logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۲۵ نتیجه برای حسینی

مریم عمیدی، فضل اله غفرانی­پور، رضوان حسینی
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده

زمینه وهدف : نوجوانی، مرحله‌ای سرشار از دگرگونی و تغییر و تحول جسمی و روحی است. یکی از مهم­ترین دوره­های زندگی است که فرد بیشترین مشکلات را در رابطه با تصویر ذهنی بدنی خویش دارد. نارضایتی از تصویر ذهنی بدن با اختلالات تغذیه‌ای و اختلالات روانی و کاهش اعتماد به نفس مرتبط دانسته شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی نارضایتی از تصویر ذهنی بدنی و نمایه توده بدنی در دختران نوجوان شهر اصفهان انجام شد.   مواد وروش ­ ها : این مطالعه مقطعی بر روی ۳۸۴ دختر دبیرستانی در شهر اصفهان با روش نمونه‌­گیری طبقه­بندی شده- تصادفی در سال ۱۳۸۵ انجام شد. جمع­آوری اطلاعات با پرسشنامه سنجش اطلاعات دموگرافیک و رضایت از تصویر ذهنی بدن و اندازه­گیری قد و وزن توسط یک نفر انجام شد و با نرم افزار SPSS و آمار توصیفی و آزمون­های آنالیز واریانس یک طرفه و t مستقل تجزیه و تحلیل شد.   یافته ­ ها : با توجه به استانداردهای BMI برای سن تقریباً ۳/۷% از دانش آموزان مورد مطالعه لاغر و ۱/۹ دارای اضافه وزن و ۰۴/۱% چاق بودند. ‌رابطه معنی­داری میان BMI و نارضایتی از تصویر ذهنی بدنی دیده شد(۰۱۲/۰ = P).   نتیجه گیری : با اینکه در مقایسه با سایر نقاط کشور میزان چاقی و اضافه وزن در دختران مورد مطالعه کمتر بود. ولی میزان رضایت از تصویر ذهنی بسیار کم بود و با افزایش BMI این میزان کمتر می­شد. بیشتر دختران با آن که ‌قد و وزن طبیعی داشتند از ظاهر خود ناراضی بودند. این نتایج بر لزوم برنامه‌ریزی برای پیشگیری و درمان نارضایتی از بدن تأکید می‌کند.   کلید واژه ­ ها : دختران نوجوان، تصویر ذهنی بدنی، نمایه توده بدنی.
فائزه تاتاری، جلال شاکر، منیر حسینی، منصور رضایی، مرضیه امیریان، فرهاد امیریان،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده

Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: بسیاری از زنان در سنین باروری، در فاصله ۱۰-۷ روز قبل از قاعدگی (مرحله لوتئال) دچار علایم روانی و جسمی آزاردهنده ای می شوند که با شروع خونریزی از بین می رود. این بررسی فراوانی علایم نشانگان قبل از قاعدگی و نیز اختلال ملال قبل از قاعدگی را همراه با عوامل مرتبط با آن در دختران دانش آموز دبیرستانهای کرمانشاه ارزیابی کرده است. مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی – تحلیلی، ۸۰۰ دانش آموز دبیرستانهای دخترانه کرمانشاه با نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. پرسشنامه منطبق بر DSM.IV.TR ( Diagnostic Statistical Manual of Mental Disorder ) برای تشخیص گذاری، و پرسشنامه اطلاعات فردی برای تعیین ویژگیهای جمعیت شناختی، به صورت رو در رو هر یک از داوطلبان تکمیل شد. داده ها با نرم افزار SPSS و با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمون مجذور کای، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: شیوع نشانگان قبل از قاعدگی ۵/۴۱ درصد و شیوع اختلال ملال قبل از قاعدگی ۴/۹ درصد به دست آمد. اختلال در دانش آموزان بالای ۱۶ سال شایع تر بود. شایع ترین علایم، علایم خلقی و سپس جسمی و رفتاری بود. فراوانی اختلال ملال قبل از قاعدگی در افراد دارای مادران با تحصیلات بالاتر (دیپلم و بالاتر) کمتر بود. فراوانی نشانگان قبل از قاعدگی در افراد دارای مادران با تحصیلات بالاتر (دیپلم و بالاتر) بیشتر بود. فراوانی نشانگان قبل از قاعدگی در افرادی که سابقه خانوادگی مثبت داشتند بالاتر بود. نتیجه گیری: شیوع بالای نشانگان قبل از قاعدگی و شیوع نسبتاً بالای اختلال ملال قبل از قاعدگی که باعث بروز مشکلاتی در ارتباط با عملکرد تحصیلی دانش آموزان می شود نیازمند توجه جدی در زمینه ارتقای بهداشت روانی دانش آموزان و ارجاع موارد شدید به مراکز درمانی تخصصی است.
