logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۱۶ نتیجه برای حسنی

جعفر حسنی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : هدف پژوهش حاضر تهیه فرم کوتاه نسخه فارسی پرسش‌‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان (CERQ-P- short) و بررسی اعتبار و روایی آن بود. مواد و روش‌ها: نسخه فارسی پرسش‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان (CERQ-P) بر روی ۴۲۰ نفر (۲۰۰ نفر زن) از شرکت کننده‌های جامعه دانشجویی ایران در سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸ اجرا شد. فرم کوتاه نسخه فارسی پرسش‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان (CERQ-P- short) با استفاده از حذف گام به گام ماده‌ها با بالاترین میزان آلفا، در صورت حذف ماده بر اساس نتایج، تجزیه و تحلیل اعتبار تدوین شد. روایی مقیاس به شیوه‌های تحلیل مؤلفه اصلی با استفاده از چرخش Varimax، همبستگی بین خرده مقیاس‌ها و روایی ملاکی مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج Cronbach’s alpha (با دامنه ۶۸/۰ تا ۸۲/۰) نشان داد که ۹ خرده مقیاس فرم کوتاه نسخه فارسی پرسش‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان (CERQ-P-short) دارای اعتبار مطلوبی هستند. تحلیل مؤلفه اصلی ضمن تبیین ۷۵ درصد واریانس، الگوی ۹ عاملی اصلی پرسش‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان (CERQ) را مورد حمایت قرار داد. همچنین، همبستگی بین خرده مقیاس‌ها به نسبت بالا بود. سرانجام، الگوی همبستگی خرده مقیاس‌های فرم کوتاه نسخه فارسی پرسش‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان (CERQ-P- short) با علایم افسردگی بیان‌گر روایی ملاکی مقیاس بود. نتیجه‌گیری: فرم کوتاه نسخه فارسی پرسش‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان (CERQ-P- short) در جامعه ایران، خصوصیات روان‌سنجی مناسبی داشت. واژه‌های کلیدی: نظم‌جویی هیجان، پرسش‌نامه نظم‌جویی شناختی هیجان، اعتبار، روایی.
مهدی طاهری، جعفر حسنی، محمد مولوی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم روده تحریک‌پذیر شایع‌ترین اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روان‌شناختی در ایجاد و تشدید علایم آن نقش مهمی ایفا می‌کند. این پژوهش با هدف مقایسه سلامت روان‌شناختی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر، اختلال‌های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار انجام شد. مواد و روش‌ها: در قالب یک طرح علی- مقایسه‌ای سه گروه شرکت کننده شامل ۸۶ نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر، ۸۶ نفر بیمار مبتلا به اختلال‌های ارگانیک دستگاه گوارش و ۸۶ نفر از افراد بهنجار با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کننده‌ها پرسش‌نامه SCL-۹۰-R یا Symptom cheklist-۹۰-revised را تکمیل نمودند. داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: در تمام مؤلفه‌های سلامت روان‌شناختی بین بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر با بیماران مبتلا به اختلال‌های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار تفاوت معنی‌داری وجود دارد؛ در حالی که بین بیماران مبتلا به اختلال‌های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار فقط در خرده مقیاس شکایت‌های جسمانی تفاوت معنی‌داری وجود داشت. نتیجه‌گیری: با توجه به این که مبتلایان به سندرم روده تحریک‌پذیر نسبت به بیماران مبتلا به اختلال‌های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار، سلامت روان‌شناختی پایین‌تری داشتند، نقش عوامل روان‌شناختی در سبب‌شناسی و درمان این سندرم باید مورد توجه قرار گیرد. واژه‌های کلیدی: سلامت روان‌شناختی، سندرم روده تحریک‌پذیر، اختلال‌های ارگانیک دستگاه گوارش، افراد بهنجار.
