logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای حاجی علیزاده

سیما نبی پور گیسی، امین رفیعی پور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان یکی از شایع‌ترین بیماری‌های مزمن بوده که بیماران مبتلابه آن با مشکلات مختلف روانی روبرو هستند؛ بنابراین باید به دنبال روش‌هایی بود تا بتوان از شدت مشکلات روانی این بیماران کم کرد. ازاین‌رو، پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (Mindfulness-Based Cognitive Therapy یا MBCT) بر علائم روان‌شناختی بیماران مبتلابه سرطان انجام شد. مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع پژوهش‌های کاربردی نیمه تجربی بود که با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلابه سرطان مراجعه‌کننده به بیمارستان شهید محمدی شهر بندرعباس بود. نمونه پژوهش حاضر را تعداد ۳۰ بیمار سرطانی تشکیل می‌داد که با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند (هر گروه ۱۵ نفر). اعضای هردو گروه مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (Depression Anxiety Stress Scales یا DASS) را قبل و بعد از جلسات (طی سه ماه) تکمیل نمودند. یافته‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS و آزمون‌های تحلیل کوواریانس تک متغیره (ANCOVA) مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یافته­‌ها: بر اساس نتایج به‌دست‌آمده بین دو گروه آزمایش و کنترل در پس‌آزمون افسردگی (۱۱/۸۴ F= و ۰۰۱/۰ p<)، اضطراب (۵۲/۴۷ F= و ۰۰۱/۰ p<) و استرس (۵۱/۵۹ F= و ۰۰۱/۰ p<) تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه‌گیری : به نظر می‌رسد که بیماران مبتلابه سرطان علاوه بر مشکلات جسمانی از مشکلات روانی ناشی از بیماری رنج می‌برند، ازاین‌رو ضروری است مراکز درمانی و انجمن‌های حمایتی مرتبط با بیماران مبتلابه سرطان در برنامه‌ریزی‌های خود جهت کاهش علائم روان‌شناختی بیماران، از روش MBCT به‌صورت گروهی بهره گیرند.
سحر اشرفی، عبدالمجید بحرینیان، کبری حاجی علیزاده، علی دلاور،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلالات خوردن از دسته اختلالات روانی/ روان­تنی به شمار می­آیند که مشکلات متعددی در سلامت جسمانی و عملکرد روانی را موجب می­شوند. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش وتعهد بر پرخوری عصبی زنان دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش‌ها: مطالعه­ی حاضر، از نوع نیمه­آزمایشی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه گواه است. در این مطالعه ۴۰ نفر از زنان دارای اضافه وزن با شاخص توده بدنی بزرگتر از ۳۰ در منطقه ۱ شهر تهران به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. آزمودنی­ها در دو مرحله پیش­آزمون و پس­آزمون به پرسشنامه بازخوردهای خوردن گارنر و همکاران (۱۹۸۲)، پاسخ دادند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه ۶۰ دقیقه­ای جلسات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را به صورت گروهی دریافت کردند در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. داده­ها با استفاده از روش­های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس چند متغیره و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه ۲۵ تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج مقایسه گروه­های آزمایشی با گروه گواه نشان داد که پرخوری عصبی و خرده­مقیاس­های آن (رژیم لاغری، پرخوری و اشتغال ذهنی با غذا و مهار دهانی) در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به طور معناداری کاهش پیدا کرد و اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پرخوری عصبی در مرحله پس­آزمون تأیید می­گردد (۰۰۱/۰>p). میزان این تأثیر بین ۷/۷۵ تا ۱/۸۱ درصد بود.
نتیجه‌گیری: به طور کلی نتایج حاکی از تأثیر معنادار یک دوره درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر متغیرهای پرخوری عصبی و کاهش وزن در زنان دارای اضافه وزن بود و می­توان از این روش برای درمان عصبی افراد دارای اضافه وزن استفاده کرد.
راضیه امین السادات، فریبرز درتاج، علی دلاور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: عشق یکی از حیرت­انگیزترین هیجان­هایی است که انسان می­تواند تجربه کند و شکست عاطفی یکی از دردآورترین مشکلاتی است که ممکن است در طول یک رابطه عاشقانه برای هر فردی پیش آید. پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی هیپنوتراپی بر عاطفه مثبت و منفی و خودکارآمدی زنان دارای سابقه شکست عاطفی انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه‌ی آماری، تمامی زنان مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل با سابقه شکست عاطفی در سال ۱۳۹۶ بود. تعداد ۳۰ آزمودنی با استفاده از روش نمونه­گیری دردسترس به­عنوان نمونه انتخاب و به­صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه گمارده شدند. به­منظور اجرای پژوهش، از پرسش­نامه­های آسیب عاطفی راس (۱۹۹۹)، مقیاس عاطفه مثبت و منفی پاناس (۱۹۸۸) و پرسشنامه خودکارآمدی (شوآرتزر و جروسلم، ۱۹۹۵) استفاده شد. آزمودنی­های گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه ۲ ساعته به‌صورت هفتگی تحت مداخله هیپنوتراپی قرار گرفتند ولی گروه گواه مداخله­ای دریافت نکرد. تجزیه‌وتحلیل یافته­های تحقیق با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه­گیری مکرر و تعقیبی بونفرونی در نرم­افزار SPSS انجام شد.
