logo

جستجو در مقالات منتشر شده


۲۰ نتیجه برای نوع مطالعه: كاربردي

مهدی اعلمی، سعید تیموری، قاسم آهی، محمد حسین بیاضی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از مشکلات شایع در روابط زوجین تعارض زناشویی است که ممکن است به‌صورت افسردگی، اعتیاد، سوء رفتار با همسر و درگیری لفظی بروز نماید. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی رویکرد تلفیقی طرح‌واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی و میل به طلاق زوجین متقاضی طلاق انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق شامل زوجین متقاضی طلاق مراجعه‌کننده به مراکز مداخله در بحران شهر مشهد در زمستان ۱۳۹۷ بود. نمونه شامل ۳۰ زوج (۱۵ زوج گروه آزمایشی و ۱۵ زوج گروه کنترل) بودند که به روش نمونه‌گیری داوطلبانه با جایگزینی تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای پروتکل طرح‌واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند در گروه کنترل تحت هیچ مداخله‌ای قرار نگرفت. هر دو گروه مقیاس تعارضات زناشویی و میل به طلاق را در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون تکمیل کردند. داده‌ها با بهره‌گیری از نرم‌افزار SPSS و تحلیل کوواریانس مانکوا تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که طرح‌واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی و میل به طلاق منجر به ایجاد تفاوت معنی‌داری در پس‌آزمون گروه مداخله شده و مقایسه میانگین‌ها حاکی از کاهش تعارضات زناشویی (۰۳/۶۷=F ،۰۰۱/۰= p ،۵۲/۰=۲ƞ) و میل به طلاق(۱۸/۶۶=F ،۰۰۱/۰= p ،۵۴/۰=۲ƞ) زوجین متقاضی طلاق در گروه مداخله بود۰۱/۰ >p).
نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این پژوهش، بیانگر سودمندی طرح‌واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی و میل به طلاق زوجین متقاضی طلاق است. مشاوران و درمانگران خانواده می‌توانند از یافته‌های پژوهش حاضر در راستای مداخلات بالینی و درمانی استفاده کرده و از این رویکرد تلفیقی و مؤثر در جهت حل تعارضات و کمک به بهبود روابط زناشویی افراد بهره ببرند.
بهرام شاهدی، عاطفه سعیدی قهه، غلامرضا خیرآبادی، محمد جواد طراحی،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای افسردگی و خطرات ناشی از آن که زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار می­دهد تلاش بر آن است تا عوامل محیط مسکونی مرتبط با آن شناسایی گردد تا در ادامه پژوهش­های آتی بتوانند از آن در جهت ارتقای محیط­های مسکونی با رویکرد کاهش افسردگی بهره گیرند. پژوهش حاضر با هدف مرور مطالعات انجام‌شده با موضوع رابطه بین ویژگی­های محیط مسکونی و افسردگی ساکنین آن انجام‌شده است.
مواد و روش‌ها: در این مقاله مروری برای یافتن مستندات مرتبط با موضوع مقاله، نویسنده به بررسی منظم پیشینه منتشرشده بین سال­های ۲۰۲۰- ۲۰۰۵ در مورد رابطه بین ویژگی­های محیط مسکونی و افسردگی پرداخته و مطالعات مرتبط موردنظر در پایگاه داده­های Pub Med، Elsevier، google scholar، Isi، MDPI، BMC، Magiran، SID با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط هم چون: رابطه بین محیط ساخته‌شده، محیط فیزیکی، محیط زندگی، محیط همسایگی و محله، محیط داخلی و خارجی، محیط طبیعی، محیط مسکونی، محیط کالبدی با سلامت روان (افسردگی، اختلالات روانی) بررسی گردید.
یافته‌ها: از بین تعداد ۹۶ مقاله انتخابی مرتبط با موضوع، اکثر مقالات مقطعی بودند و رابطه آماری معنی­داری میان حداقل یکی از ویژگی­های محیط مسکونی و افسردگی را تأیید می­کردند. از بین جنبه­های متفاوت ویژگی­های محیط، عدم دسترسی به فضاهای سبز، ویژگی­های همسایگی، آلودگی صوتی، خصوصیات محیط ساخته‌شده، میزان روشنایی و قابلیت پیاده­روی با خلق افسرده مرتبط­تر بود و این رابطه برای زیبایی محیط، محیط شهری، دسترسی به خدمات و تراکم جمعیت و تداخل فواصل روانی تناقض­هایی را نشان می­داد.
نتیجه‌گیری: مرور نتایج پژوهش­ها حاکی از آن است که ویژگی­های محیط ساخته‌شده مسکونی در بسیاری از جنبه­ها با افسردگی مرتبط است و توجه به آن برای ارتقای سلامت روان (کاهش افسردگی) ساکنین محیط­های مسکونی ضروری است.
مینا سادات میر شجاع، بهناز بهنام، محسن قانونی، سجاد صباغی، فاطمه حسین پور،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: تئاتر درمانی یکی از روش های درمانی موثر در آموزش مهارت های ارتباطی می باشد. به دلیل نقص در مهارت های کلامی و غیر کلامی، در نتیجه متأثر سازی کیفیت از زندگی افراد مبتلابه اسکیزوفرنیا این مطالعه باهدف تأثیر تئاتر درمانی بر تنظیم شناختی و کیفیت زندگی این افراد انجام شد.
مواد و روش‌ها: این مطالعه به‌صورت کار آزمایی بالینی و پیش‌آزمون - پس‌آزمون در دو گروه کنترل و آزمایش انجام شد. نمونه به‌صورت تصادفی ساده از بین بیماران مراجعه‌کننده به مرکز کاردرمانی اعصاب و روان آتیه سمنان انتخاب شدند و در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. تئاتر درمانی در یک برنامه‌ی ۸ جلسه‌ای طی دو هفته به مدت ۶۰ دقیقه به‌صورت گروهی اجرا شد. پرسشنامه‌های تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی قبل و بعد از مداخله در هر دو گروه انجام شد و نتایج پس از بررسی نرمالیتی طبق آزمون کولموگروف- اسمیرنوف با استفاده از آزمون تی زوجی بررسی شدند.
