۸ نتیجه برای بخشی پور رودسری
عباس بخشی پور رودسری، احمد منصوری،
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : سبک دلبستگی ناایمن، یکی از عوامل مؤثر در بسیاری از آسیبهای روانی است. این پژوهش با هدف مقایسه ویژگیهای مثبت، منفی و آشفته اسکیزوتایپی در دانشجویان دلبسته ایمن، اجتنابی و اضطرابی دانشگاه تبریز انجام گردید. مواد و روشها: در یک مطالعه مقطعی تعداد ۳۰۰ دانشجوی (۱۵۰ مرد و ۱۵۰ زن) دانشگاه تبریز به روش نمونهگیری خوشهای- تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپال (SPQ یا Schizotypal personality disorder) و مقیاس دلبستگی بزرگسالان (AAI یا Adults attachment inventory) در مورد دانشجویان اجرا گردید. دادههای پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: میانگین سنی شرکتکنندگان ۲۸/۱ ± ۲۱ سال بود. یافتهها نشان داد که میان دلبستههای ایمن با دلبستههای ناایمن اجتنابی و اضطرابی در ویژگیهای مثبت، منفی و آشفته اسکیزوتایپی و همچنین نمره کل SPQ تفاوت معنیدار وجود دارد (۰۵/۰ > P). در مقابل، تفاوتی میان دلبستههای ناایمن اجتنابی و اضطرابی در ویژگیهای مثبت، منفی و آشفته اسکیزوتایپی و نیز نمره کل SPQ وجود ندارد (۰۵/۰ < P). نتیجهگیری: افراد دلبسته ناایمن اجتنابی و اضطرابی ویژگیهای مثبت، منفی و آشفته شدیدتری نسبت به افراد دلبسته ایمن تجربه میکنند. با این وجود، تفاوتی میان دلبستههای ناایمن اجتنابی و اضطرابی به لحاظ شدت ویژگیهای مثبت، منفی و آشفته اسکیزوتایپی وجود ندارد. در مجموع، افراد دلبسته ناایمن جهت تجربه ویژگیهای اسکیزوتایپی و ابتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال آسیب پذیرتر هستند. واژههای کلیدی: ویژگیهای اسکیزوتایپی، دانشجو، دلبستگی.
ابراهیم اکبری، عباس بخشی پور رودسری، زینب عظیمی، صمد فهیمی، عبد الله قاسم پور، احمد امیری پیچاکلایی،
دوره ۹، شماره ۵ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری آسم، بیماری مزمنی است که به شدت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اضطراب- افسردگی، سیستمهای مغزی- رفتاری (BIS-BAS)، سبکهای مقابلهای و خشم و خصومت در افراد مبتلا به بیماری آسم و افراد غیر مبتلا بود. مواد و روشها: ۵۰ زن مبتلا به بیماری آسم که به درمانگاه تخصصی شهید مطهری شیراز مراجعه کرده بودند و ۵۰ زن غیر مبتلا با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و پرسشنامههای معیار بیمارستانی اضطراب/ افسردگی، مقیاس سیستمهای بازداری/ فعالسازی رفتاری Carver و White، سبکهای مقابلهای Lazarus و Folkman، و خشم چندبعدی Siegel را تکمیل کردند. دامنه سنی همه شرکت کنندگان از ۱۶ تا ۲۷ سال بود. تحلیل دادهها به کمک نرمافزارهای SPSS نسخه ۱۶ و LISREL نسخه ۵۴/۸ و به روش آزمون تحلیل واریانس چند راهه (MANOVA) و تحلیل مسیر (Path analysis) انجام شد. یافتهها: دو گروه در اضطراب- افسردگی، سیستم بازداری رفتاری/ سیستم فعالسازی رفتاری و مؤلفههای BAS (پاسخ به سائق، جستجوی شادی و تفریح، پاسخ به پاداش)، سبکهای مقابلهای، خشمانگیختگی، موقعیت خشمانگیز، نگرش خصمانه و خشم درونی، تفاوت معنیداری دارند (۰۵/۰ < P). نتیجهگیری: بیماران مبتلا به آسم اضطراب در مقایسه با افراد غیر مبتلا، افسردگی، فعالیت BIS بیشتر و فعالیت BAS کمتری را نشان میدهند. همچنین افراد مبتلا به بیماری آسم نسبت به افراد غیر مبتلا، از سبک مقابلهای هیجانمدار بیشتر استفاده میکنند و خشم انگیختگی، موقعیتهای خشمانگیز، نگرش خصمانه و خشم درونی بیشتری را تجربه میکنند. همچنین به وسیله تحلیل مسیر، بررسی دقیق روابط میان متغیرها نشان داد که سبک مقابلهای در رگههای شخصیتی و نشانگان بالینی افراد مبتلا به آسم نقش واسطهای دارد. واژههای کلیدی: آسم، اضطراب، افسردگی، سیستمهای مغزی- رفتاری، سبکهای مقابلهای، خشم و خصومت، اختلالات سایکوسوماتیک.