ایرج ملکی، حمزه حسینی، علی‌رضا خلیلیان، ترنگ تقوایی، فاطمه نیک‌صولت،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۶ )
چکیده

Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} مقدمه: تظاهرات سندرم روده تحریک پذیر ( Irritable Bowed Syndrome-IBS ) تحت تأثیر فاکتورهای فرهنگی، نژادی، اجتماعی است. طبق بررسی های انجام شده مشخص شده که آموزش می تواند کیفیت زندگی بیماران مبتلا را تغییر دهد و هدف اصلی انجام این طرح بررسی اثر اموزش بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به IBS در جامعه ایرانی است. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی بوده و برای ۴۴ بیمار مورد بررسی قرار گرفت. این بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. دو گروه مذکور از نظر سن، جنس، تحصیلات، وضعیت شغلی و استرس همتا سازی شدند. گروه کنترل فقط درمان دارویی دریافت کرده و گروه مورد، علاوه بر درمان دارویی، در سه جلسه یک ساعته کلاس آموزشی شرکت کرد. محتوی کلاس آموزش شامل آناتومی روده، پاتوفیزیولوژی IBS ، علل تشدیدکننده علایم، روش های مقابله با استرسی و حل مسأله بود. پرسشنامه IBS QOL, SF۳۶ برای هر دو گروه قبل و یک ماه پس از آموزش پر شد. داده ها با استفاده از t-test و مجذور کای تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: میانگین سنی در گروه کنترل ۸ ± ۵/۳۳ سال و در گروه مورد ۱۰ ± ۵/۳۷ سال بود. در هر دو گروه اکثر بیماران زن، متأهل و شهر نشین بودند و در این مورد بین دو گروه اختلاف آماری معنی دار وجود نداشت. از نظر کیفیت زندگی بین گروه های کنترل و تجربی اختلاف آماری معنی دار وجود نداشت. نتیجه گیری: آموزش در کوتاه مدت بر کیفیت زندگی بیماران IBS مؤثر نبود شاید با بررسی در درازمدت و روی تعداد بیشتر بیماران بتوان اطلاعات بیشتری را به دست آورد.
خسرو توکل، شکوفه عظیمی، غلامرضا شریفی راد، عباس حسینی،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده

Normal ۰ false false false MicrosoftInternetExplorer۴ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:۰; mso-tstyle-colband-size:۰; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:۰in ۵,۴pt ۰in ۵.۴pt; mso-para-margin:۰in; mso-para-margin-bottom:.۰۰۰۱pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:۱۰.۰pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#۰۴۰۰; mso-fareast-language:#۰۴۰۰; mso-bidi-language:#۰۴۰۰;} چکیده مقدمه: از عوامل مؤ‌ثر در نحوه رفتار والدین با کودک، نگرش آنها نسبت به شیوه‌های تربیتی است و نگرش می‌تواند با اتکاء به دانش حاصل از آموزش، جهت‌گیری مثبت و منطقی به خود بگیرد. گذر از آموزش بهداشت سنتی مستلزم مطالعه مدل‌های آموزشی نوین می‌باشد. این مطالعه با هدف بررسی نگرش مادران نسبت به سوء رفتار با کودک قبل و بعد از آموزش بر اساس مدل قصد رفتاری انجام شده است. مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی، یک گروهی و با طرح آزمون قبل و بعد بود. نمونه‌های این پژوهش را ۴۵ مادر دارای نگرش سوء رفتار تشکیل می‌دادند که به روش تصادفی منظم از میان مراجعین یکی از خانه‌های بهداشت شهرستان فلاورجان در سال ۸۷-۱۳۸۶ انتخاب شدند . ابزار گردآوری داده‌‌ها پرسش‌نامه استاندارد نقش والدی افراد جوان- بزرگسال بود. این پرسش‌نامه از روایی و پایایی لازم برخوردار بود. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS ۱۰ و آزمون t-paired مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : مقایسه میانگین نمرات نگرش مادران قبل و بعد از اجرای برنامه آموزشی با ۰۰۱/۰P نتیجه‌گیری : از آن‌جایی که در این مطالعه نگرش مادران نسبت به رفتار با کودک بعد از مداخله آموزشی ارتقا یافت، این مسأله تاثیر اقدامات آموزشی را تأیید می‌نماید. چنین آموزش‌هایی ممکن است با بهبود رفتار والدین نسبت به فرزندان، موجب کاهش موارد بد رفتاری و کم توجهی نسبت به کودکان شود. واژه‌های کلیدی: سوء رفتار با کودک، مدل قصد رفتاری، آموزش