فاطمه ملکشاهی بیرانوند، جعفر حسنی، جواد صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: فرضیه‏ی نقص حافظه در بیماران مبتلا به اختلال وسواس/ فکری عملی برای تبیین پایداری رفتارهای تکراری این بیماران مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال اغلب مطالعات انجام شده در این زمینه‏ نتایج متناقضی به‏دست آورده‌اند. هدف پژوهش حاضر مقایسه‏ی حافظه‏ی کاذب و میزان اعتماد به حافظه در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی و زنان بهنجار بود. مواد و روش‏ها: با استفاده از روش نمونه‏برداری در دسترس و بر اساس ملاک‏های ورود در قالب یک طرح علی/ مقایسه‏ای ۲۶ نفر از زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی شهر زنجان انتخاب شدند و پس از همتاسازی با ۲۶ نفر از زنان بهنجار بر اساس متغیرهای سن و سطح تحصیلات، توسط تکلیف حافظه‏ی کاذب و اعتماد به حافظه مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته‏ها: نتایج آزمونT  مستقل نشان داد که زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی در مقایسه با زنان بهنجار حافظه‏ی کاذب بیشتری در ارتباط با کلمات مرتبط با تهدید نشان می‏دهند و از میزان اطمینان به حافظه‏ی کمتری برخوردار هستند. نتیجه‏گیری : نتایج پژوهش حاضر حاکی از وجود حافظه‏ی کاذب مبتنی بر تهدید در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری/ عملی است و به‌نظر می‏رسد رفتارهای تکراری این افراد نتیجه‏ی عدم اطمینان به حافظه‏ی خود می‏باشد. واژه‏های کلیدی: اختلال وسواس فکری/ عملی، حافظه‏ی کاذب، اطمینان به حافظه  
علی مشهدی، فاطمه میردورقی، جعفر حسنی، حمید یعقوبی، محمد حمزه لو، زهرا حسین زاده ملکی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: هدف از این پژوهش بررسی شیوع نشانه‌های اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و رابطه آن‏ها با مؤلفه کندی زمان شناختی در دانشجویان سال اول دانشگاه فردوسی مشهد بود. مواد و روش‏ها: در این پژوهش توصیفی- مقطعی، جامعه آماری تمامی دانشجویان سال اول دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی ۹۱-۹۰ (۳۲۷۲ نفر) بودند که به صورت سرشماری در این پژوهش شرکت داشتند و مقیاس درجه‌بندی اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بزرگ‌سالان بارکلی را تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل داده‏های پژوهش با استفاده از نمرات Z، آزمون خی دو و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. یافته‏ها: یافته‏ها نشان داد در شاخص نارسایی توجه ۱۹۲ نفر (۹/۵ درصد)، فزون کنشی ۲۸۱ نفر (۶/۸ درصد) و تکانش‏گری ۱۸۹ نفر (۸/۵ درصد) از این دانشجویان دارای نشانه‌های مرضی این اختلال می‌باشند. به عبارت دیگر، تعداد ۲۱۷ نفر (۶/۶ درصد) مشتمل بر۱۰۰ دختر (۱/۵ درصد) و ۱۱۷ پسر (۹ درصد) از این دانشجویان بر اساس نمره کلی مقیاس درجه‌بندی اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بزرگ‌سالان دارای نشانه‌های تشخیصی این اختلال بودند. هم‌چنین بررسی همبستگی بین نشانه‌های اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و مؤلفه کندی زمان شناختی نشان داد کندی زمان شناختی بیشترین همبستگی را با نشانه نارسایی توجه (۷۳/۰r=) دارد. نتیجه‏گیری :شیوع بالای نشانه‌های اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی در بین دانشجویان، ضرورت پیشگیری و اعمال برنامه‌های درمانی را برای این اختلال نشان می‌دهد. واژه‏های کلیدی: اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی، تکانش‏گری، کندی زمان‌شناختی، دانشجویان.
