردن خود از سرگردانی ذهن را داشته باشد.
ابوالفضل رحمانی بادی، داود تقوایی، ذبیح پیرانی، دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف:دانشآموزان دارای خودتنظیمی تحصیلی یادگیرندگانی سختکوش و مبتکر هستند و در برخورد با مسائل و مشکلات به سادگی دست از تلاش برنمیدارند، آنان یادگیری را فرایندی فعال قلمداد میکنند که در جریان آن میبایست مقداری از مسئولیت آن را بپذیرند و در صورت مواجهه با مشکلات میکوشند بفهمند برای حل آن به چه چیزی نیاز دارند.هدف از پژوهش حاضر بررسی تدوین مدل خودتنظیمی یادگیری بر اساس هوش موفق و سازگاری هیجانی با نقش واسطهای بهزیستی روانشناختیمیباشد. مواد و روشها:روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر دانشآموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم تهران بودند که ۴۵۶ نفر از آنها به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید و از آنها خواسته شد که پرسشنامههای خودتنظیمی یادگیری(SRQ-A)؛ پرسشنامه هوش موفق، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و مقیاس سازگاری هیجانی(EAM) را تکمیل نمایند. نتایج به دست آمده با استفاده از نرمافزار AMOSو روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها:نتایج به دست آمده نشان داد که سازگاری هیجانی و هوش موفق با میانجیگری بهزیستی روانشناختی به صورت مثبت و معنی دار (۰۱/۰>p) خودتنظیمی یادگیری را پیشبینی مینمایند. نتیجهگیری:با توجه به نتایج پژوهش حاضر میتوان مطرح کرد که هر چقدر هوش موفق و سازگاری هیجانی بالاتر باشد به صورت مستقیم و میانجیگری بهزیستی روانشناختی روی ارتقاء خودتنظیمی یادگیری اثر مثبت و معنی داری دارندبه همین خاطر والدین و مسئولین آموزشی جهت تقویت خودتنظیمی تحصیلی باید محیط های غنی برای تقویت این سه مولفه فراهم نمایند.