یافته‌ها: در این مطالعه ۲۰ فرد مبتلابه اسکیزوفرنی که شامل ۶ نفر خانم و ۱۴ نفر مرد شرکت کردند. هر یک از افراد به‌صورت تصادفی ساده در دو گروه درمان و کنترل به تعداد ۱۰ نفر (گروه درمان شامل ۵ خانم و ۵ آقا، گروه کنترل ۱ خانم و ۹ آقا) قرار گرفتند. میانگین سنی شرکت‌کنندگان در گروه درمان ۳۶/۸±۸۰/۴۱ و گروه کنترل ۷۸/۷±۲۰/۴۵ به دست آمد. بررسی داده‌ها نشان داد تفاوت در هیچ‌یک از این خرده مقیاس‌های پرسشنامه‌های کیفیت زندگی و تنظیم شناختی معنادار نبود.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه می‌توان عنوان کرد تئاتر درمانی در این گروه از بیماران تأثیر چندانی بر کیفیت زندگی و تنظیم شناختی ندارد اما می‌توان ازاین ‌روش به‌صورت مکمل در جهت تغییر رفتار، کاهش علائم افسردگی با استفاده از روش‌های مختلف مانند خود ارائه، انحراف از نقش و پیش‌بینی آینده که به آن‌ها برای صحبت و بازی با دیگران انگیزه می‌دهد، منجر شود، استفاده کرد.
سعیده صفری، مهرداد کلانتری، فریبا یزدخواستی، محمدرضا عابدی، حمیدرضا عریضی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال وسواس فکری-عملی بر همه ابعاد زندگی کودکان مبتلا اثر می­گذارد و این تأثیرات در سیستم بهداشتی و بالینی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، لذا هدف پژوهش حاضر تعیین بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم و عملکرد کودکان مبتلا به این اختلال بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع شبه تجربی با طرح پیش‌آزمونپس‌آزمون با پیگیری سه‌ماهه و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال وسواس ۸ تا ۱۲ ساله در سطح شهر اصفهان در سال ۱۳۹۸، به همراه مادرانشان بود که از این میان ۲۰ زوج کودک و مادر پس از تشخیص روان‌پزشک یا روانشناس معتبر، به اختلال وسواس فکری-عملی و کسب حداقل نمره‌ی ۱۴ در مقیاس وسواس جبری ییل براون کودکان بر اساس نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را به مدت ۱۰ جلسه فردی دریافت نمود، ولی گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزار مورداستفاده شامل مقیاس وسواس فکری عملی ییل براون کودکان، مقیاس ارزیابی عملکرد کلی کودکان  و نسخه والدین مقیاس تأثیر وسواس فکری-عملی کودک بود. برای تحلیل داده‌ها  از  روش تحلیل واریانس آمیخته با اندازه‌گیری مکرر استفاده شد
یافته‌ها: نتایج مقایسه گروه‌ آزمایش با گروه گواه نشان داد که علائم اختلال وسواس فکری-عملی، در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به‌طور معناداری کاهش پیدا کرده و بهبود عملکرد کلی کودکان در مرحله پس‌آزمون و پیگیری تأیید می‌گردد (۰۱/۰>p). به‌نحوی‌که به ترتیب ۷۱ و ۶۳ درصد از تغییرات عملکرد کلی و نمره‌ی کل شدت علائم متأثر از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است؛ اما تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر عملکرد خانوادگی و اجتماعی معنادار نبود (۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کاهش علائم و بهبود عملکرد کلی در کودکان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی اثربخش است.
اعظم شاه محمدی قهساره، احمد عابدی، فلور خیاطان، اصغر آقایی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی یکی از اختلالات طبقه خلقی از پنجمین ویرایش تشخیص اختلالات روانی است. این اختلال از کودکی شروع شده و برای والدین، معلمان، دوستان و خود کودکان مشکلات زیادی ایجاد می‌کند. این اختلال که با مشکلات اجتماعی همراه است بسیار ناتوان‌کننده است. پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتبار یابی اولیه مقیاس اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش این پژوهش، توصیفی و ابزارسازی بوده و جامعه آماری این تحقیق عبارت است از کلیه والدین کودکان ۱۲-۶ سال شهر اصفهان در سال ۱۳۹۷. تعداد نمونه آماری شامل ۳۰۰ نفر بود که به‌صورت نمونه‌گیری در دسترس انجام گرفت. جهت گردآوری داده‌ها به ‌منظور سنجش این اختلال از مقیاس محقق­ساخته‌ی اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی (DMDDS) استفاده شد. برای بررسی گویه ها از روایی محتوایی کمی و کیفی، روایی صوری کمی و کیفی، تحلیل عامل اکتشافی (EFA) با چرخش واریماکس، تحلیل عامل تائیدی (CFA) و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.
یافته‌ها: بر اساس پارامترهای شاخص ضریب تأثیر بالای ۵/۱، شاخص روایی محتوای بالای ۶۲/۰، نسبت روایی بالای ۷۰/۰، همچنین بر پایه تحلیل عامل اکتشافی و تحلیل عامل تائیدی تعداد ۲۴ گویه در ابزار حفظ شد. با در نظر گرفتن ارزش ویژه بالای ۱، چهار عامل تکانش گری، عملکرد، خلقی و ناکامی استخراج گردید. طبق نتایج به‌دست‌آمده از عوامل چهارگانه مذکور، این مقیاس قادر به‌پیش بینی ۸۰/۵۰ درصد از تغییرات کل مقیاس بود. همچنین ضریب اعتبار کل مقیاس به روش آلفای کرونباخ ۸۹۴/۰ به دست آمد.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، شاخص روایی محتوایی و نیز صوری و سازه‌ای مقیاس طراحی‌شده برای والدین قابل‌قبول بوده و می‌تواند جهت ارزیابی اختلال کژ تنظیمی خلقی ایذایی در کودکان ۱۲-۶ سال مورداستفاده قرار گیرد.