قاسم صالح پور، موسی کافی، سجاد رضایی، مظفر حسینی نژاد،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه‌‌ و هدف: مولتیپل‌اسکلروزیس یک اختلال عصب‌شناختی مزمن است که شیوع آن در زنان بیش از مردان می‌باشد. از این رو هدف از پژوهش حاضر ارزیابی ارتباط اختلال در کارکرد فیزیکی (به عنوان متغیر ملاک) با خستگی، علایم روانی و شاخص توده بدنی (به‌عنوان متغیرهای پیش‌بین) زنان مبتلا به این بیماری می‌باشد. مواد و روش‌‌ها: در یک پژوهش مقطعی ۱۱۴ بیمار به‌شیوه پیاپی نمونه‌گیری شده و توسط سیاهه متغیر‌های جمعیت‌شناختی، بعد فیزیکی پرسش‌نامه زمینه‌یابی سلامت، مقیاس شدت خستگی، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و شاخص توده بدنی ارزیابی شدند. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل‌ گردیدند. یافته‌ها: نتایج حاکی از همبستگی قوی و معنی‌دار کارکرد فیزیکی با متغیرهای خستگی، افسردگی، اضطراب و استرس داشت (۰۰۰۱/۰>P). در این میان شاخص توده بدنی از کمترین ضریب همبستگی در ارتباط با کارکرد فیزیکی برخوردار بود (۰۵/۰P<). یافته‌های حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که واریانس کل تمام متغیرهای پژوهش در گام نهایی ۵۸/۰ ( ۲ R) می‌باشد (۰۰۰۱/۰P < ؛۲۰/۱۸ F=). به علاوه واریانس افزوده انحصاری در این گام بعد از کنترل متغیرهایی نظیر سن، تحصیلات و طول مدت بیماری، ۳۹/۰ محاسبه گردید.هم‌چنین در گام نهایی متغیرهای خستگی (۰۰۰۱/۰P < ؛ ۲۵/۰- =&beta;) و اضطراب (۰۰۰۱/۰P < ؛ ۴۴/۰- =&beta;) به طور معنی‌داری توانستند اختلال در کارکرد فیزیکی زنان را پیش‌بینی نمایند. نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از آن بود که خستگی و اضطراب می‌توانند در ایجاد اختلال در کارکرد فیزیکی زنان تأثیرگذار باشند. از همین رو غربالگری زنان دچار این علایم و اجرای درمان‌های مناسب توصیه می‌شود. واژه‌های‌کلیدی: خستگی، افسردگی، اضطراب، استرس، شاخص توده بدنی
مریم حسینی خواه، غلامرضا منشئی، امراله ابراهیمی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف : شیوع بالای بیماری دیابت از یک سو و اهمیت رفتار خودمراقبتی در کنترل عوارض حاد و مزمن بیماری و نقش متغیرهای روان‌شناختی بر فعالیت خودمراقبتی از سوی دیگر مورد تأکید پژوهشگران است. پژوهش حاضر با هدف پیش‌بینی رفتار خودمراقبتی بر مبنای ویژگی‌های سرسختی، امید به زندگی و نگرش‌های ناکارامد در افراد مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. ‌ مواد و روش‌ها : روش تحقیق حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق کلیه بیماران دیابت نوع دو مراجعه‌کننده به مراکز دیابت شهر اصفهان می‌باشند. برای انتخاب نمونه با استفاده از نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای تعداد ۱۲۰ نفر از بیماران انتخاب شدند. پرسش‌نامه‌های خودمراقبتی، سرسختی، امید به زندگی و نگرش‌های ناکارآمد تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. یافته‌ها : نتایج تحلیل نشان داد تنها اثر متقابل امید به زندگی و نگرش‌های ناکارآمد قادر به پیش‌بینی رفتار خودمراقبتی بود (۰۵/۰> P ). ولی به طور جداگانه بین سرسختی، امید به زندگی و نگرش‌های ناکارآمد با رفتارخودمراقبتی رابطه دیده نشد . نتیجه گیری : با توجه به یافته‌های پژوهش به نظر می‌رسد اثر متقابل امید به زندگی و نگرش‌های ناکارآمد قادر به پیش‌بینی رفتار خودمراقبتی می‌باشند. در واقع با کاهش نگرش‌های ناکارآمد و افزایش امید می‌توان رفتار خود مراقبتی را تقویت کرد. واژه‌های کلیدی : خودمراقبتی، سرسختی، امید به زندگی، نگرش‌های ناکارآمد، دیابت نوع ۲.
محسن معروفی، وجیهه حاجی حسینی، مریم معروفی، محمدرضا مراثی، نصراله علیمحمدی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : نتایج مطالعات حاکی از آن است که آلکسی تایمیا می‌تواند عامل خطرزا برای طیف وسیعی از بیماری‌های جسمی و اختلالات روانی باشد. این پژوهش، به منظور ارزیابی پیش‌بینی شانس ابتلا به بیماری روان‌تنی با توجه به ابعاد مختلف آلکسی تایمیا انجام گرفت. مواد و روش‌ها : مطالعه حاضر از نوع مورد- شاهدی بر روی ۱۴۶ نمونه انجام شد که به روش سرشماری از بین مراجعان به درمانگاه روان‌تنی شهر اصفهان انتخاب شدند. شرکت کنندگان در پژوهش حاضر، به مقیاس آلکسی تایمیای تورنتو جواب دادند و داده‌ها با روش آماری رگرسیون لجستیک و با استفاده از نرم‌افزار SPSS، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : به ازای هر یک واحد افزایش نمره کلی آلکسی تایمیا، شانس ابتلا به بیماری روان‌تنی به میزان پنج درصد افزایش معنی‌داری پیدا کرد (۰۰۸/۰ > P). از طرف دیگر، به ازای هر واحد افزایش نمره دشواری در شناسایی احساس‌ها، شانس ابتلا به بیماری روان‌تنی به میزان یازده درصد افزایش داشت. نتیجه‌گیری : شدت آلکسی تایمیا و به ویژه یکی از زیرمجموعه‌های آن یعنی &laquo;دشواری در شناخت احساسات&raquo; می‌تواند شانس ابتلا به بیماری‌های روان‌تنی را به طور قابل ملاحظه‌ای افزایش دهد. از این رو، بر اساس یافته‌های حاصل از مطالعه حاضر، می‌توان الکسی تایمیا را به عنوان یک ابزار پیش‌بین برای بیماری‌های روان‌تنی معرفی نمود.
