۱۱ نتیجه برای داودی
سودابه بساک نژاد، زهرا نیازی، ایران داودی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : اضطراب یکی از شایعترین اختلال روانپزشکی در نوجوانی است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری به روش کندال بر اضطراب دختران نوجوان شهر خرمآباد بود. مواد و روشها: در یک مطالعه آزمایشی با دو گروه شاهد و پیگیری یک ماهه، به روش تصادفی ساده از ۳۷۶ دختر بین ۱۱ تا ۱۳ سال که در مقیاس اضطراب کودکان Spence و مصاحبه تشخیصی ساختار یافته اضطراب بالایی داشتند، ۳۰ نفر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم شدند. سپس گروه درمانی شناختی- رفتاری به روش مقابله با اضطراب Kendall بر روی گروه آزمایش اجرا شد و در پایان دو گروه دوباره با مقیاس اضطراب Spence ارزیابی شدند. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس یک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل کواریانس یک متغیره نشان داد که بین نمرات اضطراب پسآزمون دو گروه آزمایش و شاهد تفاوت معنیداری وجود دارد، که با گذشت یک ماه از پایان درمان نیز این تغییر تداوم داشت. نتیجهگیری: روش شناختی- رفتاری گروهی به روش مقابله با اضطراب Kendall در کاهش اضطراب دختران نوجوان ایرانی مؤثر است. واژههای کلیدی: اضطراب، درمان شناختی- رفتاری، روش مقابله با اضطراب Kendall، دختران نوجوان.
میثم خدیوی، یداله زرگر، ایران داودی، مجید عیدی بایگی، علی احمدیان،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: افراد تیپ A به سبب جهانبینی خاصی که دارند به احتمال بیشتری دستخوش مشکلات شغلی میشوند. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان مدیریت استرس به شیوهی شناختی- رفتاری بر الگوی رفتاری تیپ A در کارکنان یک شرکت صنعتی بود. مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی میباشد. جامعه پژوهش حاضر شامل کلیه کارکنان یک شرکت صنعتی بود که در سال ۱۳۹۰ عضو این شرکت بودند، از میان کارکنان این شرکت ۵۰۰ نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و بر اساس پرسشنامه تیپ شخصیتی A مورد بررسی قرار گرفتند و از بین افرادی که در این پرسشنامه، نمرهی آنان بالاتر از یک انحراف معیار از میانگین بود، به طور تصادفی تعداد ۳۰ نفر انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. سپس به گروه آزمایش ۱۰ جلسه مدیریت استرس به شیوهی شناختی-رفتاری آموزش داده شد. پس از اعمال مداخله آزمایشی دادههای حاصل از پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA) مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتهها : نتایج نشان داد که بین دو گروه آزمایش و گواه بعد از اجرای مدیریت استرس تفاوت معنیداری در الگوی رفتاری تیپ A وجود دارد. همچنین بین دو گروه از لحاظ تیپ A مرضی و تیپ A غیر مرضی پس از اعمال مدیریت استرس تفاوت معنیداری وجود دارد. نتیجهگیری: آموزش مدیریت استرس به شیوهی شناختی- رفتاری بر الگوهای رفتاری تیپ A مؤثر میباشد و از این طریق میتوان مشکلات روانشناختی و شغلی مربوط به این تیپ شخصیتی در کارکنان را کاهش داد. کلید واژهها: الگوی رفتاری تیپ A، مدیریت استرس به شیوهی شناختی- رفتاری، کارکنان شرکت صنعتی.
