فرهاد تنهای رشوانلو، علی اکبر سلیمانیان،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگیهای روانسنجی مقیاس خود کارامدی مالتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis Self-Efficacy Scale- MSSS) در نمونه بیماران ایرانی بود.
مواد و روشها: طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی (همبستگی) بود و جامعه آماری آن را بیماران مبتلا به ام اسدر دو استان خراسان شمالی و همدان تشکیل میداد. تعداد ۱۲۰ نفر از این بیماران که در فاصله دو ماه به انجمنهای ام اس خراسان شمالی و همدان مراجعه کرده بودند به عنوان گروه نمونه مورد بررسی قرار گرفته و مقیاس خود کارامدی مالتیپل اسکلروزیس (MSSS یا Multiple Sclerosis Self Scale) و مقیاس ۲۱ سؤالی افسردگی، اضطراب و استرس (Depression, Anxiety, Stress -DASS-۲۱) را تکمیل کردند. تحلیل دادههابا تحلیل عاملی اکتشافی، محاسبه آلفای کرونباخ، ضریب تصنیف گاتمن و همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار SPSS ۱۷ صورت گرفت.
یافتهها: تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش پروماکس (Promax) ضمن تبیین ۱۱/۷۱ درصد واریانس، ۳ عامل از چهار عامل نسخه اصلی را مورد حمایت قرار داد. وجود همبستگی منفی میان ابعاد خود کارامدی مالتیپل اسکلروزیس با زیر مقیاسهای افسردگی و اضطراب در مقیاس DASS نیزنشاندهنده روایی واگرای مقیاس بود. سرانجام نتایج Cronbach’s Alpha با دامنه ۷۸/۰ تا ۹۰/۰ برای ابعاد خود کارامدی مالتیپل اسکلروزیس و ضریب ۸۶/۰ برای کل مقیاس نشان از اعتبار مناسب مقیاس داشت.
نتیجهگیری: مقیاس خود کارآمدی مالتیپل اسکلروزیس (MSSS) در جامعه بیماران استانهای خراسان شمالی و همدان اعتبار و روایی مناسبی داشت.
فاطمه زهرا کرباسی زاده اصفهانی، فاطمه بهرامی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات نشان دادهاند که درمان هیجان مدار بر بسیاری از متغیرهای روانی اثرگذارند؛ بنابراین، هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی رویکرد هیجان مدار بر خودکنترلی و تعارضات مادر-دختر در دختران مقطع متوسطه شهر اصفهان بود.
مواد و روشها: روش تحقیق نیمه تجربی و کاربردی بود. طرح تحقیق بهصورت پیشآزمون، پسآزمون، پیگیری و گروههای تجربی و گواه بود. جامعه آماری تحقیق را تمامی دختران دوره اول مقطع متوسطه شهر اصفهان و مادران آن ها در سال ۱۳۹۸ تشکیل دادند. با توجه به اینکه نوع تحقیق نیمه تجربی بوده و مداخله صورت گرفت ۳۰ نفر (گروههای گواه و تجربی) بهعنوان حجم نمونه بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق را پرسشنامه خودکنترلی رزنبام (۱۹۸۰) و پرسشنامه تاکتیکهای تعارض موری ای- (۱۹۹۰) تشکیل دادند. در مطالعه حاضر، برای بررسی توزیع طبیعی دادهها از آزمون کولموگروف اسمیرنف استفاده شد. برای بررسی دادهها از آزمون تحلیل کواریانس یک متغیره و چندمتغیره استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که با توجه به اختلاف میانگینهای خودکنترلی و تعارض، نمرات از پیشآزمون تا پسآزمون در خودکنترلی افزایش و در تعارض کاهش یافته است (۰۵/۰>p). اختلاف بین پیشآزمون و پسآزمون خودکنترلی و تعارض در گروه کنترل معنادار نیست (۰۰۳/۰=p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که درمان هیجان مدار میتواند بر بسیاری از متغیرهای روانی از جمله خودکنترلی و تعارضات مادر-دختر در دانش آموزان اثرگذار باشد. جهت بالا بردن اعتبار بیرونی پیشنهاد میگردد که تحقیقات بیشتری صورت بگیرد.
سهیلا اعتمادی، حمید پورشریفی، بیوک تاجری، مهدی کلانتری، ناهید هواسی سومار،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به تأثیر رویداد تروماتیک جنسی بر عملکرد جسمانی و روانشناختی و اهمیت این موضوع در دانشآموزان، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه شدت تجربه آسیبزای جنسی بر علائم جسمی با نقش تعدیلکننده راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در دانشآموزان دختر آسیبدیده انجام گرفت.