مجتبی گشول، فریدون یاریای، جعفر حسنی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده مقدمه: اوتیسم اختلالی عصبی رشدی است که نقص در مهارت های ارتباطی و اجتماعی و هم چنین وقوع رفتارهای تشریفاتی و کلیشه‎ای را شامل می‎شود. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی تعامل هدایت‎شده‎ دانش‎آموزان اوتیسم با عملکرد بالا با همسالان و معلّم در مدارس عادی بر کاهش نقص در مهارت‎های ارتباطی، نقائص اجتماعی و رفتارهای کلیشه‎ای این دانش آموزان بود. روش: طرح این پژوهش بررسی تک آزمودنی با نشانه‎ A-B همراه با ۳ ماه پیگیری بود که از جمله طرح‎های نیمه آزمایشی به شمار می آید. ۳ شرکت‎کننده‎ این پژوهش یک کودک و ۲ نوجوان اوتیسم بودند که از میان ۱۶ دانش‎آموز مرکز اوتیسم اصفهان به صورت در دسترس انتخاب شدند. از پرسش نامه‎ گارز به منظور سنجش اثر مداخله، و از مقیاس رشد اجتماعی وایلند، فرم کوتاه پرسش نامه‎ تشخیصی اختلالات طیف اوتیسم، و پرسش نامه‎ اختلالات همایند با اوتیسم، به منظور ارائه‎ مشخصات بیشتر استفاده شد. مداخله طی ۱۴ هفته، در یک مدرسه‎ ابتدایی، یک دبیرستان، و یک هنرستان انجام شد. نتایج: تحلیل داده‎ها با استفاده از ۳ اندازه اثر شامل درصد نقاط غیر همپوش به عنوان اندازه اثر اصلی، درصد بهبودی و درصد کاهش نمرات به عنوان اندازه‎ اثرهای فرعی انجام شد. تحلیل دیداری نمودارها، که با استفاده از نرم افزار Excel و Paint ترسیم شدند، نشان داد که درصد نقاط غیر همپوش برای مهارت‎های ارتباطی ۳ شرکت کننده به ترتیب ۷۵/۰، ۷۵/۰ و ۵۰/۰ و برای مهارت‎های اجتماعی به ترتیب ۱۰۰/۰، ۱۰۰/۰، و ۷۵/۰ و برای رفتار‎های کلیشه‎ای ۳ شرکت کننده به ترتیب ۲۵%، ۵۰% و ۰% بود. نتیجه ‎ گیری: به نظر می‎رسد تعامل هدایت‎شده‎ دانش‎آموزان اوتیسم با همسالان و معلم در مدارس عادی بر کاهش نقائص اجتماعی و ارتباطی این افراد مؤثر است. پیشنهاد می‎شود پژوهش‎های بعدی اثربخشی تعامل هدایت شده‎ی دانش‎آموزان اوتیسم را به صورت شاهد محور ارزیابی کنند.      
زبیر صمیمی، فاطمه میردورقی، جعفر حسنی، محمدمهدی ذاکری،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهبردهای نظم‌جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی در رفتارهای پرخطر دانشجویان صورت گرفت. مواد و روش‌ها: در یک طرح همبستگی و با استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای، از بین دانشجویان دانشکده‌های مختلف دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳، ۲۴۰ نفر دانشجو (۱۴۶ نفر دختر و ۹۴ نفر پسر) انتخاب شدند و پرسش‌نامه راهبردهای نظم‌جویی شناختی هیجان‏ (‏Cognitive Emotion Regulation Questionnaire‏ یا ‏CERQ‏)‏، تحمل پریشانی و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی را تکمیل نمودند. داده‌های حاصل با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه (گام‌ به ‌گام) مورد تجزیه‌ و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: ضرایب همبستگی نشان داد که راهبردهای سازگارانه (پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه‌ریزی، ارزیابی مثبت و دیدگاه‌پذیری) با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، مصرف الکل، دوستی با جنس مخالف) رابطه منفی معنی‌داری داشت. دو راهبرد ناسازگارانه (ملامت دیگران و فاجعه‌سازی) با رفتارهای پرخطر رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی رابطه مثبت معنی‌داری را نشان داد. بر اساس یافته‌ها، بین مؤلفه‌های تحمل پریشانی (تحمل، جذب و ارزیابی) نیز با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی) ارتباط منفی معنی‌داری مشاهده شد. از بین پنج راهبرد سازگارانه نظم‌جویی هیجان، به ‌جز راهبرد دیدگاه ‌گیری، هر چهار راهبرد دیگر (تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه‌ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش) قادر به ‌پیش‌بینی برخی رفتارهای پرخطر بودند. از بین راهبردهای ناسازگارانه نیز راهبرد فاجعه‌سازی و ملامت دیگران توانست برخی رفتارهای پرخطر را پیش‌بینی نماید. همچنین، از بین مؤلفه‌های تحمل پریشانی، ارزیابی و جذب نقش پیش‌بینی کنندگی برای برخی از رفتارهای پرخطر را داشتند. در مجموع، از بین سایر متغیرهای پیش‌بین، دو راهبرد تمرکز مجدد بر برنامه‌ریزی و ارزیابی مجدد مثبت با تبیین ۱۱/۰ درصد از واریانس نمرات خشونت، بالاترین ضریب تبیین را برای رفتارهای پرخطر به خود اختصاص دادند. نتیجه‌گیری : راهبردهای نظم‌جویی شناختی هیجانی و تحمل پریشانی، پیش‌بینی کننده‌ مهمی در بروز رفتارهای پرخطر در دانشجویان به شمار می‌روند. بنابراین، در برنامه‌های آموزشی برای پیشگیری و کاهش رفتارهای پرخطر دانشجویان، باید به راهبردهای نظم‌جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی توجه ویژه داشت.