منصور بیرامی، عباس بخشی پور رودسری، علی فخاری، زهرا خاکپور،
دوره ۹، شماره ۵ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات خوردن و اختلال وسواس فکری – عملی همایندی بالایی با یکدیگر دارند. تکانشگری یک ویژگی مشترک بین این دو اختلال است. هدف این مطالعه مقایسه تکانشگری در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی و اختلالات خوردن و افراد بهنجار است. مواد و روش ها: این مطالعه بر روی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی و اختلالات خوردن که در سالهای ۱۳۹۰-۱۳۸۹ در کلینیک بزرگمهر شهر تبریز تحت درمان قرار گرفتند، و با روش نمونهگیری در دسترس انجام شده است. گروه بهنجار با گروههای بالینی همتا شدند. برای جمعآوری اطلاعات از آزمون تکانشگری Barratt استفاده شد. یافتهها: جهت تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) استفاده شد. نتایج نشان میدهند که گروههای بالینی در مقایسه با گروه بهنجار تکانشگری بیشتری نشان میدهند، اما هیچ تفاوت معنیداری بین گروههای بالینی وجود ندارد. با توجه به زیرمقیاسها، نتایج نشان میدهد که در تکانشگری توجهی و تکانشگری بیبرنامگی تفاوت معنیداری بین بیماران مبتلا به وسواس و اختلالات خوردن با گروه بهنجار وجود دارد، اما هیچ تفاوت معنیداری بین گروههای بالینی دیده نمیشود. در تکانشگری حرکتی هیچ تفاوت معنیداری بین سه گروه دیده نمیشود. نتیجه گیری: میزان بالای تکانشگری و مؤلفههای آن بین بیماران قابل توجه است و میتواند توجیهکننده مشکلات این بیماران در بازداری رفتاری و به تأخیر انداختن نیازها باشد. واژه های کلیدی: وسواس فکری – عملی، اختلالات خوردن، تکانشگری.
رضا عبدی، عباس بخشی پور رودسری، مجید محمودعلیلو، علیرضا فرنام،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
Normal ۰ false false false EN-US X-NONE FA زمینه و هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی کارایی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش نشانههای آسیبشناختی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود . مواد و روشها: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. سه نفر زن مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر از طریق مصاحبه تشخیصی و مصاحبه بالینی ساختاریافته براساس معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی DSM-IV برای محور یک به روش نمونه گیری هدفمند در سال ۱۳۹۰ از بین بیماران دو مرکز خدمات مشاورهای و روانپزشکی شهر تبریز انتخاب شدند . بیماران پس از احراز شرایط درمان، وارد فرایند درمان شدند. کارآیی پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه در طی در سه مرحله مداخله (خط پایه، درمان ۱۲ جلسهای و پیگیری ۶ هفتهای) با استفاده از پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا PSWQ ، نسخه چهارم پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر GADQ-V و مقیاس کلی شدت و آسیب اضطراب (OASIS) مورد بررسی قرار گرفت . دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان دادند که تأثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت آماجهای درمان ) نگرانی، نشانههای اختلال اضطراب فراگیر و شدت اضطراب و آسیب عملکرد) در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر هم از نظر آماری در سطح (۰۵/۰ > p ) و هم از نظر بالینی معنیدار است. نتیجهگیری: روش درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش نشانهها و بهبود علایم بالینی اختلال اضطراب فراگیر از کارآیی لازم برخوردار است. واژههای کلیدی : درمان فراتشخیصی یکپارچه؛ اختلال اضطراب فراگیر؛ نگرانی .