مواد و روشها: روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی بوده و جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان ۱۴ تا ۱۷ سال استان تهران در سال تحصیلی ۹۷-۹۸ بود. در این پژوهش دو منطقه بهصورت در دسترس انتخاب شدند (منطقه آموزشوپرورش رودهن و منطقه چهار) که با غربالگری موارد تجربه آسیبزای جنسی (آزار و اذیت جنسی و سوءاستفاده جنسی)، ۲۷۳ نفر بهعنوان نمونه اصلی در تحلیل شرکت کردند. دادهها توسط چکلیست تجارب آسیبزای زندگی نیجن هوییس، وندر هارت و کروگر (۲۰۰۲)، راهبردهای شناختی تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱)، پرسشنامه سلامت جسمانی گرک (۲۰۱۵)، جمعآوری شد و با استفاده از روش همبستگی، آزمون بوت استرپ و اثرات شرطی مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد از بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان، راهبردهای فاجعه سازی و نشخوارگری بهصورت مثبت و راهبرد پذیرش به شکل منفی توانستند اثرات آسیب جنسی بر علائم جسمی را به شکل معنیداری تعدیل کنند.
نتیجهگیری: با توجه به نقش تعدیلکننده راهبردهای شناختی تنظیم هیجان، در رابطه بین شدت تجربه آسیب جنسی و علائم جسمی، پیشنهاد میگردد با تدوین برنامههایی جهت بررسی تاریخچه تروما و بهویژه ترومای جنسی نوجوانان با علائم جسمی و آموزش راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان در راستای ارتقای سلامت جسمانی و کاهش علائم جسمی، مداخلات مؤثری انجام شود.
فاطمه زارع، فهیمه نامدارپور،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: نوجوانی دوره مهمی از تحول است که افراد میتوانند مهارتها، نگرشها و تواناییهایی را کسب کنند که در بزرگسالی بدان نیازمندند. به نظر میرسد یکی از عواملی که بتواند در روبرویی با مسائل نوجوانان مؤثر باشد هوش هیجانی است. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر هوش هیجانی دختران نوجوان بود.
مواد و روشها: تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از منظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دختران نوجوان ۱۳-۱۸ ساله شهر اصفهان بودند. نمونه شامل ۳۲ دختر نوجوان بود که به شیوه نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند و بهطور تصادفی و مساوی در دو گروه کنترل و آزمایش به شیوه تصادفی ساده جایگزین شدند. گروه آزمایش، آموزش تئوری انتخاب را به مدت ۸ جلسهی ۹۰ دقیقهای بهصورت هفتگی دریافت کردند. گروه کنترل نیز در فهرست انتظار قرار گرفتند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد آموزش تئوری انتخاب بر هوش هیجانی و مؤلفههای آن (سازگاری، بین فردی، درون فردی و خلق) تأثیر معناداری داشت (۰۵/۰p<)؛ اما در مؤلفه کنترل استرس بهطور معناداری مؤثر نبوده است (۰۵/۰<p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده از این مطالعه به نظر میرسد میتوان از آموزش تئوری انتخاب برای افزایش هوش هیجانی دختران نوجوان در مدارس استفاده کرد. ملاحظات نظری و عملی در این تحقیق موردبحث قرار خواهند گرفت.
فریبا دلوی اصفهانی، نصراله علیمحمدی، سعید پهلوان زاده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: عدم آموزش کافی به مراقبتکنندگان خانوادگی مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس عامل اصلی ایجاد افسردگی آنهاست. لذا این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش روانشناختی یک برنامه آموزش روان گروهی بر افسردگی مراقبین مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس انجامشده است.
مواد و روشها: در این پژوهش برنامه «آموزش روانشناختی گروهی» تدوین و بهصورت کار آزمایی بالینی با پی گیری یکماهه اجرا و ارزشیابی گردید. در مرحله طراحی، در ابتدا با استفاده از متون پرستاری در خصوص اقدامات مراقبتی موردنیاز و نقش خانوادهها در اجرای آنها پیشنویس برنامه تهیه گردید، سپس با استفاده از تکنیک RAM ازنظر مفهوم بودن، سودمندی، مرتبط بودن و قابلیت اجرایی بودن محتوای برنامه توسط خانوادهها، برنامه تدوین گردید. در مرحله اجرا، آزمودنیها به روش آسان انتخاب (۱۰۰ نفر) و بهطور تصادفی در گروه آزمون (۵۰ نفر) و کنترل (۵۰ نفر) قرار دادهشده است. برنامه آموزشی روانشناختی در ۷ جلسه ۹۰ دقیقهای، در ۷ هفته (هر هفته ۱ جلسه) جهت گروه آزمون انجام و در پایان لوح فشردهای با مضمون تکنیکهای آرامسازی، کنترل خشم و تنش و جزوه آموزشی محتوای جلسات در اختیار ایشان قرار گرفت. گروه کنترل نیز در دو جلسه گروهی شرکت و به بیان خاطرات پرداختند و جزوه آموزشی و لوح فشرده در اختیارشان قرار داده شد. ارزشیابی برنامه با استفاده از پرسشنامهای با دو بخش انجام گردید. بخش اول؛ اطلاعات دموگرافیک و بخش دوم؛ پرسشنامه استاندارد افسردگی بک بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری مجذور کای، t مستقل و آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر انجام شد.