فاطمه محسنی اژیه، مصطفی نجفی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : بی‌اختیاری ادرار به معنی ادرار کردن غیر ارادی بدون هر گونه علت عضوی یکی از اختلالات شایع دوران کودکی است که می‌تواند برای کودک و خانواده او آزار دهنده باشد. از این‌رو، انجام مداخلاتی مناسب در جهت کاهش این مشکل ضروری است. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) بر شب‌ ادراری کودکان مبتلا به شب ‌ادراری در شهر اصفهان انجام گرفت. مواد و روش‌ها: پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون و گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل کودکان ۶ تا ۱۰ سال مبتلا به شب ‌ادراری مراجعه کننده به کلینیک مشاوره بهداشت و روان بیمارستان نور اصفهان و کلینیک خصوصی فوق تخصص روان‌پزشکی بود. تعداد ۳۰ کودک (۱۵ نفر گروه آموزش از طریق بازی و ۱۵ نفر گروه شاهد) به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به نسبت مساوی و تصادفی به دو گروه آزمایش وشاهد گماشته شدند. ابزار سنجش شامل چک‌لیست شاهد ماهانه شب ‌ادراری محقق ساخته بود. داده‌ها از طریق تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته‌ها: میانگین سنی کودکان مورد مطالعه در گروه آزمایش ۸۶/۷ و در گروه شاهد ۰۶/۸ بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دفعات شب ‌ادراری در مرحله پس‌آزمون بین دو گروه مداخله و شاهد تفاوت آماری معنی‌داری وجود داشت (۰۰۰۱/۰ ≤ P). استفاده از نرم‌افزار بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) موجب کاهش شب ‌ادراری آزمودنی‌های گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد در مرحله پس‌آزمون شد. نتیجه‌گیری: استفاده از بازی آموزشی- تفریحی (شبنم) روش مناسبی جهت کاهش تعداد دفعات شب ‌ادراری در بیماران مبتلا به اختلال شب ‌ادراری است و استفاده از این روش را در کنار سایر درمان‌ها پیشنهاد می‌کند.
امیرتورج پورنژدی، جعفر حسنی، شهرام محمدخانی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف : اختلالات مصرف مواد، یکی از مهم‌ترین مسایل حوزه سلامت روانی به حساب می‌آید که می‌تواند برای افراد مبتلا و خانواده و جامعه‌ای که این افراد در آن زندگی می‌کنند، موجب پیامدهای زیانباری گردد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان با متادون و درمان شناختی- رفتاری بر کیفیت زندگی، مقابله با ولع و پریشانی روان‌شناختی افراد در حال پرهیز از مواد مخدر بود. مواد و روش‌ها: پژوهش در چارچوب طرح‌های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه اجرا شد. بر اساس ملاک‌های ورود به پژوهش، ۴ نفر با استفاده از نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه متادون درمانی و درمان شناختی- رفتاری قرار گرفتند. افراد تحت درمان با متادون مطابق با تجویز پزشک، درمان خویش را دریافت نمودند و افراد گروه شناخت درمانی، تحت ۱۲ جلسه درمان شناختی- رفتاری اعتیاد قرار گرفتند. تمامی آزمودنی‌ها در فواصل معین پرسش‌نامه‌های کیفیت زندگی، عقاید وسوسه‌انگیز، پرسش‌نامه افسردگی Beck (Beck Depression Inventory یا BDI) و پرسش‌نامه اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventor یا BAI) را تکمیل نمودند. یافته‌ها: با در نظر گرفتن بازبینی دیداری نمودارها، اندازه اثر، شاخص‌های بهبودی و کاهش نمرات، درمان شناختی- رفتاری در افزایش کیفیت زندگی (اندازه اثر ۹/۰- در برابر ۶۲/۰-) و کاهش علایم افسردگی (اندازه اثر ۹۲/۰ در برابر ۷۸/۰) مؤثرتر از درمان با متادون بود، اما هر دو روش درمانی در کاهش ولع (اندازه اثر ۸۴/۰ در برابر ۷۴/۰) و علایم اضطراب (اندازه اثر ۸۶/۰ در برابر ۸۷/۰) به یک اندازه مؤثر به دست آمد. نتیجه‌گیری: درمان شناختی- رفتاری از طریق اصلاح چارچوب تفکر موجب کاهش پریشانی‌های روان‌شناختی و ولع مصرف و همچنین، بهبود کیفیت زندگی می‌گردد.