سهیلا سلطانی اصل هریس، جلیل باباپور خیرالدین، حمید پورشریفی، عباس بخشی پور رودسری، علی قاسمی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان کودکان، وضعیت زیست-روانشناختی ویژهای است که ادراک حمایت اجتماعی و منبع کنترل مادران با تحصیلات متفاوت را به چالش گرفته و سازگاری روانشناختی آنها را متأثر میسازد. ازاینرو هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش مستقیم و غیرمستقیمِ تحصیلات، با وساطتِ منبع کنترل و حمایت اجتماعی ادراکشده، بر سازگاری روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سرطان است.
مواد و روشها: این پژوهش، از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان مبتلا به سرطان تشکیل داده که به کلینیکهای متخصصان اطفال شهر مشهد مراجعه کردند. حجم نمونه ۲۲۰ نفر، با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شد. جمعآوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامههای سازگاری روانی – اجتماعی، مقیاس منبع کنترل راتر، حمایت اجتماعی ادراکشده چندبعدی، ویژگیهای جمعیتشناختی صورت گرفت. دادههای پژوهش به کمک نرمافزارهای SPSS و AMOS و با استفاده از روش همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر بررسی شدند.
یافتهها: بر اساس یافتهها، افزایش تحصیلات باعث کاهش ناسازگاری شد (۰۱/۰>P)، همچنین افزایش تحصیلات بهصورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق افزایش حمایت اجتماعی ادراکشده باعث کاهش ناسازگاری شد. همچنین افزایش تحصیلات بهصورت مستقیم به افزایش منبع کنترل درونی و کاهش کنترل بیرونی تأثیر گذاشت اما به شکل غیرمستقیم تأثیری بر سازگاری روانشناختی مادران نداشت.
نتیجهگیری: مطابق با یافتهها میتوان نتیجه گرفت که افزایش تحصیلات با وساطت حمایت اجتماعی ادراکشده باعث افزایش سازگاری روانشناختی مادران میشود. همچنین با بالا رفتنِ سطحِ تحصیلات میتوان شاهدِ فزونیِ کنترل درونی و تقلیلِ کنترل بیرونی بود.
فرزانه بیات، زینب خانجانی، جلیل باباپور، عباس بخشی پور رودسری،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری التهابی مزمن است که با ضایعات دمیلینه در مغز، طناب نخاعی و عصب چشمی مشخص میشود. هنگامیکه میلین درنتیجه تشکیل پلاک تخریب میشود، هدایت فیبر عصبی کاهش مییابد و یا از بین میرود. این پدیده سبب قطع پیامهای عصبی فرستادهشده از مغز و بروز علائم بیماری میگردد. این بیماری منجر به اختلال در کارکردهای شناختی میشود. هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلرروز با میانجیگری کارکرد تصمیمگیری مخاطرهآمیز است.
مواد و روشها: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس مراجعهکننده به انجمن اماس ایران بودند که از میان آنها ۲۰۰ نفر به روش نمونهگیری غیر تصادفی در دسترس با ملاکهای ورود و خروج انتخاب شدند. در راستای بررسی سطح حساسیت پردازش حسی در بیماران از مقیاسهای شخص با حساسیت پردازش حسی بالا آرون و آرون (۱۹۹۷) و بهمنظور ارزیابی سطح تصمیمگیری مخاطرهآمیز و شدت بیماری مولتیپل اسکلروز در بیماران، به ترتیب آزمون قمار آیوا بشارا، داماسیو، داماسیو، اندرسون (۱۹۹۴)، مقیاس وضعیت نانوانی گسترده کورتزکه (۱۹۸۳) استفاده شد.