یافتهها: نتایج آزمون آماری نشان داد که میانگین نمره افسردگی خانوادهها بلافاصله و یک ماه بعد از مداخله در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری وجود داشت. نتایج آزمون آنالیز واریانس با مشاهدات تکراری نیز کاهش معناداری در میانگین نمره افسردگی را در گروه آزمون نشان داد (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به مؤثر بودن برنامه آموزش روان گروهی در پیشگیری و بهبود از افسردگی در خانوادههای دارای فرد مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس این برنامه جهت بکار گیری آن به تیم درمان پیشنهاد میگردد.
سید علیرضا موسوی امجد، احمد غضنفری، سالار فرامرزی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: دوران پیش از دبستان نقش اساسی در رشد و تحول کارکردهای شناختی هر فردی دارد، بنابراین هدف پژوهش حاضر تأثیر مداخلات بهنگام آموزشی خانواده محور بر کارکردهای شناختی کودکان ۳ تا ۶ سال بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را، کلیه کودکان ۳ تا ۶ سالهی شهر یاسوج، تشکیل میداد؛ به همین منظور تعداد ۹۰ کودک (۴۵ نفر در گروه آزمایش و ۴۵ نفر در گروه کنترل) با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب و در دو گروه بهتصادف جایابی شدند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش، مقیاس هوشی وکسلر کودکان پیشدبستانی (ویرایش سوم) بود. پس از انجام پیشآزمون، مداخلات آموزشی خانواده محور در ۲۰ جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا گردید. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۳ صورت گرفت.
یافتهها: نتایج آماری نشان داد آموزش مداخلات آموزشی خانواده محور بر کارکردهای شناختی کودکان ۳ تا ۶ ساله شهر یاسوج مؤثر بود. بهعبارتدیگر بین گروههای آزمایش و کنترل به لحاظ خرده مقیاس کلامی، خرده مقیاس عملی و مقیاس کل، تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰≥P).
نتیجهگیری: با توجه به اثربخشی آموزش مداخلات آموزشی خانواده محور بر کارکردهای شناختی، پیشنهاد میشود از این روش بهمنظور بهبود کارکردهای شناختی کودکان ۳ تا ۶ سال استفاده گردد.
مهدی اعلمی، سعید تیموری، قاسم آهی، محمد حسین بیاضی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مشکلات شایع در روابط زوجین تعارض زناشویی است که ممکن است بهصورت افسردگی، اعتیاد، سوء رفتار با همسر و درگیری لفظی بروز نماید. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی رویکرد تلفیقی طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی و میل به طلاق زوجین متقاضی طلاق انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق شامل زوجین متقاضی طلاق مراجعهکننده به مراکز مداخله در بحران شهر مشهد در زمستان ۱۳۹۷ بود. نمونه شامل ۳۰ زوج (۱۵ زوج گروه آزمایشی و ۱۵ زوج گروه کنترل) بودند که به روش نمونهگیری داوطلبانه با جایگزینی تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقهای پروتکل طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند در گروه کنترل تحت هیچ مداخلهای قرار نگرفت. هر دو گروه مقیاس تعارضات زناشویی و میل به طلاق را در مراحل پیشآزمون و پسآزمون تکمیل کردند. دادهها با بهرهگیری از نرمافزار SPSS و تحلیل کوواریانس مانکوا تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی و میل به طلاق منجر به ایجاد تفاوت معنیداری در پسآزمون گروه مداخله شده و مقایسه میانگینها حاکی از کاهش تعارضات زناشویی (۰۳/۶۷=F ،۰۰۱/۰= p ،۵۲/۰=۲ƞ) و میل به طلاق(۱۸/۶۶=F ،۰۰۱/۰= p ،۵۴/۰=۲ƞ) زوجین متقاضی طلاق در گروه مداخله بود (۰۰۱/۰ >p).
نتیجهگیری: یافتههای حاصل از این پژوهش، بیانگر سودمندی طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی و میل به طلاق زوجین متقاضی طلاق است. مشاوران و درمانگران خانواده میتوانند از یافتههای پژوهش حاضر در راستای مداخلات بالینی و درمانی استفاده کرده و از این رویکرد تلفیقی و مؤثر در جهت حل تعارضات و کمک به بهبود روابط زناشویی افراد بهره ببرند.
لیدا غوره دان، صدیقه حسین پوردلاور، وحید تادیبی، ناصر بهپور،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات نشان دادهاند که تمرینات ورزشی بر برحی از شاخص های قلب اثرگذارند؛ بنابراین، هدف از این تحقیق بررسی اثر ۱۲ هفته تمرین مقاومتی بر شاخصهای عملکردی قلب زنان سالمند بود.