کورش بنی هاشمیان، عبدالزهرا نعامی، یداله زرگر، نسرین ارشدی، ایران داودی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف : تنطیم شناختی- هیجانی، نوعی راهکار مقابلهای است که فرد را در مقابله با سانحه یاری میکند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه تنظیم شناختی- هیجانی و رشد پس از سانحه در بیماران زن و مرد مبتلا به هپاتیت B بود. مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش را بیماران زن و مرد مبتلا به هپاتیت B در مرکز تحقیقات هپاتیت بیمارستان نمازی شیراز تشکیل دادند. ۲۵۰ بیمار مبتلا به هپاتیت B (۱۲۵ زن و ۱۲۵ مرد) به طور تصادفی انتخاب شدند و از پرسشنامههای تنظیم شناختی- هیجانی Garnefski و رشد پس از سانحه Tedeschi استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری همبستگی Pearson و MANOVA در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: رشد پس از سانحه با پذیرش (۴۷/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P)، تمرکز مجدد بر برنامهریزی (۲۱/۰ = r، ۰۰۱/۰ = P)، ارزیابی مجدد مثبت (۲۵/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P) و کنار آمدن با دیدگاه (۳۸/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P)، رابطه مثبت و معنیدار و با سرزنش خود (۳۸/۰- = r، ۰۰۱/۰ > P)، سرزنش دیگران (۴۲/۰- = r، ۰۰۱/۰ = P)، فاجعهانگاری (۶۰/۰- = r، ۰۰۱/۰ > P) و نشخوار ذهنی (۱۴/۰- = r، ۰۲۱/۰ = P) رابطه منفی و معنیداری داشت. همچنین، مردان بیشتر از زنان تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی و ارزیابی مجدد مثبت را مورد استفاده قرار دادند و زنان بیشتر از مردان نشخوار ذهنی، فاجعهانگاری و سرزنش دیگران را به کار بردند (۰۰۱/۰ > P). نتیجهگیری: استفاده از تنظیم شناختی- هیجانی سازگار، رشد پس از سانحه را در افراد مبتلا به هپاتیت B افزایش میدهد و زنان مبتلا به هپاتیت B بیشتر از مردان از راهکارهای تنظیم شناختی- هیجانی ناسازگار استفاده میکنند. بنابراین، نتایج این پژوهش میتواند به منظور سنجش و ارتقای سطح استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی- هیجانی سازگار، مفید واقع شود. در پژوهشهای آینده، میتوان راهبردهای تنظیم شناختی- هیجانی را بین بیماران مبتلا به سایر بیماریهای مزمن مورد مقایسه قرار داد.
مریم فراهانی فر، حسن حیدری، حسین داودی، سید علی آل یاسین،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: مشاوره انگیزشی نظاممند (Systematic Motivational Counseling یا SMC) و درمان پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) با تأکید بر اصلاح ساختار انگیزشی و پذیرش مشکلات زندگی میتوانند باعث بهبود سبکهای حل تعارض زنان ناسازگار شوند. این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی SMC و ACT بر سبکهای حل تعارض زنان ناسازگار زناشویی انجام شد. مواد و روشها: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون و گروه گواه و پیگیری سهماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان ناسازگاری بود که در سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره شهر اراک مراجعه کرده بودند. از بین این افراد ۳۶ نفر انتخاب و بهصورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند. دادهها در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با پرسشنامه سبکهای حل تعارض رحیم (Rahim Organizational Conflict Inventory یا ROCI - II) جمعآوری شد. اعضای گروههای آزمایش پس از اجرای پیشآزمون بهطور جداگانه در ۱۰ جلسه SMC و ۱۲ جلسه ACT شرکت کردند. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که تأثیر SMC و ACT بر سبکهای حل تعارض معنیدار و باثبات است (۰۵/۰p < ). بین اثربخشی SMC و ACT بر سبکهای اجتنابی و مصالحه تفاوت وجود داشت (۰۵/۰p < ). نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که SMC و ACT میتوانند در بهبود سبکهای حل تعارض زنان ناسازگار زناشویی مؤثر باشند.