امراله ابراهیمی، مجید ضرغام حاجبی، علیرضا ترکان، آزاده استقلالیان، حسن میرزا حسینی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : مشکلات مختلفی در دوران دانشجویی، همواره گریبانگیر دانشجویان می‌باشد. یکی از این مشکلات، زندگی در شرایط خوابگاهی و دور از زادگاه، شهر و خانواده دانشجو است که می‌تواند مشکلات زیادی را برای وی به ارمغان بیاورد. علاوه بر آن، خود زندگی خوابگاهی نیز می‌تواند مشکلاتی داشته باشد که بر دشواری زندگی خوابگاهی بیافزاید. هدف این پژوهش بررسی مشکلات زندگی خوابگاهی به روش کیفی بود. مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی و به روش تحلیل محتوا صورت گرفت. داده‌ها به صورت ۱۲ مصاحبه نیمه ساختاریافته با دانشجویان خوابگاهی دانشگاه علوم پزشکی جمع‌آوری شد. نمونه‌گیری به صورت هدفمند در سال ۱۳۹۴ آغاز و تا اشباع داده‌ها ادامه یافت. تحلیل داده‌ها هم‌زمان با جمع‌آوری داده‌ها و به روش آنالیز محتوای کیفی انجام گردید. یافته‌ها: تحلیل داده‌ها منجر به استخراج ۱۳ درون‌مایه شد که تجارب مشارکت کنندگان را از پیامدهای مشکلات زندگی خوابگاهی نشان می‌داد. این مشکلات شامل امکانات، تغذیه، رفتار پرسنل و مسؤولان، فعالیت‌های فرهنگی، تفریحی و مذهبی، هم اتاقی‌ها، هزینه‌های خوابگاه، بهداشت و... بود که هر کدام از این مشکلات رنج‌هایی را برای دانشجویان به دنبال داشت. نتیجه‌گیری: مشکلات زندگی خوابگاهی تأثیرات منفی مستقیمی بر روند تحصیلی دانشجویان می‌گذاشت که می‌توان جهت رفع آن‌ها تلاش نمود.
سیده زهره حسینی کتکی، محمود نجفی، محمد علی محمدی‌فر،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه ناگویی خلقی، سرشت و منش و پرخاشگری در معتادان و افراد عادی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت علی- مقایسه‌ای انجام شد. ۸۰ فرد معتاد و ۸۰ فرد عادی به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و همتاسازی شدند. ابزار پژوهش، پرسش‌نامه ناگویی خلقی Toronto (Toronto Alexithymia Scale یا TAS)، پرسش‌نامه سرشتی منشی Cloninger (Temperament and Character Inventory یا TCI) و پرسش‌نامه پرخاشگری Buss و Perry بود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تحلیل واریانس چند متغیره و تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که بین مؤلفه‌های ناگویی خلقی (دشواری تشخیص احساس‌ها، دشواری توصیف احساس‌ها و تفکر برون‌مدار) و پرخاشگری (پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم و خصومت) میان معتادان و افراد عادی تفاوت معنی‌داری وجود داشت؛ بدین صورت که نمرات مؤلفه‌های ناگویی خلقی و پرخاشگری در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی بود. همچنین، نمرات مؤلفه‌های آسیب و نوجویی در متغیر سرشت و منش در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی گزارش گردید و نمرات مؤلفه‌های خودرهبری، مشارکت و پشتکار در افراد معتاد کمتر از افراد عادی به دست آمد. تفاوت معنی‌داری بین دو گروه در مؤلفه‌های پاداش- وابستگی و خودتعالی مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر در راستای پژوهش‌های معطوف به بررسی ابعاد شخصیتی زیربنایی دخیل در اعتیاد، می‌تواند در جهت شناخت دقیق‌تر عوامل دخیل در این پدیده و ارایه راهکارهای مناسب جهت پیشگیری و درمان کمک کننده باشد.
حسن میرزاحسینی، سوگند ارجمند، هدی لاجوردی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش طرحواره‌های ناسازگار اولیه، اختلالات شخصیت و سبک‌های مقابله در پیش‌بینی رفتار پرخوری انجام گرفت. مواد و روش‌ها: بدین منظور ۱۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم که دارای شاخص توده بدنی بالاتر از ۲۵ بودند، به روش نمونه‌گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود و خروج به عنوان نمونه انتخاب شدند. پس از توضیح و تبیین اهداف پژوهش از آن‌ها خواسته شد تا ابزارهای پژوهش شامل مقیاس Millon (MCMI-III یا Millon Clinical Multiaxial Inventory)، مقیاس پرخوری (BES یا Binge eating scale)، پرسش‌نامه اجتناب Young-Rygh (YRAI یا Young-Rygh Avoidance Inventory)، پرسش‌نامه جبران Young (YCI یا Young Compensation Inventory) و پرسش‌نامه طرحواره‌های ناسازگار اولیه Young (YSQ-S۳ یا Young Schema Questionnaire) را تکمیل کنند. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS و روش‌های آماری همبستگی Pearson و رگرسیون هم‌زمان مورد بررسی و آزمون قرار گرفت. یافته‌ها: طرحواره‌های رهاشدگی/ بی‌ثباتی، محرومیت هیجانی، وابستگی/ بی‌کفایتی، بازداری هیجانی، نقص/ شرم، خویشتن‌داری ناکافی در مجموع ۲/۳۷ درصد از واریانس پرخوری را پیش‌بینی کرد. همچنین، سبک‌های مقابله‌ جبران افراطی و اجتنابی ۳/۱۲ درصد و اختلال‌های شخصیت مرزی، دوری گزین و شخصیت منفعل- پرخاشگر به طور ترکیبی قادر به پیش‌بینی ۵/۱۸ درصد از واریانس پرخوری بود. نتیجه‌گیری: طرحواره‌های ناسازگار اولیه در حوزه‌های خودگردانی، بازداری و محدودیت‌های مختل، به خصوص بریدگی و طرد و نیز سبک‌های مقابله، اختلالات شخصیت مرزی و منفعل- پرخاشگر می‌تواند در آسیب‌شناسی و درمان اختلال پرخوری دارای اهمیت باشد. به کارگیری مداخلات روان‌شناختی در جهت کاهش رفتارهای ناشی از طرحواره‌های فوق و نیز تغییر در سبک مقابله افراد مبتلا به چاقی می‌تواند کمکی در جهت تسریع در فرایند درمان باشد.