مواد و روشها: روش تحقیق نیمه تجربی و طرح تحقیق بهصورت پیشآزمون پسآزمون، پیگیری با گروه تجربی و کنترل میباشد. جامعه آماری تحقیق را سالمندان مرکز بهزیستی شهر کرمانشاه تشکیل دادند. روش نمونهگیری بهصورت هدفمند و بر اساس معیارهای ورود و خروج از بین زنان سالمند ۶۰ تا ۶۵ سال بود که ۲۷ نفر بهصورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. تمرینات با شدت ۴۰% یک تکرار بیشینه آغاز و در سه نوبت (ست) با ۱۰ تا ۱۲ تکرار و استراحت ۲ دقیقهای بین هر مرحله و ۳ دقیقه بین هر ایستگاه انجام شد. پس از ۴ هفته اول شدت تمرینات به ۶۰% یک تکرار بیشینه و از هفته هشتم به ۷۰% یک تکرار بیشینه رسید و تا پایان هفته دوازدهم حفظ شد. از دستگاه اکوکاردیوگرافی برای اندازهگیری متغیرهای عملکردی قلب (حجم پایان سیستولی، حجم ضربهای، کسر تزریقی) آزمودنیها استفاده شد. جهت تعیین اثربخشی تمرین از آزمون اندازهگیری مکرر و جهت تفاوت بین گروهها از آزمون بونفرنی در سطح ۰۵/۰>p استفاده شد. کلیه محاسبات با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ انجام شد.
یافتهها: میانگین نمرات متغیرهای عملکردی بین پیشآزمون و پسآزمون بعد از ۱۲ هفته در گروه تجربی افزایش معناداری داشت (۰۵/۰≥p). نمرات متغیرهای عملکردی بین پیشآزمون و پیگیری بعد از ۴ ماه (۲ ماه تمرین و ۲ ماه عدم تمرین) در گروه تجربی افزایش معناداری داشت (۰۵/۰≥p). همچنین نمرات متغیرهای عملکردی بین پسآزمون و پیگیری بعد از ۲ ماه (عدم تمرین) در گروه تجربی کاهش معناداری داشت (۰۵/۰≥p). میانگین نمرات متغیرهای عملکردی بین پیشآزمون و پسآزمون بعد از ۱۲ هفته (۰۵/۰≤p)، بین پیشآزمون و پیگیری بعد از ۴ ماه (۰۵/۰≤p)، بین پسآزمون و پیگیری بعد از ۲ ماه (۰۵/۰≤p) در گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که ۱۲ هفته تمرین مقاومتی بر شاخصهای عملکردی قلب زنان سالمند تأثیر معنیداری دارد.
جعفر شعبانی، حسن عبدی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات نشان دادهاند که ذهن آگاهی بر بسیاری از متغیرهای روانی اثرگذارند؛ بنابراین، هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلالات جنسی و رضایت جنسی زنان دارای همسران با روابط فرازناشویی بود.
مواد و روشها: روش تحقیق نیمه تجربی و کاربردی بود. طرح تحقیق بهصورت پیشآزمون، پسآزمون، پیگیری و گروههای تجربی و گواه بود. جامعه آماری تحقیق را تمامی زنان دارای همسران با روابط فرازناشویی مراجعهکننده به کلینیک روانشناختی سلامت شهر تهران تشکیل دادند. با توجه به اینکه نوع تحقیق نیمه تجربی بوده و مداخله صورت گرفت ۲۹ نفر (گروههای گواه و تجربی) بهعنوان حجم نمونه بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق را پرسشنامه رضایت جنسی (LSSQ) و پرسشنامه عملکرد جنسی زنان (FSFI) تشکیل دادند. در مطالعه حاضر، برای بررسی توزیع طبیعی دادهها از آزمون شاپیروویلک استفاده شد. برای بررسی دادهها از آزمون تحلیل واریانس یکراهه ANOVA، آزمون اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که با توجه به اختلاف میانگینهای رضایت جنسی و عملکرد جنسی، نمرات از پیشآزمون تا پسآزمون افزایش یافته است. همچنین بین میانگین پسآزمون و پیگیری رضایت جنسی و عملکرد جنسی گروه تجربی تفاوت معناداری وجود دارد (۰۰۱/۰>p). اختلاف بین پیشآزمون و پسآزمون رضایت جنسی و عملکرد جنسی در گروه کنترل معنادار نیست (۵۲۲/۰=p). همچنین بین میانگین پسآزمون و پیگیری رضایت جنسی و عملکرد جنسی گروه کنترل کاهش صورت گرفته است (۹۰۶/۰=p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که ذهن آگاهی میتواند بر بسیاری از متغیرهای روانی ازجمله اختلالات جنسی و رضایت جنسی زنان دارای همسران با روابط فرازناشویی اثرگذار باشد. جهت بالا بردن اعتبار بیرونی پیشنهاد میگردد که تحقیقات بیشتری صورت بگیرد.
علی صدر، محسن دوستکام، حسین شاره، مصطفی بُلقان آبادی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: توجه به درمانهای نوین در جهت کاهش مشکلات افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر اهمیت فراوانی دارد. بر همین اساس هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی بارلو و درمان نظم جویی هیجان منین و فراسکو بر علائم اختلال اضطراب فراگیر بود.