فروغ فرشیدمنش، حسین داودی، حسن حیدری، مهدی زارع بهرام آبادی،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: بسیاری از زنان زندگی زناشویی خود را با روابط صمیمی آغاز میکنند، اما با گذر زنان این روابط صمیمی کمکم دچار مشکل میشود و این درست زمانی است که دلزدگی زناشویی (Couple burnout) آغاز شده است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی (Mindfulness Education) و درمان هیجان مدار (Emotional Focused Therapy یا EFT) بر صمیمیت (Intimacy)، تعهد (Commitment) و شادکامی زناشویی (Couple happiness) زنان با دلزدگی زناشویی بود. مواد و روشها: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان با دلزدگی زناشویی مراجعهکننده به انجمن خیریه بقیهالله الاعظم شهر خمینیشهر در سال ۱۳۹۷ بود. از این جامعه ۳۶ نفر به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه جایگزینی تصادفی در سه گروه ذهن آگاهی (۱۲ نفر)، هیجان مدار (۱۲ نفر) و گواه (۱۲ نفر) قرار گرفتند. هر دو گروه آزمایش ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای آموزش دریافت کردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه صمیمیت زناشویی (Couple Intimacy Questionnaire یا CIQ)، پرسشنامه تعهد زناشویی (Couple Commitment Questionnaire یا CCQ)، مقیاس شادکامی زناشویی (Marital Happiness Scale یا MHS) و مقیاس دلزدگی زناشویی (Couple Burnout Measure یا CBM) بود. دادهها با کمک نرمافزار SPSS و با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره و یکراهه تحلیل شدند. یافتهها: یافتهها تفاوت معناداری را بین دو گروه آزمایش و گواه در صمیمیت (۹۴/۳۷=F، ۰۰۱/۰=p)، تعهد (۷۷/۳۰=F، ۰۰۱/۰=p) و شادکامی زناشویی (۲۹/۵۸=F، ۰۰۱/۰=p) در مرحله پسآزمون نشان دادند. باوجوداین، بین میزان اثربخشی دو رویکرد ذهن آگاهی و EFT بر صمیمیت، تعهد و شادکامی زناشویی تفاوت معناداری وجود نداشت (۰۵/۰
ندا جلالی، حسن حیدری، حسین داودی، سید علی آل یاسین،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین ویژگیهای روابط زناشویی، چرخهها یا الگوهای ارتباطی است که میان همسران شکلگرفته و بیشتر در پرتو تکرار استوار میشوند. پژوهش حاضر باهدف مقایسه تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد هیجانمدار و رویکرد غنیسازی روابط گاتمن بر الگوهای ارتباطی زنان صورت گرفت.
مواد و روشها: پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنانی که به دلیل مشکلات ارتباطی با همسر در سال ۱۳۹۶ به مرکز مشاوره فراز شهرستان خمین مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند. تعداد ۳۶ نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب، به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه الگوهای ارتباطی (Communication Patterns Questionnaire) بود. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس و بونفرونی استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد میان آزمودنیهای گروههای آزمایش و گواه در مرحله پسآزمون و پیگیری تفاوت معنیداری در الگوهای ارتباطی وجود دارد، بهگونهای که رویکرد هیجانمدار و غنیسازی روابط توانسته بودند بهطور معنیداری در کاهش الگوهای ارتباطی اجتنابی، توقع/کنارهگیری و افزایش الگوی ارتباطی سازنده متقابل در هر دو مرحله پسآزمون و پیگیری مؤثر باشند. همچنین نتایج آزمون بونفرونی نشان داد تفاوت بین گروه رویکرد هیجانمدار با گروه غنیسازی روابط گاتمن در الگوهای ارتباطی زنان معنیدار بود؛ به این معنی که رویکرد غنیسازی بیشتر از رویکرد هیجانمدار بر الگوهای ارتباطی مؤثر است.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدستآمده، میتوان از هر دو رویکرد بهویژه رویکرد غنیسازی روابط گاتمن جهت بهبود الگوهای ارتباطی زوجین و درنهایت افزایش کیفیت زندگی زناشویی استفاده نمود.