سیده سامرا حسینی امام، محمود نجفی، شاهرخ مکوند حسینی، مژگان صلواتی، علی محمد رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارت تنظیم هیجان مبتنی بر مدل‌های Gross و Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان دارای نشانگان بالینی شخصیت مرزی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و همراه با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل نوجوانانی بود که در سال ۱۳۹۶ به مراکز مشاوره و روان‌شناسی، خدمات روان‌پزشکی و مراکز مربوط به اورژانس‌های خودکشی در تهران مراجعه کرده بودند که از میان آن‌ها، ۴۵ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد قرار گرفتند. گروه‌های آزمایش طی ۸ جلسه، هفته‌ای دو جلسه ۹۰ دقیقه‌ای، به‌ صورت گروهی تحت درمان قرار گرفتند. پرسش‌نامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) پیش از آغاز درمان و پایان جلسات درمان به طور گروهی اجرا گردید. گروه شاهد نیز هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. یافته‌ها: مدل Linehan بر تمامی راهبردهای تنظیم هیجان تأثیر گذاشت. مدل Gross نیز بر برخی از راهبردهای تنظیم هیجان از جمله پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد به برنامه‌ریزی، اتخاذ دیدگاه، فاجعه‌آمیزپنداری و سرزنش دیگران به جز زیرمقیاس‌های سرزنش خود و نشخوار ذهنی مؤثر بود. نتیجه‌گیری: دو مدل آموزش مهارت تنظیم هیجان به دلیل مؤلفه‌های مشترک درمان، بر راهبردهای تنظیم هیجان مؤثر بود. در مجموع، نتایج حاکی از اثربخشی بیشتر مدل Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان (کاهش راهبردهای کمتر سازش یافته) بود. بنابراین، می‌توان از این مدل در جهت بهبود راهبردهای تنظیم هیجان استفاده نمود.
هدی ناظمی، محمود نجفی، شاهرخ مکوند حسینی، علی مالکی، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی محیط مواجهه درمانی مبتنی بر واقعیت مجازی بر کاهش علائم اجتناب و آشفتگی اجتماعی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به‌صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه سمنان در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود و از میان آن‌ها تعداد ۲۰ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به روش تصادفی ۱۰ نفر به گروه آزمایش و ۱۰ نفر به گروه کنترل اختصاص یافت. برای غربالگری دانشجویان ازلحاظ اختلال اضطراب اجتماعی و تشخیص سایر اختلالات مصاحبه بالینی ساختاریافته (Structured Clinical Interview for DSM-۴) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی (Social Phobia Inventory) استفاده شد. گروه آزمایش در طی ۱۲ جلسه، هفته‌ای دو جلسه ۳۰ دقیقه‌ای، به‌صورت فردی تحت VRET قرار گرفتند. پرسشنامه اجتناب و آشفتگی اجتماعی (Social Avoidance and Distress Scale) به‌عنوان پیش‌آزمون اجرا و سپس مداخله VRET در گروه آزمایش انجام شد. در پایان پرسشنامه فوق به‌عنوان پس‌آزمون اجرا گردید. یافته‌ها: نتایج نشان داد که VRET بر کاهش علائم اجتناب و آشفتگی اجتماعی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل مؤثر بود. نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از اثربخشی این مدل درمانی بر کاهش علائم اضطراب اجتماعی بود. از این روش می­توان به‌عنوان یک روش درمانی نوین در جهت درمان اختلال اضطراب اجتماعی و سایر اختلالات مشابه استفاده کرد.
الهه حجه فروش، الهام فروزنده، حمید میر حسینی، احمد عابدی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (Attention Deficit Hyperactivity Disorder یا ADHD) یکی از اختلالات شایع روان‌پزشکی است که باعث آسیب تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی می‌شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی نوروفیدبک (Neurofeedback) و ترکیب نوروفیدبک و آموزش والدگری بارکلی (Barkly parental training) بر ابعاد توجه و ادراک دیداری کودکان مبتلا به ADHD بود.

مواد و روش‌ها: این مطالعه یک کار آزمایی بالینی با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری ده‌ هفته‌ای بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مبتلا به ADHD شهر اصفهان در مقطع دبستان در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود. تعداد ۴۲ نفر از بین مراجعه‌کنندگان به کلینیک آموزش‌وپرورش اصفهان به همراه مادرانشان به شیوه هدفمند انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی و با نسبت‌های مساوی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. همه کودکان با آزمون عملکرد پیوسته دیداری/شنیداری (Integrative Visual and Auditory Performance Test یا IVT) در سه مرحله، مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌های به‌دست‌آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر (Repeated measures ANOVA) مورد تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان داد در مراحل پس‌آزمون و پیگیری بین دو گروه آزمایش در نمرات هوشیاری دیداری (۹۶/۰≥p)، کانون توجه دیداری (۷۶/۰≥p)، زمان واکنش دیداری (۸۷/۰≥p) و ادراک دیداری (۴۲/۰≥p) تفاوت معناداری وجود ندارد، اما در هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش معناداری در نمرات ابعاد توجه و ادراک دیداری مشاهده شد.