مواد و روشها: بدین منظور چهار نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر که نشانههای کامل این اختلال را بر اساس ارزیابی چندبعدی (پرسشنامه اضطراب فراگیر و مصاحبه بالینی) داشتند، با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. این پژوهش به شیوه گزارش مورد به انجام رسید. پروتکل درمان فراتشخیصی و درمان نظم جویی هیجان در دو مرحله خط پایه، مداخله ۱۵ و ۱۶ جلسهای و پیگیری دوماهه اجرا گردید و آزمودنیها به پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر، مقیاس بهبودی کلی بالینی، مقیاس رضایتمندی مراجع و پرسشنامه اتحاد درمانی پاسخ دادند. دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص اندازه اثر و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که هر دو درمان بر هدفهای درمان تأثیر دارند. بااینحال درمان فراتشخیصی کارایی بیشتری در بهبود علائم اضطراب فراگیر در مقایسه با درمان نظم جویی هیجان نشان داد.
نتیجهگیری: درمان فراتشخیصی و درمان نظم جویی هیجان بر کاهش علائم اختلال اضطراب فراگیر مؤثر هستند و اثربخشی درمان فراتشخیصی بیشتر از درمان نظم جویی هیجان است.
محمد اکبری، محسن گل پرور، محسن لعلی، پریسا ترانه،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سوء رفتار جنسی کودکان و نوجوانان پدیدههای جهانی محسوب میشوند. این رفتارها تأثیرات مخربی بر سلامت روان نوجوانان بهجای میگذارند. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر بسته درمان تلفیقی پذیرش و تعهد و شناختی-رفتاری (ACT-CBT) و آموزش مدیریت والدین (PMT) بر علائم اختلال استرس پس از سانحه در نوجوانان پسر آزاردیده از سوء رفتار جنسی اجرا شد.
مواد و روشها: روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش سه گروهی (یک گروه درمان ACT-CBT، یک گروه آموزش مدیریت والدین (PMT) و یک گروه شاهد) در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش نوجوانان پسر ۱۴ تا ۱۸ ساله آزاردیده از سوء رفتار جنسی در شهر اصفهان بود که از بین آنها ۴۵ نفر بر پایه ملاکهای ورود انتخاب و سپس بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار سنجش متغیر وابسته پرسشنامه نشانگان اختلال استرس پس از سانحه ودرز و همکاران (۱۹۹۴) بود. گروه درمان ACT-CBT و گروه آموزش مدیریت والدین (PMT) هر یک به مدت ۱۰ جلسه تحت درمان قرار گرفتند. جهت تحلیل دادهها، از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد درمان تلفیقی ACT-CBT بر کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه در میان نوجوانان ۱۴ تا ۱۸ ساله آزاردیده از سوء رفتار جنسی مؤثر است (۰۰۱/۰>P)، ولی آموزش مدیریت والدین بر کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه تأثیری نداشت (۰۵/۰<P).
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که درمان تلفیقی ACT-CBT برای درمان نوجوانان پسر آزاردیده از سوء رفتار جنسی برای کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه قابلاستفاده است.
علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مقالهی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روشها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعهی آماری، زنان مطلقهی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیتهی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمعآوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعهی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بستهی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامهی افسردگی بک بود. روش مداخلهی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده میتوان گفت روش مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه میتواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنیها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آیندهی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
سیده حکیمه موسوی، رضا باقریان سرارودی، فرحناز مسچی، جواد خلعتبری، بیوک تاجری،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سواد سلامت توانایی دریافت، پردازش، درک و فهم اطلاعات و خدمات مرتبط با سلامت بهمنظور اتخاذ تصمیمات مناسب برای سلامت است. سواد سلامت بیماران سرطان پستان نقش مهمی در دسترسی به اقدامات تشخیصی و درمانی مناسب دارد. هدف این مطالعه بررسی نقش میانجی فاجعه سازی درد در رابطه بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی در بیماران مبتلابه سرطان پستان بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع پژوهشهای بنیادی و از منظر روش، یک مطالعه مقطعی و همبستگی بود. تعداد ۲۱۳ بیمار مبتلابه سرطان پستان بر اساس معیارهای ورود و خروج و بهصورت پیدرپی انتخاب شدند. سپس بیماران پرسشنامههای نسخه ایرانی سواد سلامت، کیفیت زندگی اختصاصی و فاجعه سازی درد را تکمیل نمودند. دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSS و LISREL در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی با روش تحلیل مسیر تجزیهوتحلیل گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد همه مؤلفههای سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی با فاجعه سازی درد رابطه معنادار داشتند. همچنین بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی رابطه معناداری وجود داشت. یافتهها نشان داد هرچه سواد سلامت در بیماران مبتلابه سرطان افزایش یابد، میزان فاجعه سازی درد در بیماران بهطور معناداری کاهش مییابد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد فاجعه سازی درد نقش میانجی بین سواد سلامت و کیفیت زندگی اختصاصی در بیماران مبتلابه سرطان پستان دارد. بنابراین در نظر گرفتن مدل ارتباطی این متغیرها در طراحی پروتکلهای روانشناختی و ادغام آنها با برنامههای درمانی بیماران سرطان پستان ضروری است.