مهرنسا شهابی، سید امیر امین‌یزدی، علی مشهدی، جعفر حسنی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : در سال‌های اخیر، مشکلات مربوط به ناتوانی در نظم‌جویی هیجان باعث شده است که محققان زیادی به مطالعه متغیرهای تعیین ‌کننده و مرتبط با آن بپردازند. از جمله این عوامل می‌توان به کارکردهای تحولی خانواده اشاره نمود. هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش‌بینی مشکلات نظم‌جویی هیجان بر مبنای کارکردهای تحولی خانواده بود. مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود و در آن ۲۰۱ نفر از بین تمامی والدین دانش‌آموزان دوره ابتدایی شهر تهران به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس کارکردهای تحولی خانواده (Developmental family function assessment questionnaire یا DFFAQ) و پرسش‌نامه دشواری در نظم‌جویی هیجان (Difficulties emotion regulation scale یا ۱۶-DERS) را تکمیل نمودند. داده‌های حاصل با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: ابعاد کارکردهای تحولی خانواده با برخی از مؤلفه‌های دشواری در نظم‌جویی هیجانی رابطه معنی‌داری داشت. همچنین، از بین این ابعاد، سه بعد تفکر منطقی، ارتباط متقابل و بازنمایی ایده‌ها توانست مؤلفه‌های عدم وضوح هیجانی و عدم پذیرش هیجانی، کنترل تکانه را پیش‌بینی نماید. در مجموع، از بین سایر متغیرهای پیش‌بین، بعد تفکر منطقی با تبیین ۱۰/۰ درصد از واریانس نمرات مؤلفه عدم وضوح هیجانی، بالاترین ضریب تبیین را برای دشواری در نظم‌جویی هیجان به خود اختصاص داد. نتیجه‌گیری: ابعاد کارکردهای تحولی خانواده پیش‌بین مهم دشواری در نظم‌جویی هیجان است و توجه به آن‌ها توسط روان‌شناسان و پژوهشگران در جلسات آموزشی و مشاوره برای خانواده‌ها و درمان‌های مبتنی بر نظم‌جویی هیجانی می‌تواند به کاهش مشکلات نظم‌جویی هیجان بینجامد و پیامدهای مؤثرتری را رقم بزند.
امیر قمرانی، علیرضا محسنی اژیه،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف : بزرگ کردن یک کودک دارای اختلال طیف اوتیسم (Autism Spectrum Disorder یا ASD)، مشکلات روان‌شناختی زیادی را برای اعضای خانواده به ‌ویژه مادران فراهم می‌کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی بر فقدان لذت‌جویی و ترس از مسخره شدن مادران دارای فرزند مبتلا به ASD انجام شد. مواد و روش‌ها: جامعه آماری مطالعه را کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به ASD در شهر اصفهان تشکیل داد. نمونه‌گیری به‌ صورت در دسترس و از بین مادرانی که دارای نمرات فقدان لذت‌جویی و ترس از مسخره شدن بالایی بودند (انحراف معیار بالاتر از میانگین گروه)، صورت گرفت و ۴۰ نفر انتخاب شدند‌ که به‌ صورت تصادفی در دو گروه‌ آزمایش و شاهد قرار گرفتند. برای جمع‌آوری داده‌ها، از مقیاس فقدان لذت‌جویی Snaith-Hamilton و مقیاس ترس از مسخره شدن استفاده گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه‌ و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: درمان فراتشخیصی بر مؤلفه‌های فقدان لذت‌جویی شامل تعاملات اجتماعی، تجربیات حسی، خوردن و آشامیدن، تفریح و سرگرمی و نیز ترس از مسخره شدن مادران دارای فرزند مبتلا به ASD تأثیرگذار بود (۰۵/۰ > P). نتیجه‌گیری: درمان فراتشخیصی می‌تواند به‌ عنوان یک برنامه آموزشی مؤثر جهت کاهش فقدان لذت‌جویی و ترس از مسخره شدن مادران دارای فرزند مبتلا به ASD مورد استفاده قرار گیرد.