خانم محدثه کیوانی، دکتر ابوالفضل بخشی پور، دکتر عطا طهرانچی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف:  اضافه وزن و چاقی از شایع ترین مشکلات مربوط به سلامت در جوامع معاصر هستند. مداخلات روانشناختی متعددی برای کاهش وزن تدوین شده اند. لذا اهمیت زیادی دارد که اثربخشی این مداخلات مورد سنجش قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو مداخله شناختی رفتاری و مبتنی بر پذیرش و تعهد در شاخص توده بدنی و کیفیت زندگی زنان دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش‌ها: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعه‌ی نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون –پس­آزمون-پیگیری با گروه کنترل و با گمارش تصادفی بود. جامعه‌ی آماری پژوهش حاضر، کلیه‌ی زنان دارای اضافه وزن ساکن شهر مشهد بودند. چهل و پنج زن دارای اضافه وزن به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، و گروه گواه قرار گرفتند. شاخص توده بدنی در سه نوبت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اندازه گیری شد و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی-فرم کوتاه  و پرسشنامه جمعیت شناختی توسط شرکت کنندگان در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه تکمیل شدند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته‌ها: یافته ها نشان دادند که شاخص توده بدنی در گروه های مداخله به شکل معناداری از گروه کنترل در پس آزمون و پیگیری کمتر بود البته بین دو گروه مداخله تفاوتی در این زمینه وجود نداشت. یافته ها همچنین نشان دادند که نمرات شاخص های کیفیت زندگی در شرکت کنندگان گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل در پس آزمون و پیگیری به شکل معناداری بیشتر بود. علاوه بر آن نمرات شرکت کنندگان در گروه مبتنی بر پذیرش و تعهد در دو شاخص کیفیت کلی زندگی و سلامت روان نسبت به گروه شناختی رفتاری به شکل معناداری بیشتر بود.
نتیجه‌گیری: هر دو مداخله اثربخشی مطلوب در کاهش وزن داشتند اما مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بهتری در برخی از شاخص های کیفیت زندگی نشان دادند.
خانم مهناز کیانی، دکتر غلامرضا منشئی، دکتر امیر قمرانی، ذکتر جواد راستی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: سوختگی یکی از مخرب‌ترین و دردناک­ترین آسیب‌های پزشکی است. به دلیل فرایندهای دردناک درمان، مدت زمان سپری شده تعویض پانسمان و فرایندهای درمانی، برای این بیماران بسیار طولانی و طاقت­فرسا ادراک می­شود. اخیرا درمان های نوظهوری همچون واقعیت مجازی سه بعدی برای کاهش مدت زمان سپری شده ادراک درد مورد استفاده قرار گرفته اند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دارو درمانی و واقعیت مجازی بر ادراک زمان سپری شده درد بیماران سوختگی مرکز امام موسی کاظم (ع) شهر اصفهان بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر نوع طرح نیمه‌‌آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور از جامعه آماری این پژوهش که  کلیه بیماران واجد شرایط بستری در بخش سوختگی مرکز آموزشی درمانی امام موسی کاظم (ع) شهر اصفهان در سال ۱۳۹۷ را تشکیل می‌داد، ۷۵ نفر از بیماران بخش سوختگی مرکز آموزشی درمانی امام موسی کاظم به شیوه نمونه‌گیری از نوع در دسترس انتخاب شدند. سپس با درنظر گرفتن معیارهای ورود، تعداد ۴۵ بیمار وارد مطالعه شده و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش۱ (واقعیت درمانی مجازی)، آزمایشی۲ (دارو درمانی) و یک گروه کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) گماشته شدند. آزمودنی‌ها قبل و بعد از مداخلات به مقیاس‌ درجه بندی تصویری درد (GRS) پاسخ دادند.
یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که  هر دو درمان واقعیت مجازی و دارو درمانی بر اضطراب درد سوختگی بیماران مبتلا به سوختگی تأثیر معنی دار داشت و در مقایسه دو درمان، اثربخشی درمان واقعیت مجازی بیشتر از دارو درمانی بود و تفاوت گروه‌های دارو درمانی و درمان واقعیت مجازی معنی دار بود (۰۵/۰>p). همچنین هر دو درمان واقعیت مجازی و دارو درمانی بر ادراک زمان سپری شده درد در بیماران مبتلا به سوختگی تأثیر معنی دار داشت و در مقایسه دو درمان، میان اثربخشی درمان واقعیت مجازی و  دارو درمانی تفاوت معناداری در کاهش شدت درد یافت نشد (۰۵/۰>p). همچنین اثرات هر دو درمان در طول زمان پایدار بود.
نتیجه‌گیری: برای کاهش آسیب­های ناشی از فرایند درمان در بیماران سوختگی، علاوه بر دارو درمانی، استفاده از فناوری­های نوظهوری همچون واقعیت مجازی مفید به نظر می­رسد.