سهیلا سلطانی اصل هریس، جلیل باباپور خیرالدین، حمید پورشریفی، عباس بخشی پور رودسری، علی قاسمی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان کودکان، وضعیت زیست-روانشناختی ویژهای است که ادراک حمایت اجتماعی و منبع کنترل مادران با تحصیلات متفاوت را به چالش گرفته و سازگاری روانشناختی آنها را متأثر میسازد. ازاینرو هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش مستقیم و غیرمستقیمِ تحصیلات، با وساطتِ منبع کنترل و حمایت اجتماعی ادراکشده، بر سازگاری روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سرطان است.
مواد و روشها: این پژوهش، از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان مبتلا به سرطان تشکیل داده که به کلینیکهای متخصصان اطفال شهر مشهد مراجعه کردند. حجم نمونه ۲۲۰ نفر، با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شد. جمعآوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامههای سازگاری روانی – اجتماعی، مقیاس منبع کنترل راتر، حمایت اجتماعی ادراکشده چندبعدی، ویژگیهای جمعیتشناختی صورت گرفت. دادههای پژوهش به کمک نرمافزارهای SPSS و AMOS و با استفاده از روش همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر بررسی شدند.
یافتهها: بر اساس یافتهها، افزایش تحصیلات باعث کاهش ناسازگاری شد (۰۱/۰>P)، همچنین افزایش تحصیلات بهصورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق افزایش حمایت اجتماعی ادراکشده باعث کاهش ناسازگاری شد. همچنین افزایش تحصیلات بهصورت مستقیم به افزایش منبع کنترل درونی و کاهش کنترل بیرونی تأثیر گذاشت اما به شکل غیرمستقیم تأثیری بر سازگاری روانشناختی مادران نداشت.
نتیجهگیری: مطابق با یافتهها میتوان نتیجه گرفت که افزایش تحصیلات با وساطت حمایت اجتماعی ادراکشده باعث افزایش سازگاری روانشناختی مادران میشود. همچنین با بالا رفتنِ سطحِ تحصیلات میتوان شاهدِ فزونیِ کنترل درونی و تقلیلِ کنترل بیرونی بود.
علیرضا تقوایی، حمیدطاهر نشاط دوست، اصغر آقایی، الهام فروزنده،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: مقالهی حاضر با هدف اثربخشی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه (MEST) بر افسردگی در زنان مطلقه انجام شد.
مواد و روشها: روش مداخله پس از طی مراحل خاص با ارزیابی کیفی، مورداستفاده محقق قرار گرفت تا بتواند در بهبود کیفیت زندگی و سلامتی گروه هدف، خصوصاً در کاهش افسردگی، مؤثر واقع شود. در بخش کمی، پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعهی آماری، زنان مطلقهی شهرستان نائین بودند؛ بنابراین ۳۰ زن تحت پوشش کمیتهی امداد امام (ره) و بهزیستی شهرستان نائین به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. جمعآوری اطلاعات در بخش کیفی بر اساس مطالعهی مقالات، متون مربوط، مصاحبه بود که تحت نظر اساتید گروه روانشناسی، جهت تدوین بستهی آموزشی- درمانی و تلفیق آن با آموزش اختصاصی سازی حافظه مورداستفاده قرار گرفت. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامهی افسردگی بک بود. روش مداخلهی آموزشی- درمانی در گروه آزمایشی مبتنی بر ۱۱ جلسه بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی اثربخش بود (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده میتوان گفت روش مداخلهی مدیریت زندگی تلفیقشده با آموزش اختصاصی سازی حافظه میتواند با ایجاد سبک زندگی جدید و تغییر در نظام شناختی- رفتاری، تفکرات و الگوهای رفتاری آزمودنیها را نسبت به زندگی گذشته تغییر داده و با بینشی مثبت و امیدوارانه از شرایط حال و آیندهی زندگی خود باعث کاهش افسردگی زنان مطلقه شده است.
سحرسادات سید موسوی پاسکه، علی فتحی آشتیانی، عماد اشرفی،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: : بار مراقبت از بیماران روانی به عنوان یک عامل مهم برای حفظ بیمار در سطح جامعه اثرگذار است، در زمینه ارزیابی و اندازهگیری این موضوع در بیمارن اسکیزوفرنی ابزار اندازهگیری مشخصی وجود ندارد. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه مراقبان بیماران اسکیزوفرنی بود.
مواد و روشها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. تعداد ۱۴۷نفر از مراقبان بیماران اسکیزوفرنی بستری در بیمارستان روانپزشکی روزبه و سازمان حمایت از خانواده بیماران اسکیزوفرنی احباء در شهر تهران به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از سه پرسشنامه مراقبان بیماران اسکیزوفرنی، پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه علائم مثبت و منفی استفاده شد. دادهها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب همبستگی و تحلیل عاملی اکتشافی تحلیل شد.