یافته‌ها: نتایج آزمون آنالیز واریانس با اندازه­گیری مکرر نشان داد ۸ جلسه آموزش هیپنوتراپی موجب افزایش معنادار در عاطفه مثبت (۰۰۱/۰p<) و خودکارآمدی (۰۰۱/۰p<) و کاهش معنادار عاطفه منفی (۰۰۱/۰p<) در گروه آزمایش به نسبت گروه گواه گردید که حاکی از تأثیر معنادار هیپنوتراپی بر بهبود افراد با سابقه شکست عاطفی بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های پژوهش می­توان از هیپنوتراپی برای بهبود کیفیت زندگی و افزایش امید به آینده در افراد با سابقه شکست عاطفی استفاده کرد.
رامانا شهبازفر، اقبال زارعی، کبری حاجی علیزاده، فریبرز درتاج،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: نیازهای عاطفی-جنسی به عنوان نیروی انگیزشی مهم تلقی می­شوند که در پایداری و افزایش کیفیت زندگی زناشویی نقش مهم دارند. از همین­رو پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رویکردهای مشاوره­ای CBCT و ACT بر ارتقای نیازهای عاطفی-جنسی زوجین غیربالینی شهر بندرعباس انجام گرفت.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع پژوهش­های نیمه آزمایشی با طرح پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل ۱۴۶ نفر از زوجین غیربالینی شهر بندرعباس بودند که در دوره­­ی آموزشی مهارت­های زندگی و فضای مجازی شرکت داشتند. روش نمونه­گیری از نوع نمونه­گیری در دسترس بود. ۴۸ نفر (۲۴ زوج) در گروه­های مداخله­ای CBCT و ACT و گروه کنترل به صورت تصادفی گمارش شدند. از پرسشنامه نیازهای عاطفی-جنسی زوجین ایرانی (۱۳۹۹) برای جمع­آوری داده­های پژوهش استفاده شد. شیوه انجام مداخله به صورت ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه­ای زوجی بود. از مقیاس نیازهای عاطفی-جنسی زوجین ایرانی (۱۳۹۹) برای جمع­آوری اطلاعات در پژوهش استفاده شد. اطلاعات پژوهش با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس با سنجش مکرر و به وسیله­ی نرم­افزار SPSS ۱۹ مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: یافته­ها نشان دادند که هر دو نوع مداخله CBCT و ACT در ارتقای نیازهای زناشویی زوجین مؤثر هستند. مقایسه اثربخشی این دو رویکرد نشان داد که رویکرد زوج­درمانی ACT در سه بعد نیازهای پرهیز از رفتارهای دلسرد کننده، احساسی-جنسی و جسمانی-جنسی اثربخشی بالاتری برخودار بود.
نتیجه‌گیری: به­نظر می­رسد بهره­گیری از رویکردهای مشاوره­ای CBCT و ACT در ارتقای نیازهای عاطفی-جنسی زوجین مفید است. این امر می­تواند در سایر ابعاد زندگی زناشویی زوجین نظیر رضایت زناشویی و کیفیت زناشویی آنان نیز مؤثر باشد.
مریم مختاری مصیبی، فریبرز درتاج، علی دلاور، کبری حاجی علیزاده،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: تعامل والدین با کودکان می­تواند بر عوامل روانشناختی متعددی همچون تنظیم هیجان کودکان تأثیر داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک بر تنظیم هیجان دختران پایه پنجم ابتدایی دارای اضطراب انجام شد.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع نیمه‌­آزمایشی با طرح پیش ­آزمون- پس ­آزمون و پیگیری با گروه گواه است. جامعه آماری تمامی دختران مشغول به تحصیل پایه پنجم ابتدایی در سال تحصیلی ۹۶-۹۷ در شهر سیرجان بودند. تعداد ۳۰ آزمودنی به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به­ صورت تصادفی در دو گروه مداخله (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) گمارده شدند. از پرسشنامه‌­های اختلالات اضطرابی بیرماهر (۱۹۹۹) و سیاهه تنظیم هیجان شیلدز و سیچتی (۱۹۹۷) استفاده شد. برنامه‌­ی درمان که برگرفته از مطالعات مختلف در این زمینه بود در ۱۴ جلسه ۶۰ دقیقه‌­ای برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌­ها از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه­‌گیری مکرر و آزمون t وابسته در سطح معنی‌­داری ۰۵/۰ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج حاکی از تأثیر معنادار یک دوره درمان مبتنی بر تعامل والد کودک بر تنظیم هیجان دانش­‌آموزان دختر در مراحل پس‌­آزمون و پیگیری بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجه‌گیری: در همین رابطه می­توان بیان کرد نزدیک کردن والدین به کودکان از طریق بازی، فرآیند کار گروهی حاکم بر این برنامه و حمایت والدین بر آموزش به یکدیگر، تشویق درمانگر در ایجاد رابطه‌­ای مستحکم میان والد و کودک، انعکاس احساسات و هیجانات آن­ها و همچنین ارائه بازخورد بوسیله انجام تکالیف در منزل از جمله فواید اساسی این نوع درمان در بهبود تنظیم هیجان در کودکان بود.

صفحه ۱ از ۱