اکرم مظلومی، حسین داودی، حسن حیدری، محمد عسگری،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال مصرف مواد مشکل رفتاری پیچیده ای است که می تواند ناشی از عوامل متعددی از جمله عوامل اجتماعی، فرهنگی، محیطی، روانشناختی و زیستی باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف پیش بینی آمادگی به اعتیاد بر اساس دارایی های تحولی نوجوانان انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی بود. بدین منظور از بین دانش آموزان دختر و پسر پایههای تحصیلی دهم و یازدهم شهرستان اراک، نمونهای به حجم ۵۰۰ نفر (۲۵۰ دختر، ۲۵۰ پسر)، به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب گردید. برای جمع آوری دادهها از مقیاسهای ایرانی آمادگی به اعتیاد (Iranian Addiction Preparedness Scale یا IAPS) و نیمرخ داراییهای تحولی (Developmental Assets Profile یا DAP) استفاده شد. دادهها در سطح توصیفی با استفاده از آمارههای میانگین، انحراف معیار و فراوانی مورد تحلیل قرار گرفتند و در سطح استنباطی با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین دارایی های تحولی و مولفه های آن با آمادگی به اعتیاد و ابعاد آن در نوجوانان رابطه معنادار وجود دارد (۰۵/۰>p). همچنین نتایج نشان داد که دارایی های تحولی و مولفه های آن پیش بینی کننده آمادگی به اعتیاد و ابعاد آن هستند (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که دارایی های تحولی پیش بینی کننده آمادگی به اعتیاد نوجوانان هستند؛ بنابراین توجه به این متغیرهای پیشبین توسط پژوهشگران، متخصصان، درمانگران و برنامه ریزان برای پیشگیری از اختلال مصرف مواد یا اعتیاد ضروری به نظر میرسد
اعظم هاشمی نیک، حسن حیدری، حسین داودی، اصغر جعفری،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که حل تعارضات بین فردی بهاندازه روابط اجتماعی بهویژه در بین زوجین دارای اهمیت فراوانی است؛ بنابراین پژوهش حاضر باهدف الگوی پیشبینی سبکهای حل تعارض بر اساس تمایزیافتگی، انعطافپذیری شناختی با نقش میانجی شفقت ورزی در مردان و زنان جوان با تعارض انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان و مردان دارای تعارض زناشویی شهر کاشان بود. نمونه این پژوهش شامل ۳۹۳ نفر از زوجین دارای تعارض زناشویی بودند که بهصورت در دسترس انتخاب و به پرسشنامههای پژوهش شامل مقیــاس تکنیکهای حل تعــارض استراوس و همکاران (۱۹۸۳)، پرسشنامه شفقت به خود نف (۲۰۰۳)، پرسشنامه انعطافپذیری روانشناختی دنیس وندروال (۲۰۱۰) و پرسشنامه تمایزیافتگی اسکورون و اسمیت (۲۰۰۳) پاسخ دادند. دادههای پژوهش با روش تحلیل مسیر و معادلات ساختاری بهوسیله نرمافزار آماری AMOS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که مدل ارائهشده از برازش مطلوبی برخوردار است و شفقت ورزی به خود میتواند بین انعطافپذیری و سبک حل تعارض مذاکره و پرخاشگری روانی و همچنین بین تمایز خویشتن و سبکهای حل تعارض مذاکره و پرخاشگری جسمانی نقش میانجی ایفا نماید (۰۰۱/۰≥ P).
نتیجهگیری: با توجه به اثرات تعارضهای زناشویی بر زوجین، خانوادهها و جامعه، شناسایی متغیرهای دخیل در این مهم میتواند زمینه را جهت برنامهریزی جهت پیشگیری و درمان سبکهای مخرب حل تعارضهای زناشویی فراهم سازد و به نظر میرسد که تمایزیافتگی خویشتن و شفقت ورزی به خود ازجمله متغیرهای مؤثر در بهبود تکنیکهای حل تعارض استفادهشده در زنان و مردان دارای تعارض زناشویی است.
آسیه برجی، مهدی زارع بهرامآبادی، حسن حیدری، حسین داودی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که توانمدسازی والدین در ارتباط با فرزندان و مشکلات آن ها می تواند اثرگذار باشد؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر اثربخشی برنامه توانمندسازی والدینی خانوادههای دارای فرزندخوانده بر متغیرهای تنشهای والدگری و رابطه والد- فرزندی بود..
مواد و روشها: جامعه آماری شامل والدین دارای فرزندخوانده شهر تهران در سال ۱۳۹۹ بود. تعداد ۳۰ والد به شیوه نمونهگیری در دسترس به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدهاند. با بهرهگیری از یک طرح آزمایشی پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل، والدین ابتدا پرسشنامههای تنشهای والدگری و رابطه والد- فرزندی را تکمیل کردند و سپس کاربندی آزمایشی توانمندسازی والدینی در ۸ جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا و بعد از اتمام جلسات پسآزمون برای هر دو گروه ارائه شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری (MANCOVA) به کمک نرمافزار SPSSV۱۹ استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد برنامه توانمندسازی والدینی بر تنشهای والدگری (۰۰۴/۰≥p) و رابطه والد- فرزندی (۰۰۸/۰≥p) اثربخش است و بین دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنیداری ایجاد کرد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش میتوان گفت، برنامه آموزشی توانمندسازی والدینی دارای فرزندخوانده بر تنشهای والدگری و رابطه والد- فرزندی اثربخش بوده و لذا آگاهی متخصصان حوزههای مشاوره، خانواده، روانشناسی و سایر متخصصان از این پژوهش میتواند کمککننده باشد.