یافتهها: در تحلیل عاملی اکتشافی شش عامل (توانمندی مراقب، روابط بینفردی، استقلال، شأن اجتماعی، نگرانی مراقب و خستگی مراقب) استخراج شد. در مجموع این شش عامل توانستهاند ۷/۷۰ درصد از واریانس ۳۲ سوال این پرسشنامه را تبیین کنند. همسانی درونی خرده مقیاسها نیز با آلفای کرونباخ در دامنه مطلوب به دست آمد. ماتریس چرخشیافته واریماکس نشان داد که همه سوالات قابل استفاده هستند.
نتیجهگیری: نتایج تحلیل آماری نشان میدهد پرسشنامه بار مراقبت از بیمار اسکیزوفرنی از ویژگیهای روانسنجی قابلقبولی برخوردار است و میتوان از آن به عنوان یک ابزار معتبر (با ضریب اعتبار ۶۷/)۰ در جمعیت ایرانی استفاده نمود.
علی نجات، زهره رافضی، فریده حسین ثابت،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال وسواسی-جبری، یکی از اختلالات ناتوانکننده و شایع در نوجوانان است. عوامل زیادی در ایجاد و تداوم این اختلال نقش دارد که اخیراً سازههای شناختی توجه زیادی به خود جلب کرده است. ازاینرو پژوهش حاضر با هدف پیشبینی علائم اختلال وسواسی-جبری بر اساس مؤلفههای ذهنآگاهی، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و راهبردهای مقابلهای انجام گرفت.
مواد و روشها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان مقطع متوسطه دوره اول شهر تبریز در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۷ بود. درنهایت دادههای ۳۵۷ نفر (۲۰۰ دختر و ۱۵۷ پسر) که بهعنوان نمونه پژوهش با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخابشده بودند، تحلیل شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه بازنگری شده وسواسی-اجباری (OCI-R، فوا و همکاران، ۲۰۰۲)، پرسشنامه مهارتهای ذهنآگاهی کنتاکی (KIMS)، فرم کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (CERQ-P-short) و مقیاس راهبردهای مقابلهای اندلر و پارکر (CISS) استفاده شد. دادههای جمعآوریشده با استفاده از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه گامبهگام تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که خودسرزنشی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (۰۱/۰>P و ۱۵۹/۰=r) و مقابله اجتنابمدار از راهبردهای مقابلهای (۰۱/۰>P و ۰۵۸/۰=r) با علائم اختلال وسواسی-جبری رابطهی مثبت و معنیداری دارند. همچنین پذیرش بدون قضاوت (۰۱/۰>P و ۱۵۱/۰-= r) و توصیف کردن (۰۱/۰>P و ۱۰۳/۰-=r) از مؤلفههای ذهنآگاهی و مقابله مسئلهمدار (۰۱/۰>P و ۰۷۳/۰-=r) از راهبردهای مقابلهای با علائم اختلال وسواسی-جبری رابطهی منفی و معنیدار دارند که درنهایت، متغیرهای خودسرزنشی و پذیرش بدون قضاوت توانستند در دو گام ۹/ ۳ درصد از واریانس علائم اختلال وسواسی-جبری را تبیین کنند.
نتیجهگیری: با در نظر گرفتن این نتایج، به نظر میرسد برای پیشگیری نوجوانان به اختلال وسواسی-جبری، توجه به متغیرهای خودسرزنشگری و پذیرش بدون قضاوت بسیار ضروری است.
سمانه محمدی شمیرانی، اسماعیل سعدی پور، فریبرز درتاج، صغری ابراهیمی قوام، محمدرضا فلسفی نژاد،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: همواره در نظام رفاه کودک، به کودکان و نوجوانان تحت مراقبت به عنوان یک جمعیت شکننده و در معرض خطر توجه می شود؛ از اینرو مداخلات پیشگیرانه در جهت کاهش آسیب ها بسیار حائز اهمیت می باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته آموزشی تاب آوری مبتنی بر بازی بر سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی بود.
مواد و روشها: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان ۷-۵ سال تحت سرپرستی بهزیستی استان تهران بودند. ابتدا ۵ مرکز به شیوه هدفمند انتخاب و سپس ۳۰ نفر از کودکان دارای ملاک های پژوهش با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند(هر گروه ۱۵ نفر). ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه اختلال رفتاری کودکان راتر(۱۹۶۷)، مقیاس تاب آوری کودک و نوجوان انگار و لیبنبرگ (۲۰۰۹) و بسته آموزش تاب آوری مبتنی بر بازی(محمدی شمیرانی، ۱۳۹۸) بود. گروه آزمایش، آموزش تاب آوری را به مدت ۱۴ جلسه ی ۶۰ دقیقه ای به صورت هفته ای دو جلسه دریافت کردند. به منظور تحلیل داده ها از میانگین، انحراف معیار، تحلیل کوواریانس چند متغییره و تک متغییره استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری بر سازگاری اجتماعی و مولفه آن (بیش فعالی- پرخاشگری، اختلال کمبود توجه، ناسازگاری اجتماعی) تاثیر معناداری داشت(۰۱/۰p<) اما در مولفه های اضطراب- افسردگی و رفتار ضداجتماعی به طور معناداری موثر نبوده است(۰۵/۰ < p).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های بدست آمده از این مطالعه به نظر می رسد می توان از بسته آموزشی تاب آوری برای افزایش سازگاری اجتماعی کودکان تحت سرپرستی بهزیستی استفاده کرد.