 
پروانه بهمنی مکوندزاده، امین کرایی، سیده زهرا علوی، سیداسماعیل هاشمی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اینکه خانواده مهم‌ترین نهاد اجتماعی می‌باشد متغیرهای زیادی ممکن است در روابط زناشویی و کیفیت آن تأثیر گذار باشند. شناخت این عوامل در بهبود و ارتقا سطح کیفی این نهاد می‌توانند اثرگذار باشند هدف از پژوهش حاضر آزمون مدل اثرات مستقیم و غیرمستقیم کارکرد خانواده مبدأ و ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی زنان با توجه به نقش میانجی بلوغ عاطفی بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر یک پژوهش همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه‌ی زنان متأهل دارای مدرک تحصیلی دیپلم و مدرک بالاتر شهر اهواز در سال ۱۴۰۰ می‌باشد که از این جامعه آماری تعداد ۳۴۰ نفر به‌عنوان نمونه به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب گردید. در این پژوهش برای جمع­آوری داده­ها از مقیاس کیفیت رابطه زناشویی نورتون (MRQS)، پرسش‌نامه فرم کوتاه افسردگی بک (BDI-۱۳)، مقیاس خانواده اصلی هاوشتات و همکاران (FOS)، پرسش‌نامه ادراک ازدواج والدین الدر و همکاران (PPMQ) و مقیاس بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (EMS) استفاده شد. در پژوهش حاضر ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت و جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراب نرم‌افزار AMOS-۲۴ استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌های این پژوهش نشان داد که هر دو مسیر غیرمستقیم اثر کارکرد خانواده مبدأ بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معناداری کمتر از ۰۵/۰ مورد تائید قرار گرفت؛ اما دو مسیر غیرمستقیم اثر ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معنی‌داری بزرگ‌تر از ۰۵/۰ بود بنابراین مورد تائید نمی‌باشند.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم کارکرد خانواده‌ی مبدأ به بلوغ عاطفی، کارکرد خانواده مبدأ و افسردگی، کارکرد خانواده مبدأ به کیفیت زناشویی، بلوغ عاطفی و افسردگی، بلوغ عاطفی به کیفیت زناشویی و ادراک ازدواج والدین به کیفیت زناشویی ازلحاظ آماری معنی‌دار می‌باشد بنابراین توجه متخصصان خانواده‌درمانی و زوج‌درمانی به متغیرهای پیش‌بین و تأثیر آن‌ها در بهبود روابط زناشویی و نهاد خانواده امری ضروری است.
نوشین صلاحی اصفهانی، راضیه ایزدی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی اختلالی شایع در دوران نوجوانی است که پیامدهای شناختی و اجتماعی وسیعی به دنبال دارد؛ یکی از پیامدهای شناختی، سرگردانی ذهنی است که با تشدید افکار ناکارآمد، به فرد افسرده آسیب ‌می‌زند. به‌این ترتیب این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور بر سرگردانی‌ذهنی و علائم افسردگی انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش از نوع نیمه‌‌آزمایشی با طرح پیش­آزمون پس­آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه‌ی پژوهش نوجوانان دختر افسرده مراجعه‌کننده به مراکز روانشناختی شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰ بودند. از جامعه مذکور، ۳۰ دختر نوجوان افسرده با روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی به گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. آزمودنی­ها به پرسشنامه افسردگی (BDI-II) و مقیاس سرگردانی‌ذهنی (MWS) در مراحل پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش ۸ جلسه­ی ۶۰ دقیقه‌ای درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور را دریافت کردند در حالی‌که گروه گواه مداخله‌ای را دریافت نکرد. داده‌ها با روش تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر و با استفاده از نسخه‌ی ۲۶ نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج بیانگر این بود که بین نمرات افسردگی و سرگردانی‌ذهنی گروه­ها در پس‌آزمون و پیگیری نسبت به پیش­آزمون تفاوت معنادار وجود دارد. اثر متغیر بین گروهی مداخله­ نیز در کاهش افسردگی و سرگردانی‌‌ذهنی معنادار است. یعنی انجام درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور توانسته است نمرات افسردگی و سرگردانی ذهنی را نسبت به به گروه­ گواه کاهش دهند (۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج، درمان ذهن‌آگاهی نوجوان‌محور می­تواند به‌عنوان یک گزینه مداخله­ای مؤثر برای کمک به نوجوانان افسرده و کاهش سرگردانی‌ذهنی آنان مورد استفاده قرار گیرد.
سعیده الهی دوست، محمد انصاری پور، علی ربانی، محبوبه حجتی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: چاقی یکی از انواع بیماری‌های مزمن و مشکل بهداشتی در همه کشورهاست که با عوامل رفتاری مرتبط است. بررسی‌های جدید نشان می‌دهد الگوهای مصرف غذایی و سبک زندگی که منجر به چاقی می‌شود تا حدود زیادی تحت تأثیر عواملی ازجمله شبکه‌های اجتماعی، ارتباط با خانواده و دوستان، رسانه‌ها و .... می‌باشد.