فرشید مرادیان، جعفر حسنی، مهدیه صالحی، سید علی آذین، فرناز کشاورزی ارشدی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان‌درمانی پویشی کوتاه‌ مدت فشرده (Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy یا ISTDP) در درمان زنان مبتلا به کژکاری‌های جنسی مقاوم به درمان‌های جنسی معمول (شناختی- رفتاری و زیستی- پزشکی) و بررسی نگهداری بهبودی در پیگیری بعدی انجام گرفت. مواد و روش‌ها: این مطالعه مبتنی بر طرح‌های پژوهشی تک ‌آزمودنی بود و فرایند اجرای طرح از دو بخش غربالگری و مداخله تشکیل شد. نمونه ۵ نفره تحقیق بر اساس ملاک‌های متعدد ورود و غربالگری درمانی، از میان درمانجویان زن مبتلا به کژکاری‌های جنسی در شهر تهران انتخاب شد و آزمودنی‌ها تحت ISTDP قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از شاخص کارکرد جنسی زنان (Female Sexual Function Index یا FSFI)، پرسش‌نامه کیفیت جنسی زندگی زنان (Sexual Quality of Life-Female یا SQOL-F) و مقیاس ارزشیابی ذهنی کارکرد جنسی همسر (Subjective evaluation of partner sexual function یا SEOPSF) جمع‌آوری گردید. یافته‌ها: روش ISTDP در مقایسه با سکس‌تراپی رایج، توانست منجر به بهبود کارکرد جنسی آزمودنی‌ها شود و آنان را به بالای خط برش بهنجار جابه‌جا کند. همچنین، این تغییر موجب ارتقای اساسی کیفیت جنسی زندگی آنان شد. روند تغییر در بازه‌ای که نخستین رخنه در ناهشیار برای یک آزمودنی خاص رخ داد، رشد قابل توجهی داشت که این امر می‌تواند شاهدی بر سبب‌شناسی پویشی کژکاری باشد. ارتقای ایجاد شده در کارکرد جنسی و کیفیت جنسی زندگی آزمودنی‌ها همچنان در جلسه پیگیری ۸ هفته‌ای برجسته بود. نتیجه‌گیری: درمان‌های روان‌پویشی معاصر که ماهیتی یکپارچه‌نگر، فشرده و کوتاه ‌مدت دارند، می‌توانند جایگزین شایسته‌ای برای سکس‌تراپی رایج در نظر گرفته شوند و در این راستا به نظر می‌رسد ISTDP بهترین گزینه باشد.
معصومه محسنی کبیر، حمید پورشریفی، علیرضا کیامنش، مریم مشایخ،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر ساخت و اعتباریابی ابزاری برای ارزیابی رفتارهای ابرازی (Expressive behaviors) و ابزاری (Instrumental behaviors) در روابط زوجین بود. مواد و روش‌ها: جامعه موردمطالعه کلیه متأهلین حاضر در گروهای تلگرامی، جمعیت شهروندان تهرانی و فضاهای ورزشی منطقه سعادت‌آباد تهران بود. معیارهای ورود زوجین شامل گذشت سه ماه از زمان تأهل آن‌ها و سواد خواندن و نوشتن بود. نمونه‌گیری به روش در دسترس انجام شد. برای ساخت این آزمون از نظریه Epstein و Baucom و همچنین مصاحبه کیفی با چهار زوج استفاده گردید. یافته‌ها: اجرای تحلیل عاملی با چرخش واریماکس (Varimax rotation) با بار عاملی حداقل ۳/۰ طی پنج مرحله درنهایت ۲۲ گویه در پنج عامل باقی ماند. عامل اول با پنج گویه تحت عنوان رفتارهای ابرازی و ابزاری معطوف به خود (۸۱۸/۰=α)، عامل دوم با پنج گویه تحت عنوان رفتارهای ابرازی معطوف به رابطه (۸۲۴/۰=α)، عامل سوم با پنج گویه تحت عنوان رفتارهای ابرازی و ابزاری معطوف به همسر (۷۱۵/۰=α)، عامل چهارم با سه گویه رفتارهای ابزاری معطوف به رابطه (۸۲۷/۰=α) و عامل پنجم با چهار گویه رفتارهای ابرازی و ابزاری به محیط (۷۵۶/۰=α) نامیده شد. ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس ۸۶۱/۰ به دست آمد. نتیجه‌گیری : مطابق با نظریه Epstein و Baucom رفتارهای ابرازی و ابزاری در چهار حیطه معطوف به خود، رابطه، همسر و محیط درمجموع شامل ۸ عامل است. در مصاحبه کیفی با چهار زوج مشخص شد که افراد قادر به تفکیک رفتارهای ابرازی و ابزاری به‌طور کامل از هم نیستند. در تحلیل عاملی اکتشافی نیز این نتیجه به دست آمد که در سه حیطه خود، همسر و محیط رفتارهای ابرازی و ابزاری از هم تفکیک نشده و فقط در حیطه رابطه از هم تفکیک شدند.