الهام فتحی، فاطمه ملکشاهی بیرانوند، ابولفضل حاتمی ورزنه، علی نوبهاری،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از گروههای اصلی که در طی شیوع بیماری کرونا ویروس تحتفشار زیاد با منابع و امکانات ناکافی قرار داشتند کادر درمان بودند. بدین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی و شناسایی چالشهای پیش رو کادر درمان در کار با بیماران مبتلا به کروناویروس انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه، از روش تحقیق کیفی – توصیفی استفاده شد. جامعهی آماری پژوهش، کلیه کادر درمان اعم از پرستاران و پزشکان بیمارستانهای شهر قم که در بخش کرونا ویروس از ابتدای شیوع بیماری مشغول به فعالیت بودند را در برمیگرفت. تعداد ۱۱ نفر از کادر درمان به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و با رسیدن به اشباع نظری مورد مصاحبهی عمیق نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. جهت تحلیل دادهها از شیوه تحلیل محتوای کیفی استفاده شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر شامل ۹ مضمون اصلی (تجربه آشفتگی روانی و هیجانهای منفی، تجربه سختی و فشار کاری، عدم بهکارگیری متخصصان سلامت روان و کمبود مهارتهای روانشناختی، عدم آمادگی کافی در مقابله با بیماری، کمبود دانش تخصصی، تجربه تعارض شغلی، کاهش روابط بین فردی و ننگ کرونا ویروس، اختلافنظر و تعارض با اعضای خانواده، تجربه ناکامی و درماندگی به علت ماهیت بیماری) و ۲۲ خرده مضمون بود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد کادر درمانی با چالشهایی در حوزههای هیجانات، روابط بین فردی و خانوادگی، محیط شغلی و سختی کار مواجه میباشند. بدین منظور لازم است از راهکارهایی مانند بهرهگیری از متخصصین سلامت روان برای کادر درمان و خانوادههایشان، ایجاد آمادگی کافی قبل از شیوع در بعد تجهیزات، نیروی انسانی، آموزشهای لازم در مورد بیماری و فرایند آن و ماهر سازی کادر درمان و ایجاد مشوقهای متعدد استفاده نمود.
بهرام شاهدی، عاطفه سعیدی قهه، غلامرضا خیرآبادی، محمد جواد طراحی،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای افسردگی و خطرات ناشی از آن که زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد تلاش بر آن است تا عوامل محیط مسکونی مرتبط با آن شناسایی گردد تا در ادامه پژوهشهای آتی بتوانند از آن در جهت ارتقای محیطهای مسکونی با رویکرد کاهش افسردگی بهره گیرند. پژوهش حاضر با هدف مرور مطالعات انجامشده با موضوع رابطه بین ویژگیهای محیط مسکونی و افسردگی ساکنین آن انجامشده است.
مواد و روشها: در این مقاله مروری برای یافتن مستندات مرتبط با موضوع مقاله، نویسنده به بررسی منظم پیشینه منتشرشده بین سالهای ۲۰۲۰- ۲۰۰۵ در مورد رابطه بین ویژگیهای محیط مسکونی و افسردگی پرداخته و مطالعات مرتبط موردنظر در پایگاه دادههای Pub Med، Elsevier، google scholar، Isi، MDPI، BMC، Magiran، SID با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط هم چون: رابطه بین محیط ساختهشده، محیط فیزیکی، محیط زندگی، محیط همسایگی و محله، محیط داخلی و خارجی، محیط طبیعی، محیط مسکونی، محیط کالبدی با سلامت روان (افسردگی، اختلالات روانی) بررسی گردید.
یافتهها: از بین تعداد ۹۶ مقاله انتخابی مرتبط با موضوع، اکثر مقالات مقطعی بودند و رابطه آماری معنیداری میان حداقل یکی از ویژگیهای محیط مسکونی و افسردگی را تأیید میکردند. از بین جنبههای متفاوت ویژگیهای محیط، عدم دسترسی به فضاهای سبز، ویژگیهای همسایگی، آلودگی صوتی، خصوصیات محیط ساختهشده، میزان روشنایی و قابلیت پیادهروی با خلق افسرده مرتبطتر بود و این رابطه برای زیبایی محیط، محیط شهری، دسترسی به خدمات و تراکم جمعیت و تداخل فواصل روانی تناقضهایی را نشان میداد.
نتیجهگیری: مرور نتایج پژوهشها حاکی از آن است که ویژگیهای محیط ساختهشده مسکونی در بسیاری از جنبهها با افسردگی مرتبط است و توجه به آن برای ارتقای سلامت روان (کاهش افسردگی) ساکنین محیطهای مسکونی ضروری است.