مواد و روش‌ها: در این مقاله فراتحلیل سیستماتیک برای یافتن مستندات مرتبط با موضوع مقاله، نویسنده به بررسی منظم پیشینه منتشرشده در مورد عوامل مؤثر بر چاقی و روش‌های به‌کاررفته در کاهش وزن پرداخته و مطالعات مرتبط موردنظر را در پایگاه داده­های PubMed،Medline، Elsevier، google scholar IranDoc، Magiran، SID با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط هم چون: چاقی، اضافه‌وزن، عوامل مؤثر، به زبان فارسی و obesity, overweight, determinant به زبان انگلیسی استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج بررسی مطالعات چاپ‌شده مختلف نشان می‌دهد که عوامل رفتاری مؤثر بر چاقی در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم می‌شود. عوامل مؤثر در سطح فردی شامل باورهای مذهبی، سبک زندگی، مصرف رسانه و بازی، سطح تحصیلات و نگرش غذایی می‌باشد. در سطح خانوادگی شامل اشتغال مادر، حمایت اجتماعی و خانواده می‌باشد. در سطح جامعه شامل شبکه‌های اجتماعی، فرهنگ مدرن، سرمایه‌داری، مدرسه، محیط فیزیکی جامعه، شبکه روابط اجتماعی و دوستان، مقایسه اجتماعی، طبقه اجتماعی و رفاه اجتماعی می‌باشد. راهکارهای کنترل عوامل اجتماعی مؤثر بر چاقی در سه سطح فردی (مدل باور- رفتار سلامت)، سطح خانوادگی (درمان خانواده‌مدار، اصلاح سبک زندگی به شیوه سلامت‌محور) و سطح جامعه (فضاسازی و تبلیغات سلامت‌محور اقدام جامعه، کنترل باواسطه شبکه‌های اجتماعی، برنامه ارتقاء سلامت، رسانه و فرهنگ سلامت، اقدامات کنترلی فرهنگ محور و روش بازاریابی اجتماعی) می‌باشد.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می­توان گفت شناخت عوامل مؤثر بر چاقی و به کار بردن روش‌های کنترل آن‌ها راه‌حل مؤثری در کاهش اضافه‌وزن و چاقی در بعد فردی و اجتماعی می‌باشد.
عادل محمدزاده، سعید حسن زاده، محسن شکوهی یکتا، سوگند قاسم زاده،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: از آنجا که ضعف در مهارت‌های ارتباطی کودکان با اختلال طیف اتیسم بر رابطه‌ی میان آنان و والدینشان تأثیر سوء می‌گذارد، به‌کارگیری مداخلات زودهنگام در جهت بهبود مهارت‌های ارتباطی این کودکان ضروری به‌نظر می‌رسد. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر برنامه‌ی آموزش والدگری هانن بر رابطه‌ی والد- کودک خانواده‌های دارای کودک با اختلال طیف اتیسم بود.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه‌ آماری پژوهش کلیه‌ی کودکان با اختلال طیف اتیسم ۳ تا ۷ سال را شامل می‌شد که در شهرستان اصفهان زندگی می‌کردند. از جامعه‌ی مذکور، با روش نمونه‌گیری در دسترس ۲۲ کودک همراه با والدینشان به عنوان نمونه‌ پژوهشی انتخاب شدند و در دو گروه ۱۱ نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس والدین گروه آزمایش به مدت ۳ ماه و هر هفته ۲ جلسه تحت آموزش برنامه‌ی والدین هانن قرار گرفتند. در این زمان، گروه گواه هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس رابطه‌ی والد- کودک پیانتا (۱۹۹۴) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌های بدست آمده از پژوهش، از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری با اندازه‌گیری مکرر استفاده گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که تأثیر برنامه‌ی والدین هانن بر رابطه‌ی والد- کودک و مؤلفه‌های آن در زمینه‌های تعارض، نزدیکی و وابستگی در سطح ۰۵/۰ =α معنی‌دار می‌باشد.
نتیجه‌گیری: بنابر نتایج پژوهش حاضر، می‌توان گفت با فراهم آوردن فرصتی برای آموزش والدین، از برنامه‌ی هانن به منظور ارتقای سطح ارتباطی میان کودکان با اختلال طیف اتیسم و والدینشان استفاده نمود.
احمد عابدی، حمیدرضا عریضی، فاطمه اسدالهی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: افراد دارای اضطراب اجتماعی به دلیل اضطراب ناشی از حضور در موقعیت‌های اجتماعی در بسیاری از زمینه‌های شخصی و اجتماعی خود ازجمله روابط بین‌فردی با مشکل مواجه می‌شوند؛ ازاین‌جهت متخصصان با انجام مداخلات روان‌شناختی سعی در کاهش آثار آن در زندگی آن‌ها دارند. در این پژوهش، با روش فراتحلیل، به بررسی و مقایسه اثربخشی مداخلات شناختی-رفتاری و پذیرش و تعهد بر اضطراب اجتماعی پرداخته شد.
مواد و روش‌ها: بدین منظور از بین پژوهش‌های متعدد مربوط به این موضوع، ۶۸ پژوهش (۳۱ پژوهش مرتبط با درمان پذیرش و تعهد و ۳۷ پژوهش مرتبط با درمان شناختی رفتاری) که در بین سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۰ در پایگاه‌های اطلاعاتی معتبر فارسی (ایران‌داک، مگ‌ایران، علوم انسانی، مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و نشریات ادواری، مقالات کشورهای اسلامی (ISC و سیویلیکا) و همچنین پایگاه‌های معتبر انگلیسی (PubMed، ResearchGate) که مقالات با جامعه ایرانی در آن نمایه شده بود و ازلحاظ روش‌شناختی (گروه‌درمانی، دارای متغیر مستقل و وابسته مرتبط و گروه کنترل) موردقبول بودند انتخاب و فراتحلیل روی آن‌ها انجام شد. در این پژوهش، ۶۸ اندازه اثر گزارش‌شده است و ابزار استفاده‌شده چک‌لیست فراتحلیل بود. داده‌های به‌دست‌آمده توسط نرم‌افزارCMA-۳  مورد تحلیل قرار گرفت
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که میزان اندازه اثر ترکیبی به‌دست‌آمده برای مداخلات پذیرش و تعهد ۶۰۳/۰ و برای مداخلات شناختی-رفتاری ۶۳۵/۰ بود که حکایت از تأثیر این مداخلات در کاهش اضطراب اجتماعی دارد (۰۰۱/>P).
نتیجه‌گیری: اندازه اثر ترکیبی به‌دست‌آمده برای مداخلات روان‌شناختی پذیرش و تعهد و شناختی- رفتاری برحسب جدول تفسیری همبستگی از مقادیر بالایی برخوردار است که می‌توان گفت هر دو مداخله روان‌شناختی به‌طور مطلوبی توانسته‌اند بر کاهش اضطراب اجتماعی مؤثر واقع شوند. برحسب این مقادیر اندازه اثر ترکیبی می‌توان اذعان داشت که تأثیر درمان شناختی-رفتاری در کاهش اضطراب اجتماعی کمی بیشتر از درمان پذیرش و تعهد بوده است.