اعظم اعرابی، جعفر حسنی، مهدی اکبری، محمد حاتمی، محمدرضا شعربافچی‌زاده،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری­های پوستی همانند پسوریازیس، با ناتوانی­های روان‌شناختی و اجتماعی قابل‌ملاحظه‌ای همراه هستند. ازاین‌رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان خود شفقت­ورزی بر پریشانی روان‌شناختی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس انجام گرفت.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با گروه کنترل و پیگیری یک‌ماهه است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه‌ی بیماران پوستی پسوریازیس بود که بین ماه­های دی تا اسفند ۱۳۹۸ به مراکز درمانی پوستی در شهر تهران مراجعه نمودند. از این جامعه، ۴۰ نفر به شیوه‌ی نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش (۲۰ نفر) و کنترل (۲۰ نفر) گمارده شدند. اعضای گروه آزمایش از هفت جلسه درمان خودشفقت‌ورزی برخوردار گردیدند، بااین‌حال گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. پرسشنامه‌های پریشانی روان‌شناختی کسلر (۲۰۰۲) و کیفیت زندگی بریف (۱۹۹۶)، قبل و بعد از مداخلات آموزشی، به‌عنوان پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری بر روی کلیه افراد اجرا گردید. یافته‌های حاصل از پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر و نرم‌افزار SPSS-۲۰ مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج بیانگر این بود که درمان خودشفقت ورزی بر کاهش پریشانی روان‌شناختی و افزایش کیفیت زندگی در بیماران پوستی پسوریازیس به‌طور معناداری مؤثر بوده است (۰۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد درمان خودشفقت ورزی، از طریق افزایش مهربانی نسبت به خود و دیگران و مدیریت احساسات، می‌تواند منجر به بهبود پریشانی روان‌شناختی و کیفیت زندگی بیماران شود.
بهزاد سلمانی، جعفر حسنی، دکتر زهرا زنجانی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: به دلیل شباهت برخی از علایم اختلال پانیک (PD) و بیماری کرونا، مبتلایان به این اختلال نیز همانند مبتلایان به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) نسبت به پیامدهای منفی همه‌گیری آسیبپذیر هستند. با وجود این، مطالعات قبلی چندان به اثرات کرونا روی این اختلال نپرداخته‌اند. با توجه به اهمیت مکانیسم‌های شناختی در هر دو اختلال، به خصوص بررسی اثرات شناختی کرونا کلیدی است. هدف از مطالعه‌ی حاضر، مقایسه‌ی مبتلایان به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) و اختلال پانیک (PD) برحسب باورهای وسواسی و استرس کرونا دو سال پس از آغاز همه‌گیری است.
مواد و روش‌ها: در یک طرح علّی مقایسه‌ای، ۱۲۷ نفر به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شده و بعد از مصاحبه‌ی بالینی، به گروه‌های اختلال وسواس فکری عملی (OCD؛ ۴۲ نفر)، اختلال‌ پانیک (PD؛۴۰ نفر) و گروه غیربالینی (۴۵ نفر) تقسیم شدند و به پرسش‌نامه‌ی باورهای وسواسی (OBQ-۴۴) مقیاس استرس کرونا و پرسش‌نامه‌ی سلامت بیمار (PHQ-۹) پاسخ دادند. داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس یک‌راهه (ANOVA)، تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) و آزمون تعقیبی شفه تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: بین نمرات دو گروه بالینی در هیچ یک از باورهای وسواسی تفاوت معناداری وجود نداشت. در مولفه‌ی پیامدهای اجتماعی/ اقتصادی و استرس تروماتیک از مولفه‌های استرس کرونا، بین گروه‌های بالینی و غیربالینی تفاوتی وجود نداشت. با وجود این، مبتلایان به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) در بیگانه‌هراسی و مبتلایان به اختلال پانیک (PD) در چک کردن‌های وسواسی و اطمینان‌خواهی، نمرات به طور معنادار بیش‌تری نسبت به دو گروه دیگر دریافت کردند. حتی دو سال پس از آغاز همه‌گیری، گروه‌های بالینی بیش‌تر از جمعیت غیربالینی، نگران خطر و آلودگی مرتبط با کرونا بودند.
نتیجه‌گیری: باورهای وسواسی در مبتلایان به اختلال پانیک (PD) طی دوره‌ی همه‌گیری قابل مقایسه با مبتلایان به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) است. همچنین، مبتلایان به اختلال پانیک (PD) بیش‌تر از مبتلایان به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) و گروه غیربالینی درگیر چک کردن‌های وسواسی و اطمینان‌خواهی می‌شوند که می‌تواند هزینه‌‌های زیادی را بر نظام درمانی طی دوره‌ی همه‌گیری تحمیل کند.