نتیجه‌گیری: نوروفیدبک و ترکیب نوروفیدبک و آموزش والدگری بارکلی تأثیر یکسانی در افزایش ابعاد توجه و ادراک دیداری کودکان مبتلا به ADHD دارند.


مژگان امدادی، مجید ضرغام حاجبی، حسن میرزاحسینی، نادر منیرپور،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: عدم بردباری و شتاب همسران جهت طلاق و ازدواج های مجدد بنیاد خانواده ها را سست نموده است. از این رو هدف پژوهش حاضر مقایسه رضایت، همبستگی، توافق، ابراز محبت و سازگاری همسران در ازدواج اول و دوم به بالا بود. مواد و روش ها: جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه خانواده های ازدواج اول و دوم به بالای استان مازندران بود. نمونه این پژوهش شامل ۱۱۲۷ نفر (۲۵۱ زوج با ازدواج دوم به بالا و ۳۱۳ زوج با ازدواج اول) بود که با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه کوکران مشخص و با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس سازگاری زناشویی (Dyadic Adjustment Scale یا DAS) را تکمیل نمودند. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص های توصیفی مربوط به سازگاری همسران به تفکیک دو خانواده های ازدواج اول و دوم به بالا استفاده شد. همچنین برای مقایسه میانگین سازگاری همسران خانواده های ازدواج اول دوم به بالا از آزمون یومان ویتنی استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین متغیرهای همبستگی، توافق، ابراز محبت و رضایت زوجین و به طور کلی سازگاری زوجی در گروه خانواده­های ازدواج اول بیشتر از خانواده های ازدواج دارای ازدواج مجدد است (۰۵/۰> p ). بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زوجین نباید برای فرار از مشکلات عجله نموده و به امید ازدواج مجدد به سرعت وارد فرایند طلاق و ازدواج مجدد گردند. این موارد در مشاوره های قبل از ازدواج و خانواده بویژه در افراد دارای سابقه ازدواج مورد توجه قرار گیرد. همچنین همسران از عجله و شتاب در امر طلاق برای ازدواج مجدد بازداشته شوند.
امین رفیعی پور، زهرا ساکنی، سمیه رامش، نگار مظلوم الحسینی،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری قلبی عروقی شرایط پزشکی مزمنی است که جوانب متعدد زندگی افراد را متأثر می‌سازد؛ بنابراین شناسایی عوامل خطر بیماری قلبی عروقی به‌منظور طراحی برنامه‌های مداخلاتی و پیشگیرانه حائز اهمیت است. هدف از مطالعه حاضر بررسی مروری عوامل خطرآفرین روان‌شناختی بیماری‌های قلبی عروقی بود.

مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر یک مطالعه مروری سیستماتیک بود. بدین منظور مقالات موردنظر در بازه زمانی ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۹ میلادی از بانک‌های اطلاعاتی و موتورهای جستجو Google Scholar،PubMed، Scopus و Elsevier و همچنین با کلیدواژه‌های بیماری قلبی عروقی و عوامل خطر به‌صورت مجزا و ترکیبی یافت شدند. درنهایت از بین ۲۵۷ مقاله به‌دست‌آمده ۵۱ مقاله مورداستفاده قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد عوامل متعددی ازجمله استرس، افسردگی، خشم و خصومت، عدم برخورداری از حمایت اجتماعی، اضطراب، عدم برخورداری از سلامت معنوی و خصوصیات شخصیتی مانند شخصیت تیپ A در بروز و پیشرفت بیماری‌های قلبی عروقی نقش دارند.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این پژوهش متخصصان حوزه سلامت می‌توانند با طراحی برنامه‌های آموزشی و درمانی متمرکز بر پیشگیری و کنترل عوامل خطر بیماری‌های قلبی عروقی همچون استرس، افسردگی، خشم، انزوای اجتماعی و اضطراب از بروز و پیشرفت این بیماری مزمن در گروه‌های سنی مختلف پیشگیری کنند.


محمد ترکمان، کیوان کاکابرایی، سعیده السادات حسینی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: تابحال رویکردهای درمانی متعددی اعم از دارویی و غیردارویی برای مبتلایان اختلال نقص توجه-بیش فعالی  به کار گرفته شده است و محققان درصدد تعیین اثرگذاری بیشتر هرکدام از این رویکردها هستند. بنابراین هدف از این تحقیق مقایسه اثربخشی دارودرمانی، پسخوراند عصبی و مداخلات روانشناختی تلفیقی (آموزش والدین، بازی درمانی و آموزش شناختی) بر مشکلات رفتاری اختلال ADHD داشت.
