۱۰ نتیجه برای ایزدی
زهرا پاداش، زهرا ایزدیخواه، محمدرضا عابدی،
دوره ۹، شماره ۵ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی رضایت زناشویی در بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونر و مقایسه با افراد سالم انجام گرفت. مواد و روشها: روش پژوهش حاضر از نوع مورد- شاهدی است. ۵۰ نفر مبتلا به بیماری اختلال عروق کرونر از بیمارستان شهید مطهری فولاد شهر و ۵۰ فرد سالم از شهر فولادشهر که از نظر متغیرهای تأهل، جنس با گروه بیمار یکسان شده بودند، به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادههای پژوهش از طریق آزمون رضایت زناشویی (IMS) satisfaction Index of marital جمعآوری شدند و با استفاده از روشهای آمار توصیفی و تحلیل واریانس با نرمافزار ۱۶ SPSS مورد تجزیه و تحلیل گرفتند. یافتهها: نتایج تحلیل واریانس با کنترل سن و تحصیلات نشان داد که میان نمرات رضایت زناشویی بیماران عروق کرونر و افراد گروه سالم تفاوت معنیداری وجود دارد (۸۷/۰ = E، ۳۱/۲ = F، ۰۵/۰ > P). نتیجهگیری: رضایت زناشویی بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونر پایینتر از افراد گروه سالم بوده است. واژههای کلیدی: رضایت زناشویی، بیماران قلبی، بیماری عروق کرونر، اختلالات روانشناختی، افسردگی.
زهرا پاداش، مریم فاتحیزاده، محمدرضا عابدی، زهرا ایزدیخواه،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر آموزش روان درمانی مبتنی بر کیفیت زندگی بر رضایت زناشویی زنان و مردان متأهل انجام گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه شاهد است. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متأهل مراجعه کننده به مرکز مشاوره الفبای زندگی در بهار و تابستان سال ۱۳۸۹ بودند. نمونه پژوهش شامل ۳۲ زن و مرد متأهل بود که از بین داوطلبین شرکت در پژوهش، به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و شاهد جایگزین شدند. زنان و مردان متأهل گروه آزمایش، به مدت ۸ جلسه تحت آموزش به شیوه روان درمانی مبتنی برکیفیت زندگی قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری، پرسش نامه رضایت زناشویی Enrich بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS و روش آماری تحلیل کواریانس و Mancova تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: تفاوت معنی داری بین نمرات رضایت زناشویی گروه آزمایش و شاهد در مرحله پس آزمون وجود داشت (۰۱/۰ < P). همچنین نتایج نشان داد که کیفیت زندگی درمانی نمرات آزمودنی های گروه آزمایش و شاهد را در پس آزمون در ابعاد تحریف آرمانی، رضایت زناشویی، روابط، حل تعارض، اوقات فراغت و جهت گیری مذهبی افزایش داده است (۰۵/۰ < P) و تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات گروه شاهد و آزمایش در مرحله پس آزمون در ابعاد مدیریت مالی، رابطه جنسی، شیوه فرزندپروری، خانواده و دوستان و مساوات طلبی نقش ها مشاهده نشد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر، شاهدی بر مفید و مؤثر بودن روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی، در مداخلات خانواده است.
محمدابراهیم شریعتی، زهرا ایزدی خواه، حسین مولوی، مهرداد صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهشهای موجود در حوزه اعتیاد عموماً معطوف به بررسی و اتخاذ تدابیری است برای ترک! نه کیفیت زندگی فرد قربانی اعتیاد. به همین خاطر در این پژوهش ضمن آموزش افراد معتاد در جهت افزایش یا بهبود کیفیت زندگی، اصلاح و رشد آموزه های شناختی- رفتاری، تاثیر این پیشرفتها بر عامل مهمی همچون خودکارآمدی مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روشها: پژوهش از نوع نیمه تجربی همراه با گروه آزمایش و کنترل، با پیگیری (۴۵ روزه) میباشد. جهت تعیین حجم نمونه ابتدا به شیوه تصادفی دو درمانگاه ترک اعتیاد (رها بخش و فردای روشن) در سال ۱۳۹۰، انتخاب شدهاند. ۳۶ نفر از افراد متقاضی شرکت در پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (گروه درمانی به شیوهی شناختی– رفتاری و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی) و کنترل تقسیم شدهاند. در پایان جلسات از هر سه گروه پس آزمون و پیگیری ۴۵ روزه، به عمل آمد. به دلیل کنترل متغیرهای مداخلهگر علاوه بر استفاده از آمار توصیفی از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش، بیانگر آن است که درمان شناختی– رفتاری و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی توانسته اند در مرحله ی پس آزمون به طور معناداری نمرات خودکارآمدی معتادان را نسبت به گروه کنترل افزایش دهد؛ البته نکته قابل ذکر اثر بخشی بیشتر درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر خودکارآمدی معتادان در مرحله پیگیری بود (۰۰۱/۰ P=). نتیجهگیری: یافته های پژوهش اهمیت استفاده از تکنیکهای افزایش خودکارآمدی را مشخص و نشان داد هنگامی که این تکنیکها را به طور سازمان یافته در حوزههای مهم زندگی به کار ببریم؛ تأثیر بهتری خواهیم گرفت.