سروش ذوالقدری، زهره رافضی، نارین حسنی گودرزی، فاطمه اسکندریان،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری کروناویروس ۲۰۱۹، بیماری­ای عفونی­ است که بر اثر کروناویروس سندرم حادتنفسی ۲(SARS-CoV-۲) ایجاد می­گردد. شیوع این ویروس، اثرات گوناگونی را بر افراد مختلف جامعه برجای گذاشته است. در این میان برخی افراد میزان بیشتری از رفتارهای خودمراقبتی را نشان می­دهند که می­تواند به دلایل گوناگونی اشاره داشته باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش کانون کنترل سلامت و اضطراب مرگ در پیش­بینی رفتارهای خودمراقبتی مرتبط با کرونا در دانشجویان شهر تهران بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر توصیفی همبستگی به شیوه­ی پیش‌بینی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه­ی دانشجویان شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بودند که از میان آن­ها ۴۷۸ نفر به شیوه­ی نمونه­گیری در دسترس، برای نمونه­ی پژوهشی انتخاب شدند و با مقیاس کانون کنترل سلامت (۱۹۷۸) و اضطراب مرگ (۱۹۷۰) به صورت اینترنتی و از طریق شبکه­های اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس داده­های حاصل با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام‌به‌گام، از طریق نسخه ۲۶ بسته­ی آماری برای علوم اجتماعی تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد بین کانون کنترل درونی، کانون کنترل مربوط به افراد مؤثر و اضطراب مرگ با رفتارهای خودمراقبتی رابطه­ی مثبت و معنادار (۱/۰ p<) و بین کانون کنترل مربوط به شانس و رفتارهای خودمراقبتی رابطه­ی منفی و معنادار (۰۵/۰ p<) وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد که متغیرهای پژوهش تنها قادر به تبیین و پیش­بینی ۱۴ درصد از واریانس رفتارهای خودمراقبتی دانشجویان شهر تهران هستند.
نتیجه‌گیری: به‌طورکلی یافته­های این پژوهش مؤید نقش برجسته­تر کانون کنترل مربوط به افراد مؤثر در پیش­بینی رفتارهای خودمراقبتی مرتبط با کرونا در دانشجویان بود.

سید محمد حسین موسوی، دکتر مهدی حسنی آزاد، مهناز احمدی، پگاه باقریان سرارودی، دکتر رضا باقریان سرارودی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی وضعیتی است که با رنج شدید و آسیب‌های عمده در سلامت عمومی، کیفیت زندگی و فعالیت‌های اجتماعی و شغلی بیمار همراه است که در برخی موارد ممکن است منجر به خودکشی شود. افسردگی یکی از علل ناتوانی در جهان است که بارمراقبت و باراقتصادی بیشماری را به همراه داشته است. بنابراین در نظر گرفتن راه‌های جدید برای درک ناهمگونی فنوتیپ­های بالینی در افسردگی ضرورت دارد. در سال‌های اخیر مطالعات ایمنی­شناسی عصبی ـ روانی در شناسایی نشانگرهای زیستی مرتبط با اختلالات خلقی منجر به یافته­هایی در مورد دخالت سیستم ایمنی در علت شناسی و درمان افسردگی شده است.
مواد و روش‌ها: این مقاله مروی، گزارشی باهدف مروری بر مطالعات ایمنی‌شناسی عصبی روانی در افسردگی ارائه می‌کند. با توجه به گستردگی تحقیقات علمی در این زمینه صرفاً از مقالات انگلیسی و فارسی با رویکرد ایمنی­شناسی عصبی ـ روانی گزارش شده در سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۴ و در پایگاه‌های اطلاعات داده PubMed, google scholar و Scopus استفاده شده است. کلمات کلیدی استفاده شده عبارت بودند از: Neuroinflammation، Inflammation، Depression وpsychoneuroimmunology.
یافته‌ها: این مقاله، مرور ادبیات پژوهشی در حوزه ایمنی‌شناسی عصبی روانی افسردگی را در سه سطح ۱-التهاب و افسردگی، ۲-مسیرهای ایمنی‌شناسی در افسردگی و ۳- مداخلات مبتنی بر ایمنی­شناسی عصبی ـ روانی در افسردگی بررسی کرد.
نتیجه‌گیری: مطالعات ایمنی­شناسی عصبی ـ روانی افسردگی یا مطالعه ارتباط متقابل بین سیستم‌های عصبی، ایمنی و غدد درون‌ریز به‌طور گسترده­ای شکاف علمی و پژوهشی در خصوص رابطه بین افسردگی و سیستم ایمنی را برطرف می­کند. به دلیل اثربخشی و مقرون به صرفه بودن نسبی مداخلات روانی اجتماعی برای درمان بیماری‌های مزمن، مداخلات روانی اجتماعی ممکن است یک راهبردمناسب برای کاهش بار بیماری و بهبود سلامت انسان باشد.

صفحه ۱ از ۱