سمیه ناصری زاده، داود تقوایی، حسین داودی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال اتیسم ، اختلالات رشدی عصبی هستند که با مشکلاتی در ارتباط و تعاملات اجتماعی ،رفتارها، علایق و فعالیت های محدود و تکراری مشخص می شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مداخله درمانی عصبی – حرکتی آنت بنیل و برنامه سان – رایز برتعاملات اجتماعی و رفتار کلیشه ای کودکان مبتلا به اختلال اتیسم است.
مواد و روشها: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود . جامعه آماری شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال اتیسم دردامنه سنی ۱۰-۴ساله بودند که در سال ۱۳۹۹ به مراکز اتیسم شهرستان خمین و اراک مراجعه کرده اند. از جامعه آماری مذکور تعداد ۳۰ کودک مبتلا به اختلال اتیسم و دارای شرایط ورود به پژوهش با روش نمونهگیری هدفمند وارد مطالعه شدند سپس بصورت تصادفی دردو گروه آزمایش ویک گروه گواه هر گروه ۱۰ نفر قرار گرفتند. از آزمون گارز -۲ (GARS-۲) جهت جمع آوری اطلاعات و بعنوان پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد.گروه آزمایش یک ، مداخله آنت بنیل را بمدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای دریافت کردند وگروه آزمایش دو برنامه سان رایز را بمدت ۴۰ ساعت بصورت فشرده دریافت کردند در حالی که گروه گواه آموزشی دریافت نکردند. داده ها با استفاده ازآزمونهای شاپیروویلک وتحلیل کواریانس چند متغیری سطح معناداری ۵ درصد مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند.
یافتهها: نتابج نشان داد بین میانگین تعامل اجتماعی و رفتار کلیشه ای درگروههای آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری وجود دارد و با توجه به اندازه اثر می توان بیان کرد بیشترین اثر بخشی روشهای درمانی بر روی رفتار کلیشه ای بوده است . همچنین یافته ها نشان داد که برنامه سان رایز در بهبود تعاملات اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم به طور معنی داری اثر بخشی بیشتری از مداخله عصبی – حرکتی انت بنیل دارد.
خانم سمیه محمدی، آقای سجاد امینی منش، خانم اعظم داودی، خانم فرزانه هومن،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: از اینرو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی زنان مطلقه سرپرست خانوار میباشد.
مواد و روشها: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و گروه گواه و جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه سرپرست خانوار در شهر اصفهان در سال ۱۴۰۲ که به روش نمونه گیری دردسترس ۴۵ نفر انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه درمان پذیرش و تعهد ۱۵ نفر و گروه درمان فراتشخیصی ۱۵ نفر) و گروه گواه (۱۵ نفر) قرار گرفتند. سپس به گروه آزمایش درمان پذیرش و تعهد ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای و به گروه آزمایش درمان فراتشخیصی هم ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای ارائه شد. برای گروه گواه مداخلهای صورت نگرفت. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه نشخوار ذهنی نولن – هوکسما و مورو (۱۹۹۱) و پرسشنامه فرسودگی هیجانی مسلش و جکسون (۱۹۸۱) بود. دادهها بهوسیله روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد، تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات پس آزمون و آزمون پیگیری متغیر نشخوار ذهنی و میانگین نمرات پس آزمون فرسودگی هیجانی وجود ندارد و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری را نسبت به درمان فراتشخیصی بر کاهش نشخوار ذهنی و نگرانی زنان مطلقه سرپرست خانوار داشت.
نتیجهگیری: درمان پذیرش و تعهد و درمان فراتشخیصی با آموزش روشهای مناسب برخورد با موضوعات هیجانی، راهبردهای سازگارانه زنان مطلقه سرپرست خانوار برای تنظیم هیجانات را افزایش داده و باعث ارتقاء سطح سلامت روانی و کاهش نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی شدهاند و همین موجب تجربه کمتر اختلالات فیزیولوژیکی و هیجانی شده است