زهرا علیپور، نرگس اسکندری، مینور لمیعیان، هدی احمری طهران، ابراهیم حاجی زاده، احمد ایزدی،
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به این که سطح اضطراب افراد می تواند بر عکس العمل آنان در مواجهه با فرد آلوده به ایدز، تمایل به کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایدز و تلاش شخصی برای جلوگیری از قرار گرفتن در معرض ایدز مؤثر باشد، پژوهش حاضر با هدف روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه ابعاد اضطراب ایدزMultidimensional AIDS Anxiety Questionnaire (MAAQ-P) در جمعیت دانشجویان ایرانی طراحی گردید. مواد و روش ها: بعد از تأیید روایی صوری و محتوا به منظور روان سنجی این ابزار۶۱۷ نفر از دانشجویان دانشگاه های غیر علوم پزشکی قم به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و نسخه فارسی پرسشنامه (MAAQ) را تکمیل نمودند. ارزیابی پایایی و روایی سازه به ترتیب با کمک آزمون آلفای کرونباخ و تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی و ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۸ و لیزرل نسخه۸/۸ صورت گرفت. یافته ها: پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ ۹۵/۰ تایید شد همچنین آلفای کرونباخ برای ابعاد پرسشنامه به ترتیب زیر: ­نگرانی شناختی۹۱/۰=α، برانگیختگی فیزیولوژیک۸۶/۰=α، مهار جنسی ۷۵/۰=α، خودداری از بحث در مورد ایدز۸۲/۰=α وترس از ایدز۷۰/۰=α محاسبه گردید. بر اساس تحلیل عاملی این پنج بعد ۵/۵۷ درصد واریانس کل را تبیین کردند و تأیید شدند. دامنه ی ضریب اعتبار بازآزمایی یک ماه بعد بر روی۴۰ نفر از دانشجویان بین ۶۵/۰ تا ۹۶/۰ بود (۰۰۱/۰(p<که، حاکی از پایایی پرسشنامه (MAAQ-P) در طول زمان می باشد. نتیجه گیری: یافته های این بررسی نشان داد نسخه فارسی پرسشنامه (MAAQ) از اعتبار و پایایی مطلوبی برخوردار است و می تواند با هدف بررسی میزان و تغییرات سطح اضطراب ایدز افراد، مورد استفاده قرار گیرد.