حسن سطوت قصریکی، تورج هاشمی نصرت آباد، عباس بخشی پور رودسری، مجید محمود علیلو،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی یکی از شایع‌ترین اختلالات روانی بوده که همه گروه‌های جامعه در هر رده سنی را شامل می‌گردد و شیوع آن نسبت به سن و جنس در جوامع مختلف متفاوت می‌باشد. لذا هدف از پژوهش حاضر اثربخشی سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی رفتاری بر واکنش‌پذیری شناختی و کاهش نشانگان بیماران افسرده مداوم بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری سه‌ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران افسرده مراجعه‌کننده به مراکز درمان روان‌پزشکی و روان‌شناختی شهرستان ارومیه در زمستان و بهار ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بود که از این جامعه تعداد ۳۰ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه به‌صورت تصادفی گمارده شدند. همه افراد در هر سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری مقیاس افسردگی بک (۱۹۶۱) و شاخص حساسیت به افسردگی لیندن (۲۰۰۳) را تکمیل کردند. درنهایت داده‌ها به روش‌های تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر با کمک نرم‌افزار SPSS۲۴ تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد تفاوت معنی‌داری در هر دو متغیر واکنش‌پذیری شناختی و نشانگان افسردگی بین گروه‌های آزمایش و کنترل وجود داشت (۰۱/۰>P). به این معنی که سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی رفتاری بر واکنش‌پذیری شناختی و کاهش نشانگان بیماران افسرده مداوم اثربخش بود (۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش بیانگر این است که سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی رفتاری بر واکنش‌پذیری شناختی و کاهش نشانگان بیماران افسرده مداوم مؤثر است و ازاین‌رو می‌تواند در مداخلات بالینی برای درمان افسردگی مداوم بکار گرفته شود.
فاطمه محمدرسولی، کبری نصرتی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: دوران کودکی از مهم‌‌ترین مراحل زندگی است، در این دوره زندگی ممکن است انواع آزار و اذیت جنسی برای کودکان به وجود آید. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تربیت‌جنسی  در کودکان آزاردیده جنسی و کودکان عادی انجام شد.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کودکان ۷ تا ۱۲ سال جنوب غرب شهر تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. نمونه آماری این پژوهش، متشکل از ۱۵ کودک آزاردیده جنسی و ۱۵ کودک عادی در منطقه ۱۹ و ۱۶ تهران بودند که با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه انزواطلبی راسل، پپلا و کورتونا (۱۹۷۸)، پرسشنامه سازگاری فردی اجتماعی کالیفرنیا کلارک و دیگران (۱۹۵۳) و پرسشنامه مهارت‏های‌اجتماعی گرشام و الیوت (۱۹۹۰) بود که بر روی هر دو گروه کودکان اجرا شد. در نهایت داده‌ها به روش‌های تحلیل کواریانس با کمک نرم‌افزار SPSSV۲۲ تحلیل شدند.
یافته‌ها: یافته­ها نشان داد که آموزش تربیت‌جنسی بر افزایش سازگاری و مهارت‏های‌اجتماعی در سطح اطمینان ۹۹ درصد ( ۰۱/۰P< ) و کاهش انزواطلبی در سطح اطمینان ۹۵ درصد ( ۰۵/۰P< ) کودکان آزاردیده جنسی در مقایسه با کودکان عادی مؤثرتر است.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش بیانگر این است که آموزش تربیت جنسی می‌تواند باعث کاهش مشکلات رفتاری کودکان شده و سازگاری و مهارت­های اجتماعی آنان را ارتقا دهد و بنابراین، آموزش تربیت‌جنسی به کودکان آزاردیده بایستی در اولویت قرار گیرد.

تازه‌های تحقیق
کبری نصرتی:
Google Scholar, Pubmed
مهگل شجاعی، اکرم دهقانی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: ظرفیت ذهنی‌سازی برای توانمندسازی دانشجویان در تعاملات بین‌فردی و به‌تبع اخذ موفقیت‌های آینده لازم است و به همین دلیل شناخت همبسته‌های آن ضروری است. هدف از پژوهش حاضر ارائه بررسی ذهنی‌سازی بر اساس سبک‌های دلبستگی، توانمندی ایگو، روابط موضوعی و الگوی تجلی اضطراب در دانشجویان بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه پژوهش را دانشجویان دانشگاه سراسری اصفهان و دانشگاه آزاد شهر اصفهان (خوراسگان) در نیمه اول سال ۱۴۰۱ تشکیل دادند که بر اساس آخرین گزارش‌ها، تعداد آنها ۳۵۱۶۱ نفر اعلام شده است. بر اساس فرمول کوکران، ۳۸۰ دانشجو به‌صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه سبک‌های دلبستگی (ASQ)، پرسشنامه توانمندی ایگو (PIES)، مقیاس روابط موضوعی بل (BORI)، پرسشنامه الگوهای تجلی اضطراب و پرسشنامه ظرفیت ذهنی‌سازی (RFQ) بود که به‌صورت انفرادی توسط دانشجویان تکمیل شدند. بررسی داده‌ها به روش تحلیل رگرسیون چندگانه و با استفاده از نسخه بیست‌و‌ششم نرم‌افزار SPSS انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که سبک‌های دلبستگی ایمن و دوسوگرا و همچنین توانمندی ایگو قادر به پیش‌بینی معنادار ظرفیت ذهنی‌سازی دانشجویان هستند (۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: لازم است جهت بهبود ذهنی‌سازی دانشجویان، اقداماتی جهت تقویت سبک‌های دلبستگی ایمن و کاهش سبک دلبستگی دوسوگرا و همچنین افزایش توانمندی ایگو اعمال شود.