مواد و روش‌ها: روش تحقیق نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل بود. جامعه­ آماری این تحقیق شامل کلیه­  کودکان ۹ تا ۱۲ سال شهر همدان در سال ۹۹-۱۳۹۸ بودند. شیوه نمونه­گیری هدفمند بود. گروه درمان­های دارویی تحت نظر روانپزشک به مدت ۱۲ هفته روزانه دارو دریافت کردند. گروه پسخوراند عصبی ۲۴ جلسه ۴۵ دقیقه­ای بصورت ۲ بار در هفته مداخله دریافت کرد. گروه مداخلات روانشناختی تلفیقی بمدت ۲۴ جلسه در (۸ جلسه آموزش والدین هفتگانه، ۸ جلسه بازی درمانی هر هفته دو جلسه، ۸ جلسه آموزش شناختی هر هفته دو جلسه) آموزش دریافت کردند. شرکت کنندگان با مقیاس سوانسون، نولان و پلهام ویرایش چهارم برای سنجش نشانه­های بالینی ADHD، آزمون عصب روانشناختی کولیج جهت سنجش کارکردهای اجرایی و مقیاس خودگزارشی مشکلات رفتاری راتر فرم والدین مورد سنجش قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج تحقیق نشان داد که مداخلات روانشناختی تلفیقی در مقایسه با درمان دارویی و پسخوراند عصبی در متغیر مشکلات رفتاری و تمامی مولفه های آن اثربخشی بیشتری داشت که این اثربخشی در پیگیری سه ماهه نیز معنی دار بود (۰۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: به نظر می رسد که مداخلات روانشناختی تلفیقی می­تواند درمان موثر و ماندگاری در مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به ADHD باشد و می تواند جایگزین رویکردهای درمانی دیگر مانند دارودرمانی و پسخوراند عصبی باشد.
رویا ارجمند کرمانی، نسرین باقری، خدیجه ابوالمعالی الحسینی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: توجه کافی به شیوه زندگی دانشجویان و ارتقای آن در ساخت آینده کشور یک ضرورت است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تدوین و روایی یابی بسته‌ی آموزشی ارتقاء سبک زندگی دانشجویان مبتنی بر روان‌شناسی مثبت و اثربخشی آن بر توانمندی‌های منش انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر ترکیبی و بر مبنای طرح اکتشافی متوالی - مدل تدوین طبقه‌بندی بود. برای تدوین بسته آموزشی، از واحد کلمه/نماد و مضمون در تحلیل محتوا استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی، اعضای هیئت‌علمی دانشگاه بودند که به‌طور هدفمند و بر اساس شاخص‌های خبرگی دوازده نفر به‌عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. به‌منظور بررسی تأثیر بسته آموزشی بر توانمندی‌های منش، ۳۴ دانشجو به روش نمونه‌گیری داوطلبانه در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹، انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. آموزش گروه آزمایش در نه جلسه‌ی ۶۰ دقیقه‌ای صورت گرفت. داده‌های به‌دست‌آمده از آزمون توانمندی‌های منش پترسون و سلیگمن (۲۰۰۴) با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری موردبررسی و تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: بر اساس یافته‌ها، ۵۴ عامل در سه مقوله قابلیت‌های ذهنی، فردی و اجتماعی شناسایی و طبقه‌بندی شدند و از طریق یک چارچوب شبکه‌ای به‌عنوان بسته آموزشی ارائه گردید. همچنین، آموزش بسته توانسته است در بهبود توانمندی‌های منش دانشجویان (خرد و دانش، تعالی، انسانیت، عدالت، خویشتن‌داری، شجاعت) به‌طور معناداری مؤثر واقع شود.
نتیجه‌گیری: یافته‌های این پژوهش درمجموع اثربخشی بسته آموزشی ارتقاء سبک زندگی بر توانمندی‌های منش دانشجویان را تأیید کرد.
سیده عاطف حسینی یزدی، علی مشهدی، سیدعلی کیمیایی، سیدامیر امین یزدی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: مشکلات رفتاری در دوران کودکی می‌تواند اثرات جبران‌ناپذیری را تا بزرگسالی به همراه داشته باشد. ازاین‌رو انجام پژوهش در زمینه مشکلات رفتاری کودکان حائز اهمیت است. لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی برنامه آموزشی فرزند پروری ذهن آگاهانه همراه با آموزش مدیریت والدین (آموزش ترکیبی) در مقایسه با آموزش فرزند پروری ذهن آگاهانه و آموزش مدیریت والدین به‌تنهایی بر کاهش مشکلات رفتاری برونی‌سازی شده و درونی سازی شده کودکان بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پیش‌دبستانی شهر کاشمر در سال ۱۳۹۹-۱۴۰۰ بود که از این جامعه تعداد ۱۲۰ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و در چهار گروه به‌صورت تصادفی گمارده شدند. همه افراد در هر سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری پرسشنامه سیاهه رفتاری کودکان آخنباخ و رسکورلا (۲۰۰۱) را تکمیل کردند. درنهایت داده‌ها به روش‌های تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر با کمک نرم‌افزار SPSSV۱۹ تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد تفاوت معنی‌داری در هر دو متغیر مشکلات رفتاری برونی‌سازی شده و درونی سازی شده بین گروه‌ها وجود داشت (۰۱/۰>P). به این معنی که آموزش ترکیبی (برنامه فرزند پروری ذهن آگاهانه همراه با آموزش مدیریت والدین) در مقایسه با آموزش فرزند پروری ذهن آگاهانه و آموزش مدیریت والدین به‌تنهایی بر کاهش مشکلات رفتاری برونی‌سازی شده و درونی سازی شده کودکان پیش‌دبستانی مؤثرتر بود (۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش بیانگر این است که آموزش ترکیبی فرزند پروری ذهن آگاهانه و آموزش مدیریت والدین می‌تواند باعث کاهش مشکلات رفتاری برونی‌سازی شده و درونی سازی شده کودکان پیش‌دبستانی شود و ازاین‌رو آگاهی والدین، معلمان، مشاوران، روانشناسان و سایر متخصصان از این آموزش‌ها می‌تواند در کاهش مشکلات رفتاری کودکان پیش‌دبستانی کمک‌کننده باشد.