سپیده دهقانی، زهرا ایزدی خواه، مریم محمد تقی نسب، الهام رضایی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده: زمینه و هدف: طرح واره‏های ناسازگار اولیه یکی از عوامل مختل کننده‏ی کیفیت زندگی است، اما مکانیزم این آسیب‏پذیری به خوبی شناخته نشده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه‏ای راهبرد‏های مقابله با استرس در رابطه‏ی بین طرح واره‏های ناسازگار اولیه در حوزه‏ی طرد و بریدگی و کیفیت زندگی روانی بود. مواد و روش‏ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه‏ی پژوهش مردان و زنان ۲۰ تا ۳۵ ساله‏ی ساکن شهر اصفهان در سال ۱۳۹۰ بودند که از این میان ۲۴۵ نفر به عنوان نمونه و با استفاده از روش نمونه‏گیری در‏ دسترس انتخاب شدند. آزمودنی‏ها فرم کوتاه پرسش نامه‏ی طرح واره‏های ناسازگار اولیه‏ی یانگ (YSQ-SF یا Young Schema Questionnaire-Short Form) ، پرسش نامه‏ی مقابله با شرایط پر ‏استرس (CISS یا Coping Inventory for Stressful Situation) و فرم کوتاه پرسش نامه‏ی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF) را تکمیل کردند. داده‏ها با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم‏افزار های۱۸ SPSS و ۸,۵ LISREL مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‏ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد مقابله‏ی هیجان‏مدار در رابطه‏ی بین طرح واره‏ی محرومیت هیجانی و کیفیت زندگی روانی (۱۱/۰- = اثر مسقیم، ۰۷/۰- = اثر غیرمستقیم، ۰۵/۰< P) و رابطه‏ی میان طرح واره‏ی رهاشدگی و کیفیت زندگی روانی (۰۹/۰- = اثر مستقیم، ۰۴/-۰= اثر غیر مستقیم، ۰۵/۰< P) نقش واسطه‏ای دارد. نتیجه گیری: راهبرد‏های مقابله‏ای واسطه‏ی رابطه‏ی بین طرح واره‏های ناسازگار اولیه و کیفیت زندگی روانی هستند. بنابراین، با بهبود راهبرد‏های مقابله‏ای ناسازگارانه‏ی افرادی که دارای طرح واره‏های ناسازگار اولیه هستند می‏توان کیفیت زندگی روانی آن ها را افزایش داد.
راضیه ایزدی، حمید طاهر نشاط دوست، کریم عسگری، محمدرضا عابدی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: اخیراً مداخلات رفتاری و شناختی «موج سوم»، توجه زیادی را بین پژوهشگران به خود اختصاص دادهاند. پژوهش حاضر، به منظور بررسی اثربخشی یکی از این درمانها، یعنی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT یا Acceptance and Commitment Therapy) ، این درمان را با درمان شناختی- رفتاری (CBT یا Cognitive - Behavioral Therapy) در اختلال وسواس- اجبار (OCD یا Obsessive- Compulsive Disorder) مقایسه کرده است. مواد و روشها: در این پژوهش از یک طرح شبهآزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون استفاده شد. اجرای این پژوهش از بهمن ماه ۱۳۸۹ تا مهر ماه ۱۳۹۱ در مرکز خدمات روانپزشکی و روانشناسی پارسه بود.گروههای آزمایشی شامل دو گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy) (۱۳n=) و درمان شناختی- رفتاری (Cognitive-Behavior Therapy) (۱۳n=) بود. هر دو گروه ده جلسه دو ساعته درمان را یک بار در هفته دریافت کردند. ۱۲ بیمار نیز در گروه کنترل (لیست انتظار) بودند. به منظور سنجش شدت وسواس، انعطاف پذیری روانشناختی و افسردگی از مقیاس وسواس فکری و عملی ییل براون (Yale Brown Obsessive- Compulsive Scale) ، پرسشنامه پذیرش و عمل و پرسشنامه افسردگی بک (BDI یا Beck Depression Inventory) استفاده شد. دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندگانه در نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها: مقایسه گروههای درمانی حاکی از آن بود که بین گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه لیست انتظار در تمام مقیاسها در پسآزمون تفاوت معنیداری وجود داشت و این تفاوت در پیگیری هم تداوم داشت (۰۱/۰P<). علاوه بر این، مقایسه گروه درمان شناختی- رفتاری با گروه لیست انتظار در پس آزمون نیز حاکی از آن بود که به جز متغیر انعطافپذیری روانشناختی، بین دو گروه در بقیه مقیاسها تفاوت معنیداری وجود داشت و این نتایج نیز تا یک ماه پس از درمان تداوم داشت (۰۱/۰P<) . دو گروهدرمانی در پسآزمون فقط در پرسشنامه پذیرش و عمل تفاوت معنیداری نشان دادند (۰۵/۰P<) ، ولی در کاهش علایم وسواسی و نیز افسردگی تفاوت معنیداری نداشتند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش انعطافپذیری روانشناختی مؤثرتر از درمان شناختی- رفتاری بود و این برتری در پیگیری نیز حفظ شد (۰۱/۰ P<). نتیجه گیری: بر حسب نتایج حاصل از این پژوهش، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمانشناختی- رفتاری هر دو تغییرات معنیداری در علایم وسواس ایجاد کردند. بنابراین این پژوهش، در مجموع حمایتی تجربی برای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در درمان وسواس فراهم میکند. واژههای کلیدی : اختلال وسواس- اجبار، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان شناختی- رفتاری، انعطافپذیری روانشناختی، افسردگی