یافتهها: تحلیل همبستگی نشان داد که رابطه معناداری بین حساسیت پردازش حسی با مولتیپل اسکلروز و کارکرد تصمیمگیری مخاطرهآمیز وجود دارد. براساس نتایج، تأثیر حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلروزیس بهواسطه گری تصمیمگیری مخاطرهآمیز تعدیل یافت (۰۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: میتوان نتیجه گرفت مدل ساختاری حساسیت پردازش حسی، کارکرد تصمیمگیری مخاطرهآمیز و بیماری مولتیپل اسکلروز از برازش خوب برخوردار است.
حسن سطوت قصریکی، تورج هاشمی نصرت آباد، عباس بخشی پور رودسری، مجید محمود علیلو،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی بوده که همه گروههای جامعه در هر رده سنی را شامل میگردد و شیوع آن نسبت به سن و جنس در جوامع مختلف متفاوت میباشد. لذا هدف از پژوهش حاضر اثربخشی سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی رفتاری بر واکنشپذیری شناختی و کاهش نشانگان بیماران افسرده مداوم بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری سهماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران افسرده مراجعهکننده به مراکز درمان روانپزشکی و روانشناختی شهرستان ارومیه در زمستان و بهار ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بود که از این جامعه تعداد ۳۰ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه بهصورت تصادفی گمارده شدند. همه افراد در هر سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری مقیاس افسردگی بک (۱۹۶۱) و شاخص حساسیت به افسردگی لیندن (۲۰۰۳) را تکمیل کردند. درنهایت دادهها به روشهای تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر با کمک نرمافزار SPSS۲۴ تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد تفاوت معنیداری در هر دو متغیر واکنشپذیری شناختی و نشانگان افسردگی بین گروههای آزمایش و کنترل وجود داشت (۰۱/۰>P). به این معنی که سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی رفتاری بر واکنشپذیری شناختی و کاهش نشانگان بیماران افسرده مداوم اثربخش بود (۰۵/۰>P).
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش بیانگر این است که سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی رفتاری بر واکنشپذیری شناختی و کاهش نشانگان بیماران افسرده مداوم مؤثر است و ازاینرو میتواند در مداخلات بالینی برای درمان افسردگی مداوم بکار گرفته شود.
دکتر مجید محمود علیلو، رامین رحیمی، دکتر مصطفی زارعان، دکتر عباس بخشی پور رودسری،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی کارکردهای نوروپسیکولوژیک (عصب روانشناختی) بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر بر اساس ماهیت و هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش پژوهش ، مقطعی- تحلیلی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی شهر ارومیه در بازه زمانی فروردین تا دی ماه ۱۴۰۱ بود. نمونه آماری پژوهش شامل ۳۰ نفر از بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی (۱۵ نفر برای هر گروه از بیماران) مراجعه کننده به مراکز درمان روان پزشکی و روان شناختی شهرستان ارومیه و ۱۵ نفر از افراد سالم بدون تشخیص اختلال وسواسی جبری بود. روش نمونه گیری به صورت دردسترس بود. شرکت کنندگان در گروههای مختلف از نظر سن، جنسیت، تحصیلات، وضعیت تأهل، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و خانواده ای و دامنه هوشی همتا گردیده بودند. آزمودنیها با استفاده از پرسشنامه بازنگری شده وسواسی اجباری، پرسشنامه وسواسی-جبری مادزلی، آزمون ویسکانسین، آزمون برو/نرو، آزمون خطرپذیری بادکنکی بارت و آزمون برج لندن مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری نوع احتکار کننده و دارای کندی وسواسی تفاوت معناداری در ارزیابی های عصب شناختی از نظر مهار پاسخ، انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله با گروه سالم دارند.
نتیجهگیری: این نتایج نشان دهنده ی نقص در مهار پاسخ، انعطاف پذیری شناختی و حل مسئله در این بیماران میباشد؛ درحالی که الگوی اختلالات عصب شناختی در این دو اختلال متفاوت هست