تازه‌های تحقیق
اکرم دهقانی:
Google Scholar, Pubmed
یعقوب هارونی جمالویی، مریم اسماعیلی، احمد عابدی، محمدرضا نجفی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری میلین زدای عصـبی مرکـزی اســت. ایــن بیمــاری یکــی از شایع‌ترین بیماری‌های نورولوژیک در انسان بوده و ناتوان کننده‌ترین بیماری سنین جوانی است در این راستا هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثربخشی درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی بر استحکام روانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر اصفهان بود.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود، جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در سال ۱۳۹۹ به مطب متخصص مغز و اعصاب شهر اصفهان مراجعه کردند بود و همچنین افرادی که از طریق آگاهی در شبکه‌های اجتماعی مطلع شدند که ۳۰ بیمار مبتلا به ام اس به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی و گروه کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) قرار گرفتند آزمودنی‌ها به مدت ۸جلسه هفتگی ۹۰ دقیقه‌ای تحت درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. داده‌ها در این پژوهش، توسط پرسش‌نامه استحکام روانی (MTQ۴۸) (کلاف و همکارانش، ۲۰۰۷) در سه مرحله پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری گردآوری شد و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر در نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۲ تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه‌گیری مکرر نشان داد درمان مبتنی بر تجارب زیسته در مرحله بین گروهی تفاوت معنی‌داری ایجاد کرده است(۰۵/۰>P).
نتیجه‌گیری: درمان مبتنی بر تجارب زیسته انگ اجتماعی موجب افزایش استحکام روانی در افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس گردیده است. بنابراین این نتایج برای متخصصین بالینی و مراقبین بهداشتی توصیه می‌گردد.
سمیه رسولی، آناهیتا خرمی بنارکی، سید حسن حسینی سروری،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: ادعا می‌شود که آسیب‌های ناشی از کاربرد رسانه‌های نوین اجتماعی، شباهت‌هایی با آسیب‌های حاصل از مصرف مواد مخدر دارد. محققان بر این باورند اگرچه علائم و پیامدهای رفتاری مصرف مواد مخدر بر اساس نوع ماده متفاوت است، اما نقاط مشترکی درباره علائم مواد مخدر در همه انواع آن وجود دارد که با آسیب‌های رسانه‌های اجتماعی قابل تطبیق است. از سویی، عصب‌شناسان در سال‌های اخیر، ساختارهای مغزی مرتبط با اعتیاد به رسانه‌های اجتماعی را مورد بررسی قرار داده‌اند و شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با اعتیاد به مواد مخدر یافته‌اند. این پژوهش با هدف مقایسه اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد به رسانه‌های اجتماعی انجام شده است.
مواد و روش‌ها:  این مقاله بر اساس روش گردآوری تنظیم شده است. در این مقاله ابتدا مؤلفه‌های رفتاری اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد به رسانه‌های اجتماعی را بیان می‌کنیم، و تفاوت «اعتیاد» و «وابستگی» را نشان می‌دهیم.
یافته‌ها: ما از این فرضیه حمایت می‌کنیم که اعتیاد به رسانه‌های اجتماعی، وابستگی محسوب نمی‌شود. از این‌رو نواحی مغزی درگیر در اعتیاد به رسانه‌های نوین اجتماعی و اعتیاد به مواد مخدر را همراه با تصویربرداری‌های عصبی و آزمایش‌های این دو حوزه، ذکر می‌کنیم.
نتیجهگیری: در انتها ضمن برشمردن شباهت‌ها و تفاوت‌های عصب‌شناختی اعتیاد در هر دو گروه، پیشنهاد می‌کنیم که به جای تقسیم‌بندی افراد به «معتاد» و «غیر‌معتاد»، بهتر است از «سطوح مختلف اعتیاد» سخن بگوییم. در این صورت می‌توانیم اعتیاد به رسانه‌های اجتماعی را، نوع خاصی از اعتیاد و به‌عنوان سطحی از اعتیاد بپذیریم و نقاط اشتراک و اختلاف این نوع از اعتیاد با دیگر انواع اعتیاد را دسته‌بندی کرده و راه‌کارهای درمانی متناسب با این سطح از اعتیاد را پیشنهاد دهیم.
 
لیلا سادات عزیزی ضیابری، سارا فخاریان مقدم، اکرم ثناگو،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری یک مسئله جهانی مرتبط با سلامت است که فشار روانی قابل‌توجهی را بر افراد درگیر در این مسئله وارد کرده و می‌تواند بر کیفیت زندگی آن‌ها تأثیر منفی بگذارد. ازاین‌رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی شناخت‌های بیماری‌زا در رابطه بین استیگمای ناباروری و کیفیت زندگی باروری زنان نابارور انجام شد.
مواد و روش‌ها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به ناباروری در سطح شهر مشهد بود که در بازه زمانی اردیبهشت تا تیرماه ۱۴۰۲ به کلینیک‌ها و مراکز تخصصی ناباروری مراجعه کرده بودند. نمونه موردبررسی شامل ۳۰۰ نفر از زنان نابارور بود که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت‌کنندگان مقیاس استیگمای ناباروری، پرسشنامه شناخت‌های بیماری‌زا و پرسشنامه کیفیت زندگی باروری را تکمیل کردند. از روش‌های همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری برای تحلیل داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که مدل مربوط به نقش میانجی شناخت‌های بیماری‌زا در رابطه بین استیگمای ناباروری و کیفیت زندگی باروری زنان نابارور از برازش خوبی برخوردار است. به‌علاوه مشخص شد که اثر مستقیم استیگمای ناباروری بر کیفیت زندگی باروری معنادار نیست (۰۵/۰<P). اثر مستقیم شناخت‌های بیماری‌زا (۰۱/۰>P) و اثر غیرمستقیم استیگمای ناباروری با میانجی‌گری شناخت‌های بیماری‌زا بر کیفیت زندگی باروری معنادار است (۰۱/۰>P).