فاطمه ایزدی، عماد اشرفی، علی فتحی آشتیانی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: نشانههای بدنی و شکایات جسمانی سهم قابلتوجهی از مراجعهکنندگان به مراکز درمانی را به خود اختصاص میدهد. به همین منظور شناسایی مکانیسمهای آسیبزا و علت شناسی آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. ازآنجاکه مشاهدات بالینی طی دو قرن اخیر این نشانهها را با هیجانها در ارتباط دانستهاند، پژوهش حاضر باهدف بررسی سببشناسی نشانههای بدنی بر مبنای طرحوارههای هیجانی منفی و میانجیگری ناگویی هیجانی و ابراز گری هیجانی انجام شد. مواد و روشها: روش مورداستفاده در این پژوهش همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل ۴۴۰ نفر از دانشجویان زن کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد خمینیشهر بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند. افراد نمونه پرسشنامههای ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-۲۰)، ابراز هیجانی (EEQ)، اختلال نشانههای بدنی- سنجش ملاکB (SSD-۱۲) و طرحوارههای هیجانی لیهی (LESS) را تکمیل کردند. دادههای پژوهش با استفاده از روش معادلات ساختاری مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: بر اساس نتایج، مدل مفروض برازش مناسبی با دادهها دارد. مسیر طرحوارههای هیجانی منفی، ابراز گری هیجانی و مسیر ابراز گری هیجانی، نشانههای بدنی منفی و معنادار است. همینطور مسیر طرحوارههای هیجانی منفی، ناگویی هیجانی و مسیر ناگویی هیجانی، نشانههای بدنی مثبت و معنادار بود. مسیر طرحوارههای هیجانی منفی، نشانههای بدنی نیز معنادار و مثبت بود. و طبق نتایج معادلات ساختاری، طرحوارههای هیجانی منفی از طریق ناگویی هیجانی و ابراز گری هیجانی بر نشانههای بدنی اثر معنادار داشت. نتیجهگیری: نتایج تحقیق نشان داد که طرحوارههای هیجانی علاوه بر نقش مستقیمی که در نشانههای بدنی دارند میتوانند از طریق مکانیسمهای ناگویی هیجانی و ابراز گری هیجانی نیز اثرگذار باشند. بنابراین از نتایج این پژوهش میتوان در راستای پیشگیری، فهم علل زیربنایی و مکانیسمهای آسیبشناسی و درمان نشانههای بدنی استفاده کرد.
فاطمه ایزدی، عماد اشرفی، علی فتحی آشتیانی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: نشانههای بدنی سهم قابل توجهی از مراجعهکنندگان به مراکز درمانی را به خود اختصاص میدهد. از آنجاکه مشاهدات بالینی این نشانهها را با هیجانها در ارتباط دانستهاند، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر کاهش طرحوارههای هیجانی منفی، ناگویی هیجانی و علایم بیماران دارای نشانههای بدنی انجام شد. مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای نیمه تجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر کلیه بیماران زن با نشانههای بدنی استان اصفهان بود و نمونه شامل۳۰ نفر مراجع ازمراکز مشاوه استان اصفهان و خمینیشهر با نشانههای بدنی بودند که به شیوه نمونهگیری قضاوتی با تشخیص روانپزشک و روان شناس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و گروه کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت مداخله ۱۲ جلسهای رویکرد طرحوارهدرمانی هیجانی قرار گرفتند. مقیاس طرحوارههای هیجانی لیهی (Leahy Emotional Schemas Scale یا LESS)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (Toronto Alexithymia Scale یا TAS-۲۰) و پرسشنامه نشانههای بدنی سنجش ملاک B (Somatic Symptom Disorder-B Criteria Scale یا SSD-۱۲) در مورد شرکتکنندگان اجرا گردید. دادههای بهدست آمده با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره در نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: پس از اجرای طرحوارهدرمانی هیجانی، تفاوت معناداری در طرحوارههای هیجانی منفی (۰۰۸/۰= p ) ، ناگویی هیجانی (۰۰۱/۰> p ) و نشانههای بدنی (۰۰۱/۰> p ) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل مشاهده گردید و میانگین نمرات گروه آزمایش در این متغیرها به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود. نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد مدل طرحوارهدرمانی هیجانی بر اساس وجود رابطه طرحوارههای هیجانی منفی و ناگویی هیجانی با نشانههای بدنی، با اصلاح فرآیندهای زیربنایی هیجان و بهبود راهبردهای ناسازگارانه افراد در مقابل هیجانات باعث کاهش طرحوارههای هیجانی منفی و ناگویی هیجانی و نشانههای بدنی میشود.