سیده سدره حسینی، سید هادی حسینی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: مقایسه سلامت روان میان دانش‌آموزان دارای معلولیت و عادی و بررسی اختلاف میان این دو گروه می‌تواند منجر به توجه ویژه و متناسب به نیازهای اجتماعی و آموزشی مربوطه شود. لذا این مطالعه با هدف مقایسه­ حساسیت بین فردی و تعادل عاطفی در دانش‌آموزان دارای معلولیت جسمانی و دانش‌آموزان عادی به انجام رسید.
مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع علی-مقایسه­ای در سال ۱۳۹۷ در هشت مدرسه منتخب ابتدایی (چهار مدرسه عادی و چهار مدرسه استثنایی) در شهر تهران به انجام رسید. نمونه این پژوهش شامل ۸۰ دانش‌آموز (۴۰ دانش‌آموز دارای معلولیت و ۴۰ دانش‌آموز عادی به شیوه همتاسازی) بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه­های حساسیت بین فردی بویس و پارکر و تعادل عاطفی برادبورن استفاده شد. همچنین داده­های به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) در SPSS۲۱ تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: بین دانش‌آموزان دارای معلولیت جسمانی و عادی در حساسیت بین فردی و تعادل عاطفی، تفاوت معناداری مشاهده شد )۰۱/۰>P) و میانگین نمرات حساسیت بین فردی به طور معناداری در دانش‌آموزان دارای معلولیت از دانش‌آموزان عادی بیشتر بود (۰۱/۰>P). همچنین یافته­ها حاکی از وجود مشکلات دانش‌آموزان دارای معلولیت در زمینه مهارت­های بین فردی-ارتباطی و کاستی­هایی در رشد عاطفی در مقایسه با دانش‌آموزان عادی می‌باشد.
نتیجه‌گیری: توجه ویژه به عملکرد اجتماعی و مهارت بین فردی و عاطفی دانش‌آموزان دارای معلولیت ضرورت دارد و انجام مداخله‌های آموزشی متناسب در خصوص تقویت ابعاد اجتماعی و عاطفی این دانش‌آموزان در راستای باز پروری آنان توصیه می‌شود.
ستاره منصور، خدیجه ابوالمعالی الحسینی، مهرداد ثابت،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

سابقه و هدف : به منظور پیش بینی قصد رفتاری برای اهدای خون بر اساس رفتار برنامه ریزی شده و هنجار اخلاقی در اهداکنندگان خون در شهر تهران نیازمند جذب داوطلبانه اهدای خون در افراد می باشیم .
 مواد و روش ها : در این پژوهش ۳۱۶ نفراز مراجعین جهت اهدای خون در چهار مرکز انتقال خون درشهر تهران انتخاب شدند که از این افراد ، ۱۹۴ نفر زن و ۱۲۲ نفرمرد و ۱۸۸ نفر مجرد و ۱۲۸ نفر متاهل بودند و ۲۰۷ نفر سابقه اهدای خون داشتند . میانگین سنی شرکت کنندگان نیز ۴۱ / ۳۱ سال بود . از روش نمونه گیری غیر تصادفی سهمیه ای استفاده شد و از شرکت کنندگان درخواست شد به پرسش نامه های مبتنی برنظریه رفتار برنامه ریزی شده و هنجارهای اخلاقی پاسخ دهند و در انتها ، به منظور تجزیه و تحلیل ویژگیهای روان شناختی گروه نمونه ، از امار توصیفی ، مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار AMOS ۲۱,۰  استفاده شد .
یافته ها : ضریب همبستگی بین قصد رفتاری برای اهدای خون و رفتار برنامه ریزی شده ( ۵۱ / ۰) و هنجار اخلاقی ( ۱۵ / ۰ ) در سطح ۰۱ / ۰ معنادار می باشد . همچنین ضریب مسیر مربوط به رفتار برنامه ریزی شده به قصد رفتاری برای اهدای خون در سطح کمتر از ۰۰۱ / ۰ معنادار و ضریب مسیر مربوط به هنجار اخلاقی به قصد رفتاری برای اهدای خون در سطح کمتر از  ۰۵/ ۰ معنادار بود .
نتیجه گیری : 
 نظریه رفتار برنامه ریزی شده در پیش بینی رفتارهای مبتنی بر نوع دوستی مانند اهدای خون در داوطلبان مورد استفاده مکرر قرار گرفته و امیدوارکننده بوده ، اما به طور کلی قابلیت پیش بینی کنندگی آن با در نظر گرفتن ساختار های دیگر مانند هنجار اخلاقی افزایش می یابد . با استفاده از این مدل ، هنجار اخلاقی فقط به عنوان یک پیش بینی کننده مهم قصد برای اهدا کنندگان ( و نه افراد غیر دهنده ) و نگرش به عنوان یک پیش بینی کننده غیر قابل توجه برای این برای این گروه بوده است .
 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