نتیجه‌گیری: با توجه به نقش میانجی شناخت‌های بیماری‌زا در رابطه بین استیگمای ناباروری و کیفیت زندگی باروری زنان نابارور توجه به این متغیرها در حوزه آسیب‌شناسی روانی و تدوین مداخله‌های آموزشی و درمانی در مورد کیفیت زندگی باروری می‌تواند مفید باشد.

آقای آریان رضائی، دکتر اکرم دهقانی، دکتر سیّدعباس حقایق،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: کودکان دارای چاقی مزمن از رفتارهای خوردن نامتعادل‌تری رنج می‌برند. به همین دلیل هدف این پژوهش بررسی اثربخشی بسته بازیدرمانی مبتنی بر نظریه خود-تنظیمی زمانی هال و فونگ، بر رفتارهای خوردن ایشان بود.
مواد و روش‌ها: این پژوهش کمّی و از نوع نیمه-‌آزمایشی بود و در قالب یک طرح پیش-آزمون، پس-آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری ۲ ماهه اجرا شد. همچنین جامعه آماری آن کلیه زوج والد-کودکان مراجعه‌کننده به مراکز سلامت ایرانیان-شهر اصفهان بودند که از بین آن‌ها ۴۵ زوج به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به‌صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (۲۲ زوجی)، و کنترل (۲۳ زوجی)، گمارده شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه رفتار خوردن کودکان استفاده شد و به‌موازات ارائه ۱۱ جلسه ۴۵ دقیقه‌ای آموزش بسته بازیدرمانی به گروه آزمایش، گروه گواه هیچگونه مداخله‌ای دریافت نکرد. در پایان، تحلیل داده‌ها توسط نرمافزار SPSS-۲۹ و به شیوه‌های آماری مجذور کای و تحلیل کوواریانس در سطح معناداری انجام شد.
یافته‌ها: با توجه به نتایج آزمون مجذور-کای، تفاوت معناداری بین ۲ گروه از لحاظ سن و تحصیلات والدین؛ و سن، جنسیّت، رتبه تولد، تعداد هم‌نیاها و تحصیلات کودکان، مشاهده نشد. همچنین، نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که تغییرات معناداری در رفتارهای خوردن کودکان گروه آزمایش نسبت به کودکان گروه گواه به­وجود آمده است.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها حکایت از تأثیر مثبت بسته بازی‌درمانی بکار رفته در پژوهش بر تعدیل رفتارهای خوردن کودکان دارای چاقی مزمن داشت. بنابراین می‌شد از آن در کمک به درمان کودکان دارای چاقی مزمن استفاده نمود.
مریم هاشمی پورزواره، منصوره بهرامی پور اصفهانی، ایلناز سجادیان،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت نوع ۱ یک بیماری شایع  غدد درون ریز در کودکان است  که می تواند عوارض جسمی و روانی فراوانی برای فرد و خانواده وی ایجاد کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان ذهنی سازی کودک محوربر کارکرد تأملی وآگاهی هیجانی کودکان مبتلا به دیابت نوع ۱می باشد.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه که به روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش­آزمون،  پس­آزمون با دو گروه آزمایش و گروه  کنترل و دوره پیگیری دو‌ماهه انجام شد ،کودکان مبتلا به دیابت نوع ۱ مراجعه کننده به کلینیک متخصصین غدد اطفال به عنوان جامعه آماری  وارد مطالعه شدند. گروه مورد مطالعه به صورت تصادفی در دو گروه آز مودنی  وکنترل  تقسیم شدند.گروه آزمودنی  تحت مداخله درمان ذهنی‌سازی کودک‌محور طی  ده  جلسه  ۶۰ دقیقه­ای و نیز ۳۰ دقیقه بامادران به صورت هفتگی قرارگرفتندوگروه کنترل دراین مدت مداخله­ای دریافت نکردند. داده های پژوهش با کمک پرسشنامه کارکرد تأملی فوناگی و پرسشنامه آگاهی هیجانی ریفی و همکاران در سه مرحله پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری دو ماهه جمع­آوری و با آزمون تحلیل واریانس اندازه­های مکرر با نرم­افزار SPSS-۲۳ تحلیل شدند.
یافته‌ها: در این مطالعه ۳۰ کودک مبتلا به دیابت نوع ۱ در دو گروه آزمایش و کنترل بررسی شدند.نتایج تحلیل واریانس اندازه های مکرر نشان داد که درمان ذهنی سازی کودک محور بر بهبود کارکرد تأملی وآگاهی هیجانی در کودکان ۱۲-۸ ساله مبتلا به دیابت نوع  یک تأثیر معنی داری داشته و اثرات درمان در مرحله پیگیری نیز ثابت باقی مانده است (۰۰۱/۰>p).
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی درمان ذهنی سازی کودک محور بر بهبود کارکرد تأملی و آگاهی هیجانی در کودکان مبتلا به دیابت نوع ۱ است. این تأثیرات مثبت بعد از اتمام درمان نیز ثابت باقی مانده است. درمان ذهنی سازی با ایجاد خودآگاهی و خودتنظیمی در کودکان، به آنها کمک می کند تا هیجانات خود را بهتر شناسایی و مدیریت کنند. این موضوع اهمیت و کاربرد درمان ذهنی سازی را در مدیریت موثر بیماری های مزمن کودکان مانند دیابت نوع ۱ برجسته می کند.

صفحه ۱ از ۱