هستی آرتنگ، فاطمه ایزدی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: نشانههای بدنی سهم قابلتوجهی از مراجعهکنندگان به مراکز درمانی را به خود اختصاص میدهد. ازآنجاکه مشاهدات بالینی این نشانهها را با هیجانها و تحریفهای شناختی در روابط در ارتباط دانستهاند، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر پردازش اطلاعات هیجانی و تحریفهای شناختی بین فردی در زنان با نشانههای بدنی شهر اصفهان بود.
مواد و روشها: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بهصورت پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و روش نمونهگیری داوطلبانه و قضاوتی بود. بدین منظور از بین جامعه آماری و بر اساس معیارهای ورود و خروج،۳۰ نفر انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای این پژوهش، پرسشنامه نشانه جسمانی (PHQ-۱۵)، پرسشنامه نشانههای بدنی ملاک B (SSD-۱۲)، پرسشنامه پردازش اطلاعات هیجانی (EIPT) (۱) و تحریفهای شناختی بین فردی (ICDS) بود (۲). یس از اجرای پیشآزمون، افراد گروه آزمایش طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای بهصورت گروهی تحت آموزشهای درمان هیجان مدار (EFT) قرار گرفتند. درنهایت پس از اجرای پسآزمون، دادهها با روش تحلیل کوواریانس از طریق SPSS ۲۳ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار موجب کاهش سطح پردازش منفی اطلاعات هیجانی و مؤلفههای آن، تحریفهای شناختی بین فردی و مؤلفههای آن و علائم نشانههای بدنی در زنان با نشانههای بدنی در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون شده و این تغییرات ازنظر آماری معنادار هستند (۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: لذا میتوان از این روش بهعنوان یک روش مداخلهای و درمانی برای کاهش سطح پردازش اطلاعات هیجانی، تحریفهای شناختی بین فردی و علائم نشانههای بدنی در زنان با نشانههای بدنی استفاده کرد.
نوشین صلاحی اصفهانی، راضیه ایزدی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی اختلالی شایع در دوران نوجوانی است که پیامدهای شناختی و اجتماعی وسیعی به دنبال دارد؛ یکی از پیامدهای شناختی، سرگردانی ذهنی است که با تشدید افکار ناکارآمد، به فرد افسرده آسیب میزند. بهاین ترتیب این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهنآگاهی نوجوانمحور بر سرگردانیذهنی و علائم افسردگی انجام شد.
مواد و روشها: روش پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون –پسآزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعهی پژوهش نوجوانان دختر افسرده مراجعهکننده به مراکز روانشناختی شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰ بودند. از جامعه مذکور، ۳۰ دختر نوجوان افسرده با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. آزمودنیها به پرسشنامه افسردگی (BDI-II) و مقیاس سرگردانیذهنی (MWS) در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش ۸ جلسهی ۶۰ دقیقهای درمان ذهنآگاهی نوجوانمحور را دریافت کردند در حالیکه گروه گواه مداخلهای را دریافت نکرد. دادهها با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و با استفاده از نسخهی ۲۶ نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج بیانگر این بود که بین نمرات افسردگی و سرگردانیذهنی گروهها در پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون تفاوت معنادار وجود دارد. اثر متغیر بین گروهی مداخله نیز در کاهش افسردگی و سرگردانیذهنی معنادار است. یعنی انجام درمان ذهنآگاهی نوجوانمحور توانسته است نمرات افسردگی و سرگردانی ذهنی را نسبت به به گروه گواه کاهش دهند (۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، درمان ذهنآگاهی نوجوانمحور میتواند بهعنوان یک گزینه مداخلهای مؤثر برای کمک به نوجوانان افسرده و کاهش سرگردانیذهنی آنان مورد استفاده قرار گیرد.